فلسطین

برای نخستین‌بار: متن کامل مقاله “خلاصات المجد” از یحیی السنوار منتشر شد

در سال ۲۰۱۰، انجمن «واعد» (ویژه اسرا و آزادگان فلسطینی) کتابی با عنوان «المجد» منتشر کرد؛ اثری که شهید یحیی السنوار در دوران اسارت خود در زندان‌های رژیم صهیونیستی به نگارش درآورده بود. این کتاب، از یک‌سو به روایت تجربه‌های عملی شهید السنوار در تأسیس و مدیریت نهاد امنیتی مقاومت اسلامی فلسطین با عنوان «المجد» می‌پردازد و از سوی دیگر، تحلیلی از اوضاع سیاسی و اجتماعی فلسطین در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، هم‌زمان با شکل‌گیری این نهاد، ارائه می‌دهد.

یحیی السنوار، مشهور به ابو ابراهیم، در پایان این کتاب، مجموعه‌ای از خلاصه‌ها و دیدگاه‌های تحلیلی خود را درج کرده است که به احتمال زیاد، در نخستین سال‌های آغاز انتفاضه اقصی نوشته شده‌اند. این یادداشت‌ها بازتابی از نگاه سیاسی، فکری و ایدئولوژیک وی هستند و تصویری کلی از جامعه فلسطینی در آستانه خیزش دوباره علیه اشغال را ترسیم می‌کنند. در این میان، السنوار با تأکید بر نقش کلیدی مسئله امنیت، خواستار توجه ویژه به این بُعد از مبارزه ملی فلسطینیان شده است.

بررسی این خلاصه‌ها، که ترجمه آن برای نخستین‌بار در شعوبا منتشر می‌شود، چند نکته کلیدی درباره تفکر یحیی السنوار را روشن می‌سازد:

  1. نگاه جامع به مبارزه: السنوار مبارزه را صرفاً محدود به نبرد مسلحانه نمی‌داند، بلکه از پرتاب سنگ، به‌عنوان «سلاح اصلی» مردم، تا جنگ چریکی و سازمان‌یافته را در قالب یک منظومه کامل مبارزاتی تعریف می‌کند.
  2. نقدپذیری و مسئولیت‌پذیری رهبران: او خواهان محاسبه و نقد عملکرد رهبران مقاومت است و این مسئله را برای رشد جنبش ضروری می‌داند.
  3. اعتماد به مردم: ایمان به آمادگی ملت فلسطین برای ایثار و مقاومت، پایه‌ای مهم در تفکر اوست.
  4. آمادگی برای مبارزه‌ای فرسایشی و بلندمدت: السنوار باور دارد که نبرد با اشغال‌گران یک پروژه بلندمدت است و باید برای آن از هر نظر مهیا بود.
  5. بی‌توجهی به اختلافات داخلی دشمن: او شکاف‌های درونی رژیم صهیونیستی را مسأله‌ای فرعی می‌داند که نباید تمرکز اصلی مقاومت را به خود مشغول سازد.

از دیگر نکات برجسته این خلاصه‌ها، تحلیل دقیق السنوار از وضعیت منطقه و جهان پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است؛ تحلیلی که نشان‌دهنده درک عمیق او از تحولات جهانی، حتی در شرایط دشوار زندان، است. این امر پاسخی قاطع به ادعاهایی است که توانایی و شایستگی اسرا برای تحلیل و رهبری را زیر سوال می‌برند.

نکته پایانی اما مهم در نگاه یحیی السنوار، جایگاه ملت‌های عرب و مسلمان در پشتیبانی از آرمان فلسطین است. او این ملت‌ها را پشتوانه اصلی مقاومت می‌داند و هشدار می‌دهد که بی‌تحرکی آنان، ممکن است آینده جنبش آزادی‌بخش فلسطین را با خطر روبه‌رو سازد. این نگاه، برخلاف برخی روایت‌ها، نشان از روحیه‌ای اسلامی، جهانی و مردمی در تفکر او دارد.

در ادامه، خلاصه‌های فکری شهید یحیی السنوار از کتاب «المجد» ارائه می‌شود؛ مطالبی که برای نخستین‌بار منتشر شده‌اند و از نظر محتوایی، نه‌تنها تحلیل‌های لحظه‌ای، بلکه ریشه‌های نظری و راهبردی در آن‌ها به چشم می‌خورد. این متن بدون ویرایش، دقیقاً به همان شکلی که نگاشته شده، در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد.

