بخارا، پایتخت ۲۰۲۰ فرهنگ اسلامی؛ بایستههایی برای مجموعههای مردمنهاد ایرانی
امید رحیمی
مقدمه
بخارا نامی بسیار آشنا، اما در واقع بسیار غریب برای ایرانیان است. اگرچه بسیاری مناظرههای نغز حافظ، شهریار، صائب و رند تبریزی را از برند و حتی میدانند که زمانی کانون پادشاهی سامانیان در این شهر بوده، اما با واقعیات سیاسی-اجتماعی امروزِ این شهر ایرانی-اسلامی به معنای واقعی کلمه غریباند. با جستوجویی ساده در شبکههای اجتماعی به کرات مواردی دیده میشود که حتی هنوز بخارا را جزئی از تاجیکستان و حتی افغانستان میدانند و اطلاعی از جغرافیای سیاسی امروز این شهر ندارند. در زمره عوامل درونی، بخشی از این امر به سبب ناخودآگاهی معاصر جامعه ایرانی باز میگردد و بخش دیگر از آن معطوف شدن کانون توجهات به منطقه بحرانخیز جنوب غرب آسیا. در عین حال بسته بودن ازبکستان تا سپتامبر ۲۰۱۶ (در دوره ریاست جمهوری اسلام کریماف) نیز مزید بر علت بوده تا در ارتباطات حداقلی دو کشور، این فضای ناآشنایی رقم بخورد. با این حال ازبکستان از سپتامبر ۲۰۱۶ به بعد با روی کار آمدن شوکت میرضیایف در حال «تحول» است و بخارا نیز به عنوان یکی از شهرهای کلیدی این کشور جزئی لاینفک از این روند محسوب میشود.
بخارا در ازبکستان نه فقط یک شهر، بلکه یک استان است. شهر تاریخی بخارا مرکز این استان است و با ۲۴۷ هزار نفر جمعیت پس از تاشکند، نمنگان، سمرقند و اندیجان پنجمین شهر بزرگ این کشور محسوب میشود. مردم بخارا به زبان پارسی (با لهجه تاجیکی) سخن میگویند. این شهر در عین حال زادگاه چهرههای اسلامی بزرگی از جمله امام محمد بخاری بوده و برای مدتها در تاریخ معاصر فرارود، مرکز تولید ادبیات و تربیت دانشمندان اسلامی بوده است. مدارس و حوزههای علمیه بخارا از معروفترین مراکز علمی ایرانی طی سدههای اخیر محسوب میشوند که آثار و بقایای آنها همچنان موجوداند.
انتخاب بخارا به عنوان پایتخت فرهنگ اسلامی در سال ۲۰۲۰
سازمان اسلامی، آموزشی، علمی و فرهنگی (آیسسکو) به عنوان یکی از مجموعههای تابع سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) بنا بر رسمی که از نشست دوحه در سال ۲۰۰۱ بنا نهاده است، هر ساله ۳ شهر جهان اسلام را از سه منطقه کشورهای آسیایی غیرعربزبان، کشورهای آسیایی عربزبان و کشورهای آفریقایی، به عنوان پایتختهای سال فرهنگ اسلامی معین میکند. در سال جاری میلادی (۲۰۲۰) شهر بخارا در ازبکستان در کنار قاهره به عنوان پایتخت فرهنگ اسلامی انتخاب شده است.
اگرچه عوامل متعددی همچون پیشینه تاریخی و اسلامی و دربرداشتن میراث گسترده فرهنگی در انتخاب بخارا به این عنوان دخیل بودهاند، لکن نمیتوان مشارکت فعال ازبکستان در این سازمان را نادیده گرفت. ازبکستان در بازه سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ ریاست سازمان همکاری اسلامی را بر عهده داشت که ۷ ماه از آن در دوره ریاست جمهوری شوکت میرضیایف بود. در همین بازه تغییرات محسوسی در مناسبات این جمهوری آسیای مرکزی با کشورها و سازمانهای اسلامی رقم خورد که از جمله آن میتوان به حضور فعال میرضیایف در نشستهای OIC و توسعه روابط ازبکستان با ترکیه، عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد.
مدرسه میرعرب در بخارا
علل اهمیت انتخاب بخارا به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام
در نگاه نخست چنین اقداماتی ممکن است صرفا سمبلیک و در چارچوبهای نهادگرایانه غیرموثر سازمان همکاری اسلامی پنداشته شود، لکن در عین حال میتوان زمینههایی حائز اهمیت در این انتخاب بر شمرد. نخست، این انتخاب درست زمانی صورت گرفته است که ازبکستان روند ادغام در جهان اسلام و توسعه پیوندهای اسلامی را آغاز کرده است. در همین راستا روندهای درونی این کشور در زمینه آزادیهای مذهبی به طرز قابل توجهی بهبود یافته و در سطح تعاملات بیرونی نیز روابط با کشورهای اسلامی در زمینههایی نظیر گردشگری مذهبی و توسعه صنایع بینالمللی حلال در حال گسترش است.
دوم، بخارا یکی از شهرهای کلیدی تمدن اسلامی در دوران شکوفایی آن محسوب میشود. همین موضوع سبب شده تا مکاتب فقهی، فکری، فلسفی و حتی هنری متعددی در این شهر متولد شوند. از جمله این مکاتب میتوان به اهل سنت نقشبندیه با با وجود چهرههایی همچون بهاءالدین محمد نقشبندی و امام محمد بخاری، مکتب فلسفی ابن سینا و نیز مکتب نگارگری بخارا اشاره کرد. در چنین فضایی بازتولید این مکاتب که دستاوردهای ارزشمندی برای جهان اسلام به ارمغان آوردهاند در بازه کنونی میتواند زمینه پیشگیری از بحران در آسیای مرکزی و حل بسیاری از مسائل کنونی منطقه را ایفا نماید.
سوم، آسیای مرکزی تنها منطقهای از جهان اسلام است که فاقد یک قطب علمی اسلامی است. در مناطق دیگر شهرهایی نظیر قم، نجف، مکه و مدینه، استانبول، قاهره، قازان و اسلامآباد چندین قرن است که فعالیت دارند. در آسیای مرکزی اما از دوره حاکمیت روسهای تزاری و به ویژه در دوره اتحاد جماهیر شوروی و خفقان کمونیستی (با سقوط امیرنشین بخارا)، این مرکزیت منطقهای که پیشتر از آنِ بخارا بود، حذف شده است. در بازه پس از فروپاشی شوروی و استقلال این جمهوریها نیز شرایط خاص منطقه و به ویژه دیدگاههای سختگیرانه اسلام کریماف در ازبکستان اجازه بازیابی چنین مرکزی را نداده است. با این حال اکنون به نظر میرسد بسترهای بازیابی این قطب علمی اسلامی منطقهای فراهم آمده و دولت فعلی ازبکستان نیز نگاه ویژهای نسبت به آن دارد.
تحرکات رژیم صهیونیستی
شهر بخارا در عین میراثداری تمدن اسلامی، یکی از قدیمیترین شهرهای آسیای مرکزی به جهت اسکان یهودیان میباشد. سابقه حضور یهودیان بخارائی در این شهر بر اساس برخی برآوردها به سده ۸ پیش از میلاد مسیح باز میگردد. در دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز شماری از یهودیان اشکنازی از مناطقی در اروپا همچون لهستان به بخارا مهاجرت کرده و جامعه کوچکی را تشکیل دادند. با این حال عمده آنها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ازبکستان را ترک کرده و به اروپا، آمریکا و سرزمینهای اشغالی مهاجرت کردند. امروز شمار جمعیت یهودیان این شهر کمتر از ۷ هزار نفر برآورد میشود که یهودیان اشکنازی در میان آنها انگشتشمارند.
[aparat id=”zdLsA”]
رژیم صهیونیستی که در دوره ریاست جمهوری اسلام کریماف فضایی برای توسعه تعاملات با یهودیان بخارایی نداشت، در دوره میرضیایف و در چارچوب توسعه مناسبات با ازبکستان نگاه ویژهای نسبت به این شهر معطوف کرده است. اسرائیل در زمره نخستین گروهی از کشورها بود که ازبکستان در سال ۲۰۱۸ با آنها اعلام رژیم لغو روادید کرد. در پی آن نیز روابط با تلآویو در حوزههای مختلفی از جمله اقتصادی و فرهنگی گسترش یافت. در ماه مه سال ۲۰۱۸ بزرگترین رویداد مشترک تجاری دو طرف با محوریت همکاریها در حوزه سرمایهگذاری و کشاورزی در مه ۲۰۱۹ در بخارا برگزار گردید. در عین حال، در همین بازه شاهد تلاشهایی از سوی رسانههای غربی با هدف احیاء هویت جامعه یهودیان بخارایی ازبکستان و توسعه مناسبات با رژیم صهیونیستی بودهایم. به عنوان مثال در آوریل ۲۰۱۸، نیویورک تایمزدر گزارشی تامل برانگیز تحت عنوان «در بخارا ۱۰ هزار قبر یهودی وجود دارد اما تنها ۱۵۰ یهودی در آن زندگی میکنند» به این موضوع پرداخت. متعاقب آن نیز در جولای ۲۰۱۹ پایگاه معتبر اوراسیانت پروژهای پیرامون «موزه اختصاصی یهودیان» در بخارا را استارت زده و پس از آن نیز در مارس ۲۰۲۰ در گزارش دیگری به وضعیت یهودیان بخارایی میپردازد.
این تحرکات نشان از توجه ویژه رژیم صهیونیستی به منطقه بخارا داشته که میتواند همزیستی مسالمتآمیز یهودیان بخارایی با مسلمانان این شهر، و به ویژه همسازی آنها در تمدن اسلامی را با خلل مواجه کند. در این چارچوب، انتخاب بخارا به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام میتواند اهمیت مضاعفی در احیاء هویت ایرانی-اسلامی این شهر داشته باشد.
مسجد پای کلان در بخارا
رویکردهایی برای مجموعههای مردمنهاد ایرانی
دولتها و مجموعههای حاکمیتی با وجود سازمانهایی گسترده طبیعتا طی این بازه اقداماتی را به تناسب فضای ذهنی و عملیاتی خود صورت دادهاند. با این حال تجربه اثبات کرده تحول در روابط میان ملتها بیش از همه خارج از چارچوبهای رسمی دولتها و مناسبات میان آنها صورت میگیرد. این منظر برای مجموعههای مردمنهاد ایرانی نظر داشت سه رویکرد کلی و ابتدائی ضروری است.
نخست، رویکرد شناختمحور و مفاهمه مشترک است. طبیعتا بدون شناخت ملتهای همسایه و مفاهمه مشترکی که به اشتراک غم و شادی در تحولات و مناسبتها بینجامد، نمیتوان به همدلی مشخصی رسید. نمونه بارز و مشخص آن را میتوان در رویکردهای مذهبی مردم ایران نسبت به مردم عراق مشاهده کرد که به واسطه مذهب انجام گرفته است. با این حال، مسیرهای غیرمذهبی نیز به عنوان مثال در مورد سرنوشت افغانستان وجود دارد. در مورد بخارا و در فضای خارج از بحران میتوان الگوی جدیدی از شناخت و مفاهمه به وجود آورد. در عین حال باید اشاره کرد که یکی از آسیبهای جدی کنشهای (ولو محدود) مجموعههای مردمنهاد و حتی حاکمیتی ایرانی در آسیای مرکزی طی سالهای پس از استقلال این جمهوریها، از فقدان شناخت و مفاهمه درست منطقه نشات گرفته است. کارگزاران این کنشها معمولا با صرف اتکاء به اشتراکات اقدام به طراحی و پیشبرد ایدهها و برنامههایی میکنند که معمولا با شکست مواجه میشوند. در عین حال باید توجه داشت شناخت و مفاهمه عینی بخارا بهرغمِ آشنایی تاریخی ایرانیان، با مشکلاتی جدی همچون فقدان ادبیات روزآمد مکفی و سطح پایین رفت و آمدها (برای بهرهمندی از دیدگاههای میدانی) مواجه است.
دوم، توسعه ارتباطات؛ این رویکرد که میتواند مکمل مورد نخست در نظر گرفته شود، یک کاتالیزور در تمامی کنشها محسوب میشود. البته ارتباطات اصولا علاوه بر این که یک راهبرد باشد، در برخی تعاملات غیردولتی و مردمنهاد خود به عنوان یک «هدف» نیز ظاهر میشود. مجاری مشخص فیزیکی و مجازی متعددی برای این موضوع وجود دارد که در بعد عملیاتی میتوان به آنها اشاره داشت. لکن، در اینجا صرفِ نگاه عینی ارتباطی و خروج از طراحیهای انتزاعی بر اساس پیشفرضهای ذهنی مدنظر است. سوم، توجه و حساسیت نسبت به تحولاتِ ازبکستان و بخارا است. مردم ازبکستان و بخارا در حال تجربه فضای جدیدی هستند که طبیعتا فراز و فرودهایی در پیشرو دارد. توجهِ بیرونی و همدلانه به چنین فراز و فرودهایی میتواند زمینهساز تسهیل شناخت و مفاهمه مشترک شود. اصولا یکی از آزاردهندهترین رفتارهای ایران نسبت به کشورهای آسیای مرکزی طی سالهای پس از استقلال، همین «بیتوجهی» ملموس بوده است. این در حالی است که معمولا ایدههای جهانوطنگرایانه برخی مجموعههای ایرانی به کنشهایی در آمریکای جنوبی و حتی جنوب آفریقا نیز رسیده است.
شوکت میرضیایف، رئیس جمهور جدید ازبکستان (سمت چپ)؛ اسلام کریم اف، رئیس جمهور سابق این کشور، (سمت راست)
حوزههای پیشنهادی برای فعالیتهای مردمنهاد
فقدان منابع و اتکاء به کنشهای ارتباطی از ویژگیهای بارز فعالیت مجموعههای مردمنهاد است. با عنایت به این اصل و با در نظر گرفتن ظرفیتهای شهر بخارا، محورهای ذیل جهت کنشهای احتمالی میتواند مد نظر قرار بگیرد:
- تبادل تجربیات در زمینه «پایتخت فرهنگ اسلامی»: پیش از این مشهد در سال ۲۰۱۷ و اصفهان در سال ۲۰۰۶ به عنوان پایتختهای فرهنگی جهان اسلام انتخاب شده بودند. مجموعههای مردمی نیز در زمینه ابتکارهای جانبی این رویدادها (به ویژه در مشهد) نقش بارزی ایفا کردند. شهرداریهای مشهد و اصفهان نیز به عنوان کلانشهرهای ایرانی تجربیات قابل عرضهای در این زمینه به دست آوردهاند که همگی از طریق مکانیزمهای ارتباطی مجموعههای مردمی قابل انتقال به بخارا است. همچنین باید توجه داشت شهر بخارا در بازهای به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شده است که بحران پاندمیک کرونا سایه سنگینی بر تمام ابتکارات احتمالی انداخت. همین موضوع لزوم تبادل تجربیات در این زمینه را با شهرهای ایرانی که تعاملات تاریخی گستردهای داشتهاند، مبرهن میسازد.
- گردشگری: یکی از حوزههای بسیار حائز اهمیت در برنامههای اصلاحی اقتصادی و فرهنگی ازبکستان، حوزه گردشگری است. صنعت توریسم بخارا و ازبکستان از ۲۰۱۷ به بعد رشد چشمگیری داشته و توانسته سرمایهگذاریهای قابل توجهی نیز به خود جلب کند. بخارا همچنین در سال ۲۰۱۹ میزبان اولین کنگره اینفلونسرهای جهان (با حضور ۲ اینفلونسر ایرانیالاصل) بود. شرایط صدور روادید برای شهروندان ایرانی نیز طی همین مدت به شدت تسهیل شده و پروازهای مستقیم بین تهران و تاشکند نیز برقرار گردیدند که در حال حاضر به دلیل بحران کرونا متوقف شدهاند. در همین حال، مجموعههای مردمی ایرانی با برندسازی از بخارا به عنوان یک مقصد بالقوه گردشگری میتوانند زمینه توسعه تعاملات مردمی و ایجاد مفاهمه مشترک را به وجود آورند.
- ظرفیتسازی از اهل سنت ایران: ظرفیتهای اهل سنت ایران از دو جهت کلیدی با ارتباط به بخارا حائز اهمیت است. نخست، در زمینه گردشگری مذهبی؛ از سال ۲۰۱۸ به بعد ازبکستان اهتمام ویژهای در زمینه گردشگری مذهبی و زیارتی اهل سنت با محوریت مزارات صوفیه معطوف داشته است. کشورهای ترکیه و هندوستان نیز کاروانهای گردشگری مذهبی به ازبکستان را راهاندازی کرده و زمینههای تعاملات بسیار خوبی را فراهم آوردهاند. طبیعتا اهل سنت ایران نیز که در میان آنها مکاتب فقهی حنفی و گرایشات صوفیانه به وفور وجود دارد میتواند بخشی از این ظرفیتهای تعاملی را آزاد کند. در وهله دوم میتوان به احیاء مکاتب علمی اهل سنت اشاره کرد. در مناطقی از ایران همچنان اساتید حوزههای علمیه اهل سنت که خود بزرگان و اساتید نسل قبل آنها در بخارا تحصیل کرده و به نوعی مکتب اصیل بخارا را برای این حوزهها به ارمغان آوردهاند، وجود دارد. این موضوع به ویژه در مناطق شمال شرق کشور و در میان اهل سنت ترکمن به طور کیفیتری قابل بررسی است.
- جهتدهی به مناسبات اقتصادی: جریانهای تجارت ایران طی دهههای اخیر در مسیرهایی سنتی خاصی متمرکز شده است که با شناخت ظرفیتها و توسعه مکانیزمهای ارتباطی، میتوان زمینه را برای تغییر بخشی از آن فراهم آورد. به ویژه با توجه به کاهش بیسابقه ریسک سرمایهگذاری و مبادلات تجاری در ازبکستان پس از اصلاحات صورت گرفته در این کشور و نیز تسهیل شرایط تجارت در پی برگزاری سیزدهمین کمیسیون مشترک تجاری دو کشور در تاشکند، مجموعههای مردمنهاد میتوانند ترندهای تجارت بازرگانان ایرانی را به مسیرهای ازبکستان و بخارا تا حدود مشخصی تغییر دهند.
- احیاء مکاتب هنری: هنر زبان مشترک میان ملتها محسوب میشود که در تاریخ و فرهنگ ایران نیز از جایگاهی ویژه برخوردار است. در این چارچوب توسعه ارتباطات هنری در چارچوب احیاء مکاتبی نظیر مکتب نگارگری بخارا میتواند مورد توجه قرار بگیرد. علاوه بر این زمینههای دیگری در حوزه صنایع دستی، خطاطی و هنرهای نمایشی باستانی نظیر شاهنامهخوانی هم ظرفیتهای قابل تاملی وجود دارد.