ترکیه و قفقازجامعه شناسی کشورهای اسلامیکشور شناختمعرفی کتاب

نگاهی به بحران‌های جامعه شیعی ترکیه؛ رابطه شیعه ترکیه با ایران چگونه باید باشد؟!

مسعود صدرمحمدی

آنچه در زیر می‌آید متن سخنرانی مسعود صدرمحمدی، کارشناس مسائل ترکیه، در نشست رونمایی و نقد کتاب «همراهی خون و خدا» نوشته رامین مددلو است. 

به آقای مددلو تبریک می‌گویم که گام قابل توجهی را در حوزه مطالعات مردم شناختی و جامعه‌شناختی تشیع برداشته‌اند. این حوزه در داخل ایران تا حدودی آغاز شده بود اما در مورد شیعیان خارج از ایران چنین اتفاقی نیفتاده بود. البته در حد گزارش، فعالیت‌هایی بوده اما کار جدی صورت نگرفته بود. ایشان بابی را برای گفت‌و‌گو و مواجهه با موضوع باز کردند فارغ از این‌که با نظرات فلان شخص همراه باشیم یا خیر. اصل این‌که باب گفت‌و‌گو به صورت صحیح بنیان‌ریزی شود، خود دستاورد بزرگی است و از این جهت بنده به آقای مددلوی عزیز تبریک و خدا قوت می‌گویم و امیدوارم که این فعالیت‌ها ادامه پیدا کند.

چون بنایمان بر این است که با رویکرد انتقادی با کتاب مواجه شویم مزایای کتاب را مفروض می‌گیریم و به این موضوع نمی‌پردازم. این کتاب اگر حتی هیچ دست‌آوردی نداشته باشد غیر از این‌که فتح بابی در این مساله است باز حرکت بسیار ارزشمندی می‌باشد. در ضمن یک حجم اطلاعات قابل توجهی و مشاهداتی را ارائه می‌دهد و بی‌شک منبعی برای رجوع خواهد بود. بنابراین نقدهایی که دارم نادیده گرفتن مزایای کتاب ابدا نیست و موکدا و موکدا جنبه‌های امتیازی کتاب را به ایشان تبریک می‌گویم. مثلا یکی از مسائلی که خیلی برایم جالب بود تعبیری را آقای مددلو آورده بودند که تاثیرات انقلاب اسلامی در میان شیعیان و اسلام‌گرایان ترکیه لزوما در راستای سیاست‌های صدور انقلاب نبود بلکه بازتاب ناخودآگاه انقلاب بود. بنده واقعا از این تعبیر لذت بردم. این مفهوم اساسا مفهومی است که چه در ترکیه و چه در ایران بسیاری ناتوان از فهم این حقیقت هستند. در ترکیه بر اساس تئوری‌های توطئه فکر می کنند که از همان روز ۲۲ بهمن ۵۷ یک تیم تخصصی سعی در صدور انقلاب به ترکیه داشت. در ایران بعضی حضرات این تاثیرات را به عنوان دست‌آورد خودشان گزارش می کنند در حالی که این‌طور نیست. این بازتاب ناخودآگاه انقلاب تعبیر جالبی بود که لذت بردم. البته قصد گفتن مزایای کتاب را ندارم اما حیف است که این نکات را اشاره نکنم.

یکی دیگر از مزایای کتاب، توجه به مناسبات درون‌ساختاری جماعت شیعه هست که قابل توجه می‌باشد و برای نخستین بار است که این روایت دست اول و معتمدانه را می‌خوانیم. چرا می‌گویم این روایت مهم است؟ به این دلیل که ما تاکنون روایت‌هایی که در ایران داشتیم بیشتر در دو حالت بود. نخست روایتی بود که مقامات رسمی دولتی ایران مانند رایزن‌ها و دیپلمات‌ها ارائه می‌دهند که در این‌ها همیشه بحران صداقت وجود دارد که گاه عامدانه و گاه غیرعمدی و طبیعت کار است. از این منظر طبیعت کار است هر کس مسئولی در جایی شود وقتی گزارش میدهد طوری گزارش می‌دهد که به نفع خود باشد چون این طبیعت کار است. مدل دیگر، گزارش‌هایی است که از اعضای این جماعت‌ها می‌شنیدیم که در این‌جا رقابت‌های درون جماعتی باعث می‌شد که صداقت این روایت‌ها مورد تردید قرار بگیرد. مثلا فرد زینبیه‌ای یا کوثری و یا آل‌البیتی تلاش می‌کند تا جماعت و گروه خودش را تقویت کند که گاه به تحقیر مستقیم و یا ضمنی طرف مقابل می‌انجامید و این مساله روایت را مخدوش می‌کند.

 اصلی‌ترین مزیت روایت آقای مددلو در این است که سعی کرده روایتی فارغ از حب و بغض‌ها ارائه دهد به این معنی که آقای مددلو از این که بگوید فلان جماعت تاثیرگذار است و یا فلان گروه کم‌تر تاثیرگذار است هیچ نفعی نمی‌برد و این مساله روایت ایشان را ممتاز می‌کند.

باید گفت تجربه تشیع ترکیه تجربه ناموفقی در انتقال معارف شیعی است. البته منظور از انتقال معارف شیعی نه به معنای تبلیغ مذهب شیعی بلکه به معنای انتقال دست‌آوردهای علمی، فرهنگی، تمدنی جریان تشیع در جهان به منزله عضوی از بدنه جهان اسلام به جامعه اسلامی ترکیه فارغ از مذهب‌گرایی است.

بحث دیگر این است که در این تیپ پژوهش‌ها، ما با یک بحران متدولوژیک مواجه هستیم و در بسیاری موارد دچار مغلطه تعمیم جز به کل می‌شویم. البته این مشکل در همه جای دنیا وجود دارد یعنی یک بحران متدولوژیک در مطالعات جامعه شناختی و مردم شناختی وجود دارد. یعنی آنچه که من دیده‌ام و روایت می‌کنم لزوما همان چیزی است که در کل جامعه وجود دارد و همه قائل به آن هستند یا نیست. این نکته‌ای است که در حین مطالعه کتاب با آن مواجه شدم و آقای مددلو نیز متوجه این موضوع بوده‌اند و بارها به این مساله اشاره می‌کنند و قید می‌زنند که بر اساس آن‌چه که من دیده‌ام این طور است که این مساله صداقت و حرفه‌ای بودن آقای مددلو را می‌رساند. یعنی یک بخش کار بخش اخلاقی مساله است که ریشه در صداقت ایمانی ایشان دارد و بخش دیگر بخش حرفه‌ای پژوهشی است که ایشان از منظر حرفه‌ای هم توجه دارد و قید می‌کند که این روایت روایتی است که من دیده‌ام و یک جز از یک کل است و یک منظر از یک منظره است و این واقعا قابل تقدیر است.

این‌ها تعدادی از مزیت‌های این اثر بود که من بخاطر آن تشکر می‌کنم از آقای مددلو.

همراهی خون و خدا

اگر وارد حوزه نقد بشویم احساس می‌کنم که یکی از انتظاراتی که من داشتم از کتاب و این انتظارم برآورده نشد عدم نتیجه گیری سیاست‌گذارانه است. البته آقای مددلو می‌توانند در جواب بگویند که اصلا رسالت من در این کتاب رویکرد سیاستگذارانه نبود که کاملا هم درست است. ولی خوب با توجه به عمق علمی که از آقای مددلو سراغ داریم و ذهن باز و افق روشنی که در مقابل ایشان وجود دارد، حیف بود که ایشان نتیجه‌گیری انجام ندادند. یعنی از منظر آینده پژوهانه هم می‌شد که کتاب را پیش برد و این از نظر آینده پژوهانه بر غنا و ارج این پژوهش می‌افزود.

از طرف دیگر محاکمه صریحی در قبال جریان‌های شیعی هم وجود ندارد یعنی آقای مددلو در جاهایی از کتاب به خوبی و به درستی و با دقت به این مساله اشاره می‌کنند که شیعیان به ویژه بعد از انقلاب اسلامی به مثابه یک پل در روابط ایران و جریان اسلام‌گرای ترک حرکت کردند و نقش‌آفرین بودند که حقیر با این گزاره کاملا همراه هستم. اما مساله‌ای که هست محاکمه میزان موفقیت شیعیان در این مساله است. یعنی آیا شیعیان در این که به مثابه یک جمع هویتی امکان انتقال دست‌آوردهای فکری تشیع را به جامعه ترکیه داشته‌اند یا نه مورد محاکمه قرار نگرفته اند. بنظرم جناب مددلو می‌توانستند با قلم توانای خودشان کمی از تقوای قضاوتی دور شوند و به صراحت به ارزیابی عملکرد شیعیان هم بپردازند. بنده هم به عنوان یک ناظر عرض می‌کنم که شیعیان در این حوزه عملکرد شکست‌خورده‌ای دارند. این‌که دلیل این شکست‌ها چه بوده بحث علیحده ای است. اما اجمالا باید گفت تجربه تشیع ترکیه تجربه ناموفقی در انتقال معارف شیعی است. البته منظور از انتقال معارف شیعی نه به معنای تبلیغ مذهب شیعی بلکه به معنای انتقال دست‌آوردهای علمی، فرهنگی، تمدنی جریان تشیع در جهان به منزله عضوی از بدنه جهان اسلام به جامعه اسلامی ترکیه فارغ از مذهب‌گرایی است.

بنده فکر می‌کنم که جامعه تشیع در ترکیه از این منظر تجربه ناموفقی داشته و ای کاش آقای مددلو هم نظر خودشان را بیان میکردند. البته در جاهایی از کتاب اشاراتی می‌شود اما می‌شد یک بخش علی‌حده‌ای برای این مساله تخصیص یابد و ما نظر صریح، دقیق و علمی آقای مددلو را در این موضع بدانیم.

آقای مددلوی عزیز، در بخش‌هایی از کتاب به تشکیلات سازی ها و فعالیت های روشنفکری و موسساتی شیعیان اشاره کرده اند. اما در این جا سوالی که باید کرد این است که آیا انتشاراتی‌ها، شبکه‌های تلویزیونی و سایت‌ها باعث گشوده شدن جامعه شیعی به سمت اکثریت شده است یا بالعکس باعث درون‌گرایی، خودبسندگی و بسته شدن فضا برای شیعیان شده؟ من احساس می‌کنم در حالی که شاید هدف و غرض اصلی از این تشکیلات و نهادها این بوده که مواجهه جامعه شیعی ترک با پیرامون خودش، مواجهه گشوده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و دقیق‌تری باشد اما نتیجه عکس داده است. این مساله هم به همان محاکمه صریح بر‌می‌گردد که من به عنوان خواننده دوست داشتم نظر آقای مددلو را به صراحت در این مورد بخوانم. نظر شخصی من به عنوان کسی که چند سال هم در این حوزه مطالعه کرده، این است که این انتشاراتی‌ها و موسسات که به طرز عجیبی هر از گاهی رشد می‌کنند یا ضعیف می‌شوند، باعث شده تا جامعه شیعی ارتباط خود را با عالم واقع ترکی از دست بدهد و نتواند به یک ارزیابی درست در این حوزه از خودش و جامعه خودش به دست بیاورد. برای مثال کتاب‌هایی که ترجمه می‌شود مانند رمان‌ها و خاطرات، همه این‌ها می‌توانست مخاطب عام ترکیه را هم حذب کند. نمونه‌اش کتاب «دا»». الان مقوله زنان و جنگ و حضور زنان در حوزه جنگ یکی از مقوله‌های بسیار روشن‌فکرانه و بسیار فعال در کل جهان و البته ترکیه است. کتاب «دا» در این مقوله جا می‌گیرد و می‌توانست توجه‌ها را به خودش جلب کند اما واقعیت این است که ترجمه این کتاب هیچ توجهی را در جامعه عام ترکیه جلب نکرد. این‌ها نشان دهنده این است که شیعیان ترک کارزارهای بین خودی ایجاد کردند و این نهادها باعث درون‌گرایی شیعیان شده است.

شیعیان با بحران نیروی انسانی مواجه‌اند. من فکر می‌کنم شیعیان عدم رشد در سلسله مراتب اجتماعی و حکومتی را بیش از آنکه متوجه تنبلی خودشان یا جبرهای تاریخی کنند پای حاکمیت می‌نویسند.

مساله دیگر که در کتاب ایشان ندیدم و می‌شد مفصل کار شود، سیاست‌های سازمان دیانت در قبال تشیع است یعنی حزب عدالت و توسعه در این ۱۰ سال اخیر که دوره پس از کودتا را هم شامل می‌شد، پروژه‌های گشایش را آغاز کرده که این بسته‌های سیاستی از ذهن آقای «داوود اوغلو» بروز می‌کرد، آن‌هم بسته‌های سیاستی برای حل بحران‌های تاریخی جامعه ترکیه بود که بالاخره گسل‌هایی که وجود دارد را مدیریت کنیم و به سمت پایین‌بردن سطح تنش این گسل‌ها حرکت کنیم که یکی از این موارد هم نوع مواجهه حاکمیت با تشیع و جامعه جعفری بود. من به عنوان یک خواننده دوست داشتم که آقای مددلو به این‌ها هم اشاره می‌کردند و این طور کتاب ارج بیشتری پیدا می‌کرد.

موضوع دیگر تاکید زیاد آقای مددلو بر ریشه قفقازی جعفریان بود. این مساله کاملا و صد درصد درست است اما مساله‌ای که هست آناتولی امروزی و موجودیت آناتولی معاصر شکل گرفته از مهاجرت‌ها است. یعنی وقتی یک لایه به زیر مقوله‌های هویتی ترکیه نفوذ می‌کنیم و با متن مردم مواجه می‌شویم متوجه این مساله می‌شویم که اساسا این مساله، مساله حل‌شده‌ای است و تعریف هویتی ترک در جمهوری ترکیه تعریف هویتی مبتنی بر جغرافیا نیست. از این منظر خیلی از کسانی که الان در جامعه ترکیه به عنوان شهروند ترک هستند، از مهاجران بالکانی هستند خصوصا اروپای شرقی، کریمه و قفقاز شمالی که اهل‌سنت هستند. همه این‌ها مهاجرت کردند. مثلا یک مقام عالیرتبه دولتی ترک هیچ مشکلی با این‌که خانواده‌اش یک خانواده مهاجر از بالکان به ترکیه هستند ندارد و خود جامعه ترکیه نیز هیچ مشکلی با این مساله ندارد. یا یک دانشمند ترک به دلیل اینکه خانواده اش از کریمه و یا اروپای شرقی به ترکیه مهاجرت کرده اند خود را دیگری نمی‌بیند و جامعه هم او را دیگری تعریف نمیکند. حتی در مواردی در اسامی خانوادگی اشاره به این ریشه خانواده ها وجود دارد و چه افراد و چه جامعه هیچ استبعادی در ترک دانستن و ترکیه ای نامیدن این افراد نمیبیند. نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که تاکیدی که در این سطح بر مقوله مهاجر بودن جعفریان در آناتولی و ترکیه امروز شده به نظرم کمی بیش از آن‌چه که در عالم واقع وجود دارد انجام گرفته و اگر تاکید را بر روی مساله مذهب انجام می‌شد به نظرم کفایت می‌کرد.

در بخش پایانی صحبت‌هایم عرض می‌کنم که نقدهای من به کتاب در این‌جا به پایان می‌رسد و به عنوان یک گزارش از جامعه شیعی ترکیه با اجازه از دوستان میخواهم به چند نکته در رابطه با جامعه شیعی اشاره کنم. جامعه شیعی ترکیه با چند مقوله و موضوع که در بعضی موارد تبدیل به بحران هم شده مواجه است.

یکی از این موارد بحران ارتباط جامعه جماعتی شیعه با اکثریت اهل‌سنت است. بالاخره شیعیان یک گروه اقلیت مذهی در جامعه با اکثریت سنی هستند. نوع روابط دو جانبه ای که بین این دو جماعت در معنای مذهبی آن انجام میشود مساله ای است که باید مورد مطالعه قرار گیرد. البته در این حوزه بحرانی وجود ندارد و همچنان که از اثر آقای مددلو هم میتوان به دست آورد یک هم گفتمانی هویتی بین دو طرف میتوان مشاهده کرد. اما مسائل پیرامونی همچون سیاست و تحولات منطقه ای این ارتباط را متاثر میکند که باید مورد توجه قرار گیرد.

 مورد دیگر مقوله ارتباط جامعه شیعی با حاکمیت است. همین بحث‌های سازمان دیانت که کمی پیش اشاره کردم جامعه شیعه را برای نخستین بار با یک مقوله جدید در رابطه با نوع ارتباط خود با حاکمیت مواجه کرد. مساله اصلی این بود که رابطه من به مثابه یک شیعه با حاکمیت چه می‌تواند باشد. آیا من می‌توانم زیر شاخه‌ای از یک سازمان دیانت اهل‌سنت باشم یا خیر؟ و این اتفاقا یک بحران در جامعه شیعی ترکیه به بار آورد. این موضوع در آینده نیز پتانسیل بحران آفرینی در درون جامعه شیعی را دارد. البته حاکمیت ترکیه با توجه به رویکرد معقولی که دارد مشکل خاص و حیاتی ای برای جامعه شیعی در رابطه با خود ایجاد نکرده و نخواهد کرد اما در درون جماعت شیعی مساله رابطه جماعت با حاکمیت مساله ای است که برای سالهای آینده موضوعی گرم خواهد بود.

بالاخره منِ شیعه‌ی ترک رابطه‌ام با ایران چیست؟ اگر تیم ملی ایران با تیم ملی ترکیه مواجه شود من طرفدار کدام طرف باید باشم؟ این رابطه هم مساله‌ای هست که ما ایرانی‌ها باید به آن توجه کنیم و آن را از منظر‌های مختلف کنکاش کنیم. این موضوع را از منظرهای مختلف اقتصادی، سیاسی، معرفتی و علمی میتوانیم بررسی کنیم. خصوصا جنبه معرفتی و سیاسی مساله از اهمیت بالایی برخوردار است.

مورد دیگر که اتفاقا باید از کلمه بحران برای توصیف آن استفاده کرد بحران نیروی انسانی در جامعه شیعه است. باید تاکید کنم که شیعیان با بحران نیروی انسانی مواجه‌اند. من فکر می‌کنم شیعیان عدم رشد در سلسله مراتب اجتماعی و حکومتی را بیش از آنکه متوجه تنبلی خودشان یا جبرهای تاریخی کنند پای حاکمیت می‌نویسند. بالاخره در این کشور ما شاهد کسانی مثل حسین حاتمی و خسرو حاتمی هستیم. همچنین بعضی اساتید دیگری که الان در دانشگاه‌ها مشغول تدریس هستند. حسین حاتمی کم کسی نیست، کم وزنه‌ای نیست و اصالتا ایرانی است و این اصالت را انکار نمی‌کند، این مساله از اسمش هم معلوم است اما در عالی‌ترین سطح علمی و روشن‌فکری ترکیه فعالیت کرده است. این نشان می‌دهد که شیعیان اگر بخواهند می‌توانند و جامعه اهل‌سنت و جامعه ترکیه پذیرش آنها را دارد. ولی شیعیان تنبلی خودشان را متوجه جامعه ترکیه می‌کنند که از این منظر هم باید یک محاکمه صریح بیرونی انجام بگیرد. حالا خودشان یا می‌پذیرند و یا نمی‌پذیرند و شاید اعتراض کنند. اتفاقا وقتی محاکمه انجام می‌شود امکان اعتراض هم بیشتر فراهم می‌شود و حق بیشتر لمس می‌شود.

مساله بعدی مقوله رابطه با ایران است. بالاخره منِ شیعه‌ی ترک رابطه‌ام با ایران چیست؟ اگر تیم ملی ایران با تیم ملی ترکیه مواجه شود من طرفدار کدام طرف باید باشم؟ این رابطه هم مساله‌ای هست که ما ایرانی‌ها باید به آن توجه کنیم و آن را از منظر‌های مختلف کنکاش کنیم. این موضوع را از منظرهای مختلف اقتصادی، سیاسی، معرفتی و علمی میتوانیم بررسی کنیم. خصوصا جنبه معرفتی و سیاسی مساله از اهمیت بالایی برخوردار است.

مساله بعدی که در موضوع شیعیان ترکیه قابل تامل است مساله ارتباطات درون جماعتی شیعیان است. گروه های مختلف مبنای رفتارشان در قبال هم چیست و این رفتارها چه جنبه هایی را در بر میگیرد.

هر کدام از این پنج مساله نیازمند ساعتها بحث و نظر است. و اتفاقا موضوعات بحث برانگیزی است که طیف های مختلف نظرات خاصی در این حوزه دارند.

باز هم تاکید می‌کنم که این حرکت آقای مددلو فوق‌العاده مبارک و فوق‌العاده ارزش‌مند است که هم خود آقای مددلو و هم ما که دوستان و خوانندگان کتاب ایشان هستیم پیگیر ادامه این کار باشیم چه در مورد ترکیه و چه در مورد سایر کشورها.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا