تحلیل مسائل روزکشور شناختیمن

نگاهی به روند دولت ملت سازی در یمن؛ چرا در یمن «ملت» نداریم؟!

از مهمترین وقایعی که موجب شد شکاف شمال و جنوب در یمن پررنگ شود جنگ داخلی 1994 بود. این جنگ که تنها 4 سال بعد از وحدت دو یمن به دلیل فشار اقتصادی غرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس و با حمایت این کشورها به خصوص عربستان درگرفت؛ منجر به کشته شدن بیش از 7 هزار نفر شد. این جنگ موجب شد جنوبی ها نسبت به شمالی ها بدبین شوند و سهیم نشدن جنوب در مناصب دولتی و پروژه های اقتصادی در دوران پس از جنگ شکاف شمال و جنوب را تشدید کرد.

یمن کشور عجیبی است؛ ار مقاومت شگفت انگیز مردم این کشور در برابر تهاجم خونین دولت سعودی و متحدان انگلیسی و امریکایی آن که بگذریم این کشور همیشه با حکایت‌های غریب عجین بوده است، اما سوال مهمی که مطرح است اینکه چرا این کشور که از یک طرف دارای تمدن قوی بوده و از طرف دیگر همیشه صحنه کشمکش و تنش است به آرامش و ثبات نمی رسد و در این مسیر چه قدرت‌ها و عواملی تاثیرگذارند؟ در این خصوص با احمد حاجی صادقیان کارشناس مسائل یمن و مدیر میز یمن در اندیشکده مرصاد به گفتگو نشستیم.

روند شکل‌گیری کشور «یمن» و فرایند ملت‌سازی در آن چگونه بوده است؟

سابقه تمدن در یمن به بیش از 6 هزار سال قبل از میلاد باز می گردد و تمدن آن منطقه بسیار پیشرفته بوده است. داستان حکومت بلقیس ملکه سرزمین سبا و نیز سد مارب که در قرآن به آنها اشاره شده است نشان می دهد تمدن در جنوب غربی شبه جزیره عربی دست کمی از تمدن بین النهرین به عنوان قطب تمدن در جهان نداشته است و آثار به جا مانده از این تمدن هم این مسئله را تایید می کند.

آنچه امروزه ما به عنوان کشور یمن می شناسیم مجموعه ای از چند خرده تمدن است که مهمترین آنها تمدن یمن است که سابقه 12 قرن حکومت امامان زیدیه را دارد.

خرده تمدن های حضرموت و المَهره دیگر خرده تمدن های این منطقه هستند. یمن همچنین رنگین کمان فرهنگ ها و مذاهب اسلامی است؛ برای مثال یکی از مهمترین شهرهای صوفیه یعنی تَریم، یکی از زیارت گاه‌های اسماعیلیه در شهر حَراز و یکی از مهمترین مراکز ترویج سلفیه یعنی دارالحدیث دماج در این کشور قرار دارد.

تنوع تمدنی در جنوب یمن تا آنجاست که در استان المَهره در شرق استان یمن هنوز برخی از مردم به زبان المَهری صحبت می کنند که علیرغم اشتراکات ولی تفاوت های بنیادینی با زبان عربی دارد.

با وجود حضور این خرده تمدن ها در جنوب شبه جزیره عربی اما همواره تمام این منطقه به عنوان یمن شناخته که از اشتراکات زیاد همین خرده تمدن ها حکایت دارد.

با توجه به این اشتراکات، چرا در یمن با یک ملت متحد مواجه نیستیم؟

مهمترین تقسیم بندی هویتی در یمن را مرزبندی هویتی شمال و جنوب ایجاد کرده است. زمینه اصلی ایجاد این مرزبندی همانا مداخلات انگلستان است. انگلستان در قرن هجدهم میلادی با اشغال بندر عدن که مهمترین بندر جنوب شبه جزیره عربی است، به معادلات سیاسی – اجتماعی این منطقه وارد شد.

آثار این حضور هنوز هم پا برجاست. این کشور برای تثبیت حضور و موقعیت خود در این منطقه دست به ایجاد کنفدراسیونی از قبایل جنوب زد. همین اقدام نخستین قدم برای تاسیس هویتی موازی با هویت های دیگر موجود در یمن یعنی شیعه زیدی و سنی شافعی بود.

تقسیم یمن به دو کشور شمالی و جنوبی در دهه 60 میلادی که در شمال همراه بود با سرکوب هویت سیاسی اجتماعی زیدیه و در جنوب با تاسیس یک دولت کمونیست، زخم بسیار عمیقی در جامعه یمن گذاشت که آثار آن تاکنون موجود است. البته تاسیس چنین دولتی در یمن جنوبی نتوانست موجب کاهش روحیات و عقاید مذهبی در مردم این منطقه شود کمااینکه شاهد هستیم که اصلی ترین مناطق نفوذ القاعده (به عنوان گروهی که برپایه بنیادگرایی اسلامی فعالیت می کنند) در بین قبایل جنوب یمن است. نکته ای که نشان از عمق اعتقادات مذهبی در بین مردم یمن دارد تا جایی که حکومت بیست و چند ساله کمونیستی یمن جنوبی هم نتوانست آن را کمرنگ کند.

به نظر شما پیامد تشکیل نشدن یک ملت متحد در یمن چیست؟

از مهمترین وقایعی که موجب شد شکاف شمال و جنوب در یمن پررنگ شود جنگ داخلی 1994 بود. این جنگ که تنها 4 سال بعد از وحدت دو یمن به دلیل فشار اقتصادی غرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس و با حمایت این کشورها به خصوص عربستان درگرفت؛ منجر به کشته شدن بیش از 7 هزار نفر شد. این جنگ موجب شد جنوبی ها نسبت به شمالی ها بدبین شوند و سهیم نشدن جنوب در مناصب دولتی و پروژه های اقتصادی در دوران پس از جنگ شکاف شمال و جنوب را تشدید کرد.

تقسیم یمن به دو کشور شمالی و جنوبی در دهه 60 میلادی که در شمال همراه بود با سرکوب هویت سیاسی اجتماعی زیدیه و در جنوب با تاسیس یک دولت کمونیست، زخم بسیار عمیقی در جامعه یمن گذاشت که آثار آن تاکنون موجود است.

هویت شمالی و جنوبی در عرصه سیاست و احزاب هم نمود و بروز ویژه ای دارد تا جایی که در حال حاضر به وضوح می توان احزاب و جریانات سیاسی موجود در یمن را به شمالی و جنوبی تقسیم کرد. برای نمونه دو حزب اصلی سیاسی در یمن پس از اتحاد در سال 1990 یکی شمالی و دیگری جنوبی بود.

در زمان اتحاد جمهوری یمن شمالی و جمهوری یمن جنوبی، حزب مؤتمر الشعبی متعلق به علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن از شمال بود و حزب دیگر یعنی حزب کمونیست در جنوب قرار داشت.

این شکاف تاکنون ادامه دارد و امارات با سوار شدن بر همین گسست در جامعه یمن  است که اهداف ژئوپلتیک و اقتصادی خود را دنبال می کند.

آیا دلیلی هم برای تشکیل نشدن یک دولت مقتدر وجود دارد؟

بله  از مهمترین موانع تشکیل یک دولت – ملت قوی در یمن بافت قبایلی این کشور است. اصلی ترین رکن قدرت، جامعه، سیاست و اقتصاد در یمن قبایل هستند. تشکیل دولت مرکزی قوی به معنای تضعیف آنانست به همین دلیل سران قبایل با تقویت هویت قبایلی و تلاش برای افزایش تعهد افراد به قبیله در عمل مانع شکل‌گیری و تقویت هویت ملی در این کشور می شوند.

کدام دسته بندی های اجتماعی در یمن وجود دارد و چگونه  در عرصه سیاسی امتداد می یابند؟

در عرصه سیاسی احزاب پوششی برای فعالیت سیاسی قبایل هستند تا جایی که حزب اصلاح را که عبدالله حسین الاحمر (رئیس قبایل حاشد بزرگترین قبیله یمن)  پایه گذار آن بود و به عنوان شاخه اخوان المسلمین در یمن فعالیت می کند تا دهه نخست قرن بیست و یکم در عمل حزب قبیله حاشد بود. البته این وضعیت با فوت شیخ عبدالله الاحمر در سال 2008 و افزایش وزن چهره های اخوانی در این حزب تا حد زیادی تغییر کرده است.

احتمالا یمن یکی از معدود کشورهای جهان است که در آن حزب قبایلی داریم. برای نمونه در استان حضرموت احزابی داریم که مختص به یک قبیله هستند و تمام مناصب آن را شخصیت های همان قبیله به دست گرفته اند.

 از مهمترین موانع تشکیل یک دولت – ملت قوی در یمن بافت قبایلی این کشور است. اصلی ترین رکن قدرت، جامعه، سیاست و اقتصاد در یمن قبایل هستند. تشکیل دولت مرکزی قوی به معنای تضعیف آنانست به همین دلیل سران قبایل با تقویت هویت قبایلی و تلاش برای افزایش تعهد افراد به قبیله در عمل مانع شکل‌گیری و تقویت هویت ملی در این کشور می شوند.

این سبک نفوذ قبایل در جامعه یمن حتی در کیفیت فعالیت القاعده در این کشور نیز تاثیر گذاشته و باعث شده است القاعده یمن شبیه هیچ یک از شاخه های دیگر القاعده نباشد. در یمن با قبایلی طرف هستیم که چون شیخ قبیله با القاعده بیعت کرده است آن قبیله و سرزمینش هم حوزه نفوذ القاعده شناخته می شود ولی در عمل فعالیت خاصی برای همکاری یا حتی همراهی جدی با القاعده در بین افراد آن قبیله شاهد نیستیم و تنها برخی افراد به خواست خودشان جذب تشکیلات القاعده می شوند.

جدایی طلبی در یمن به کجا رسید؟

پس از بهار عربی و انقلاب سال 2011 در یمن بحث جدایی طلبی و تشدید گسست هویتی میان شمال و جنوب  تشدید شد و طرح عربستان و شورای همکاری خلیج فارس برای پایان بحران که در نهایت منجر به گفتگوهای ملی در سال 2014 شد نیز این شکاف را تشدید کرد.

در پایان این گفتگوها که با حمایت عربستان تشکیل شد طرح تقسیم یمن به 6 ایالت مطرح شد که موجب اعتراض شدید انصارالله و حتی حراک جنوبی (مهمترین تشکیلات سیاسی در جنوب) شد.

نکته جالب در این طرح این بود که زمزمه هایی توسط سران قبایل ایالت حضرموت در شرق یمن که استانهای شبوه، حضرموت، المهره و سقطری را شامل می شود در مورد درخواست از ریاض برای الحاق این منطقه به خاک عربستان مطرح شده بود. اهمیت شرق یمن برای ریاض در این نکته است که با تسخیر یمن می تواند بن بست ژئوپلتیک موجود را بشکند و عربستان را از وابستگی به آبراه های هرمز، باب المندب و سوئز بی نیاز کرده و مسیر امن و بدون تهدیدی را برای انتقال نفت در اختیار این کشور قرار دهد. ضمن اینکه منابع نفت و گاز بسیاری در اقلیم شرقی به نام حضرموت وجود دارد.

احتمالا یمن یکی از معدود کشورهای جهان است که در آن حزب قبایلی داریم. برای نمونه در استان حضرموت احزابی داریم که مختص به یک قبیله هستند و تمام مناصب آن را شخصیت های همان قبیله به دست گرفته اند.

این توطئه در سال 2014 باقی ماند یا همچنان در دست پیگیری است؟

طرح عربستان برای شرق یمن همچنان به قوت خود باقی است و حتی می توان ادعا کرد که با وجود فعالیت تجزیه طلبان مجلس انتقالی جنوبی که در جنوب یمن فعال هستند و توسط امارات حمایت می شوند در حال حاضر خطر تجزیه شرق بیش از جنوب یمن را تهدید می کند.

جدایی طلبانی که امروزه به عنوان مجلس انتقالی جنوبی فعالیت می کنند نفوذ بالایی در آنچه که به عنوان یمن جنوبی شناخته می شود ندارند و تنها در چند استان جنوبی ابین، لحج، ضالع و عدن قدرت دارند و در استان‌های مهم شرق یمن از جمله شبوه، حضرموت، المهره و سقطری قدرت چندانی ندارند.

نکته جالب در مورد این گروه این است که بخش زیادی از نیروی آنها را سلفی های مدخلی تربیت شده در مدارس سلفیه نظیر دارالحدیث دماج یا دارالحدیث فیوش تشکیل داده اند که خود این همکاری سلفی های مدخلی با امارات و اقدام بر ضد عربستان بسیار جالب و قابل تامل است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا