داستان «چپ»های اسلامگرا شده؛ چرا چپها جذب اسلام شدند؟

نویسنده: مصطفی اوزجان
مترجم: حمید قدسی آذر
یک بخشی از چپها اسلامگرا و بخشی دیگر ملیگرا شدند. ملیگراها به همراه اسلامگراها جنگ را به عنوان شعار و آرمان خود قرار دادند. اسلامگراها خواسته و ناخواسته خود را در کنار دوستان همرزمشان در مبارزه یافتند.
در سطح جهانی «روژه گارودی» یکی از بزرگان آن دسته از اسلامگرایانی است که از سنت چپ آمده است و درواقع آنتیتز و پادزهر «ماکسیم رودنسون» است.
رودنسون در آثار خود با عنوان «اسلام و کاپیتالیسم» به دنبال رابطه و پیوند اسلام با کاپیتالیسم بود و از آشتی هر دو با یکدیگر دفاع میکرد. روژه گارودی این گزاره را تکذیب میکرد و آنتیتز این تز جعلی را ارائه میداد.
دین اسلام نه کاپیتالیسم و نه سوسیالیسم است. همزمان با تأیید بازار، افراط در آن را با زکات صیقل میدهد و در عین تأیید بازار، بازاری نیست بلکه انسانی است. این همان چیزی است که «روژه گارودی» را به سوی اسلام کشاند.
گارودی آنچه را جستوجو میکرد نه در کمونیسم بلکه در اسلام یافت و تا لحظه مرگ، وفاداری خود به اسلام را به جا آورد. وی به همراه کشیش «ابه پیر» همه فکر و زندگی خود را وقف فقیران و مظلومان کرد. «ابه پیر» کشیش مهربان در بینوایان ویکتور هوگو را نمایندگی میکند.
حضرت پیغمبر دعا میکرد که نه با پولداران بلکه با مسکینان محشور شود. چپها غایت نهایی خود را در اسلام یافتند و پشیمانان راست هم با اسلام آشنا شدند و راه خود را از طریق اسلام پیدا کردند.
به طور حتم، نه معتقدان بلکه جستجوگران، اسلام را پیدا کردند و آنها هم به طور کلی از چپها بودند.
در جهان عرب در کنار کسانی که از چپ به ملیگرایی راست سوق پیدا کرده بودند، کسانی هم بودند که از چپ به اسلامگرایی شتافتند. یکی از آنها عبدالوهاب المسیری بود.
وی دانشنامه یهود و صهیونیسم را تألیف کرد. در مورد موضوع سکولاریسم هم یکی از کارشناسان برجسته است. موضوع یهودیسم را بدون سادهسازی و به دور از تئوری توطئه به رشته تحریر درآورد. در عین حال نتوانست خشم یهودیان را از خود دور کند.
«فهمی هویدی» یکی دیگر از اسلامگرایانی است که از سنت چپ آمده است. در زندگی روزنامهنگاری خود از «محمد حسنین هیکل» بهره و سهم برده است.
فهمی هویدی در دوره «حسنی مبارک» با وساطت اشخاص بزرگ به نوشتن در روزنامه الاهرام مصر ادامه داد تا اینکه پس از کودتای ۲۰۱۳ عبدالفتاح سیسی به قهر روی آورد و از فعالیتهای مطبوعاتی دست کشید. چراکه دریای خود را خشکشده میدید و جایی برای نوشتن برایش وجود نداشت.
روزنامههایی مثل السبیل اردن پیشنهاد ستون نویسی به وی را دادند اما سرنیزه نظامیان بالای سر این روزنامهها قرار داشت. بدین ترتیب خود را از میدان پرمخاطره کنار کشید. در این دوره ردپای اسب و سگ قاطی شده و در صحنه، خوب و بد مبارزه نمیکنند بلکه عرصه به مسابقه بدها با یکدیگر تبدیل شده است.
مرحوم «عادل حسین» نیز از چپهایی بود که به صف اسلامگرایان پیوست. وی از جمله روزنامهنگارانی شناخته شدهای بود که از اسلام دفاع میکرد. یک زمانی یکی از روزنامههای مخالف و تند مصر به نام الشعب را اداره میکرد.
«محمد عماره» نیز از آغوش چپ در آغوش اسلام افتاده است. وی زمانی اندیشه چپ را نمایندگی میکرد. از قذافی و سیاستمدارانی نظیر وی دور نبود. برخی از کتابهایش توسط دولت لیبی منتشر میشد. بعدها سلسله مقالات روشنگری با هدف ترویج روشنفکری در جهان عرب منتشر کرد.
حتی با همکاری سوزان مبارک همسر حسنی مبارک کتابهایش را در قالب سلسله مقالات روشنگری در روزنامههایی مانند الاهرام و الاخبار منتشر و در میان مردم ترویج میداد.
وی در تمام آثارش فعالیتهای اشخاصی چون محمد عبده، جمالالدین اسدآبادی و عبدالرحمن کواکبی را ذکر و منتشر میکرد.