جوهر دودایف؛ سمبل مقاومت مردم چچن در مقابل روسها
منبع: gzt
ترجمه: حمید قدسی آذر
جوهر دودایف در 8 فوریه 1944 میلادی در روستای یالخوری در چچن متولد شد. مبارزه وی در آغوش خانواده و در روز پانزدهم به دنیا آمدنش و با فرستاده شدن به تبعید آغاز شد و تا 12 سالگی در تبعید به سر برد.
با وجود سرمای شدید و شرایط بسیار بد، از معدود کودکانی بود که زنده ماند. بنابراین روح مبارزه از همان زمان طفولیت در جوهر دودایف تبلور کرد.
نام مادرش رابیعات و نام پدرش موسی بود. دارای 12 خواهر و برادر بود که 6 نفر ازآنها ناتنی بودند. اسامی خواهر و برادرانش عبارتاند از: بکسولت، بکموراز، مورزابک، بصیرا، آلبیکا، رستم، باسکخان، ماخاربی، نوربیکا، خازو، خالمورز، بازو.
جوهر دودایف به همراه خانوادهاش در نوزادی از چچن تبعید شد و تا ۱۲ سالگی در تبعید به سر برد.
دوران کودکی دودایف با سختیهای بسیار بزرگ مادی و معنوی در تبعید چچنیها به شهر چیمکند قزاقستان گذشت.
وی با شنیدن داستانهای مادرش در مورد چچن بزرگ شد و با وجود ممنوعیت و محدودیتها به عنوان یک مسلمان خوب پرورش یافت.
پس از تبعید مردم چچن-اینگوش در 23 فوریه 1944 میلادی، دودایف در سال 1956 زمانی که 12 سال داشت، یک سال قبل از قانون اجازه بازگشت تبعیدیها به وطن خودشان، به تنهایی از قزاقستان فرار کرده بود. وی با پنهان شدن در روی واگن یک قطار، به چچن بازگشته بود.
بدین ترتیب وی در 15 روزگی به عنوان یک نوزاد از چچن تبعید شد و در 12 سالگی به عنوان یک نوجوان به وطنش بازگشته بود.
دودایف کودک بسیار باهوشی بود و با وجود سختیها و مصیبتهایی که در تبعید کشیده بود، دوران تحصیلی خود را با موفقیت پشت سر گذاشته بود.
وی پس از اینکه مقطع تحصیلی متوسطه را در چچن با موفقیت به پایان رساند، در سال 1960 به تحصیل خود در رشته ریاضی-فیزیک در دانشکده علوم ولادیقفقاز ادامه داد.
سپس موفق به ورود به دانشکده خلبانی تامبوف شد و در سال 1962 از این دانشکده فارغالتحصیل شد.
تحصیل در رشتههای مهندسی و خلبانی در مسافتهای طولانی را در سال 1966 با موفقیت به پایان رساند.
در سال 1969 با همسرش «آللا» ازدواج کرد و در سال 1970 اولین پسرش به نام «اولور»، در سال 1973 دخترش به نام «دانا» و در سال 1983 دومین پسرش به نام «دگی» به دنیا آمد.
جوهر دودایف و خانوادهاش پس از مدتی کوتاه از به دنیا آمدن پسرش دگی
دودایف در تداوم موفقیتهایپیدرپی خود، در سال 1971 موفق به ورود به آکادمی نیروی هوایی گاگاری شد و با فارغالتحصیل شدن در سال 1974، توانست عنوان رتبه اول رشته خلبانی و مهندسی را کسب کند.
وی موفق به کسب 12 مدال افتخار از طرف اتحاد جماهیر شوری شد. به درجه ژنرالی ارتقاء یافته و در تاریخ اتحاد جماهیر شوری به عنوان اولین فرد مسلمان،به عنوان فرمانده لشکر نیروی هوایی منصوب شد.
میخائیل گورباچف با به قدرت رسیدن در اتحاد جماهیر شوری، شروع به اتخاذ سیاست گلاسنوست (فضای باز و شفافیت) و پرسترویکا (بازسازی اقتصاد) کرد.
به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سرعت گرفت و دولتهای فدرال یکی پس از دیگری اعلام استقلال کردند.
این سیاستها به معنای درگوگونی در سیستم سیاسی، فکری و ارگانهای دولتی و حکومتی محسوب میشد که منجر به آغاز روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد.
تحولاتی که در قالب جنبشهای حقوق بشری و آزادی آغاز شده بود، به مرور زمان تبدیل به جنبشهای استقلالطلبانه در برابر هژمونی مسکو شد. اما این تحولات به یکباره به حالت فروپاشی درنیامدند بلکه به صورت روندی آرام وارد میدان شدند.
اعلام استقلال از اتحاد جماهیر شوری، ابتدا توسط کشورهای حوزه دریای بالتیک(لیتوانی، لتونی و استونی) آغاز شد.
اولین مقاومت جوهر دودایف در مقابل روسها در سال 1986 به عنوان یک ژنرال عالیرتبه با نافرمانی در مقابل دستورات اتحاد جماهیر شوری در سرکوب شورشهای استقلالطلبانه استونی و کشورهای حوزه دریای بالتیک آغاز شد.
اتحاد جماهیر شوری برای سرکوب شورشها از دودایف خواسته بود تا از قدرت نظامی استفاده کند اما وی با اعلام اینکه «بر روی انسانهایی که برای استقلال خودشان مبارزه میکنند بمب نخواهم ریخت»، از دستور سرپیچی کرد.
مردم استونی به خاطر این اقدام، دودایف را به عنوان قهرمان توصیف کرده و عشق خود را با تقدیم هزاران گل سرخ به وی ابراز کردند.
جوهر دودایف به درجات بالایی در ارتش شوروی دست یافت و یک فرمانده موفق بود.
بدین ترتیب جوهر دودایف به یک قهرمان نزد مردم استونی و به یک ژنرال یاغی نزد روسها تبدیل شد. البته خودش این وصف را افتخار خود دانسته و گفته بود: «من مخالف جنگ هستم اما مبارزه علیه ظلم و ستم جزو شخصیت من است».
اتحاد جماهیر شوروی آن اقداماتی را که به خاطر نافرمانی دودایف نتوانست علیه استونی انجام دهد علیه مردم لیتوانی انجام داد.
به طوری که در روز 12 ژانویه 1989 تانکهای روسی بر روی مردم لیتوانی رانده شدند تا تجمع مردم در شهر ویلنیوس را بر هم بزنند که منجر به کشته شدن هزاران نفر از مردم شد.
تصاویر این کشتار توسط شبکههای تلویزیونی ژاپن ضبط و برای مردم کشورهای حوزه دریای بالتیک پخش شد.
در آن روزها کینه، نفرت و خشم مردم این کشورها علیه اتحاد جماهیر شوروی افزایش یافت و اعتقاد انسانها به دموکراسی روسی کاملاً از بین رفت.
دودایف از دیدن این صحنههای جنایت،عمیقاً ناراحت شده و نسبت به اتحاد جماهیر شوری خشم و نفرت بزرگی پیدا کرد.
وی پس از حادثه لیتوانی اعلام کرد: « فقط با سلاح میتوان با یک حیوان وحشی مقابله کرد».
همزمان با جنبشهای استقلالطلبانه در کشورهای حوزه دریای بالتیک، برخی حرکتها در چچن نیز آغاز شد.
سلیمخان یندربایف و یارانش در حال سازماندهی برای ایجاد جنبش مبارزه برای استقلال چچن بودند.
پس از بحران استونی، دودایف به خاطر نافرمانی، به یک ژنرال غیرقابل اعتماد در نزد ارتش روس تبدیل شده بود. همین مسئله باعث شد تا با استقبال از دعوت یندربایف، از ارتش روسیه استعفا دهد و به وطن خود یعنی چچن بازگردد. وی از این تاریخ تا لحظه کشته شدنش برای استقلال چچن مبارزه کرد.
جوهر دودایف از سمت خود در ارتش روسیه استعفا کرده و به چچن بازگشت و تا لحظه کشته شدنش برای استقلال چچن مبارزه کرد.
جوهر دودایف در حالی که از سال 1990 ریاست مجلس خلق چچن را بر عهده داشت، در تاریخ 6 سپتامبر 1991 استقلال چچن از اتحاد جماهیر شوری را در این مجلس به تصویب رساند و با کاندیدا شدن در سیستم ریاستی، با کسب 85 درصد آرا به عنوان رئیس دولت چچن انتخاب شد.
وی همانند پدربزرگش شیخ شامیل، آرزوی اتحاد مردم قفقاز شمالی را داشت. لازمه رسیدن به این هدف، تشکیل دولت مستقل و رهایی از زیر حاکمیت روسیه بود که ملتها را در وطن خودشان زندانی کرده بود.
به همین دلیل جنگجویان چچنی را به فرماندهی شامل باسایف برای جنگ آبخازیا که در سال 1992 آغاز شده بود، فرستاد و از تشکیل فدراسیون خلقهای قفقاز حمایت کرد.
جوهر دودایف همزمان با مبارزه مسلحانه برای اتحاد خلقهای قفقاز و تشکیل دولت مستقل، به مبارزه سیاسی نیز میپرداخت.
روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اعلام استقلال کشورهای آن و حوادث قفقاز، روسیه را به شدت به خود مشغول کرده بود.
در این هرج و مرج و آشوب، بوریس یلتسین نخستین رئیسجمهور منتخب روسیه، تصمیم استقلال چچن را در حکم هیچ به حساب آورد و با اعلام بیاعتباری انتخابات برگزار شده در این جمهوری، اقدام به نادیده گرفتن مردم چچن از سال 1991 الی 1994 کرد.
در این میان، دودایف با به دست آوردن انبارهای سلاح اتحاد جماهیر شوروی سابق، با مجهز کردن نیروهای وفادارش به هرگونه سلاح و تجهیزات، خود را برای مقابله با اشغال روسی آماده کرد.
دودایف پس از سال 1994، تلاش کرد تنش و ناسازگاری با روسیه را از طریق راههای سیاسی حلوفصل کند اما پاسخ مناسبی از طرف مقابل روسی دریافت نکرد.
مسکو در عین حال، چچنیهای مخالف را مجهز به سلاح میکرد و در تلاش برای ایجاد جنگ داخلی در چچن بود اما نیروهای طرفدار دودایف همه آنها را سرکوب کردند.
جوهر دودایف نه تنها با روسها بلکه با چچنیهای وابسته به روسیه و مخالف استقلال هم مبارزه میکرد.
در پی این تحولات، بوریس یلتسین رئیسجمهور روسیه در 29 نوامبر 1994 با دادن اولتیماتوم به طرفهای درگیر در چچن، 48 ساعت مهلت داد تا سلاحهای خود را تحویل دهند و هشدار داد که در غیر این صورت، حالت فوقالعاده در چچن اعلام کرده و عملیات نظامی آغاز خواهد کرد.
در حالی که نمایندگان روس و چچن در حال مذاکره بودند، نیروهای ارتش روسیه با این ذهنیت که دوساعته چچن را تصرف خواهند کرد، وارد این جمهوری شدند اما با دیدن مقاومت مردم چچن به سختی کار خود پی بردند.
نیروهای مقاومت چچن به فرماندهی دودایف به مبارزه علیه اشغالگری روسیه پرداختند. در جنگ اول چچن، کمکهای فروانی از طرف مسلمانان سراسر جهان برای چچنیها فرستاده شد.
نیروهای چچنی با استفاده از سلاح اعتقاد و ایمان توانستند به پیروزهای ارزشمندی در برابر نیروهای روسی با تجهیزات پیشرفته دست یابند و به تیتر اول رسانههای جهان تبدیل شدند.
نیروهای مقاومت چچن با وجود کمبود سلاح و مهمات برای بازپسگیری خاکشان از روسها، سرسختانه مقاومت میکردند.
محل استقرار جوهر دودایف در 21 آوریل 1996 در روستای گخی ـ چو در غرب چچن به واسطه یک مکالمه تلفن ماهوارهای توسط آژانس امنیت ملی آمریکا(NSA) تثبیت شد و در اختیار طرفهای روسی قرار گرفت. روسیه با کمک آمریکا مختصات دقیق جوهر دودایف را به دست آورده و با موشکباران آن، توانست وی را به قتل برساند.
بعدها مشخص شد که آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) تلفن ماهوارهای برند (NEC) را از طریق جاسوسان خود به دست جوهر دودایف رسانده بود.
سلیم خان یندربایف در مراسم تشیع جنازه جوهر دودایف
بدین ترتیب مردم چچن یکی از بهترین فرماندهان تاریخ خود را از دست داد اما مبارزه آنها علیه استبداد روسیه توسط سلیمخان یندربایف، شامل سلمان باسایف، اصلان ماسخادوف، سلمان رادویف و خیلی از شخصیت ها دیگر ادامه یافت. به همین خاطر بود که جوهر دودایف همیشه میگفت: «هر چچن یک ژنرال است. من فقط یک از میلیون هستم».
چچنیها با مرگ دودایف دچار غم و مصیبت بزرگی شدند اما آنها توانستند به فرماندهی سلیمخان یندربایف با پسگیری شهر گروزنی پایتخت چچن در آگوست 1996 به موفقیت بزرگی دست یابند و اسم شهر گروزنی را به افتخار جوهر دودایف به جوهرقلعه (جوخارقالا) تغییر دادند.
روسیه مذاکرات خود با چچنیها را پس از مرگ دودایف انجام داد و در سال 1997 معاهده صلح خاساویورت با چچن را امضا کرد و قول استقلال تدریجی به آنها را داد.
اما روسیه مدت بسیار کمی به تعهدات خود عمل کرد و با گذشت زمان، مردم چچن به خوبی متوجه شدند که چیزی به نام استقلال و آزادی برای چچن از طرف روسیه وجود ندارد.