بررسی استعفای دستهجمعی رهبران النهضه تونس؛ زلزلهای علیه غنوشی!
پریسا رضایی
روزهای آخر ماه سپتامبر، بیش از صد تن از رهبران جنبش «النهضه» تونس، از جمله معاونان، اعضای سابق مجلس موسسان، اعضای مجلس شورا و مقامات منطقهای، استعفای خود را اعلام کردند. این 113 عضو ارشد حزب در بیانیه استعفای خود تأکید کردند که دلیل اصلی استعفای جمعی آنها این است که دیگر حزب از درون امکان اصلاح ندارد و مسئولیت کامل انزوای جنبش در عرصه ملی و همچنین «مسئولیت میزان قابل توجهی از شرایط عمومی کشور که منجر به لغو قانون اساسی و نهادهای ناشی از آن شد، بر دوش رهبری فعلی حزب، راشد الغنوشی، است. هرچند که شکاف در حزب النهضه در اعتراض به اقدامات و سیاستگذاریهای رهبری این حزب تازگی ندارد و دست کم از ماهها قبل پدیدار شد. اما این استعفای دستهجمعی بیشک «زلزلهای» در حزب النهضه تونس خواهد بود و اگر آن را به فروپاشی کامل نکشاند، به انشقاق آن خواهد انجامید.
برای بررسی بیشتر این موضوع، با آقای زیاد بومخله، یکی از رهبران سابق حزب النهضه تونس به گفت و گو نشستیم. بومخله، پژوهشگر و کارشناس مسائل تونس و از اعضای سابق دفتر اجرایی جنبش النهضه از 2013 تا 2016 که در 14 ژانویه 2019 و مصادف با نهمین سالگرد انقلاب تونس کنارهگیری خود از حزب النهضه را اعلام کرد.
او در کارنامه فعالیتهای خود در النهضه، سابقه مسئولیت شاخه جوانان النهضه، مسئول سابق شاخه دانشجویی جنبش النهضه، مسئول بخش آموزش و جوانان در رهبری حزب و عضو هیئت موسس حزب النهضه از سال 2011 را دارد. بومخله همچنین از سال 2012 عضو شورای مرکزی حزب النهضه بود و آخرین مسئولیت ایشان ریاست مرکز روابط ترکیه و جهان اسلام[1] است. متن این گفتگو را با هم مرور میکنیم:
در روزهای اخیر، خبر استعفای بیش از صد تن از رهبران «النهضه» تونس، بار دیگر مسئله این جنبش را به تیتر اول خبرگزاریهای جهان اسلام آورد. به نظر شما، تصمیمات کودتاگونه رئیس جمهور تونس، قیس سعید؛ در محدود کردن اختیارات پارلمان و خروج ناخواسته النهضه از قدرت؛ چه تاثیری بر این استعفای دسته جمعی داشته است؟
شکی نیست که این کودتا به رهبری قیس سعید تأثیر مستقیمی بر جنبش النهضه و تمام طبقات سیاسی داشته است و میتوان گفت که این تغییر چشمگیر در مسیر دموکراسی، یکی از سلسله عواملی بود که در کنارهگیری گسترده این گروه از رهبران جنبش نقش موثری داشت. اما ذکر این نکته ضروری است که نشانههای بروز اختلافات در النهضه، از مدتها پیش بروز کرده بود و به عقیده من، این شکافها از سال 2013 و با استعفای حمادی الجبالی، دبیرکل سابق جنبش و نخست وزیر اسبق تونس، آغاز شد. در آخرین کنفرانس حزب النهضه در ماه مه سال 2016 نیز، شاهد این بودیم که اختلافات و چنددستگی شدید بین راشد غنوشی، رئیس النهضه و تعدادی از رهبران این جنبش، باعث به هم ریختگی اوضاع و بروز تنشهایی درون جنبش شد و از آن زمان به بعد، جریان مستمر و دورهای کنارهگیری تعداد قابل توجهی از رهبران النهضه، در سطوح و نسلهای مختلف اتفاق افتاد. در مجموع، این کودتا نقش سرعت بخشی به افزایش شکافها داخل النهضه داشت، اما تنها عامل نبود و بروز انواع و اقسام اختلافات و تشدید آنها در موارد گوناگون در بین اعضا النهضه، منجر به این مسئله شد.
رفیق عبدالسلام، از رهبران جنبش النهضه تأیید کرده است که این کنارهگیری گسترده اعضای النهضه در زمان اشتباهی انجام شده است و پیام اشتباهی را به تونسیهایی رساند که مشغول آماده شدن برای تجمع مردمی گسترده علیه این کودتا ضد قانون اساسی هستند. نظر شما در مورد این موضوع چیست؟
بحث زمان استعفا، از دو منظر قابل بررسی است: از منظر کسانی که استعفا دادند و مخالفان آنان و از منظر تأثیر منفی یا مثبت این استعفا بر روند رویدادها. از منظر اول اگر بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، من فکر میکنم نظر استعفا دهندگان از حزب بر این بود که رفتار راشد غنوشی و اطرافیان او، به خروج النهضه یا کشور از بحران کمکی نمیکند. از سوی دیگر، علیرغم گستردگی بحرانی که کشور به آن دچار است، غنوشی همچنان در جایگاه رهبری جنبش النهضه است. این وضعیت در حالی بود که موعد برگزاری یازدهمین کنگره حزب با وجود مشخص بودن تاریخ آن از بیش از یک سال و یک نیم قبل، چندین بار و بی دلیل به تعویق افتاده است و علاوه بر آن، رهبری جنبش قصد داشت با تغییر فصل 31 قانون اساسی حزب، شرایط نامزد شدن خود را برای دوره جدید انتخابات فراهم کند. همه این مسائل، عواملی بودند که آنها را وادار به استعفا کرد تا بلکه بتوانند آنچه را که از حزب باقی مانده، ولو اندک هم حفظ کنند.
آنها همچنین در کنار تعدادی دیگر از شخصیتهای سیاسی کشور، توافق نظر عمومی دارند که ادامه حضور غنوشی را به عنوان بازیگر اصلی صحنه سیاسی، برای رسیدن به اجماع سیاسی و راه حلی برای مشکلات موجود در کشور مناسب نمیدانند. از این منظر، استعفا در وضعیت فعلی از نگاه این گروه امری ضروری است تا مسئولیت پافشاری غنوشی بر ادامه رهبری جنبش در شرایط فعلی و در یک محیط سیاسی حساس و پرخطر را نپذیرند و بتوانند زمینه رسیدن به اجماع نظر با احزاب سیاسی مخالف با پروژه قیس را فراهم کنند.
در عرصه سیاست، بی تردید مسئله موقعیت زمانی از اهمیت بالایی برخوردار است و نظر من در مورد وضعیت فعلی این است که مسئله، مسئله توجه نداشتن به موقعیت زمانی نیست، چراکه گروه استعفادهندگان به پروژه قیس نپیوستند. بلکه برعکس، همه آنها در بسیج اعتراضات و مشارکت در تجمعات تونس در مخالفت با کودتای نقض کننده دموکراسی حضور پرشور و تاثیرگذاری داشتند. از این رو، نظراتی مبنی بر نادیده گرفتن موقعیت زمانی و مخابره پیام اشتباهی را باید مورد بررسی دقیقتر قرار گیرد. این نظرات از سوی برخی چهرههای نزدیک به رهبری النهضه اعلام میشود و نظر جمعی اعضای النهضه نیست.
استعفا در احزاب و جریانهای اخوانی جهان عرب اتفاق جدیدی نیست؛ پیش از این نیز اخوان لیبی در پی انحلال برخی شعب آن و استعفای جمعی تعدادی از اعضا و رهبران آن، اعلام کرد که نام خود را از «جماعه الاخوان المسلمین» به «جمعیه الاحیاء و التوحید» تغییر داده است. از سوی دیگر در خبرها اعلام شد که اعضای مخالف النهضه در حال آمادهسازی برای ایجاد یک حزب جدید هستند. آیا می توان گفت که استعفای 113 عضو ارشد جنبش «النهضه» تونس به مثابه تجدید قوا در پوششی تازه رویه جدید این جریان است؟
هنوز برای اظهار نظر درباره آینده این گروهی که به صورت فردی یا جمعی استعفا دادهاند زود است. به نظر من، آنچه این گروه را گرد هم آورد، تصمیم به استعفا بود، اما این لزوماً به معنای مشارکت در تأسیس حزب یا تشکل جدیدی بعد از آن نیست. به عبارت دیگر، استعفا دهندگان در حال حاضر در مورد وضعیت فعلی النهضه اجماع نظر دارند و اینکه امکان ادامه بقای حزب با این شرایط وجود ندارد و دیر یا زود بحران فعلی باعث بروز مشکلات بیشتر خواهد شد، اما آنها قبل از استعفا در مورد مشارکت دسته جمعی برای شروع تجربهای جدید، تصمیمی نگرفتهاند. من براساس شناختی که از رویکردها و ویژگیهای این افراد و سوابقشان دارم، گردهم آمدن همه آنان برای شروع یک پروژه جدید را دشوار میدانم. اما آنچه مسلم است این است که تعدادی از آنها به دنبال بنا نهادن تشکل یا حزب جدیدی هستند، به ویژه برخی از شخصیتهایی که سابقه بیشتر و قدیمیتری در النهضه دارند، از جمله دکتر عبداللطیف المکی، وزیر سابق بهداشت یا سمیر دیلو، نماینده مجلس و وزیر سابق که دارای تجربه و تخصص زیادی و محبوبیت قابل توجهی بین اقشار مردم هستند.
از آنجایی که نگاههای بین المللی به تحولات تونس است، به نظر شما میتوان تحولات جاری در تونس را بازتاب سیاسی به شکافی بر سر اسلام سیاسی دانست که مدتهاست، جهان عرب و جهان اسلام را به دو دسته تقسیم کرده است؟ شکافی که در یک سوی آن، ترکیه و قطر از اخوان المسلمین حمایت میکنند و در سوی دیگر، امارات، عربستان سعودی و مصر به شدت با آن مخالف هستند. به عبارت دیگر، تونس میتواند آخرین حلقه از سلسله تصفیه حسابهایی باشد که از کودتای سال 2013 برای سرنگونی دولت اخوانی محمد مرسی در مصر به طور گسترده حمایت کرد؟
آنچه در اینجا باید به آن تأکید کنم این است که کلیدواژهها در درک ماهیت وقایع و پیشینه آنها مهم هستند و به اعتقاد من، واژه اصلی که انگیره بروز مناقشات در منطقه و برانگیختن انقلابها را فراهم کرد، برقراری یک دموکراسی پایدار و استقلال عمل در تصمیمات ملی بود. در حالی که واژه اسلام سیاسی در اینجا به عنوان ابزاری جهت توجیه اجرای طرحهای بیگانگان برای تخریب منطقه و بی ثبات سازی آن مورد استفاده قرار گرفت. البته این موضوع به این معنی نیست که اختلاف نظرها و روشهای احزاب سیاسی در تونس و دخالت آنها در میدان این اختلافات، تنها عامل رسیدن کشور به وضعیت فعلی است. تونس، در درجه اول به دلیل دموکراسی اش، و در درجه بعد به دلیل مشارکت قابل توجه جریان اسلام سیاسی در قدرت برای برخی از دولتهای عربی آزاردهنده بود. از این رو، تلاش گستردهای برای ممانعت از گسترش موج انقلابهایی که از تونس آغاز شد و بازگرداندن منطقه به آرامشی که تامین کننده منافع قدرتهای بزرگ باشد، انجام گرفت. ولی حجم این تلاشها و اقدامات در حال حاضر کمتر شده است. به عبارت دیگر، قدرتهای بین المللی خواهان وجود حکومتهای دموکراتیک ملی در منطقه نیستند و از ابزارهایی برای محدود کردن آن استفاده می کنند. البته من فکر میکنم که منطقه هنوز شاهد تحولات و فراز و نشیبهای زیادی خواهد بود و نمیتوانیم مطمئن باشیم که این موج آرام گرفته یا از بین رفته است و آنچه سالهای گذشته اتفاق افتاده، آثار عمیقی در روان جوامع منطقه برجای گذاشته است که نمیتوان به راحتی این تاثیرات را نادیده گرفت.
تاثیر این استعفاهای دستهجمعی در احزاب اخوانی جهان عرب بر سازمان جهانی اخوان المسلمین چگونه خواهد بود؟
شکی نیست که این استعفاها در روند کلی و آینده جریانات اخوان المسلمین در جهان عرب تأثیر قابل توجهی دارند، اما به عقیده من، آنچه که بیشترین تأثیر را داشته است، بحران بزرگ اعتماد است که در سالهای اخیر بین این جریانات و محیطهای اجتماعی اطراف آنها ایجاد شده است و این خطرناکترین وضعیتی است که جنبشهای اخوانی در آن قرار دارند.
چراکه با بروز مشکلات در سازمانها، این مشکلات با عمق بیشتری در بین مردم بروز پیدا میکند. به عقیده من، ما در پایان یکی از مراحل برای فعالیت جریان اخوان المسلمین هستیم و این به معنی پایان خود این جریان نیست. اخوان المسلمین نیاز قابل توجهی به بازنگری و اصلاح و توسعه افکار، تصمیمات و رهبریها در سطوح مختلف دارد. ارزش این استعفاها در این است که توجهات را به وجود نقایص و مشکلات جلب میکنند، اما به تنهایی به عنوان یک رفتار اصلاحگر امور کافی نیستند. چراکه اصلاحات در معنای عمیق آن مستلزم بازنگری در عملکردها و تصمیمگیریهای این جریان در طول چند دهه است، به ویژه آنچه مربوط به مسئله دولت، تعاملات بین المللی و منطقهای و نحوه عملکرد اخوان المسلمین با گروههای مختلف مردمی و تصور آن از جامعه به عنوان یک کل میشود.
به نظر شما، به چه دلایلی همزمان با خروج اجباری جریان اسلامگرای سیاسی با گرایش اخوانی از گردونه قدرت در جهان عرب، اختلافات نیز در درون جنبشهای اسلام سیاسی بالا گرفته و این روند، نه تنها برآیندی در جهت انسجام داخلی بیشتر این جریانها نداشته، بلکه شکافهای داخلی را عمیقتر کرده است؟
مشکل اصلی به این نگاهی برمیگردد که معتقد است سازمان در قالب سنتی آن و با ابزارهای اقدام کلاسیک قادر است در برابر تحولات بزرگ بین المللی مقاومت کند. تحولاتی که ساختارهای سیاسی و حوزه علوم سیاسی در جهان آنها را هر روزه تجربه میکنند. به نظر من، سازمانهای سنتی با وجود ضعفی که در ساختار تفکری آنها وجود دارد و در تطبیق خود با مسائل جدید عرصه سیاسی در همه ابعاد آن با مشکل مواجه هستند، دیگر نمیتوانند در برابر این چالشهای فزاینده عصر جدید مقاومت کنند.
در بسیاری از این سازمانها، آنچه آنها را پیش میراند، وابستگی عاطفی به مبانی آموزشی و ارزشی است، اما خبری از پیدا کردن پاسخ به سوالات واقعی و فوری و راه حل مسائل نیست. همچنین ناکامی در انتقال رهبری به نسلهای جدید و انحصار قدرت از سوی نسل اول که راضی به سپردن کارها به سایرین نیستند. باید توجه داشت که برای مردمی که با انقلابها آشنا هستند و در انتخابات آزاد و عادلانه زندگی کردهاند، دیگر قابل پذیرش نیست که استمرار مدیریت جنبشها با همان ذهنیتهای سنتی از سازمان و توسط افراد ثابت در همه مراحل رهبری را بپذیرند.
پانوشت:
[1] مرکز علاقات ترکیا والعالم الإسلامی TAİM