شمال آفریقاکشور شناخت

نگاهی به تاریخ روابط ایران و مصر؛ وصلتی که شکل نمی‌گیرد!

علیرضا بیانی

(این نوشته از کتاب «نقش مصر در ژئوپلتیک خاورمیانه» نوشته دکتر سید محمد حسینی برگرفته شده است.)

سابقه روابط ایران و مصر به دوران قبل از اسلام باز می گردد. در این دوران عده ای از آریایی ها در مصر و در کنار رود نیل ساکن شدند. زمانی که هخامنشی ها به حکومت رسیدند زبان آرامی را که ریشه در زبان مردم مصر بود را رواج داد و زبان رسمی اعلام کرد. روابط هخامنشی ها و مصریان بسیار نزدیک بود. هخامنشی ها و حکومت های قبل از اسلام ایرانی در مصر حکومت می کردند. در دوران بعد از اسلام نیز مصر بعد از ایران دومین سرزمینی بود که مسلمانان با ورود به آن سرزمین با تمدن بزرگی روبه رو شدند. مسلمانان با تمدنی روبه شدند که از حیث صنعت و علم قدرت عظیمی در منطقه داشت و نظیر آن را در ایران مشاهده کرده بودند. از این نقطه نظر مصر و ایران از اشتراکاتی برخوردار بودند.

در زمان حکومت فاطمیان در مصر و شمال آفریقا که تنها حکومت شیعی در جهان اسلام محسوب می شود علمای بسیاری از ایران به قاهره هجرت کردند. صلاح الدین ایوبی که فردی ایرانی الاصل بود سلسله حکومت ایوبی را در مصر تاسیسی کرد و مذهب شافعی را رواج داد. در زمان ممالیک نیز به علت اینکه ایرانی ها به مذهب تشیع روی آورده بودند و نسبت به تشیع ارادت خاصی داشتند مردم ایران و مصر از رابطه نزدیکی برخوردار بودند. در این دوران علیرغم این که حاکمیت مصر یعنی ممالیک از تسنن بودند و همچنین به علت سبقه حکومت فاطمیان در این کشور حکام و مردم مصر از احترام خاصی به تشیع برخوردار بودند. لذا در این دوران حکومت ممالیک و صفویه از روابط خوبی برخوردار بودند و به علت تنش ممالیک و عثمانی ها، ممالیک صفویه را علیه عثمانی ها تحریک کردند.

در زمان استعمار انگلیس و فرانسه دو ملت ایران و مصر از یک ویژگی مشترک برخوردار بودند و آن هم مبارزه با استعمار بود. حکومت مصر در دست عثمانی ها قرار داشت که به طور کامل وابسته به انگلیس بود و در ایران هم حاکمیت دست نشانده انگلیسی ها بود. سال های جنگ جهانی اول و و مبارزه مردم دو کشور با سلطه انگلیس ها پیوند میان دو ملت ایران و مصر را افزایش داد. اوج این مبارزات را می توان در حرکت آزادیخواهانه مردم ایران علیه قرارداد 1919 میان وثوق الدوله و انگلیس مشاهده کرد. در همین زمان مبارزاتی علیه انگلیس در مصر وجود داشت. سفارت ایران در مصر فعال نبود تا اینکه سلسله قاجار سقوط کرد و رضاشاه با انعقاد قرارداد مودت و دوستی میان ایران و مصر آن را احیا کرد. در این زمان مصر استقلال یافته بود.

تا سال 1953 که حکومت سلطنتی در مصر منقرض شد دو ویژگی اصلی داشت: اول همکاری مثبت و مناسبات صمیمی در سطح دو حکومت و دوم مبارزه دو حکومت با اسلام خواهی مردم. هردو حکومت اسلامگرایی را سرکوب می کردند و فرهنگ غربی را رواج می دادند. البته این موضوع فقط در ایران و مصر نبود بلکه در افغانستان و پاکستان هم در جریان بود. در زمان رضاشاه در مصر ملک فواد حاکم بود و در مورد جنگ جهانی دوم موضع همراهی با هیتلر داشت همان طور که رضاشاه همین موضع را داشت. تا این که حکومت رضاشاه به پایان رسید و در مصر هم نیروهای انگلیسی کانال سوئز را تصرف کردند.

سال های جنگ جهانی اول و و مبارزه مردم دو کشور با سلطه انگلیس ها پیوند میان دو ملت ایران و مصر را افزایش داد. اوج این مبارزات را می توان در حرکت آزادیخواهانه مردم ایران علیه قرارداد 1919 میان وثوق الدوله و انگلیس مشاهده کرد. در همین زمان مبارزاتی علیه انگلیس در مصر وجود داشت. سفارت ایران در مصر فعال نبود تا اینکه سلسله قاجار سقوط کرد و رضاشاه با انعقاد قرارداد مودت و دوستی میان ایران و مصر آن را احیا کرد.

در زمان محمد رضاشاه در پی حادثه سال 1952 که برخی ها آن را انقلاب می دانند و برخی آن را کودتای نظامی حکومت چپ گراها در مصر تشکیل شد و پس از محمد نجیب جمال عبدالناصر که از ارتش مصر بود حاکمیت را دردست گرفت. در این دوران تنش جدیدی میان ایران و مصر شکل گرفت. شاه اسرائیل را به رسمیت شناخت و رابطه نزدیکی با آن برقرار کرد این درحالی بود جمال عبدالناصر این اقدام را علیه جهان عرب می دید و ایران را به دشمنی با مسلمانان محکوم کرد. ایران تبدیل به لکه ننگی برای مصر در منطقه شده بود. حکومت مصر با مخالفان شاه ازجمله مصدق روابطی برقرار کرد. حکومت مصر پس از ملک فاروق از مبارزات صنعت نفت ایران حمایت می کرد. مصدق به قاهره سفر کرد اما بعد از کودتای 28 مرداد بازگشت شاه بهبود مناسبات دو کشور را از بین برد. در این دوران مصر در جهت بلوک شرق قرار داشت و از سوی شوروی حمایت می شد اما در مقابل ایران در جهت بلوک غرب بود و به عنوان ژاندارم منطقه دیگر کشورها را به روابط با اسرائیل دعوت می کرد. شیخ محمد شلتوت رئیس الازهر در پیامی اقدام شاه در منطقه را محکوم کرد. روابط تهران و قاهره بسیار تیره شده بود. تحت تاثیر این تحولات حوادثی از جمله پیمان انگلیسی و ضد کمونیستی بغداد موسوم به سنتو که مصر را تحت تاثیر قرار داده بود و جنگ فراسه انگلیس و اسرائیل علیه مصر در مساله ملی شدن کانال سوئز و اعلام دکترین ضد کمونیستی آیزنهاور و تشکیل حکومت جمهوری عربی در مصر و سوریه و افزایش صادرات نفت ایران به اسرائیل رخ داد.

جمال عبدالناصر طی پیام شدید اللحنی اقدام شاه را در مورد روابط با اسرائیل محکوم کرد و ایران را در مقابل آرمان های کشورهای عربی و اسلامی در منطقه می دانست. در مقابل شاه هم روابط خود با اسرائیل را گسترش داد و در برابر سخنان عبدالناصر ایستاد. با این حال اقدام عبدالناصر نه تنها در جهان اسلام بلکه در بین روشنفکران و تحصیل کردگان و محافل مطبوعاتی و سیاسی مصر نیز اقدامی منطقی و ستودنی تلقی می شد. از نظر افکار عمومی مصر و سایر ملت های مسلمان همپیمانی شاه با اسرائیل در شرایطی که خاورمیانه در آتش تجاوزات رژیم صهیونیستی می سوخت یک خیانت نابخشودنی در جهان اسلام بود.

عبدالناصر اولین فردی در منطقه بود که میان همپیمانان رژیم صهیونیستی و مخالفان آن در منطقه مرزبندی مشخصی را قرار داده بود. دشمنی او با ایران در حدی بود که با نفوذ خود در اتحادیه عرب نام خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر دادند و همچنین کنفرانس حقوقدانان عرب نیز با نفوذ عبدالناصر خوزستان را عربستان نامید و ادعای استقلال آن را کرد.

شاه اسرائیل را به رسمیت شناخت و رابطه نزدیکی با آن برقرار کرد این درحالی بود جمال عبدالناصر این اقدام را علیه جهان عرب می دید و ایران را به دشمنی با مسلمانان محکوم کرد. ایران تبدیل به لکه ننگی برای مصر در منطقه شده بود. حکومت مصر با مخالفان شاه ازجمله مصدق روابطی برقرار کرد. حکومت مصر پس از ملک فاروق از مبارزات صنعت نفت ایران حمایت می کرد. مصدق به قاهره سفر کرد اما بعد از کودتای 28 مرداد بازگشت شاه بهبود مناسبات دو کشور را از بین برد.

پس از شکست عبدالناصر در جنگ شش روزه با اسرائیل او در انزوای کامل قرار گرفت و مصر در قعر ناکامی در منطقه واقع شد. صحرای سینا به طور کامل در دست اسرائیل قرار داشت و شاه برای اینکه از نفرت مسلمانان در منطقه به دور باشد این اقدام اسرائیل را محکوم کرد. شاه همچنین در مورد آتش کشیدن مسجدالاقصی نیز موضع تندی نشان داد و در سازمان کنفرانس اسلامی که در نتیجه همان آتش سوزی شکل گرفته است نقش مدیریتی داشت.

عبدالناصر به بیماری دچار شد و معاونش انورسادات زمام امور را به دست گرفت. سادات برخلاف عبدالناصر موافق با روابط اسرائیل و آمریکا بود. لذا به علت شرایط سیاسی تا مرگ عبدالناصر آشکار نشد. هویدا در مراسم تشییع عبدالناصر در قاهره شرکت کرد و این نقطه عطف احیای روابط دو کشور بود. سادات در اولین اقدام مستشاران روسی را از مصر اخراج کرد و روابط مصر و شوروی را کاهش داد. همچنین علیرغم شکست مصر در جنگ رمضان در برابر اسرائیل و تسخیر صحرای سینا توسط اسرائیل دولت آتش بس را پذیرفت و تمایلی به جنگ با اسرائیل نداشت هرچند که مردم مصر از این شکست و آتش بس نفرت داشتند. پس از آن سادات به سرکوب اسلامگراها پرداخت. او در سرکوب اسلامگراها در منطقه شمال آفریقا جلودار بود. در سودان برای کمک به حکومت جعفر نمیری نیروهای ارتش را اعزام کرد و جنبش اسلامی صادق المهدی را سرکوب کرد. در این عملیات نظامی فرمانده نیروی هوایی مصر حسنی مبارک بود که در پی عملیات او هزاران سودانی کشته شدند. جعفر نمیری بعد از کودتا در سودان به مصر پناه برد و سال ها در کنار حسنی مبارک بود.

سادات در عین ناباوری کشورهای منطقه به اسرائیل سفر کرد و پس از آن به تهران آمد و از سوی شاه و به رابطه آن، سادات به آمریکا سفر کرد و قرارداد کمپ دیوید میان او و مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل امضا شد. گزارش آن هم توسط حسنی مبارک به شاه ارسال شد.

درست دو سال بعد از احیای روابط ایران و مصر، انقلاب اسلامی در ایران رخ داد و روابط ایران و مصر به فرمان امام خمینی قطع شد. همین فرمان هم توسط جمال عبدالناصر سال ها قبل صادر شده بود. امام خمینی فقط با اشاره به قرارداد کمپ دیوید دستور قطع کامل روابط دیپلماتیک با مصر را صادر کرد در صورتی که اقداماتی دیگر هم توسط دولت مصر بر ضد انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. از جمله می توان به پذیرایی انور سادات از شاه ایران در کشاکش انقلاب و خودداری از تحویل او، دشمنی با انقلاب اسلامی ایران و واگذاری پایگاه نظامی به آمریکا برای استفاده از آن برای حمله به خاک ایران اشاره کرد. علاوه بر آن انور سادات تبلیغات بسیاری را علیه انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی به راه انداخته بود. او در مصر به جان کسانی افتاده بود که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران جانی دوباره یافته بودند و با تظاهرات خود در خیابان های قاهره و دیگر شهرهای مصر حمایت خود را در مورد انقلاب اسلامی ایران ابراز می کردند. امام اشاره ای به این مسائل نداشتند. حکم امام چنین بود: جناب آقای ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه با درنظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی چون و چرای دولت مصر از صهیونیسم و آمریکا دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید.

سیاست انور سادات در زمان حسنی مبارک ادامه پیدا کرد. در دوران مبارک ایران در بحبوحه جنگ با عراق به سر می برد. مصر از جمله کشورهایی بود که در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به طور مستقیم به حمایت صدام حسین برخاسته بود و با اعزام نیروهای مصری به جبهه های نبرد ایران و عراق در جهت تقویت عراق علیه ایران گام برداشت. مصر بین 40 تا 60 خلبان جنگی به عراق اعزام کرد 10 فروند هواپیمای اف4 و چهار فروند هواپیمای اف10 و 250 تانک تی5 به عراق صادر کرد. مبارک ایران را به حمایت از اسلامگرایان مصری متهم می کرد و به این علت در برابر ایران ایستاد. مهم ترین بحث این است که در دوران سادات و مبارک مصر از سیاست خارجی مستقلی برخوردار نبود و کاملا وابسته به آمریکا بود. مصر پس از اسرائیل مستحکم ترین و قدیمی ترین و استراتژیک ترین روابط را در منطقه با آمریکا دارا بود. همچنین مصر توسط آمریکا مورد حمایت اقتصادی آمریکا قرارداشت و بدهی های این کشور توسط دولت اوباما بخشیده شد.

درست دو سال بعد از احیای روابط ایران و مصر، انقلاب اسلامی در ایران رخ داد و روابط ایران و مصر به فرمان امام خمینی قطع شد. همین فرمان هم توسط جمال عبدالناصر سال ها قبل صادر شده بود.

یکی از اصول ثابت و تغییرناپذیر در سیاست خارجی که در قالب هویت اسلامی و اسلامیت نظام مطرح شده رد سازش اعراب و اسرائیل و ضدیت با این رژیم بوده است. یکی دیگر از دلایل تیرگی روابط مصر و ایران را می توان در واهمه و هراس حاکمان مصر از گسترش انقلاب اسلامی ایران به کشور خود دانست و همین موضوع یکی دیگر از عوامل زمینه ساز تداوم تیرگی روابط میان دو کشور بوده است. نام گذاری خیابانی در تهران به نام شهید خالد اسلامبولی که قاتل انور سادات بوده است به این تیرگی افزوده است.

در زمان محمد مرسی و انقلاب فوریه به نظر می رسید که روابط ایران و مصر از سر گرفته شود اما رفتار مرسی در قبال بحران سوریه و برخورد خارج از عرف او در اجلاس عدم تعهد در تهران این مساله به چالش کشیده شد. بعد از کودتای السیسی نیز روابط ایران و مصر رو به ابهام بود.

روابط ایران و مصر تاثیرات مطلوبی در منطقه دارد. یکی از ابزارهای مهمی که ایران و مصر می توانند با استفاده از آن در روند همگرایی موفق باشند و هم اینکه بتوانند در زمینه بهبود شرایط جهان اسلام از آن بهره ببرند سازمان همکاری اسلامی است. در این سازمان دو کشور می توانند با در جهت منافع خود و با بهره گیری از موقعیت ژئوپلیتیک ویژه خود موازنه قدرت را در منطقه به نفع خود تغییر دهند. هرچند که آمریکا به شدت مخالف این مساله است. چراکه نفوذ آمریکا در منطقه کاهش می یابد و عربستان در منطقه منزوی می شود و امنیت اسرائیل به خطر می افتد. رابطه ای که با هوشیاری دولتمرادن دو کشور می تواند تحولی را در منطقه ایفا کند. با مشاهده تاریخ روابط دو کشور در می یابیم که گرایش به رژیم صهیونیستی عنصر اصلی برهم خوردن روابط دو کشور است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا