جامعه شناسی کشورهای اسلامیشمال آفریقا

دنیای زنانه‌ی لبریز از خشم؛ در واگن زنان متروی قاهره چه می‌گذرد؟

زیزی شوشه
منبع: رصیف 22

خانمی پنجاه‌وچند ساله با لباسی خاکستری و ظاهر کلاسیکِ کارمندی نشسته است. کنار او، دختری ۳۰ ساله کیفش را بغل گرفته و به آینه‌ی روبه‌رویش خیره است. آن‌طرف‌تر، زنی با عبای مشکی در حال صحبت با زنی است که موجب رنجش دختر دانشجویی شده که کنارش نشسته و جزوه‌های درسی در دست دارد.

پیرزنی ظرف‌های پنیر محلی، ساندویچ و دیگر خوراکی‌هایی را که معمولاً در روستاها تهیه می‌شود و زنان روستایی برای فروش به پایتخت می‌آورند بساط کرده است. آن‌سو‌تر، چند دختر تقریباً ۲۰ ساله با خنده، شوخی و آواز، سکوت اول صبح را می‌شکنند، اما چند زن جدی و عصبانی بهشان تشر می‌زنند. صحنه کم‌کم به یک جدال صبحگاهی بدل می‌شود و سرانجام، توسط یکی از زنانی که دوست دارد در نقش میانجی ظاهر شود خاتمه می‌یابد.

ما در واگن زنان متروی قاهره هستیم. اینجا دو واگن هست؛ یکی در همه‌ی ساعت‌های فعالیت مترو ویژه‌ی زنان است، یعنی از شش صبح تا یک بامداد، و دیگری، همان‌طور که رویش نوشته شده، فقط تا نه شب.

این‌جا یک جهان موازی جهان بیرون است که زنان طبقه‌ی متوسط در آن جمع می‌شوند، گاهی هم زنان و دختران طبقه‌ی مرفه که معمولاً نگاه‌ها را به خود جلب می‌کنند. زنان مصری این واگن را فضای خصوصی خود می‌دانند و در تلاشند که آن را از «تجاوز مردان» مصون بدارند. اگر یک مرد سیاه‌بخت، اشتباهی، سوار این واگن شود، ابتدا با گوشزد یکی از زنان مواجه شده و اگر زیر بار نرود، آن‌چنان فحش‌ بارش می‌کنند تا اینکه در نهایت ماجرا به پلیس کشیده شود.

این‌جا یک جهان موازی جهان بیرون است که زنان طبقه‌ی متوسط در آن جمع می‌شوند، گاهی هم زنان و دختران طبقه‌ی مرفه که معمولاً نگاه‌ها را به خود جلب می‌کنند.

اغلب زنان شاغل قاهره ترجیح می‌دهند برای جابه‌جاشدن از مترو استفاده کنند، زیرا واگن زنان را محل امنی می‌دانند که آنان را از خشونت نامحدود جامعه حفظ می‌کند؛ از متلک‌های رانندگان ون‌ها تا مزاحمت‌هایی که اراذل و اوباش در اتوبوس ایجاد می‌کنند. زنانِ داخل واگن به تردد راحت و امن امیدوارترند. همچنین، واگن مترو می‌تواند آنان را از تصادف‌های جاده‌ای که روزانه قربانیان زیادی می‌گیرد، در امان نگاه دارد.

دوستم، هند السید، هر روز از مترو استفاده می‌کند و از ایستگاه حدائق المعادی (بوستان‌های المعادی) که نزدیک منزلشان است، به ایستگاه أرض المعارض (سرزمین نمایشگاه‌ها) که نزدیک محل کارش است، می‌رود. هند معتقد است واگن زنان او را از خشونتی که در سایر وسایل نقلیه‌ی عمومی گریبانگیر زنان است نجات می‌دهد. هند در ادامه می‌گوید: «در شهری همچون قاهره خارج‌شدن از خانه ریسک است، به‌ویژه در زمانه‌ای که رنگ خشونت و دشمنی علیه زنان به خود گرفته است. به‌همین‌دلیل، مترو را بر هر وسیله‌ی نقلیه‌ی دیگر ترجیح می‌دهم.»

همهمه‌ی ساعات اوج شلوغی

در اوج شلوغی رفت‌و‌آمدها، ایستگاه‌های مترو به‌ویژه ایستگاه‌های سادات، رمسیس و العتبه، شبیه یک بازار محلی می‌شود که ممکن است در آن گم شوی. در این ساعات، حتماً در واگن زنان دعواهای فیزیکی رخ می‌دهد. اگر بتوانی یک صندلی برای خودت پیدا کنی و قبل از اینکه خانم دیگری که آن را نشان کرده بود، رویش بنشینی، باید منتظر یک دعوا باشی و اگر هنگام سوارشدن به یکی تنه بزنی، فحش‌باران می‌شوی و شاید مسئله به دعوای فیزیکی هم بکشد.

باید هنگام سوار واگن زنان شدن و پیاده‌شدن از آن محتاط باشی. همچنین باید حواست به صحبت‌کردن در آن فضا باشد؛ زیرا درست است که یک روز سخت کاری تمام شده، اما تازه قرار است خانه‌داری آغاز شود و رتق‌وفتق کارهای خانه انتظار زنان را می‌کشد و بهتر است بار اضافی بر دوش آنها نشوی.

در شهری همچون قاهره خارج‌شدن از خانه ریسک است، به‌ویژه در زمانه‌ای که رنگ خشونت و دشمنی علیه زنان به خود گرفته است. به‌همین‌دلیل، مترو را بر هر وسیله‌ی نقلیه‌ی دیگر ترجیح می‌دهم.

عصرها، موج همهمه‌ی جمعیت ناگهان فروکش می‌کند و زنان دستفروش فرصت می‌یابند تا با کیف‌های حاوی انواع کالاهای مورد نیاز زنان از قبیل شال، لباس زیر، لوازم آرایشی و انواع وسایل تزئینی، سوار واگن شوند. آنها همه‌ی کالاهای خود را بارها عرضه می‌کنند، اما زنان اندکی ازشان چیزی می‌خرند، زیرا در کیفیت کالاهای یک زن دستفروش که همیشه در حال فرار از دست پلیس متروست، تردید وجود دارد. مأموران مترو همیشه در کمین زنان دستفروش هستند. اگر مأمور مهربانی به پستشان بخورد، فقط از داخل واگن اخراج می‌شوند، در غیر‌این‌صورت، کالاهایشان تا زمان پرداخت جریمه توقیف می‌شود.

عصرها زمان مناسبی برای زنان گدا هم هست که یا دستمال کاغذی می‌فروشند یا با ناله‌ و زاری گدایی می‌کنند. یک زنی هست که همیشه، در یک ساعت مشخص، از خط متروی شبرا وارد واگن زنان می‌شود؛ یک پوشه‌ی پلاستیکی حاوی چند کاغذ در دست دارد و مدعی است که این پرونده‌ی پزشکی پسر بیمارش است و برای درمانش درخواست کمک مالی می‌کند.

زن داستان غم‌انگیزش را با تمام جزئیات تکراری با لحن مصیبت‌باری تعریف می‌کند. سپس، برای معرفی خود، شناسنامه‌اش را به زنانی که داستانش را از بر شده‌اند نشان می‌دهد و همچنان امید دریافت پول دارد. داستان زمانی غم‌انگیزتر می‌شود که زن شروع‌به اشک‌ریختن می‌کند. اما همه‌ی نگاه‌ها خیره به ستاره‌ی مترو است؛ همان دختر زیبای خودپسندی که به ظاهر و لباس‌های خود مباهات می‌کند و زنان با نگاه‌های آکنده از ستایش و کینه به او چشم دوخته‌اند. سپس، یک زن فضول به او نزدیک می‌شود تا پس از ابراز علاقه برای آشنایی، از او درباره‌ی مراکز خرید لباس و آرایشگاه و کوتاهی موهایش بپرسد، اما پیش از شنیدن پاسخ، دختر جوان به ایستگاه مقصد رسیده و باید پیاده شود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا