گزارش راهبردی: روابط چین و اسرائیل و چشمانداز آن
پیشبینی میشود که روابط اقتصادی و سیاسی میان چین و اسرائیل در کوتاهمدت ادامه پیدا کند اما در میانمدت و بلندمدت سناریوی کاهش مناسبات و ظهور و بروز نوعی سردی در روابط دو طرف در سایه افزایش رقابتهای احتمالی میان پکن و واشنگتن، بیش از هر سناریوی دیگری محتمل به نظر میرسد، چراکه آمریکاییها تلاش خواهند کرد تا روابط اسرائیل و چین را مهار سازند. از سوی دیگر، افزایش احتمال بروز تغییر در فضای حاکم بر کشورهای عربی و حرکت آنها به سمت حمایت از مسأله فلسطین، سناریوی کاهش روابط اسرائیل و پکن را تقویت میکند، چراکه در این شرایط، چین حفظ مصالح بزرگتر خود در کشورهای جهان عرب و جهان اسلام را ارجح میداند.

مرکز الزیتونه للدراسات والاستشارات
ترجمه: رامین حسین آبادیان
چکیده:
روابط و مناسبات میان چین و اسرائیل طی سالهای گذشته به صورت گسترده توسعه پیدا کرده است؛ به گونهای که اسرائیل در طول این سالها برای گسترش دامنه روابط سیاسی و اقتصادیاش با یکی از کشورهای بزرگ که از قضا در حوزه اقتصادی از رشد سریع و روزافزونی برخوردار است، تلاش زیادی کرده است. این درحالی است که چین نیز برای استفاده از تکنولوژی اسرائیل تلاش میکند. در عین حال، طرف اسرائیلی به هیچ وجه مایل نیست که روابطش با چین به مناسبات استراتژیک و حیاتی آن با ایالات متحده آمریکا آسیب برساند. در واقع، این ماهیت روابط اسرائیل و آمریکا است که خطوط قرمز مناسبات تلآویو با پکن را مشخص میکند. در طرف مقابل، چین نیز به برقراری روابطِ فعّال با اسرائیل تمایل دارد اما میخواهد که این روابط در سایه ادامه پیدا کند تا بدینترتیب، چنین روابطی بر مناسباتش با کشورهای عربی و اسلامی تأثیر منفی نگذارد. علت این مسأله هم آن است که کشورهای عربی و اسلامی بازار سودمندی برای تجارت خارجی چین محسوب میشوند. از سوی دیگر، چین مایل است همچنان موضع سنتی خود در حمایت از مسأله فلسطین را حفظ نماید.
پیشبینی میشود که روابط اقتصادی و سیاسی میان چین و اسرائیل در کوتاهمدت ادامه پیدا کند اما در میانمدت و بلندمدت سناریوی کاهش مناسبات و ظهور و بروز نوعی سردی در روابط دو طرف در سایه افزایش رقابتهای احتمالی میان پکن و واشنگتن، بیش از هر سناریوی دیگری محتمل به نظر میرسد، چراکه آمریکاییها تلاش خواهند کرد تا روابط اسرائیل و چین را مهار سازند. از سوی دیگر، افزایش احتمال بروز تغییر در فضای حاکم بر کشورهای عربی و حرکت آنها به سمت حمایت از مسأله فلسطین، سناریوی کاهش روابط اسرائیل و پکن را تقویت میکند، چراکه در این شرایط، چین حفظ مصالح بزرگتر خود در کشورهای جهان عرب و جهان اسلام را ارجح میداند.
مقدمه:
در جریان بررسی روابط میان چین و اسرائیل نمیتوان از تفاوت حجم دو طرف غافل شد. درهمین راستا، جمعیت چین که در دورترین نقطه شرقی قاره آسیا واقع شده است، به ۱.۴ میلیارد نفر میرسد. این درحالی است که ساکنان اسرائیل حدود ۸.۴ میلیون نفر برآورد میشوند و این بدانمعناست که جمعیت چین ۱۷۰ برابر جمعیت اسرائیل است. از سوی دیگر، از لحاظ مساحت جغرافیایی نیز باید گفت که مساحت چین ۴۳۴ برابر مساحتی است که اسرائیل بر آن سیطره دارد. با تمامی اینها دو طرف مجموعهای از منافع و مسائل مورد اهتمام مشترک میان یکدیگر را یافتهاند که آنها را به برقراری روابط فّعال تشویق کرده است. به طور خلاصه میتوان گفت که هدف اصلی و اساسی چین از این روابط با تلآویو که البته «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل نیز بدان اشاره کرده، «تکنولوژی» است. این درحالی است که هدف اصلی اسرائیل از روابط مذکور، در واقع تنوعبخشی به بازارهای صادرات کالاهای خود و افزایش سرمایهگذاریهای خارجیاش است.
اول: تاریخ روابط اسرائیل و چین
تاریخ روابط میان چین و اسرائیل به سالیان دور بازمیگردد، یعنی زمانی که اسرائیل به عنوان اولین طرف، در سال ۱۹۴۹ میلادی «جمهوری خلق چین» در منطقه را به رسمیت شمارد و از سیاست «چین واحد» حمایت به عمل آورد. با اینحال، روابط دو طرف در طول دههای ۵۰ و ۶۰ با تنش مواجه شد. با اینحال، در سال ۱۹۷۹ میلادی مناسبات دوجانبه میان آنها بار دیگر ادامه پیدا کرد. علت این مسأله هم به ۲ عامل اصلی در آن زمان بازمیگشت؛ یکی اشغالگری اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان و دیگری آغاز روند «صلح» میان مصر و اسرائیل.
بدینترتیب، روابط میان اسرائیل و چین به تدریج رو به گرمی نهاد و مقامات هر دو طرف دیدارهایی را با یکدیگر در مقر سازمان ملل متحد انجام دادند. حتی «شیمون پرز» وزیر خارجه وقتِ اشغالگران در سال ۱۹۸۷ میلادی دیداری را با همتای چینی خود برگزار کرد. در سال ۱۹۸۸ میلادی نیز هیأتهای گردشگری اسرائیلی یکی پس از دیگری به سمت چین روانه شدند و درست در همین سال، چین، تشکیل دولت فلسطین را به رسمیت شمارد. با اینحال، وجود روابط و مناسبات میان دو طرف در سال ۱۹۹۲ به صورت رسمی اعلام شد.
میتوان گفت که انتقال «تکنولوژی نظامی» از اسرائیل به چین در واقع اساسِ روابط میان دو طرف از سال ۱۹۷۹ تا سال ۲۰۰۵ میلادی بوده است. در طول این برهه زمانی بیش از ۶۰ توافق دوجانبه برای انتقال تکنولوژی از اسرائیل به چین به امضاء رسید که ارزش آنها ۲ میلیارد دلار برآورد شده است. با تمامی اینها، روابط میان چین و اسرائیل به دلیل فشارهای گسترده واشنگتن بر تلآویو، متحمل ۲ ضربه سنگین شد. در همینراستا، آمریکاییها ۲ توافقنامه مهم میان چین و اسرائیل را به شکست کشاندند. یکی توافقنامه «سیستم راداری پیشرفته هوابُرد» معروف به «فالکون» در سال ۲۰۰۰ میلادی و دیگری توافقنامه «پهپادهای هاربی» در سال ۲۰۰۵ میلادی بود. این فشارها از سوی ایالات متحده آمریکا به وضعِ خطوط قرمز در روابط میان اسرائیل و چین توسط واشنگتن منجر شد و بدینترتیب، مجموعهای از ضوابط توسط مقامات آمریکایی بر روابط پکن و تلآویو حاکم شد. به دنبال حاکم شدن این ضوابط، فرایند صادرات از اسرائیل به چین مورد نظارت جدی قرار گرفت.
از سوی دیگر، همکاری اقتصادی میان دو طرف به ویژه پس از سفر «بنیامین نتانیاهو» به چین در سال ۲۰۱۳، به صورت بیسابقهای رشد پیدا کرد. پس از این سفر بود که نتانیاهو دستور گسترش روابط همهجانبه با چین در حوزههای غیرحساسیتزا را صادر کرد و به دنبال آن، وزارت اقتصاد اسرائیل به تأسیس دفاتری در چین مبادرت ورزید و در عین حال، امتیازاتی را به بانک چین داد؛ بانکی که متهم به پولششویی برای ایران، حزبالله و حماس بود. آمریکاییها اعتقاد داشتند که این اقدام اسرائیل، چین را قادر به اعمال فشار بر تلآویو کرده است. همین مسأله موجب شد تا حساسیتهای ایالات متحده آمریکا در قبال روابط چین و اسرائیل دوچندان شود.
دوم: منافع چین در اسرائیل:
میتوان گفت که چین به ۴ دلیل، اسرائیل را شریک مهمی برای خود میداند و این ۴ دلیل عبارتند از:
۱ـ چین به اسرائیل به عنوان طرفی که به آن در تقویت نوآوری داخلی، پژوهشهای مختلف و ایجاد توسعه در زمینههای گوناگون کمک میکند، مینگرد. چین زمینههای همکاری با اسرائیل در عرصه مختلف ازجمله تکنولوژی، انرژی، محیط زیست، فناوری کشاورزی و سرمایهگذاری به ویژه در شرکتهای نوپا را مساعد میبیند.
۲ـ چین به اسرائیل به عنوان منبعی که میتواند نیازهای امنیتی و نظامی آن را رفع کند، مینگرد.
۳ـ چین، اسرائیل را یکی از بازیگران سیاسی مهم در خاورمیانه میبیند که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
۴ـ چین، اسرائیل را یکی از طرفهای مهم و تأثیرگذار در طرح «راه ابریشم جدید» یا همان طرح «یک کمربند و یک جاده» میداند. این یک طرح بلندپروازانه اقتصادی و بینالمللی محسوب میشود که توسط چین ارائه شده است. چین میخواهد اسرائیل «حلقه وصل» میان «خلیج عقبه» و «کانال سوئز» باشد. این مسأله را نیز باید در نظر داشت که چین طرح «راه ابریشم جدید» را به عنوان وسیلهای برای تقویت نزدیکی میان کشورهای منطقه مطرح کرده است تا از رهگذر آن، ثبات و آرامش برای همگان فراهم شود. البته این طرح بیش از آنکه به تحقق عدالت و پایان نزاع عربی ـ اسرائیلی و محقق شدن آرمانهای فلسطینیان در آزادی و استقلال ارتباط داشته باشد، با منافع اقتصادی چین مرتبط است.
علیرغم اینکه چین به خوبی از حساسیتهای منطقه در قبال رژیم اسرائیل و پیچیدگیهای مسأله فلسطین مطلع است، اما تمایل دارد شراکتی آرام با اسرائیل داشته باشد و به هیچ وجه نمیخواهد شراکتش با طرف اسرائیلی موجبات خشم و غضب کشورهای جهان اسلام و جهان عرب را فراهم آورد و منافع اقتصادیاش در این کشورها را تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل، چین همواره به سیاستهای کلی خود درقبال مسأله فلسطین ازجمله به رسمیت شناختن حق فلسطینیان در تشکیل دولت در مرزهای سال ۱۹۶۷ میلادی به پایتختی قدس شرقی، پایبند بوده است. چین همواره تلاش کرده تا با تمامی طرفها روابط حسنه داشته باشد و در قامت یک شریک بیطرف برای دولتهای منطقه ظاهر شود؛ شریکی که در روابط کشورهای منطقه مداخله نمیکند.
همین سیاست موجب شده است تا چین روابط متمایزی با ایران داشته باشد و حماس و حزبالله را ازجمله گروههای تروریستی نداند. البته روابط چین و ایران تأثیرات منفی بر مناسبات میان پکن و تلآویو داشته است، چراکه پکن توافقنامههای تسلیحاتی با ایران به امضاء رساند که به موجب آن دو طرف در زمینه برنامههای موشکی و هستهای با یکدیگر همکاری کردند. به موجب توافقنامههای مذکور، همچنین چین صدها «موشک کروز ضد کشتی و ضد هوایی» در اختیار ایران قرار داد و پس از مسکو دومین کشور صادرکننده تسلیحات به ایران لقب گرفت.
سوم: مقایسه روابط چین و اسرائیل:
علیرغم افزایش سطح نگرش مثبت نخبگان چینی نسبت به اسرائیل، اما بر اساس نتایج نظرسنجیهای موجود، عامه مردم چین چنین نگرشی در قبال اسرائیل ندارند. در نتیجه نظرسنجیهای سال ۲۰۱۷ مشخص شد که ۵۷ درصد از مردم چین نسبت به اسرائیل نگرش منفی دارند. برای مقایسه سطح روابط میان دو طرف میتوان چند شاخص مهم را مورد ارزیابی قرار داد که ازجمله آنها میتوان به «توسعه روابط دیپلماتیک دوجانبه»، «استحکام مناسبات نظامی»، «روابط اقتصادی و گردشگری» و «تأثیرگذاری فرهنگی» اشاره کرد.
در زمینه روابط دیپلماتیک، در حد فاصل سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۸ میلادی مقامات دو طرف همواره سفرهای متقابلی به پکن و تلآویو داشتهاند اما در عین حال، روابط پکن با ایران و عربستان سعودی نیز تقویت شده است. در شورای امنیت سازمان ملل نیز چین همچنان به رفتار سیاسیِ معمول خود ادامه داده است. چین در جریان رأیگیری درباره ۹ قطعنامه مربوط به مسأله فلسطین در حد فاصل سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۶ میلادی، طبق شیوه و رفتار معمول خود، در حمایت از فلسطین و محکومیت اسرائیل رأی داده است.
در زمینه روابط نظامی، علیرغم روابط نظامی گسترده چین با ایران و عربستان سعودی، این کشور روابط نظامی ملموسی با اسرائیل ندارد. مقایسه ماهیت این روابط از طریق موارد ذیل، این مسأله را نشان میدهد؛
*سفرهای هیأتهای نظامی عالیرتبه؛ تعداد سفرهای هیأتهای نظامی عالیرتبه میان چین و اسرائیل در مقایسه با سفرهای هیأتهای دیپلماتیک عالیرتبه بسیار کمتر است. از میان ۱۳ سفر مقامات چین به اسرائیل تنها ۴ سفر توسط هیأتهای نظامی انجام شده است. در نقطه مقابل، از میان ۱۹ سفر مقامات اسرائیلی به چین تنها ۳ سفر توسط فرماندهان ارشد اسرائیلی انجام شده است.
*معاملات تسلیحاتی؛ در این زمینه بسیار بعید است که اسرائیل سلاحی از چین خریداری کرده باشد، چراکه تلآویو نیازهایش در این زمینه را از سوی ایالات متحده آمریکا تأمین میکند. درخصوص واردات تسلیحات اسرائیلی به چین نیز باید گفت که هیچ اطلاعاتی درخصوص امضای توافقنامه تسلیحاتی میان دو طرف پس از سال ۲۰۰۱ میلادی در دست نیست. این درحالی است که اطلاعات موجود نشان میدهد که طرفهای چینی و اسرائیلی این مسأله را به مناسبات نظامیشان با دیگر کشورها ـ همچون فروش تسلیحات از سوی چین به ایران و فروش سلاح از سوی اسرائیل به هند ـ مرتبط نمیدانند.
*رزمایشهای مشترک و انتقال تکنولوژی؛ نکته قابل توجه این است که چین حضور نظامی پررنگی در خاورمیانه دارد و این کشور تاکنون رزمایشهای نظامی مشترکی را با ایران و عربستان برگزار کرده است. اما به نظر نمیرسد که چین تاکنون با اسرائیل رزمایش مشترکی انجام داده باشد. تفاوت برجسته در روابط دو طرف، در زمینه انتقال تکنولوژی، قابل ملاحظه است. درهمین راستا، شرکت «صنایع هوافضای» اسرائیل پروژه مشترکی را با گروه چینی «لینچئون» راهاندازی کرد تا از طریق این همکاری دوجانبه، اولین نهاد مدنی چینی در زمینه «صنایع هوافضا» در ایالت «هوبئی» تأسیس شود.
روابط اقتصادی:
میتوان گفت که روابط اقتصادی میان چین و اسرائیل برخلاف روابط نظامی و سیاسی آنها، روابطی کاملا شکوفاست. رشد و شکوفایی در زمینه «تبادل تجاری» میان دو طرف به خوبی دیده میشود، به گونهای که در سال ۲۰۱۷ میلادی میزان صادرات چین به اسرائیل ۹ میلیارد دلار و صادرات اسرائیل به چین نیز حدود ۳.۳ میلیارد دلار برآورد شد. بدینترتیب، چین به سومین شریک تجاری بزرگ اسرائیل پس از ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا تبدیل شد. از سوی دیگر، اسرائیل به عضویت «بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا» (AIIB) درآمده است؛ بانکی که یکی از ستونهای اصلی طرح «راه ابرشیم جدید» چین محسوب میشود. البته عضویت اسرائیل در این بانک علیرغم عدم رضایت آمریکاییها با این مسأله، صورت گرفته است. درهمینحال، حجم سرمایهگذاریهای چین در شرکتهای تکنولوژیک اسرائیل ۴۰ درصد از کل حجم سرمایهگذاری خارجی پکن را تشکیل میدهد. شاید یکی از مهمترین نقاط عطف روابط افتصادی دو طرف، سفر نتانیاهو به چین در مارس سال ۲۰۱۷ بوده باشد. نتانیاهو در جریان سفر مذکور توافقنامههایی به ارزش ۲۵ میلیارد دلار را با مقامات چینی به امضاء رساند.
در واقع، محتوای «مالکیت فکری» ثبت اختراعات کالاهای اسرائیلی، بزرگترین بخش از تبادل تجاری میان دو طرف را تشکیل میدهد و سهم اسرائیل در این زمینه بیش از چین است، زیرا در حد فاصل سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۱۵ میلادی اسرائیل ۲۸۳ مورد ثبت اختراع در چین داشته است. این درحالی است که چین تنها ۲۱ مورد ثبت اختراع در اسرائیل رقم زده است. این مسأله نشان میدهد که اسرائیل، چین را بازار مهمی برای فروش تولیدات و همچنین خدمات مربوط به «مالکیت فکری» خود میداند.
روابط فرهنگی:
در زمینه روابط آموزشی و فرهنگی باید گفت که این نوع رابطه تأثیرات عمیق و طولانیمدتی دارد. نشأت گرفتن ابتکار و نوآوری از دانشگاهها و نهادهای علمی و آموزشی، اهمیت این نوع روابط را بیش از پیش نشان میدهد. علاوهبراین، تبادل علمی و فرهنگی فرصت مناسبی را برای شناخت دیگر کشورهای فراهم میآورد. نهادهای علمی و فرهنگی مستقر در کشور میزبان میتوانند ارزشهای کشورهای خود را در آنجا گسترش دهند.
سطح روابط فرهنگی و علمی میان تلآویو و پکن را میتوان از طریق تعدادی از مؤسسات «کنفوسیوس» در اسرائیل شناخت؛ جایی که ۲ مؤسسه در «دانشگاه تلآویو» و «دانشگاه عبری» در قدس وجود دارد. همین تعداد دانشگاه نیز در ایران وجود دارد. از سوی دیگر، مقایسه تعداد دانشجویان دو طرف که در چرخه تبادل علمی قرار گرفتهاند نیز میتواند نشاندهنده سطح روابط فرهنگی اسرائیل و چین باشد. آمار و ارقامی که دو طرف منتشر میکنند، نشان میدهد که تعداد دانشجویان چینی که در اسرائیل تحصیل میکنند، چندین برابر تعداد دانشجویان اسرائیلی در چین است. طبق این آمار، حدود ۱۰۰۰ دانشجوی چینی در اسرائیل هستند، این درحالی است که تنها حدود ۱۰۰ اسرائیلی در چین تحصیل میکنند
درهمینحال، درخصوص تعداد دانشگاههای واقع در چین و اسرائیل باید گفت که شمار دانشگاههای اسرائیلی در چین بیشتر از تعداد دانشگاههای چینیِ موجود در اسرائیل است. درحال حاضر ۴ دانشگاه اسرائیلی در چین فعالیت میکنند که عبارتند از دانشگاه «تلآویو»، مؤسسه «تخنیون»، دانشگاه «بن گورین» و دانشگاه «حیفا». این درحالی است که تنها یک دانشگاه چینی در اسرائیل وجود دارد. ازهمینروی، حجم تبادلات آکادمیکی در سطوح عالی میان دو طرف و همچنین سفرهای متقابل شخصیتهای علمی، شاخصهای مهمی هستند که سطح روابط اسرائیل و چین در عرصه علمی و فرهنگی را نشان میدهد. در این ارتباط، میتوان به سفر وزیر آموزش چین به اسرائیل در سال ۲۰۰۰ میلادی و سفر وزیر آموزش اسرائیل به چین در سال ۲۰۱۵ میلادی اشاره کرد که در جریان آنها توافقنامههای زیادی میان دو طرف به امضاء رسید.
در عین حال، «گردشگری» نیز دروازه مهمی برای تبادل فرهنگی میان مردم دو طرف محسوب میشود. آمار و ارقام در این زمینه نشان میدهد که تعداد گردشگران چینی در اسرائیل در حد فاصل میان سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ میلادی ۴ برابر تعداد گردشگران اسرائیلی در چین بوده است. شمار گردشگران چینی در اسرائیل از ۳۲.۴۰۰ نفر در سال به ۱۲۳.۹۰۰ نفر رسیده است و این آمار، افزایش چشمگیر شمار گردشگران را نشان میدهد.
علاوهبرآنچه که گفته شد، انواع دیگری از روابط فرهنگی میان دو طرف وجود دارد که میتوان بدان اشاره کرد که یکی از آنها نزدیکی در امور رسانهای است. روزنامه «تایمز آو اسرائیل» به صورت نسخه زبان چینی نیز منتشر میشود. در نقطه مقابل، رادیو چینی «China Plus» یک شبکه عبریزبان را راهاندازی کرده است. برگزاری مراسمات و همایشهای مختلف نیز ازجمله دیگر فعالیتهای مشترک دو طرف محسوب میشود. به عنوان نمونه، جشنواره «شانگهای» در سال ۲۰۱۷ میلادی همایش «هفته فرهنگی اسرائیل» را به مناسبت بزرگداشت بیست و پنجمین سالروز آغاز روابط دوجانبه، برگزار کرد.
چهارم: چالشهای توسعه روابط اسرائیل و چین
علیرغم اینکه روابط رو به رشد اسرائیل با چین، از فواید اقتصادی، سیاسی و امنیتی برای هر دو طرف برخوردار است، اما ممکن است این توسعه روابط چالشهایی را نیز با خود به همراه داشته باشد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱ـ همکاری میان اسرائیل و چین مساحتی را شامل میشود که ممکن است منافع تلآویو در آن با منافع و مصالح ایالات متحده آمریکا در تعارض باشد؛ به ویژه اینکه این همکاریها، چین را از تکنولوژی اسرائیل بهرهمند میسازد و به آن اجازه میدهد پروژههای زیرساختهای اصلی خود را فعال سازد.
۲ـ مسأله فلسطین نیز ازجمله دیگر مواردی است که دو طرف مواضع متفاوتی در قبال آن دارند. از سوی دیگر، از آنجایی که چین در مسأله انرژی به دشمنان اسرائیل همچون ایران تکیه دارد، بنابراین، مواضع سیاسی چین و اهداف آن ممکن است با منافع اسرائیل در تعارض باشند. بدینترتیب، ممکن است دو طرف در محافل بینالمللی همچون سازمان ملل متحد خود را در مقابل یکدیگر ببینند.
۳ـ درحال حاضر تهدیداتی علیه «امنیت تکنولوژی» اسرائیل و چشماندازهای آینده اقتصاد آن وجود دارد که ازجمله این تهدیدات میتوان به نحوه رویکرد چین درقبال حقوق «مالکیت فکری» و تسلطش بر شرکتهای بزرگ اسرائیلی و همچنین قدرت آن در نفوذ به بازارهای اسرائیل، اشاره کرد.
۴ـ پرداختن شرکتهای چینی به ساخت و فعالسازی تأسیسات اسرائیلی ممکن است زمینه برای جاسوسی چین از اسرائیل به ویژه در عرصه فناوری را فراهم سازد.
مشارکت چین در پروژههای بزرگ سؤالات زیادی را پیرامون قدرت بازار اسرائیل برای رقابت با شرکتهای چینیِ مورد حمایت دولت پکن، ایجاد کرده است. در هر صورت، خطر تسلط و سیطره چین بر بازار اسرائیل همواره وجود دارد. در مقابل، اسرائیل حساسیت موضع آمریکا در قبال گسترش روابط خود با چین را درک میکند و به همین دلیل خطوط قرمزِ واشنگتن درخصوص مناسباتش با پکن را مدنظر قرار میدهد. ازهمینروی مقامات اسرائیل تأکید میکنند که ایالات متحده «شریک استراتژیک اول» تلآویو محسوب میشود.
در واقع، ایالات متحده آمریکا اولین منبع حمایت نظامی از اسرائیل به شمار میرود. از سوی دیگر، اسرائیل سالانه کمکهای اقتصادی هنگفتی را از آمریکاییها دریافت میکند؛ کمکهایی که میزان آن به ۳.۸ میلیارد دلار در سال میرسد. درخصوص حمایتهای سیاسی آمریکا از اسرائیل نیز باید گفت که این حمایتها اهمیت کمتری از حمایتهای نظامی و مالی واشنگتن از تلآویو ندارند.
پنجم: سناریوهای محتمل
سناریوی اول: رشد روابط اقتصادی و سیاسی در نتیجه ادامه روند صعودی چین در عرصه اقتصاد بینالملل، کاهش نقش آمریکا در منطقه و همچنین تداوم بحرانهای رژیمهای عربی که تلاش میکنند مشکلاتشان را از طریق عادیسازی روابط با اسرائیل حلوفصل سازند.
سناریوی دوم: باقی ماندن روابط در سطح کنونی به دلیل سختگیریهای ایالات متحده و وضع ضوابط و خطوط قرمز بیشتر بر مناسبات پکن و تلآویو و همچنین افزایش تمایل در بخشهای مختلف اسرائیل برای کنترل سطح روابط با چین به منظور جلوگیری از نفوذ آن و عدم برانگیخته شدن خشم ایالات متحده آمریکا. در این سناریو پیشبینی میشود که فضای حاکم بر جهان عرب تأثیری بر روند روابط میان اسرائیل و چین نداشته باشد.
سناریوی سوم: کاهش روابط دوجانبه و ظهور و بروز سردی در روابط در سایه افزایش رقابت و دشمنی میان چین و آمریکا و همچنین افزایش فشارهای آمریکا بر اسرائیل برای کاهش سطح روابط با چین و وادار کردن آن به یافتن جایگزینهای دیگر. در این سناریو، ممکن است تغییراتی در کشورهای جهان اسلام و جهان عرب ظهور و بروز پیدا کند و این کشورها به سمت دشمنی با اسرائیل پیش بروند. در این شرایط، چین مجبور خواهد شد روابطش با تلآویو را به گونهای طراحی کند که به مناسباتش با جهان عرب و جهان اسلام آسیب وارد نشود.
پیشبینی میشود که سناریوی دوم یعنی تداوم روابط و مناسبات میان چین و اسرائیل در کوتاهمدت محتملتر باشد. تحقق سناریوی سوم یعنی ظهور و بروز سردی در روابط نیز در میانمدت و بلندمدت محتمل به نظر میرسد.
ششم: توصیهها
۱ـ تشویق به انجام پژوهشهای تخصصی درخصوص چین به عنوان یک قدرت جهانیِ و درحال پیشرفت به منظور فهم بهترین راهکار جهت تعامل با آن.
۲ـ تقویت روابط با چین در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و رسانهای به گونهای که بر مواضع آن در قبال مسأله فلسطین تأثیر مثبت گذاشته و موضعش درقبال اسرائیل را قاطعانه سازد.
۳ـ درخواست از کشورهای عربی و اسلامی (به ویژه ترکیه، ایران، پاکستان و اندونزی) برای برقراری انواع روابط با چین و اعمال فشار بر آن با این هدف که مقامات پکن به این درک برسند که منافع و مصالح آنها در وهله اول در گرو روابط با امت عربی و اسلامی است و نه در روابط با اسرائیل.