جریان شناسیجریان شناسی سیاسی

جایگاه «پایگاه مردمی» در جنبش‌های جهادی؛ مطالعه موردی القاعده و حماس

معتز زاهر – المعهد المصری للدراسات

ترجمه: رامین حسین آبادیان

مقدمه:

در این مقاله قصد داریم به چگونگی فهم و درک جنبش «حماس» و شبکه «القاعده» از اصطلاح «پایگاه مردمی» و اینکه این دو چگونه به تشکیل این پایگاه و حفاظت و حراست از آن اقدام کردند، بپردازیم. همچنین این مسأله را مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهیم داد که حماس و القاعده در تشکیل پایگاه مردمی و حفاظت از آن موفق بوده‌اند یا خیر. علت اینکه ما جنبش حماس و شبکه القاعده را انتخاب کردیم این بود که این دو در واقع از مهم‌ترین جنبش‌های جهادی در جهان عرب محسوب می‌شوند و تقریبا به صورت همزمان، در اواخر قرن گذشته ظهور و بروز پیدا کردند.

«پایگاه مردمی» اصطلاحی است که در رابطه با حمایت مردم از انقلابیون مبارز و یا افراد مسلح در برابر دشمنان‌شان به کار بُرده می‌شود؛ چه اینکه این دشمنان از نظام حاکمِ داخلی باشند و چه اینکه از قدرت‌های خارجی اشغالگر محسوب شوند. کاملا بدیهی است که فرد، جماعت، حزب و یا گروهی که به دنبال تکیه زدن بر اریکه قدرت است به دنبال برخورداری از حمایت مردمی و به عبارت بهتر «پایگاه مردمی» باشد. در غیر این صورت، فرد یا گروهی که برای رسیدن به قدرت تلاش می‌کند، آرزوهای خود را بر باد رفته خواهد دید و هیچ آینده‌ای را برای خود متصور نخواهد بود.

از سوی دیگر، مفهوم جنبش‌های جهادی نیز به تمامی گروه‌ها و جریان‌هایی اطلاق می‌شود که تحرکات خود را ابزاری تحت عنوان «جهاد» انجام می‌دهند. به عنوان نمونه، گروه‌ها و جریان‌هایی که به منظور برپایی شریعت اسلامی با نظام‌های داخلی مبارزه می‌کنند و نیز گروه‌ها و جریان‌هایی که به منظور بیرون راندن قدرت‌های بیگانه و اشغالگر می‌جنگند، در زمره گروه‌های جهادی قلمداد می‌شوند. ازهمین‌روی، تمامی گروه‌ها و جنبش‌های اسلامی در راستای جذب حداکثر تعداد مسلمانان به سمت خود تلاش می‌کنند تا از این رهگذر قدرتمند‌تر شوند. در این میان، برخی از گروه‌ها و جریان‌های جهادی تنها در عرصه جذب مردم به صفوف خود برای نبرد و مبارزه تلاش کردند و این درحالی است که برخی دیگر از این گروه‌ها و جریان‌ها  به سرکوب و قلع و قمع مردم متوسل شدند تا بدین‌وسیله آن‌ها را از ایستادن در برابر خود و یا همکاری با دشمن، بازدارند.

 فلسفه «پایگاه مردمی» نزد «قاعده الجهاد»

سازمان «قاعده الجهاد» در ادبیات خود اهمیت ویژه‌ای برای «پایگاه مردمی» قائل است. براساس گفته «اسامه بن لادن» پدر معنوی این سازمان و همچنین «ایمن الظواهری» رهبر کنونی آن، این سازمان توجه ویژه‌ای به احساسات مردم مسلمان داشته و تلاش کرده تا آن‌ها را به سمت پروژه جهادی جذب کند. از سوی دیگر، «ابومصعب السوری» که به عنوان «فیلسوف» القاعده شناخته می‌شود، از عدم برخورداری گروه‌ها و جریان‌های مبارز از پایگاه مردمی به عنوان مهم‌ترین عامل شکست این گروه‌ها و عدم‌ موفقیت‌شان در نبرد با دشمنان، یاد کرده است.

فیلسوف القاعده بر این باور است که بدون برخورداری از پایگاه مردمی هیچ انقلاب مسلحانه‌ای به ثمر نخواهد نشست و قدرت را در دست نخواهد گرفت. علیرغم تلاش‌های گسترده سازمان «قاعده الجهاد» برای کسب حمایت‌های مردمی، اما این سازمان بر این باور است که بسیاری از مردم، از هوا و هوس‌های نفسانی خود پیروی می‌کنند و غالبا هیچ تعصبی به دین و اسلام ندارند. بنابراین، اعضای این سازمان گاهی میان دو راهی «مردم» و «حقانیتِ دین» قرار گرفته‌اند که بدون شک حتی به قیمت از دست دادن مردم هم حاضر بوده‌اند گزینه دوم را انتخاب کنند.

 چگونگی تشکیل «پایگاه مردمی» توسط القاعده

 1. قانع ساختن مردم به عادلانه بودن رویکرد خود

رهبران القاعده به این نتیجه رسیدند که مهمترین عامل برای به دست آوردن حمایت‌های مردمی و تشکیل یک «پایگاه مردمی» گسترده مستلزم اثبات عادلانه بودن رویکردشان، است. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که باید مردم را قانع سازند که به خاطر چه چیزی مبارزه می‌کنند و چه چیزی رویکرد عادلانه آنها را از دیگر گروه‌ها و جریان‌ها متمایز می‌سازد.

برخی از گروه‌های جهادی با ایستادن در برابر اشغالگران خارجی و در پیش گرفتن مأموریت اخراج آن‌ها از کشورشان، عادلانه بودن رویکرد خود را اثبات کردند. ازجمله این گروه‌ها می‌توان به جنبش‌های جهادی در نوار غزه و نیز جنبش‌هایی که پس از اشغالگری آمریکایی‌ها در عراق تشکیل شدند، اشاره کرد. درهمین‌حال، برخی دیگر از گروه‌های جهادی نیز عادلانه بودن رویکرد خود را با ایستادن در برابر تجاوزگری‌های نظام داخلی علیه ملت ثابت کردند. ازجمله این گروه‌ها باید به جنبش‌های جهادی در سوریه و مصر اشاره کرد. براساس آنچه که گفته شد، شبکه القاعده آمیخته‌ای از دو خط مشیِ مذکور را به عنوان ابزاری برای اثبات رویکرد عادلانه خود، در دستور کار قرار داد. بدین‌ترتیب، این سازمان در عینِ تلاش برای ساقط کردن نظام‌های داخلیِ ضد شریعت اسلامی، در میدان نبرد با اشغالگران خارجی در کشورهای اسلامی نیز قدم نهاد.

فیلسوف القاعده بر این باور است که بدون برخورداری از پایگاه مردمی هیچ انقلاب مسلحانه‌ای به ثمر نخواهد نشست و قدرت را در دست نخواهد گرفت. علیرغم تلاش‌های گسترده سازمان «قاعده الجهاد» برای کسب حمایت‌های مردمی، اما این سازمان بر این باور است که بسیاری از مردم، از هوا و هوس‌های نفسانی خود پیروی می‌کنند و غالبا هیچ تعصبی به دین و اسلام ندارند. بنابراین، اعضای این سازمان گاهی میان دو راهی «مردم» و «حقانیتِ دین» قرار گرفته‌اند که بدون شک حتی به قیمت از دست دادن مردم هم حاضر بوده‌اند گزینه دوم را انتخاب کنند.

2ـ دعوت دینی

القاعده از متون قرآن و حدیث به منظور وسیله‌ای برای قانع ساختن مردم به اهمیت حمایت آن‌ها از جریان‌های جهادی استفاده کرد. این شبکه تلاش کرد تا این رهگذر مردم حداقل به حمایت معنوی از القاعده قانع شوند. این مسأله در بسیاری از کتاب‌های نگاشته‌شده به قلم اعضای القاعده و نیز در بسیاری از سخنان و خطبه‌های دینی آن‌ها به چشم می‎‌خورد.

3ـ رسانه جهادی

القاعده در کنار صدور سلسله بیانیه‌ها و نگارش کتاب‌های مختلف، با هدف جذب بیش از پیش مردم به سمت خود، استفاده از اینترنت را در رأس اولویت‌های خود قرار داد. علت اصلی این مسأله هم آن است که القاعده دارای تریبون‌های رسانه‌ایِ ماهواره‌ای یا رادیویی نبود. بنابراین، این سازمان قسمتی را تحت عنوان «الاعلام الجهادی» (بخش اطلاع‌رسانی جهادی) برای خود تشکیل داد. بدین‌ترتیب، هر شاخه از شاخه‌های القاعده صاحب مؤسسات رسانه‌ای شدند تا به تبلیغ فعالیت‌های خود بپردازند. ازجمله این مؤسسات می‌توان به مؤسسه «صدی الملاحم» در یمن، مؤسسه «اندلس» در مغرب اسلامی، مؤسسه «زلاقه» در صحرای آفریقا و مؤسسه «الکتائب» در سومالی، اشاره کرد. در عین حال، مؤسسه «السحاب» اولین مؤسسه رسانه‌ای القاعده به شمار می‌رود که فعالیت‌های خود را با پخش تصاویری از انفجار ناوشکن آمریکایی «یواس‌اس‌کول» که در تاریخ 30 اکتبر سال 2000 میلادی در آب‌های یمن اتفاق افتاد، آغاز کرد. القاعده تلاش کرد تا از طریق راه‌اندازی مؤسسات رسانه‌ای جهادی اخباری را منتشر کند که به حفظ «پایگاه مردمی» آن بیانجامد.

4ـ مشارکت دادن مردم در اداره امور مناطق

رهبران القاعده توصیه کردند تا مردم در اداره امور مناطقی که تحت سیطره‌شان درآمده است، مشارکت داشته باشند. در این راستا، رهبران القاعده تأکید کرده‌اند: «باید نسبت به قبایل و قدرت‌های مردمی اهتمام ویژه‌ای داشت و آن‌ها در اداره امور مناطق مشارکت داد. هیچگاه نباید خط مشیِ حذف مردم در اداره امور مناطق را در پیش گرفت. می‌بایست، بهترین مردم و شایسته‌ترین آن‌ها را برای مشارکت در پیشبرد امور به کار گرفت».

5ـ ایجاد موجی از خشم در صفوف مردم در برابر دشمن

سازمان «قاعده الجهاد» تلاش کرد تا موجی از خشم در برابر دشمن خود را در صفوف مردم ایجاد نماید. این سازمان بر این باور است که از این رهگذر می‌تواند فضایی از حمایت‌های مردمی از خود را شکل دهد. بنابراین، در این مسیر، هر اقدامی را که خشم و احساسات مردم نسبت به دشمنان برانگیزد، صورت داد. رهبران القاعده معتقدند هستند که از این طریق می‌توانند با یک تیر، دو هدف را نشانه بروند؛ اول اینکه یک فضای جهادی را خلق سازند و دوم اینکه افراد بیشتری را به صفوف خود جذب کنند.

6ـ بازنگری در دیدگاه

علیرغم آنچه که از ادبیات سازمان «قاعده الجهاد» گفته شد و اشاره شد که رهبران این سازمان اعلام کردند که تمایل وافری به احترام به احساسات مردمی دارند، اما چنین چیزی در عرصه عمل اتفاق نیافتاد. سلسله تجربه‌های سازمان مذکور در کشورهای مختلف که تقریبا در زمان جهاد در افغانستان آغاز شد، این مسأله را نشان می‌دهد. نگاهی به تجربه فعالیت القاعده در افغانستان نشان می‌دهد که اعضای این سازمان از مردم به دور بوده‌اند. آن‌ها حتی در مقایسه با دیگر اعضای گروه‌ها و جریان‌های جهادی در افغانستان در انزوا به سر می‌بردند. القاعده بارها و بارها از افغانستان به عنوان میدانی برای آموزش و تجهیز اعضای خود برای ورود به نبردهای بزرگتر در بلاد عربی، یاد کرده است. درهمین‌ارتباط، «مصطفی حامد» در شهادت خود از تجربه القاعده در افغانستان تصریح می‌کند: «بسیاری از جوانان عربی که برای جهاد در افغانستان به صفوف القاعده پیوستند از میان جوانان سلفی بودند که اصول دعوت به وهابیت را سرلوحه کار خود قرار داده بودند. این افراد معتقد بودند که مجاهدان افغانستانی و نیز ملت افغانستان مجموعه‌ای از افراد مشرک هستند. به همین دلیل، فتواهای زیادی در تکفیر این افراد توسط اعضای القاعده صادر می‌شد».

رهبران القاعده توصیه کردند تا مردم در اداره امور مناطقی که تحت سیطره‌شان درآمده است، مشارکت داشته باشند. در این راستا، رهبران القاعده تأکید کرده‌اند: «باید نسبت به قبایل و قدرت‌های مردمی اهتمام ویژه‌ای داشت و آن‌ها در اداره امور مناطق مشارکت داد. هیچگاه نباید خط مشیِ حذف مردم در اداره امور مناطق را در پیش گرفت. می‌بایست، بهترین مردم و شایسته‌ترین آن‌ها را برای مشارکت در پیشبرد امور به کار گرفت».

اینجا بود که مشخص شد القاعده هیچ اهتمامی به مسأله «پایگاه مردمی» و تئوری‌ای که پیشتر در این زمینه مطرح می‌کرد، ندارد تا اینکه «ابو مصعب السوری» یکی از برجسته‌ترین رهبران القاعده تئوری اهمیت پایگاه مردمی برای جریان‌ها و گروه‌های جهادی را مطرح کرد. او در توجیه این تئوری اعلام کرد که تجربه تلخ افغانستان را مدنظر قرار داده است. از سوی دیگر، «اسامه بن لادن» نیز به این درک رسید که توجه به احساسات مردمی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. او اعلام کرد که این درک جدیدش یکی از مهمترین عبرت‌هایی است که پس از سقوط امارت طالبان در افغانستان، گرفته است. پس از این مواضع بن‌لادن بود که گفتمان «اهمیت پایگاه مردمی» به یکی از مواضع اصلی و اساسی رهبران القاعده تبدیل شد به گونه‌ای که از لحاظ تئوری، این مسأله اهمیت بسزایی پیدا کرد و مُدام به اعضای القاعده در مناسبت‌های مختلف گوشزد می‌شد.

بازنگری شبکه القاعده در دیدگاهش در خصوص پایگاه مردمی، به ویژه پس از اشغال عراق توسط آمریکا نمود پیدا کرد. به عنوان مثال، در آن زمان بود که «ایمن الظواهری» رهبر کنونی القاعده که در آن زمان نفر دوم القاعده بود، تأکید کرد: «قوی‌ترین سلاحی که مجاهدان پس از برخورداری از عنایت خداوند می‌توانند داشته باشند، سلاحِ پشتوانه مردمی است. بنابراین ما باید با تمام توان خود تلاش کنیم تا حمایت‌ مردم و مسلمانان را به دست آوریم؛ هرچند که در این عرصه نمی‌توانیم از احکام شریعت اسلامی عدول کنیم».

 آیا «القاعده» در ایجاد «پایگاه مردمی» موفق شد؟

سازمان «قاعده الجهاد» موفقیت محدودی را در زمینه ایجاد یک «پایگاه مردمی» به دست آورد؛ این درحالی است که سازمان مذکور در یک عرصه بزرگتر، در ایجاد پایگاه مردمی برای خود متحمل شکست شد. به عنوان نمونه می‌توان به مسأله سوریه اشاره کرد. القاعده در سوریه توانست برای خود یک پایگاه مردمی ایجاد کند. رهبر شبکه القاعده یعنی «ایمن الظواهری» در ابتدا تلاش زیادی کرد تا روابط میان این گروه با گروه «جبهه النصره» را پنهان سازد. همین مسأله موجب شد تا القاعده بتواند جایگاه ویژه‎‌ای در صفوف معارضان سوری داشته باشد. بنابراین، القاعده توانست خود را به عنوان یک بازیگرِ داخلی در سوریه مطرح سازد و با دیگر گروه‌ها در این کشور همراه شود. این استراتژی موجب شد تا القاعده یک پایگاه مردمی برای خود تشکیل دهد.

با تمامی این‌ها، القاعده نتوانست مردم سوریه را به سمت خود جذب کند. علت این مسأله هم آن است که روابط میان القاعده و گروه جبهه النصره آشکار گشت و بدین‌ترتیب، مردم سوریه که به جبهه‌النصره به عنوان یک گروه تروریستی می‌نگریستند، القاعده را نیز در زمره گروه‌های تروریستی قلمداد کردند. این نوع نگاه و نگرش به شبکه القاعده در کشورهای مغرب عربی، سومالی، یمن، لیبی و… امتداد پیدا کرد و بدین‌سان، القاعده در تشکیل پایگاه مردمی فراگیر برای خود شکست خورد و نتوانست در این زمینه توفیقی حاصل کند. شکست القاعده در تشکیل پایگاه مردمی فراگیر برای خود، به علل و عواملی بازمی‌گردد که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌شود؛

1ــ ضعف سیطره شبکه القاعده بر اعضای خود؛ علت این مسأله آن بود که بسیاری از رهبران تاریخی و مهم القاعده در طول سالیان نه‌چندان دورِ اخیر کشته شده‌اند. بدین‌ترتیب، شبکه القاعده وارد درگیری با داعش شد و همین درگیری نیز قدرت آن را به فرسایش کشاند. در نتیجه این حوادث بود که القاعده به انجام عملیات‌های کورکورانه روی آورد و وارد نبردهایی شد که به هیچ وجه برای افکار عمومی توجیه‌پذیر و قابل قبول نبود.

2ــ اجرای احکام حدود در مناطق تحت سیطره؛ اعضای شبکه القاعده در برخی از مناطق تحت سیطره خود به اجرای احکام حدود مانند قطع دست و شلاق زدن روی آوردند و همین مسأله موجب شد تا دیدگاه افکار عمومی نسبت به این شبکه تغییر پیدا کند.

3ــ نبرد با داعش؛ ورود به نبرد با داعش و دیگر گروه‌ها توسط القاعده باعث شد گروه‌های هم‌پیمان با داعش و خانواده‌های آن‌ها در برابر القاعده بایستند.

4ــ ضعف خدمت‌رسانی؛ ضعف خدمت‌رسانی و اداره امور مناطق تحت سیطره القاعده خشم و نارضایتی گسترده مردمی را به دنبال داشت.

5ــ نقض حقوق بشر؛ اقدام شبکه القاعده در نقض حقوق بشر در برخورد با مخالفانش خشم افکار عمومی را برانگیخت. به عنوان نمونه، اعضای شبکه القاعده به سرکوب گسترده تظاهرات‌ها علیه خود پرداختند و شماری از فعالان مخالف خود را نیز بازداشت کردند.

6ــ عدم مشخص بودن رویکرد و هدف؛ اینکه افکار عمومی در نهایت نمی‌توانستند درک کنند که هدف و رویکرد اصلی القاعده چیست و برای چه چیزی مبارزه می‌کند، موجب فاصله گرفتن مردم از آن شد.

حماس قدرت نیروی مردمی را خطرناکتر از قدرت سلاح می‌داند، به همین دلیل است که بر لزوم حمایت‌های مردمی از خود اصرار می‌ورزد. افزون بر این، حماس معتقد است که نقش پایگاه مردمی تنها در حمایت معنوی از این گروه نباید محدود و محصور شود، بلکه پایگاه مردمی می‌بایست ایفاگر نقش فعالانه‌تری نیز باشد. بر اساس آنچه که گفته شد، حماس تلاش زیادی انجام داد تا از پایگاه مردمی خود یک بازیگر تأثیرگذار در دفاع از غزه بسازد.

فلسفه پایگاه مردمی نزد جنبش حماس

اشغالگری اسرائیل در فلسطین موجب شد تا جنبش حماس در مقایسه با دیگر جریان‌ها، در عرصه ایجاد یک پایگاه مردمیِ وسیع‌تر برای خود موفق عمل کند. این درحالی است که شکل‌گیری این پایگاه مردمی در فضای غیر اشغالگرایانه میسر نبود. جنبش حماس ایدئولوژی خود را بر مبنای مبارزه با دشمن خارجیِ اشغالگر با تکیه بر گزینه نظامی، بنا نهاد و توانست مردم را قانع سازد تا از این جنبش در عرصه نبرد با اشغالگران حمایت به عمل آورند. در این میان، دشمنان جنبش مقاومت اسلامی حماس تلاش زیادی کردند تا پایگاه مردمی این جنبش را از آن بگیرند. ازجمله اقداماتی که آن‌ها برای تحقق اهداف و خواسته‌های خود صورت دادند، تبلیغات رسانه‌ای گسترده علیه حماس و ترور معنوی این گروه بود. اما تلاش‌ها علیه حماس به همینجا ختم نمی‌شود، چراکه دشمنان دیگر آن نیز با بمباران نوار غزه و اعمال محاصره علیه این منطقه تلاش کردند تا به افکار عمومی القاء کنند که مسئول مشکلات، معضلات، خرابی‌ها و… در غزه جنبش حماس است.

این تلاش‌ها البته به صورت جزئی و اندک موفقیت‌آمیز بود اما در نهایت، ساکنان نوار غزه به طور کلی در زمره حامیان و هواداران حماس باقی ماندند. حماس قدرت نیروی مردمی را خطرناکتر از قدرت سلاح می‌داند، به همین دلیل است که بر لزوم حمایت‌های مردمی از خود اصرار می‌ورزد. افزون بر این، حماس معتقد است که نقش پایگاه مردمی تنها در حمایت معنوی از این گروه نباید محدود و محصور شود، بلکه پایگاه مردمی می‌بایست ایفاگر نقش فعالانه‌تری نیز باشد. بر اساس آنچه که گفته شد، حماس تلاش زیادی انجام داد تا از پایگاه مردمی خود یک بازیگر تأثیرگذار در دفاع از غزه بسازد. هدف حماس از انجام این اقدام، بهره‌برداری درست از قدرت انسانی بود.

دوم؛ چگونگی ایجاد «پایگاه مردمی» توسط حماس

واقعیت آن است که جنبش حماس از همان دوره‌های آغازین تأسیس این جنبش از حمایت و پشتوانه مردمی برخوردار بود. علت این مسأله هم آن بود که اکثریت قریب به اتفاق مردم فلسطین میل و رغبت فراوانی نسبت به اخراج اشغالگران از خاک خود داشتند و جنبش حماس نیز عزم وافری از سوی خود برای تحقق این مهم به نمایش گذاشت. بدین‌ترتیب، محبوبیت حماس در مقایسه با دیگر گروه‌ها که روی به امتیازدهی به دشمن آوردند، افزایش یافت. با تمامی این‌ها، به قدرت رسیدن حماس در سال 2007 میلادی چالش دیگری را در مسیر حفاظت این جنبش از پایگاه مردمی‌اش، به وجود آورد، زیرا این جنبش دیگر به عنوان مسئول رسمی اداره نوار غزه و خدمات‌رسانی در این منطقه مطرح شده بود. این درحالی است که همزمان با به قدرت رسیدن حماس در غزه، این منطقه هم با محاصره از سوی اسرائیل مواجه بود و هم با فشارهای اعمالی از سوی تشکیلات خودگردان دست و پنجه نرم می‌کرد.

علیرغم تمامی چالش‌هایی که جنبش حماس پس از به قدرت رسیدن در سال 2007 میلادی با آن مواجه شد، اما مقابله آن با دشمن اشغالگر به افزایش محبوبیتش منجر شد. درهمین ارتباط، «آدام تیلور» (Adam Taylor) پس از جنگ اخیر در غزه، اعلام کرد که محبوبیت جنبش حماس نزد فلسطینیان بیش از پیش افزایش یافته است. تیلور تصریح می‌کند: «علیرغم خرابی‌های بسیاری که حملات اسرائیل به نوار غزه برجای گذاشت، اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از فلسطینیان نحوه رویکرد حماس در جریان نبرد اخیر را صحیح می‌دانند. 94 درصد از کسانی که از آن‌ها درخصوص دیدگاهشان نسبت به رویکرد حماس در نبرد با اسرائیل سؤال شد، اعلام کردند که از این رویکرد رضایت دارند. 86 درصد نیز اعلام کردند که موافق شلیک موشک به سمت اهداف اسرائیل هستند. نکته قابل تأمل این است که 79 درصد از کسانی که در نظرسنجی شرکت کردند، اعلام کردند که حماس در درگیری با اسرائیل پیروز بوده است. با این‌حال، زمانی که جنگ پایان یافت، بحران‌های معیشتی در غزه بار دیگر در کانون توجهات قرار گرفت و موجب شد تا محبوبیت حماس و پایگاه مردمی آن کمی افت کند.

به قدرت رسیدن حماس در سال 2007 میلادی چالش دیگری را در مسیر حفاظت این جنبش از پایگاه مردمی‌اش، به وجود آورد، زیرا این جنبش دیگر به عنوان مسئول رسمی اداره نوار غزه و خدمات‌رسانی در این منطقه مطرح شده بود. این درحالی است که همزمان با به قدرت رسیدن حماس در غزه، این منطقه هم با محاصره از سوی اسرائیل مواجه بود و هم با فشارهای اعمالی از سوی تشکیلات خودگردان دست و پنجه نرم می‌کرد.

اقدامات حماس برای حفظ پایگاه مردمی

جنبش مقاومت اسلامی حماس به این درک رسید که اگر با تلاش‌ها برای نابودی پایگاه مردمی‌اش مقابله نکند، خیلی زود از عرصه وجود محو خواهد شد. بدین‌ترتیب، رهبران این گروه سلسله اقداماتی را به منظور ممانعت از تحقق چنین مسأله‌ای در دستور کار قرار دادند که در ادامه بدان اشاره می‌شود؛

1ــ جنبش حماس مردم غزه را در فعالیت‌های مقاومتی مشارکت داد و مسئولیت مقاومت را بر دوش آن‌ها نیز سپرد. این جنبش به آماده‌سازی جوانان برای مشارکت در فعالیت‌های مقاومتی مبادرت ورزید. واقعیت آن است که وارد ساختن خانواده‌های فلسطینی به فعالیت‌های مقاومتی تأثیر بسزایی در شکل‌گیری نوعی فضای حمایتگرایانه از حماس داشت.

2ــ جنبش حماس به آموزش و تسلیح بیشتر شاخه نظامی خود یعنی کتائب «عزالدین القسام» روی آورد. این اقدام موجب شد تا جنبش حماس در مقایسه با دیگر گروه‌های فلسطینی از قدرت فراوانی برخوردار گردد و در جنگ چریکی نیز ید طولایی پیدا کند. کارآمدی این قدرت در جنگ اخیر غزه در سال 2014 میلادی به خوبی نمایان شد. حماس با این اقدام خود ضربه مهلکی را بر نظریه امنیتی رژیم صهیونیستی وارد آورد. اینجا بود که افکار عمومی در فلسطین، اقدامات قهرمانانه فراوانی را از سوی مبارزان حماس دیدند و تحت تأثیر این اقدامات قرار گرفتند.

3ــ جنبش حماس به عنوان یک جنبش مقاومتی، خود را در قامت مدافعِ ملت فلسطین نمایش داد. این درحالی است که در سایه عجز و ناتوانی تشکیلات خودگردان برای توافق با اسرائیل، جنبش حماس توانست جایگاه مناسبی را در میان مردم به دست آورد.

4ــ تشکیل رسانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی مقاومتی نیز از جمله دیگر اقدامات حماس برای حفظ پایگاه و پشتوانه مردمی خود بود. ازجمله این رسانه‌ها می‌توان به شبکه «الاقصی» اشاره کرد که توسط جنبش حماس به منظور مخابره اخبار آن تأسیس شد. این شبکه ماهواره‌ای در سال 2006 میلادی تأسیس شد و به عنوان رسانه مقاومت لقب گرفت.

5ــ مقاومت نظامی و سیاسی در برابر اسرائیل و عدم امتیازدهی به آن ازجمله دیگر اقدامات حماس در حفظ پایگاه مردمی‌اش محسوب می‌شود. بدون هیچگونه شک و تردید، اگر حماس نیز مانند تشکیلات خودگردان در مسیر سازش با اسرائیل گام می‌گذاشت و به آن امتیاز می‌داد، پایگاه مردمی خود را از دست می‌داد. برخلاف رویکرد تشکیلات خودگردان فلسطین، حماس اولین اولویت خود را آزادسازی اراضی این کشور از  اشغال اسرائیل قرار داد.

6ــ افزون بر آنچه که گفته شد، جنبش حماس همچنین نسبت به راه‌اندازی کمپین‌های امدادرسانی و توزیع کمک‌های انسان‌دوستانه میان فلسطینیانِ آسیب‌دیده از جنگ و محاصره اقدام کرد. این اقدام موجب شد تا از میزان خشم و عصبانیت مردم پس از جنگ کاسته شود.

7ــ جنبش حماس همچنین به بسط امنیت در نقاط مختلف نوار غزه روی آورد. این جنبش با تقویت نیروی پلیس چنین اقدامی را صورت داد. راه‌اندازی‌ گشت‌های نظامی مستمر و برگزاری رزمایش‌های نظامی برای تقویت نیروهای پلیس، ازجمله اقدامات حماس در زمینه بسط امنیت در نوار غزه محسوب می‌شود.

چالش‌هایی نظیر تداوم محاصره غزه و مشکلات و معضلات ناشی از آن ازجمله معضلات معیشتی موجب شد تا پایگاه مردمی حماس اندکی متزلزل شود. علت این مسأله هم آن بود که حماس نتوانست بحران‌های موجود در نوار غزه را آنگونه که شایسته است، حل‌وفصل نماید. به عنوان نمونه، میزان بیکاری در نوار غزه به 48 درصد رسید و موجب شد تا بخشی از پایگاه مردمی حماس بدون توجه به این گروه و رویکرد مقاومتی‌اش تنها به دنبال تأمین معیشت خود باشد.

 آیا حماس در تشکیل «پایگاه مردمی» موفق عمل کرد؟

حماس در عرصه تشکیل یک «پایگاه مردمی» فراگیر برای خود تا حدود زیادی موفق عمل کرد و چه در داخل و چه در خارج از غزه و دیگر اراضی اشغالی موفق شد پایگاه و پشتوانه مردمی‌اش را حفظ کند. برگزاری سلسله تظاهرات‌ها و راهپیمایی‌های مختلف در حمایت از حماس به ویژه پس از جنگ اخیر غزه، خود به تنهایی گواه بر این مدعاست. با تمامی این‌ها، چالش‌هایی نظیر تداوم محاصره غزه و مشکلات و معضلات ناشی از آن ازجمله معضلات معیشتی موجب شد تا پایگاه مردمی حماس اندکی متزلزل شود. علت این مسأله هم آن بود که حماس نتوانست بحران‌های موجود در نوار غزه را آنگونه که شایسته است، حل‌وفصل نماید. به عنوان نمونه، میزان بیکاری در نوار غزه به 48 درصد رسید و موجب شد تا بخشی از پایگاه مردمی حماس بدون توجه به این گروه و رویکرد مقاومتی‌اش تنها به دنبال تأمین معیشت خود باشد. بدیهی است تا زمانی که چالش‌های مذکور برطرف نشوند، باید منتظر کاهش و افت شدید پایگاه و پشتوانه مردمی حماس باشیم.

پایان

در این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که جنبش‌ها و گروه‌های جهادی جملگی بر این باورند که بدون برخورداری از پایگاه و پشتوانه مردمی سرنوشتی جز نابودی و شکست ندارند. در این پژوهش به جنبش حماس و شبکه القاعده اشاره شد؛ هر دو سازمانی که با ابزارهای مختلف در راستای ایجاد پایگاه و پشتوانه مردمی برای خود تلاش کردند. با این‌حال، این دو در تلاش‌های صورت‎‌گرفته به نتایج متفاوتی دست پیدا کردند. درحالی که شبکه القاعده موفق به تشکیل پایگاه مردمی برای خود در هیچیک از مکان‌های حضورش نشد، جنبش حماس توانست تا حدود زیادی اکثریت قریب به اتفاق ساکنان غزه را با خود همراه سازد. به طور کلی باید گفت که فهم و درک «پایگاه مردمی» و به تبع آن خط مشی و راه و روش تشکیل آن در هر نقطه، متفاوت است. از سوی دیگر، تشکیل پایگاه مردمی راه و روش ثابتی ندارد و متناسب با ماهیت هر منطقه، ویژگی‌های آن و نیز سطح درک و فهم ساکنان آن، متفاوت است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا