جریان شناسی فکری و مذهبی

آیا ریشه اسلامگرایی شیعی در میان اهل تسنن است؟

مساله تاثیرپذیری جریان‌های اسلامگرای شیعی از گروه‌های اسلامگرای اهل سنت چیزی است که در افواه بسیار رواج دارد. در این میان برخی اسلامگرایان شیعی در ایران مانند سید محمد بهشتی، سید علی خامنه ای و … بیش از دیگران به تاثیر گرفتن از افکار اندیشمندان اهل سنت مانند سید قطب و مودودی متهم می‌شدند. در عراق بخصوص پس از نگارش کتابی توسط شیخ علی الکورانی، حزب الدعوه الاسلامیه و شهید سید محمد باقر صدر به دنباله‌روی افکار گروه‌های اهل سنت بخصوص اخوان المسلمین و التقاط در تفکر شیعی متهم شدند. اما دکتر علی المومن، مورخ و پژوهشگر برجسته عراقی خلاف این را قائل است. المومن که صاحب کتاب معروف «سنوات الجمر، مسیره الحرکه الاسلامیه فی العراق 1957-1986» در مورد جریان های اسلامی در عراق است، مدعی است که برخی عناصر در حوزه فقه سیاسی مانند ولایت فقیه و یا مقابله با استبداد در تفکر فقهای شیعه وجود داشته و قبل از شروع جریان‌های اسلامگرای سنی توسط اندیشمندان شیعه مطرح شده است.

علی المؤمن

زمانی که به تجارب فعالیت‌های سازمانی اسلامی در دوره معاصر ـ چه در نزد شیعیان و چه در نزد اهل تسنن ـ  می‌نگریم و نیزهنگامی که به تفکر و فقه سیاسی شیعی و سنی نگاه می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که احزاب و جریان‌های شیعی همواره ابتکار عمل را در دست داشته و فعالانه عمل کرده‌اند. علت اصلی این مسئله هم آن است که احزاب و جریان‌های شیعی همواره به سمت و سوی روش‌های سازمان‌یافته و عملگرایانه حرکت کرده‌اند. جریان‌های شیعی همچنین در زمینه فعالیت‌های نهضتی، اجتماعی و دینی، گاهی به صورت محرمانه عمل کرده‌اند تا از اقدامات نظام‌های حاکم در سرکوب و قلع و قمع، در امان باقی بمانند. این درحالی است که فعالانِ جریان‌ها و گروه‌های سُنی همواره به عنوان جزئی از سازمان‌ها، نهادها و مؤسساتِ رسمی دینی، آموزشی و فرهنگیِ دولت‌هایی که ـ چه به لحاظ تابعیت و چه به لحاظ وابستگی سیاسی ـ به آن‌ها تعلق دارند، باقی ماندند. ازجمله این دولت‌ها می‌توان به دولت عثمانی و دولت مصر اشاره کرد.  اولین فعالیت‌های عملگرایانه و نهضتی اسلامِ سُنی با ظهور و بروز جمعیت «نور» در ترکیه در اوایل دهه بیستم قرن گذشته رقم خورد تا اینکه جمعیت «اخوان المسلمین» در سال 1928 در مصر ظهور و بروز پیدا کرد. پس از آن نیز «جماعت اسلامی» در سال 1941 در هند و در سال 1948 در پاکستان تأسیس شد. در ادامه هم حزب «التحریر» در فلسطین و اردن در سال 1952 شکل گرفت.

تمامی این‌ها درحالی است که فعالیت‌های نهضتی و سازمانی اسلامیِ شیعی در دهه اول قرن گذشته آغاز شد. این اتفاق درست در زمانی رخ داد که گروه‌ها و جنبش‌های اسلامی در ایران همزمان با جنبش مشروطه پس از سال 1906 شکل گرفتند. جنبش «جنگل» نیز در همین سال تشکیل شد. پس از آن هم در سال 1916 انجمن نهضت اسلامی در عراق تأسیس شد. سپس در سال 1917 حزب «النجف» آغاز به کار کرد. کما اینکه جمعیت ملی اسلامی عراق نیز در سال 1920 اعلام موجودیت کرد. در سال 1946 هم جمعیت فدائیان اسلام در ایران تشکیل شد. جنبش جوانان مسلمان در سال 1949 و سپس حزب جعفری در سال 1952 در عراق به وجود آمدند. در سال 1953 هم سازمان مسلمانان عقیدتی در عراق شکل گرفت. پس از آن در سال 1957 حزب دعوت اسلامی در عراق اعلام موجودیت کرد. افزون بر این، باید به این مسئله نیز اشاره کرد که نشانه‌های اندیشه و تفکر سیاسی ـ اسلامی اصلاح‌گرایانه شیعیان به ویژه در زمینه‌های مربوط به «اندیشه دولت و ولایت فقیه»، «حاکمیت»، «قانون اساسی» و «خیزش در برابر استبداد و وابستگی» چندین دهه پیش از تفکر سیاسی ـ اسلامیِ معاصر اهل تسنن، آشکار شد. بر اساس آنچه که گفته شد، منتسب کردن تفکر و اندیشه سیاسی ـ اسلامی شیعی به تفکر و اندیشه سیاسی ـ اسلامی سنی یک خطا و اشتباه تاریخی و در عین حال یک اجحاف است. با نگاهی هرچند گذرا به تاریخ افکار و اندیشه‌های «سید جمال الدین افغانی» (نشریه العروه الوثقی چاپ سال 1884)، «شیخ فضل الله نوری» (تذکره الغافل و ارشاد الجاهل چاپ سال 1907)، «شیخ آخوند خراسانی»، «میرزا محمد حسین نائینی (تنبیه الامه و تنزیه المله چاپ سال 1909)، «شیخ محمد تقی شیرازی»، «شیخ مهدی خالصی»، «شیخ محمد کاشف الغطاء»، «سید محسن امین عاملی» و نیز دیگر اصلاح‌گرایان و فقهاء شیعی، به خوبی درمی‌یابیم که آن‌ها چندین سال پیش از «شیخ بدیع الزمان النورسی»، «شیخ محمد عبده»، «شیخ رشید رضا»، «شیخ حسن البنا»، «شیخ ابوالاعلی المودودی» و «شیخ تقی الدین النبهانی» ظهور و بروز پیدا کردند.

نشانه‌های اندیشه و تفکر سیاسی ـ اسلامی اصلاح‌گرایانه شیعیان به ویژه در زمینه‌های مربوط به «اندیشه دولت و ولایت فقیه»، «حاکمیت»، «قانون اساسی» و «خیزش در برابر استبداد و وابستگی» چندین دهه پیش از تفکر سیاسی ـ اسلامیِ معاصر اهل تسنن، آشکار شد. بر اساس آنچه که گفته شد، منتسب کردن تفکر و اندیشه سیاسی ـ اسلامی شیعی به تفکر و اندیشه سیاسی ـ اسلامی سنی یک خطا و اشتباه تاریخی و در عین حال یک اجحاف است.

 درست در شرایطی که اسلامگرایان سنی در حال دفاع از خلافت عثمانی بودند و از سلطنت و پادشاهی موروثی و مستبدانه در ترکیه و مصر سخن می‌گفتند، فقهاء و اندیشمندان شیعی در ایران و نجف درحال تئوری‌پردازی در خصوص تفکر سیاسی ـ اسلامیِ نهضتی و تشکیل حاکمیتِ مشروع مبتنی بر قانون اساسی بودند. این فقهاء و اندیشمندان شیعی بودند که در برابر استبداد سلطنتی در ایران قیام کردند. این درحالی است که تفکر سیاسی ـ اسلامی مبتنیِ بر قانون اساسی توسط «ابو الاعلی المودودی» در سال 1947 در میان اسلامگرایان سنی مطرح شد. در واقع، زمانی که از مسئله قانون اساسی در پاکستان سخن به میان آمد، «المودودی» از مفهوم «حاکمیت» سخن گفت. این در حالی است که «شیخ فضل الله نوری» 4 دهه پیش از «المودودی» به صورتی عمیق‌تر و فراگیرتر به این مسئله پرداخته بود. در این میان، تنها کافی است بدانیم که «سید جمال الدین افغانی» (اسد آبادی) عالمِ اصلاح‌گر نهضتی شیعه در واقع استادِ رهبر تفکر اسلامیِ نهضتیِ اهل تسنن یعنی «شیخ محمد عبده» بوده است. از سوی دیگر، «شیخ حسن البنا» هم بخش زیادی از افکار و اندیشه‌های خود را از «سید جمال الدین» و «شیخ محمد عبده» الهام  گرفته است. آنچه که موجب عدم گسترشِ افکار و اندیشه‌های اندیشمندان و فقهای شیعی و نیز دیدگاه‌های سیاسی و نهضت‌گرایانه آن‌ها می‌شد، ریشه در عوامل فرقه‌ای داشت. به عبارت بهتر، علت این مسئله «محاصره فرقه‌ای» شیعیان بود. این همان عاملی بود که موجب عدم گسترش تألیفات، پژوهش‌ها و نیز افکار و اندیشه‌های اندیشمندان و فقهای شیعی در صفوف ملت‎‌های سنی به طور عام و در نزد اقشار نخبه و تحصیل‌کرده اهل تسنن به طور خاص، می‌شد.

از همین روی، این افکار و اندیشه‌ها در میان محافل شیعی در عراق، لبنان و ایران محبوس باقی می‌ماندند. همچنین تجارب فعالیت‌های نهضتی اسلامگرایان شیعی پیش از فعالیت‌های حزب دعوت اسلامی در عراق به ثبت رسید. با این‌حال، این تجارب نیز در جوامع شیعی محبوس باقی ماندند و اهل تسنن چیزی درباره آن نشنیدند. درست به همین دلیل است که «سید جمال الدین افغانی» تلاش کرد تا دین، مذهب و تابعیت خود را مخفی و محرمانه نگاه دارد. او یک شیعیِ ایرانی بود، اما برای رهایی یافتن از «محاصره فرقه‌ای و نژادپرستانه» رویکرد مخفی نگاه داشتنِ تابعیت و مذهب خود را در پیش گرفت. البته باید گفت که او در این زمینه موفق نیز شد تا جایی که حتی برخی از اندیشمندان و مورخانِ اهل تسنن، وی را مؤسس و بنیانگذار نهضت اسلامیِ آزادیبخش در دوره معاصر، معرفی کردند.

حزب الدعوه الاسلامیه برخی این حزب را نسخه اخوان المسلمین در میان شیعیان می دانند

حتی «سید محمد باقر صدر» و همراهانش در شورای مؤسسان حزب «دعوت اسلامی» تصمیم گرفتند تا در مرحله اول تأسیس حزب یعنی تا سال 1979 هیچگاه بر روی نوع گرایش مذهبیِ این حزب [دعوت اسلامی] متمرکز نشوند. «سید محمد باقر صدر» در حدفاصل میان سال‌های 1979 و 1980 از انعطاف‌پذیری مذهبی سخن گفت. علت این مسئله هم آن بود که «سید محمد باقر صدر» و دیگر اندیشمندان و فقهایِ نهضت اسلامی شیعی به خوبی می‌دانستند که در کشورهایشان غریب هستند و در محاصره امواج شدیدی از فرقه‌گرایی و نژادپرستی زندگی می‌کنند. طبیعی است که نظام‌های حاکم و مؤسسات و نهادهای وابسته به آن نیز به تشدید این محاصره کمک می‌کردند. هدف این بود که گفتمان شیعی هیچ راهی به جوامع سُنی پیدا نکند. هدف این بود که هیچ شکافی برای نفوذ گفتمان شیعی در جوامع سنی باقی نماند. البته تحمیل این محاصره [علیه گفتمان شیعی] توسط نظام‌های فرقه‌گرا و نهادها و مؤسساتِ تحت امر آن‌ها  تنها به شیعیان و گفتمان شیعی محدود نشد، بلکه دامنه آن گسترش پیدا کرد و برخی جریان‌های سُنی را نیز دربرگرفت. در ادامه هم نشریات، روزنامه‌ها، مجلات، مؤسسات رسانه‎‌ای، مراکز فرهنگی و دینی تحت محاصره نظام‌های فرقه‌گرا قرار گرفتند.

«سید محمد باقر صدر» و همراهانش در شورای مؤسسان حزب «دعوت اسلامی» تصمیم گرفتند تا در مرحله اول تأسیس حزب یعنی تا سال 1979 هیچگاه بر روی نوع گرایش مذهبیِ این حزب [دعوت اسلامی] متمرکز نشوند. «سید محمد باقر صدر» در حدفاصل میان سال‌های 1979 و 1980 از انعطاف‌پذیری مذهبی سخن گفت. علت این مسئله هم آن بود که «سید محمد باقر صدر» و دیگر اندیشمندان و فقهایِ نهضت اسلامی شیعی به خوبی می‌دانستند که در کشورهایشان غریب هستند و در محاصره امواج شدیدی از فرقه‌گرایی و نژادپرستی زندگی می‌کنند.

هرچند که پژوهشگران و مورخان سُنی نیز در سایه چنین محاصره‌ فرقه‌گرایانه‌ای زندگی کردند، اما پژوهشگران و فرهیختگان شیعی خود در بطن چنین فضایی قرار گرفتند. با این حال، برخی ضمن چشم‌پوشی از حجم عظیمِ فعالیت‌های نهضتی، سازمانی، اندیشه‌ای، فقهی و سیاسیِ جریان‌های شیعی، می‌گویند که فقهای اسلامیِ شیعی در زمان تأسیس سازمان‌ها و احزاب اسلامیِ شیعی از احزاب، جریان‌ها و سازمان‌های اسلامیِ سُنی تأثیرپذیرفته‌اند.  این دسته از پژوهشگران و مورخان یا از تاریخ تفکر سیاسیِ و نهضتی سازمانی شیعیان در دوره معاصر بی‌اطلاع هستند  و یا برای زیر سؤال بردن تفکر سیاسی ـ اسلامی شیعی چنین چیزی را مطرح می‌کنند. شاید این پژوهشگران و مورخان از عدم اعتماد به نفس رنج می‌برند، چراکه عادت کرده‌اند نهضت‌گرایان شیعی را همواره منفعل و فاقد تأثیر معرفی کنند و نه فعال و تأثیرگذار. آن‌ها تلاش می‌کنند فعالیت‌های احزاب و جریان‌های شیعی را متأثر از فعالیت‌های احزاب اهل تسنن جلوه دهند و این درحالی است که چنین چیزی با تجارب موجود در تاریخ معاصر شیعه در تعارض است. باید گفت که عدم اطلاع از تاریخ فعالیت‌های احزاب شیعی، عدم برخورداری از اعتماد به نفس و … هیچیک عوامل مناسبی برای توجیه عبور از تاریخ و تحریف حقایق در خصوص فعالیت‎‌های احزاب شیعی نیستند.

بر اساس آنچه که گفته شد، بسیار عجیب وغیرقابل باور است که ما اسلامگرایان شیعی و به ویژه «سید محمد باقر صدر» و اعضای شورای مؤسسان حزب «دعوت اسلامی» را جزو کسانی قلمداد کنیم که از تفکر نهضتی و سازمانیِ اهل تسنن تأثیر پذیرفته‌اند؛ آن هم تفکری که به تازگی شکل گرفته است [و ریشه در قدیم ندارد]. عجیب است که تصور کنیم حزب «دعوت اسلامی» از تفکر نهضتی شیعی که از لحاظ زمانی بسیار قدیمی‌تر از تفکر نهضتی سُنی است، تأثیر نپذیرفته است. البته همه ماجراء این نیست که فعالیت‌های نهضتی و عملگرایانه اسلامگرایانِ شیعی پیش از فعالیت‌های عملگرایانه سُنی‌ها آغاز شده است، بلکه باید گفت که «تفکر» و «فقه» شیعی دو عنصر اجتهادی و مکمل یکدیگرند. این دو عنصر به ویژه در خصوص مسائل عمومی، هیچ وابستگی به مؤسسات دینیِ تابعِ نظام‌های حاکم ندارند؛ کما اینکه احزاب و جریان‌های شیعی نشان داده‌اند که با این مؤسسات مخالف بوده و به فعالیت‌های نهضتی و سازمانی پایبند هستند.

همچنین ببینید: آیا حزب الدعوه عراق از اخوان المسلمین تاثیر پذیرفته است؟

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا