اندر احوالات قطع یک هفته ای اینترنت؛ استقلال از دنیا یا انقطاع از دنیا؟
«انقلابی که برای جهان بشریت و نه فقط اسلام و شیعه پیام داشت و دارد، در شرایطی واقع شده است که ناچار است خودش به دور خودش دیوار بکشد» و این پیام صریحی است که سیاست های عمومی رسانه ای کشور به دنیای بیرون، اعم از دوستان و دشمنان مخابره می کند. باید برای حل این معضل فکری اندیشید.
روح الله رضوی
عده ای ماجرای قطع یک هفتگی اینترنت در ایران را فاجعه ای ضد حقوق بشری و بی بدیل در عصر انقلاب اطلاعات نامیدند و عده ای دیگر آن را دستاوردی نو در عرصه استقلال و خودکفایی ملی علیه دشمنان قسم خورده خواندند. اما بیایید کمی مبنایی تر و بدور از دعواهای بنزینی، یک بار دیگر به بازخوانی تناسب پدیده انقلاب اسلامی ایران با دنیای پیرامون بپردازیم.
استقلال یکی از بنیادی ترین شعارهای انقلاب اسلامی ایران بود و خلال چهار دهه گذشته، نه تنها چیزی از بسامد این شعار کم نشد که هنوز تحقق استقلال ولو نسبی، افتخار نسلی است که به آرمان های انقلاب باور دارند. معنای عینی استقلال در عرصه روابط جهانی انقلاب اسلامی، قطع ارتباطاتی مشخص بود که گونه ای از انفصال و انقطاعِ ولو بخشی از دنیای پیرامون را به دنبال داشت.
اینجا است که مفهوم استقلال تنه به تنه مفهوم انقطاع می زند و شاید برای برخی این سو فهم را به دنبال داشته باشد که اساسا آنچه بنام استقلال برای ما مطلوب است، همان انفصال و انعزال و انقطاع از دنیای بیرون است؛ چه آنکه در این روابط، هرچه رقم بخورد در نهایت به ضرر ماست و به نفع دشمنان. این تفسیر برائت جویانه از ماجرای استقلال در برابر دشمنان بود که میبایست منجر به قطع ارتباطات و روشن تر شدن خطوط مرزی میان ما و آنها می شد.
اما انقلاب اسلامی ایران، همزمان که به دنبال استقلال و به تعبیر برخی انقطاع از دنیای بیرون بود، شعار دیگری هم داشت که نهفته در ذاتش بود: صدور انقلاب. انقلابی که خود را زاییده مکتب می دانست و صبغه ایدئولوژیک داشت، چطور میتوانست محصور مرزهای جغرافیایی بماند و به فکر تولید مثل خویش در سرتاسر دنیا نباشد؟ و مگر این تولید مثل بدون ارتباط ممکن بود؟! تفکر صدور انقلاب بعنوان فرزند طبیعی این انقلاب خودش را نمایان ساخت و ظهور و بروز عینی اش در عرصه روابط جهانی شد: ارتباط گیری ها و دعوت ها و نشستن ها و برخاستن ها.
استقلال انقلاب و همزمان صدور پیامش البته در مقام نظر و تئوری به هیچ وجه تعارضی برای خود انقلاب به شمار نمیآمد. انقلاب از سویی میخواست دستهایی در دنیا را از خودش کوتاه کند و از دیگر سو میخواست دستهایی را در دنیا بفشارد؛ لکن در مقام عمل و واقعیت بیرونی و خارجی، این سیاست قبض و بسط همزمان، یک تعارض جدی داشت؛ تعارضی که هم جمهوری اسلامی ایران به مرور زمان بیشتر با آن آشنا شد و هم دنیا به آن پی برد. ریشه این تعارض هم از آنجا ناشی میشد که اساسا «ارتباط» مفهومی دو سویه است و نمیتوان برایش مانند عالم فیزیک شیرهای یک طرفه تعبیه کرد تا شما دستت برای فشردن دست دیگران باز باشد و دیگران دست شان از تو کوتاه.
اینطور نبود که ما برای مردمان دنیا پیام داشته باشیم و دنیا برای مردمان ما پیامی نداشته باشد. اینجا بود که تفسیر انقطاعی از استقلال قدرت گرفت و الاکلنگ انقطاع و ارتباط از حالت تعادل ایده آلی خارج شد و در بحبوحه تهاجمات فرهنگی و اقتصادی برای بسیاری از تصمیم سازان و تصمیم گیران نظام این امر مسجل گشت که باید میان ایندو یکی را ترجیح داد. این ترجیح قطعا دیجیتال و صفر و یکی نبود اما ناچار بودیم به سمت یکی گرایش پیدا کنیم و دیگری را به همان نسبت به محاق بکشانیم.
تمام شواهد و قرائن حاکی از آن است که تصمیم گیران نظام، نهایت امر انقطاع را بر ارتباط ترجیح دادهاند و صد البته در این میان فضای امنیتی رقم خورده علیه جمهوری اسلامی ایران و ده ها و بلکه صدها طرح توطئه خرد و کلان برای سرنگونی نظام، در این انتخاب بی تاثیر نبوده است.
در این فضا بود که اگر هم تلاش میشد ولو ظواهری از آرمان صدور انقلاب و انفتاح پیش روی مردمان مستضعف دنیا تحقق یابد، خروجی کار اقداماتی عموما تشریفاتی و محدود و سر و در بسته می شد و پیوست پررنگ امنیتی در کنار تمامی این کارها لحاظ می شد که هرچند جلوی اصل کار را میگرفت اما خب چارهای هم نبود.
شبکه جهانی اینترنت و متعاقب آن شبکههای اجتماعی در چنین بستری پایشان به ایران رسید و زمانی که توانمندی این شبکه ها برای رقم زدن بحران هایی از جنس امنیت ملی نمایان شد، دیگر تکلیف آنها روشن بود. سیاست متمرکز و اصلی نظام در قبال این شبکه ها، سانسور است و نکته اینجاست که این سانسور ـ که به طرق مختلفی اجرا می شود ـ عملا سانسور خود انقلاب نیز هست اما باز دو گزینه پیش روی تصمیم سازان و تصمیم گیران نظام، همان دو گزینه کذایی هستند.
ماجرای قطع کامل اینترنت جمهوری اسلامی ایران به مدت یک هفته عملا بارزترین نمونه اجرایی سیاست فوق الذکر است. اگر تا اینجا میخواهید نگارنده را متهم به ندانستن اهمیت امنیت ملی و طراحیهای توطئه دشمنان انقلاب متهم کنید، مختارید لکن شاید اگر من نیز قرار بود در چنین شرایط فرهنگی اقتصادی کشور ایران مسوول فشردن دکمه قطع اینترنت جهانی میشدم، لحظهای هم در فشردن دکمه قرمز مذکور درنگ نمی کردم اما راه حل مساله می تواند جای دیگری هم باشد.
«انقلابی که برای جهان بشریت و نه فقط اسلام و شیعه پیام داشت و دارد، در شرایطی واقع شده است که ناچار است خودش به دور خودش دیوار بکشد» و این پیام صریحی است که سیاست های عمومی رسانه ای کشور به دنیای بیرون، اعم از دوستان و دشمنان مخابره می کند. باید برای حل این معضل فکری اندیشید.