جریان شناسیجریان شناسی سیاسیکشور شناختیمن

تأثیر امام خمینی بر مقاومت اسلامی یمن با تکیه بر مواضع سیدحسین بدرالدین

محمدجواد حسین زاده

مقدمه
جریان مقاومت اسلامی یمن که امروز با نام «انصارالله» شناخته میشود، محصول سخنرانیهای سیدحسین بدرالدین الحوثی برای شاگردانش در مدرسه «امام هادی» واقع در منطقه مران در استان صعده یمن است. اگر چه در زمان حیات سیدحسین بدرالدین، مقاومت در یمن به گستردگی امروز نبوده و نامی از انصارالله نیست ولی همه دستاوردها و پیروزیهایی که امروزه انصارالله به رهبری عبدالملک بدرالدین، برادر سیدحسین، در برابر عربستان سعودی و امارات متحده عربی یا به عبارت بهتر در برابر هفده کشور متجاوز به دست آورده است، مرهون اندیشه هایی است که شهید سیدحسین بدرالدین با سخنانش پایه ریزی کرده است. نگاهی گذرا به سخنان قرآنی وی نشان دهنده میزان تأثیرپذیری hش از اندیشه های امام خمینی است؛ اندیشه هایی که در محدوده جغرافیایی ایران محصور نماند و توانست با عبور از مرزهای جغرافیایی، تأثیر شگرفی بر دیگر جریانات خفته و خمود اسلامی گذاشته و با دمیدن حیاتی دوباره بر پیکر بیمار امت اسلام، بار دیگر یادآور ایمان و رشادت سپاهیان محمد صل الله علیه و آله شد. اگر چه امروزه سخنرانی های سیدحسین بدرالدین (ملازم) ره توشه مقاومان یمنی است، اما پر بیراهه نیست که بگوییم برگردان عربی صحیفه امام، همراه همیشگی آنان است، چرا که علاوه بر معنا و مضمونها و کلیدواژه های مشترک میان این دو، کلید واژه امام خمینی در میان برخی از سخنان شهید سیدحسین پربسامد بوده و متن سخنان آن امام راحل را شاگرد غیرحضوری و شهیدش واگویی میکند. از سویی دیگر، مروری بر زندگی و زمانه ای که سیدحسین در آن تنفس میکرده است، شاخصی برای سنجش امتداد فکری امام در مسیر إحیای اسلام ناب و عمق نفوذ روش مقابله اش با نظام سلطه جهانی است. از این رو، این نوشتار در دو بخش ادامه پیدا میکند؛ بخش اول به زندگی سیدحسین بدرالدین اختصاص می یابد تا در ضمن آن، چگونگی تأثیرگذاری امام خمینی بر وی و در نتیجه مقاومت اسلامی در یمن مشخص شود. در بخش دوم نیز با مروری بر سخنان شهید سیدحسین درباره استکبار و صهیونیزم ستیزی امام خمینی، بازتاب انقلاب خمینی در خارج از مرزهای ایرانشهری محک زده میشود.
زندگی و زمانه سیدحسین بدرالدین
سید حسین بدرالدین در سال 1959 میلادی در منطقه «الرویس» استان صعده یمن و در قبیله ای به دنیا آمد که به آنها حوثیها میگفتند. پدربرزگش، امیرالدین الحوثی که به او لقب علامه میدهند، عالمی بزرگ بوده، در برابر حاکمان ستمکار زمانش با صلابت ایستاده و مواضع محکمی میگرفته است تا جایی که فتوا داده حضور در نماز جمعه ای که در آن برای حاکمان ستمکار دعا میکنند، جایز نیست و هر چند امام جمعه مجبور باشد که چنین دعایی کند ولی بالاخره در مثبت نشان دادن تصویر ستمگران سهم داشته است. همچنین پدرش، سید بدرالدین الحوثی یکی از شاخص ترین علمای مذهب زیدیه در یمن بوده و آنقدر به مسائل سیاسی جهان اسلام توجه داشته که نقل می کنند: حتی هنگام وضو گرفتن رادیو را همراه خودش می برد تا اخبار را گوش کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سید بدرالدین و پسرش سیدحسین همانند بسیاری از دیگر یمنی ها شیفته امام خمینی شده و راه و روش ایشان را همان راه و روشی میدانند که زیدیان یمن در طول سالها با آن پرورش یافته و مذهب شان بر آن استوار شده است. این شیفتگی و دلبستگی یمنیان به امام خمینی تا جایی بوده است که برخی از عالمانشان، ایشان را زیدی مذهب به شمار آورده اند، زیرا لبّ و اساس مذهب زیدیه مقابله و مبارزه با ستمکاران و امر به معروف و نهی از منکر است و امام خمینی کسی است که به بهترین شکل با ظالمان و طاغوتیان مبارزه کرده است.
