نگاهی به سیاست خارجی امارات؛ قاطع در مبارزه با هرگونه اسلام سیاسی!
سیاست خارجی امارات بر دو پایه اصلی استوار است: آسیب نخوردن از ایران و مبارزه با اسلام سیاسی در همه اشکالش مخصوصا اخوان المسلمین. ترس از ایران نقطه اشتراک همه کشورهای خلیج است اما رویکرد آنها در قبال اسلام سیاسی یکسان نیست. و این چیزی است که امارات را در مواجهه مستقیم با قطر و تا حدودی در مقابل عربستان سعودی قرار داده است.
منبع: اوریان22
ترجمه: سیدرضا حسینی
سیاست خارجی که سازشی در آن وجود ندارد… امارات متحده عربی خط سیاست خارجی را دنبال میکند که قدرت آن از سعودی کمتر و سر و صدای آن از قطر بیشتر است و مبارزه با اسلام سیاسی و اخوان المسلمین را در همه اشکالش دنبال میکند. از این رو خود را در مواجهه با قطر و سعودی میبیند.
در سالهای اخیر از میان کشورهای عضو شورای همکاریهای خلیج، این عربستان سعودی و قطر بودند که صدرنشین عرصه رسانه ای و تبلیغاتی بوده اند. درباره جنگ داخلی سوریه نیز همین وضعیت صادق است؛ چرا که ریاض و دوحه با تمام توان و بصورت آشکار از جنبشهای نافرمانی علیه نظام بشار اسد حمایت کردند. در مقابل امارات متحده عربی در حاشیه امن قرار گرفت. امارات متحده عربی از نظر جمعیت و قدرت از سعودی پایینتر و از قطر محافظه کارتر است با این حال از نظر اقدامات، مخصوصا پس از 2011 دست کمی از آن دو ندارد.
سیاست خارجی امارات بر دو پایه اصلی استوار است: آسیب نخوردن از ایران و مبارزه با اسلام سیاسی در همه اشکالش مخصوصا اخوان المسلمین. ترس از ایران نقطه اشتراک همه کشورهای خلیج است اما رویکرد آنها در قبال اسلام سیاسی یکسان نیست. و این چیزی است که امارات را در مواجهه مستقیم با قطر و تا حدودی در مقابل عربستان سعودی قرار داده است.
ملک عبدالله اخوان المسلمین را دشمن میدانست تا جایی که در سال 2014 این گروه را در لیست تروریسم داخل کرد همچنان که امارات نیز این کار را انجام داد. اما ملک سلمان این دشمنی را با هدف تشکیل یک جبهه سنی قوی که جریانات تروریستی را برای مواجهه با ایران تصدیگری کند، کاهش داد.
روش برخورد سعودی با اخوان شبیه بحرین است که آن نیز دارای نظام پادشاهی سنی با جمعیتی غالبا شیعی است. همچنین دولت کویت که هرچند پادشاهی است ولی دارای نظام پارلمانی و به گواهی تاریخ لیبرالتر از دیگر نظائر خود است. اما درباره ابوظبی هیچ گونه جای سازش و معامله با اخوان نیست. بعد از اینکه امارات درهای خود را بروی اخوان گشود آنها قوت گرفتند و در موسسات نفوذ یافتند. اما از ابتدای قرن جدید دولت به آنها به چشم تهدیدی برای استقرار خود نگریست و از 2011 بی محابا شروع به سرکوب و قلع و قمع آنها نمود.
پشتیبانی از نظام سیسی
ریاض و ابوظبی هر دو به شدت انقلاب سیسی علیه محمد مرسی را که عضو اخوان و بهرهمند از حمایت قطر بود، پشتیبانی کردند. مرسی رئیس جمهوری بود که در سال2012 طی اولین انتخابات دموکراتیک واقعی که کشور به خود دیده بود پیروز شد. برای امارات و سعودی به هیچ وجه قابل پذیرش نبود که کشوری چون مصر را در دست اخوان رها کنند. کشوری که مذهب آن سنی است و موسسه الازهر در آن قرار دارد و پرجمعیت ترین کشور عربی است. علاوه بر اینکه این اخوان عمق استراتژیک ایران محسوب میشود.
اما اختلافاتی میان ریاض و قاهره پیش آمد که باعث شد سیسی به سمت امارات کشیده شود. مهمترین آنها تایید آشکار نظام بشار اسد توسط سیسی بود. همچنین عدم پذیرش ارسال نیروی زمینی برای مبارزه با حوثیها در یمن. به علاوه نزدیکی آشکار میان قاهره و موسکو. همچنین حکم دستگاه قضایی مصر بر عدم انتقال مالکیت دو جزیره «تیران» و «صنافیر» به سعودی. تیران و صنافیر دو جزیره مشرف بر تنگه تیران هستند که ورودی جنوبی خلیج عقبه محسوب میشود و در جنوب شرق صحرای سینا واقع شده است. هنگامیکه ریاض به دلیل اختلاف مواضعش با قاهره کمکهای مالی و پتروشیمی خود را به حالت تعلیق درآورد، ابوظبی علیرغم انتقاد از عدم استفاده صحیح قاهره از کمکهای میلیارد دلاری دولتهای خلیج ، همچنان مساعدتهای خود را به قاهره ارسال کرد.
دشمنی با «النهضه» در تونس
امارات بر خلاف مصر هر گونه کمک به تونس را قطع کرد. تونس پیش از 2011 دومین شریک تجاری امارات بعد از لیبی محسوب میشد. علت قطع کمکها این بود که حزب «النهضه» اخوانی به ریاست راشد الغنوشی، زمام حکومت این کشور را به دست گرفته بود. حتی پس از روی کار آمدن دولت الباجی قائد السبسی نیز امارات سیاست دوری از تونس را ادامه داد اگرچه حضور النهضه محدود به یک صندلی وزارت بود. چون امارات به دنبال کنار گذاشتن کامل اخوان المسلمین از قدرت بود. مانند آنچه در تابستان 2013 در مصر اتفاق افتاد. اما این اتفاق در تونس رخ نداد. چون رهبر النهضه با کنارهگیری از ریاست جمهوری در ژانویه 2014 که تا حدودی متاثر از حوادث مصر بود، از تکرار سناریوی مصر در تونس جلوگیری کرد.
اتفاق مهمی در نوامبر 2016 در تونس رخ داد و آن برگزاری همایش بین المللی سرمایهگذاری با حمایت قطر بود که هدف آن «احیای سرمایه گذاریهای در معرض خطر کشور قطر» بود. این نشست در غیاب نمایندگان رسمی امارات و تنها با حضور یک شرکت سرمایهگذاری از دبی برگزار شد. اما در این نشست، ملک سلمان روابط خود با تونس را پس از یک برهه تنش شدید در پی قیام 2011 تقویت کرد.
اختلاف با ریاض بر سر یمن
هرچند امارات به تحالف نظامی ضد جنبش انصارالله یمن پیوست اما مخالف کمک سعودی به حزب اخوانی «الاصلاح الیمنی» بود، با اینکه شبه نظامیان این حزب در کنار نیروهای منصور هادی و علیه حوثیها می جنگیدند. همچنین دو کشور درباره کیفیت حکومتی که باید قدرت را در آینده به دست بگیرد و افرادی که شایسته پشتیبانی هستند همنظر نبودند. با وجود اینکه دو کشور وجود هرگونه اختلافی را نفی میکردند اما شکاف عمیقی بین آنها درباره سرنوشت اخوان در یمن وجود داشت.
از این رو ابوظبی ریاض را به دلیل بی تفاوتیاش در قبال توسعه گروههای جهادی در یمن که از نابسامانی موجود بهره میبردند سرزنش میکرد. بیتفاوتی که موجب شد «سازمان القاعده عربستان» نفوذ خود را به شرق و جنوب شرق کشور گسترش دهد و نتیجه آن در شکلگیری داعش که محصول انشقاق سران القاعده عربستان است، آشکار شود. واقعیت این است که سعودی مدتها است که حملات هوایی خود به القاعده را به دلیل مبارزه با حوثیها متوقف کرده است.
القاعده نیز حملات مداومی را به نیروهای عدن و انصارالله و حتی صنعاء انجام داده است. اما امارات تمام اهتمام خود را بر مبارزه با گروههای جهادی از جمله القاعده با حملههای بلندمدت هواپیماهای بدون سرنشین تحت فرماندهی آمریکا متمرکز کرده بود. ضمن اینکه بصورت رسمی در تحالف سعودی نیز باقی ماند.
موضع غیرخصمانه در قبال نظام سوریه
در سوریه با اینکه به معارضه با نظام بشار اسد پایبند بود اما برخلاف قطر و سعودی از پشتیبانی اسلامگرایان خودداری کرد و وقتی برتری نظامی گروههای مسلح اسلامگرا را دید به راهحل سیاسی از طریق آمریکا و روسیه روی آورد. بنابراین سیاست ابوظبی در قبال دمشق هر چند خصمانه نبود اما مانند مصر به تایید و حمایت از بشار نیز تن نداد.
نیروهای ویژه امارات بههمراه همتایان آمریکایی خود آموزش نیروهای سوری تحت رهبری حزب کارگر کردستان را به عهده داشتند. نیروهایی که آمریکا بوسیله آنها توانست به عمق میدان مبارزه با داعش برود و «رقه» پایتخت داعش را باز پس بگیرد. امارات همچنین با جنگندههای اف16 خود در تحالف نظامی ضد داعش تحت رهبری آمریکا حضور فعال داشت و عملیاتش منحصر به داخل خاک سوریه بود.
پشتیبانی نظامی معارضان در لیبی
اما در لیبی امارات نقش متفاوتی را ایفا میکند و در تقابل مسلحانه مستقیم با قطر قرار دارد. ورود امارات به لیبی از سال2011 آغاز شد. هنگامی که به کمک فنی آمریکا با جنگندههای اف16 خود در عملیات پیمان ناتو که فرانسه آن را آغاز کرده بود شرکت کرد تا حکومت معمر قذافی را سرنگون کند. از همان زمان نیروهای ویژه اماراتی کمک به برخی شبه نظامیان غیراسلامگرا را آغاز کردند. دوحه نیز ضمن حضور خود در پیمان ضد قذافی به کمک فنی فرانسه و با میراژهای2000، با نیروهای ویژه خود نیز به نفع شبه نظامیان اسلامگرا مشارکت میکرد. این رقابت همزمان دو کشور به نوبه خود در تشدید نابسامانی اوضاع لیبی سهیم بود.
امارات از خلیفه حفتر که به معارضه با دولت وفاق ملی مشهور است پشتیبانی نظامی میکند. دولتی که پس از تلاشهای فراوان و پشتیبانیهای بین المللی به مرکزیت طرابلس شکل گرفت. از 2014 خلیفه حفتر در راس نیروهای نظامی وفادار به پارلمان منحل شده که خود را «ارتش ملی» مینامد به مرکزیت طبرق، علیه هر گروهی که با اسلام سیاسی مرتبط باشد مخصوصا اخوان، مبارزه میکند. حفتر مانند سیسی اخوان المسلمین را تروریست توصیف میکند و آنها را با القاعده و داعش در یک سنگر قرار میدهد.
بدین صورت امارات و قطر در مواجهه نظامی قرار گرفتند. چون قطر برخلاف امارات از شبه نظامیان اخوان المسلمین مخصوصا در اردوگاه نظامی مصراته که بخش مهمی از شبه نظامیان وفادار به طرابلس را تشکیل میدهند، حمایت میکند و برای آنها سلاح تهیه میکند. همین شبه نظامیان بودند که در 2016 شهر سرت را با کمک هواپیماهای آمریکایی از دست داعش آزاد کردند.
در سال2014 ابوظبی تا حد بمباران نیروهای اسلامگرا در طرابلس بوسیله هواپیماهایی که از مصر برخاستند پیش رفت. امارات به تازگی هواپیماهای سبک که توسط مزدوران تربیت شده به دست اریک پرینس _رئیس سابق بلک واتر که سالها با امارات همکاری داشته است_ هدایت میشوند در اختیار حفتر گذاشته است. در شرایطی که سازمان ملل تلاش میکند از دولت وفاق ملی در طرابلس حمایت کند امارات معارضان آن را به عنوان جنگ با هر نوع اسلامگرایی پشتیبانی میکند.
علاوه بر آن پای جنگ امارات با اخوان المسلمین به قضیه فلسطین نیز کشیده شده است. امارات به پناه دادن چریک فراری فلسطینی«محمد دحلان» از 2011 اکتفا نکرده است بلکه بدنبال این است که پس از محمود عباس قدرت را به او منتقل کند. در حالی که صداهای مخالفی در داخل حرکت فتح نسبت به او وجود دارد و اتهاماتی از قبیل فساد و دست داشتن در ترور یاسر عرفات که به احتمال زیاد مسموم شده است_ متوجه اوست. دحلان شدیدترین دشمنی را با اخوان المسلمین مخصوصا با حماس دارد. او گزینه مطلوب اسرائیل و مصر نیز هست.
دحلان، حفتر و روسیه
در زمینه دیگر، امارات نزدیکترین دولت از میان دولتهای شورای همکاریهای خلیج فارس به روسیه است. این در حالی است جایگاه خود را به عنوان یکی از قویترین همپیمانان آمریکا نیز حفظ کرده است. این نزدیکی بین دو کشور را میتوان در لیبی و پشتیبانی روسیه از حفتر و تمایل به ایفای نقش میانجی مشاهده کرد. این تمایل در میزبانی مسکو از حفتر در 2016 و در لنگر انداختن ناو هواپیمابر «کوزنیتسوف» در سواحل لیبی در 2017میتوان مشاهده کرد.
این امر در مورد مصر نیز صادق است چون روسیه پس از روی کار آمدن سیسی حضور خود را در مصر مخصوصا در زمینه نظامی تقویت میکند. نزدیکی موضع امارات و روسیه در سوریه هم با تایید حضور روسیه توسط امارات بنحو جزیی وجود دارد.
تضعیف اسلام سیاسی، به هر قیمتی
این نزدیکی در مشارکت ابوظبی در هماهنگی همایشی از اهل سنت به همراه رئییس جمهور چچن رمضان قدیروف در آگوست 2016 در شهر گروزنی چچن آشکارتر شد. همایشی که در آن کثیری از میهمانان مصری به ریاست شیخ الازهر حضور داشتند و در خلال آن وهابیت (سلفیت سعودی) را به مثابه خطری برای اسلام سنی قلمداد کردند و آن را از طبقه بندی اهل سنت و جماعت خارج کردند. البته در بیانیه پایانی نامی از سعودی یا قطر ذکر نشد و از علمای این دو کشور که مذهب رسمی هر دو وهابیت است کسی در همایش دعوت نشده بود. مقصود امارات از کنار گذاشتن مذهب سلفی که سعودی مروج آن است این بود که تقابل خود را با همه اشکال اسلام سیاسی که در رشد جریانهای جهادی دخیل اند ابراز کند.
این هجمه دینی سیاسی به ریاض تقابلی واضح با سیادتی است که عربستان به دنبال گسترش آن در جهان اهل سنت است. پاسخ شفاهی سعودی به مصر در این باره بسیار شدید بود و اختلافات دو کشور را تشدید کرد. اما به امارات پاسخی نداد چرا که امارات به صورت رسمی در این همایش دخالت نداشت و از طریق موسسه ای که مقر آن در ابوظبی است اقدام کرده بود.
امارات بر روی خلاص شدن از شر اخوان در داخل و جهت دهی آن در خارج تلاش میکند. چون هدف آن تضعیف شبکههای اسلام سیاسی از ترس بازگشت دوباره آنها به داخل کشور است. کشوری اسلام سیاسی در آن کاملا مسکوت است اما از بین نرفته است.