آینده عراق؛ رؤیای پایان عصرِ جدید شیعیان
هفته گذشته فائق شیخ علی، سیاستمدار شیعی نجفی اما لیبرال عراقی با موضعی جنجالی بار دیگر خبرساز شد. شیخ علی در مصاحبهای پر سر و صدا با سحر جمیل مجری معروف شبکه دجله گفت که خبر دارد که نظام جاری سیاسی در عراق فقط تا سال 2024 عمر خواهد کرد. شیخ علی گفت که نظام فعلی سیاسی در عراق سپس توسط مجموعهای بزرگ از نیروهای بین المللی از بین خواهد رفت و جایش را به یک نظام قدرتمند و خشن خواهد داد.
این موضع در حالی بیان میشود که صحنه سیاسی عراق همچنان ملتهب است. پس از گذشت حدود 9 ماه از انتخابات مجلس عراق، نیروهای سیاسی هنوز نتوانستهاند به تصمیم واحدی برسند و تکلیف دولت آینده عراق همچنان در هالهای از ابهام است. از سوی دیگر مقتدی صدر که چند هفتهای از استعفای نمایندگان جریانش میگذرد، درصدد برگزاری نمازجمعه یکپارچه صدریها در شهرک صدر است. از این حرکت سید مقتدی صدر برداشت قدرتنمایی مردمی میشود. بسیاری معتقدند که دولتِ بدون صدریها عاقبت خوشی نخواهد داشت و دیر یا زود به سرنوشت دولت عبدالمهدی دچار خواهد شد. اما این که مقتدی صدر و یارانش برای چنین هدفی چه نقشهای در سر دارند محل تامل است. چنگ و دندان نشان دادنهای جماعت صدر با عباراتی مانند جاهزون و … هم نشان دهنده همین است که یاران صدر براحتی میدان را به رقیب واگذار نخواهند کرد.
بحران سیاسی عراق که به گونه ای پس از حوادث سال 2019 آغاز شده روز به روز پیچیدهتر میشود. آیا دولت پسا اشغال به سرنوشتی مانند دولت آمریکاساخته افغانستان تبدیل خواهد شد؟ آیا ساختار سیاسی عراق قابلیت ادامه حیات دارد؟ دشمنان عراق برای آن چه برنامهای در سر دارند؟ اینها سوالات مهمی است که جدای از حوادث روزمره سیاسی، سرنوشت عراق در پس پاسخ به آنهاست.
دکتر علی المومن که سالها در مورد جریانهای سیاسی اسلامی عراق مطالعه کرده است، آینده برنامهریزی شده توسط دشمنان را برای عراق بسیار متفاوت از این روزهای این کشور میبیند. آیندهای که در آن نه زمام کار به دست دعوهایها است و نه خبری از صدریها! و نه حتی مرجعیت سنتی نجف در آن جایگاهی دارد. شاید چیزی شبیه پیشبینی فائق شیخ علی! دکتر المومن عنوان مقاله خود را آینده عراق؛ رویای پایان عصرِ جدید شیعیان نامگذاری کرده است.
علی المؤمن
ترجمه: رامین حسین آبادیان
آثار حوادث چهار سال گذشته از ماه اکتبر سال 2019 تا ماه مارس سال 2022 که با برگزاری تظاهراتهای اعتراضی کلید خورد، هنوز هم قابل مشاهده است، زیرا دولت جدید هنوز تشکیل نشده و تلاشها برای تحقق این مهم ادامه دارد. به طور کلی، حوادث چهار سال اخیر این واقعیت را به اثبات رساند که آنچه که در عراق میگذرد چیزی فراتر از مشکلات، معضلات و چالشهای داخلی است. به دنبال این حوادث ثابت شد که موضوع فراتر از مسائلی نظیر برکناری دولت، برگزاری انتخابات زودهنگام، تشکیل دولت جدید و اصلاح قوانین انتخاباتی و … است. همچنین این واقعیت به اثبات رسید که موضوع بسیار فراتر از برگزاری تظاهرات و سر دادن شعارهایی علیه فساد و ناکارآمدی است؛ کما اینکه نماینده مرجعیت عالی عراق در تاریخ 29/ 11/ 2019 در خطبههای نماز جمعه در شهر نجف اشرف تأکید کرد: «دشمنان و دستنشاندگان آنها برای تحقق اهداف خبیثانه خود در عراق نقشه میکشند. آنها به دنبال گسترش هرج و مرج و نا امنی در عراق هستند. هدف آنها ایجاد جنگ داخلی در عراق است. دشمنان تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا عراق را به عصر دیکتاتوریِ نفرتانگیز و شوم بازگردانند». این مواضع نماینده مرجعیت در خطبههای نماز جمعه به خوبی نشان داد که حوادث چهار سال اخیر نشأتگرفته از مشکلات و معضلات داخلی نبودهاند.
بنابراین، ما به این نتیجه میرسیم که نوعی دخالت و تحریک سیاسی از سوی طرفهای بیگانه در عراق در جریان بوده است. این بدان معناست که سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا، انگلیس، اسرائیل، عربستان و امارات و همچنین ارتش رسانهای و سایبری آنها در اقدامات مداخلهجویانه و تحریکآمیز در عراق نقشآفرینی کردهاند. افزون بر این، گروههای فرقهگرا، بقایای عناصر بعثی در عراق و همچنین برخی از طرفهای عربی، سرویسهای خارجیِ مورد اشاره را در ایجاد موج نا امنی و هرج و مرج در عراق، همراهی کردهاند. آنها برای پیشبرد اهدافشان، گفتمان مبتنی بر کودتای نظامی و مسلحانه را در دستور کار قرار دادند؛ کما اینکه در طول مدتزمان گذشته، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل، در جریان اقدامات نظامی تجاوزکارانه، نیروهای نظامی عراق را هدف قرار دادند. هدف سرویسهای اطلاعاتی خارجی از انجام اقدامات مداخلهجویانه و تحریکآمیز در عراق نیز همان چیزی بود که نماینده مرجعیت در نجف اشرف به خوبی بدان اشاره کرد. هدف اصلی این سرویسها، بازگرداندن عراق به عصر دیکتاتوریِ نفرتانگیز و شوم است. این همان پروژه اصلی اشغالگران آمریکایی در عراق است. بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی زیادی در صحنه تحولات سیاسی و میدانی عراق نقشآفرینی کردهاند که از جمله آنها میتوان به ایالات متحده آمریکا، انگلیس، عربستان، امارات، ترکیه، بقایای حزب بعث، گروههای فرقهگرا و … اشاره کرد. جملگی این بازیگران، اهدافی را در صحنه عراق دنبال کرده و میکنند که در ذیل بدان اشاره میشود؛
هدف اول
اولین هدفی که بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی از رهگذر انجام اقدامات تحریکآمیز در عراق به دنبال تحقق آن هستند، کنار زدن نیروهایِ شیعیِ داخلی و منطقهایِ صاحبنفوذ در عراق است. در واقع، سرویسهای خارجی و ایادی آنها قصد دارند نفوذ تمامی طرفهای شیعیِ داخلی و خارجیِ تأثیرگذار در عراق را محدود سازند. اکنون سؤالی که به وجود میآید، این است که این طرفهای شیعی کدامند؟
الف: گروهها و شخصیتهای شیعی داخلی؛ از میان گروههای شیعی داخلی به طور اساسی میتوان به «الحشد الشعبی» و گروههای شیعی زیرمجموعه آن اشاره کرد. حزب «دعوت اسلامی»، «مجلس اعلای اسلامی»، «سازمان بدر»، «گردانهای حزبالله»، «عصائب اهل الحق» از گروههای شیعی تأثیرگذار و صاحبنفوذ در عراق هستند. ازجمله شخصیتهای شیعی تأثیرگذار در صحنه عراق نیز میتوان به «نوری المالکی»، «هادی العامری»، «سید عمار حکیم»، «شیخ قیس الخزعلی» و … اشاره کرد.
ب) نیروهای شیعیِ منطقهایِ ذینفوذ؛ برای معرفی نیروهای شیعیِ منطقهایِ ذینفوذ در عراق به طور ویژه باید به ایران اشاره کرد. علاوه بر این، سرویسهای خارجی و ایادی آنها برای حذف مرجعیت شیعی یعنی آیتالله سیستانی و همچنین «مقتدی صدر» از صحنه معادلات سیاسی عراق تلاش میکنند. این بدان معناست که سرویسهای بیگانه، در وهله اول قصد حذف نیروها و شخصیتهای شیعی داخلی را دارند و در گام بعد به دنبال کنار زدن همپیمانان و متحدان طرفهای شیعی داخلی هستند؛ ازجمله مهمترین متحدان طرفهای شیعی داخلی نیز ایران است. از آنجایی که «مقتدی صدر» نیز در رأس «محورِ آگاهی و بصیرت» قرار دارد، حذف وی و محور متبوعش نیز در دستور کار سرویسهای بیگانه قرار دارد.
آنچه که در عراق اتفاق میافتد، ما را به یاد سالهای سخت گذشته میاندازد. مقصودمان از این سالها در واقع حوادثی است که در حد فاصل سالهای 1918 تا 1924 و نیز سالهای 1967 تا 1970 اتفاق افتاد. پیش از سالهایِ یادشده، در ابتدایِ امر، نیروهای شیعی در اوج قدرت خود بودند اما رفته رفته قدرتشان رو به افول نهاد. ظهور و بروز اختلافات داخلی، سوء مدیریت و عدم وجود نگرش عمیق نسبت به مسائل کلان از جمله علل و عوامل این افول بود. علاوه بر عوامل داخلی، سلسله علل و عوامل خارجی نیز در افول قدرت شیعیان تأثیرگذار بود. ازجمله این عوامل، توطئهچینیهای اشغالگران انگلیسی و نیز سیاستهای احزاب سُنی فرقهگرا که در ساختار حاکمیت نقشآفرینی میکردند، بود. در بازه زمانی که پیشتر بدان اشاره شد (در حد فاصل میان 1918 تا 1924) قدرت شیعیان به دلایل داخلی و خارجی رو به افول نهاد. در این برهه از زمان، بسیاری از نخبگان سیاسی شیعی و فرهنگی در عراق تبعید شدند. مرجعیت شیعی نیز در صحنه تنها باقی ماند. حتی عشایر شیعی نیز وضعیت خوبی نداشتند و برای بزرگانشان سرنوشتی بهتر از تبعید رقم نخورد. کار تا جایی پیش رفت که اوضاع شیعیان شبیه به اوضاع شخصیتهای شیعی در زمان حکمرانی دولتِ فرقهگرا و نژادپرستِ عثمانی شباهت زیادی پیدا کرد. علیرغم تمامی این سختیها، مشقتها و مصائب، شیعیان در دفاع از عراق و استقلال آن، فداکاریهای زیادی را از سوی خود به نمایش گذاشتند.
از سوی دیگر، در بازه زمانی دوم (1967 تا 1970) همانگونه که پیشتر اشاره شد، شیعیان در ابتدای امر در اوج قدرت به سر میبردند و مشکلی از لحاظ جایگاه سیاسی و اجتماعی نداشتند. با این حال، نیروها و شخصیتهای برجسته شیعی از جایگاه و قدرت خود بهره لازم را نبردند و آن را غنیمت نشماردند. همین مسئله موجب شد تا حزب بعث بتواند بر کرسی قدرت تکیه بزند. قدرت گرفتن حزب بعث در عراق، شیعیان را به سمت فروپاشی بزرگتر از آنچه که در حد فاصل سالهای 1918 تا 1924 تجربه کرده بودند، سوق داد. علت این مسئله هم آن است که حزبِ فرقهگرایِ بعث سختترین و خشونتآمیزترین سیاستها را علیه شیعیان به کار گرفت. اگر بگوییم که این سیاستها در مقایسه با سیاستهای دوران حکمرانی انگلیس، شدیدتر و افراطیتر بودند، گزافه نگفتهایم. درست مانند همان سالها، طی چهار سال اخیر نیز سرویسهای بیگانه تمام تلاش خود را برای حذف عناصر شیعی تأثیرگذار در سطح عراق به کار بستهاند. آنها میخواهند بر نفوذ شیعیان در صحنه سیاسی عراق خط بطلان بکشند. این سرویسهای بیگانه در تلاش هستند تا اوضاع عراق برای شیعیان را به دهههای 20 و یا 70 قرن گذشته بازگردانند.
هدف دوم
هدف دومی که سرویسهای بیگانه از رهگذر مداخلهجویی در عراق دنبال کردهاند، ایجاد احزاب و جریانهای جدید [نفوذی] در داخل احزاب و جریانهای شیعی است. در واقع، این سرویسها تلاش کردهاند تا ضمن سمبلسازی در عراق، جریانهای جدیدی را به عنوان سمبلهای شیعی معرفی نمایند؛ جریانهایی که در واقع نه برای اهداف شیعیان که با هدف تحقق اهداف خارجی فعالیت میکنند. در این میان، دستگاههای خارجی از روحانیونی که منزوی شدهاند و یا شخصیتهای شیعیِ حاشیهای بهرهبرداری میکنند. سیاستمداران، شخصیتهای آکادمیک، سیاستمداران و افرادِ سکولار نیز در مدارِ اهتمام سرویسهای خارجی برای نفوذ در صفوف شیعیان قرار دارند. هدف دستگاههای بیگانه این است که احزاب و جریانهای تازهتأسیس، سمبل و نمادِ بیت شیعی باشند. بدین ترتیب، در چنین فرایندی طبیعی است که احزاب و جریانهای شیعیِ اصیل و ریشهدار در صحنه سیاسی عراق به حاشیه رانده شده و به تدریج حذف خواهند شد. این درست همان هدفی است که از خارج برای جامه عمل پوشاندن به آن تلاش میشود. در طول مدتزمان گذشته، هرگاه که اوضاع عراق، آشفته و نا امن شده است، رسانههایِ فرقهای و عربی اسامی مختلفی را برای نقشآفرینی در صفوف بیت شیعی مطرح کردهاند. هر بار هم که طرحهای خارجی با شکست مواجه شده است، اسامیِ مطرحشده در رسانهها نیز جای خود را به اسامی جدیدتر دادهاند.
هدف سوم
هدف سوم نیز حفاظت و حراست از نفوذ نیروهای داخلی، منطقهای و بینالمللیِ غیرهمسو با جریانهای شیعی در عراق است. پیشتر نماینده مرجعیت عالیقدر عراق در جریان خطبههای نماز جمعه تاریخ 29/11/ 2019 به تقسیمبندی این دست از گروهها و نیروهای سیاسی پرداخت که بدان اشاره میشود.
الف) نیروهای عراقی شرکتکننده در ساختار حکومت
ازجمله نیروهای سیاسی شرکتکننده در ساختار حکومت که با جریانهای شیعی هم همسویی ندارند، میتوان به حزب دموکرات کردستان به رهبری «مسعود بارزانی» اشاره کرد. همچنین احزاب کُردی به ریاست «محمد الحلبوسی» و «خمیس الخنجر» نیز در زمره همین دست از نیروهای سیاسیِ شرکتکننده در ساختار حکومتی قرار میگیرند.
ب) طرفهای منطقهای و بینالمللی پنجگانه
در میان بازیگران منطقهای و بینالمللی مختلف که در صحنه سیاسی عراق ایفای نقش میکنند، طرفهای منطقهای و بینالمللیِ پنجگانه بیشترین زاویه را با نیروهای شیعی دارند. ازجمله این طرفها باید به ایالات متحده آمریکا، انگلیس، ترکیه، امارات و عربستان سعودی اشاره کرد.
ج)گروههای عراقی مخالفِ نظام حاکم
در حال حاضر، گروههایی در صحنه سیاسی عراق حضور دارند که اساسا از سال 2003 با نظام حاکم در این کشور مخالفت دارند. ازجمله این گروهها باید به عناصر و بقایای حزب بعث اشاره کرد. گروههای مسلح سُنی هم در همین چارچوب قرار میگیرند. افزون بر این، باید به آن دست از روحانیون شیعی که با مرجعیت عالیقدر عراق و نیز ایران مخالف هستند، اشاره کرد.
هدف چهارم
هدف چهارمی که باید بدان توجه داشت، پیادهسازی پروژه اصلی آمریکا در عراق است. مقصودمان از پروژه اصلی آمریکا در عراق در واقع همان پروژهای است که اشغالگران آمریکایی برای تحقق آن وارد این کشور شدند. این همان هدف نهایی است. به عبارت بهتر، سرویسهای بیگانهها به دنبال سیطره بر تمام عراق هستند و از همین روی، معتقدند که تغییراتی در ساختار کلی این کشور باید ایجاد گردد که بدان اشاره میشود.
الف) تجزیه عراق
از دیدگاه تصمیمسازانِ دستگاههای خارجی، سیطره کامل بر عراق مستلزم آن است که این کشور به چند اقلیم (شیعی، سُنی و کُردی) تقسیم شود و این مناطق، همواره با یکدیگر در حال درگیری و منازعه باشند. این همان پروژه تجزیه عراق است که نظریه آن در سال 2006 توسط «جو بایدن» که در آن زمان سناتور ایالت «دلاوِیر» بود، مطرح شد.
ب) سکولاریزه کردن قانون اساسی
سکولاریزه کردن قانون اساسی یکی دیگر از مؤلفههایی است که سیطره کامل بر عراق را سهل و آسان میسازد. بدیهی است که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، نظام سیاسی عراق تضعیف خواهد شد.
ج) تقویت مکانیزم سهمخواهی در تشکیل دولت
هدف از تقویت مکانیزم سهمخواهی در تشکیل دولت به جای مکانیزم شایستهسالاری، این است که عناصر و مُهرههای شیعی، سنی و کُردیِ وابسته به واشنگتن که دارای رویکرد و گرایشِ سکولاری هستند، در ساختار دولت قرار گیرند.
د) وابسته کردن «بغداد» به آمریکا
یکی دیگر از مسائلی که زمینه سیطره خارجی بر عراق را فراهم میسازد، وابسته کردن دولت این کشور به ایالات متحده آمریکا است؛ به گونهای که بغداد هیچیک از تصمیمات خود را بدون موافقت آمریکاییها اتخاذ نکند. هدف این است که عراق همواره به واشنگتن، ریاض و تلآویو وابسته بماند. در واقع، سرویسهای اطلاعاتی خارجی به دنبال آن هستند که عراق یکی از ستونهای پروژه خاورمیانهایِ ایالات متحده آمریکا باشد. در این میان، آمریکاییها انتظار دارند عراق برای تحقق پروژههایشان، مأموریتهایی را عهدهدار شود. ازجمله این مأموریتها باید به موارد ذیل اشاره کرد؛
مأموریت اول؛ ایجاد یک فضای اجتماعی و فرهنگیِ ضد دینی به گونهای که این فضا به یک الگو تبدیل شده و قابلیت امتداد یافتن در دیگر کشورهای منطقه را هم داشته باشد.
مأموریت دوم؛ جلوگیری از تقویت قدرت گروههای اسلامی – شیعی در نقاط مختلف عراق.
مأموریت سوم؛ فراهم کردن زمینه برای استفاده از خاک عراق جهت راهاندازی هجمه رسانهای، اقتصادی، فرهنگی و نظامی علیه ایران.
مأموریت چهارم؛ تبدیل کردن عراق به محلی برای ایجاد هرج و مرج و نا آرامی در غرب آسیا به ویژه در سوریه و ترکیه.
مأموریت پنجم؛ ایجاد فضایی مناسب برای امضای معامله قرن که یک معامله آمریکایی، اسرائیلی، سعودی، اردنی و … محسوب میشود. هدف از تلاش برای اجرایی کردن معامله قرن، نابود کردن مسئله فلسطین است. آمریکاییها قصد دارند از رهگذر وارد ساختن «بغداد» به پروژه معامله قرن، شمار زیادی از فلسطینیان را در عراق اسکان دهند.
مأموریت ششم؛ ایجاد فضای مناسب برای اجرایی شدن عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی.
بر اساس تمامی آنچه که گفته شد، کاملا واضح است که تحولات چهار سال اخیر در واقع به مثابه یک پروژه کودتایِ فراگیر در عراق بوده است. ایالات متحده آمریکا رهبری این پروژه را برعهده داشته و طرفهایی نظیر انگلیس، عربستان، اسرائیل، امارات و ترکیه در زمینِ واشنگتن به ایفای نقش پرداختهاند. علیرغم اینکه آمریکاییها و متحدانشان از رهگذر این پروژه، دستاوردهای محدودی را کسب کردند، اما باید گفت که این پروژه و تلاش برای اجرای کامل آن همچنان به قوت خود باقی است. باید به این مسئله نیز اشاره کرد که موانع زیادی در مسیر تحقق اهداف پروژه آمریکایی در عراق وجود دارد. بزرگترین مانع در برابر این اهداف، مواضع و واکنشهای مرجعیت عالیقدر در نجف، بیت شیعی و اقشار مختلف عراق بوده است. اینکه چگونه این واکنشها به مانع بزرگی در برابر واشنگتن تبدیل شده و در آینده نیز خواهند شد، مسئلهای است که باید در مقالهای دیگر مورد بررسی قرار گیرد.