« رهبران و سران «اسرائیل»، حتی آنهایی که ظاهراً به حقوق فلسطینی‌ها حساس‌ترند و رسانه‌های اسرائیلی و غربی آنها را «کبوتر» می‌نامند، حاضر نیستند از خطوط قرمز خود عبور کنند. این خطوط قرمز را تهدیدی برای وجود و بقا‌ی «اسرائیل» می‌دانند. از مهم‌ترین این خطوط، مسئله قدس، مسئله پناهندگان و شکل و قدرت دولت فلسطینی است که ممکن است بر سر آن توافق شود.

مسئله قدس برای یهودیان یک موضوع دینی و اعتقادی بسیار حساس است، به طوری که انتقال حاکمیت مسجدالاقصی به فلسطینیان به معنای زیر سؤال رفتن بنیان‌های دینی و تاریخی «اسرائیل» است و می‌تواند باعث درگیری داخلی در این کشور شود. بنابراین، هیچ‌کس انتظار ندارد که مذاکرات فعلی در چارچوب قدرت‌های موجود، بتواند این مسئله را به گونه‌ای حل کند که حتی اکثریت طرفداران صلح را راضی کند، مگر تعداد کمی که برای منافع شخصی حاضرند همه چیز را فدا کنند.

از دید اکثریت اسرائیلی‌ها، مسئله بازگشت پناهندگان فلسطینی یک تهدید استراتژیک جدی برای «اسرائیل» است. بازگشت بیش از یک میلیون آواره فلسطینی به مرزهای «اسرائیل» به همراه بیش از یک میلیون نفر دیگر که داخل خطوط سبز هستند و تابعیت اسرائیلی دارند، باعث می‌شود اکثریت یهودیان کشور در خطر قرار گیرد. این رشد جمعیت عرب تهدیدی برای هویت یهودی دولت و شکل‌گیری دولتی فلسطینی با قدرت و اختیارات گسترده، به‌ویژه در زمینه تسلیحات، است که می‌تواند خطر استراتژیکی برای موجودیت و ادامه «اسرائیل» باشد.

پس بیشتر رهبران سیاسی اسرائیل، حتی چپ‌گرایانی مثل یوسی سرید، حاضر نیستند این سه خط قرمز را رد کنند. انعطاف آنها معمولاً به ارائه راه‌حل‌های ظاهری محدود می‌شود که فلسطینی‌ها را فریب می‌دهد و مشکلات واقعی را حل نمی‌کند. حتی انعطاف‌پذیرترین فلسطینی‌ها هم حاضر نیستند از حداقل خواسته‌های خود کوتاه بیایند، اما برخی از آنها ممکن است این راهکارهای سطحی را بپذیرند.

کسانی که به این واقعیت‌ها آگاهند، دلایل این نبرد شدید و خونین در فلسطین را خوب درک می‌کنند. این جنگ امروز از هر حد معقولی فراتر رفته و خشونت اسرائیل به شکل چشمگیری افزایش یافته است. در سه دهه گذشته، مفاهیم و روش‌های مرسوم در منطقه به طرز چشمگیری تغییر کرده‌اند؛ مثلاً ترور در سطح مقامات اسرائیلی به امری معمول و پذیرفته شده تبدیل شده که حتی واکنش جهانی و عربی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این تغییرات در برابر رشد روزافزون توان مبارزات چریکی فلسطینی‌ها رخ می‌دهد و استفاده از هواپیماهای جنگنده F16 برای بمباران مناطق فلسطینی، نمادی از این تحول در معیارها و مفاهیم است.

ارتش اسرائیل و دستگاه‌های امنیتی مختلف آن، با خشونت تمام علیه مردمی تقریباً بی‌دفاع تاخت‌وتاز می‌کنند؛ مردمی که جز ایمان، سلاح‌های سبک و آمادگی جوانان‌شان برای فداکاری و انجام عملیات استشهادی در میان تجمعات نظامی و غیرنظامی دشمن، چیزی در دست ندارند. در حالی که آسمان با غرش هواپیماهای جنگی و شلیک مداوم موشک‌ها از بالگردها پر شده و بولدوزرها خانه‌ها و مزارع را ویران می‌کنند، ملت فلسطین تنها و بی‌یاور، در برابر این ماشین کور و خردکننده مقاومت می‌کند و حاضر نیست از حقوق مشروع خود چشم بپوشد. در این میان، جهان عرب و اسلام با همه جمعیت، ارتش‌ها و ثروت‌هایش، در بهترین حالت فقط واکنش‌های محدودی نشان می‌دهد.

با در نظر گرفتن شرایط جهانی، حتی پیش از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ـ که این واقعه وضعیت را موقتاً پیچیده‌تر کرد ـ واقعیت این است که محیط بین‌المللی فعلی نه تنها به سود مقاومت نیست، بلکه عملاً علیه آن است. بنابراین مقاومت باید خود را برای یک نبرد درازمدت آماده کند، از بلندپروازی‌های زودهنگام بپرهیزد و با صبر، استقامت و ارتباط مستمر، می‌تواند به فضل الهی به اهداف بزرگ خود دست یابد.

قدرت‌های بزرگ جهانی هرگز در کنار ما یا مدافع حقوق‌مان نبوده‌اند و به نظر نمی‌رسد که در آینده نزدیک چنین شوند. بلکه بالعکس، در گذشته، حال و احتمالاً در سال‌های پیش‌رو، در موضعی مخالف ما ایستاده‌اند. فشار و محدودیت‌های سنگینی که این قدرت‌ها برای تحمیل راه‌حل‌هایی همسو با منافع اسرائیل بر مردم فلسطین وارد می‌کنند، از سوی بسیاری از فلسطینی‌ها و حتی در میان امت عرب و اسلام غیرقابل‌قبول بوده است. مقاومت نباید به هیچ رو بر تغییر مثبت در سیاست‌های این قدرت‌ها حساب باز کند، مگر آنکه اتفاقاتی مشابه ۱۱ سپتامبر دوباره رخ دهد؛ حوادثی که به دلیل برداشت‌های منفی نسبت به نقش این قدرت‌ها در سرکوب مقاومت و بی‌توجهی به مسائل امت اسلامی شکل گرفتند. در صورت تداوم این رفتارهای منفی، تکرار چنین حوادثی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و آن زمان، مردم کشورهای غربی ممکن است ترجیح دهند منافع و امنیت خودشان را بر حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل مقدم بدانند؛ فرآیندی که احتمالاً سال‌ها ـ شاید یک دهه یا بیشتر ـ به طول خواهد انجامید.

سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی نیز عمدتاً تابع توازن قوای موجود در جهان هستند، نه معیارهای عدالت و حق. هرچند شعارهای رسمی‌شان عدالت‌محور است، اما عملکرد واقعی‌شان تابع منافع قدرت‌های بزرگ است. در این میان، برخی نشانه‌های مثبت نسبت به فلسطینی‌ها و مقاومت دیده می‌شود، اما آن‌قدر محدود است که نمی‌توان آن را پاسخ‌گوی حتی حداقل حقوق ملت فلسطین دانست. نمونه‌اش مخالفت با پیشنهاد اعزام نیروهای حافظ صلح به سرزمین‌های فلسطینی است. البته در حوزه‌هایی مثل حقوق بشر، برخی نهادها مانند صلیب سرخ جهانی یا عفو بین‌الملل نقش‌هایی محدود ایفا کرده‌اند که می‌تواند در صورت تغییر توازن قوا، بهبود یابد.

دولت‌ها و نظام‌های عربی نیز با وجود تفاوت‌ها در سطح آمادگی و رویکردشان، از تحقق آرمان‌های ملت فلسطین بسیار دورند. دیگر نمی‌توان انتظار داشت که این کشورها برای دستیابی به حداقل خواسته‌های ملت فلسطین وارد جنگ با اسرائیل شوند. اگر هم جنگی رخ دهد، به احتمال زیاد اسرائیل آن را آغاز خواهد کرد، برای فرار از فشار مقاومت. در این شرایط، بیشتر کشورهای عربی نظاره‌گر خواهند بود و حتی اگر حس غیرت در برخی از آنان بیدار شود، در بهترین حالت حمله اسرائیل را محکوم کرده و از سازمان ملل و قدرت‌های بزرگ خواهند خواست که برای توقف تجاوز مداخله کنند.

من معتقدم که مقاومت فلسطین نباید در این دهه، یا حداقل در نیمه اول آن، خیلی به حکومت‌ها و نظام‌های عربی دل ببندد. باید به وضعیت موجود، با وجود برخی نکات مثبت اندک، رضایت داد و تلاش کرد آن را تا حد امکان بهبود بخشید. می‌توان بر برخی آمادگی‌های محدود در نقاط مختلف جهان عرب برای حمایت مالی از مردم فلسطین به منظور تداوم زندگی و مقاومت، و نیز بر حمایت‌های سیاسی برای به رسمیت شناختن مشروعیت مقاومت و جلوگیری از تروریستی خواندن آن، حساب باز کرد. حتی برخی تصمیمات بین‌المللی هرچند جزئی نیز می‌تواند به نفع مقاومت باشد.

اما مهم‌ترین و خطرناک‌ترین مطالبه مقاومت فلسطین از این نظام‌ها باید این باشد که چشمان خود را بر روی دیگر انواع حمایتی که از سوی ملت‌ها یا گروه‌های مختلف، یا از طریق خاک آن‌ها به مقاومت می‌رسد، ببندند. در عین حال، مقاومت و حامیان آن باید کاملاً مراقب باشند که امنیت و منافع این نظام‌ها را تهدید نکنند و این حمایت‌ها تنها در راستای مبارزه با اشغال‌گری باشد.

ملت‌ها و جوامع عربی و اسلامی، به همراه جنبش‌ها، سازمان‌ها، نیروها و نهادهایشان، نقشی بسیار مهم و اساسی در حمایت از مقاومت دارند. این پشتیبانی اگر محقق نشود، آینده مقاومت فلسطین به‌شدت در خطر خواهد بود. اما باید این حمایت‌ها به گونه‌ای صورت گیرد که تا حد امکان منافع حاکمان و نظام‌ها را تهدید نکند. در واقع، نقش ملت‌ها و جنبش‌هایشان به‌عنوان حلقه نجات مقاومت عمل می‌کند. احساس همبستگی، دلسوزی، و حمایت مردمی از فلسطین و مقاومت آن، همان ریسمان نجات اصلی است.

مردم باید بتوانند احساسات خود را به روش‌هایی ابراز کنند که مستقیماً در تضاد با حاکمیت‌ها نباشد، به‌گونه‌ای که این نظام‌ها و حتی قدرت‌های بزرگ در اعمال فشار بر آن‌ها برای مقابله با مقاومت، ناتوان بمانند.

ملت‌ها قادرند از روش‌های متنوعی مقاومت را حمایت کنند: مالی، رسانه‌ای (که در اینجا باید بر نقش مهم و خطیر خبرنگاران آزاد عرب در حمایت از مقاومت تأکید کرد، چرا که نقشی کم‌اهمیت‌تر از مبارزان میدانی ندارند)، تخصصی از جمله امنیتی، نظامی، مدیریتی و اگر ممکن باشد، انسانی (یعنی اعزام نیرو).

ملت فلسطین نشان داده است که دچار کمبود عقیده، ایمان به حقانیت خود، قداست اهدافش، روحیه فداکاری، آمادگی برای تحمل سختی‌ها و شکیبایی نیست. این موارد را هم در عرصه نظری و هم در میدان عمل به اثبات رسانده است و هر روز نیز شواهد تازه‌ای بر آن می‌افزاید.

اما با همه این‌ها، ملت فلسطین به چند نکته بسیار حیاتی نیاز دارد:

    1. نباید از سلاح اصلی خود، یعنی سنگ، دست بکشد؛ سلاحی که هرگاه در تنگنا قرار گیرد، می‌تواند از آن بهره گیرد و بسیاری از ابعاد نبرد را با آن تعیین تکلیف کند.

    2. نقش فعال‌تری در نظارت و حساب‌کشی از رهبران و مسئولان مقاومت ایفا کند. باید بداند که حق دارد از روند امور مطلع باشد و درباره مسائل مهم و حیاتی تصمیم‌گیر نهایی باشد. باید سازوکارهایی برای این نظارت ایجاد کرده و آن را بر همه تحمیل کند.

    3. از بروز درگیری و تفرقه داخلی جلوگیری کرده و بر اصول ملی پایبند بماند.

    4. در جهت‌دهی به مقاومت و غنابخشیدن به شیوه‌ها و ابزارهای آن نقش فعالی ایفا کند؛ با پیشنهاد، نوآوری، و توسعه. هر فرد باید در حوزه تخصصی خود بیندیشد که چگونه می‌تواند آن را در خدمت مقاومت قرار دهد. چه شیمی‌دان، فیزیک‌دان، پزشک، مهندس، راننده، جوشکار، معمار، کارگر ساختمانی یا حتی معلم مهدکودک باشد. شاید یکی از کودکان حرکتی ناخودآگاه انجام دهد که روزی برای مقاومت مهم شود.

باید سازوکاری برای سازمان‌دهی و بهره‌برداری مؤثر از این ظرفیت‌ها ایجاد کرد.

و چون موضوع اصلی ما جنبه امنیتی است، لازم است ملت ما آمادگی بیشتری برای مقابله با پدیده‌های خلل و نفوذ امنیتی، به‌ویژه پدیده جاسوسان، داشته باشد. هر شهروند باید حس مسئولیت داشته باشد، مانند یک دیده‌بان عمل کند و اطلاعات مربوط به افراد مشکوک یا خائن را به نهادهای مربوطه مقاومت گزارش دهد.

باید جامعه آمادگی مقابله با این پدیده‌ها را، به‌ویژه وقتی که مربوط به نزدیکان و آشنایان باشد، داشته باشد. خانواده‌ها باید در درمان این پدیده‌ها پیش‌قدم شوند تا مشکل گسترش نیابد و رنجی که ممکن است نسل‌ها ادامه داشته باشد را به بار نیاورد.

نقش مقاومت در این زمینه نیز بزرگ است و ان‌شاءالله بعداً به آن خواهیم پرداخت. اما ملت فلسطین نقشی بزرگ و مهم دارد. آن‌ها هیچ‌گاه از فداکاری باز نایستاده‌اند؛ از فارس عوده که با سنگ به تانک اسرائیلی حمله کرد تا مادری که با اشک و زاری اما با افتخار، خبر شهادت عزیزش را می‌شنود؛ از صدها شهید عملیاتی تا هزاران زندانی.

اما ملت فلسطین به آگاهی، درک عمیق‌تر، و دانش نیاز دارد. باید نقش نظارتی‌اش را جدی بگیرد، فداکاری را با شناخت هدفمندتر پیوند دهد، بداند که چرا، برای چه، و با چه نتیجه‌ای دارد فداکاری می‌کند.

شاید در نگاه نخست این مطالب از موضوع اصلی ما دور به نظر برسد، اما نباید فراموش کرد که موضوع ما «جنگ امنیتی با شاباک اسرائیل» است. این نبرد در فلسطین جریان دارد، و تمرکز ما بر «شاباک» است؛ دستگاه اطلاعاتی که پیش‌قراول جنگ اشغالگر علیه مقاومت فلسطین است.

مبارزه با روش‌ها و ابزارهای شاباک، هرچند آسان‌ترین بخش جنگ است، اما یکی از اجزای مهم آن نیز هست. با این حال، تنها مقابله با شاباک برای پیروزی کافی نیست. همه عناصر باید کنار هم قرار گیرند.

نبرد در فلسطین مانند این است که دو نفر انگشت یکدیگر را گاز بگیرند و برنده کسی است که دیرتر فریاد بکشد. هر دو طرف درد می‌کشند: هم ملت فلسطین و مقاومتش، و هم اسرائیل و ارتش و نهادهایش. پیروزی از آنِ کسی است که بیشتر دوام بیاورد و بتواند درد بیشتری به طرف مقابل تحمیل کند.

شاباک نقش اصلی در کاستن از درد و هزینه‌های اسرائیل دارد.

بنیامین بن‌العیازر، وزیر اسرائیلی، بارها در رسانه‌ها گفته است تنها ۱۵٪ از عملیات‌های مقاومت به موفقیت می‌رسد؛ ۸۵٪ آن شکست می‌خورد یا خنثی می‌شود.

آریل شارون، نخست‌وزیر وقت اسرائیل نیز گفته بود فقط ۲۰٪ از عملیات‌ها به نتیجه می‌رسد و ۸۰٪ آن شکست می‌خورد.

یعنی اگر برای وادار کردن اسرائیل به عقب‌نشینی نیاز به هزار شهید باشد، مقاومت باید حداقل پنج‌هزار شهید بدهد با این نرخ موفقیت. این بسیار هزینه‌بر است.

شاباک به تنهایی مسئول حداقل ۵۰٪ این شکست‌هاست، با استفاده از ابزارهایی که پیش‌تر توضیح داده شد. ۵۰٪ دیگر برعهده مقاومت است که یا مستقیم یا غیرمستقیم باعث ناکامی می‌شود.

از این رو بسیار مهم است که دلایل این ناکامی‌ها را بشناسیم و راهکارهایی برای جلوگیری از آن‌ها بیابیم.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا