گزارشی از کتاب «دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران»
گزارشی از کتاب «دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران»/ بخش نخست
عنوان: دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران
نویسنده: دکتر فواد ایزدی
ناشر: دانشگاه امام صادق (ع)
سال چاپ: ۱۳۹۰
***
اندیشکده راهبردی تبیین – کتاب دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران تألیف دکتر فؤاد ایزدی در ۳۶۳ صفحه و در ۷ فصل و در سال ۱۳۹۰ بهوسیله دانشگاه امام صادق (ع) منتشر شده است. مؤلف با بررسی «شبکه مسائل ایران»، دیدگاههای مختلف دربارهی سیاستهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران را شناسایی نموده و پس از بر شمردن ساختار دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران در زمان دولت بوش، به این پرسش میپردازد که این دیپلماسی، مطابق کدامیک از دیدگاههای مطرح شده است.
فصل ۱: مقدمه
در حال و هوای جنگ سرد دههی ۱۹۵۰، آمریکا سیاست پروپاگاندای فعالی را با هدف واردکردن غرب آسیا در ائتلاف جهانی ضد شوروی در این منطقه –و خصوصاً ایران- آغاز کرد. عملیات پروپاگاندای سیا برای سرنگونی دولت مصدق، نمونهای برجسته از این سیاست بود. در سالهای پس از انقلاب اسلامی، آمریکا همچنان به استفاده از پروپاگاندا بهمنزلهی ابزاری برای تغییر حکومت در ایران ادامه داد. این اقدامات که دولت آمریکا آن را «دیپلماسی عمومی» مینامد، در چارچوب فعالیتهای تبلیغاتی جهانی آمریکا پس از یازده سپتامبر، با هدف تسخیر دلها و افکار مردم در جهان اسلام، نیرویی تازه یافت.
در این کتاب برای دستیافتن به تحلیل جامع از دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران، «شبکهی بررسی مسائل ایران» مورد بررسی قرار گرفته است. شبکهی بررسی مسائل، گونهای ویژه از پیوند بخشهای خصوصی و دولتی و دربرگیرندهی شمار فراوانی از کنشگران است که به مبحث سیاسی خاصی علاقهمندند و فعالانه در نقادی سیاستها شرکت میکنند و اندیشههای جدیدی را دربارهی اقدامات سیاسی نوپدید ارائه میدهند. این رویکرد، افزون بر ارزیابی تأثیر طیف متنوعی از کنشگران، روابط وابستگی متقابل آنها را نیز موردتوجه قرار میدهد. در این روش، علاوه بر مطالعهی سیاستهای واقعی دولت، شناسایی سازمانها و افراد کلیدی مؤثر نیز مدنظر است.
با توجه به رویکرد ذکرشده، شش پرسش بهمنظور بررسی دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران و شبکهی بررسی مسائل این بحث، مطرح میشود:
۱- چه افراد و سازمانهایی در مباحث مربوط به سیاست آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران مشارکت کرده و درنتیجه، بخشی از شبکه بررسی مسائل ایراناند؟
۲- توصیههای سیاسیای که اعضای شبکه بررسی مسائل ایران ارائه کردهاند چیست؟
۳- کدامیک از این توصیههای سیاسی، تحت مقوله خطمشیهای دیپلماسی عمومی قرار میگیرند؟
۴- بر پایه توصیههای ارائهشده درباره سیاست آمریکا در قبال ایران و روابط میان اعضای شبکه بررسی مسائل ایران، چه حلقههای سیاست سازی را میتوان در این شبکه شناسایی کرد؟
۵- ادارات مختلف دولت بوش در خصوص دیپلماسی عمومی آن دولت در قبال جمهوری اسلامی ایران چه سیاستهایی تدوین کردهاند؟
۶- میان اولویتهای سیاسی کدامیک از حلقههای سیاست ساز در شبکهی بررسی مسائل ایران و اولویتهای بخشهای مختلف دولت بوش رابطهی همبستگی وجود دارد؟
علیرغم چندین سال دیپلماسی عمومی فعال آمریکا، نظرسنجیهای زیادی از سیر نزولی مقبولیت آمریکا و سیاستهای آن در سطح بینالملل حکایت دارد. بهعنوانمثال، وزارت دفاع آمریکا[۱] در سپتامبر ۲۰۰۴ دربارهی ارتباطات استراتژیک آمریکا در غرب آسیا گزارشی منتشر کرد. این گزارش، دربارهی اثربخش بودن دیپلماسی عمومی آمریکا نکاتی را ارائه کرد که به نظر بسیاری، تکاندهنده بودند. این گزارش مدعی است که «اکثریت قاطع» اعراب و مسلمانان با سیاستهای خارجی دولت آمریکا «ضدیتی نرم» دارند و میافزاید: دیپلماسی عمومی آمریکا «در بحران» بوده و «باید با عزمی راسخ که با پایبندی ما به دیپلماسی، دفاع، اطلاعات، اجرای قانون امنیت ملی متناسب باشد، دگرگون شود».
پژوهشگران هنگام نقد کارآمدی و مشروعیت اقدامات آمریکا در زمینهی دیپلماسی عمومی، دو رویکرد متمایز در پیش میگیرند:
پژوهشگران برای اشاره به رهیافت دوم، اصطلاحات متفاوتی به کار میبرند. از این میان میتوان به «دیپلماسی عمومی نوین»، «دیپلماسی عمومی مبتنی بر گفتگو»، «دیپلماسی فرهنگمحور»، «دیپلماسی عمومی شبکهای» و «دیپلماسی چند شریکی» اشاره کرد.
نگارنده به پیروی از پژوهشگران دستهی دوم، در ارزیابی اقدامات آمریکا در زمینهی دیپلماسی عمومی در قبال ایران، رویکردی انتقادی اتخاذ کرده و بنابراین هفتمین پرسش پژوهش خود را بهصورت زیر مطرح نموده است:
۷- آیا اقدامات دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران با الگوی تقارن دوسویه که همجهت با پارادایم دیپلماسی عمومی است، مطابقت دارد یا خیر؟
فصل ۲: مروری بر ادبیات بحث
در آغاز ضروری است تا دو اصطلاح «پروپاگاندا» و «دیپلماسی عمومی» تعریف شود.
۱-۲- پروپاگاندا[۲]
دقیقترین معنای لفظی پروپاگاندا عبارت است از «منتشر ساختن» یا «ترویج کردن» پارهای از افکار و دیدگاهها. هدف از این کار، تقویت، جایگزین کردن، یا تعدیل گرایشها و رفتارهای گروهی از مخاطبان است.
«لاسول» که غالباً او را پدر مطالعات پروپاگاندا در آمریکا میخوانند، اول کسی بود که پروپاگاندا را با اسلوبی نظاممند تجزیهوتحلیل کرد. او پروپاگاندا را چنین توصیف کرد: «مدیریت گرایشهای جمعی با استفاده از نمادهای مهم – و …، یا به بیان عینیتر ولی با دقت کمتر – از طریق داستانها، شایعهها، گزارشها، تصاویر و دیگر اَشکال ارتباط اجتماعی.»
۲-۲- دیپلماسی عمومی
دیپلماسی عمومی در بسیاری از ویژگیها با پروپاگاندا مشترک است. بیطرفانهترین تعریف دیپلماسی عمومی، آن را اینگونه بازگو میکند: «فرآیندی دولتی از برقراری ارتباط با مردمان خارج، در راستای ایجاد فهمی از ایدهها و ایدهآلها، نهادها و فرهنگ و نیز اهداف سیاسی و خطمشیهای ملت خود».
گروه مشورتی دیپلماسی عمومی آمریکا، دیپلماسی عمومی را چنین تعریف میکند: «فرآیند اطلاعرسانی، تعامل و تأثیرگذاری بر مردم کشورهای خارجی، بهگونهای که درنتیجهی این فعالیتها حکومتهای خود را ترغیب کنند تا از سیاستهای کلیدی آمریکا حمایت کنند.»
جو دافی، رئیس پیشین آژانس اطلاعاتی ایالات متحده (USIAT)، مهمترین وجه دیپلماسی عمومی را «تلاش آن برای دور زدن سران، دیپلماتها و سخنگویان رسمی کشورها و در مواردی مطبوعات با هدف گفتگوی مستقیم با مردم دیگر کشورها و ارائهی تفسیر و توضیحی از ارزشها و سیاستهای آمریکا» میداند.
جوزف نای، دیپلماسی عمومی را ابزار «قدرت نرم» -قدرت اقناعی مبتنی برای جاذبههای خود که در جلب موافقت عمومی طراحیشده است- میبیند.
۳-۲- تاریخچهی دیپلماسی عمومی آمریکا
۱-۳-۲- دیپلماسی عمومی آمریکا از جنگ جهانی اول تا یازده سپتامبر ۲۰۰۱
دیپلماسی عمومی از جنگ جهانی اول، هنگامیکه وودرو ویلسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، کمیتهی اطلاعات عمومی[۳] را به ریاست جورج کریل تأسیس کرد، همواره یک ابزار سیاست خارجی در آمریکا بوده است. کریل در کتاب خود اشاره میکند که این سازمان هدف خود را گسترش آمریکاییگرایی در سراسر دنیا قرار داده است. البته در این دوره، هدف اصلی دیپلماسی عمومی آمریکا، مقابله با فعالیتهای فرهنگی نازی و کمونیستی است.
به نظر اسنو، تاریخ دیپلماسی عمومی آمریکا گواه آن است که دولت آمریکا دیپلماسی عمومی را به مثابه ابزاری نگریسته که تنها در طول یک بحران ملی یا زمان جنگ کارایی دارد و با پایان یافتن آن، ناکارآمد میشود. لذا کمیتهی کریل، دفتر اطلاعات جنگ و USIA منحل شدند.
۲-۳-۲- دیپلماسی عمومی آمریکا پس از یازده سپتامبر
پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱، بسیاری، از درون و برون حکومت آمریکا خواستار احیای دیپلماسی عمومی آمریکا شدند.
«بییرز»، متصدی سابق آژانس تبلیغاتی تجاری جیوالتر تامپسون در دورهی متصّدیگری خود (از دوم اکتبر ۲۰۰۱)، دو عملیات تبلیغاتی دیپلماسی عمومی را هدایت کرد: تولید و پخش کتابچهای پانزدهصفحهای به نام «شبکهی تروریسم» و مجموعه مستندهای کوتاه با عنوان «ارزشهای مشترک». کتابچه دربرگیرندهی عکسهایی از قربانیان حملات تروریستی یازده سپتامبر و… بود. این کتابچه به ۳۶ زبان چاپ و بهطور گسترده در جهان توزیع شد. متقاعدکردن مسلمانان در این باره که جنگ با تروریسم، جنگ با اسلام نیست، هدف مستند ارزشهای مشترک بود و با اعلان ارزشهایی همچون بردباری، آزادی مذهبی، خدمات اجتماعی و آموزش، مسلمانان را بهگونهای معرفی میکرد که به نظر آید در آمریکا شادمان زندگی میکنند.
پس از بییرز، مارگارت توت وایلر، کارن هیوز و جیمز گلاسمن، به همان سمت منصوب شدند اما نتیجهی چند سال فعالیت دیپلماسی عمومی مفرط آمریکا چنان شد که در نظرسنجیهای گوناگون، مخاطبان بینالمللی بهویژه مردم غرب آسیا دیدگاه پایدار منفیای دربارهی آمریکا و سیاستهای آن دارند.
فصل ۳: چارچوب نظری
۱-۳- دیپلماسی عمومی نوین
پژوهش پیش رو، چارچوب مفهومیای را که مبنای «دیپلماسی عمومی نوین» معرفی میشود، با توجه ویژه به روابط ایران و آمریکا بررسی میکند.
گیلبوا معتقد است دیپلماسی عمومی نوین، سامانهای ارتباطی است که برای ایجاد گفتگو طراحی شده است؛ هم با دشمنان، هم با دوستان و همپیمانان.
ملیسن مهمترین تمایز میان دیپلماسی عمومی سنتی و دیپلماسی عمومی نوین را در جهتگیری ارتباط میداند؛ درحالیکه به لحاظ سنتی، دیپلماسی در یک الگوی سلسله مراتبی دولتمحور از روابط بینالملل دیده میشود، دیپلماسی عمومی نوین در «محیط شبکهای» عمل میکند؛ بهنحویکه مردم فعالانه در دادن و گرفتن پیام مشارکت میکنند. این نکته شاهدی بر نقش فعال عوامل غیردولتی مانند سازمانهای مردمنهاد در دیپلماسی عمومی نوین است.
۲-۳- دیپلماسی عمومی متقارن دوسویه
پژوهشگرانِ دیپلماسی عمومی بیش از ۲۵ سال است که دربارهی اهمیت ارتباطات دوسویه و متعادل در منافع به منظور بنانهادن رابطهی قوی میان سازمان و مردم مرتبط با آن بحث و بررسی کردهاند. الگوهای متقارن دیپلماسی عمومی بر مسئلهی پاسخگو بودن حکومتهای مبدأ به دیدگاههای کسانی که در قبال آنها سیاستهایی اعمال میشود، تأکید ویژه دارند.
گرونیگ و هانت گونهشناسی چهارالگویی برای مفهومپردازی اقدامات روابط عمومی ارائه میکنند:
ارگان مطبوعات/ تبلیغات، اطلاعات عمومی، نامتقارن دوسویه و متقارن دوسویه.
منتقدان چهارالگوی گرونیک و هانت، اظهار میکردند که این مفهومپردازی سادهانگارانه «پیچیدگی و گوناگونی محیط روابط عمومی» را در نظر نمیگیرد. جی گرونیک وال در پاسخ به پیشنهاد منتقدان برای ایجاد یک پیوستار، چهار الگوی متمایز نخستین را به دو پیوستار مشتمل بر حرفهی روابط عمومی و روابط عمومی تخصصی تعدیل کردند.
هرچه دیپلماسی عمومی به انتهای متقارن پیوستار روابط عمومی تخصصی نزدیکتر شود، مشروعیت اخلاقی آن تقویت خواهد شد. از این رو، آنچه دیپلماسی عمومی نوین را از دیپلماسی عمومی قدیم متمایز میسازد، میزان التزام عملی آن به روابط متقارن دوسویه به جای پروپاگاندای یک سویه است.
۳-۳- زیربنای نظری گفتگو و تقارن
الگوهای گفتگو محورِ روابط عمومی تخصصی، گامیفراتر از الگوهای یکسویهی مدیریت ارتباطاتاند که نخستین هدف آنها انتشار اطلاعات دربارهی فعالیتهای سازمان بهمنظور کاهش دادن بیاعتمادی در محیط بود. هیث بلاغت را جوهرهی روابط عمومی تشخیص داده و مدعی است: «بلاغت، گفتگوی نظرها، ضد نظرها، معناها و ضد معناهاست.»
جی. ای. گرونیک و آل. ای گرونیک میگویند رویکرد بلاغی به امتناع، ازآنجاکه هر دو طرف در آن امیدی برای امتناع دیگری دارد، با الگوی متقارن دوسویهی روابط عمومی سازگار است. ریوردان نیز اتخاذ پارادایم مبتنی بر گفتگو را برای دیپلماسی عمومی ضروری میبیند. بهگونهای که دو طرف گفتگو به معانی مشترکی برسند.
سازماندهیهای دوباره در محیط سیاسی پس از جنگ سرد، ازدیاد رسانههای جدید و امکان مشارکت مردمی بیشتر در روابط بینالملل درنتیجهی پیدایی این محیط سیاسی جدید، راهبردهای دیپلماسی عمومی جنگ سرد را منسوخ و بیاثر ساخته است.
پروپاگاندای سیاه باید برای مؤثر بودن، جلوهای از حقیقت انگاشته شود، نه بهمثابهی اشاعهی وانمودسازیای رسمی. همچنین دیپلماسی عمومی انگارهمحور در جامعه بستهی گذشته بهتر میتوانست عمل کند. ازاینرو، تأکید بر انگارهسازی، بهجای تأکید بر گفتگوی حقیقتی و روابط متقارن، مانع اصلی پیشروی برنامههای دیپلماسی عمومی آمریکاست.
فصل ۴: روش پژوهش
پژوهش پیش رو از روش پژوهش موردی و تحلیل شبکهای عضویت ویلیام دامهاف استفاده نموده است.
تعریف عملیاتی شبکهی بررسی مسائل ایران مشتمل بر همهی افرادی است که مطلبی درباره ایران منتشر ساخته، یا دستکم یک بار در فاصله ژانویه ۲۰۰۸ تا ژانویه ۲۰۰۹ به صورت مکتوب توصیهای سیاسی مطرح کردهاند.
پایگاههای داده زیر برای شناسایی اعضای شبکهی بررسی مسائل ایران جستجو شدند:
- مجموعه جستوجوی دانشگاهی[۴]
- امور بینالمللی کلمبیا – اینترنتی (CIAO)[5]
- مجموعه ارتباطات و رسانههای جمعی[۶]
- فاکتیوا[۷]
- مجموعه بینالمللی علوم انسانی[۸]
- نمایه اسلامیکوس[۹]
- و…
پانوشت:
لازم به ذکر است جهت دسترسی به ادامه این گزارش در بخش دوم، میتوانید از طریق این پیوند اقدام نمایید:
[۱] Department of Defense
[۲] Peropaganda
[۳] The Commitee on Public Informatiom
[۴] Academic search complete
[۵] Columbia International Affaris online
[۶] communication & Mass Media complete
[۷] factive
[۸] Hummanities International complete
[۹] Index Islamicus