به بهانه انتصاب رییس جدید صداوسیما؛ راهبردهایی برای بهبود عملکرد رسانهای جبهه مقاومت

حامد رضایی
در اینجا با توجه به اهداف سیاسی و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران و با توجه به سیاستها و راهبردهای رسانهای محور لیبرال و محور اسلامگرا به احصا راهبردها و راهکارهای مطلوب رسانهای جبهه مقاومت میپردازیم.
نکته ای که قبل از پرداختن به راهبردها باید بدان اشاره کرد این است که این راهبردها صرفا برای اعمال در رسانههای محور مقاومت پیشنهاد نمیشود، بلکه باید با تکیه بر گسترش ارتباطات و تعاملات فرهنگی و رسانهای با نخبگان محور اسلامگرا، فضایی فراهم شود تا این راهبردها و راهکارها در رسانههای محور اسلامگرا نیز مورد توجه قرار بگیرد.
از آنجا که نظام جمهوری اسلامی به لحاظ مالی در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد، تاسیس شبکههای جدید و بار کردن هزینههای مجدد به نظام امری غیرعقلانی است. مضاف بر اینکه حتی اگر مضیقه مالی نیز وجود نداشت، استفاده از ظرفیت دیگران و هزینه نکردن از جیب خود اولویت داشت. امروز رسانههایی مثل الجزیره دارای نفوذ بسیار بالایی هستند که رسانههای متصل به محور مقاومت از آن محرومند. اگر ما بتوانیم حرفهای خود را از زبان الجزیره بزنیم برد کرده ایم. منافع مشترکی چون مقابله با نفوذ سعودی و امارات در منطقه و نیز مقابله با تحریمهای آمریکا بر کشورهای عضو محور اسلامگرا چون ترکیه میتواند سبب همکاری محور مقاومت و محور اسلامگرا شود. از سوی دیگر مقابله با تهاجم فرهنگی محور لیبرال و تلاش برای تثبیت سبک زندگی اسلامی میتواند از قوی ترین عوامل پیوند میان رسانههای محور مقاومت و محور اسلامگرا باشد. اگر این پیوند ایجاد شود، با توجه به قدرت رسانهای فوق العاده محور اسلامگرا، ظرفیت های رسانهای محور مقاومت نیز رو به فزونی خواهد گذاشت.
بنابراین دو هدف کلی باید مدنظر رسانههای بین المللی جمهوری اسلامی قرار بگیرد:
- ایجاد ارتباط مثبت با رسانههای محور اسلامگرا در جهت رساندن پیام خود به جهان اسلام از تریبون آنها
- بهبود و اصلاح رسانههای موجود به جای تاسیس رسانههای جدید
با توجه به این نکات راهبردها و راهکارهای زیر پیشنهاد میگردد:
غیر از المیادین، سایر رسانههای بین المللی جمهوری اسلامی رسما متعلق به حکومت بوده و این مسئله سبب میشود تا موانع بسیاری بر سر راه فعالیت حرفهای آنها ایجاد شود. وقتی یک رسانه حکومتی شد علاوه بر اجبار به رعایت یکسری پروتکل های دست و پاگیر، باید بابت تک تک رفتارهایش توسط تک تک اجزای حکومت بازخواست شود. بنابراین این رسانه به یک محافظهکاری افراطی مبتلا شده و تبدیل به رسانهای میشود که صرفا باید یکسری شعارهای تکراری و کلیشه ای را تکرار کند. چنین رسانهای یک رسانه خنثی است. تجربه الجزیره نشان میدهد که رسانههایی میتوانند مخاطب جذب کنند که چالشی و انتقادی عمل کنند.
خنثی و محافظهکارشدن رسانه، برای صداوسیمای جمهوری اسلامی رخ داده و حتی انتقاد بسیاری از مدیران خود صداوسیما را برانگیخته است. حکومتی بودن صداوسیما دست و پای آن را بسته است. چراکه مدام باید طوری صحبت کند که نه به فلان وزیر بربخورد و نه فلان نماینده مجلس مکدر شود، باید دائم مواظب باشد که نه سیخ بسوزد نه کباب! و این مسئله صداوسیما را به یک رسانه خنثی و کسل کننده تبدیل کرده است. مضاف بر اینکه نفس وابستگی علنی و رسمی یک رسانه به یک حکومت سبب میشود تا مخاطبین اقبال چندانی بدان پیدا نکرده و تمامی محتوای ارائه شده در آن را ناصحیح و درجهت تقویت رویکردهای سیاسی آن حکومت تفسیر کنند.
قطعا منظور از غیرحکومتی شدن رسانهها این نیست که سیاستهای جمهوری اسلامی در آن اعمال نشود. منظور از استقلال از حکومت استقلالی نسبی است، نه اینکه این رسانهها کاملا از حیطه سیاستگذاری نظام خارج شوند. نظام باید سیاستهای کلان را به آنها ابلاغ کند و دست این رسانهها را در چگونگی پیگیری این سیاستها و نیز به کارگیری راهکارهای حرفهای باز بگذارد. در این زمینه میتوان به شوراهایی متشکل از نخبگان سیاسی و رسانهای اندیشید که در هماهنگی با هم سازوکاری ایجاد کنند که نه به منافع کلان جمهوری اسلامی خللی وارد شود و نه اصول حرفهای رسانهای زیرپا گذاشته شود.
استقلال نسبی رسانهها از حکومت سبب میشود که اصول حرفهای رسانهای (که در بخش راهبردهای اجرایی مفصل درباره آن صحبت خواهیم کرد) بهتر رعایت شود و رعایت این اصول تاثیرگذاری و نفوذ رسانه را دوچندان خواهد کرد. این اتفاق برای شبکه المیادین افتاده است و باید به سایر شبکهها مانند العالم، آی فیلم، الکوثر، سحر و… نیز تسری یابد.
ب) استفاده از قالب های تکمیل کننده:
در سالهای اخیر و با نفوذ شبکههای اجتماعی از میزان نفوذ رسانههای متعارف به میزان قابل ملاحظه ای کاسته شده است. نقش ویژه شبکههای اجتماعی در انقلابهایی که در خلال بیداری اسلامی رخ داد، مورد توجه ویژه صاحب نظران قرار گرفته بود، تا جایی که این انقلابها بعضا به انقلاب توسط شبکههای اجتماعی تعبیر شد. کاهش نفوذ رسانههای متعارف، لزوم استفاده از قالب های تکمیل کننده که عمدتا در شبکههای اجتماعی نمود پیدا میکند را دوچندان میکند.
هم محور سعودی – امارات و هم محور ترکی – قطری سرمایه گذاری ویژهای روی شبکههای اجتماعی و راه اندازی موجهای رسانهای در این شبکهها انجام داده اند. بررسی هشتگ های ترندشده در کشورهای مثل قطر، امارات و سعودی به خوبی جهت دهی حکومت ها را نشان میدهد. این محورها شبکههای اجتماعی را بهترین محمل برای نفوذ در قلب جوامع محور مقابل دیده و با قدرت از آن استفاده میکنند. به طور مثال تقریبا هرروزه یک هشتگ برضد حکومت قطر در میان هشتگ های این کشور ترند شده است که به وضوح نقش ارتش سایبری محور سعودی – امارات را مشخص میکند. در داخل ایران نیز اصحاب شبکههای اجتماعی جریان سازی های ضدانقلاب را روزانه حس میکنند. بررسی سیاستهای رسانهای دشمنان انقلاب برای براندازی جمهوری اسلامی هم نشان میدهد که آنان سرمایه گذاری ویژهای روی رسانههای غیررسمی و شبکههای اجتماعی انجام داده اند. تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی در اغتشاشات سال 88 و آشوب های دی ماه 96 و آبان 98 نیز بر کسی پوشیده نیست. اینها نشان از اهمیت و تاثیرگذاری بالای شبکههای اجتماعی در عصر کنونی دارد.
برای تاثیرگذاری در شبکههای اجتماعی شناخت دقیق و ریزبینانه از کوچکترین خصوصیات فرهنگی جوامع مختلف و اشراف تمام و کمال بر ادبیات و فرهنگ آن جوامع، اصلی است که به هیچ وجه نمیتوان از آن چشم پوشی کرد. تنها کسانی میتوانند در شبکههای اجتماعی موفق باشند که اولا بومی آن منطقه باشند و ثانیا فهمی کامل و جامع از فرهنگ مردم آن داشته باشند، در غیر این صورت تصنعی شدن این فعالیت ها سبب میشود تا نتیجه عکس حاصل شود. چراکه مخاطب به سرعت به مردمی نبودن این محتوا پی برده و به سرعت آن را پس میزند.
یکی از دلایل موفقیت شبکههایی مانند الجزیره چابکی ساختاری آن است که سبب خبررسانی سریع و به لحظه شده است. بالعکس ساختار بروکراتیک عظیم صداوسیما سبب شده تا در خبررسانی سریع آن وقفه ایجاد شود. ساختار عریض و طویل صداوسیما آن را شبیه به مردی کرده که از شدت چاقی نه تنها قدرت دویدن ندارد که حتی برای یک پیاده روی ساده هم به نفس نفس زدن می افتد.
برخلاف الجزیره که مدیران میانی دارای اختیارات عمل وسیع بوده و به همین دلیل میتوانند با واکنش های سریع به اتفاقات، مخاطبین را به سمت خود جذب کنند، روند پیچیده و سنگین تصمیم گیری در صداوسیما سبب کندی خبررسانی شده است. الجزیره در زمانی که در صداوسیمای جمهوری اسلامی ده ها هزار نیرو مشغول به کار بودند، با حدود 300 نیرو توانست به مهمان هرشب خانه های مردم منطقه تبدیل شود.[1]
بخش دوم: راهبردهای اجرایی (به کارگیری اصول حرفهای رسانهای)
مادامی که مخاطب به رسانه اعتماد نداشته باشد، هیچ حرفی از حرفهای آن را باور نکرده و هزینه کردن برای چنین رسانهای، جز اتلاف بیت المال فایده دیگری ندارد. متاسفانه اعتماد مخاطب نسبت به رسانههای رسمی جمهوری اسلامی – چه بین المللی و چه داخلی – تا حد زیادی مورد خدشه قرار گرفته است. و این به دلیل رویکرد غیرحرفهای این رسانههاست. اگر رسانهها ما نیز همچون الجزیره به اصول حرفهای رسانهای وفادار بودند، امروز جایگاه ایران در افکار عمومی منطقه بسیار بالاتر از جایگاه کنونی بود.
تنها راه احیای «اعتماد» مخاطب تکیه بر اصول حرفهای فعالیت رسانهای است. گفتنی است اگر اعتماد مخاطب به رسانههای جمهوری اسلامی احیا نشود، سایر راهبردها نیز نتیجه ای دربرنخواهد داشت. درواقع راهبردهای بخش دوم پیش شرط راهبردهای بخش سوم (راهبردهای محتوایی) است. به طور مثال اگر در بخش راهبردهای محتوایی گفته میشود که پیشرفت های مادی جمهوری اسلامی باید بازنمایی بشود، به این معنا نیست که برنامهای یکطرفه برگزار شده و مدام از پیشرفت های مادی تعریف و تمجید شود، بلکه میتوان در قالب مناظره با مخالفین و نشان دادن منطق ضعیف آنها، پیشرفت ایران را به دیگران نمایاند.
در راستای احیای اعتماد مخاطب راهکارهای زیر پیشنهاد میگردد:
الف) رعایت انصاف و بیان حقایق:
اینکه رسانههای جمهوری اسلامی اخبار پیروزی های محور مقاومت را با آب و تاب و حتی بزرگنمایی منتشر کرده و سایر اخبار را سانسور میکنند، نه تنها جای هیچ اعتمادی به این رسانه ها باقی نگذاشته که آنها را مضحکه خاص و عام (و حتی سمپاتهای جمهوری اسلامی) کرده است! اینکه فی المثل در بازنمایی قضایای سوریه وقتا فوقتا بر پیروزی های ارتش سوریه تاکید شود و هیچ حرفی از پیشروی های معارضین زده نشود، مخاطب را با این پرسش مواجه میکند که چطور ارتش سوریه که چندین سال است مدام دارد پیشروی میکند هنوز به کره مریخ نرسیده است؟!
متاسفانه رویکردهای غیرحرفهای این رسانهها مایه تمسخر آنها شده است. بنابراین نیاز است که محافظهکاری ها کنار گذاشته شده و رسانههای جمهوری اسلامی به بیان حقایق به صورت منصفانه بپردازند. رسانههای محور مقاومت باید به گونهای عمل کنند که مخاطب وفاداری آنها را به حقیقت و انصاف بستاید. اگر این اتفاق افتاد، نفوذ این رسانهها به شکل فزانیده ای افزایش پیدا خواهد کرد.
اینکه رسانه جایی است که در موضوعات مختلف نظرات موافقین و مخالفین را بیان کرده و قضاوت بر عهده مخاطب می گذارد جزو بدیهیات فعالیت حرفهای رسانهای است که متاسفانه در رسانههای جمهوری اسلامی مراعات نمیشود. تحلیل گری که در فضایی بدون رقیب – و حتی بدون حضور دشمن فرضی – حرف خود را به کرسی می نشاند، بیش از آن که قوت تحلیل خود را نشان دهد ضعف خود را از به آزمون گذاشتن نظراتش به نمایش می گذارد. برای بازسازی اعتماد مخاطب حتما باید فضایی فراهم کرد که تحلیل های مختلف در آن رسانه شنیده شود. رسانههای جمهوری اسلامی نباید به گونهای رفتار کنند که گویی دربرابر حرفهای مخالفین استدلال قانع کننده ای نداشته و به همین خاطر از شنیده شدن این حرف ها میترسند.
همانطور که در متن اشاره شد، یکی از عوامل موفقیت عجیب الجزیره در ابتدای کار آن، تریبون دادن به کسانی بود که در رسانههای دیگر تریبون نداشتند. الجزیره در هر موضوع مخالفین و موافقین را از طیف های گوناگون و متضاد سیاسی دعوت میکرد. الجزیره جایی بود که مخاطب میتوانست اعتماد کند که در آن همه حرف ها را خواهد شنید. هر رسانهای که بتواند چنین ذهنیتی در ذهن مخاطبینش ایجاد کند، قطعا میتواند گفتمان خود را گسترش دهد.
ج) استفاده از ادبیات کارشناسی و غیرکلیشه ای:
استفاده از ادبیات غیرکارشناسی سبب شده تا بسیاری از مفاهیم و شعارهای انقلاب اسلامی تبدیل به کلیشه شوند. مخاطب حرفهای کلیشه شده را جدی نمیگیرد. حرفهای تکراری که بعضا خود گوینده هم اعتقاد قلبی به آنها ندارد، مخاطب را می رماند. مدیران رسانهای ما باید به این مساله ایمان بیاورند که دوران این ادبیات مدت هاست به سر آمده است.
البته این به معنای نادیده گرفتن شعارهای اصیل انقلاب اسلامی و حتی کمرنگ کردن آنها نیست. بلکه اتفاقا باید این شعارها را سردست گرفت و فریاد زد و نباید با افتادن در دام رویکردهای لیبرالی روی شعارها خط کشید. اما مسئله این است که وقتی شعارها به ادبیات کارشناسی ضمیمه نشوند، پس از مدتی تبدیل به کلیشه میشوند. ادبیات کارشناسی نیز در فضایی نقادانه و آزاداندیشانه، قوت خود را نشان خواهد داد. ما برای اینکه قوت مواضع خود را به مخاطبین نشان دهیم، باید فضای مناظره و گفتگو با مخالفین را فراهم کرده و از این طریق ضعف طرف مقابل و قوت خود را به نمایش بگذاریم.
د) استفاده از شخصیتهای برجسته:
حضور شخصیتهای برجسته جهان عرب در شبکههای محور مقاومت، حتی اگر منتقد یا مخالف محور مقاومت باشند، به اعتبار این رسانهها کمک بسیاری خواهد کرد. رسانههای محور مقاومت باید محملی برای بیان مهمترین و جدیترین مباحث، فارغ از موافقت یا مخالفت آن با گفتمان جبهه مقاومت، از جانب مهمترین اشخاص باشند. ولی متاسفانه حضور چهرههای برجسته جهان عرب در این رسانهها بسیار کمرنگ است.
از سوی دیگر رسانههای محور مقاومت در برند سازی از شخصیتهای حاضر در این رسانهها ناموفق بوده اند. آنچنان که الجزیره توانسته فردی چون فیصل القاسم را تبدیل به برند کند و یا اتفاقی که برای ترکی الدخیل در العربیه افتاده است و در بسیاری از شبکههای عربی دیگر همچون الحوار، الشرق، مکملین و… رخ داده، در شبکههای متعلق به محور مقاومت وجود ندارد. البته شخص غسان بن جدو زمانی که در الجزیره بود چنین جایگاهی داشت. او در ابتدای شکل گیری المیادین شخصا به اجرای بعضی برنامهها میپرداخت ولی چندسالی است که اجرای او در این شبکه بسیار کم شده است.
با توجه به شرایط سیاسی و مذهبی منطقه خصوصا پس از اتفاقات موسوم به بیداری اسلامی، جایگاه ایران در میان افکار عمومی منطقه به شدت پایین آمده است. تقریبا همه نظرسنجی ها نشان می دهند که محبوبیت ایران کاهش چشمگیری نسبت به سالهای قبل از بیداری اسلامی پیدا کرده است.[2] ایران در اذهان مردم منطقه به عنوان حکومتی شیعی و فارسی شناخته میشود که به دنبال مبارزه با اعراب و ایجاد امپراتوری فارسی و نیز از بین بردن اهل سنت و یکدست سازی جهان اسلام بر مبنای مذهب تشیع است. بنابراین مشکل افکار عمومی با ایران مشکلی صرفا سیاسی نیست، بلکه آنها با ایران مشکل هویتی پیدا کردهاند. در چنین فضایی طبیعی است که سیاستهای ایران در سطح جهان اسلام نمیتواند موفقیت آمیز باشد. در جهت ترمیم چهره ایران و بازگشت به دورانی که حکومت ایران از محبوبیت بالایی در میان تودههای جهان اسلام برخوردار بود، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
تفکیک میان مخاطب «شیعه» و «سنی» و کمرنگ کردن تظاهرات شیعی و نمایش هویت فرافرقهای و «اسلامی» برای مخاطب سنی:
اکثر مخاطبین ما در جهان اسلام اهل سنت هستند و اگر رسانههای ما بدون اینکه بتوانند میان مخاطب شیعی و سنی تفکیک قائل بشوند و در تمام رسانههای خود هویتی آشکارا شیعی اتخاذ کنند، به دست خود اکثر مخاطبین را فراری میدهند.
البته این مسئله به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن مخاطب شیعه نیست. شیعیان منطقه مهمترین حامیان انقلاب اسلامی هستند و باید برای جذب و ارتقای آنها برنامه ویژه داشت. قطعا هم مخاطب شیعی و هم مخاطب سنی دارای اهمیت هستند و باید برای هردو مخاطب برنامه جدی داشت و جذب هیچ یک را نباید فدای جذب دیگری کرد.
مهمترین راهکار در این زمینه تفکیک میان این دو مخاطب و تفاوت در محتوایی است که به هریک عرضه میشود. فی المثل باید یک شبکه (مانند الکوثر) هویت و مخاطب خود را شیعی تعریف کرده و برای ارتقای فرهنگ انقلابی شیعی و تثبیت عمق استراتژیک ایران در جوامع شیعی تلاش کند و شبکه دیگر (مانند العالم یا المیادین) مخاطب خود را تودههای جهان اسلام که اکثرا سنی هستند تعریف کرده و سعی کند هویتی فرافرقهای از خود به نمایش بگذارد. المیادین چنین رویه ای را در پیش گرفته است و به همین خاطر در جذب تودههای جهان اسلام موفق بوده است.
اما متاسفانه این اتفاق در شبکه العالم و سایر رسانههای متعلق به محور مقاومت (مانند شبکههای عراقی و لبنانی) رخ نداده و نشانه های شیعی به وفور در این شبکه یافت میشود.
متاسفانه تبلیغات شبانه روزی دشمنان انقلاب در جهت ترساندن اهل سنت از ایران و القای این دروغ که «ایران در تلاش برای نابودی مذهب شماست» تا حدودی موفق بوده است و توانسته جلوی نفوذ ایران در افکار عمومی و صدور انقلاب اسلامی را بگیرد. متاسفانه دشمن خصوصا بعد از قضایای سوریه که به «سنّیکشی شیعیان» تعبیر شد توانسته تا حدی این ذهنیت را در افکار عمومی منطقه وارد کرده و از این طریق ایران را منزوی کند. بنابراین تلاش برای مبارزه با این شبهه و دامن نزدن به خواست دشمن از ضروریاتی است که بدون انجام آن، ترمیم چهره ایران امری ناممکن خواهد بود. در این راستا میتوان به این راهکارها اشاره کرد:
- تلاش درجهت اقناع مخاطب سنّی عرب درباره حمایت ایران از حکومت بشار اسد
- بازنمایی روابط مسالمتآمیز شیعیان و اهل سنت در ایران و خدماتی که جمهوری اسلامی نسبت به اهل سنت انجام داده است
- بازنمایی مسئولیت های حکومتی اهل سنت در ایران و نیز جایگاه ملی آنان در عرصه های مختلف ورزشی، هنری، فرهنگی و…
- بازنمایی تلاش ها و هزینههای ایران در قضایای غیرشیعی جهان اسلام مانند مسئله فلسطین، مسئله میانمار، بوسنی، جهاد علیه شوروی در افغانستان و…
- بازنمایی تولیدات فرهنگی ایرانی (مانند فیلمهای سینمایی، کاریکاتورها، طرح های گرافیکی و… که توسط هنرمندان ایرانی تولید شدهاند) درباره مسئله فلسطین در فضای جهان اسلام
- بازنمایی هزینههای هنگفتی مانند تحریم و جنگ های نیابتی که ایران شیعی بخاطر فلسطین سنی متحمل شده است.
- بازنمایی برخورد جمهوری اسلامی با جریانات افراطی شیعی
- بازنمایی تفاوتهای بنیادین سیاسی و مذهبی میان شیعیان افراطی و شیعیان انقلابی
- بازنمایی رویکردهای اعتدالی شیعی در برابر تصویرسازی مشوش دشمنان از تشیع به مثابه مذهبی سنّی ستیز
- بازنمایی آیین ها و مناسک عام و غیرشیعی موجود در ایران مانند قرآن خوانی های جمعی در ماه رمضان، اعتکاف، نماز عید فطر و قربان و… درجهت القای اشتراکات فراوان میان تشیع و تسنن و هویت «اسلامی» ایران
- بازنمایی ویژه رویکردهای قرآنی جامعه ایران مانند تعداد بالای حافظان قرآن کریم، در جهت مبارزه شبهه تفاوت قرآن شیعیان با قرآن سایر مسلمانان!
کمرنگ کردن تظاهرات «فارسی» و نمایش هویت فراقومی:
دعوای عرب – فارس از جمله حربههایی بوده که از ابتدای انقلاب برای منزوی کردن ایران مورد توجه دشمنان قرار داشته است. همواره این خط تبلیغی وجود داشته که ایران در تلاش برای ایجاد یک امپراطوری فارسی و مقابله با اعراب بوده است. جنگ صدام علیه ایران نیز دقیقا با همین خط تبلیغی (نمایندگی صدام از اعراب در جنگ با فارس) توجیه میشد. در سالهای اخیر نیز تمرکز بر این وجه از شکاف میان ایران و سایر کشورهای جهان اسلام شدت و فزونی بیشتری گرفته است. چراکه اگر فقط بر شکاف شیعه – سنی تاکید شود، ایران میتواند حداقل در کشورهایی مثل عراق، لبنان، سوریه و یمن نفوذ پیدا کند ولی اگر دعوای فارس – عرب پررنگ شود، ایران حتی در این کشورها نیز منزوی خواهد شد. کمااینکه می بینیم در یکی دوسال اخیر تلاش برای ایجاد تفرقه میان دو ملت عراق و ایران شدت گرفته است. مشخصا رسانههای محور لیبرال تلاشی جدی در این جهت را آغاز کردهاند. به طور مثال الشرق الاوسط چندی پیش گزارشی درباره استفاده جنسی مردان ایرانی از زنان عراقی در حین مراسم اربعین منتشر کرد تا از این طریق بتواند میان دو ملت جدایی و دشمنی بیندازد.
در جهت مقابله با این خط تبلیغی دشمن راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
– بازنمایی زندگی مسالمتآمیز عرب و فارس در ایران
– بازنمایی جایگاه اعراب در مسئولیت های حکومتی ایران
– بازنمایی کمک های ایران به کشورهای عربی مانند فلسطین، عراق، سوریه، لبنان و…
– بازنمایی جایگاه تاریخی ایرانیان در حفظ و تقویت زبان عربی (بسیاری از علمای صرف و نحو عربی ایرانی و فارس بوده اند.)
– پرداختن مثبت به فرهنگ و تمدن عربی و برجسته کردن شخصیتهای برجسته عرب در رسانههای منتسب به محور مقاومت
– توجه به حساسیت های فرهنگی اعراب
– بازنمایی رویکرد ضدنژادپرستانه و ضدقومیتگرایی اندیشه انقلاب اسلامی و ضدیت قومیتگرایان فارس با جمهوری اسلامی
– بازنمایی اهتمام به تعلیم زبان عربی در مدارس و دانشگاه های ایران
– بازنمایی اشتراکات فرهنگی ایرانیان و اعراب کشورهای مختلف
بازنمایی پیشرفت های مادی ایران:
متاسفانه دشمن در ترسیم چهره ای عقب مانده و منحط از ایران در سطح بین الملل موفق بوده است. به طوری که حتی سمپاتهای جمهوری اسلامی وقتی در ایران حضور پیدا میکنند از مشاهده سطح پیشرفت ایران دچار اعجاب میشوند! بنابراین بازنمایی پیشرفت های مادی ایران میتواند به تبلیغ الگوی سیاست ورزی و حکمرانی ایران و تثبیت و تقویت جایگاه آن در افکار عمومی کمک شایانی کند. در این راستا راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
– دعوت از روزنامهنگاران منطقه برای بازدید مستقیم از ایران
– ایجاد فضایی در جهت تولید محصولات رسانهای درباره اوضاع ایران توسط مستندسازان عرب
– بازنمایی ویژگی های مادی و اقتصادی ایران که در کشورهای دیگر کمتر وجود دارد. مانند امنیت حاکم بر ایران، پیشرفت ایران در حوزه هایی مانند تکنولوژی نانو، انرژی هستهای و… (بعضی مسائل در نظر ما بی اهمیت است ولی تجربه نشان داده که برای مخاطب عرب به شدت جذاب است. مثلا بسیاری از روزنامهنگاران عرب که وارد ایران شدند پس از بازگشت از شدت تمیزی و نظافت شهر تهران تعریف و تمجیدهای جالبی کردهاند![3])
– ایجاد ارتباطات مثبت با خبرنگاران رسانههای منطقه حاضر در ایران و یا دفاتر این رسانهها در جهت بازنمایی پیشرفت های مادی ایران
بازنمایی استکبارستیزی ایران:
در میان انبوه حکومت های وابسته به غرب که در منطقه وجود دارد، نظام سیاسی مستقل، استکبارستیز و مقاوم ایران همواره مورد تحسین افکار عمومی جهان اسلام بوده است. دشمن نیز سعی کرده با القای همپیمانی مخفیانه ایران با آمریکا و اسرائیل و اخیرا القای وابستگی ایران به روسیه، این چهره مثبت جمهوری اسلامی را تخریب کند. درواقع میتوان گفت که استکبارستیزی کماکان بزرگ ترین برگ برنده محور مقاومت است که نفوذ در افکار عمومی منطقه را موجب شده است. ماهیت انقلابی حکومت ایران مزیتی است که رقبای منطقهای از آن محروم هستند و باید مدام بازنمایی شود. لازم است در جهت مبارزه با شبهات دشمنان و آگاه سازی مخاطبین منطقه نسبت به استقلال سیاسی ایران و نیز عقلانیتِ انقلابی که در پس رفتارهای سیاسی آن در منطقه وجود دارد، راهکارهای زیر اعمال گردد:
– بازنمایی مقاومت ملت ایران در برابر تحریمهای همه جانبه در طی 40 سال
– بازنمایی مقاومت یک جانبه ایران در برابر تهاجم جهانی علیه آن در خلال جنگ تحمیلی
– بازنمایی هزینههایی که ایران بابت مقاومت 40 ساله پرداخته است: مانند تحریمهای فلج کننده و…
– بازنمایی مقاومت ایران در جریان انرژی هستهای و هزینههای هنگفتی که در این زمینه متحمل شده است. مانند ترور دانشمندان هستهای، تحریم و…
– بازنمایی خباثتهای آمریکا و اسرائیل علیه ملت ایران مانند حمله به هواپیمای مسافربری، کمک به حملات شیمیایی صدام، ترور دانشمندان ایرانی و …
– بازنمایی عقلانیت حاکم بر رفتار جمهوری اسلامی در مسائل منطقه مانند بحران سوریه، بحران یمن، انقلابهای مردمی و…
– مقابله جدی با بازنماییهای احساسی و ظاهرا انسانی مخالفین سیاستهای ایران در سوریه و اقناع مخاطب درجهت کمک ایران به کاهش خونریزی و کشتار در این کشور
– بازنمایی جایگاه رژیم پهلوی در سیاستهای آمریکا و اسرائیل و ضربهای که غرب با نابودی این رژیم متحمل شد
– بازنمایی مدل جامع و عقلانی انقلابیگری ایران در برابر مدلهای هزینه زا مانند مدل القاعده و داعش
– بازنمایی جنس «اسلامی» انقلابیگری و استکبارستیزی ایران و تفاوتهایش با مدلهای غیراسلامی
– بازنمایی ویژه عملکرد جمهوری اسلامی در مسئله «فلسطین» با توجه به جایگاه کلیدی این مسئله نزد افکار عمومی و مصادره مسئله فلسطین توسط محور ترکی – قطری
بازنمایی مردم سالاری حاکم بر ایران:
دموکراسی گمشده مردم منطقه است. وجود انتخابات از جمله مواردی است که تقریبا برای اکثریب قریب به اتفاق مردم منطقه تبدیل به یک رویا شده است. به همین دلیل وجود انتخابات و مردم سالاری در ایران مورد تحسین افکار عمومی منطقه قرار گرفته است. بازنمایی این مردم سالاری تاثیرات بسیاری خواهد داشت. بعضی از مسائل برای ما عادی است ولی برای مخاطب عرب یک آرزوست. مثلا چندی پیش کلیپ انتقادات صریح و بیپرده دانشجویان از حسن روحانی در حضور خود او تعجب مخاطبین عرب شبکههای مجازی را برانگیخت و غالبا این مقدار از آزادی در نقد حاکمان جامعه را مورد تمجید قرار دادند[4] . همزمان با غفلت ما از این برگ برنده، دشمن با تمام توان رسانهای خود سعی میکند ایران را کشوری استبدادی تصویر کند تا از این طریق از نفوذ ایران جلوگیری نماید.
در این راستا راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
- بازنمایی جلسات نقادی دانشجویی و مردمی در حضور سران حکومت مانند رهبری و ریاست جمهوری (متاسفانه رسانههای بین المللی جمهوری اسلامی به جای اینکه این سند افتخار را سردست گرفته و به وجود آزادی بیان در ایران مباهات کنند، عامدانه به سانسور آن دست میزنند!)
- بازنمایی تفاوتهای جدی دولتهای مختلف جمهوری اسلامی در جهت نشان دادن قدرت مردم در تغییر سیاستها
- بازنمایی جایگاه زنان در سطوح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران
مهمترین رساله رسانههای محور مقاومت تلاش در جهت «صدور انقلاب» است. از این جهت ترمیم چهره ایران خود مقدمه ای است برای صدور گفتمان انقلاب اسلامی. برای تسهیل در صدور گفتمان انقلاب اسلامی راهبردهای زیر پیشنهاد میگردد:
گسترش یا حفظ اسلامگرایی معتدل و انقلابی:
جمهوری اسلامی یک حکومت اسلامگراست و گسترش اسلامگرایی به گسترش نفوذ آن خواهد انجامید. اختلافات ایجاد شده با اسلامگرایان در سالهای اخیر نباید رهزن تحلیل های ما شود و دور گسترش اسلامگرایی را خط بکشیم. قید «معتدل» دربرابر افراط گرایی بعضی جریانات سلفی و قید «انقلابی» دربرابر اسلام خنثی و بی خاصیتی است که محور سعودی – امارات در پی گسترش آن است. اگر اسلامگرایی معتدل و انقلابی رو به ضعف بگذارد، از طرفی رویکردهای لیبرال و غربگرایانه رشد کرده و از طرف دیگر عطش اسلامگرایی و انقلابیگری را سلفی های تکفیری پاسخ خواهند گفت. و هردوی این جریانات به خون ایران و جبهه مقاومت تشنه اند. مضاف بر اینکه ائتلاف با محور اسلامگرا میتواند عمق استراتژیک عظیم این جریان را پشت جبهه مقاومت آورده و از این طریق به این جبهه کمک شایانی کند. بنابراین در راستای گسترش اسلامگرایی معتدل و انقلابی راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
الف) دامن نزدن به سه ضلعی قدرت در منطقه: برخلاف رابطه جبهه مقاومت با محور لیبرال که رابطه ای بر پایه «تخاصم» است، ارتباط جبهه مقاومت با محور اسلامگرا بر اساس «رقابت» بنا شده است. و این در حالی که است هم جبهه مقاومت و هم محور اسلامگرا دارای رابطه «خصمانه» با محور لیبرال هستند. این اشتراک منافع باید در کنار اشتراکات ایدئولوژیک پررنگ شده و از طریق هم افزایی این دو محور به جدال با نمایندگان سیاستهای غرب در منطقه رفت. بنابراین باید از راهبردهای اصلی جبهه مقاومت ایجاد نزدیکی با جبهه اسلامگرا در تقابل با جبهه لیبرال است.
گفتمان امام خمینی «ره» مبنی بر تقابل اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی باید برای مخاطب ملموس شود. در این راستا عدم تاکید و تمرکز بر خرده هویت های فرقهای و قومی و تاکید بر هویت های کلان باید به خط مشی اصلی رسانههای محور مقاومت تبدیل گردد. دوگانه «اسلام – غرب» و «استضعاف – استکبار» باید تا حد ممکن تقویت و دوگانه های فرقهای مانند «شیعه – سنی» و دوگانه های قومیتی مانند «عرب – فارس» به شدت تضعیف گردد.
ب)گسترش همکاری با رسانههای اسلامگرا و ایجاد دغدغه های مشترک در جهت گسترش اسلامگرایی معتدل و انقلابی: اگر ما نتوانیم تقریری معتدل و تقریبی از انقلابیگری در جهان اهل سنت ایجاد کرده و آنها را تبلیغ کنیم، انرژی انقلابی جوانان سنّی مذهب به صورت طبیعی به سمت سلفیت گرایش پیدا خواهد کرد و گسترش سلفیت هم به ضرر ایران است و هم به ضرر تمام جهان اسلام. در این راستا همکاری با اسلامگرایان معتدل (که عمدتا گرایشات اخوانی دارند) باید مدنظر قرار بگیرد. اختلافات سیاسی با اخوانیها در قضایای سوریه و مسائلی از این دست نباید محور مقاومت را از آینده نگری غافل کرده و سبب شود تا ما به دست خود به گسترش رویکردهای لیبرالی و سلفی کمک کنیم.
دغدغه های مشترکی چون مسئله میانمار، فلسطین و کشمیر میتواند زمینه های خوبی برای همکاری میان ما و اسلامگرایان باشد. مضاف بر اینکه بازنمایی فعالیت های جمهوری اسلامی در این زمینه ها به تصحیح نگرش ذهنی آنان نسبت به محور مقاومت کمک بسیاری خواهد کرد.
ج)پررنگ کردن اشتراکات ایدئولوژیک و دشمن مشترک میان دو محور اسلامگرا و مقاومت: در این راستا بازنمایی اشتراکات راهبردی گفتمان امام خمینی «ره» و رهبر معظم انقلاب با مصلحان اهل سنت اهمیت بسیاری پیدا میکند. امام خمینی «ره» و بسیاری از مصلحان معتدل اهل سنت دارای پروژه های مشترکی بودند. آنها در پی کوتاه کردن دست استعمار غربی و تفاله های آن از جهان اسلام و برقراری حکومت های مستقل اسلامی بودند. متاسفانه نسل جدید اهل سنت از این اشتراکات آگاهی چندانی ندارند و تبلیغات دشمنان سبب شده تا آنها امام خمینی «ره» و رهبر معظم انقلاب را شخصیتهایی فرقه گرا بپندارند. بازسازی این انگاره های ذهنی به نفوذ جمهوری اسلامی در میان تودههای جهان اسلام کمک بسیاری خواهد کرد. در این جهت میتوان به بازخوانی نامه نگاری های امامین انقلاب با شخصیتهای برجسته اهل سنت، کتب ترجمه شده شخصیتهای برجسته اهل سنت مثل سیدقطب توسط رهبر انقلاب و تمجیدهایی که امامین انقلاب از این شخصیتها کردهاند اشاره کرد.
د)تریبون دادن به اهل سنت معتدل و انقلابی ایرانی در رسانههای محور مقاومت درجهت ایجاد تقریب بین محور اسلامگرا و محور مقاومت
ه) بازنمایی خیانت های جبهه لیبرال نسبت به مسئله فلسطین و سایر مسائل جهان اسلام
ط) بازنمایی کمک های ایران به قطر در جریان تحریمها
گسترش روحیه انقلابیگری و مبارزه با فرهنگ بی تفاوتی:
هرچه روحیه انقلابیگری فروکش کرده و فرهنگ بی تفاوتی در بدنه جهان اسلام نفوذ بیشتری کند، راه برای سلطه آمریکا و حکومت های همپیمان او باز و حکومت های انقلابی مثل ایران منزوی خواهد شد.
به موازات گسترش روحیه بی تفاوتی نفوذ جریانات سازشکار و غربگرا افزایش پیدا خواهد کرد. به همین دلیل است که محور لیبرال به بهانه مبارزه با افراطی گری و تروریسم برای تضعیف روحیه انقلابیگری به صورت جدی فعالیت میکند. همانطور که در متن اشاره شد در سالهای اخیر محبوبیت محمد بن سلمان در میان جوانان عرب گسترش پیدا کرده و این دلیلی جز تضعیف روحیه انقلابیگری در بدنه جوانان جهان اسلام ندارد.
گفتیم که آنچه سبب شده تا ایران در جهان اسلام نفوذ داشته باشد، بیش از سایر علل مدیون عامل استکبارستیزی ایران است. اما وقتی مردم منطقه خود استکبارستیز نباشند، استکبارستیزی ایران هم جذابیتی برای آنها نخواهد داشت. در این راستا راهکارهای زیر پیشنهاد میگردد
الف) بازنمایی خسارتهای اجتماعی اقتصادی فرهنگی و سیاسی جبهه استکبار جهانی و اذناب آنها: آگاهی یافتن تودهها از جنایاتی که استعمار بر آنها وارد کرده و میکند، قطعا از استحمار آنها جلوگیری خواهد کرد. در این زمینه تاکید ویژه بر «تاریخ» بسیار ضروری است. بازخوانی اتفاقاتی چون استعمارگری فرانسه و انگلیس در مصر، جنایات استعمار فرانسه در الجزایر، جنایات استعمار ایتالیا در لیبی، جنایات استعمار انگلیس در عراق، جنایات استعمار فرانسه در سوریه و لبنان، قضایای منجر به فروپاشی امپراطوری عثمانی و ده ها اتفاقات مشابه دیگر سبب میشود تا جوانان مسلمان متوجه عمق دشمنی غرب با مسلمانان شده و رویکردی استکبارستیزانه در پیش بگیرند. متاسفانه رسانههای بین المللی جمهوری اسلامی در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردند و برخلاف رسانههای دو محور مقابل که به ساخت مستندهای متعدد تاریخی میپردازند، عملکرد موفقی در این حوزه نداشته اند. البته شبکه المیادین وارد این حوزه شده و تا حدودی موفق هم بوده است. اما باید نگاه به تاریخ از منظر آگاه سازی تودهها از جنایات غرب در جهان اسلام مورد توجه ویژه قرار بگیرد.
علاوه بر مسائل تاریخی، مسائل حال حاضر جهان اسلام و نقش غربی ها در آن نیز باید برای مخاطب نسل جوان موشکافی شود. مسئله فلسطین در این میان جایگاهی ویژه دارد. همچنین میتوان به تحریم قطر و ترکیه، کودتا علیه دولت قانونی محمد مرسی و … اشاره کرد.
همچنین افشای نقشه های استکبار در جهت مهار انرژی انقلابی جوانان مسلمان – مانند مشروع الامل که در گروه رسانهای mbc پیگیری میشود – باید مورد توجه قرار گیرد.
ب) بازنمایی ریشه های دینی مقاومت و استکبارستیزی (با تکیه ویژه بر اهل سنت): ایجاد رویکرد استکبارستیزانه در میان جوانان اهل سنت از طرفی سبب میشود تا در دام سیاستهای لیبرالی دولتهای همپیمان آمریکا و اسرائیل نیفتند و از طرف دیگر سبب میشود تا ناخودآگاه به وحدت با شیعیان در جهت مبارزه با دشمن مشترک مشتاق گردند. البته باید به این نکته توجه داشت که گسترش انقلابیگری در جهان اهل سنت اگر همراه با ظرافت و دقت نباشد، ممکن است آنها را در چاه سلفیت بیندازد. بنابراین ضروری است که انقلابیگری با تقریرهای معتدل و عاقلانه مورد تبلیغ قرار گیرد.در این زمینه میتوان آثار علمای انقلابی و درعین حال تقریبی و معتدل اهل سنت را ضریب داد. آثار افرادی چون محمد الغزالی، اقبال لاهوری، ابوالاعلی مودودی، شیخ احمد یاسین، حسن البنا و…
احیای مسئله فلسطین به عنوان «مسئله اصلی جهان اسلام»:
فلسطین همواره در جهان اسلام مسئله بوده ولی هروقت مسئله فلسطین به مسئله ای حاشیه ای تبدیل شده، دود آن نه تنها به چشم ایران که به چشم تمام جهان اسلام رفته است. مسئله فلسطین مسئله ای است که ذیل آن هم وحدت جهان اسلام حفظ میشود و هم روحیه انقلابی ابنای امت هرز نمی رود و هم بزرگترین عامل استکبار در منطقه مورد هجوم قرار میگیرد. مضاف بر اینکه مسئله فلسطین مزیت نسبی جمهوری اسلامی است و همه میدانند که هیچ کس به اندازه ایران برای مسئله فلسطین هزینه نکرده و نمیکند.(منظور صرفا هزینه مالی نیست) وقتی که مسئله فلسطین به حاشیه رود و مسائل فرقهای مانند مسئله سوریه به مسئله اول جهان اسلام بدل شود طبیعی است که جایگاه ایران در افکار عمومی به شدت متزلزل خواهد شد. کمااینکه این اتفاق در سالهای اخیر که مسئله فلسطین به حاشیه رفت و مسئله سوریه مهمترین مسئله جهان اسلام شد رخ داد. بالعکس اگر مسئله فلسطین به مسئله اصلی جهان اسلام تبدیل شود، محبوبیت ایران نیز به شدت گسترش پیدا خواهد کرد. به همین دلایل است که رهبر معظم انقلاب بارها تاکید کردهاند که فلسطین باید مسئله اول جهان اسلام باشد.[5] در این راستا راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
الف) ملموس کردن خسارت وارد شده به جهان اسلام پس از اشغال فلسطین و خسارات موفقیت اسرائیل در اهداف خود: در این زمینه میتوان به پررنگ کردن تحقیر هویت عربی و اسلامی با اشغال فلسطین و تبیین مشکلات اقتصادی و سیاسی تحمیل شده به جهان اسلام درپی اشغال فلسطین اشاره کرد.
ب) بازخوانی درگیری تمدنی تاریخی بر سر مسئله «قدس»: باید به صورت ویژه به بازخوانی درگیری تمدنی ذیل مسئله فلسطین در طول تاریخ پرداخت. مسئله بیت المقدس مسئله ای صرفا مختص به دوران معاصر نیست، بلکه در طول تاریخ محل درگیری تمدنی مسیحیت، یهودیت و اسلام بوده است. تبیین جایگاه تاریخی و تمدنی قدس میتواند حساسیت ها را نسبت به مسئله فلسطین بیش از پیش برانگیزاند.
ج) تبدیل رسانههای محور مقاومت به رسانههای «مرجع» در حوزه فلسطین: پرداختن به مسئله فلسطین باید آنقدر در رسانههای محور مقاومت پررنگ باشد که این رسانهها به «رسانه مرجع» فعالین و دغدغه مندان عرصه فلسطین تبدیل شود. سریع ترین و دقیق ترین اخبار و بهترین تحلیل ها در این حوزه باید از رسانههای محور مقاومت بیان شود. این مسئله هم به جذب مخاطب فلسطینی و هم به جذب کثیری از تودههای مسلمان که دغدغه فلسطین دارند منجر خواهد شد. مضاف بر اینکه صداقت محور مقاومت در پیگیری آرمان فلسطین را به رخ خواهد کشید.
هرچند المیادین از روز تاسیس خود را «رسانه اخبار فلسطین» نامید[6] و تقریبا در پوشش اخبار فلسطین خوب کار کرده است، اما کماکان رسانه مرجع در حوزه فلسطین الجزیره است و المیادین بیشتر از میان فعالین عرصه فلسطین که دل در گرو محور مقاومت دارند نفوذ دارد. اصولا رسانههای محور ترکی – قطری در پرداختن به مسئله فلسطین به شدت فعال تر از رسانههای محور مقاومت هستند و این مسئله به هیچ وجه برای برای محوری که اساسا هویت خود را با مقاومت و ایستادگی در برابر اسرائیل تعریف کرده است شایسته نیست.
کثرت پرداخت به مسئله فلسطین توسط محور ترکی – قطری، چه در عرصه رسانه و چه در عرصه دیپلماسی عمومی، به نفوذ و محبوبیت این محور کمک بسیاری کرده است.
گسترش همگرایی میان ابنای امت اسلامی:
لزوم وحدت امت اسلامی علاوه بر اینکه ریشه در مبانی ایدئولوژیک انقلاب اسلامی دارد، به لحاظ سیاسی نیز به نفع جمهوری اسلامی است. چراکه شیعیان تنها 10 درصد جهان اسلام هستند و اگر 90 درصد دیگر که اهل سنت هستند رویکرد تقابلی در قبال ایران اتخاذ کنند، جمهوری اسلامی در تنگنا قرار خواهد گرفت. مضاف بر اینکه راه برای صدور انقلاب نیز مسدود خواهد شد.
در این راستا راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
الف) شناخت واقعی مذاهب از یکدیگر: نبود شناخت ابنای مذاهب از یکدیگر سبب شده تا تصویری ذهنی از همدیگر در ذهن پرورانده و از این طریق راه برای همگرایی میان آنان بسته شود. گسترش سوتفاهمات از طریق دروغ هایی که نسبت به مذاهب مختلف در رسانههای تفرقه افکن منتشر میشود، باید توسط رسانههای محور مقاومت خنثی گردد. در این راستا باید به شناخت رویکردهای کلامی، فقهی، اخلاقی و سیاسی مذاهب مختلف روی آورد. رسانههای محور مقاومت باید فضایی را برای گفتگو (و نه مناظره) میان نخبگان مذاهب مختلف ایجاد کرده تا این گفتگوها زمینه ای برای رفع سوءتفاهمات گردد.
ب) استفاده از ظرفیت اهل سنت ایران: عمده تبلیغات منفی علیه ایران که برای دورکردن اهل سنت منطقه از محور مقاومت صورت میگیرد، حول مسائل مربوط به اهل سنت ایران میچرخد. رسانههای مخالف تصویری از اهل سنت ایران ایجاد کردهاند که گویا آنها به صورت شبانه روزی مورد سرکوب و شکنجه و قتل عام حکومت قرار گرفته و هیچ راهی برای نفس کشیدن ندارند.
برای خنثی سازی این تبلیغات خود اهل سنت ایران بهترین ظرفیت هستند. ولی متاسفانه آنها تقریبا هیچ جایی در رسانههای بین المللی جمهوری اسلامی ندارند و همین عدم حضور به مقبول افتادن تبلیغات منفی نزد مخاطب کمک میکند.
اگر شخصیتهایی از اهل سنت ایران مثل مولوی عبدالحمید که در خارج از ایران نیز مطرح هستند در رسانههای محور مقاومت حضور یابند، علاوه بر اینکه صداقت جمهوری اسلامی در تعامل با اهل سنت نشان داده خواهد شد، نفس این حضور و صحبت مولوی در این شبکه (حتی اگر او همان نقدهایی که معمولا در نمازهای جمعه بیان میشود را بیان کند) به تصحیح تصویر ذهنی غلط مخاطب خارجی از وضعیت اهل سنت ایران خواهد انجامید. چراکه گفته شد آنچه تودههای جهان اسلام از اهل سنت ایران در ذهن دارند تصویری به شدت غیرواقعی و تحریف شده است و صحبت های رهبر اهل سنت ایران درباره وضعیت اهل سنت ایران – حتی اگر انتقادی باشد – آبی است بر آتش تبلیغات دشمنان.
مضاف بر اینکه اهل سنت ایران میتوانند پل ارتباطی ما با اهل سنت خارج باشند و از این طریق به تسهیل صدور انقلاب کمک کنند. ظرفیت بزرگی که تاکنون از آن استفاده نکرده ایم.
ج) تزریق روحیه رحماء بینهم: شبکههای محور مقاومت صرفا در قضایایی که یک طرف آن شیعه است نباید وارد شوند، بلکه باید با تلاش برای حل اختلافات سایر ابنای امت اسلامی با یکدیگر اعتماد مخاطب را جذب کنند و صداقت محور مقاومت را در گسترش روحیه رحماء بینهم به نمایش بگذارند. مثلا پرداختن برنامه «ا ل م» شبکه المیادین به اختلافات ایجاد شده میان دو ملت الجزایر و عراق به بهانه مسابقه فوتبال و تلاش برای حل این اختلافات با استفاده از علمای اهل سنت دو کشور، از اقدامات قابل تحسین این شبکه به شمار میآید.[7]
ایران باید با استفاده از رسانههایش این نکته را به تودههای جهان اسلام اثبات کند که پیگیری مسئله وحدت اسلامی صرفا درجهت پیگیری سیاستهای بین المللی جمهوری اسلامی و در جهت منافع مذهب تشیع انجام نمیشود، بلکه ایران واقعا و عمیقا به وحدت همه ابنای امت اسلامی با یکدیگر می اندیشد.
د) توجه ویژه به مناسبت های مورد اهتمام اهل سنت مانند عیدین و ماه رمضان: مخالفین انقلاب تلاش بسیاری انجام داده اند تا مذهب شیعه را مذهبی جدا از سایر مذاهب اسلامی و مکتبی یکسره متفاوت از اسلام نشان دهند. بازنمایی اشتراکات شیعیان با سایر مسلمانان و خصوصا تکیه بر مناسک مشترکی که جایگاه ویژهای در میان اهل سنت دارند، میتواند این تصویرسازی را خنثی کرده و از این طریق به وحدت ابنای امت اسلامی کمک کند. عید فطر و قربان و نیز مناسک مربوط به ماه رمضان (مانند قرآن خوانی های جمعی) ظرفیت های در این زمینه محسوب میشوند.
سرمایه گذاری ویژه بر رسانههای فرهنگی مانند ifilm:
متاسفانه سدی در برابر سیل ویرانگر تخریب سبک زندگی اسلامی توسط رسانههای فرهنگی محور لیبرال وجود ندارد. این رسانهها به صورت شبانه روزی در حال تخریب زیرساخت های فرهنگی کشورهای اسلامی هستند. زیرساخت هایی که اگر فروبریزند فضا برای نفوذ آمریکا بیش از پیش فراهم خواهد شد و هرگونه مقاومت به امری غیرقابل پذیرش نزد تودهها تبدیل خواهد شد. بنابراین سرمایه گذاری ویژه بر این رسانهها به تثبیت زیرساخت های فرهنگی گفتمان مقاومت کمک میکند.
تفکیک میان مخاطب شیعی و سنی و ایجاد تفاوت میان محتوایی که به هریک عرضه میشود، در اینجا نیز توصیه میشود. راهکار مشخصی که پیشنهاد میشود انتقال محتواهای شیعی به شبکه الکوثر به عنوان یک شبکه کاملا شیعی و ایجاد یک هویت فرافرقهای و «اسلامی» برای شبکه آی فیلم است.
آی فیلم باید به رسانه فرهنگی «متدینان جهان اسلام» تبدیل شود نه صرفا رسانهای برای بازپخش سریال های ایرانی. هویت آی فیلم باید یک هویت «اسلامی» باشد نه هویتی «شیعی» و «فارسی». باید ایرانی گرایی و شیعی گرایی در آی فیلم کم رنگ شود و این شبکه سعی کند هویتی عام تر از خود به نمایش بگذارد.
پخش سریال های شیعی مانند مختارنامه میتواند به شبکههای دیگری چون الکوثر احاله شود و در این شبکه از تظاهرات شیعی کاسته شود. وقتی این شبکه هویتی شیعی از خود به نمایش میگذارد به دست خودش مخاطبین غیرشیعی را از شبکه فراری میدهد.
رسانههای محور مقاومت و به طور خاص رسانههای فرهنگی باید ماموریت های خود را از یکدیگر تفکیک کرده و هریک بر روی مخاطب خاصی تمرکز کنند. هردو مخاطب شیعی و سنی مهم هستند و باید برای هردو برنامه داشت. شبکه الکوثر باید مختص به مخاطب شیعی باشد و مبانی مذهب تشیع را گسترش دهد. اما نیاز نیست که همه شبکهها چنین ماموریتی داشته باشند. شبکههایی مثل آی فیلم باید رسالت خود را گسترش نفس دینداری در جهان اسلام و مبارزه با رویکردهای سکولار غربی قرار دهند. برای نیل به این هدف باید مخاطب خود را آحاد مسلمانان تعریف کرده و به گونهای رفتار کنند که این مخاطبین با این شبکه احساس تعارض مذهبی و هویتی نکنند. بنابراین پخش سریال های عربی مفید ولی غیرشیعی میتواند این شبکه را در جذب مخاطب موفق تر کند. مخاطب نباید احساس کند که این شبکه درصدد القای هویت مذهبی و قومی خود به مخاطب عرب و سنّی است والا در فرایندی کاملا طبیعی این شبکه را پس خواهد زد.
حوزه فعالیت های فرهنگی، ظرفیت خوبی برای همکاری های راهبردی میان ایران و اسلامگرایان است. ما میتوانیم فارغ از اختلافات سیاسی، همکاری های فرهنگی را گسترش دهیم و از طریق استفاده از جایگاه این محور در میان تودههای جهان اسلام، بر عمق استراتژیک خود نیز بیفزاییم. در این راستا میتوان به تولید فیلم و سریال های مشترک با اسلامگرایان منطقه اندیشید.
تولیدکنندگان محصولات هنری ایرانی باید نیم نگاهی هم به مخاطب غیرایرانی داشته باشند و ملاحظات او را هم درنظر بگیرند ولی متاسفانه بسیاری از سریال ها و فیلمهایی که در ایران ساخته میشود، بدون توجه به قابلیت انتشار آن برای مخاطب غیرایرانی ساخته شده و به همین خاطر حتی اگر در شبکه ای مثل آی فیلم پخش شوند، مورد استقبال مخاطب غیرایرانی قرار نمیگیرد. کارگردانان و بازیگران ترک به بُعد بین المللی آثار خود اهمیت بیشتری میدهد. حتی بعضی از بازیگران آنها زبان عربی یاد گرفته اند تا بتوانند در فیلمهای عربی بازی کنند.
بسیاری از راهبردهای محتوایی که در قسمت های گذشته بدان اشاره شود، میتواند با استفاده از قالب فیلم و سریال پیگیری شود. قالبی که تاثیرگذاری اش قطعا از قالب خبر و تحلیل بیشتر است. مثلا پرداختن به تاریخ مبارزات اعراب انقلابی و مسلمان با استعمار در 200 سال گذشته در قالب فیلم و سریال، هم روحیه انقلابیگری را افزایش خواهد داد، هم چهره ایران را ترمیم خواهد کرد و هم مخاطبین بسیاری را جذب این شبکه میکند. اصولا پرداختن به افتخارات تاریخی ملتهای مسلمان که میتواند آنها را در جهت استکبارستیزیِ اسلام خواهانه بسیج کند، علاوه بر اینکه ایران را در پیگیری اهداف راهبردی ضداستکباری اش یاری میکند، به افزایش محبوبیت ایران نیز کمک شایانی خواهد کرد.
پانوشت:
[1] – مصاحبه نگارندگان با عباس خامه یار، رایزن فرهنگی سابق ایران در قطر
[2] – به طور مثال در نظر سنجی معتبر «المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسات» ۶۴% نمونهها سیاست خارجی ایران در جهان عرب را منفی یا تاحدی منفی ارزیابی کردهاند (۴۹% آن منفی) و در مقابل ۲۱% آن را مثبت یا تاحدی مثبت یافتهاند (۷% مثبت)
[3] – به طور مثال میتوان به گزارش این خبرنگار مصری پس از بازدید از ایران اشاره کرد: http://yon.ir/on2Jw
[4] – https://www.facebook.com/tanhadokht.soliman/videos/614236972093212/
[5] – http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=27383
[6] – http://yon.ir/K7FT7
[7] – https://www.youtube.com/watch?v=e0lNQ1Vfgyw
خدا قوت
خیلی متن جامع و دقیق و مفصل و خوبی بود