در نگاه حوثیها و بطور کلی، در نگاه یمنیها امام خمینی رهایی بخش امت اسلامی از شر طاغوتیان بوده و امید به برپایی حکوت عدل اسلامی را در دل آنها زنده کرده است، حکومتی که بدون سلطه قدرتهای شرقی و غربی بر اساس آموزه های قرآن تشکیل شود. سیدحسین بدر الدین در این باره میگوید:
امام خمینی، امامی عادل و پرهیزگار بود و همانگونه که در روایت آمده است، نمیتوان امام عادل را بی یار و یاور گذاشت و دعوت او را اجابت نکرد.
شیفتگی سیدحسین بدرالدین نسبت به امام خمینی، او را بر آن میدارد که در سال 1989 میلادی و در سالهایی که کشور درگیر جنگ با رژیم بعث بود، به ایران سفر کند. عبدالرحیم الحمران که در این سفر همراه وی بوده است، جریان را اینگونه روایت میکند:
سیدحسین انقلابی درجه یکی بود. به جمهوری اسلامی سفر کرد و به سختی توانست به ایران که درگیر جنگ و مشکلات شدید امنیتی بود، وارد شود. او در آن روزگار شخصیت شناخته شده ای نبود و بیش از یک ماه در سوریه توقف کرد تا توانست رابطی پیدا کند که از طریقش وارد ایران شود.
سیدحسین در این سفر بیش از پیش شیفته راه امام خمینی شده و میگوید: «چه بسا پرچمی که امام خمینی برافراشته است، هیچ جایگزینی نداشته باشد». این قرابت فکری به جایی میرسد که به فکر باقی ماندن در ایران و ملحق شدن به سپاه بدر برای مبارزه با صدام می افتد. اما به هر حال، این سفر 18 روز طول میکشد و سیدحسین پس از ملاقات با شخصیتهای علمی ایرانی و عراقی مستقر در ایران، به کشورش باز میگردد.
وی یکبار هم به مصر میرود تا با سیف الإسلام البنّاء فرزند شیخ حسن البنّاء مؤسس حرکت اخوان المسلمین مصر دیدار کند. این دیدار در سال 1987 صورت گرفته و سیف الإسلام او را برای بازدید به دانشگاه الأزهر می برد. در همین سفر، سیدحسین تلاش میکند با عمرعبدالرحمن نویسنده کتاب «الفریضه الغائبه» در موضوع جهاد دیدار کند.
در سال 1990 سیدحسین و پدرش، سیدبدرالدین ابتدا با برخی از رهبران مذهب زیدیه درصدد تأسیس حزبی به نام «حزب الحق» بر می آیند ولی دیری نمی پاید که حکومت یمن و عربستان سعودی به دنبال اختلاف افکنی در حزب برآمده و همین مسئله موجب میشود که سیدحسین و پدرش پس از ناکامی در اصلاح حزب، ترجیح دهند که به همراه جمعی از عناصر اصلی که تعدادشان به سه هزاز نفر می رسیده است، از حزب خارج شوند.
پس از آن سیدحسین با مجموعه دیگری از دوستانش که دکتر عبدالرحیم الحمران نیز در میان آنها بوده است، به سازمان «جوانان مؤمن» می پیوندند. این سازمان و حرکت اسلامی را سیدمحمد حوثی برادر سیدحسین به همراه جمعی دیگر از جوانان تأسیس کرده بودند. عبدالرحیم الحمران در این باره میگوید:
از ما؛ من سید حسین و چند نفر دیگر، خواستند که کمکشان کرده و عضو شورای رهبری و سازماندهی شویم. هدفشان هم پرورش فکری و مصون سازی در قبال افکار انحرافی بود.
با اینهمه، سیدحسین از تحصیل بازنمانده، برای ادامه تحصیل به دانشگاه صنعاء میرود و مدرک کارشناسی میگیرد. همچنین در سالهای 1993 تا 1997 به عنوان نماینده مجلس انتخاب میشود.
پیش از جنگ میان ارتش یمن و حزب کمونیست در سال 1994 میلادی، علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن، جمعی از علمای یمن را جمع کرده و از آنها میخواهد که در مقابل حزب کمونیست موضع بگیرند تا هرگونه اقدام نظامی در برابر آنها مشروعیت پیدا کنند. در این میان، علی عبدالله صالح با سید بدرالدین الحوثی نیز ارتباط برقرار میکند ولی بدرالدین چنین اقدامی را نپذیرفته و جنگ ضد کمونیستها را ظالمانه میداند. پسرش سیدحسین نیز تظاهراتی را راه انداخته و از داخل پارلمان بر ظالمانه بودن این جنگ تأکید میکند. این موضعگیری ها موجب میشود که پدر و پسر در در معرض اتهام به همپیمانی با ملحدان کمونیست قرار گرفته و پس از پایان جنگ، حکومت یمن درصدد ترور بدرالدین برآید و به همین منظور به اتاق خوابش، گلوله آر پی جی شلیک میشود. وی از این حادثه جان سالم به در برده ولی متوجه میشود که جانش در خطر است و اطرافیانش او را قانع میکنند که باید از یمن خارج شود. علامه بدرالدین از یمن خارج شده و به عربستان سعودی میرود ولی ملک فهد، پادشاه عربستان اجازه نمیدهد که بیش از ده روز در آنجا بماند. از این رو، عربستان را به مقصد اردن ترک کرده و از آنجا به سوریه سفر کرده و در نهایت به ایران میرسد. اقامت بدرالدین در ایران در حدود یک سال طول میکشد. اواخر سال 1995 میلادی، سیدحسین برای بار دوم به ایران می آید تا پدرش را به یمن بازگرداند.
پس از این، سید حسین تصمیم میگیرد که تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه دهد. از این رو، به همراه عبدالرحیم حمران دوست و همسفر همیشگی اش، به سودان سفر میکند تا در مقطع کارشناسی ارشد، ادامه تحصیل دهد. در این سفر او از مصاحبت با دانشجویانی که از گوشه و کنار جهان اسلام به سودان آمده اند، بهره می برد.
پیش از حادثه یازده سپتامبر سال 2001 میلادی سیدحسین به علت بیماری همسر پدرش به مران باز میگردد و پس از حوادث یازده سپتامبر، جرج بوش، رئیس جمهور امریکا، خطاب به جهانیان میگویند: یا با مایید و یا بر مایید. واکنش سیدحسین این است که «ما ترجیح میدهیم در سپاه اسلام باشیم؛ نه در سپاه کفر».
در این زمان، سیدحسین حوثی به فعالیتهای اجتماعی و خدمت رسانی به مردم روی می آورد، بویژه آنکه از سوی حکومت توجهی به وضعیت معیشتی مردم نمیشود. در همین دوران، وی سخنرانی هایش را در سالن مدرسه امام هادی شروع کرده و محور اصلی سخنانش را آیات قرآن قرار میدهد، زیرا بر این باور بوده است که علت بیماری امت اسلام، دوری از مهمترین عالم وحدت، یعنی قرآن کریم است. قرآن محور بودن سخنان سیدحسین موجب میشود که مجموعه آن سخنان، «راه قرآن» نامیده شود. آنگونه که حمید رزق میگوید، سیدحسین بر این عقیده بوده است که بازگشت به قرآن کریم زمینه ساز وحدت میان مسلمانان است، چرا که در میان مسلمانان اختلافی در زمینه متن قرآن وجود ندارد و لازم است که مسلمانان متن قرآن را میزان قرار داده و تفاسیر موروثی که موجب اختلاف است را کنار بگذارند.
حوادث یازدهم سپتامبر زمینه ساز حمله آمریکا به افغانستان و تهدید عراق شده و دولت ایالات متحده مدعی مبارزه با تروریسم اسلامی میشود. در همین زمان و بطور دقیق در هفدهم ژانویه سال 2002 میلادی، سیدحسین بدرالدین از شاگردان و مریدانی که در سخنرانی اش شرکت میکنند، میخواهد که شعارشان را این جملات قرار دهند:
الله اکبر؛ الموت لإمریکا؛ الموت لإسرائیل، اللعنه علی الیهود؛ النصر للإسلام
خبر به گوش رئیس جمهور یمن میرسد و علی عبدالله صالح به سیدحسین پیغام میدهد که :
این شعار را کنار بگذار و فراموش کن، وگرنه تو را گرفتار کسی میکنم که رحمی به حالت نخواهد کرد.
سیدحسین فهمید که مقصود رئیس جمهور از این تهدید این است که دست ژنرال علی محسن الأحمر را برای انتقام گرفتن از تو باز میگذارم. این ژنرال یمنی که علی عبدالله صالح برای خونریزیها و انتقامگیری از دشمنانش از او استفاده میکرده است، فکرش متأثر از وهابیها و خطش سیاسی اش، خط عربستان سیاسی بوده است.
با این حال، سیدحسین در برابر این تهدید عقب نشینی نکرده و همان روز پیغام میدهد:
من اختیار مردم را ندارم و نمیتوانم آنها را از چنین شعاری منع کنم ولی شما میتوانید بطور رسمی اعلام کنید که چنین شعاری جرم است.
رئیس جمهور، علی عبدالله صالح واسطه هایی را فرستاده و از سیدحسین میخواهد که برای ملاقات با او به صنعاء برود. سیدحسین هم در نامه ای مینویسد: «إن شاء الله در وقت مناسب با هم دیدار و تفاهم خواهیم کرد».
با این حال و از آنجایی که آمریکا و عربستان از علی عبدالله صالح خواسته بودند به جریان حوثیها خاتمه دهد، در سال 2004 علیه آنها اعلان جنگ شده و شش جنگ پیاپی با حوثیها صورت میگیرد که در همان جنگ اول، سیدحسین به شهادت میرسد.


امام خمینی در کلام شهید سیدحسین بدرالدین
همانگونه که در آغاز نوشته شد، جریان مقاومت اسلامی یمن که امروز با نام «انصارالله» شناخته میشود، محصول سخنرانیهای سیدحسین بدرالدین حوثی برای شاگردانش در مدرسه «امام هادی» واقع در منطقه مران در استان صعده یمن است. آنگونه که عبدالملک العجری رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک یمن میگوید: این سخنرانیها عصاره افکار مصلحانه و تجربیات فراوان فکری و سیاسی سیدحسین بدرالدین است. با این حال، نباید اینگونه انگاشت که بدرالدین به دنبال تأسیس حزبی اسلامی بوده و سخنرانی هایش در حکم اساسنامه و دیدگاههای حزبی اش بوده است، چرا که او از عنوان حزب و ساختار سیاسی ابا داشته و به صراحت میگوید:
ما حزبی نداریم… ما سازمانی سیاسی نیستیم، ما گروهی از مسلمانان هستیم که گرد هم جمع شده ایم. علت جنگ و دشمنی با ما نیز این است که ما در برابر آمریکا و اسرائیل قد برافراشته ایم، کالاهایشان را تحریم کرده ایم و آیات قرآن را به مردم گوشزد میکنیم … در حالی که مخالفانمان گوش به فرمان آمریکا هستند.
به هرروی و هرچند وی به دنبال ساختارهای سیاسی مرسوم نبوده است اما به دنبال پرورش انسانهایی بوده است که بر اساس تعالیم قرآن، برپا بایستند، توحید را فریاد کنند، پرچم مبارزه با ظلم را بر دوش کشیده و وارد کارزار با نظام سلطه جهانی شوند. شهید سیدحسین برای رشد و پرورش چنین انسانهایی از ارائه الگو کارآمدی چون امام خمینی غفلت نورزیده و برای رشد فکری و معرفتی شاگردان دیروز و مقاومان امروز یمن تلاش کرده است که جهاد و مقاومت را در گفتمان سلطه ستیز امام خمینی بازتعریف کند. برای نشان دادن این واقعیت که گویای تأثیرپذیری مقاومت یمن از راه امام خمینی است، نگاهی می اندازیم به یکی از سخنرانی شهید سیدحسین بدرالدین که تأثیرپذیری او از و قرابت فکری او با امام را نشان میدهد.
شهیدحسین بدرالدین به مناسبت روز جهانی قدس در برابر نیروهای مقاومت یمنی سخنرانی کرده و در ابتدا بخشی از ترجمه عربی پیام امام خمینی برای تعیین آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس را قرائت میکند. امام خمینی در این پیام با مخاطب قرار دادن عموم مسلمانان در سراسر عالم اینگونه می نویسند:
من از عموم مسلمانان جهان و دولت‌های اسلامی می‌خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن،‌ به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می‌کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می‌‌تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین‌المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان فلسطین اعلام نمایند.
سیدحسین بدرالدین پس از نقل این بخش از پیام امام خمینی، ابعادی چند از شخصیت امام خمینی را برای مخاطبانش واگویی کرده و از عزم و جدیت ایشان برای مقابله و مبارزه با آمریکا و همه دشمنان اسلام نام می برد. وی برای مقاومان یمنی میگوید که امام خمینی، آمریکا را شیطان بزرگ به شمار آورده و دولت آمریکا را صحنه گردان وضعیت ذلت بار و تحقیرآمیز مسلمانان میداند. همچنین ایشان راه برون رفت و رهایی امت مسلمان را میشناخت و هنگامی که از اقدامات حکومتهای مسلمان ناامید شد، بطور مستقیم، توده مسلمانان را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست که آخرین جمعه از ماه مبارک رمضان را به عنوان روز جهانی قدس زنده نگه دارند. در نگاه شهید سیدحسین، پیام و خطاب امام به عموم مردم مسلمان این امکان را فراهم میکند که توده های امت دریابند که خود آنها هستند که میتوانند با زنده نگهداشتن مسئله فلسطین در یادها و با جستجو برای یافتن راه برون رفت از این وضعیت، بار سنگین این مصیبت را از روی دوش امت اسلامی بردارند، چرا که حکومتها و سران کشورهای اسلامی توجه و اهتمامی به رنجهایی که مسلمانان در گوشه و کنار عالم متحمل میشوند، نداشته و از اینهمه ظلم و ستم آسیبی نمی بینند، بلکه این توده های مسلمان هستند که دچار ذلت و سرشکستگی شده و قربانی این وضعیت میشوند. تا زمانی هم که عموم مسلمانان اهتمامی به مسئله امت اسلامی نداشته و دشمنشان را نشناسند و به دنبال راه حلی برای این مشکل و مصیبت نباشند، انتظار داشتن از سران کشورهای اسلامی و دیگران سودی نخواهد داشت.
شهید حسین بدرالدین عقیده دارد که امام خمینی با بینش صحیحی که داشته است، این توان را داشته که با تأمل در وضعیت کنونی و بررسی اوضاع گذشته، بسیاری از اتفاقات آینده را پیش بینی کند. از این رو، ایشان بر سر همه مسلمانان فریاد میکشد تا از خواب برخیزند و متوجه خطری که آنها را فراگرفته بشوند و بدانند که اگر مردم ایران با توان نظامی و اقتصادی بزرگی که در اختیار دارند در کنار همه مسلمانان بویژه مردم کشورهای عربی قرار بگیرند، میتوانند به وجود رژیمی اشغالگر در میان سرزمینهای اسلامی پایان دهند.
سیدحسین بدرالدین بر این نکته تأکید دارد که مسئله فلسطین حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از اولویتهای امام خمینی بوده است و تعبیر «غده سرطانی» را ایشان به این علت برای إسرائیل به کار برده است که وقتی سرطان در بدن انسان ریشه بدواند، یا باید آن را ریشه کن و به کلی نابود کرد و یا آن غده سرطانی تمام جسم انسان را نابود میکند. اسرائیل نیز چنین است و نمیتوان با آن به توافق رسید و صلح و سازش کرد و بر هیچ عهد و پیمانی باقی نمیداند. بنا به گفته شهید سیدحسین، اسرائیل حکومتی یهودی و طمعکار است که فقط به دنبال تسلط بر فلسطین نبوده، بلکه اسرائیل طمعکار به دنبال این است که بر همه سرزمینهای اسلامی و در همه زمینه ها سلطه پیدا کند.
به عقیده او، نگاه واقع بین امام خمینی به اسرائیل، معلول توجه به قرآن کریم است که در موارد متعددی درباره یهودیان سخن گفت و آنها را اینگونه توصیف میکند: «أَوَ کُلَّما عاهَدُوا عَهداً نَبَذَه فَریقٌ مِنهُم». بنا به تصریح قرآن کریم، هرگاه یهودیان پیمانی ببندند، گروهی از آنها آن پیمان را نادیده میگیرند. شهید سیدحسین این آیه را اینگونه شرح و بسط میدهد که اگر «حزب کار اسرائیل» پیمانی ببندد، وقتی حزب «لیکود» بر سر کار بیاید توافق آنها را نقض کرده و زیر پا میگذارد. همچنین اگر حزب لیکود توافق و معاهدهای را با فلسطینیان و عربها امضاء کند، هنگامی که حزب کار سکاندار امور شود، آن توافق را نقض کرده و از بین می برد. شاهد آن هم توافقات بسیاری مانند پیمان «اسلو» است که میان اسرائیل و عربها و فلسطینیان امضا شد اما به ناگاه اسرائیل آن توافقات را نادیده گرفت. با این حال، در برابر هر یک این پیمان شکنی ها همواره عربها و فلسطینیها اعلام کرده اند که به پیمانهای صلح پایبند بوده و خواستار صلح و آرامش هستند!
شهیدحسین بدرالدین از این موضع منفعالانه اعراب در برابر صهیونیستها شگفت زده شده و اینگونه می گوید که با وجود حمله اسرائیلیها به دولت موهوم فلسطینی و وارد شدن آنها به شهرهای فلسطینی، گاهی وزیر اطلاع رسانی فلسطین یا دبیر کل جنبش آزادی بخش و یا مسئول پشت تریبون حاضر شده و اینگونه می گویند که اسرائیل میخواهد که روند صلح را متوقف کند. یا این عبارات سبک و بی مزه را به کار میبرند که آمریکا باید برای نجات روند صلح و سازش پیشقدم شود و اسرائیل متهم است که میخواهد روند صلح را متوقف کند و متهم است که میخواهد دولت فلسطینی را از بین ببرد.
در مقابل این موضع منفعلانه مسئولان عربی و فلسطینی، وی از موضع محکم و نگاه ژرف امام خمینی تمجید کرده و بر این باور است که موضع درست این است که جز با ریشه کن شدن و نابودی رژیم اشغالگر قدس، فلسطین، سرزمینهای عربی و همه سرزمینهای اسلامی از شرّ صهیونیستها رها نمیشوند. هر کار و راهی دیگری هم وقت هدر دادن و فرصت بیشتر دادن به اسرائیلیهاست تا بر توان و امکاناتشان بیافزایند.
حسین بدرالدین مخاطبانش را به دیدگاه امام خمینی درباره طمع اسرائیل به سیطره بر حرمین شریفین توجه داده و می افزاید که شواهد نشان میدهد دیدگاه امام خمینی در بسیاری از موارد مطابق با واقع بوده است و اکنون اسرائیل توانسته به جایی برسد که هیچکس توان مقابله با خواسته های آن را ندارد و کشورهای غربی، حامی اش و عربها، شکست خورده و تسلیم در برابرش هستند و این همه معلول وقت کشی مسلمانان است که به یهودیان اجازه میدهد به اجرای طرحهای شان ادامه داده و فضای را برای پیشبرد اهدافشان مهیا کنند.
به عقیده سیدحسین بدرالدین، اولین مقصر وضعیت افتضاح کنونی سازمان آزادی بخش فلسطین و عرفات هستند که سطح مطالبات را از آزادسازی سرزمینهای اشغالی و از بین بردن اسرائیل به مطالبه حق سکونت در داخل فلسطین و حق داشتن دولتی صوری فروکاستند؛ دولتی که فقط اداره امور فلسطینیان را در ضمن حکوت اسرائیل بر عهده داشته و نمیتواند ارتشی داشته باشد یا با سایر کشورها ارتباط برقرار کرده و روابط دیپلماتیک داشته باشد. در حالی که اگر ما همچون عرفات و دولتش به مسئله نگاه کنیم، بطور ضمنی مشروعیت اسرائیلیها برای باقی ماندن در فلسطین را پذیرفته و دولت آنها را به رسمیت شناخته ایم. در حالی که ما باید به دنبال حرکتی برای آزادسازی فلسطین و از بین بردن اسرائیل باشیم. فلسطینیها نیز حق ندارد بگونه ای موضع بگیرند که اسرائیل را به رسمیت بشناسند و مسئله فلسطین فقط مختص آنها نیست، بلکه مسئله فلسطین متعلق به همه مسلمانان است و حتی اگر فلسطینیها اسرائیل را به رسمیت شناخته و به این رضایت دهند که شهروندانی در حکومت اسرائیل باشند، برای مسلمانان جایز نیست که چنین وضعیتی را پذیرفته و از جهاد برای از بین بردن این غده سرطانی روگردان شوند.
شهید سیدحسین ابراز تأسف میکند که حکومتهای عربی برای دعوت امام خمینی به زنده نگه داشتن روز قدس اهتمامی نشان ندادند، درحالی که امام خمینی شخصیتی بزرگ و مخلص است که غرب، آمریکا، دولتهای استکباری و اسرائیل را با حکمت، شجاعت و بینش صحیحش به واهمه انداخت و امت اسلامی را برای مواجهه تمدنی با دشمنانش آماده کرد تا برای اینکه بر پای خودش بایستد و هیچکس از دشمنانش بر آن سیطره نداشته باشد. جای تعجب است که سران کشورهای اسلامی با چشم خود دیدند که امام خمینی چگونه دشمنان را به وحشت انداخت و آنها چگونه در برابر امام خمینی و انقلاب اسلامی به حیص و بیص افتادند اما باز هم سران کشورهای اسلامی نتوانستند از این مرد بزرگ، نگاه صحیح برای نجات از اسرائیل را فرابگیرند.
در مقابل خیانتها و حماقتهای سران کشورهای عربی و اسلامی، سیدحسین بدرالدین، زنده نگه داشتن روز قدس را اجابت فرمان امام خمینی رحمه الله علیه دانسته و چنین حرکتی را برای ارتقای آگاهی عموم مسلمانان اثرگذار میداند. به علاوه اینکه در نگاه وی، حرکت روز قدس، عبادت و تمرینی برای جهاد در راه خداست.
سخن پایانی
به هر روی آنچه گذشت، گویای تأثیر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بر اندیشه ها و مواضع شهید سیدحسین بدرالدین الحوثی رحمه الله تعالی به عنوان ایدئولوگ جریان مقاومت اسلامی در یمن است؛ مقاومتی که علی رغم مصائب بزرگ و جانکاهی که با آن رو به رو بوده، توانسته به دستاوردهای بزرگی نیز دست یابد، موجب اعجاب دوست و دشمن شود و نشان دهد که اراده های آهنین مردان الهی تسلیم ابزارهای مدرن سپاهیان شیطان نخواهد شد. امید میرود که همین ارادههای آهنین با مدد الهی، سپیده دم پیروزی نهایی را از افق برآورده و رنج و محنت زنان و کودکان یمنی را عزتمندانه پایان ببخشد؛ بمنّه و کرمه.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا