جریان شناسیجریان شناسی سیاسی

داستان جریان چپ در لبنان؛ تشتت منزوی‌ها!

نویسنده: حسین یعقوب

ترجمه: مهدیه فاتحی

مقدمه

احزاب چپ لبنان، پس از تشکیل نظام سیاسی فرقه‌ای، با بحران حضور و اثرگذاری مواجه بوده‌اند. چپ‌ها از نخستین روز شکل‌گیری حزب کمونیست لبنان تا امروز، با نظام سیاسی فرقه‌ای لبنان درگیر بوده‌اند. دیگر عامل فشار بر گروه‌های چپ، طبیعت فرقه‌ای سیاست لبنان است که کار را برای احزاب غیرفرقه‌ای دشوار می‌کند. مشکل حزب کمونیست لبنان این است که شرایط خاص فرقه‌ای لبنان را ندیده گرفته و صرفا با متحدانش در منطقه همراهی کرده و از این طریق خلاف منافع ملی لبنان عمل می‌کند. این سیاست سبب شده چپ لبنان تحت فشارهای چندگانه قرار بگیرد، که به جز نظام فرقه‌ای، یکی از مهم‌ترین این فشارها قرار داشتن در جغرافیایی است که به صورت تاریخی دائما در معرض کودتا و دیکتاتوری بوده است. از این رو، ارتباط با همسایه‌ها دشوار و ناپایدار بوده و فرقه‌های ساکن لبنان نیز در ترس و اضطراب زندگی می‌کنند.

چپ، از ابتدا تا جنگ داخلی

همزمان با شکل‌گیری حیات سیاسی در لبنان در سال 1920، تفکرات سوسیالیسیتی و کمونیستی نیز رفته رفته پدیدار شدند. همانند اغلب کشورهای خاورمیانه، فرایند پیدایی تفکر چپ نتیجه‌ی فعالیت متفکرانی بود که تشکیل‌دهنده‌ی جنبش مقاومت بودند. حزب کمونیست لبنان، در این مرحله‌، بیشتر به دنبال تأسیس اتحادیه‌های تجاری و تصویب قانون کار بوده و با موفقیت این برنامه‌ها را عملی کرد. سرنگونی نظام فرقه‌ای، انگیزه‌ی مهم چپ‌ها برای مشارکت در جنگ داخلی و دمیدن در آتش آن بود. با این حال، پس از پایان جنگ داخلی و آغاز به کار مجدد پارلمان، حزب کمونیست لبنان نتوانست در هیچ انتخاباتی رای کافی به دست بیاورد. به جز نظام سیاسی فرقه‌ای، رشد سرمایه‌داری و استثمار، وضعیت رو به انحطاط طبقه‌ی متوسط، اعتراضات دانش‌آموزی و کارگری، و کنترل گروه‌های مسلح فلسطینی بر بخش‌هایی از لبنان نیز از جمله عوامل آغاز جنگ داخلی بودند. چپ لبنان، با همه‌ی سازمان‌ها و احزاب خود، وارد درگیری شد تا به اهداف ایدئولوژیکش نزدیک‌تر شود.

جنگ در سال 1975 برای کنار زدن نظام فرقه‌ای آغاز شد، اما با پدید آمدن گروه‌های شبه‌نظامی و مداخله‌های خارجی از سوی سوریه و اسرائیل، به سرعت ابعاد جدیدی پیدا کرد و به جنگ فرقه‌ای بدل گشت. پس از عقب‌نشینی سازمان آزادی‌بخش فلسطین از لبنان، چپ‌ها نقش خود را به مقاومت در برابر نیروهای اسرائیلی که بیروت را اشغال کرده بودند محدود کردند. با گسترش درگیری‌های درونی بین گروه‌های شبه‌نظامی، سازمان کنش کمونیستی در لبنان، نخستین گروه شبه‌نظامی بود که طرفین درگیری را به پایان جنگ و گفتگوی دیپلماتیک فراخواند و به جای درگیری مسلحانه، با برگزاری راهپیمایی تقاضای خود را برای کنار گذاشتن نظام فرقه‌ای نشان داد. پس از پایان جنگ، نخستین گروهی که از مردم لبنان عذرخواهی کرده و غرامت پرداخت هم، سازمان کنش کمونیستی لبنان بود.

حزب کمونیست لبنان

تغییرات منطقه‌ای و نقش متغیر بازیگران لبنان

در اوایل دهه‌ی 80، احزاب چپ محور اصلی مقاومت در برابر اشغال فلسطین بودند. اگرچه با ظهور حزب‌الله که وظیفه‌ی خود را مقاومت همه‌جانبه در برابر اشغال می‌دانست، شرایط تغییر کرد، اما چپ لبنان همچنان غرق ایده‌ی مقاومت بود و به این واسطه، پس از پایان درگیری لبنان با اسرائیل خود را در معرض اختلاف و انشعاب‌های متعدد قرار داد.

انقلاب اسلامی سبب شد ایران، که در ابتدای جنگ داخلی نقشی نداشت، بتواند در گروه‌های شیعه مانند حرکت محرومین و جنبش امل نفوذ کرده و شیعیان لبنان را، که از زمان استقلال نقشی کمرنگ و حاشیه‌ای داشتند، به نیرویی قدرتمند در معادلات سیاسی تبدیل کند. سوریه نیز، پس از خروج اسرائیل از بیروت، با حمایت مالی و نظامی از گروه‌های اسلامی، به حاشیه‌ای شدن بیش از پیش احزاب ملی و چپ کمک کرد. در پی توافق طائف در سال 1990، تمامی گروه‌های شبه‌نظامی به جز حزب‌الله موظف شدند اسلحه‌های خود را تحویل دهند، و در نتیجه انزوای گروه‌های چپ و ملی‌گرا به عالی‌ترین حد خود رسید.

نقش‌های چپ لبنان پس از پایان جنگ داخلی

یک: نقش مقاومت در برابر اسرائیل به عهده‌ی حزب‌الله گذاشته شد و چپ‌ها تحت کنترل شدید بوده، خلع سلاح شده و از مقاومت در برابر اسرائیل منع شدند. به این ترتیب هیچ نقشی واقعی دیگری برای آن‌ها باقی نماند.

دو: فروپاشی شوروی و بلوک شرق نفوذ احزاب چپ را کاهش داد. پس از فروپاشی بلوک شرق، چپ‌ها هم با الگوگرفتن متعصبانه از ایدئولوژی مارکسیست-لنینستی شوروی، از دمکراسی و پلورالیسم دور شدند و نتوانستند حزبی بسازند که قدرت کنارآمدن با شرایط خاص لبنان را داشته باشد.

سه: مشارکت در جنگ داخلی سبب شد گروه‌های چپ تحت سیطره‌ی بازیگران قدرتمند منطقه قرار بگیرند و در ادامه، وابستگی مالی به کشورهای منطقه و سرمایه‌گذاران داخلی، رهبری حزب را از بدنه‌ی مردمی مستقل کرد، به نحوی که افراد دیگر نیروهای داوطلب نبودند، بلکه به استخدام حزب در می‌آمدند. در نتیجه‌، احزاب بروکراتیزه شده و وجوه امنیتی، مدیریتی، سازمانی و رسانه‌ای آن‌ها متورم شد.

چهار: پس از پایان جنگ داخلی، اختلافاتی میان احزاب باقی‌مانده‌ی چپ سر بلند کرد. برخی قصد داشتند احزاب چپ را به حزب مقاومت در برابر اشغال اسرائیل تبدیل کنند، و گروهی دیگر در پی مقاومت در برابر سلطه‌ی سوریه بر حیات سیاسی لبنان بودند.

پنج: در حالی که دانشگاه لبنان، در فراهم کردن فرصت تحصیل برای قشر کم‌درآمد لبنان نقش مهمی داشت و چپ‌ها می‌توانستند عقاید خود را به راحتی ابراز کنند، پس از جنگ تحت تأثیر نیروهای خارجی، فعالیت‌های دانشجویان چپ به شدت محدود شد.

شش: یکی از عواملی که سبب تضعیف چپ‌ها شد، مرزبندی‌های فرقه‌ای جامعه‌ی لبنان بود. چپ‌ها که از فلسطینی‌ها در برابر مسیحیان حمایت کرده بودند، نتوانستند مسیحیان را جذب و بسیج کنند. در طول جنگ داخلی و پس از آن نیز، حضور و فعالیت چپ‌ها به مناطق مسلمان‌نشین محدود ماند. گذر زمان نیز در حل این مسئله کمکی به احزاب چپ نکرده است.

چپ لبنان

ظهور و انجام چپ جدید پس از جنگ داخلی لبنان

دولت لبنان در این دوره، از دو بخش سوری و سعودی تشکیل می‌شد. دولت سوریه شرایط سیاسی و امنیتی لبنان را به طور کامل مدیریت می‌کرد و کسی به خود اجازه‌ی مقابله با پلیس سوری را نمی‌داد. اتحادیه‌های اصناف که با سیاست‌های اقتصادی سعودی که در لبنان اجرا می‌شد مخالف بودند، در اثر همین سیاست‌های امنیتی دچار چنددستگی شده و نتوانستند تأثیر جدی بر شرایط اقتصادی لبنانِ پس از جنگ داشته باشند. در نیمه‌ی دهه‌ی 90 میلادی مخالفت‌ها با سیستم حاکم رفته‌رفته اوج گرفت و شرایط برای ظهور چپ جدید فراهم شد. در سال 1996، اسرائیل مجددا به جنوب لبنان حمله کرد و گروه‌های جواب چپ، در حمایت از آوارگان جنگی و تأمین خدمات بهداشتی و درمانی نقش موثری داشتند و در نتیجه حضور چپ‌ها در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی مجددا پررنگ شد. به علاوه، در انتخاباتی که در همین سال برگزار شد، صدای مسیحیانی که مخالف سلطه‌ی سوریه بر دولت لبنان بودند برای نخستین بار در سطح کلان شنیده شد و برخی گروه‌های چپ نیز از این مطالبه استقبال کردند. این دسته از افراد، میان سیاست‌های اقتصادی الحریری، نخست وزیر سعودی لبنان، و سیاست‌های امنیتی و اجتماعی رژیم سوریه، پیوندی مشاهده می‌کردند که در نظر دیگر گروه‌های چپ وجود نداشت.

در فوریه‌ی سال 2005، الحریری به قتل رسید و به این ترتیب دوره‌ی پانزده‌ساله‌ی صلح ملی پایان یافته و جنگ فرقه‌ای دیگری آغاز شد. مردم در قبال ترور الحریری به دو دسته تقسیم می‌شدند: یک عده رژیم سوریه را مسئول می‌دانستند و عمده‌ترین حامیان این تئوری مسیحیانی بودند که توسط تمام دولت‌های پس از جنگ داخلی طرد شده بودند، به علاوه‌ی توده‌های سنی که الحریریِ سنی مذهب نزدیک بودند. چپ‌هایی که به این دسته تعلق داشتند قائل بودند که ترور الحریری نقشه‌ای بوده‌است برای متهم کردن چپ‌ها و قلع‌وقمع کردن‌شان. در مقابل این گروه، نیروهای نزدیک به سوریه مانند بعثی‌ها، پان‌عرب‌ها، جنبش امل و حزب‌الله قرار داشتند که از سوی جمعیت‌های متعددی حمایت می‌شدند، خصوصا به خاطر مبارزه‌ی سختی که با اشغال اسرائیل کرده و به واسطه‌ی عملیات‌های موفق حزب‌الله، توانسته بودند پیروز شوند. دودستگی عمده میان چپ‌های لبنان نیز، پیروی همین شکاف عمومی در جامعه شکل گرفت: عده‌ای صرفا به مبارزه با میراث الحریری، یعنی نئولیبرالیسم می‌پرداختند، و گروهی دیگر مبارزه با نئولیبرالیسم را تنها در سایه‌ی مبارزه با سلطه‌ی سوریه ممکن می‌دانستند.

با آغاز بهار عربی، فرصت دیگری برای چپ‌های لبنان فراهم شد تا با نظام سیاسی و اقتصادی موجود مخالفت کنند. اما وقتی موج اعتراضات به سوریه رسید و ایالات متحده از براندازی دولت سوریه حمایت کرد، چنددستگی دیگری میان چپ‌ها ایجاد شد: گروهی اعتراضات را به کلی اثر نفوذ امریکا می‌‌دانستند، و گروهی دیگر، صرف نظر از نقش داشتن یا نداشتن امریکا در شکل‌گیری آن، با اعتراضات موافق بودند.

در ادامه‌ی این تحولات و چنددستگی‌ها، احزاب عمده‌ی چپ، مانند حزب کمونسیت لبنان، نتوانستند خود را با شرایط جدید سازگار کنند. آن‌ها به جای توجه به واقعیت‌های روز لبنان، دائما شعارهای رمانتیک خود را تکرار کرده و از این رو، به مرور جز نامی از آن‌ها باقی نمانده است. در عوض، گروه‌های مدنی و اتحادیه‌های تجاری رو به رشدی وجود دارند که به اندیشه‌های چپ نزدیک‌اند، اما هر کدام در فرقه‌های جداگانه فعالیت کرده و موجب رشد یکدیگر نمی‌شوند. گروه‌های جوان و دانشجویی نیز همچنان فعالیت می‌کنند، اما جهت‌گیری واحدی ندارند و تاکنون نتوانسته‌اند نقش مؤثری بازی کنند. نتیجه این است که چپ در لبنان با بحرانی چندوجهی رو به رو است و برای مقابله با آن‌ها لازم است برنامه‌ای برای ملت‌سازی و جذب فرقه‌ها به جنبش چپ طراحی شود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا