شاماتکشور شناخت

آینده دین در سوریه از منظر بشار اسد؛ نه اسلام‌گرایی نه سکولاریسم!

عقیل محفوض – 5 نجوم

ترجمه: رامین حسین آبادیان

رئیس‌جمهور «بشار اسد» در نشست دوره‌ای وزارت اوقاف این کشور که در 07/12/2020 در مسجد جامع «العثمان» واقع در دمشق برگزار شد، اقدام به ایراد سخنرانی کرد. او در جریان این سخنرانی به مسائلی پرداخت که از آن‌ها به عنوان بخشی از تاریخ یاد کرد و گفت نمی‌توان این بخش از تاریخ را نادیده گرفت. او در اظهاراتش از دین به طور عام و امر دینی در سوریه و منطقه به طور خاص، سخن گفت و شاخصه‌های اصلی نگرش و سیاستِ احتمالی‌اش در آینده و در مرحله پساجنگ را تشریح کرد.

اول؛ نگرش به دین

رئیس‌جمهور «بشار اسد» در جریان سخنرانی خود از «دین و سیاست»، «هویت»، «اخلاق»، «ارزش‌های اجتماعی»، «لیبرالیسم»، «سکولاریسم»، «تروریسم»، «جنگ»، «عرب‌گرایی و اسلام» و نیز «روابط با غرب» سخن گفت. با این‌حال، او تلاش کرد تا این مفاهیم را در چارچوبِ دین و امر دینی قرار دهد. او از دین به عنوان مؤلفه اصلی سیاستگذاری‌های دولت و نیز ترسیم روابط میان حکومت و جامعه یاد کرد.

رئیس‌جمهور «بشار اسد» در سخنان خود از اولویت‌های نظام سیاسی و حکومت پیرامون دین و امر دینی به عنوان درس‌های جنگ، سخن گفت. او در این سخنان، نگرش خود پیرامون چگونگی استفاده دشمنان از عاملِ دینی در داخل [سوریه و منطقه] به عنوان «ابزاری برای جنگ‌افروزی» را تشریح کرد. اسد همچنین به این مسأله پرداخت که دولت یا کشور [سوریه] چگونه توانستند از عاملِ دینی به عنوان قدرتی برای مواجهه و یا به عنوان «نیرویی برای مهار جنگ» استفاده کنند.

دوم؛ مُسلّمات

«بشار اسد» سخنان و اظهارات خود در خصوص دین و امر دینی را با آنچه که از آن‌ تحت عنوان «مُسلّمات» یاد کرد، کلید زد. رئیس‌جمهور در این زمینه از آنچه که نزد او ازجمله مسلّمات است، یاد کرد و گفت: «هرآنچه که مربوط به فکر و اندیشه است، دینی محسوب می‌شود». او در توضیح و تشریح این دیدگاه خود، تصریح کرد: «برای تخریب جوامع، تنها کافی است که فکر و اندیشه [دینی] را نابود کنیم. این اتفاق تقریبا از یک قرن پیش یا بیشتر در حال رخ دادن است. در نتیجه، پس از 100 سال دشمنانِ این جوامع پیروزی‌های بزرگی را در این زمینه کسب کردند، زیرا دینی که به عنوان وسیله‌ای برای پیشرفت و ترقی جوامع نازل شده بود، به عنوان ابزاری برای تخریب جوامع به کار گرفته شد». او با این سخنان خود تلاش کرد تا عوامل داخلی و خارجی از وقایع و رویدادهای تاریخی در راستای تخریب جوامع در آینده بهره‌برداری نکنند.

امواج بحران‌ها در دیدگاه و نگرش اسد یک عاملِ طبیعی و خودجوش نبوده‌اند، بلکه در نتیجه پیگیری «منافع بین‌المللی» به وجود آمده‌اند. او معتقد است که هدف اصلی و اساسی از به راه انداختن امواج مذکور، هدف قرار دادن جوامع از «دروازه دین» است. لذا معتقد است که دفع این امواج، خطرات، چالش‌ها و بحران‌ها نیز از همین دروازه [دروازه دین] میسر است. او بر این باور است که تا زمانی که هجمه‌ها با بهره‌برداری از دین انجام می‌شود، پاسخ گفتن به این هجمه‌ها نیز باید از طریق دین صورت پذیرد.

سوم؛ موج‌های پیشِ روی

رئیس‌جمهور «بشار اسد» در این سخنان اعلام کرد وضعیت حالِ حاضر جهان مانند یک «دریای خروشان» است که با امواج مختلفی از هر سَمت مواجه است؛ امواجی نظیر بحران‌ها و چالش‌های امنیتی، اقتصادی و نظامی. او گفت: «مهمترین و خطرناک‌ترینِ این چالش‌ها و بحران‌ها، هجمه‌های فکری و عقیدتی بوده است. برخی از جوامع که از شاخصه‌های قدرت و امنیت برخوردار نبودند، در این دریای خروشان غرق شدند». او بدون مبالغه در سخنانش، همچنین ادامه داد: «اگر ما از این شاخصه‌ها برخوردار نبودیم در همان هفته‌های ابتدایی در این دریای خروشان غرق می‌شُدیم. در عینِ حال اگر به خوبی به حفاظت، حراست و پاسداری از این شاخصه‌ها و تقویت آن‌ها می‌پرداختیم، امروز تاوان سنگینی را پرداخت نمی‌کردیم».

به نظر می‌رسد که امواج بحران‌ها در دیدگاه و نگرش اسد یک عاملِ طبیعی و خودجوش نبوده‌اند، بلکه در نتیجه پیگیری «منافع بین‌المللی» به وجود آمده‌اند. او معتقد است که هدف اصلی و اساسی از به راه انداختن امواج مذکور، هدف قرار دادن جوامع از «دروازه دین» است. لذا معتقد است که دفع این امواج، خطرات، چالش‌ها و بحران‌ها نیز از همین دروازه [دروازه دین] میسر است. او بر این باور است که تا زمانی که هجمه‌ها با بهره‌برداری از دین انجام می‌شود، پاسخ گفتن به این هجمه‌ها نیز باید از طریق دین صورت پذیرد.

چهارم؛ «دینی کردن سیاست» یا «آزاد کردنِ دین»؟

سؤالی که وجود دارد این است که آیا سوریه به سمت «دینی کردن سیاست» پیش می‌رود و یا اینکه رئیس‌جمهور «بشار اسد» به دنبال ایجاد نوعی مقاربت و همگرایی میان «خطِ تدیّن و جامعه» است؟ آیا او به دنبال باز کردن بخشی از گِرِه‌ها در روابط میان «دین و سیاست» است؟

باید به دین و امر دینی از زاویه نگاه و نگرش رئیس‌جمهور «بشار اسد» به صورت مثبت نگریست. او در گذشته یعنی در دوران پیش از وقوع جنگ در سوریه نیز سخنانی را در این زمینه مطرح کرده بود. نکته‌ای که وجود دارد این است که سخنان اسد در مسجد جامع «العثمان» با آنچه که پیش از دوران جنگ گفته بود، تفاوت داشت او این سخنان را تنها در امتداد و یا تکمیل آنچه که پیشتر گفته بود، مطرح نکرد، بلکه با این سخنان از آغاز مرحله متفاوتی در عرصه سیاست‌های بزرگ در کشور نیز خبر داد. لذا باید گفت که اسد تلاش کرد تا از 2 ناحیه اصلی، دین و امر دینی را از بندِ چارچوب‌های کلیشه‌ای آزاد کند؛ اول، از ناحیه «حاکمیت و سیاست» و دوم نیز از ناحیه «بازیگران و عواملِ تأثیرگذار در حوزه دین».

با این حال، واقعیت آن است که این آزاد کردنِ دین به معنای ایجاد جدایی میان حکومت و دین مانند آنچه که مکتب‌ها و جریان‌های سکولاریسم یا مکتب‌های لیبرالیسمِ سیاسی می‌گویند، نیست. به عنوان نمونه، این مکتب‌ها می‌گویند که دین باید مهار شود و حکومت بر آن هیمنه داشته باشد. در نقطه مقابل، برخی نیز به هیمنه دینی بر سیاست قائل هستند و به آن دامن می‌زنند. آنچه که اسد درباره آزاد کردنِ دین می‌گوید به هیچیک از 2 نظریه مذکور ارتباطی ندارد.

چگونه؟

به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور «بشار اسد» به دنبال ایجاد نوعی همگرایی میان دین و امر دینی از یک سوی و افق‌ها و دورنماهای سیاسیِ جامعه و کشور از سوی دیگر، است. او می‌خواهد که حکومت در چارچوب دین با جامعه ارتباط برقرار سازد. به همین دلیل، اسد صراحتا اعلام کرد که سخن گفتن از «جدایی میان دین و حکومت» به هیچ وجه وجاهت ندارد، زیرا چنین چیزی به معنای «جدایی حکومت از جامعه» است. او معتقد است که چنین رویکرد و گرایشی به برقراری ثبات در جامعه منتهی نمی‌شود. به اعتقاد اسد، دامن زدن به رویکرد «جدایی دین از حکومت» در واقع پیاده‌سازی همان طرح‌هایِ خبیثانه‌ای است که از خارج طراحی و ترسیم شده‌اند. او می‌گوید که سکولاریسم به دنبال جدایی دین از حکومت نیست، بلکه قائل به «آزادی ادیان» است.

او معتقد است که دین و امر دینی باید در چارچوب آزادی بیان و اندیشه قرار گیرد و در همین زمینه تصریح می‌کند: «این حق هر انسانی است که با رویکردها و گرایش‌های مختلف زاویه داشته باشد. همه ما انسان هستیم؛ هم کار درست انجام می‌دهیم و هم مرتکب خطا و اشتباه می‌شویم. اما هجمه به دیگران، غیرقابل پذیرش است». اسد می‌افزاید: «قرآن، کتابی است که می‌توانیم در هر مرحله آنچه را که مناسب شرایط‌‌مان است از آن استخراج کنیم… اما آنچه را که از قرآن می‌گیریم، ما به عنوان بشر می‌توانیم در آن عمیق شویم و تفاسیر آن را دریابیم؛ این نقشی است که تفاسیر ایفاء می‌کنند». رئیس‌جمهور سوریه تأکید می‌کند: «علیرغم اینکه منابع تهدید خارجی، بسیار هستند اما خطر اصلی در داخل است. خطر همواره از داخل آغاز می‌شود. خطر داخلی در واقع با عقب‌افتادگی، افراطی‌گری و عدم توانایی پیروانِ یک عقیده در برخورداری از تفکر سالم و درست، آغاز می‌گردد».

او می‌خواهد که حکومت در چارچوب دین با جامعه ارتباط برقرار سازد. به همین دلیل، اسد صراحتا اعلام کرد که سخن گفتن از «جدایی میان دین و حکومت» به هیچ وجه وجاهت ندارد، زیرا چنین چیزی به معنای «جدایی حکومت از جامعه» است. او معتقد است که چنین رویکرد و گرایشی به برقراری ثبات در جامعه منتهی نمی‌شود. به اعتقاد اسد، دامن زدن به رویکرد «جدایی دین از حکومت» در واقع پیاده‌سازی همان طرح‌هایِ خبیثانه‌ای است که از خارج طراحی و ترسیم شده‌اند. او می‌گوید که سکولاریسم به دنبال جدایی دین از حکومت نیست، بلکه قائل به «آزادی ادیان» است.

پنجم؛ جامعه متدیّن

به دلیل جنگی که در سوریه وجود دارد، معمولا به امر دینی در این کشور به عنوان یک یک پدیده ثابت و جوهری و یک پدیده «فوقِ سیاسی» و «فوق اجتماعی» نگریسته می‌شود. همچنین به سوری‌ها به عنوان شهروندانی متدیّن که از تمایل زیادی برای سیاسی کردن دین برخوردار هستند، نگریسته می‌شود. «بشار اسد» وجود چنین نگرشی را تأیید می‌کند و از بهم‌پیوستگی دائمی و تقریبا ابدی میان «جامعه سوریه و دین» سخن می‌گوید. او در همین ارتباط، تأکید می‌کند: «جوامع ما جوامعی عقیدتی هستند و تا قرن‌های بعد نیز عقیدتی باقی خواهند ماند. فقط خدا می‌داند که چه اتفاقی خواهد افتاد؛ ما نمی‌دانیم». این سخنان را به طور قطعی نمی‌توان به عنوان «دینی کردن» حیات اجتماعی و سیاسیِ سوریه تأویل و تفسیر کرد. درست است که جامعه سوریه عموما یک جامعه دینی و متدیّن است، اما تاکنون رویکرد ثابت و یا حتی غیرثابتی را از «تدیّن سیاسی» ارائه نکرده است؛ رویکردی که بیانگر اولویت‌های دینی و مذهبی باشد.

ششم؛ بازگشایی گِرِه‌ها

شاید رئیس‌جمهور «بشار اسد» از رهگذر سخنانی که در مسجد جامع «العثمان» مطرح کرد، به دنبال مخابره کردن پیام‌های مختلفی است. به عنوان نمونه، شاید او به دنبال بازگشایی گِرِه‌هایی است که در روابط میان «دین و سیاست» و «دین و حکومت» وجود دارد. او همچنین به دنبال حل‌وفصل روابط پیچیده میان نظام سیاسی و جریان‌های دینی است. بنابراین، آنچه که در سوریه رخ می‌دهد ـ براساس برآوردهای اولیه ـ در واقع نوعی تغییر در مقاربت سیاسی و امنیتیِ صحنه سوریه و انتقال آن از «خطوط مواجهه» در جریان جنگ به «خطوطِ سازگاری و ادغام» نه تنها در محرّک‌های دینیِ رادیکالی، که در میان بازیگران و محرّکان سیاسی یعنی «نظام سیاسی و حکومت» است.

هفتم؛ تغییری که قرار است اتفاق بیفتد

شاید بازیگران رده بالای سیاسی و شخصیت‌های تأثیرگذار در عرصه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در سوریه درصدد برآمده‌اند تا به بازیگرانِ دینی جایگاهی که شایستگی‌اش را دارند، اعطاء کنند. علت هم آن است که این بازیگران دینی همواره پشتوانه نیروهای نظامی از یک سو و پشتوانه نظام سیاسی و حاکمیت از سوی دیگر، بوده‌اند. تغییری که قرار است در صحنه سوریه اتفاق بیفتد، این است که عامل دینی و بازیگران دینی به جزئی فعال تبدیل شده و نقش تأثیرگذاری در سیاست‎‌های کلی کشور داشته باشند.

هشتم؛ عرب‌گرایی و اسلام

رئیس‌جمهور «بشار اسد» در جریان سخنرانی‌ای که در مسجد جامع «العثمان» ایراد کرد، موضع رسمی خود در خصوص 2 مسأله‌ای را که همواره در طول ‌سال‌های گذشته میان سوری‌ها مورد بحث و مناقشه بوده است، اعلام کرد؛ اول، عرب بودن سوریه و دوم، هویت اسلامیِ آن. عرب‌گرایی سوریه در واقع در برابر گرایش‎‌های هویتی و سازمان‌های جدایی‌طلب و به ویژه کُردها قرار می‌گیرد. این درحالی است که اسلامی بودن آن در برابر ادعاها پیرامون تغییر ماهیت و هویت دینی، اسلامی سوریه ـ یعنی مذهب سنی ـ قرار دارد. شاید رئیس‌جمهور «اسد» این موارد را به صراحت در سخنان خود مطرح نکرد اما سِیر اظهاراتش، مقصود او را مشخص می‌سازد. در واقع، «بشار اسد» می‌خواهد این پیام را مخابره کند که عربی بودن سوریه نمی‌تواند عاملی برای نفی دیگر هویت‌ها و فرهنگ‌ها در این کشور باشد. او همچنین بر این باور است که اسلامی بودن سوریه به معنای نفی پیروان دیگر ادیان و مذاهب از مسلمان گرفته تا غیرمسلمان نظیر سکولارها و… نیست.

نهم؛ مأموریت‌های مهم و ضروری

سوری‌ها دو اقدام و مأموریت اصلی را در خصوص فعالیت در عرصه «دین و سیاست» مورد توجه قرار داده‌اند؛

اول؛ تعمیق شناخت امر دینی، جامعه‌شناسی دین، تدین در جامعه و به عبارت بهتر، عمیق‌تر کردن شناخت از نقش امر دینی در سیاست‌ها و به ویژه تأثیرات عوامل خارجی بر آن. در این میان، کار کردن روی این مسأله که چگونه ممکن است امر دینی در سوریه خود عاملی برای تأثیرگذاری بر خارج باشد و نه برعکس، مورد توجه قرار گرفته است.

دوم؛ بازنگری در چارچوب‌ها و اصول کلیشه‌ای امر دینی و توسعه دایره همگرایی میان «سیاست و دین» است تا بدین‌ترتیب معادله میان «سیاست و دین» دستخوش تغییر شود. در این شرایط است که «دین و سیاست» دیگر در اندیشه مهار یک دیگر نیستند، بلکه به عنوان دو جزء مکمّل، در جامعه با یکدیگر همگرایی و تعامل دارند.

شاید بازیگران رده بالای سیاسی و شخصیت‌های تأثیرگذار در عرصه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در سوریه درصدد برآمده‌اند تا به بازیگرانِ دینی جایگاهی که شایستگی‌اش را دارند، اعطاء کنند. علت هم آن است که این بازیگران دینی همواره پشتوانه نیروهای نظامی از یک سو و پشتوانه نظام سیاسی و حاکمیت از سوی دیگر، بوده‌اند. تغییری که قرار است در صحنه سوریه اتفاق بیفتد، این است که عامل دینی و بازیگران دینی به جزئی فعال تبدیل شده و نقش تأثیرگذاری در سیاست‎‌های کلی کشور داشته باشند.

واقعیت آن است که تأثیرگذار بودن این تغییر در نوع رویکرد و گرایش بازیگران عرصه «سیاست و حاکمیت» منوط به اتخاذ گامی مشابه از سوی بازیگران حوزه دین و امر دینی است. شاید تحقق این مهم، سخت‌تر باشد، زیرا تغییرات در عرصه دینی به خودیِ خود و به صورت خودجوش حاصل نمی‌شد و معمولا نشأت‌گرفته از فعل و انفعالاتی است که خارج از منظومه دینی به وقوع می‌پیوندند. در این میان، دولت مأموریت ویژه و بزرگی را بر دوش دارد، زیرا می‌بایست یک فضای اجتماعی باثبات را فراهم کرده و سیاست‌های فرهنگی و آموزشیِ فراگیری را دنبال کند که ازجمله این سیاست‌ها می‌توان به در پیش گرفتن اسلوب پژوهش در دین، جامعه‌شناسی دین، پژوهش‌های تطبیقی دینی و … اشاره کرد. افزون بر آنچه که گفته شد، دولت همچنین این مأموریت را نیز برعهده دارد که از ظهور و بروز هرگونه آشفتگی، هرج‌ومرج و اختلافات فرقه‌ای در جامعه جلوگیری به عمل آورد و در عینِ حال برای ایجاد یک سازوکار آموزشی، تربیتی، فرهنگی و رسانه‌ای منظم تلاش کند. در این شرایط است که وحدت اجتماعی در ساختار جامعه قابل مشاهده خواهد بود.

بدین‌ترتیب، در سایه این شرایط دین می‌تواند به بخشی از فضای جامعه و حکومت تبدیل شود. به عبارت بهتر، امر دینی به بخشی از بافت روحی، معنوی، ایمانی و ارزشی جامعه و حکومت مبدل می‌گردد. در این شرایط، تمامی ادیان و مذاهب به جزئی از بافت اجتماعی جامعه تبدیل می‌شوند. این یک مأموریت سخت و پیچیده است، به همین دلیل نمی‌دانیم که اوضاع و شرایط با این سمت و سوی پیش خواهد رفت یا نه.

دهم؛ گستردگی دامنه بینش و بصیرت   

برخورد با دین و امر دینی در کشوری نظیر سوریه آن هم در سایه جنگی که از سال 2011 در این کشور به راه افتاده است، نیازمند گستردگی دامنه بینش و بصیرت از یک سوی و برخورداری از جرأت و جسارتِ عمل از سوی دیگر، نه تنها در میان بازیگران عرصه سیاسی که در میان بازیگران حوزه دینی، است. در این میان، نباید از نقش بازیگران حوزه سکولاریسم و مدرنیته نیز غافل شد. به طور کلی، مقصود ما تمامی بازیگران در صحنه اجتماعی سوریه و به عبارت بهتر، بافت دینی، فرهنگی، ارزشی، سیاسی و… این کشور است.

اهتمام بالای رئیس‌جمهور «بشار اسد» به دین و امر دینی و تصمیمش برای توسعه دادن مشارکت دین در صحنه عمومی و سیاست‌های کلی، نشانگر سیاست آتی دمشق و اولویت‌های آن در مرحله آینده است. دمشق می‌خواهد که همگرایی میان حوزه‌های مختلف دینی و سیاسی را افزایش دهد. بدین‌ترتیب، دمشق اقشار اجتماعی بیشتری را وارد صحنه عمومی کشور می‌کند و می‌تواند حمایت بیشتری را برای نظام سیاسی و حاکمیت خود به ارمغان آورد.

به طور کلی، پیام و مضمون کلامِ رئیس‌جمهور «بشار اسد» در سخنان مطرح‌شده اخیر آن است که مرحله آتی در واقع مرحله‌ای است که باید در آن قدرت اجتماعی و سیاسی کسب کرد. اسد همچنین این پیام را مخابره کرد که پروژه مؤسسه دینی که در وزارت اوقاف جلوه می‌یابد، پروژه مورد حمایت اوست و سوری‌ها باید خود را برای مرحله‌ای که تغییر و تحولات زیادی در آن اتفاق خواهد افتاد، آماده سازند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا