شبه قاره و افغانستان

چهره زیبا افغانستان که نمی‌شناسیم!

رنده عطیه – نون پست

ترجمه: رامین حسین آبادیان

از افغانستان چه چیزی می‌دانید؟ این سؤالی است که ما آن را از 10 نفر از دارندگان مدارک تحصیلی دوره‌های دبیرستان و دانشگاه پرسیدیم. بسیاری از افراد، اینگونه پاسخ دادند که افغانستان یک کشور فقیر است و از هیچ‌یک از امکانات و ظرفیت‌های ابتدایی زندگی برخوردار نیست. این افراد همچنین پاسخ دادند که افغانستان در نگاه آن‌ها یک کشور فاقد فرهنگ است و از فقر فرهنگی، فکری و اجتماعی رنج می‌بَرَد. کسانی که به سؤال مذکور پاسخ دادند، معتقدند که افغانستان در گرداب جنگ‌ و استعمار غرق شده است و ابتدایی‎‌ترین اصول همزیستیِ طبیعی نیز در آن به چشم نمی‌خورد. در پاسخ‌هایی که از افراد سؤال‌شونده دریافت کردیم، مشخص شد که آن‌ها افغانستان را یک کشور غیرطبیعی می‌دانند؛ کشوری که انسان‌های سنگدل و بی‌رحم را پرورش داده است و هیچگاه صدای شعر و سمفونی به گوش مَردمانش نرسیده است. بخش اعظمی از تصویر ذهنی افراد از افغانستان در واقع نشأت‌گرفته از تبلیغات رسانه‌ایِ مغرضانه است؛ تبلیغاتی که تنها روی بخشِ تاریکِ تاریخ افغانستان متمرکز شده است. هرچند که موقعیت ژئوپلیتیک افغانستان موجب شده است تا این کشور طی سالیان متمادی با جنگ و بحران دست و پنجه نرم کند، اما این تمام تصویری نیست که باید از افغانستان مخابره شود.

در نقطه مقابل، ما در افغانستان با یک تصویر کاملا متفاوت از آنچه که در تبلیغات رسانه‌ای ارائه می‌شود، مواجه هستیم. در این تصویر، عملا خبری از صدای شلیک گلوله، جنازه‌های تکه‌تکه‌شده و خون‌های ریخته‌شده بر روی کفِ خیابان‌ها و پیاده‌روها نیست. این تصویر یک تصویرِ روشن‌تر و البته واقع‌گرایانه‌تر است. این تصویر یک پیام به ما می‌دهد و آن، این است که بحران در افغانستان در ذات این کشور نهفته نیست و در حقیقت، نشأت‌گرفته از سوء مدیریت در آنجا است. می‌توان گفت، افغانستان دارای یک کاریزمای تاریخی و بشری است که به فضل آن می‌تواند کشوری متفاوت با آنچه که در طول چندین دهه بوده است، باشد.

ما قصد داریم در گزارش پیش‌روی، به ارائه تصاویری متفاوت‌تر از افغانستان بپردازیم. می‌خواهیم ویژگی‌ها و مؤلفه‌های یک چهره جدید از افغانستان را نیز بشناسیم. در اینجا باید به این مسأله نیز اشاره کنیم که ملت افغانستان، ملتی هستند که کشورشان را به گورستانِ جنایتکاران تبدیل کردند؛ هرچند که ظهور و بروز شکاف‌ها متعدد در آنجا موجب شد تا آن‌ها در طول سالیان متمادی از نعمت بزرگ وحدت محروم بمانند. همین تشتت و عدم وحدت باعث شد تا افغانستان همواره هدف طمع‌ورزی بیگانگان قرار گیرد.

افغانستان یک کشور فقیر نیست

در ابتدای امر باید به مسأله فقر افغانستان بپردازیم. آنچه که در خصوص افغانستان و فقر آن گفته می‌شود یک سخنِ غیر واقعی است. اینکه گفته می‌شود «افغانستان یک کشور فقیر است» به هیچ‌وجه صحت ندارد. در همین ارتباط، تصویری که از مردم افغانستان به افکار عمومی جهان ارائه می‌شود، این است که حدود  90 درصد از افغان‌ها روزانه با درآمدی کمتر از 2 دلار زندگی می‌کنند. همچنین گفته می‌شود که افغانستان برای اداره امور خود عمدتا چشم به کمک‌های خارجی دارد و با استعانت به همین کمک‌ها، امور خود را پیش می‌بَرَد. با این حال، باید بگوییم که این تصویر، یک تصویر ناقص و تقطیع‌شده از افغانستان است. بیایید چهره دیگری از افغانستان را با یکدیگر مرور کنیم. افغانستان به لحاظ برخورداری از «ثروت معدنی» از غنی‌ترین و ثروتمندترین کشورهای جهان به شمار می‌رود. آمارها و گزارش‌های منتشر شده توسط وزارت معادن افغانستان در این زمینه حاکی از آن هستند که ارزش ثروت معدنی این کشور حدود یک تریلیون دلار برآورد می‌شود. این درحالی است که برآوردهای دیگری نیز وجود دارد که میزان ثروت معدنی افغانستان را 3 تریلیون دلار تخمین زده‌اند.

یکی از گرانبهاترین معادنی که افغانستان در اختیار دارد، معادن «لیتیوم» است. این یک گنجِ استراتژیک محسوب می‌شود؛ گنجی که پیش‌بینی می‌شود از لحاظ ارزش و قیمت، با طلا رقابت کند. از آنجایی که «لیتیوم» یکی از اصلی‌ترین و برجسته‌ترین مواد تولید انرژی در آینده به شمار می‌رود، آژانس بین‌المللی انرژی پیش‌بینی کرده است که با فرا رسیدن سال 2040، درخواست‌ها برای دستیابی به «لیتیوم» در مقایسه با سال 2020، 40 برابر افزایش یابد. علیرغم آنچه که گفته شد، ثروت افغانستان تنها در برخورداری آن از «لیتیوم» خلاصه نمی‌شود، چراکه خاک افغانستان و ریشه‌های کوه‌ها در عمق زمین حاوی بسیاری از مواد معدنی دیگر است. ازجمله این مواد معدنی می‌توان به بوکسیت، مِس و آهن اشاره کرد. در همین حال، گزارش‌های زیادی وجود دارند که حاکی از برخورداری افغانستان از ثروتِ خاک‌های کمیاب به میزان 1.4 میلیون تُن هستند. افزون بر این، افغانستان 5 معدن طلا و نیز 400 نوع سنگ مرر و ذخایر بریلیوم دارد که ارزش آن‌ها 88 میلیارد دلار برآورد می‌شود. به همه این ثروات، باید برخورداری افغانستان از سنگ‌های گرانبها ازجمله لاجورد، زمرد، یاقوت و تورمالین را نیز اضافه کرد.

برخورداری از موقعیتِ توریستیِ متمایز

برخلاف آنچه که برخی تصور می‌کنند، افغانستان هیچگاه آن کشورِ محاصره‌شده در میان رشته‌کوه‌ها، بیابان‌ها و صحراهای طولانی نبوده است. باید گفت که برعکس، افغانستان همواره از یک موقعیتِ توریستی متمایز برای گردشگران برخوردار بوده است. این موقعیت توریستی متمایز، از افغانستان یک تابلوی نقاشی خارق‌العاده ارائه می‌دهد و موجب می‌شود تا بسیاری از گردشگران و توریست‌ها در سراسر جهان، افغانستان را به عنوان مقصد توریستی اصلیِ خود قرار دهند. البته در عین حال، نمی‌توان وجود تنش‌های سیاسی و امنیتی در افغانستان در طول سالیان طولانی را کتمان کرد. به طور دقیق، می‌توان از دهه 70 میلادی به عنوان عصر طلایی افغانستان از لحاظ جذب گردشگر، یاد کرد. افغانستان در آن دوران، نقطه جذب توریست‌های میان اروپا و جنوب آسیا بود. با این حال، پس از حمله شوروی به این کشور در سال 1979 اوضاع خیلی زود تغییر کرد. از آن زمان تا به امروز، افغانستان دیگر هیچ‌گاه روی صلح و ثبات را به خود ندید.

علیرغم اینکه سفارتخانه‌های کشورهای مختلف جهان به اتباع خود در خصوص هرگونه سفر به افغانستان به دلیل مخاطراتِ آن هشدار داده‌اند، اما این کشور هنوز هم مقصد صدها تَن از اتباع کشورهای اروپایی است. با این حال، تاکنون هیچ آمار رسمی در خصوص تعداد دقیق توریست‌ها و گردشگران در افغانستان منتشر نشده است. البته برخی مؤلفه‌ها هستند که در برهه‌هایی از زمان، شمار گردشگران در افغانستان را به صورت تقریبی مشخص کرده‌اند. ازجمله می‌توان به تعداد ثبت‌نام‌ها در سایت‌های رزرو توریستی اشاره کرد؛ سایت‌هایی که برای اسکان توریست‌ها در منازل و سوئیت‌های افغانستان، طراحی شده‌اند. افزون بر این، افغانستان تمدن‌های مختلفی را به خود دیده است. ازجمله باید به تمدن «دره سند» (3300-1300 پیش از میلاد) اشاره کرد که از لحاظ جغرافیایی، از شمال غرب پاکستان تا شمال غرب هند و شمال شرق افغانستان امتداد پیدا کرد. آثار این تمدن در رود «آمودریا» (Oxus) واقع در شمال افغانستان یافت شد. همچنین یک «موزه ملی» در افغانستان وجود دارد که یکی از برجسته‌ترین آثار باستانی در آسیای میانه به شمار می‌رود و تاریخ آن به هزاران سال پیش بازمی‌گردد. افزون بر این، آثار باستانی فراوانی در اطراف این موزه وجود داشت که بخش عمده‌ای از آن‌ها در جریان جنگ داخلی سال 1992 به غارت رفتند. با این حال، سازمان «یونسکو» و برخی دیگر از مؤسسات و سازمان‌های فرهنگی بین‌المللی با سلسله تلاش‌های فراوان طی سال‌های گذشته موفق شدند بخشی از آثارِ به یغما رفته را بازگردانند.

علاوه‌بر آنچه که گفته شد، شهرهای اصلی افغانستان نیز خود نمونه‌ای از تمدن‌ها محسوب می‌شوند. به عنوان مثال، باید به شهر «کابل» اشاره کرد که شکل‌گیری آن به بیش از 3500 سال پیش بازمی‌گردد. در این شهر که پایتخت افغانستان است، بسیاری از جاذبه‌های گردشگری و توریستی ازجمله مسجد «عبدالرحمن»، «موزه ملی»، «پارکِ تاریخی» و… قرار دارند. همچنین شهر «بلخ» که از آن تحت عنوان «أم المُدن» نیز یاد می‌شود، یکی از قدیمی‌ترین شهرهای جهان بوده که در نقطه تلاقی میان شرق آسیا و خاورمیانه واقع شده است. در میان شهرهای افغانستان باید به «قندهار» نیز اشاره کرد؛ شهری که اسکندرِ بزرگ در سال 329 پیش از میلاد، آن را تأسیس کرد. شهر «قندهار» یکی از قدیمی‌ترین شهرهای معروف بوده که از غنای فرهنگی کم‌نظیری نیز برخوردار است. در همین حال، شهر «بامیان» افغانستان نیز اهمیت بسزایی دارد. این شهر در مرکز افغانستان واقع شده است و نقطه تلاقی میان فرهنگ‌های مختلف جهان محسوب می‌شود. باستان‌شناسان در تحقیقات و پژوهش‌های خود به این نتیجه رسیدند که شهر «بامیان» از ترکیه، فارس، یونان، هند و چین تأثیر پذیرفته است. مجسمه‌های بزرگ بودا شهرتی دوچندان به این شهر بخشیده بودند؛ مجسمه‌هایی که در سال 2001 تخریب شدند. در پایان هم باید به شهر «جلال آباد» واقع در شرق افغانستان اشاره کرد؛ شهری که از آن تحت عنوان «عروسِ سبز افغانستان» یاد می‌شود، چراکه از هر طرف، آب‌ها و درختانِ سرسبز، آن را احاطه کرده‌اند. در این شهر، بسیاری از فنون معماری نوین به کار گرفته شده است.

طبیعت افغانستان

ادبیّات افغانستان … فرهنگی که به حاشیه رانده شد

اوضاع فرهنگی در افغانستان آنگونه که برخی اعتقاد دارند، سیاه و تاریک نیست. اتباع افغانستان حضور پررنگی در محافل فرهنگی و ادبی در سطح آسیا دارند. برخی از فرهیختگان افغان به دلیل مهارتشان در حوزه فرهنگی، در محافل مختلف درخشیده‌اند. با این حال، ایالات متحده آمریکا یک تصویر ذهنیِ مخدوش را از افغانستان ارائه می‌دهد و آن را به عنوان یک کشور سرشار از تروریسم و افراطی‌گری معرفی کند. همین رویه آمریکایی‌ها موجب شد ادبیات و فرهنگ افغانستان تا حدود زیادی به حاشیه رانده شود. در رابطه با فرهنگ و ادبیات افغانستان، «عثمان بوطسان» ادیب مغربی تصریح می‌کند: «ادبیات افغانستان از لحاظ مفهوم و محتوا یک ادبیات غنی و هدفمند است. ساختار این ادبیات بسیار قدرتمند است. این ادبیات در ابتدای امر شباهت زیادی به ادبیات مقاومت داشت؛ درست مانند ادبیات عربی در دوران استعمار. با این حال، در طول زمان به ادبیات اجتماعی تبدیل شد و به سخن گفتن از مسائل اجتماعی و فکری جامعه افغان‌ها پرداخت». این ادیب مغربی در ادامه نیز می‌افزاید: «واقعیت این است که جایگاه ادبیات افغانستان نه تنها از جایگاه ادبیات بین‌المللی پائین‌تر نیست، بلکه به دلیل برخورداری از ماهیت شعری و تصوفی، نسبت به ادبیات بین‌المللی نیز برتری دارد. تحولاتی که در طول سالیان اخیر در افغانستان به وقوع پیوست، موجب شد تا ادبیات افغانستان به یک ادبیات بین‌المللیِ آمیخته با روایتِ درد و رنج‌های روزانه مَردُمش تبدیل گردد».

تصویرِ کلیشه‌ای و منفی‌ای که جامعه بین‌الملل از افغانستان ارائه کرد، شماری از نویسندگان افغان و در رأس آن‌ها «عتیق رحیمی»، «خالد حسینی»، «محمد حسین محمدی» و «سپوژمی زریاب» را برآن داشت تا در راستای تصحیح این تصویر گام بردارند. از همین روی، این نویسندگان تلاش کردند تا از رهگذر آثار نوشتاری و هنری خود، تصویرِ مخدوش ارائه‌شده از کشورشان را نزد افکار عمومی جهان اصلاح کنند. در همین راستا، «عثمان بوطسان» ادیب مغربی یادآور می‌شود: «افغانستان هیچگاه خالق القاعده نبوده و برعکس، یک تفکر و ادبیاتِ اصیل را خلق کرده است». پژوهشگران و منتقدان اعتقاد دارند که علیرغم بحران‌هایی که ادبیات افغانستان در طول 3 دهه گذشته با آن مواجه بوده است، اما این ادبیات همواره در تمامی مراحل از لحاظ ساختار، مضمون و محتوا، خود را به عنوان یک ادبیات مترقی حفظ کرده است. ادبیات افغانستان همچنین به دلیل عبور از سنت‌های همیشگی و نیز قید و بندهای دینی و اجتماعیِ تحمیلی، توانسته است خود را به عنوان یک محصول هنریِ مدرن مطرح کند.

سینما و واقعیت

بسیاری از افراد پیشتر سخنی از سینمایِ افغانستان نشنیده‌اند؛ سینمایی که در دهه 70 توانست هنر هفتم را در سطح جهانی تحت تأثیر قرار دهد. درحالی که اغلب، این تصور وجود دارد که سینمای افغانستان در به تصویر کشیدن جنگ و گلوله و خون خلاصه می‌شود، اما باید گفت که این سینما چهره دیگری نیز دارد که به آن هیچ توجهی نمی‌شود. در سال 2019 بود که سازمان «فیلمِ افغانستان» (تأسیس‌شده در سال 1968) اقدام به برگزاری یک جشنواره سینمایی کرد و در آن حدود 100 فیلم سینمایی افغانستان را به نمایش گذاشت. محور بسیاری از فیلم‌های نمایش‌داده‌شده پیرامون عشق، دوستی و بحران‌های اجتماعی بود. «مَردان به وعده‌هایشان عمل می‌کنند» نام یکی از مشهورترین فیلم‌هایی بود که در جشنواره به نمایش گذاشته شد. این فیلم‌ها به زبان ملی پشتو و نیز زبان فارسی به نمایش درآمدند. در زمان استعمارگری اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 اغلب فیلم‌های سینمایی افغانستان صِرفا جنبه تبلیغاتی داشتند و در آن زمان، افکار و ایدئولوژی‌های روس‌ها را ترویج می‌کردند. پس از ظهور و بروز طالبان در افغانستان در پایان هزاره گذشته، سینمای افغانستان با یک شوکِ و تکانه نسبی مواجه شد و توانست مجددا تا به امروز رونق بگیرد. آرشیو سینمای افغانستان مملوّ از ده‌ها فیلم بین‌المللی است که توانسته‌اند جوایز بسیاری را نصیب خود کنند. در رأس این فیلم‌ها می‌توان به فیلم «پیامی به رئیس‌جمهور» به کارگردانی «رؤیا سادات» اشاره کرد. این فیلم در تمامی بخش‌ها نامزد دریافت جوایز بین‌المللی ازجمله جوایز گلدن گلوب شد. در اینجا باید به این مسأله نیز اشاره کنیم که فعالان عرصه سینمای افغانستان و البته هنرمندان این کشور در مسیر انجام فعالیت‌های خود با سلسله چالش‌ها و موانع مختلفی ازجمله شعله‌ور شدن آتش جنگ در افغانستان در طول 2 دهه گذشته، مواجه هستند. اوضاع اقتصادی سخت افغانستان ازجمله دیگر علل و عواملی است که فعالیت‌های هنرمندان افغان به طور عام و سینماگران به طور خاص را تحت تأثیر قرار داده است.

موسیقی؛ میراثی که هیچگاه نمی‌میرَد

موسیقی و به ویژه «موسیقی سنتی» جایگاه بسیار مهمی در میان مردم افغانستان دارد. گروه‌های موسیقی زیادی ـ متشکل از زنان و مَردان ـ در سطح افغانستان وجود دارد. مسابقات هنری نیز میان جوانان افغان برگزار می‌شود. کسی که این مسابقات را دنبال می‌کند، در وهله اول این احساس به او دست می‌دهد در یک کشور دیگر است؛ کشوری که در آن صدای شلیک گلوله شنیده نمی‌شود. در قلب پایتخت افغانستان یعنی «کابل»، شماری از دختران از رهگذر نقش‌آفرینی در گروه موسیقی «بزم وحدت» به دنبال احیای موسیقی به سبک خراسانی هستند؛ موسیقی‌ای که تاریخ آن به قرن سیزدهم میلادی بازمی‌گردد. این نوع موسیقی در واقع، ارزش‌های صلح، همکاری و برادری را تقویت می‌کند و به شدت مورد استقبال جامعه افغانستان قرار می‌گیرد. «ارمغان رئوفی» نماینده گروه موسیقی «بزم وحدت» بسیار امیدوار است که بتواند کنسرت‌های مختلف و متنوعی را برگزار کند و از رهگذر آن، زیبایی موسیقی منطقه «خراسان» را به رخ بکشد؛ منطقه‌ای که امروز میان افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ایران واقع شده است. این هنرمند افغان در جریان گفتگو با خبرگزاری «آناتولی» ترکیه گفت: «موسیقی سبک خراسان در طول قرن سیزدهم میلادی رونق پیدا کرد و اکنون نزد تعداد کمی از مردم افغاستان شهرت دارد». یکی از مشهورترین هنرمندان موسیقی افغانستان «آریانا سعید» نام دارد که به جوایزی در این عرصه دست یافته است. او در سال 2017 به عنوان بهترین هنرمند افغان انتخاب شد. «آریانا سعید» همچون از سوی شبکه ملی رادیو ـ تلویزیون افغانستان لقب «صدای افغانستان» را گرفت. جوانان در افغانستان علاقه زیادی به موسیقی دارند و شاید استقبال گسترده از برنامه مشهور «ستاره افغان» بزرگترین دلیل برای اثبات این مسأله باشد. این برنامه در سال 2005 اجراء شد و یکی از محبوب‌ترین برنامه‌های موسیقی در سطح افغانستان به شمار می‌رود. برآوردها نشان می‌دهد که تعداد دنبال‌کنندگان برنامه مذکور سالانه به 15 میلیون نفر (معادل نیمی از جمعیت کلِ کشور) می‌رسد.

شرکت‌کنندگان در این برنامه یا مسابقه، دختران و پسرانی هستند که علاقه دارند استعدادهایشان را به نمایش بگذاند. آن‌ها در هنگام شرکت در برنامه «ستاره افغان» بهترین لباس‌هایشان را بر تَن می‌کنند. برخی از پسرانِ شرکت‌کننده، لباس‌های سنتی افغان را می‌پوشند و برخی دیگر پوشیدن لباس‌های غربی را ترجیح می‌دهند. دختران شرکت‌کننده در برنامه نیز عمدتا ترجیح می‌دهند لباس‌هایی استفاده کنند که حجابشان را حفظ می‌کند. برخی از این دختران نیز با بر دوش داشتن پرچم کشورشان در مسابقه شرکت می‌کنند. با این حال، برخی می‎‌گویند که برنامه مشهور «ستاره افغان» یکی از ابزارهای جنگ نرم آمریکا است تا از رهگذر آن، واشنگتن بتواند در جامعه افغانستان نفوذ کند. در این میان، عده‌ای نیز اعتقاد دارند که برنامه مذکور یکی از سلاح‌های مؤثر مقاومت در برابر استعمار بیگانه است، چراکه محتوای بسیاری از موسیقی‌هایی که در برنامه پخش می‌شود، حولِ محورِ مقاومت در برابر اشغالگران و نیز مبارزه با خشونت‌گرایی و افراطی‌گری، می‌چرخد.

بر اساس تمامی آنچه که گفته شد، اکنون نه یک تصویر تک‌بُعدی که یک تصویر با ابعاد و جوانب مختلف از افغانستان در برابر مخاطب قرار گرفته است. می‌توان گفت که تصویر افغانستان نه کاملا سیاه و تاریک است و نه کاملا سفید و روشن. با این حال، این صحیح نیست که تنها بر روی یک بُعد از ابعاد مختلف افغانستان متمرکز شویم. چنین رویکردی موجب می‌شود تا یک تصویر اشتباه و غیرواقعی از افغانستان ارائه شود. پُرواضح است که افغانستان کشوری است که از تمامی ویژگی‌ها و مؤلفه‌های پیشرفت و ترقی برخوردار است و تنها از سوء مدیریت رنج می‌بَرَد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا