هادی عطارزاده- واحد بین الملل مجتمع شهید باکری دانشگاه امام صادق(ع)
سؤالاتم را با کلید واژهای که بارها و بارها پس از جنگ دوم قره باغ شنیدهایم، آغاز کنم. کریدور زنگه زور که مدت زیادی است وارد ادبیات سیاسی _ رسانهای ایران شده اما به نظر میآید ما تعریف و تصور روشنی از آن نداریم. کریدور زنگه زور راه است یا دیوار بین مرزی؟ چه کسی قرار است کنترلش کند؟ و اگرایجاد شد نسبتش با منافع ایران چیست؟
قبل از اینکه بحث به سمت کریدور زنگه زور برود ما نیاز داریم از مؤلفههای امنیتی حاکم بر جمهوری آذربایجان و منطقه قفقاز اطلاع داشته باشیم. چون فرصت ما کوتاه است من تنها به برخی مؤلفهها اشاره میکنم.
نظم امنیتی حاکم بر قفقاز ناشی از یک گذشته تاریخی است که براین منطقه تحمیل شده. دولتهای ارمنستان، آذربایجان و گرجستان که در سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰ با حمایتهای دول خارجی (اروپائی) دولتهای مستقل خود را تشکیل دادند، توسط ارتش سرخ شوروی سرکوب شدند و این باعث شد دولتهای این منطقه هویت سیاسی_تاریخی خود را در مسیر دولت ملتسازی از دست بدهند.
جمهوری دمکراتیک آذربایجان مورد حمایت انگلستان بود زیرا انگلیس میخواست به چاههای نفت قفقاز دسترسی پیدا کند. ارمنستان به دلیل لابی ارامنه در فرانسه حمایت دولت فرانسه را به دست آورد و گرجستان مورد حمایت آلمان بود.
پس از فروپاشی این سه دولت در سال ۱۹۲، یک هویت ملی سرکوب شده شکل گرفت. به عبارتی آذری،ارمنی و گرجی در طول این مدت بر سر اینکه در کدام قسمت از منطقه قفقاز حق آب و گل دارند، باهم به منازعه پرداختند. این منازعه در دوران شوروی به صورت دیالکتیک بوده اما پس از فروپاشی شوروی با اشغالگری ارمنستان و زیاده خواهیهای او که نقشه ارمنستان بزرگ را تدوین کرده بود و بخشی از ترکیه و گرجستان را هم شامل میشد و حتی در نقشهای که برخی ارمنیها دارند بخشی از ایران هم شامل آن میشود، به عبارتی شعارشان این است که هر کجا کلیسای ارمنی هست آن جا خاک ارمنستان است. بر پایه یک زیاده خواهی افراطی که توسط حزب داشناک پایهریزی شده است این توهم شکل گرفته است.
طبیعی است چون کشورهای قفقاز کوچک هستند، نیازمند حمایت کشورهای بزرگ هستند. اما پس از سال ۱۹۹۱ و رهایی از یوغ شوروی اینها نمیخواستند دوباره به زیر یوغ روسیه برگردند و از طرفی علاقهای به نزدیک شدن به ایران نداشتند. علی الخصوص ایرانی که دیگر ایران قبل انقلاب پنجاه و هفت نبود. انقلاب پنجاه و هفتی که اسلام سیاسی شیعی را سر لوحه کار خود قرار داده بود. شما اگر دقت بکنید تمام افرادی که در کشورهای استقلال یافته از شوروی به روی کارآمدند، از اعضای حزب کمونیست شوروی و افراد ذی نفوذ در سرویس اطلاعاتی کا گ ب هستند. خود حیدر علیف نفر دوم حزب کمونیست شوروی سابقه افسر ارشد بودن کا گ ب را دارد و همینطور ادوارد شوآردنادزه در گرجستان یا امامعلی رحمان در تاجیکستان، اینها کسانی هستند که باعث میشوند یک سیستم بسته کپی شده از شوروی براین کشورها حاکم باشد. اینها خواه ناخواه با هم یک رقابت سیاسی وامنیتی دارند تا سربودن خودشان را ثابت بکنند.
ابتدای کار ارمنستان با همان سیستم امنیتی کا گ ب پیشرفت. گرجستان هم مدتی این کار را کرد اما بعدها به غرب متمایل شد اما آذربایجان یک سیستم مستقل را پایهریزی کرد؛ چون علی اف واقعاً یک شخص زبدهای بود که میدانست دارد چه میکند. کاری کرد که آمریکائیها وارد میدان بشوند و توازن قوا در منطقه بهم بخورد و یک رقیب جدید برای روسیه و ایران در منطقه ایجاد شود. ولی در ادامه مسیر خانواده علی اف از آمریکا هم جدا شد و آن را به حاشیه راند. آنها میدانستند که آمریکا به دنبال ثروتی است که درچاههای نفت آذربایجان هست و براساس همین آمریکا به عنوان یک امپریالیست، تنها بر اساس منافع اقتصادی خود در حال همکاری با جمهوری آذربایجان است و هیچ ارادهای برای آن که آذربایجان را وارد پیمان ناتو بکند ندارد و صرفاً در حال وقت کشی است. بنابراین آذربایجانیها به سراغ کشوری رفتند که دارای الگوی مشابه رفتاری با آنها باشد و آن کسی نبود جز رژیم صهیونیستی.
آذریها پس از سال ۱۹۹۱ دچار یک بحران شناختی هستند. آذریها نمیدانند که آذری هستند یا ترک. اروپائی هستند یا آسیائی. دچار یک بحران شناختیاند و نمیدانند تاریخ دوران تزار را قبول کنند یا تاریخ شوروی را و یا تاریخ گذشته خود با ایران را. یک تاریخی که ۲۵۰۰ سال دامان آنها را گرفته و یکی تاریخی که دویست سال است آنها را گرفتار خودش کرده. بنابراین اینها در این مسیر به سمت تعریف مفاهیم جدید و روایتهای جدید میروند تا شناخت جدیدی را برای ملت خود شکل بدهند. دراین زمینه هم دولت آذربایجان با ملت خود دچار مشکل و بحران است. یکی از کارهای شاذی که دولت جمهوری آذربایجان انجام داده این است که ادعا میکند دولتی به نام آذربایجان وجود داشته که بین دو قدرت روسیه و ایران تجزیه شده و الان در صدد احیای آن هستند تا آذربایجان متحد را شکل بدهند. واقعیت مطلب این است که این گرایش پان آذریسم که ریشه پان ترکی دارد که از ترکیه نشات میگیرد و گمان من هم این است که هیچ کدام از این پانها برای تمامیت ارضی کشور ما و آینده سیاسی آن خطرناک نیست،باعث شده مشکلات جدیدی برای جامعه آذریهای قفقاز به وجود بیاید. نمونهاش منابع کتابخانهای بسیار عظیم این هاست که حاکی از ارتباط فرهنگی آنها با کشور ایران و سرزمین مادریشان است و به هر حال نمیتوانند این را کتمان بکنند و در نهان علقه قلبی به این دائره فرهنگی و تمدنی دارند. اما از همه اینها که بگذریم ما میگوئیم که با گذشت ۲۸۰ سال دیگر داشتم داشتمها حساب نیست، دارم دارمها حساب است. به هر حال جمهوری آذربایجان یک کشور مستقل است و دغدغههای خودش را دارد و باید به آن دغدغهها احترام بگذاریم. همانطور که آنها هم باید به دغدغههای ما احترام بگذارند. ما دو کشور همسایه هستیم، و همسایه را نمیتوان عوض کرد. پس باید با همسایه ساخت، سازش کرد و مدارا داشت. گاهی اوقات اشتباهاتی میکند، آن اشتباهات را نادیده بگیریم تا در روی پاشنه بچرخد.
نظم امنیتی که بر جمهوری آذربایجان حاکم هست، این است که آذربایجان نگران تهدیدات پیرامونی خود است. آذربایجان نسبت به برخی استانهای گرجستان ادعای ارضی دارد. به آذربایجان غربی که همان ایروان است ادعای ارضی دارد. همین طور گرجستان نسبت به ارمنستان و آذربایجان ادعای ارضی دارد و همچنین ارمنستان نسبت به گرجستان و آذربایجان. و این همپوشانی ارضی باعث میشود که به جرئت بتوان گفت قفقاز جنوبی هیچ وقت روی آرامش نخواهد دید و دچار مشکل خواهد شد. بنابراین ما باید همیشه گوش بزنگ باشیم که یک بحرانی به وجود خواهد آمد و سناریوهای ما برای مدیرت این مشکلات چیست؟ متأسفانه دولت جمهوری اسلامی ایران طی چند سالی که از سال ۱۹۹۱ گذشته به قفقاز به دیده یک منطقه راهبردی نگاه نکرده بود و سر همین قضیه سر دولت ما بیکلاه مانده. بحث دالان زنگه زور که شما میفرمائید ناشی از نگرانیهای امنیتی دولت آذربایحان نسبت به نخجوان است. چون نخجوان یک ساختار سیاسی و ارضی جدا افتاده از جمهوری آذربایجان است دولت آذبایجان تلاش دارد علی رغم مفاد پیمانهای قارص و مسکو در سال ۱۹۲۱، حاکمیت مستقل آن را نفی و آن را زیر مجموعه حاکمیتی خویش قرار دهد.
چند ماه پیش بود که وزارت امنیت یا به زبان خودمان وزارت اطلاعات جمهوری خودمختاری نخجوان از سطح وزارت خانه به اداره کل اطلاعات تنزل پیدا کرد تا بتواند زیر ساختار DTX در جمهوری آذربایجان قرار بگیرد. همین طور دیدیم که آقای واصیل طالبوف نخست وزیر جمهوری خودمختار نخجوان را هم بر کنار کردند که با فشار خانم مهربان علی اف و طائفه پاشائف بود. این باعث شد که اقتدار جمهوری خودمختار نخجوان شکسته بشود و تبدیل به یکی از رایونها یا ولایتهای زیر مجموعه جمهوری آذربایجان گردد که این خلاف قانون و معاهدات مکتوب موجود است.
یکی دیگر از علل این است که شما وقتی در گذشته سیاسی آذربایجان کندوکاو میکنید، حلقه نخجوان که حیدر علی اف از آنجا برخواسته و با کمک ایران به باکو رفته و در آن جا رئیس جمهور شده و مرحوم حاج علی اکرام از بزرگان نارداران هم حمایتش کرده تا رئیس جمهور بشود، یک حلقه قدرت در نخجوان ایجاد کرده بود که این حلقه قدرت پس از حیدر علی اف در حال از بین رفتن است و جای خویش را به حلقه پاشایفها داده است. الان این خانم مهربان علی اف همسر الهام علی اف است که در جمهوری خودمختاری نخجوان اعمال نفوذ میکند، تغییر وزیر کشور جمهوری خودمختار نخجوان و سال گذشته تقلیل وزارت امنیت داخلی این جمهوری خودمختار به سطح یک اداره کل نمونههایی از این تغییرات بود که سرانجام به برکناری رئیس مجلس و رئیس دولت نخجوان انجامید.
البته دو سه حلقه قدرت دیگر هم هست که یکیشان «یرآزلار» یا همان آذریهای متولد ایروان و ارمنستان هستند و دیگری «قاچقینلار» که آوارگان جنگ اول قره باغاند. دسته بعدی نیروهای نظامی ارتش آذربایجان هستند که بعد از جنگ دوم قره باغ اکنون احساس قدرت کردهاند و در آینده برنامههایی برای حیات سیاسی کشورشان دارند. این دالان زنگه زور تلاش دارد که نخجوان را به جمهوری آذربایجان وصل کند تا یکپارچگی سرزمینی برای جمهوری آذربایجان بیافریند و تهدیدات ناشی از لابی ارامنه با آمریکا را علیه خود از بین ببرد.
درست است که جمهوری آذربایجان خریدهای نظامی از رژیم صهیونیستی دارد و از طریق هوائی در حال تغذیه شدن است. ولی یک اصل در امور نظامی هست: تا شما زمین را در تصرف نداشته باشی اقتدار سرزمینی نداری. به همین دلیل جمهوری آذربایجان بخاطر اینکه اقتدار سرزمینی و همچنین پشتیبانی ترکیه رو در منازعات آتی خودش با ارمنستان و شاید هم در آینده، گرجستان داشته باشد تلاش دارد این دالان را احداث کند. حالا این سؤال پیش میآید که آیا ایجاد این کریدور مورد تائید ایران است؟ پاسخ صریح است. مقام معظم رهبری فرمودند که ما به هیچ عنوان تغیر مرزها را قبول نمیکنیم. این جا یک مسألهای پیش میآید. حال اگر جمهوری ارمنستان توافقی با جمهوری آذربایجان کرد و گفت که من حق ترانزیت میگیرم و اجازه میدهم که این کریدور از این محل رد بشود،اما اداره آن با خودم. در این صورت برنامه ما چه خواهد بود؟ به نظر شخص بنده، ما اگر بتوانیم از فرصتها استفاده بکنیم نه تنها تهدید نیست بلکه برای ما هم فرصتی است. نباید نگران باشیم، چون باید ما قواعد بازی را بنویسیم. ما اگر به وقت خود فقط به تنها معبر عبوری خودمان به سمت بازرگان اکتفا نمیکردیم اکنون در این بن بست ترانزیتی گیر نمیافتادیم. ترکیه با درک این موضوع که گلوگاه ارتباطی ایران با اروپا مرزهای اوست در حال بازی دادن و فشار آوردن به ماست. ما باید موازی با این محور ترانزیتی هم در جغرافیا و هم در دیپلماسی راههای ترانزیتی جدیدی را ایجاد کنیم وگرنه اقتصاد ایران در دستان ترکها به گروگان گرفته میشود.
آیا ما با گرجستان رابطه داریم؟
ارمنستان با گرجستان رابطه خوبی ندارد، چون بر سر جریان آبخازیان و اوستیا ارمنستان از روسیه حمایت کرد.فرض بکنیم کریدور شمال و جنوب ما که از سمت آذربایجان و روسیه بود متوقف شده و میخواهیم این مسیر را از طریق ارمنستان ایجاد کنیم. اما این کار امکانپذیر نیست. زیرا ارمنستان و گرجستان با یکدیگر مشکل دارند. از طرفی حتی اگر ما بتوانیم چنین کاری بکنیم گرجستان و روسیه هم با یکدیگر مشکل دارند و گرجستان تلاش میکند قدرت اقتصادی وارتباطی روسیه را به سمت آبهای جنوبی کاهش دهد. اگرازاین موضوع ما بتوانیم در دستگاه دیپلماسی خود به خوبی استفاده کنیم میتوانیم بانی صلح میان گرجستان و روسیه نیز باشیم اما این موضوع از توان دستگاه دیپلماسی ما خارج است و اینکه آیا روسها و گرجیها به این مسأله علاقه دارند یا نه؟ سر مسأله آبخازیا و اوستیا گرجیها از روسها زخم خوردهاند. قضیه اوکراین هم پیش آمده و گرجیها طرف اوکراین را گرفتهاند. پس این قضیه (ایجاد کریدور شمال و جنوب از طریق ارمنستان) فعلا امکانپذیر نیست.
ایران در حال افتادن در تله ترانزیتی است
جمهوری اسلامی ایران در حال افتادن در تله ترانزیتی است و باید سعی بکند راههای جدیدی را ایجاد بکند. اخیراً ترکیه از راه عراق یک راه جدید را به خلیج فارس ایجاد کرد (و با عراق) پیمان بست. ایران باید دستاوردی را که به برکت محور مقاومت و شهدای مقاومت و شهید سلیمانی برای خود ایجاد کرده را قدر بداند که متأسفانه نمیداند. من این را به صراحت میگویم.
باید یک راه دوم به سمت اروپا از طریق مدیترانه را بزنیم. با مشارکت عراق و سوریه که به بندر لاذقیه برسیم و از طریق این بندر کالاهای خودمان را به اروپا صادر بکنیم. هم مسیر بسیار کوتاهتری نسبت به ترکیه است و هم برای سه کشور بسیار درآمدزاست. و قطعاً چین هم در ایجاد این مسیر با ایران همکاری خواهد داشت چون این مسیر منافع اقتصادی چین را در رسیدن به اروپا تأمین خواهد کرد.
دالان زنگه زور ارتباط ما را با اروپا قطع نخواهد کرد
شاید برای عدهای ناخوشایند باشد که بگوئیم دالان زنگه زور ارتباط ما را با اروپا قطع نخواهد کرد. کدام ارتباط ما با اروپا از این مسیر حفظ خواهد شد؟
حجم تجارت ما با اروپا از طریق کانال قفقاز بسیار محدود است. آنجائی که ما در طول سالیان انرژی خود را صرف آن کردیم از طریق جلفا و ترکیه بوده و تجارت ما با اروپا حتی در زمان جنگ از این مسیر انجام میشد. پس باید سعی کنیم در این بین رقیب منطقهای خود را خنثی کنیم که دارد از هر فرصتی برای فشار آوردن بر گلوگاههای اقتصادی ما استفاده میکند.
گرچه به نقش رژیم در معماری امنیتی منطقه قفقاز اشاره کردید اما سؤال بعدی این است که نقش رژیم در منطقه قفقاز تا چه حدی است؟
_واقعیت این است که رژیم صهیونیستی دارد با آذربایجان خوب تا میکند. چهل درصد صادرات نفت آذربایجان به رژیم صهیونیستی است و شصت درصد آن به ایتالیا و در حال بستن قرارداد هائی با اتحادیه اروپا برای تأمین گاز اروپاست، که البته برای روسیه خوشایند نیست و من فکر میکینم روسها در آینده نسخهای برای آذربایجان خواهند پیچید تا دیگر نتواند در تجارت انرژی روسیه دخالت بکند و موش بدواند.
اما قضیه امنیتی که پیش میآید این است که روابط امنیتی میان آذربایجان و اسرائیل تا چه حد است؟
واقعیت این است که زیاد است. آذربایجان زمینهای کشاورزی خودش را در اختیار رژیم صهیونیستی گذاشته تا تأمین غذای صهیونیستها در اراضی اشغالی صورت بگیرد. الان اسرائیل در خاک غصبی خود با مشکل آب روبه روست. به همین خاطر مجبور شده برای تأمین نیاز غذائی خود به زمینهای کشاورزی آذربایجان روی بیاورد. البته اینها پوششی است برای فعالیتهای اطلاعاتی صهیونیستها در جدار مرزهای ایران. تعبیر صهیونیستها این است که شما همانطور که در لبنان بیخ گوش ما ایستادهاید ما نیز در آذربایجان بیخ گوش شما میایستیم و داریم تعادل امنیتی ایجاد میکنیم. ولی چون این کشورهای کوچک با همدیگر مشکل هویتی، قومیتی و ارضی دارند و در واقع نمیخواهند زیر چتر ترکیه، روسیه و ایران قرار بگیرند چون که ارمنستان هم از سمت ترکیه احساس خطر میکند، متأسفانه اینها به خرید امنیت برای خود روی آوردهاند و وارد کارزارهای امنیتی شدهاند که در ظاهر برای آنها تأمین امنیت میکند اما در باطن سه کشور روسیه، ترکیه و ایران را علیه خود بر میانگیزند. این سه کشور در منطقه قفقاز جنوبی باید به این نتیجه برسند که سازمان امنیتی مستقل خودشان را داشته باشند با همکاری سه کشور مجاور و به فکر این نباشند که امنیت را از بیرون وارد کنند، باید بفهمند که امنیت امری درون زاست و هرگز قابل خرید و فروش نیست. اگر به این نقطه برسند میتوانند روابط خودشان را با کشورهای همسایه ترمیم بکنند و وارد فازهای جدیدی بشوند.
یک نقطهای که من همیشه به عزیزان میگویم این است که درست است که ما میتوانیم رژیم صهیونیستی را در بعد نظامی در هرکجای این کره خاکی زمین گیر بکنیم و کردیم اما عرصه جمهوری آذربایجان یک عرصه امنیتی و دیپلماتیک برای ما است. که دیپلماتها و امنیتیهای ما نباید از ورود به این میدان واهمه داشته باشند. میتوانند در یک میدان و بازی شطرنج که برای آنها چیده شده، رو در روی حریف بازی بکنند. ما زمانی میتوانیم وارد این بازی بشویم که بتوانیم مناسبات اقتصادی با یکدیگر برقرار بکنیم.یک مثال میزنم برای شما. ما همه نقشههای ترکیه را برای ایران به خوبی میدانیم؟پس چرا ما تا به حال زاویه پیدا نکردیم با ترکیه، برای اینکه روابط اقتصادی درهم تنیدهای با یکدیگر داریم. باید با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان هم بازیهای اقتصادی در پیش بگیریم و ارتباطاتمان را در هم تنیده بکنیم. نقش بخش خصوصی در این میان بیشتر از بخش دولتی است. چون بخش دولتی ما تحریم است و اگر بخواهیم الان وارد بازی اقتصادی قفقاز بشویم نمیتوانیم به دلیل تحریمها کاری از پیش ببریم. اما بخش خصوصی ما این امکان را دارد که بر اساس بده بستانهای داخل سیستم خودشان که یک سیستم آریستوکرات، ثروت گرا و اقتدار گراست به رأس قدرت وصل شده و قرارداد کاری بگیرد و کار بکنند.
چه ایرادی دارد؟ آوردههای آن برای کشور ماست و ما هم میخواهیم که سر بخش خصوصی در هر کجای دنیا بالا باشد. ما باید این امکان را برای بخش خصوصی خودمان فراهم بکنیم و اقتضائات بازی سیاسی در این منطقه را بدانیم و زیاد در نخ این که چرا دولتها با یکدیگر کار اقتصادی نمیکنند نرویم. این میتواند برای ما راهگشا باشد، دست ما را در میدان حریف بازتر بکند و دست بالا را داشته باشیم.
توان نظامی کشوری مثل ایران برای جمهوری آذربایجان یعنی شخمزده شدن تمام خاک کشورش
اجازه بدید سؤالات خودم را به سمت امنیتی-نظامی میبرم؛ اتفاق بیسابقهای که افتاد برگزاری چندین رزمایش عظیم توسط نیروهای مسلح کشورمان بود در مرز ایران و جمهوری آذربایجان. میخواستم این را بدانم که چقدر احتمال میدهید اختلاف میان ما و آذربایجان به درگیری نظامی بینجامد؟
به نظر من هیچ وقت به درگیری نظامی نخواهد انجامید. علتش این است که خود جمهوری آذربایجان میداند که درافتادن با ایران برایش هزینه سنگینی خواهد داشت. نمیخواهیم از منظر عرق ملی خودمان به این مسأله نگاه بکنیم بلکه هر نظامی عاقلی به توان نظامی ایران در منطقه نگاه بکند میفهمد که توان نظامی کشوری مثل ایران برای جمهوری آذربایجان یعنی شخمزده شدن تمام خاک کشورش.
دوم اینکه کشوری که بخواهد وارد جنگ بشود باید مطمئن باشد که افکار عمومی مردمش پذیرای حضور در این جنگ هست یا نه؟ در میان مردم جمهوری آذربایجان به هیچ عنوان چنین علاقمندی دیده نمیشود. آخرین نظر سنجیها هم براین صحه میگذارند.
چند اتفاق خاص در این چند ماهه افتاد که واقعاً در ابهام قرار دارند و دو روایت متفاوت از آنها وجود دارد. یکی حمله به حرم شاهچراغ توسط داعش بود که طبق اعلام وزارت اطلاعات از جمهوری آذربایجان سازماندهی شد و نفر اصلی و هماهنگکننده آن در جمهوری آذربایجان ساکن بود. دومین اتفاقی که افتاد حمله به سفارت آذربایجان در تهران بود و سومین اتفاقی که آشفتگی ذهنی ما رو بیشتر کرد دستگیری رهبران تیپ حسینیون بود. این سه اتفاق گرچه در یک خط زمانی به وقوع پیوستند شاید ربط خیلی زیادی به همدیگر نداشته باشند.اگر میشه درباره این سه اتفاق کمی توضیح بدید چراکه تأثیر زیادی در تغیر نگرشها به شخصه برای من داشتند؟
کشورهای کوچک برای بزرگ نشان دادن خودشان به دنبال روایت ماجرا هستند. میخواهند دست پیش را بگیرند که پس نیفتند. آذربایجان یک کشور کوچکی است که یک هویت سی و چند ساله برای خودش درست کرده و میخواهد خود را با این موضوع مطرح کند.
یک نمونه آن همین است. سفیر روسیه در ترکیه ترور شد، آیا روابط میان دو کشور بهم خورد یا نخورد؟ یک نفر یک اشتباهی کرده بود، یک اشتباه شخصی که میخواست روابط دو دولت را تحت تأثیر قرار بدهد. اما دو دولت مقتدر و دارای جایگاه منطقهای و جهانی هیچ وقت وارد چنین بازی هائی نمیشوند. همانطور که ترکیه و روسیه قاطی این ماجرا نشدند. ترکیه معذرت خواهی کرد، روسیه نیز قبول کرد و گفت که این اشتباهی است که شده و تقصیر دولت ترکیه هم نیست، یک اقدام شخصی بوده و سفیر دوم را فرستاد و جنازه آن شخص را به مسکو برگرداندند و طی مراسمی تشییع کردند. قدرتهای کوچک برای اینکه برای خود تاریخ و جایگاه منطقهای ایجاد بکنند همیشه از چیزهای کوچک بحثهای بزرگی راه میاندازند در حالی که قدرتهای بزرگ با شناخت از توانمندیها و استراتژیهای هم، دچار این خطای راهبردی نمیشوند. جمهوری آذربایجان چون یک کشور کوچک است و به دنبال تاریخسازی، هویتسازی و جایگاهسازی برای خود در نظم بینالملل است از هر چیز کوچکی که در اطراف خود اتفاق میافتد یک واقعه بزرگ میسازد.
قضیه حمله به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران اقدامی بود که مشابهش بارها و بارها در کشورهای اطراف اتفاق افتاده است. به سفیر ما در دانمارک حمله شده اما ما دولت دانمارک را محکوم نکردیم. سفیر روسیه در ترکیه ترور شد اما دولتهای ترکیه و روسیه کماکان روابط دیپلماتیک خودشان را با یکدیگر حفظ کردهاند و اعلام کردند که این اقدام شخصی بوده اما دولت آذربایجان در حال حاضر با نظریه پردازیها و راهنمائیهای شریک خود یعنی رژیم صهیونیستی و جریان ضد ایرانی که در داخل جمهوری آذربایجان بر رسانهها تسلط دارد با مدیریت جریان رسانهای در آذربایجان تلاش دارد روابط میان ایران و آذربایجان را خدشه دار بکند. در قضیه حمله به شاهچراغ، رهبر ما به جمهوری آذربایجان تذکر داده بود، ارتش ما هم تذکر داده بود، سپاه ما هم تذکر داده بود که تکفیریها در حال پاگرفتن در جمهوری آذربایجان هستند و پاسخ ما در آینده به این تهدید گلوله خواهد بود اما ما دلسوزانه میگوئیم که در آینده مشکل امنیتی برای جمهوری آذربایجان به وجود خواهند آورد. به همین دلیل چون ما یک دولت بزرگ هستیم خودمان را خیلی درگیر این امر نکردیم به شکلی که روابط دیپلماتیک ما تحت تأثیر قرار بگیرد. ما اعلام کردیم که یک تکفیری تبعه جمهوری آذربایجان دستگیر شده. این پیام دیپلماتیک و امنیتی برای جمهوری آذربایجان کافی بود. به نظر میرسد که جمهوری آذربایجان به عمد در حال انداختن توپ در زمین ایران است تا اشتباهی که در گذشته انجام داده را جبران بکند.
اما قضیه دستگیری حسینیون؛ ما یک سیستم امنیتی در کشور داریم که جانفدای جمهوری اسلامی ایران هستند. ما نمیتوانیم سیستمهای امنیتیمان را برای احضار دو نفر از رهبران حسینیون مورد بازخواست قرار بدیم. قطعاً چیزی بوده که اینها را بازداشت کردهاند.