عراقکشور شناخت

مروری خلاصه بر تاریخ معاصر عراق؛ هیچ انقلابی در عراق پیروز نشده است!

عراق مستعمره

در سال ۱۹۱۴ میلادی از جنوب عراق(بصره) نیروهای انگلیسی وارد شدند و این کشور را اشغال کردند. سال ۱۹۱۷ میلادی تقریباً به صورت کامل کل عراق تحت قیمومیت اشغال نیروهای انگلیسی قرار گرفت. این بازه زمانی، یک دوره حساس تاریخی بود که شیعیان در مقابل نیروهای انگلیسی نقش خیلی خوبی را ایفا کردند اما قرار گرفتن در مقابل کشورهای منطقه به اضافه قدرت نیروهای انگلیسی، باعث شد که عراق تحت اشغال نیروهای انگلیسی قرار گیرد.

از سال ۱۹۱۷ م تا سال ۱۹۲۰ م تقریباً شاهد دو انقلاب برجسته در کشور عراق هستیم. یکی قیام ۱۹۱۸ میلادی بود که مردم نجف علیه نیروهای انگلیسی انقلاب کردند؛ فرمانده نیروهای انگلیسی را کشتند و انقلاب کردند. تقریبا استان نجف هم آزاد شد اما یک محاصره ۴۵ روزه تا دو ماهه باعث شد که این قیام شکست بخورد. دومین انقلاب معروف این سالها، انقلاب سال ۱۹۲۰ است که به «ثوره العشرین» معروف است.

بصره نقش برجسته ای در تحولات عراق دارد. همیشه اتفاقات بزرگی در بصره رخ داده است. از ورود نیروهای انگلیسی تا انقلاب ۱۹۲۰ م. تا انقلاب ۱۹۹۱ م و غیره. در سال ۱۹۲۰ م دوباره شیعیان در مناطق جنوبی، انقلابی را علیه نیروهای انگلیسی انجام دادند که انقلاب بسیار بزرگی بود و دستاوردهای بزرگی هم داشت.

در سال ۱۹۲۰ م دو تفکر در میان اشغالگران عراق حاکم بود. یک تفکر این بود که نیروهای انگلیسی به صورت مستقیم عراق را مدیریت کنند. تفکر دیگر این بود که نیروهای انگلیسی به صورت غیرمستقیم عراق را مدیریت کنند. انقلاب ۱۹۲۰ م باعث شد که انگلیسی‌ها به این نتیجه برسند که باید یک فرد مسلمان را بیاورند و در عراق به پادشاهی برسانند. این انقلاب بود که باعث شد چنین اتفاقی بیفتد، متأسفانه در نهایت انقلاب ۱۹۲۰ هم شکست خورد.

هیچ انقلابی در عراق پیروز نشده است!

به نظر برخی کارشناسان هیچ انقلابی در عراق پیروز نشده است. ولی اگر بخواهیم دستاوردهای این انقلاب شکست خورده را بگوییم، باید گفت یکی این بود که باعث شد انگلیسی ها تصمیم گرفتند تا به صورت غیرمستقیم عراق را مدیریت کنند. بعد از این انقلاب، همایشی در سال ۱۹۲۱ م برگزار شد و نتیجه این شد که آقای ملک فیصل (پسر پادشاه حجاز) پادشاهی عراق را به عهده بگیرد.

پادشاه حجاز، دو پسر به نام‌های عبدالله و فیصل داشت. اینها  هر دو می خواستند پادشاهی عراق را به دست گیرند. پدر فیصل را برای این ماموریت انتخاب کرد و اینگونه شد که یک فرد عرب اهل سنت توسط انگلیس در عراق به پادشاهی رسید.

برای مردم مهم بود که یک شخص عرب مسلمان، پادشاهی عراق را به دست می‌گیرد و دیگر انگلیسی‌ها (به عنوان اشغالگران کفار) در عراق مدیریت و سیطره نخواهند داشت. آقای ملک فیصل آمد و در سال بعد از انقلاب ۱۹۲۰ (سال ۱۹۲۱) پادشاهی عراق را به دست گرفت.

پادشاهی وابسته به استعمار

یک سری نقاط مهم تاریخی وجود دارد که اتفاقات مهم و بزرگ سیاسی در آنها به وقوع پیوسته است. ملک فیصل در سال ۱۹۲۱ تا سال ۱۹۳۳ حکومت کرد. اینجا به چند حادثه تاریخی باید اشاره کنیم. یکی از نقاط مهم تاریخی ثوره العشرین است.

ثوره العشرین انقلاب سال ۱۹۲۰ بود. ورود علمای حوزه علمیه و ورود مستقیم مرجعیت نجف باعث شعله‌ور شدن این انقلاب شد و عراق توانست به دستاوردهای مهمی برسد که می‌توانیم از آن به عنوان یکی از نقاط اشتراک ایران و عراق یاد کنیم. بر اساس توافقنامه‌ای که در سال ۱۹۳۳ امضا شد، استقلال عراق به رسمیت شناخته شد. تضاد کابینه پادشاه عراق با انگلیس تا سال ۱۹۳۳ ادامه دارد. (ملک فیصل به سوئیس رفت و در این مورد دو فرضیه وجود دارد که یا خودش بر اساس بیماری بعد از این سفر مرده است و یا اینکه چون تفکر ایشان در اواخر حکومتش ضد انگلیسی ها شده بود، آنجا ترور شده است و در اثر مسمومیت میمیرد)

بعد از سال ۱۹۳۳ پسر آقای ملک فیصل، یعنی ملک غازی به پادشاهی می رسد. ایشان مخالفت هایی هم با سیاست های انگلیسی در کشورهای عربی داشت. ایشان هم خیلی مشکوک و مبهم با یک تصادف ساختگی در سال ۱۹۳۹ از دنیا می‌رود. در سال ۱۹۳۹ از آن جهت که حکومت، پادشاهی بود بعد از ملک غازی می‌بایست پسر ملک غازی به پادشاهی برسد که ملک فیصل دوم بود. در زمانی که ملک فیصل دوم به پادشاهی می رسد ۱۴ ساله بوده است. به همین دلیل ملک فیصل برای ادامه تحصیل به انگلیس فرستاده شد. شخصی به نام عبدالله که دایی ملک فیصل دوم بود تقریباً تمام مسئولیت حکومت را برعهده گرفت. آقای عبدالله دست نشانده نیروهای انگلیسی بود؛ یعنی کاملاً به سود سیاست‌های انگلیسی حرکت می‌کرد.

در سال ۱۹۵۳ ملک فصیل دوم پس از آنکه تحصیلات خود را در انگلیس به یک سطحی رساند به عراق برگشت. دایی ایشان (به نام عبدالله) و نخست وزیر عراق (نوری سعید) دو بالی بودند که وی را مدیریت می‌کردند.

در این دوران مهمترین اتفاقی که افتاد، پیمان بغداد در سال ۱۹۵۵ بود که توسط ملک فیصل دوم امضا شد و عراق رسماً به اردوگاه غرب پیوست و پایگاه‌های انگلستان در عراق فعال تر شدند تا اینکه در سال ۱۹۵۸ عبدالکریم قاسم که فرد بسیار نفوذی در ارتش عراق بود، انقلابی را صورت داد.

کودتای پرهیاهو

عبدالکریم قاسم، در سال ۱۹۵۸ کودتایی را ضد خاندان هاشمی، که همان خاندان پادشاهی بود آغاز می‌کند و در این حادثه تمام خاندان پادشاهی کشته می‌شوند. اولین کاری که عبدالکریم قاسم در سال ۱۹۵۸ می‌کند، اعلام خروج این کشور از پیمان بغداد بود (این کار در حقیقت سیاست‌های عبدالکریم قاسم را دربرابر با سیاست‌های انگلیس نشان می‌دهد.)

عبدالکریم قاسم، نظام پادشاهی عراق را از بین برد. او از محبوبترین شخصیت های سیاسی عراقی است

عبدالسلام عارف و عبدالکریم قاسم، دو شخصی بودند که در کودتای ۱۹۵۸ نقش داشتند، اما چون عبدالکریم قاسم درجه بالاتر و فرماندهی را برعهده می‌گیرد، توانست حکومت عراق را مدیریت کند. عبدالسلام عارف همیشه به دنبال این بود تا عبدالکریم را برکنار کند و خودش بر پست ریاست جمهوری عراق بنشیند که این اتفاق در سال ۱۹۶۳ رخ داد.

در سال ۱۹۶۳ کودتای عارف رخ داد که به کمک بعضی ها توانست آقای عبدالکریم قاسم را ترور کند. سال ۱۹۶۳ را می توانیم سال آغاز حکومت تفکر بعثی بدانیم.

از سال ۱۹۶۳ تا سال ۱۹۶۶ عبدالسلام عارف در عراق حکومت کرد که تفکر ضد رژیم صهیونیستی داشت. در آغاز کمی با تفکرات بعضی ها همراه بود ولی بعد از رسیدن به قدرت با حزب بعث به مشکل خورد و تعدادی از آنها را زندانی کرد. وی در سفر به بصره به صورت مشکوک و کاملاً هماهنگ شده ترور شد و برادرش عبدالرحمان عارف به قدرت رسید. سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۶۸ نیز عبدالرحمان عارف حاکم عراق بود که او هم همان تفکرات برادرش را داشت در نهایت او هم با یک نقشه برنامه‌ریزی شده، تبعید شد.

حزب بعث از سال ۱۹۶۸ به صورت رسمی فعالیت خود را در عراق آغاز کرد. ژنرال احمد حسن البکر که از فامیل‌های صدام حسین بود، در سال ۱۹۶۸ به صورت رسمی فعالیت حزب بعث را آغاز کرد. او و صدام اهل یک منطقه بودند. او حاکمیت عراق را در دست گرفت و به مرور زمان صدام حسین را به عنوان نفر اول بعد از خود معرفی کرد. صدام به مقامی رسید که تمام سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی زیر نظر او فعالیت می‌کردند. از سال ۱۹۶۸ تا سال ۱۹۷۹ احمد حسن البکر بر مسند قدرت بود.

صدام و سلطه بعثی ‌ها

صدام حسین در سال ۱۹۷۹ از آنجایی که تمام قدرت نظامی را در چنگ داشت، احمد حسین البکر را مجبور به استعفا کرد و گفت که باید جلوی دوربین بیاید و بگوید که من دیگر هیچ توانی برای مدیریت و امور کشور ندارم و قدرت را به او واگذار کند. بنابراین صدام حسین در سال ۱۹۷۹ به صورت کامل مدیریت عراق را به عهده گرفت.

صدام در سال ۱۹۸۰ جنگ تحمیلی ای را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. از نقاط مشترک دو ملت یکی ثوره العشرین بود که گفته شد و یکی هم جنگ تحمیلی بود. در جنگ تحمیلی تعداد قابل توجهی از عراقی ها یا به بهانه ایرانی بودن و یا به بهانه ضد صدام بودن از عراق اخراج و وارد خاک ایران شدند. در جنگ تحمیلی، گردانی به نام «گردان بدر» در ایران تشکیل شد که اعضای آن از دو گروه بودند:

۱_ کسانی که از عراق اخراج و به ایران آمده بودند.

۲_  توابین بودند یعنی کسانی که به اسارت گرفته شده بودند، توبه می‌کردند و به این گروه بدر می پیوستند.

این گردان در سال ۱۹۸۲ تشکیل شد و گردان بدر را شهید دقایقی تأسیس کرده بود و فرماندهی آن را به سید محمدباقر حکیم داده بود. از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ جنگ بین ایران و عراق ادامه داشت.

جنگ ایران و بعثی ها؛ نه ایران و عراق!

باید به جای تعبیر جنگ ایران و عراق از تعبیر جنگ بین ایران و حزب بعث استفاده کرد. دشمنان ایران واقعاً عراقی نبودند، دو سه یا پنج برابر آن شهدایی که در ایران شهید شدند در عراق شهید داریم که توسط حزب بعث شهید شدند، از شیعیان، اهل سنت و از کردها. فقط کافی است که به حلبچه توجه کنید، چند هزار نفر در یک روز در بمباران شیمیایی شهید می‌شوند. به حزب الدعوه دقت کنید ده ها هزار نفر شهید داده اند. در انقلاب ۱۹۹۱ هم ده ها نفر شهید شدند.

صدام حسین

بعد از اینها (جنگ ایران و حزب بعث) کشتار عملیات الدجیل و الانفال را می‌توان ذکر کرد که هزاران نفر توسط حزب بعث کشته شدند. بعد جنگ عراق و کویت رخ داد. بعد از آنکه عراق نتوانست به نتایج دلخواه در جنگ با ایران برسد به سمت کویت رفت. عراق بعد از جنگ با ایران ۷۵ میلیون دلار بدهی به کشورهای عربی داشت. اینجا بود که کشورهای عربی گفتند شما باید این بدهی ما را برگردانید. صدام کشورهای عربی گفت شما باید بدهی های ما را ببخشید چرا که من نماینده کشورهای عربی در جنگ با جمهوری اسلامی ایران بودم. بیایید قیمت نفت را کاهش دهیم تا بتوانیم بحث صادرات نفت را انجام دهیم کشورهای عربی قبول نکردند و صدام حمله را در سال ۱۹۹۱ ضد کویت تدارک دید.

زمانی که صدام در سال ۱۹۹۱ به کویت حمله کرد نقش آمریکا هم مهم است. چرا که قبل از حمله به کویت عراقی‌ها پیش سفیر آمریکا رفتند و گفتند ما می خواهیم به کویت حمله کنیم نظر شما چیست؟ سفیر آمریکا گفت اصلاً ارتباطی با ما ندارد و این یک قضیه داخلی است شما می‌خواهید حمله کنید، حمله کنید. یعنی با چراغ سبز آمریکا حمله به کویت آغاز شد.

انتفاضه شعبانیه و باز هم شکست!

در سال ۱۹۹۱ بعد از آنکه صدام حمله به کویت را آغاز کرد به سمت عربستان رفت تا بتواند به عربستان هم نزدیک شود. این اتفاق باعث شد که شورای امنیت جلسه فوق‌العاده برگزار کند و در نهایت حملات بین المللی ضد عراق آغاز شد. تمام تجهیزات صدام و حزب بعث توسط ائتلاف بین‌المللی نابود شد، عملاً اینجا تمام زیرساخت‌های حزب بعث از بین رفت. (چرا که تقریبا نصف آن در جنگ با ایران ضعیف شد و از بین رفت و یک بدهکاری میلیاردی را به بار آورد و نصف دیگرش هم در جنگ با کویت از بین رفت) عملاً حزب بعث دیگر نابود شد. زمانی که جنگجویان به صورت پیاده در حال برگشت از کویت بودند، در سال ۱۹۹۱ انقلابی از بصره آغاز شد که به سرعت به استان‌های دیگر کشیده شد که ما به آن «الانتفاضه شعبانیه» می‌گوییم.

این انقلاب در ماه شعبان رخ داد و در فاصله ۳ تا ۴ روز،  ۱۴ استان از ۱۸ استان عراق آزاد شد. می‌توان گفت که شیعیان تقریباً مناطق جنوبی را گرفتند کردها مناطق شمالی را گرفتند و فقط مانده بود ۴ استان اهل سنت که توسط حزب بعث مدیریت می‌شد. در تمام مناطق جنوبی عکس امام خمینی(ره) بالا می رفت و صحبت از یک حکومت و کشور اسلامی به میان می‌آمد. این موضوع در رسانه هایی که در این انقلاب حضور داشتند به سرعت برجسته و باعث شد آمریکا و عربستان به این فکر بیفتد که «ما داریم صدام را از بین می بریم اما جمهوری اسلامی ایران در حال حاکم شدن در عراق است این برای ما تهدید است ما باید دوباره نیرو بدهیم او را پشتیبانی کنیم تا بتواند این انقلاب را سرکوب کند.»

فرماندهان آمریکایی و عراقی در نقطه مرزی بین عراق و کویت مینشینند و به توافق می‌رسند تا دوباره حزب بعث به لحاظ نظامی و لجستیکی پشتیبانی شود. بنابراین شیعیان به صورت فجیعی سرکوب شدند.

تقریباً می‌توان گفت هر خانه عراقی حداقل یک یا دو شهید در انتفاضه شعبانیه دارد. چرا که به مدت دو سال صدام حسین تمام کسانی را که در انقلاب فقط پشتیبانی می کردند و در خیابان‌ها حضور داشتند اعدام کرد. بزرگ و کوچک هم نمی شناخت برای مثال در سال ۲۰۰۳ در استان حله یک اتوبوس کامل را پیدا کردند که با زن و بچه در خاک دفن کرده بودند، یا مثلاً در بصره کودکان را از داخل هلیکوپتر به بیرون پرتاب می‌کردند. این یکی دیگر از نقاط اشتراک بین جمهوری اسلامی ایران و عراق است. هسته اصلی انتفاضه شعبانیه در کربلا شکل گرفته بود و آنها حتی حرم را هم بمباران کردند و کربلا با خاک یکسان شد.

ابقای یک صدام تضعیف شده

از سال ۱۹۹۱ با اینکه آمریکایی‌ها به بعثی ها کمک کردند تا انقلاب سرکوب شود اما می خواستند که صدام در ضعیف ترین حالت خود قرار بگیرد. به همین سبب تحریم ها علیه عراق آغاز شد. این تحریم‌ها باعث شد که عراق به شدت فقیر شود. (این تحریم ها یکی دیگر از نقاط فرهنگی اجتماعی اشتراکی بین ایران و عراق است.) در این تحریم ها گفته می شود که تا یک و نیم میلیون آدم از فقر و گرسنگی مردند.

بحث سواد آموزی به شدت کاهش پیدا کرد و عراق تبدیل به یک ویرانه شد که شاید در قرن اخیر بی‌ سابقه بوده است. برای مثال یک کارمند یک ماه کامل را کار می کرد و می توانست تنها یک شانه تخم مرغ بخرد. تحریم ها، یکی از منشاهای اصلی فسادی است که در تمام ادارات دولتی عراق از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۸ شاهد آن هستیم. صدام خودش اجازه داده بود که با رشوه کار کنند؛ یعنی شما هر اداره ای که می رفتید باید رشوه می‌دادید تا کارتان جلو برود. الان هم همینطور است به طور نسبی تقریباً در اکثر ادارات دولتی اگر رشوه ندهید کارتان جلو نمی‌رود. یعنی عملاً رشوه به یکی از ساز و کارهای امور اداری تبدیل شده است. یکی از منشاهای این معضل همین تحریم هایی بود که از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ وضع شد که سال ۱۹۹۵ به تحریم نفت مقابل غذا تبدیل شد. عراق نفت میداد به کشورهای خارجی مواد اولیه غذا به عراق می‌دادند.

اشغال یک کشور ضعیف شده

سال ۲۰۰۲ تهدیدهایی شکل گرفته و سال ۲۰۰۳ جنگ نیروهای ائتلاف بین المللی به همراه آمریکا علیه عراق آغاز شد. ظرف ۲۱ روز عراق به صورت کامل و بدون هیچ گونه مقاومتی توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد. سال ۲۰۰۳ حمله آغاز شد. «پل برمر» یک حاکم آمریکایی آمد و عراق را مدیریت کرد به همین خاطر یک شورای حکومتی تشکیل دادند که متشکل از ۱۳ شیعه، ۵ سنی، ۵ کرد، ۱ نفر ترکمن و ۱ نفر مسیحی بود. در همان سال ۲۰۰۳ پسران صدام کشته شدند. آیت الله سید محمدباقر حکیم بعد از نماز ترور و شهید شد؛ در همین سال ۲۰۰۳ دستگیری صدام انجام شد.

حتی یک مورد از دلایلی که آمریکا به بهانه آن به عراق حمله کرد هم اثبات نشد. یعنی نه سلاح‌های کشتار جمعی در عراق پیدا شد. نه اسنادی در خصوص ارتباط صدام با القاعده پیدا شد. تمام دلایل آمریکا برای حمله به عراق مبهم بود.

دولت موقت عراق برای اولین بار در سال ۲۰۰۴ توسط ایاد علاوی تشکیل شد. او فردی بود که نقش برجسته ای در حمله آمریکا داشت. بعد از آن در سال ۲۰۰۵ برای اولین بار در عراق انتخابات پارلمانی انجام شد که نتیجه آن تشکیل دولت انتقالی بود که ابراهیم جعفری به عنوان نخست وزیر عراق تعیین شد.

از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ در مناطق شیعه و اهل سنت (که واقع در جنوب عراق است) حملات بسیار شدیدی را ضد نیروهای آمریکایی شاهد هستیم. در مناطق جنوبی، جیش المهدی به رهبری مقتدی صدر این کارها را انجام می داد. این موارد و برخی فعالیت‌های گروه‌های مقاومت دیگر باعث شد که آمریکایی‌ها سال ۲۰۰۷ یا ۲۰۰۸ به این نتیجه برسند که باید از عراق بیرون بروند. این اتفاق در سال ۲۰۱۱ با ۴۵۰۰ کشته رخ داد. یعنی مجبور شدند که بیرون بروند و شکست خوردند.

و اما داعش

از سال ۲۰۱۱ تا سال ۲۰۱۴ اما تظاهرات بسیار شدیدی را از جانب اهل سنت ضد حکومت مرکزی شاهد بودیم، که همین زمینه‌ساز ورود داعش شد. اصل داعش کیست؟ عراقی ها. ابوبکر البغدادی عراقی است، یعنی اصل داعش عراقی هایی بودند که از صلاح الدین آمدند در الانبار رشد پیدا کردند و به موصل رفتند و پایگاه اساسی خود را زدند و چیزی به نام داعش تشکیل شد.

زمینه‌ساز ورود داعش رهبران و عشایر اهل سنت بودند، چون داعش با رهبران اهل سنت کاملاً هماهنگ بود. (برای مثال ظرف ۴۸ ساعت یا ۷۲ ساعت سه استان عراق را کامل گرفتند. مگر می‌شود که با ۴۰۰ یا ۵۰۰ نفر سه استان را تصرف کرد و نیروهای امنیتی هیچ عکس العملی نشان ندهند؟) این کار توافقی بین نیروهای امنیتی و عشایر اهل سنت حزب بعث و داعش بود. داعش قدرت و سازمان نظامی دارد، ورود می‌کند. نیروهای نظامی کنار می‌کشند و بعد حزب بعث می‌آید مدیریت و سازوکار سیاسی را بر عهده می گیرند و تا نزدیکی کربلا می رسند. اما با جلوگیری گروه های مقاومت سال ۲۰۱۷ داعش در عراق از بین رفت.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا