تحلیل مسائل روزشبه قاره و افغانستانکشور شناخت

آینده‌پژوهی نقش‌آفرینی چین در افغانستان؛ تلاش برای پر کردن خلا آمریکا

حمیدالله محمدشاه – الجزیره للدراسات

ترجمه: زهرا میرزایی

چین یکی از اولین دولت‌هایی است که واقعیت سیاسی جدید در افغانستان را -هرچند با احتیاط- پذیرفته و طالبان با توجه به آن به دنبال ایجاد روابطی خوب با پکن است. پژوهش حاضر، به چگونگی نقش‌آفرینی چین در آینده سیاسی افغانستان در سطوح اقتصادی و سیاسی می‌پردازد.

از منظر تاریخی، افغانستان در مقایسه با دیگر همسایگان، چین را به عنوان یک همسایه خوب به شمار می‌آورد. در سال 1950، پادشاهیِ وقت افغانستان، یکی از اولین کشورهایی بود که جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت و پنج سال بعد، روابط دیپلماتیک خود را با پکن برقرار کرد. این روابط که در طول دوران جنگ سرد کاهش یافته بود، پس از تشکیل دولت افغانستان به رهبری حامد کرزای، رئیس جمهور پیشین افغانستان و پس از سقوط دولت طالبان در سال 2001 رشد کرد.

روابط چین و افغانستان

طالبان همواره به دنبال ایجاد روابط خوب با چین بوده است؛ همان‌طور که در بیانیه سخنگوی رسمی طالبان اینگونه آمده است: «چین یک کشور همسایه است و ما روابط خوبی با آن داریم». روابط جنبش طالبان با چین از زمان افتتاح دفتر سیاسی طالبان در قطر شاهد پیشرفت تدریجی بود. این روابط از ملاقات مقامات دو طرف شروع شد و به سفرهای مخفیانه رهبران طالبان به چین تبدیل شد. این روابط زمانی به اوج خود رسید که ملا عبدالغنی برادر، رئیس دفتر سیاسی طالبان، در راس یک هیأت عالی رتبه، در ژوئیه2021، سفری به چین را تدارک دید. او به طور رسمی توسط دولت حاکم در چین مورد استقبال قرار گرفت و مذاکرات را در سطوح بالایی انجام داد. در پی آن چین طالبان را گروهی مهم به لحاظ سیاسی و نظامی خواند و اعلام کرد که طالبان نقش مهمی در برقراری صلح در منطقه  و بازسازی افغانستان ایفا خواهد کرد.

در ژوئیه 2021 ، مجله آمریکایی The National Interest از برنامه‌های بزرگ چین برای پر کردن خلاء ایجاد شده با خروج ایالات متحده و متحدان ناتو از افغانستان صحبت کرد. پکن با بهره گیری از ابتکار «کمربند و جاده» یا همان طرح راه ابریشم نو درحال آماده شدن برای ورودی قدرتمند و ویژه به افغانستان است.

پژوهش حاضر، به نقش چین در افغانستان در سطوح اقتصادی و سیاسی پس از خروج آمریکا و سایر نیروهای خارجی از این کشور، و چگونگی شروع رابطه بین طالبان پرداخته است و سعی در پاسخ‌دهی به پرسش‌های زیر دارد.

  • آیا چین می تواند خلاء نیروهای آمریکایی در افغانستان را پر کند؟
  • پس از به قدرت رسیدن طالبان، پکن چه نوع رابطه ای با آنها خواهد داشت؟
  • ترس پکن از جنبش های مقاومت در ولایت بدخشان در شمال افغانستان چیست؟

دفتر سیاسی طالبان در مورد روابط بین طالبان و چین می‌نویسد: «ملا اختر، طی دو سال گذشته بیش از پانزده بار به چین سفر کرده و با مقامات چینی در شهرهای مختلف ملاقات داشته است. محور مذاکرات وی با مقامات چینی، حول سه موضوع اصلی بوده است: تأمین امنیت مرزها، پروژه های اقتصادی و پرونده شبه‌نطامیان مستقر در اویغور (واقع در شمال ولایت بدخشان افغانستان).

دیدارها و کنوانسیون ها

بین سالهای 2002 تا 2005، سفرها در بالاترین سطوح بین مقامات افغانستان و چین انجام شد تا سند همکاری بین دو کشور تدوین شود. در ژوئن 2006، حامد کرزای، رئیس جمهور سابق افغانستان به چین سفر کرد و 22 قرارداد و سند همکاری با پکن را امضا کرد. این سفر یک مشارکت استراتژیک بین دو کشور ایجاد کرد که سبب می‌شد در طول هفتاد سال، تمام توافقات قبلی با دولت‌های افغانستان لغو و این توافقات جایگزین آن شود.

در سال 1993، چهار سال پس از خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق از افغانستان و یک سال پس از فروپاشی رژیم کمونیستی به ریاست نجیب الله، در پی درگیری خشونت‌آمیزی که بین گروه‌های به اصطلاح جهادی که وارد کابل شده بودند، چین سفارت خود در پایتخت افغانستان را تخلیه کرد.

پس از آنکه در سال 1996، طالبان در افغانستان زمام امور را به دست گرفت، دولت چین با طالبان روابط رسمی برقرار نکرد. چراکه ماهیت طالبان و ارتباط آن‌ها با القاعده و حمایت از شبه‌نظامیان مستقر در اویغور باعث شده بود که مقامات چینی به طالبان نگاهی سلبی داشته باشند.

پس از سقوط طالبان در سال 2001، و تشکیل دولت افغانستان به ریاست حامد کرزای، چین از طالبان فاصله گرفت و دولت جدید افغانستان را به رسمیت شناخت و این رابطه تا زمان ریاست محمد اشرف غنی، رئیس جمهور فراری افغانستان ادامه داشت. پکن با دیدن وخامت اوضاع امنیتی در ایالت‌های شمالی افغانستان، به ویژه در بدخشان _در همسایگی چین_ ، به دنبال بازکردن کانال‌های ارتباطی با طالبان بود.

همانطور که لو شولین، سفیر چین، نخستین سفیر خارجی است که در سال 2000 با رهبر جنبش طالبان، ملا محمد عمر، در ولایت قندهار دیدار کرد و پرونده جنگجویان اویغور در افغانستان را با وی در میان گذاشت.

سابقه روابط میان چین و طالبان، به دوران رهبر گذشته طالبان، ملا اختر محمد منصور برمی‌گردد. او در 22 مه 2016 در حمله هوایی نیروهای آمریکایی در مرز مشترک بین ایران و پاکستان کشته شد. بسیاری از ملامنصور به عنوان پدرخوانده و معمارِ روابط طالبان با چین، کشورهای آسیای میانه، ایران، ترکیه و برخی کشورهای عربی می‌دانند.

یک منبع نزدیک به ملا اختر می‌گوید: «روابط بین طالبان و چین پس از آنکه ملا اختر رهبری طالبان را به عهده گرفت و همزمان با ظهور داعش در افغانستان آغاز شد». ملا منصور یک بار به چین سفر کرده و بنظر میرسد که به اعتقاد چین، طالبان می‌‎تواند پیشروی داعش را متوقف کند، و مانع از ورود آن‌ها به چین شود.

دفتر سیاسی طالبان در مورد روابط بین طالبان و چین می‌نویسد: «ملا اختر، طی دو سال گذشته بیش از پانزده بار به چین سفر کرده و با مقامات چینی در شهرهای مختلف ملاقات داشته است. محور مذاکرات وی با مقامات چینی، حول سه موضوع اصلی بوده است:

  • تأمین امنیت مرزها
  • پروژه های اقتصادی
  • پرونده شبه‌نطامیان مستقر در اویغور (واقع در شمال ولایت بدخشان افغانستان).

چهارده سال پس از حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان، چین با وساطت پاکستان، قصد داشت به ایفای نقش در پرونده افغانستان بپردازد و در سال 2015 میزبان گفتگوهای محرمانه بین نمایندگان دولت افغانستان و طالبان در شهر ارومچی باشد، که این اتفاق به وقوع پیوست.

اما روابط مستقیم و علنی بین طالبان و چین، در ماه مه 2016 آغاز شد. دقیقاً زمانی آغاز شد که شیر محمد عباس ستانکزی، معاون دفتر سیاسی  طالبان، سفری به پکن تدارک دید تا درباره نقش چین در پرونده افغانستان بحث کند.

همزمان با آغاز مذاکرات بین ایالات متحده و طالبان در دوحه در سال 2019، چین به طالبان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. در ژوئن 2019 ملا عبدالغنی برادر، رئیس دفتر سیاسی طالبان، از چین دیدار کرد؛ او که از نظر چینی‌ها در مقایسه با دیگر رهبران طالبان شخصیتی معتدل تلقی می‌شود، جلساتی رسمی در مورد روند صلح افغانستان و مبارزه با تروریسم با مقامات چینی برگزار کرد.

پس از شکست مذاکرات بین طالبان و ایالات متحده در دوحه، در سپتامبر 2019، چین با دعوت مجدد از ملا عبدالغنی برادر، برای شرکت در کنفرانسی درباره صلح  افغانستان، سعی کرد این خلا را پر کند، اما این نشست دو بار در اکتبر و نوامبر سال 2020 به تعویق افتاد و این کنفرانس در نهایت به دلیل همه گیری کرونا برگزار نشد. تعامل شدید و فعال چین با طالبان نشان دهنده درک عمیق پکن از نقش حیاتی این جنبش در آینده افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی است. در ملاقات با ملا برادر، مقامات چینی به طور علنی طالبان را «یک نیروی نظامی و سیاسی تعیین کننده در افغانستان» توصیف کردند.

این اولین باری بود که مقامات چینی به طور علنی طالبان را به عنوان قدرتی سیاسی و مشروع در افغانستان به رسمیت می‌شناختند. به رسمیت شناخته شدن طالبان توسط چین، نشان داد که مقامات چینی برای حمایت از طالبان در افغانستان در تلاش‌اند و همین حمایت‌ها سبب تقویت موضع طالبان در داخل و خارج خاک افغانستان می‌شود.

چین یکی از اولین کشورهای منطقه است که واقعیات سیاسی جدید حاکم در افغانستان را هرچند با احتیاط پذیرفته است. برای پکن، به دست گرفتن قدرت توسط طالبان فرصت‌ها و البته تهدیدهایی را به همراه دارد. اما سفارت چین در افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان، همچنان به فعالیت‌های خود در افغانستان ادامه می‌دهد. ظرف مدت کوتاهی که از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان می‌گذرد، سفیر چین بارها با مقامات افغانستانی ملاقات داشته است.

«حضور آمریکایی ها در افغانستان متفاوت بود. نقش‌آفرینی چین در سطح آمریکا نخواهد بود، حتی اگر چین بخواهد خلاء آمریکا را پر کند، با هدف گریز از تهدیدات خواهد بود نه کسب منافع».

استمرار فعالیت‌های دیپلماتیک چین در کابل، نشان از تلاش مقامات این کشور برای پر کردن خلاء حضور آمریکا در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی دارد. معاون نخست وزیر، عبدالسلام حنفی می گوید: «من فکر می‌کنم که چین نمی‌خواهد نقشی نظامی در افغانستان داشته باشد چراکه شاهد سرگذشت اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا درپیِ حضور نظامی در افغانستان بوده است. بلکه به دنبال ایفای نقش اقتصادی و سرمایه‌گذاری در معادن افغانستان است و در مقابل از طالبان می‌خواهد که تحرکات تروریستی  و مسلحانه در مرز واخان را کنترل کند. ما امیدواریم که طالبان به عنوان همسایه و عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد، نقشی فعال و مثبت در افغانستان ایفا کند».

عبدالکریم خرم، مدیر دفتر حامد کرزای، رئیس جمهور پیشین افغانستان، برهه‌ی حضور نیروهای آمریکایی را با ایفای نقش چین در افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان مقایسه می‌کند و می‌گوید: «حضور آمریکایی ها در افغانستان متفاوت بود. نقش‌آفرینی چین در سطح آمریکا نخواهد بود، حتی اگر چین بخواهد خلاء آمریکا را پر کند، با هدف گریز از تهدیدات خواهد بود نه کسب منافع».

به‌نظر می‌رسد که سفر اخیر نمایندگان چین، روسیه و پاکستان به افغانستان، سایر همسایگان این کشور را بر آن داشته که نسبت به اتفاقات افغانستان کنشگرانه عمل کنند.

واضح است که چین و همسایگان افغانستانی بر عدم بروز جنگ در کشورهای خود تمرکز دارند، همانطور که چین، نگرانی‌های خود را از آغاز جنگ داخلی، مشابه آنچه در ایالت پنجشیر، شمال پایتخت کابل و… اتفاق افتاد و همچنین بازگشت داعش به نزدیکی مرزهایش در شمال افغانستان اعلام کرده‌اند. چین معتقد است که منافع آن مستلزم این است که افغانستان در امنیت باشد و در صلح با همسایگان خود زندگی کند و این راه را برای توسعه اقتصادی باز می کند.

چین نمیخواهد که افغانستان را از منظر فرصت ها ببیند، بلکه بیشتر حضورش برای  مدیریت تهدیدها است. این دیدگاه به دلیل آن است که حضور آمریکا  در افغانستان به عنوان یک تهدید ژئوپلیتیک مانند حضور نظامی شوروی در دهه 1980 برای چین همواره مطرح بود و پکن  امیدوار بود که ایالات متحده پس از دستیابی به توافق صلح از افغانستان خارج شود.

حکمت جلیل، نویسنده و تحلیلگر سیاسی معتقد است که ماهیت سیاست چین در قبال افغانستان اقتصادی و تجاری است و خواهان دخالت نظامی در افغانستان نیست و از سوی دیگر، «فضا برای آن مناسب نیست و از زمان خروج نیروهای آمریکایی و خارجی و چین خود را در باتلاق افغانستان فرو برده است، آنچه برای چین اهمیت دارد این است که می خواهد منطقه ای امن برای آغاز پروژه راه ابریشم نو ایجاد کند. چین افغانستان را یکی از 140 کشور شناسایی شده پروژه راه ابریشم نو میداند، و این برای چین آنقدر ارزشمند است که آمادگی دارد روابط خود را با طالبان گسترش دهد.»

استراتژی چین در این زمینه، ​آن است که قصد دارد با ایجاد شاه‌راهی اقتصادی با هزینه 62 میلیارد دلار، که پیشاور و کابل را به هم متصل می کند، نفوذ خود در افغانستان را افزایش دهد. چین می‌داند که بی‌ثباتی افغانستان پیامدهای جدی برای امنیت استان‌های غربی‌اش خواهد داشت و به مانعی برای برنامه‌های اقتصادی آینده این کشور تبدیل می‌شود، بنابراین افغانستانِ آرام و باثبات، مطلوب چین است.

برخورد با برخی از حاکمان جدید افغانستان از طریق دیدگاه اسلام آباد نسبت به افغانستان در روابط دو طرف، امکان پذیر نخواهد بود. یک منبع طالبان می گوید: «آمریکایی‌ها هنگام پذیرش راهبرد مقامات پاکستانی در پرونده افغانستان، اشتباه بزرگی مرتکب شدند. با وجود آنکه اسلام آباد از تمام امکانات موجود برای دستیابی به اهداف خود در افغانستان استفاده می‌کند و در آمریکا را در جنگ علیه طالب یاری کرد، اما در عین حال در همان برهه از طالبان حمایت می‌کرد. از این رو به نظر می‌رسد چین نیز مرتکب همان اشتباه می‌شود، حتی اگرچه در میان طالبان کسانی هستند که به نقش پاکستان با شک و تردید نگاه می‎کنند اما چین می تواند بدون هیچ واسطه‌ای کانال‌های ارتباطی مستقیم با طالبان باز کند».

بهبود روابط چین و افغانستان، بستگی به عدم دخالت طرفین در امور داخلی طرف دیگر دارد. برای پکن، این بدان معناست که طالبان نباید افراط گرایی را به منطقه آشفته سین کیانگ (ترکستان شرقی) در چین صادر کند، و این نیازی اساسی در هر دیدار یا ملاقات بین طالبان و مقامات چینی است. یک منبع در دفتر سیاسی طالبان می‌گوید: «من به یاد نمی‌آورم که در سال‌های گذشته از چین دیدن کرده باشم و چینی‌ها مکانیزم برخورد با پانصد جنگجوی اویغور در ولایت بدخشان افغانستان را در اختیار ما قرار نداده باشند».

پکن چه نوع رابطه ای با طالبان برقرار خواهد کرد؟

از آنجا که چین روابطی قوی با طالبان و دولت سابق افغانستان داشت، امیدوار بود که در مذاکرات صلح نیز نقش داشته باشد. به گفته منابع دولت قبلی، مقامات پکن با سران طالبان در استان بدخشان به منظور جلوگیری از ورود شبه نظامیان اویغور به چین مذاکراتی داشتند و هم‌اکنون که طالبان در افغانستان به قدرت رسیده است، روابط پکن با حاکمیت جدید، طبق پیش‌بینی کارشناسان نسبت به این آینده‌ی مشترک در دو بخش است که به شرح زیر ارائه شده است:

بخش اول: روابط اقتصادی و تجاری

چین به دنبال احیای روابط تجاری در افغانستان خواهد بود که طالبان احتمالاً از آنها حمایت خواهد کرد. زیرا اقتصاد افغانستان شکننده است و به شدت وابسته به کمک‌های خارجی است که پس از به قدرت رسیدن طالبان، تقریباً متوقف شده.

بخش دوم: جلوگیری از افراطی‌گری

بهبود روابط چین و افغانستان، بستگی به عدم دخالت طرفین در امور داخلی طرف دیگر دارد. برای پکن، این بدان معناست که طالبان نباید افراط گرایی را به منطقه آشفته سین کیانگ (ترکستان شرقی) در چین صادر کند، و این نیازی اساسی در هر دیدار یا ملاقات بین طالبان و مقامات چینی است. یک منبع در دفتر سیاسی طالبان می‌گوید: «من به یاد نمی‌آورم که در سال‌های گذشته از چین دیدن کرده باشم و چینی‌ها مکانیزم برخورد با پانصد جنگجوی اویغور در ولایت بدخشان افغانستان را در اختیار ما قرار نداده باشند».

پس از روی کار آمدن طالبان، کابل شاهد موج شدیدی از دیپلماسی چینی بود. پکن در حال تلاش برای دستیابی به چه هدفی است؟

مقامی مطلع در وزارت خارجه سابق افغانستان می گوید: «چین چندین هدف کوتاه مدت دارد، زیرا می‌خواهد دولت جدید افغانستان را قادر سازد که موقعیت خود را در سطح داخلی و بین المللی تثبیت کند؛ پکن یک دولت مطرود در همسایگی خود را نمی‌خواهد».

مقامات چینی حل و فصل سیاسی در افغانستان را تنها راه مطمئن برای جلوگیری از تبدیل این کشور به پناهگاه امن شبه‌نظامیان اویغور و افراط‌گرایان خارجی می‌دانند.

نگرانی‌های چین

پکن با احتیاط به آنچه در افغانستان می گذرد می‎‌نگرد. به قدرت رسیدن طالبان، باعث نگرانی چین و بقیه همسایگان افغانستان شد. بنابراین، چین با توجه به واقعیت جدیدی که در آن، طالبان به بازیگر اصلی افغانستان تبدیل شده است، به دنبال حفاظت از منافع امنیتی و اقتصادی خود خواهد بود.

چکیده مباحث

طی دو سال گذشته، چین توانسته با طالبان و تعدادی از رهبران افغانستان مانند حامد کرزای، رئیس جمهور پیشین افغانستان و عبدالله عبدالله رئیس کمیته صلح افغانستان روابطی قوی برقرار کند. طالبان انتظار دارد که پکن به عنوان یکی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در ثبات و امنیت افغانستان نقش فعالی داشته باشد و از موضع طالبان در لغو تحریم‎های مالی و حذف نام رهبرانش از لیست سیاه حمایت کند.

رابطه بین چین، افغانستان و پاکستان، کاتالیزوری برای ایجاد امنیت و ثبات در کل منطقه است که سابقا به دلیل تنش‌های امنیتی و حضور آمریکایی‌ها در افغانستان مختل شد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا