کمک خواستن از اصحاب قدرت و ثروت، راهکار حزبالتحریر برای احیای خلافت
منبع: ارگان رسمی حزب التحریر
ترجمه: رامین حسین آبادیان
مطلب زیر بدون هیچ کم و کاستی از ارگان رسمی حزب التحریر با هدف آشنایی با دیدگاه های این حزب ترجمه شده است. نقل این مطالب به معنی رد یا تایید آن نیست.
مطالبی در شماری از از سایتها منتشر شدهاند که در آنها مباحث و مقولاتی به حزب «التحریر» نسبت داده شده است. در همین ارتباط، گفته میشود که حزب «التحریر» به منظور برپایی خلافت، خط مشیِ «درخواستِ یاری و کمک» را در دستور کار خود قرار داده است و همچنان بر تداوم این مسیر اصرار میورزد و هیچ اعتقادی به خط مشیای غیر از آنچه که گفته شد، ندارد. از سوی دیگر، گفته میشود که حزب «التحریر» گزینههای دیگری را نیز برای برپایی خلافت مد نظر قرار داده است و یکی از این گزینهها توسل به «سلطان جور و متغلب» است؛ یعنی کسی که از رهگذر زور و جنگ، به برپایی خلافت مبادرت میورزد. در همینحال، این مسأله نیز مطرح میشود که حزب «التحریر» از روی فرقهگرایی و تعصبات حزبی با خلافت البغدادی مخالفت کرد و در واقع، هیچ خلافتی را جز خلافت خود، شرعی نمیداند. اکنون سؤالی که وجود دارد این است که آیا حزب «التحریر» پاسخ کامل و جامعی در واکنش به مقولات مطرحشده دارد؟
در جواب باید گفت:
۱ــ در ابتداء باید گفت که این حزب «التحریر» نیست که خط مشیِ شرعی برپایی خلافت را مشخص کرده است، بلکه حدود و صقور این خط مشی توسط شرع و سیره رسول الله (ص) از زمان آغاز دعوت به اسلام توسط ایشان، تعیین شده است. ما شاهد آن بودیم که پیش از برپایی حکومت اسلامی، رسول الله (ص) از اصحاب ثروت، مکنت و قدرت درخواست یاری و کمک کردند؛ کمااینکه ایشان نزد قبایل ذینفوذ و برخوردار از قدرت رفتند و ضمن دعوت از آنها به دین اسلام، از این قبایل درخواست یاری و کمک کردند. افزون بر آنچه که گفته شد، به گواه تاریخ، رسول الله (ص) از ثقیف، بنی عامر، بنی شیبان و انصار درخواست یاری کردند و تنها در قبال قبایل کوچک بود که ایشان به دعوت این قبایل به دین اسلام بسنده کردند و درخواستی برای یاری و کمک از سوی آنها نداشتند.
علیرغم تمامی سختیها و مشقتهایی که وجود داشت، اما رسول الله (ص) این مسیر را ادامه دادند. بنابراین، تکرار مداومِ عملی که در آن سختی و مشقت وجود دارد، حاکی از آن است که آن عمل، شرعا واجب و جزو اصول است. لذا بر اساس آنچه که گفته شد، حضرت رسول الله (ص) به مسیر خود در درخواست یاری و کمک از قبایلِ دارای ثروت، مکنت و قدرت ادامه دادند.
در این میان، برخی قبایل به این درخواست لبیک گفتند، برخی آن را رد کردند و برخی ارائه هرگونه کمک و یاری را مشروط به تحقق شروطی کردند. علیرغم تمامی این مسائل، رسول الله (ص) در مسیری که آن را در پیش گرفته بودند، ثابتقدم باقی ماندند و این ثباتِ قدم نیز نشأتگرفته از وحی الهی بود. ایشان هیچگاه خط مشیای را که داشتند، تغییر ندادند. به عنوان نمونه، ایشان هیچگاه دستور جنگ با اهل مکه را به اصحابشان صادر نکردند؛ کمااینکه هیچگاه خواستار جنگ با قبایلی که مخالف برپایی حکومت اسلامی بودند، نشدند. با وجود اینکه اصحاب رسول الله (ص) در آن زمان جزو قهرمانان واقعی بودند و جز خداوند از هیچ قدرتی هراس نداشتند، اما باز هم رسول الله (ص) دستوری مبنی بر جنگ و مبارزه توسط آنها علیه دیگران صادر نکردند.
لذا خط مشیِ رسول الله (ص) در درخواست یاری و کمک از اصحاب ثروت، مکنت و قدرت ادامه پیدا کرد تا اینکه در نهایت بر اساس مشیت الهی، این انصار بودند که با ایشان پیمان عقبه دوم را امضاء کردند. این اتفاق پس از موفقیت مصعب رضی الله عنه در مأموریتی که پیامبر (ص) به او در شهر مدینه منوره سپرده بودند، محقق شد. خداوند متعال این توفیق را به مصعب داد که مَردان قدرتمندی به او یاری برسانند. او همچنین به اذن خداوند متعال، دین اسلام را وارد خانههای مدینه ساخت. پس از بیعت انصار با پیامبر (ص) افکار عمومی با ایشان همراه شدند. به دنبال این تحولات بود که با یک بیعتِ پاک و مطهر با پیامبر (ص) حکومت اسلامی توسط ایشان در مدینه منوره برپا شد. اهالی شهر مدینه منوره در آن زمان استقبال گرمی از رسول الله (ص) به عمل آوردند.
این خط مشیِ شرعی برای تشکیل و برپایی خلافت اسلامی است. باید به اصول تکیه کرد و از اصول پیروی کرد. رویکرد اساسی ما پایبندی به اصول شرعی است. به عنوان نمونه، فرد مسلمان اگر میخواهد با چگونگی برپایی نماز آشنا شود باید ادله نماز را بررسی کند، اگر میخواهد جهاد کند باید ادله جهاد را بررسی کند و اگر میخواهد حکومت اسلامی برپا کند باید ادله برپایی آن را در سیره پیامبر (ص) بررسی کند. واقعیت آن است که رسول الله (ص) هیچگاه به خط مشیِ برپایی خلافت اسلامی اشاره نکردند اما این خط مشی به خوبی در سیره ایشان قابل مشاهده است. این خط مشی مبتنی بر درخواست یاری و کمک از اصحاب ثروت، مکنت و قدرت است. رسول الله (ص) ضمن دعوت از این افراد به دین اسلام، از آنها درخواست یاری و کمک کردند. اصحاب قدرت و ثروت نیز با اراده، اختیار و رضایت خود با پیامبر (ص) بیعت کردند.
بر این اساس، خط مشیِ برپایی خلافت به طور کاملا واضح و آشکار در اسلام مشخص شده است. بنابراین، کسانی که چنین خط مشیای را از آنِ حزب التحریر میدانند و نه شرعِ اسلام، واقعیتِ آن را در تاریخ پیگیری نکردهاند.
[aparat id=”YGEWh”]
۲ــ علاوهبر آنچه که گفته شد، موضوع دیگری نیز وجود دارد که در برخی از کتابهای فقهی آمده است و آن، موضوع «سلطان جور و متغلب» است. در وهله اول، میبایست معنا و مفهوم «سلطان جور و متغلب» را درک کرد، زیرا صِرف تکرار این لفظ بدون درک معانی و مفاهیم آن نمیتواند ما را به سمت حقایق رهنمون سازد. باید بررسی کرد که چه زمانی حکومت «سلطان جور و متغلب» مشروعیت پیدا میکند و چه زمانی مشروعیت از آن ساقط میشود.
«سلطان جور و متغلب» با ریختن خون مسلمانان و نیز بسط هیمنه خود بر آنها از رهگذر توسل به زور و اجبار و جنگ، مرتکب گناه میشود. بنابراین، در چنین شرایطی این سلطان به دلیل تعارض راه و روشش با خط مشیِ شرعی، مجاز به برپایی خلافت نیست. با اینحال، فقهایی وجود دارند که معتقدند در صورت تحقق برخی شروط در «سلطان جور و متغلب»، حکومت و سلطنت او مشروع تلقی میشود. ازجمله برجستهترین این شروط عبارتند از:
الف) اینکه سلطان جور و متغلب در بلادی باشد که در آنجا ابزار اصلی برای برپایی خلافت وجود داشته باشد. در چنین شرایطی، سلطان جور و متغلب میتواند با هدف حفظ امنیت بلاد از تهدیدات داخلی و خارجی اقدام به برپایی خلافت کند.
ب) اینکه سلطان جور و متغلب برخوردار از عدالت باشد و جز با نیکی با دیگران برخورد نکند. لازم است سلطان متغلب در میان مردم سیره حسنه را در پیش گیرد، به گونهای که او مردم را دوست داشته باشد و مردم او را. در این شرایط است که مردم از سلطان متغلب راضی خواهند بود.
ج) اینکه بیعت با سلطان متغلب از سوی مردم با رضایت، اراده و اختیار تام آنها صورت پذیرد و نه با اجبار و اکراه. در این شرایط، بیعت با سلطان متغلب میبایست بر اساس شروط شرعی صورت پذیرد. لذا بیعت شرعی و از روی اراده و اختیار از جمله شروط اصلی برای برپایی خلافت توسط سلطان متغلب است. علت این مسأله هم آن است که بیعت شرعی در واقع الگوبرداری از سیره و سنت رسول الله (ص) است، زیرا ایشان تلاش کردند تا از اهالی شهر مدینه منوره با اراده و اختیارِ خود آنها بیعت بگیرند. بیعت عقبه دوم خود به تنهایی گواه بر این مدعاست.
بر اساس آنچه که گفته شد، سلطان متغلب که با اقدامات خود مرتکب گناه میشود، شرعا مجاز به برپایی خلافت نیست و تنها پس از تحقق شروط سهگانه مذکور است که میتواند خلافت ایجاد کند. بنابراین، حکومت و سلطنت سلطان متغلب از زمان بیعتِ آزادانه و از روی اختیارِ مردم با او، مشروع تلقی میشود. این معنا و مفهوم «سلطان جور و متغلب» است و امید است که همگان آن را درک کنند.
لذا اگر حزب التحریر با برخی خلافتها مخالفت کرده است، علت آن، این است که این خلافتها به ناحق و برخلاف شریعت اسلامی تشکیل شدند. بر اساس تمامی آنچه که گفته شد، بدیهی است که حزب التحریر با خلافتهایی که برخلاف اصول و خط مشیِ شرعی صحیح تشکیل میشوند و قاعده «سلطان متغلب» بر مبنای شروط ذکر شده را رعایت نمیکنند، مخالفت کند. از دیدگاه ما چنین خلافتی نه مشروع است و نه ارزشی دارد. ما صراحتا اعلام میکنیم که چنین خلافتی را کأن لم یکن تلقی میکنیم.