مکتب انقلاب

پیشنهادهایی برای دولت سیزدهم در جهت ارتقاء تصویر بین‌المللی ایران

محمدرضا کوهکن

پژوهشگر حلقه دیپلماسی عمومی انقلاب اسلامی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)

امروزه کشورهای پیشرو توجه زیادی به تصویرسازی از خود نزد افکارعمومی دیگر کشورها و اقناع آن‌ها می‌کنند و آن را عاملی برای تأمین منافع ملی خود در عرصه بین‌المللی می‌دانند. برخی کشورها به پیشرفت علمی و فنّاورانه شناخته‌شده هستند، برخی به رفاه، برخی به جاذبه‌های تاریخی و طبیعی، برخی به سیاست و تجارت و غیره. اما چه تصویری از ایران در خارج از کشور وجود دارد؟

اگر از شما پرسیده شود فکر می‌کنید برجسته‌ترین تصویری که مسلمانان از ایران در ذهن دارند چیست، احتمالاً تمایل داشته باشید چنین تصویری از ما در ذهن آنان شکل گرفته باشد: «کشور مقاوم در برابر آمریکا و اسرائیل و مهم‌ترین دشمن آنان، مهم‌ترین حامی فلسطین، علی‌رغم تحریم‌های چهل‌ساله برخوردار از دموکراسی و پیشرفت‌های گوناگون» و گزاره‌هایی از این قبیل. این‌ها شاید حقایق بیرونی باشد، اما لزوماً آن چیزی نیست که رسانه‌ها (و نیز سوء عملکرد خودمان) از ما در افکار عمومی دیگر مسلمانان ساخته‌اند.

همان‌طور که پیمایش‌های بین‌المللی نشان می‌دهد، افکار عمومی جهان اسلام ابهامات جدی نسبت به ایران و سیاست‌هایش دارد. گرچه نتایج این پیمایش‌ها لزوماً بر هم منطبق نبوده و کاملاً قابل‌اطمینان نیستند، ولی یک کلیت را می‌رسانند: جایگاه ایران نزد افکار عمومی کشورهای اسلامی و عربی از سال 2006 تاکنون «افول» داشته است.

این گزارش‌ها همچنین نشان می‌دهند بین «نگرش مطلوب به ایران و سیاست‌های منطقه‌ای آن» نزد شیعیان و اهل سنت کشورهای اسلامی تفاوت فاحشی وجود دارد و جایگاه ایران نزد افکار عمومی شیعیان این کشورها به‌مراتب بهتر است، اما آن سوی دیگر وضعیت چندان مناسب نیست.

شاید مهم‌ترین عامل این مسئله، حضور ایران و گروه‌های مقاومت در سوریه و عراق است که با غبارآلود شدن فضا به افزایش شکاف و انتقاد مسلمانان از ایران انجامید. هم‌پیمانی و هماهنگی برخی کشورهای غربی و عربی علیه ایران، گسترش جنگ رسانه‌ای و ایران‌هراسی، ضعف دیپلماسی رسانه‌ای ما و کم‌توجهی به افکار عمومی کشورها را می‌توان از دیگر عوامل آن برشمرد. همچنین با تمرکز دولت یازدهم و دوازدهم بر مسئله برجام و تعامل با آمریکا و سه کشور اروپایی و غفلت از منطقه، بخشی از افکار عمومی که به خاطر گفتمان و سیاست‌های سلطه‌ستیزانه جمهوری اسلامی و دولت پیشین طرفدار ایران بود، اکنون پرچم‌دار خود را در موضع دیگری می‌دید. آمارهای مربوط به محبوبیت روسای جمهور فعلی و پیشین ایران در منطقه، مؤید این مسئله است.

جهت سنجش اولیه صحت‌وسقم این گزارش‌ها و نیز آشنایی با دلایل احتمالی آن، بر آن شدیم پژوهشی طراحی کرده و از طریق فیس‌بوک اجرا نماییم. بدین منظور بر اساس نمونه‌گیری نسبتاً هدفمند و با لحاظ فیلترهایی، با برخی از نخبگان و مدیران گروه‌های دانشگاهی کشورهای عربی سنی مذهب (مانند تونس، مصر، الجزایر، مراکش، لیبی، اردن و فلسطین) در فیس‌بوک که هرکدام چندین هزار نفر عضو داشتند، گفتگوهایی صورت گرفت. موضوع گفتگو عبارت بود از تصویری که از ایران در ذهن، و امیدی که به تحقق آرمان‌های جهان اسلام دارند. این آرمان‌ها عملاً آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران بود که بدون نام بردن از آن، به نام آرمان‌های جهان اسلام معرفی می‌شد. در ادامه ضمن بررسی گزارش این پژوهش، بیم‌ها و امیدهای تصویر ایران نزد افکار عمومی جهان اسلام برشمرده می‌شود.

اولین تصویری که به درست یا غلط دیگران از ما ساخته‌اند یا ما از خود ارائه داده‌ایم، «شیعه بودن» یا به تعبیری «دیگری بودن» ایران در بین مسلمانان است، و با لحاظ کردن دیگر ذهنیت‌ها، می‌توان آن را یک «دیگریِ قدرتمند منطقه‌ای» ازلحاظ مذهبی و سیاسی و علمی و صنعتی به‌حساب آورد.

بیم‌ها

در مواجهه با کاربران انتخاب‌شده در فیس‌بوک برخوردها و بازخوردها یکسان نبود و یک طیف را نشان می‌داد. برخی پیام‌ها را می‌خواندند، اما پاسخی نمی‌دادند؛ برخی پس‌ازآنکه حرفی از ایران به میان می‌آمد از ادامه گفتگو امتناع، و حساب نگارنده را مسدود می‌کردند؛ برخی وارد گفتگو شده و با روی باز یا با ناراحتی زبان به انتقاد می‌گشودند؛ به‌ندرت برخی از ایران قدردانی کرده و به‌ندرت برخی ناسزا می‌گفتند، اما درمجموع زبان انتقاد محترمانه از همه پررنگ‌تر بود و نهایتاً این‌گونه به ذهن متبادر می‌نمود که نظرسنجی‌های یادشده، پر بیراه نگفته بودند! نتایج حاکی از تصور یک شکاف مذهبی بود، که برخی ریشه در واقعیت و برخی ریشه در وانمایی رسانه‌ها داشت.

در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه هنگام شنیدن نام «ایران» یاد چه چیزی می‌افتید، برجسته‌ترین پاسخ این بود: «شیعه». پس‌ازآن «انرژی هسته‌ای» (که این انرژی هسته‌ای، آن‌چنان که نظرسنجی‌های دیگری بیان کرده بودند، لزوماً به معنای دیدگاه مثبت به برخورداری ایران از انرژی هسته‌ای و استفاده صلح‌آمیز از آن نیست، بلکه تصور سوءاستفاده ایران از انرژی هسته‌ای و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نیز پررنگ است)، و سپس «دولت قوی منطقه‌ای». ابر کلمات زیر، وزن هر یک از کلمات را نشان می‌دهد:

اگر در کنار تصویر «شیعی» از ایران، کلمات هم‌خانواده اما کم‌وزن‌تری مانند «لعن مقدسات اهل سنت»، «شیعه‌سازی»، «قمه‌زنی»، «دشمنی با اهل سنت»، «پرستش قبور»، «تقدیس ائمه»، «اجتماعات بر محور حسین»، «تحریف چهره اسلام در جهان» را نیز بگذاریم، می‌بینیم که بخش عمده تصورات این نخبگان از ایران را اختلافات و تفاوت‌های مذهبی شکل می‌دهد. اولین تصویری که به درست یا غلط دیگران از ما ساخته‌اند یا ما از خود ارائه داده‌ایم، «شیعه بودن» یا به تعبیری «دیگری بودن» ایران در بین مسلمانان است، و با لحاظ کردن دیگر ذهنیت‌ها، می‌توان آن را یک «دیگریِ قدرتمند منطقه‌ای» ازلحاظ مذهبی و سیاسی و علمی و صنعتی به‌حساب آورد.

در گفتگو بر سر امید به تحقق آرمان‌های جهان اسلام (بخوانید آرمان‌های انقلاب اسلامی) مانند «آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل»، «استقلال و آزادی سیاسی جهان اسلام»، «اخراج آمریکا از جهان اسلام»، «اجرای قوانین و احکام اسلامی»، «پیشرفت علمی و اقتصادی مسلمانان» و…، پایین‌ترین امید مربوط به «وحدت و همزیستی مذاهب اسلامی» بود که وجود این شکاف مذهبی را تائید می‌کرد.

در گفتگوهای باز نیز تأکید بر اختلافات مذهبی در رأس قرار داشت. عمدتاً از مواضع مذهبی ایران و شیعیان (مانند سب و لعن مقدسات اهل سنت، دشمنی با آن‌ها، تلاش برای شیعه‌سازی آن‌ها و…) انتقاد می‌شد (مخصوصاً توسط مصری‌ها که ازقضا محبان اهل بیتند). در خصوص مسائل سیاست خارجی ایران نیز از برخی مواضع مانند مواضع در قبال اسرائیل، آمریکا، فلسطین، لبنان، یمن و… حمایت، از برخی مانند مواضع در قبال سوریه و عراق و… انتقاد می‌شد. در خصوص مسائل سیاست داخلی و اجتماعی ایران نیز تصور می‌شد آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در ایران وجود ندارد و اقلیت‌های قومی و مذهبی با حکومت مرکزی تنش و اختلاف و معضلات شدیدی دارند.

یکی از دانشجویان مصری می‌گفت: «شما از مقاومت حمایت می‌کنید، صحابه را لعن کرده و به عایشه طعنه می‌زنید؛ ولی من اعتراف می‌کنم که شما را بیشتر از حاکمان سعودی دوست دارم، ای‌کاش همانند اردوغان می‌بودید و با جماعت مسلمین همراه می‌شدید و پرچم اسلام را متحد می‌کردید تا قدرت ما در برابر آمریکا بیشتر شود».

امیدها و راهکارها؛ دولت سیزدهم برای اصلاح تصویر بین‌المللی ایران چه باید بکند؟

علی‌رغم نگرش تقریباً منفی‌ای که این نخبگان نسبت به ایران داشتند، ولی به تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران (که به نام آرمان‌های جهان اسلام معرفی شده بود)، امیدوار بودند. این مسئله نشان می‌دهد که ما در آرمان‌ها مشترک هستیم؛ آرمان‌هایی که انقلاب اسلامی آن‌ها را احیا کرد یا به وجود آورد و سپس رواج داد؛ هرچند شاید به‌واسطه تبلیغات یا عملکرد سوء، حساب ما را از آرمان‌هایمان جدا بدانند، ولی درنهایت همین آرمان‌ها ظرفیتی است که با بهره‌گیری درست از آن‌ها می‌توانیم به جایگاه بهتری نزد افکار عمومی جهان اسلام دست یابیم.

در بین پاسخ‌دهندگان، گرچه بودند افرادی که با شدت و تعصب انتقاد می‌کردند و امکان اصلاح ذهنیت خطای آن‌ها وجود نداشت، ولی عمده انتقادکنندگان تعاملی دوستانه و محترمانه داشتند و حتی تصریح می‌کردند که ما از شما بدمان نمی‌آید و شما را دشمن خود حساب نمی‌کنیم. یکی از دانشجویان مصری می‌گفت: «شما از مقاومت حمایت می‌کنید، صحابه را لعن کرده و به عایشه طعنه می‌زنید؛ ولی من اعتراف می‌کنم که شما را بیشتر از حاکمان سعودی دوست دارم، ای‌کاش همانند اردوغان می‌بودید و با جماعت مسلمین همراه می‌شدید و پرچم اسلام را متحد می‌کردید تا قدرت ما در برابر آمریکا بیشتر شود». یا یک دانشجوی فلسطینی مقیم اردن معتقد بود ایرانی‌ها به‌واسطه برخی اعمال باعث مخدوش شدن چهره اسلام در جهان شده‌اند و می‌خواهند همین تشیع افراطی را وارد فلسطین کنند. او ضمن تشکر از حمایت ایران از حماس، به‌شدت از برخی سیاست‌های ایران در قبال فلسطین و تمرکز حمایت‌ها بر حماس انتقاد می‌کرد (که بخشی از آن به دلیل عدم اطلاع و بیان نشدن کمک‌های ایران بود) اما درعین‌حال می‌گفت ما از شما بدمان نمی‌آید و در انتظار کمک‌های بیشتر از شما بدون تشیع و افراط هستیم. درنهایت پس از اندکی گفتگوی دوطرفه کار به جایی رسید که گفت: «ما سخن پیامبر(ص) را که بر کتف سلمان زد و فرمود یاری شما از کشور این مرد فرامی‌رسد، فراموش نمی‌کنیم که الآن ایران نامیده می‌شود» نشانی منزل خود در فلسطین را داد و تأکید کرد هنگام آزادی فلسطین منتظر شما هستم، و ان‌شاءالله نماز پیروزی را با هم در مسجدالاقصی می‌خوانیم و در پایان گفت: «دستان مردم فلسطین برای شما باز است و قضیه شیعه و سنی روزی به پایان می‌رسد و اگر امروز سروران ما علی و حسن و حسین و ابوبکر و عمر و عثمان بین ما بودند، از کارهایی که ما می‌کنیم تعجب می‌کردند».

این دو نفر نمونه‌هایی بودند که در عین انتقاد شدید از ایران (که عمدتاً به مباحث مذهبی مربوط می‌شد)، کماکان در پسِ ذهن خود نگرش مثبتی به ما داشتند که اتفاقاً عامل سیاسی (حمایت از مقاومت و ایستادگی در برابر آمریکا و اسرائیل) این نگرش را به وجود آورده بود. این دو نفر شاید اگر در نظرسنجی‌های پیو و زاگبی و… درباره ایران شرکت می‌کردند، رأی مثبتی به سیاست‌های ما نمی‌دادند، اما همان‌طور که دیدیم، رأی منفی احتمالی آنان را نمی‌توان به تنفر و دشمنی تفسیر کرد. همچنین مثال این دو نفر نشان می‌دهد هیچ‌چیز مانند تأکید ایران بر حمایت از مقاومت با محوریت فلسطین، مخصوصاً به‌صورت علنی و رسانه‌ای و بازتاب دادن آن‌ها در افکار عمومی مسلمانان، نمی‌تواند تا حدی این شکاف مذهبی را جبران کند.

در برخی موارد نیز پاسخ‌دهندگان به وضعیت نامناسب اقلیت‌های قومی و مذهبی ایران مانند عرب‌های خوزستان، بلوچ‌ها و اهل سنت اشاره می‌کردند که نشانگر برجسته‌سازی این مسئله توسط رسانه‌های بدخواه است. حال که مسئله اقلیت‌های قومی و مذهبی ایران برای برخی از مسلمانان برجسته شده و به‌عنوان تهدیدی برای تصویر ما مطرح است، دولت جمهوری اسلامی می‌تواند با بهره‌گیری از ظرفیت اقلیت‌های همسو با خود، این تهدید را به فرصتی برای خود تبدیل کند. از انعکاس صحیح وضعیت زندگی این اقلیت‌ها در ایران، تا انتصاب سفرا و کاردارهای اقلیت قومی و مذهبی در کشورهایی که نسبت به این مسئله حساس شده‌اند.

در زمانی که رسانه‌های بین‌المللی رسمی جمهوری اسلامی با مشکلات و موانع فراوانی برای فعالیت اثرگذار مواجه‌اند و سازمان‌ها و نهادهای رسمی متولی دیپلماسی فرهنگی کشور (مخصوصاً سازمان فرهنگ و ارتباطات به‌عنوان متولی اصلی این حوزه) آن‌چنان که باید کارایی ندارند و پاسخ‌گوی حجم وسیع نیازها نیستند، باید با مردمی‌سازی دیپلماسی فرهنگی و رسانه‌ای ایران، این خلأ را تا حدی جبران نمود.

درست است که لجن‌پراکنی‌های رسانه‌ای علیه ایران زیاد است، اما همه تقصیر را به گردن دیگران نیندازیم، ما نیز اقدامات صحیح‌مان را آن‌طور که باید به گوش مسلمانان نرسانده‌ایم. اگر به حافظه چند سال اخیر خود مراجعه کنیم، شاید کمتر مصادیقی را برای ارتباط مستقیم دولت‌مردان یا نخبگان و مردم ایران با مردم و نخبگان جهان اسلام (شیعیان و مخصوصاً اهل تسنن) بیابیم. ما اصولاً کشورهای اسلامی را مخاطب خود ندانسته و برای آنان صنایع فرهنگی و رسانه‌ای تولید نکرده‌ایم.

حال که مسئله اقلیت‌های قومی و مذهبی ایران برای برخی از مسلمانان برجسته شده و به‌عنوان تهدیدی برای تصویر ما مطرح است، دولت جمهوری اسلامی می‌تواند با بهره‌گیری از ظرفیت اقلیت‌های همسو با خود، این تهدید را به فرصتی برای خود تبدیل کند. از انعکاس صحیح وضعیت زندگی این اقلیت‌ها در ایران، تا انتصاب سفرا و کاردارهای اقلیت قومی و مذهبی در کشورهایی که نسبت به این مسئله حساس شده‌اند.

با وجود ده‌ها سازمان و نهاد دولتی و حاکمیتی مرتبط و فعال در عرصه بین‌الملل باید پرسید دانشگاه‌های ما تا چه اندازه با دانشگاه‌های مهم آن‌ها ارتباط دارند؟ حوزه‌های علمیه ما چقدر با حوزه‌های علمیه و مراکز دینی و علمای اهل تسنن در مصر و ترکیه و تونس و حتی عربستان مرتبط هستند؟ اهالی فرهنگ، هنر و رسانه ما چه میزان همدیگر را می‌شناسند و با هم همکاری مشترک دارند؟ کدام محصول رسانه‌ای را برای مخاطب مسلمان غیرهمراه با ولایت‌فقیه (نه عاشق یا مخالف آن) تولید کرده‌ایم؟ کدام رمان را برای آن‌ها نوشته‌ایم؟ کدام شبکه ماهواره‌ای را برای آن‌ها تأسیس کرده‌ایم؟ رئیس‌جمهور ما چند بار در جمع مردم کشورهای اسلامی حاضر شده است؟ سخنرانی‌ها، پیام‌ها و نامه‌های عربی و انگلیسی رهبر انقلاب را تا چه حد توانسته‌ایم در قالب مناسب به دست مخاطب برسانیم؟ کدام تور مسافرتی هدفمند را برای مسلمانان طراحی کرده‌ایم؟ چند پروژه نظرسنجی و افکارسنجی در جهان اسلام اجرا کرده‌ایم؟ برای فهم نگرش مثبت یا منفی آن‌ها به ایران چند مصاحبه عمیق با مردم عادی، اساتید و نخبگانشان انجام داده‌ایم؟ اصلاً زبان عربی هیچ، کدام یک از ما به زبان انگلیسی به‌عنوان ابزاری برای ارتباط با مسلمانان هند و پاکستان و اندونزی و بنگلادش و نیجریه (معادل تقریباً نیمی از جمعیت مسلمانان) نگریسته‌ایم؟ چه اندازه مردم ایران را با ضرورت و چگونگی این مسائل آشنا و همراه کرده‌ایم؟ نیاز کدام کشورها را رصد کرده، و گروه‌های مردمی را برای آن وارد میدان کرده‌ایم؟

در شرایط کنونی که ظاهراً دیپلماسی وحدت ایران در بهترین حالت نخبه‌گرایانه باقی‌مانده، باید به سمت عمومی‌سازی و توده‌گرایی تقریب حرکت کنیم. عموم شیعیان باید اولاً وحدت را قلباً پذیرفته و ثانیاً با اهل سنت دیگر کشورها وارد تعامل و ارتباط شده و در به منصه ظهور و تجلی بیرونی رساندن این وحدت، اصرار داشته باشند؛ تا بلکه کلیشه‌های ذهنی نادرست آنان را از بین برده و از این طریق تصویر ایران را بهبود ببخشند. دولتی که به این مسئله متوجه و معتقد باشد و تعامل با کشورهای منطقه و مسلمان را اولویت سیاست خارجی خود قرار دهد، کمک شایانی به حل آن مشکل کرده است.

از طرف دیگر، حال که دیگران ایران را به‌واسطه پیشرفت‌های علمی و صنعتی آن می‌شناسند و به آن معترف‌اند، تأکید بر شناساندن این دستاوردهای علمی و صنعتی و انتقال آن‌ها به کشورهای اسلامی و تلاش برای حل نیازهای این کشورها از این طریق، راه مؤثر دیگری برای اصلاح نگرش افکار عمومی جهان اسلام به ایران است که دراین‌باره نیز یک دولت معتقد و انقلابی می‌تواند در خط مقدم آن قرار بگیرد.

بدون تردید کارنامه چهل‌وچندساله انقلاب اسلامی ایران در عرصه بین‌المللی کماً و کیفاً قابل مقایسه با هیچ حکومتی نیست (چه در تربیت نیروهای معتقد و همسو با انقلاب، چه در بیداری مسلمانان و احیاء و بسط اصول اسلامی در جهان اسلام)، اما به حکم آرمان‌گرایی، جایگاه فعلی‌مان رضایت‌بخش نیست و تا آرمان امام خمینی در «پایه‌ریزی حکومت نه شرقی و نه غربی در اکثر کشورهای جهان[1]» راه بسیاری وجود دارد. یک دولت جوان حزب‌اللهی با تنظیم صحیح سیاست خارجی خود و اهمیت دادن به همسایگان و کشورهای اسلامی و مسلمانان و مستضعفان به‌عنوان عمق استراتژیک انقلاب، می‌تواند علاوه بر تأمین منافع مادی کشور از این طریق، قدرت نرم و اقتدار فرهنگی انقلاب اسلامی در عرصه جهانی را نیز احیا نماید. جایگاه نسبتاً مطلوب ایران نزد افکار عمومی کشورهای اسلامی در حوالی سال 2006 این نوید را می‌دهد که دستیابی مجدد ما به این جایگاه حتی باوجود تفاوت مذهبی، دور از دسترس نیست، درصورتی‌که ملزومات آن را شناخته و رعایت کنیم.

پانوشت:

[1] صحیفه نور، جلد 20، صفحه 199

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا