شامات

جهادی‌های سوری؛ از تمرّد علیه حاکمیت تا تکاپو برای تکیه بر کرسی قدرت

در این مقاله چگونگی رشد جهادی‌های سوری در طول سال‌های اخیر و نیز پیروزی‌شان در نبردی که به سرنگونی «اسد» منجر شد، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

بلال سایمه، ترجمه: رامین حسین آبادیان 

امروز «ابو محمد الجولانی» از دورترین نقطه «حاشیه» به «متن» تحولات سوریه رسیده است. درحال حاضر این سؤال به معما تبدیل شده است که چه تحولی در تفکر و اندیشه «الجولانی» به وجود آمده که بر اساس آن، وی فرمانده «احمد شرع» خوانده می‌شود؟ سؤال دیگری که وجود دارد، این است که این تحول چه تغییری در مسیر گروه‌ها و جریان‌های مسلح اسلامگرا و نیز در مسیر جنبش‌های جهادی ایجاد کرده است؟ این سؤالات زمانی جدی‌‎تر می‌شوند که می‌بینیم «هیئت تحریر الشام» در جریان منازعات سوریه به بازیگر اصلی در صحنه انقلاب این کشور مبدل گشته است. نیروهای این گروه در جریان نبرد «ردع العدوان» که در نهایت به سرنگونی نظام «اسد» منجر شد، توانستند وارد دمشق شوند و خود را به عنوان بازیگران اصلی تحولات سوریه معرفی کنند. اقداماتی که «اداره عملیات نظامی» سوریه به فرماندهی «احمد شرع» انجام داده است، سؤال مهمی را پیرامون میزان جدی بودن تغییرات در افکار و اندیشه‌های گروه‌های مسلح و انگیزه‌های آن‌ها مطرح کرده است. سؤال این است که آیا روی کار آمدن گروه‌های مسلح و به طور خاص «هیئت تحریر الشام» و تحولات پس از آن، موجب ایجاد نزدیکی میان گروه‌های مسلح اسلامگرا و جامعه جهانی خواهد شد؟

از جهاد تا سیاست؛ جهادی‌های سوری چگونه به سیاست متمایل شدند؟

«ژروم دروون»، تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران» در کتاب خود تحت عنوان «از جهاد تا سیاست؛ جهادی‌های سوری چگونه به سیاست متمایل شدند؟» به بررسی چگونگی رشد گروه‌های جهادی از دوره پیش از سقوط «بشار اسد» تا زمان تسلط‌شان بر امور سیاسی سوریه، می‌پردازد. «ژروم دروون» در جریان بررسی این مسأله، علل و عواملی را مورد توجه قرار می‌دهد که موجب شدند تا «هیئت تحریر الشام» ـ در میان تمام گروه‌های جهادی دیگر ـ کنترل سوریه را به دست گیرد. او می‌گوید که «هیئت تحریر الشام» از «جبهه النصره» و جنبش اسلامگرای «احرار الشام» نشأت گرفته است؛ جنبشی که در سال‌های اولیه انقلاب سوریه از بزرگترین جنبش‌های مسلح اسلامگرا محسوب می‌شد. یکی از عوامل اهمیت کتاب «ژروم دروون» پرداختن آن به ابعاد نظری و شناختی برای فهمِ بهتر جریان‌های جهادی در سوریه است؛ اقدامی که فرصت بحث و بررسی پیرامون تناقضات رویکرد غرب درقبال گروه‌های اسلامگرا را فراهم می‌آورد. در مقابل «هیئت تحریر الشام»، جنبش «حماس» قرار دارد؛ یک جنبش سازمان‌یافته با ابعاد داخلی و خارجی. با این حال، شورای امنیت سازمان ملل متحد، این جنبش را در لیست گروه‌های تروریستی قرار نداده است. البته جامعه جهانی هیچگاه از جنبش «حماس» استقبال نکرد و رویکرد آن همواره مبتنی بر منزوی کردن آن در عرصه سیاسی بوده است. این همان مسأله‌ای است که «طارق بقعونی» در کتابش تحت عنوان «مهار حماس؛ اوج‌گیری و افول مقاومت فلسطین» به آن اشاره می‌کند.

«ژروم دروون»، تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران» در کتاب خود تحت عنوان «از جهاد تا سیاست؛ جهادی‌های سوری چگونه به سیاست متمایل شدند؟» به بررسی چگونگی رشد گروه‌های جهادی از دوره پیش از سقوط «بشار اسد» تا زمان تسلط‌شان بر امور سیاسی سوریه، می‌پردازد.

«دروون» برای نظریات خود به مصاحبه‌های طولانی‌ای که با سران نظامی، شرعی و سیاسی گروه‌های جهادی و در رأس آن‌ها «ابو محمد الجولانی» معروف به «احمد الشرع» فرمانده «هیئت تحریر الشام» انجام داده است، استناد می‌کند. او همچنین مصاحبه‌هایی را با «ابو عبدالله الشامی»، «عبدالرحیم عطون» و «مظهر الویس» از برجسته‌ترین شخصیت‌های امور شرعی «هیئت تحریر الشام» انجام داده است. ازجمله شخصیت‌های دیگری که این تحلیلگر ارشد به مصاحبه با آن‌ها پرداخته می‌توان به «خالد عبدالولی» مشهور به «ابو انس» که یکی از مؤسسان جنبش «احرار الشام» به شمار می‌رود، اشاره کرد. افزون‌براین، «دروون» با شماری از صاحب‌نظران، رهبران جامعه و شخصیت‌های متنوع سوری ملاقات داشته و در نظریات خود به سخنان آن‌ها استناد کرده است. یکی دیگر از منابع مورد استناد «دروون» کتاب‌های مرتبط با جهادی‌ها و ادبیات متعلق به جنبش‌های جهادی است. براین‌اساس، وی با استناد به تمام آنچه که گفته شد، روایتی غنی و مملو از جزئیات را از فعالیت‌های اسلامگرایان در سوریه و چگونگی رشد آن‌ها اندکی پیش از انقلاب این کشور، ارائه می‌دهد.

«دروون» در کتاب خود الگویی را از فهم رشد جنبش‌های سیاسی مسلح و سیاسی شدن آن‌ها ارائه می‌دهد. مقصود از سیاسی شدن این جنبش‌ها، متمایل شدن آن‌ها به عالَم سیاست داخلی و خارجی و برقراری روابط و مناسبات با گروه‌های دیگر است. این تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران» چند مدل را برای رشد محتمل گروه‌های مسلح اسلامگرا مطرح می‌کند و می‌گوید که این مدل‌ها، می‌توانند وجود تفاوت‌ها در گرایشات گروه‌های مسلح به طور عام و گروه‌های جهادی به طور خاص را تفسیر کنند. یکی از مدل‌های مد نظر «دروون» موفقیت جریان‌های مسلح اسلامگرا در سازماندهی داخلی و خارجی است که در نهایت به افزایش انسجام آن‌ها و قوی‌تر شدن احتمال سیاسی شدن‌شان می‌انجامد. این درست همان اتفاقی است که برای «هیئت تحریر الشام» و «احرار الشام» رخ داد.

مدل دیگری که «دروون» معرفی می‌کند این است که گروه‌های مسلح اسلامگرا از سازماندهی خارجی برخوردار باشند و از فقدان سازماندهی داخلی رنج ببرند. وی می‌گوید که در این شرایط، گروه‌های مسلح دوام نخواهند داشت و تنها گروه‌هایی نیابتی برای طرف‌های خارجی خواهند بود. او در این زمینه، برخی از گروه‌های وابسته به «ارتش آزاد سوریه» را مثال می‌زند و معتقد است که گروه‌های مسلح بسیاری در اوایل انقلاب سوریه با جدا شدن از ارتش، زیر چتر آن جای گرفتند. مدل دیگر، برخورداری گروه‌های مسلح اسلامگرا از سازماندهی داخلی و رنج بردن آن‌‎ها از سازماندهی خارجی است که در این صورت، این گروه‌ها سرنوشتی جز انزوا نخواهند داشت. در این زمینه، «دروون» تشکیلات داعش را مثال می‌زند. مدل آخر نیز فقدان سازماندهی داخلی و خارجی در گروه‌های مسلح است که در نتیجه باعث نابودی کامل آن‌ها خواهد شد و در برخی موارد، تعدادی از عناصر این گروه‌ها به ارتکاب اقدامات جنایتکارانه روی می‌آورند.

موفقیت جریان‌های مسلح اسلامگرا در سازماندهی داخلی و خارجی است که در نهایت به افزایش انسجام آن‌ها و قوی‌تر شدن احتمال سیاسی شدن‌شان می‌انجامد. این درست همان اتفاقی است که برای «هیئت تحریر الشام» و «احرار الشام» رخ داد.

«دروون» در کتاب خود تاریخ انقلاب ۲۰۱۱ سوریه و تحولات آن را بر اساس یک سِیر زمانی متوالی، ذکر می‌کند. او می‌‎گوید که انقلاب سوریه در ابتدای امر به طور مسالمت‌آمیز آغاز شد و سپس ماهیت مسلحانه به خود گرفت. تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران» می‌گوید که پس از انقلاب سوریه، رفته‌رفته گروه‌های مسلح با گرایشات مختلف شکل گرفتند که البته هرکدام نیز روابط خارجیِ خود را داشتند. پس از مدتی، سطح فعالیت‌های این گروه‌ها فروکش کرد و آن‌ها در سال ۲۰۱۹ در منطقه «کاهش تنش» در ادلب و مناطقی از شمال حلب محصور شدند. در اینجا، نویسنده دو سناریوی متمایز از یکدیگر را در زمینه رشد سازمانیِ گروه‌های مسلح اسلامگرا در انقلاب سوریه مطرح می‌کند. او می‌گوید که جنبش «احرار الشام» به تشکیلاتی برای جمع‌آوری گروه‌های مسلح از مناطق مختلف سوریه و به ویژه مناطقِ حامی انقلاب، در زیر چتر خود مبدل شد. همزمان، دوران ابتدایی فعالیت «هیئت تحریر الشام» در تشکیلات «جبهه النصره» آغاز شد. «جبهه النصره» یک تشکیلات کاملا بسته در سوریه بود که بعدها در «ادلب» دچار تغییر و تحول شد و به «جبهه فتح الشام» مبدل گشت و سپس در قالب «هیئت تحریر الشام» ظهور و بروز پیدا کرد.

قدرت «هیئت تحریر الشام» در مواجهه با «احرار الشام»

در کتاب تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران» به بررسی قدرت «هیئت تحریر الشام» در مواجهه با «احرار الشام» و علت موفقیت آن در سیطره یافتن بر امور سوریه پرداخته شده است. در این کتاب آمده است که در سال ۲۰۱۳ «جبهه النصره» یک گروه تحتِ تعقیب و منفور بود؛ درحالی که همزمان، «احرار الشام» در مساحت‌های وسیعی از سوریه فعالیت داشت. «دروون» می‌گوید که «احرار الشام» در سال‌های اولیه انقلاب سوریه به فضل تشکیلات سازمان‌یافته و چندبُعدی خود توانست پیروزی زودهنگامی را محقق سازد. این درحالی است که «جبهه النصره» چنین شرایطی نداشت و قدرت آن نه در تشکیلات چند بُعدی که در دستِ فرماندهان عالیرتبه محدود و محصور بود.

«دروون» پس از مصاحبه با فرماندهان گروه‌های جهادی به ویژه گروه‌های «هیئت تحریر الشام» و «احرار الشام» می‌گوید که هر دو گروه به مرور زمان دچار تحول ایدئولوژیک و سیاسی شدند. او تأکید می‌کند که مقایسه مسیر «احرار الشام» و «هیئت تحریر الشام» به نتایج متناقضی ختم می‌شود. به اعتقاد «دروون»، علیرغم اینکه «احرار الشام» از قابلیت و ظرفیت بیشتری برای متمایل شدن به عرصه سیاسی برخوردار بود اما در تحقق اهداف خود در این زمینه ناکام ماند و این «هیئت تحریر الشام» بود که توانست در عرصه سیاسی ظهور و بروز پُررنگ پیدا کند. تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران» علت این مسأله را ضعف سازماندهی داخلی «احرار الشام» معرفی می‌کند و می‌گوید: «واقعیت این است که رهبران و فرماندهان احرار الشام اختلاف نظرهای گسترده‌ای پیرامون تلاش‌ها برای تحمیل خود به صحنه سیاسی کشور داشتند؛ به ویژه پس از آنکه شماری از سران ارشد آنها در سال ۲۰۱۴ کشته شدند. این درحالی است که هیئت تحریر الشام در قالب یک تشکیلات سازمان‌یافته و منسجم فعالیت کرد و نشان داد که قادر به اتخاذ تصمیمات مناسب برای مهار معارضان و حفظ وحدت صفِ داخلی است». وی در ادامه نیز عنوان می‌کند: «یکی از اتفاقات عجیب این بود که جبهه النصره بعد از تبدیل شدن به هیئت تحریرالشام برای توجیه مواضع سیاسی خود پس از سال ۲۰۱۷، به گفتمان دینی و سیاسیِ مشابه گفتمان احرار الشام روی آورد. براین‌اساس، شاید بتوان گفت که هیئت تحریرالشام کار خود را با گفتمانی آغاز کرد که کار احرارالشام با آن به اتمام رسیده بود».

به اعتقاد «دروون»، علیرغم اینکه «احرار الشام» از قابلیت و ظرفیت بیشتری برای متمایل شدن به عرصه سیاسی برخوردار بود اما در تحقق اهداف خود در این زمینه ناکام ماند و این «هیئت تحریر الشام» بود که توانست در عرصه سیاسی ظهور و بروز پُررنگ پیدا کند.

«دروون» معتقد است که علیرغم اهمیت فهم تمایلات سیاسی جنبش‌های مسلح جهادی از طریق تمرکز بر مدل سازماندهی خارجی آن‌ها، لازم است که این جنبش‌ها و جریان‌ها در ساختار داخلی سوریه مورد بررسی قرار گیرند. به اعتقاد «دروون» فعالیت گروه‌ها، جریان‌ها و جنبش‌های اسلامگرا در سوریه در جریان انقلاب این کشور که امتدادی از «بهار عربی» بود افزایش پیدا کرد. این افزایش فعالیت‌ها همچنین امتداد تلاش‌ها برای مهار ایران و تضعیف نفوذ روسیه در سوریه بود. در سایه چنین شرایطی، فضای سیاسی مناسبی برای گروه‌های مسلح جهت رشد و پیشرفت فراهم شد، زیرا ائتلاف کشورهای غربی علیه نظام سوریه و متحدان ایرانی و روسی آن، نقش تعیین‌کننده و سرنوشت‌سازی در سیاسی کردن گروه‌های مسلح اسلامگرا ایفاء کرد. در این اوضاع، توپ در میدان گروه‌های مسلح سوریه ـ از ارتش آزاد گرفته تا داعش ـ بود که چگونه از فرصت پیش‌آمده استفاده کنند.

الگوی سازمان‌یافتگی و پیشرفت سیاسی که «دروون» در چارچوب تحولات سوریه مطرح می‌کند، برای شناخت تمایلات سیاسی گروه‌های مسلح اسلامگرا بسیار مهم است. برخی از این گروه‌ها خود سیاسی بودند و برخی دیگر نیز از ظرفیت روی آوردن به سیاست تحت حمایت کشورهای غربی برخوردار بودند. امروز نیز می‌بینیم که چگونه برخی کشورهای غربی از امکان حذف نام «هیئت تحریرالشام» از لیست گروه‌های تروریستی سخن می‌گویند. این اتفاق، در چارچوب مقاربت سیاسی میان دو طرف رخ می‌دهد. افزون براین، اخیرا نیز پاداش ۱۰ میلیون دلاری نیز که برای ارائه اطلاعاتی از «الجولانی» قرار داده شده بود، لغو شد. این درحالی است که وی همچنان در لیست تروریسم شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد.

همانطور که پیشتر نیز اشاره کردیم، «جبهه النصره» گروهی است که «هیئت تحریر الشام» از بطن آن خارج شد. «جبهه النصره» نیز در جریان فعالیت‌های خود در سوریه در لیست گروه‌های تروریستی شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفت. شورای امنیت اعلام کرد که رابطه این گروه با گروه تروریستی «القاعده» مسجل شده است. از سوی دیگر، در سال ۲۰۱۳ نیز نام «ابو محمد الجولانی» در لیست تروریسم شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفت. همچنین ایالات متحده آمریکا و شماری دیگر از کشورها ازجمله کشورهای غربی «هیئت تحریرالشام» را در زمره گروه‌های تروریستی قلمداد کردند. لازم است در اینجا به این مسأله نیز اشاره شود که شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۵ و در قطعنامه شماره ۲۲۵۴ مربوط به سوریه، یک بار دیگر گروه «جبهه النصره» را در زمره گروه‌های تروریستی توصیف کرد. در ماه ژوئیه سال ۲۰۲۴ نیز در گزارش کمیسیون مرتبط با دسته‌بندی‌ گروه‌های تروریستی در شورای امنیت سازمان ملل متحد تأکید شد که «هیئت تحریرالشام» امتداد «جبهه النصره» محسوب شده و یک گروه تروریستی است. با تمامی این‌ها، امروز شاهد آن هستیم که بسیاری از مقامات غربی از امکان حذف نام «هیئت تحریرالشام» از لیست سیاه خبر می‌دهند. آن‌ها برای توجیه این اقدام خود، به سیاسی شدن «هیئت تحریرالشام» و تغییر رفتار آن استناد می‌کنند. بدیهی است که در صورت خط خوردن نام «هیئت تحریرالشام» از لیست تروریسم شورای امنیت سازمان ملل، این اتفاق به منزله گام بزرگی در مسیر «سیاسی‌سازی هیئت تحریرالشام» و برقراری روابط کشورهای غربی با حاکمیت جدید در دمشق است.

اینجاست که رویکرد متناقض غرب در تعامل با گروه‌ها و جریان‌های اسلامگرا آشکار می‌شود. در سوریه شاهد آن هستیم که غرب به دنبال برقراری روابط سیاسی با حاکمیت جدید است اما در رابطه با سایر گروه‌های اسلامگرا چنین سیاستی را دنبال نمی‌کند. به عنوان مثال، در رابطه با «حماس» غرب سیاست منزوی ساختن این گروه مقاومتی را در پیش گرفته است. این اتفاق درحالی رخ می‌دهد که جنبش مقاومت اسلامی «حماس» از قدرت بسیار بالایی در سازماندهی داخلی و خارجی برخوردار بوده و پیشتر در سال ۲۰۰۶ توانسته است در انتخابات عمومی به پیروزی برسد. علیرغم اینکه این گروه در سال ۲۰۱۷ سند سیاسی جدید خود را منتشر کرد و مرزهای سال ۱۹۶۷ را به رسمیت شناخت، اما جامعه بین‌المللی هنوز هم منزوی ساختن آن را ترجیح می‌دهد و قصد ندارد با آن تعامل داشته باشد.

«طارق بقعونی» در کتاب خود تحت عنوان «مهار حماس؛ اوج‌گیری و افول مقاومت فلسطین» تأکید می‌کند: «علیرغم اینکه شورای امنیت سازمان ملل متحد، جنبش حماس را به عنوان یک گروه تروریستی شناسایی نکرده است، اما کشورهای غربی همچنان رویکرد امنیتی را در تعامل با این گروه در دستور کار خود قرار داده‌اند. آن‌ها هیچگاه حاضر نشدند با حماس به عنوان یک سازمان سیاسی تعامل کنند. پس از ۷ اکتبر نیز همین رویکرد در کشورهای غربی ادامه پیدا کرد و تشدید شد. بسیاری از کشورهای غربی هنوز هم ترجیح می‌دهند در قبال حماس رویکرد امنیتی داشته باشند.» وی در ادامه نیز آورده است: «کشورهایی نظیر انگلیس، ایالات متحده آمریکا و سوئیس قوانینی را به تصویب رسانده‌اند که به موجب آن حماس یک سازمان تروریستی تلقی می‌شود. اینجاست که تناقض در رویکرد آن‌ها درقبال گروه‌های اسلامگرای سوری و فلسطینی آشکار می‌گردد.» تعامل آمریکا و کشورهای غربی با «هیئت تحریرالشام» درحالی است که این گروه همچنان در لیست تروریسم شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار دارد و همه کشورهای عضو موظفند به این لیست پایبند باشند. باید به این موضوع توجه داشت که نوع گرایشات سیاسی «هیئت تحریرالشام» و میزان تبعیت آن از کشورهای خارجی در حوزه سیاسی به ویژگی‌های مرحله حکمرانی آن در آینده بستگی دارد.

«دروون» در کتاب خود تنها به ارائه الگوی تحلیلی پیرامون سازماندهی داخلی و خارجی گروه‌های مسلح اسلامگرا اکتفاء نمی‌کند، بلکه در فصل ششم و آخر کتاب به مسأله «سوریا و آینده جهاد در آن» نیز می‌پردازد. هدف او در این فصل از کتاب، ارائه نگرشی نقادانه پیرامون تعامل کشورهای غربی با گروه‌های جهادی است. او معتقد است: «کشورهای غربی که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ همواره به دنبال نابودی گروه‌های جهادی اسلامگرا بوده‌اند.» او نقد خود نسبت به رویکرد غرب در قبال گروه‌های جهادی اسلامگرا را در جغرافیای سوریه پیش می‌برد و نوع تعامل غرب با آن‌ها در این جغرافیا را با سیاست‌های ازپیش‌اعلام‌شده‌شان در تناقض می‌بیند.

ملی‌سازیِ جهاد

تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران» معتقد است که «بهار عربی» نقطه تحولی در مسیر گروه‌های جهادی اسلامگرا بود، زیرا زمینه برای تغییر اولویت‌های استراتژیک این گروه‌ها در جهان اسلام را فراهم آورد. او می‌گوید که کشته شدن «اسامه بن‌لادن» سرکرده شبکه «القاعده» در ماه مِی سال ۲۰۱۱ احتمالا در فراهم کردن امکان تحول در اولویت‌های گروه‌های جهادی مؤثر بوده است. با این حال، به نظر می‌رسد «دروون» فراموش کرده است که همین «بن‌لادن» اندکی پس از به راه افتادن «بهار عربی»، گفتمانش را تغییر داد. این موضوع در کتاب «نیلی لحود» نویسنده و محقق اسلامگرا تحت عنوان «اسناد بن لادن» نمایان شد. ازهمین‌روی، بررسی تحولی که در بُعد ادراکی در نزد بسیاری از جوانان اسلامگرا به ویژه نسلِ پس از بهار عربی به وجود آمد، حائز اهمیت است.

شاید اصطلاحِ مناسب برای دسته‌بندی تغییر و تحولاتی که در مسیر «جولانی» و «هیئت تحریرالشام» رخ داد، اصطلاح «ملی‌سازیِ جهاد» باشد یعنی ملی جلوه دادن جهاد نه بین‌المللی کردن آن. این اتفاق از رهگذر اکتفاء به مبارزه در وطن و خودداری از فراخوان جهاد بین‌المللی، رخ می‌دهد. همین امر [ملی‌سازی جهاد] سبب شد که «جولانی» از شبکه «القاعده» جدا شده و به تأسیس جبهه «فتح الشام» با اولویت سوری، مبادرت ورزد و سپس به «تحریرالشام» برسد. او اکنون نیز در اندیشه انحلال «هیئت تحریرالشام» و ورود به عرصه حکمرانی در سوریه است. ملی‌‌سازی جهاد توسط جنبش‌ها و جریان‌های اسلامِ سیاسی در چارچوب اولویت‌های پروژه ملی، مسبوق به سابقه بوده است. به عنوان نمونه، می‌توان به جنبش مقاومت اسلامی «حماس» اشاره کرد. «دروون» و «پاتریک هاینی» پژوهشگر حوزه گروه‌های اسلامگرا در سال ۲۰۲۱ پژوهش مشترکی را تحت عنوان «چگونه جهادِ بین‌المللی یک بار دیگر محلی می‌شود؟» انجام دادند. آن‌ها در این پژوهش از تبدیل جهاد بین‌المللی «فتح الشام» به جهادِ محلی سخن می‌گویند. «دروون» در چند کتاب خود در زمینه جنبش‌های اسلام سیاسی، به نقش تحرکاتِ محلی و داخلی در بازسازی صفوف گروه‌های اسلامگرا اشاره می‌کند. تغییر و تحولی که در گروه‌های مسلح اسلامگرا رخ می‌دهد لزوما در تغییر گفتمان و رفتار محدود و محصور نمی‌شود، بلکه حتی ممکن است سیاست‌های این گروه‌ها نیز متناسب با اولویت‌های سیاست داخلی و ملی تغییر یابد. این مسأله امروز در گفتمان «احمد الشرع» و اولویت‌هایی که حاکمیت جدید در دمشق مطرح کرده است، قابل مشاهده است.

«دروون» مدل «سیاسی‌سازی» را به‌عنوان رویکردی برای مقابله با گروه‌های جهادی و ابزاری برای تأثیرگذاری بر این گروه‌ها و تغییر رفتار آن‌ها پیشنهاد می‌کند. او معتقد است که نباید با رویکرد امنیتی با گروه‌های مسلح اسلامگرا برخورد کرد؛ رویکردی که بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و با هدف مبارزه با تروریسم، تشدید شد. این تحلیلگر ارشد اندیشکده بین‌المللی «بحران»، کشورهای غربی را به عبرت گرفتن از سیاست‌های دو دهه پیش خود در تعامل با گروه‌های جهادی فرامی‌خواند و از آن‌ها می‌خواهد که در این سیاست‌ها تجدیدنظر کنند. او تجربه شکست‌خورده تعامل غربی‌ها با گروه‌های اسلامِ سیاسی مانند «حماس» را مثال می‌زند؛ جنبشی که توانست در جریان انتخابات پارلمانی فلسطین در سال ۲۰۰۶ موفق به کسب پیروزی شود.

سیطره جنبش «طالبان» بر افغانستان و روی کار آمدن «هیئت تحریرالشام» در صحنه سیاسی سوریه، این فرصت را برای کشورهای غربی فراهم کرده است تا در نوع تعامل خود با گروه‌های مسلح اسلامگرا تجدیدنظر کنند؛ به ویژه اینکه امروز در سوریه تغییر و تحولاتی در گروه‌های جهادی اسلامگرا به وجود آمده است و الجولانیِ جبهه النصره که پیشتر با القاعده بیعت کرده بود، به احمد شرع تبدیل شده است؛ کسی که به دنبال مصلحت است و امروز با نماینده سازمان ملل و هیئت‌های بین‌المللی در کاخ ریاست‌جمهوری دمشق دیدار می‌کند. افزون‌براین، گروه‌های جهادیِ داخلی ـ درست مانند افغانستان و سوریه ـ توانمندی خود برای برقراری ثبات را نشان داده‌اند. همین امر سبب توقف مهاجرت و کوچ شهروندان این کشورها به مناطق دیگر می‌شود. این گروه‌ها همچنین آمادگی، قدرت و توانمندی خود برای مواجهه با تشکیلات افراطی نظیر تشکیلات داعش در سوریه و «داعشِ خراسان» را نشان داده‌اند؛ به ویژه اینکه امروز همه می‌دانیم که داعش تهدید امنیتی شماره یک تمام کشورهای غربی به شمار می‌رود. به هر ترتیب، علیرغم اینکه درحال حاضر فرصتی واقعی برای تغییر رویکرد نسبت به گروه‌های جهادی اسلامگرا وجود دارد، اما پیش‌بینی می‌شود که برخی منافع ژئوپلیتیک، خود را به روابط و مناسبات کشورهای غربی با گروه‌های اسلامگرا تحمیل کرده و موجب شوند که غربی‌ها در زمینه برقراری روابط سیاسی با برخی از این گروه‌ها سیاست گزینشی و یا رویکرد امنیتی را در پیش گیرند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا