نگاهی به نقشآفرینی سیاسی – اجتماعی تصوف در سنگال؛ نقش سیاسی تصوف پررنگتر شده
مرکز الجزیره للدراسات – خدیم امباکی
ترجمه: رامین حسین آبادیان
در این پژوهش تلاش خواهد شد تا مسأله شکلگیری طریقتهای صوفیه در کشور «سنگال» و نیز چگونگی تبدیل شدن این طریقتها به مهمترین پایگاههای دینی، سیاسی و اقتصادی در این کشور طی 3 قرن گذشته، مورد بررسی قرار گیرد. از سوی دیگر، در این پژوهش به سلسله نقشهای طریقتهای صوفیه در جامعه، آینده آنها و چشماندازهای پیشرویشان اشاره خواهد شد.
مقدمه
اسلام در دوران امپراطوری «غنا» (300-1240م) وارد غرب آفریقا شد. طی 3 قرن گذشته برخی شیوخ متصوفه وارد میدان شده و به تأسیس مراکز آموزشی و تربیتی مبادرت ورزیدند. آنها دانشآموزانی از قبایل و مناطق مختلف را در مراکز آموزشی خود جذب کردند. فارغالتحصیلان این مراکز نیز به نوبه خود به تأسیس مراکزِ آموزشی و تربیتیِ جدید اقدام کردند. بدینترتیب بر تعداد مدارس و مراکز آموزشی افزوده شد و نوعی روابط معنوی و اجتماعی میان پیشگامان تأسیس مراکز مذکور ایجاد گردید. این روابط معنوی و اجتماعی در نهایت به تشکیل یک جبهه دینی منجر شد و این جبهه هم ارتقاء پیدا کرده و به یک جامعه اسلامی مبدل گردید. این روند به پیدایش طریقتهای صوفیه انجامید. ازهمینروی، در این پژوهش بر روی زندگی گروهها و فرقههای صوفی در کشور «سنگال» تمرکز خواهیم کرد و 3 محور اصلی و اساسی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. در محور اول، طریقتهای صوفیه موجود در سراسر سنگال، در محور دوم مظاهر وجود این طریقتها و نقششان در عرصه اجتماعی و در محور سوم نیز آینده و چشماندازهای طریقتها مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
1ـ انواع طریقتهای صوفیه
1ـ 1ـ طریقت «قادریه»
این طریقت به «شیخ عبدالقادر الگیلانی» (1077-1166م) نسبت داده میشود. درخصوص این طریقت گفته میشود که آن توسط نوادگانِ 2 فرزند از فرزندانِ شیخ عبدالقادر یعنی «ابراهیم» و «عبدالعزیز» وارد «فاس» در کشور مراکش شد. این 2 فرزندِ شیخ عبدالقادر در «اندلس» مستقر شدند و پس از آن نوادگانشان اندلس را ترک کرده و به کشور مراکش پناه بُردند. از سوی دیگر، برخی از مورخان نیز معتقدند که «محمد بن عبدالکریم المغیلی» (1425-1504) در قرن پانزدهم میلادی طریقت «قادریه» را به منطقه «حوض نهر» در «نیجر» وارد ساخته است. با این حال، کشور «سنگال» به جز 2 قرن اخیر، در هیچ برهه دیگری شاهد گسترش طریقت «قادریه» نبوده است. علت گسترش طریقت مذکور در این کشور طی 2 قرن گذشته نیز به فعالیتهای «شیخ سیدی المختار الکنتی» و «شیخ محمد الفاضل» بازمیگردد. پیروان این افراد نیز نقش مهمی در گسترش طریقت قادریه در سنگال ایفا کردهاند. از همین روی، «شیخ سیدی المختار الکنتی» و «شیخ محمد الفاضل» به شهرت فراوانی دست پیدا کردند تا جایی که بسیاری از سودانیها مسیر پیروی از آنها را در پیش گرفتند و به ترویج طریقت قادریه در سرزمینشان مبادرت ورزیدند.
افزون براین، شیوخ موریتانیایی نیز نقش مهمی را در گسترش طریقت قادریه در سرزمین خود ایفا کردند. آنها پیروانشان را در سراسر کشور سازماندهی کردند و مسئولیت ترویج طریقت قادریه را بر عهده آنها گذاشتند. در آن زمان طریقت قادریه نتوانست در «فوتا تورو» (سنگالِ کنونی) پیشرفتی را به دست آورد. علت این مسأله هم آن بود که یک پایگاه قوی و مستحکم که مسئولیت تبلیغ برای طریقت قادریه را در آنجا برعهده داشته باشد، وجود نداشت. پیروان طریقت قادریه در کشور سنگال به 2 دسته تقسیم شدند؛ گروهی از مکتب «الکنتیه» (منتسب به شیخ سیدی المختار الکنتی) و گروهی دیگر از مکتب «الفاضلیه» (منتسب به شیخ محمد الفاضل) پیروی کردند. از ویژگیهای بارز مکتب اول یعنی «الکنتیه» وطنپرستی آن بود و این درحالی است که مکتب دوم یعنی «الفاضلیه» فعالیتهای خود را از طریق نمایندگانی که در «موریتانی» مستقر بودند، انجام میداد. این مکتب همچنین انجمنهایی را تشکیل داد تا به نمایندگی از آن به فعالیتهایِ تعریفشده بپردازند. پس از گسترش انجمنهای مذکور بود که اتحادیه انجمنهای قادریه تأسیس شد.
2ـ 1ـ طریقت «تیجانیه»
این طریقت در قرن هجدهم میلادی در «غرب اسلامی» ظهور کرد. مؤسس این طریقت «شیخ احمد بن محمد المختار بن سالم التجانی» است که در سال 1727 میلادی در روستای «عین ماضی» واقع در الجزایر متولد شد. طریقت «تیجانیه» توسط شیوخ سنگالی در کشور سنگال رواج پیدا کرد.
نقش «حاج عمر الفوتی» در گسترش طریقت «تیجانیه»
«عمر بن سعید الفوتی» (1796- 1864) در شهرک «هلوار» در نزدیکی رود سنگال واقع در مرزهای موریتانی ـ سنگال به دنیا آمد. وی قرآن کریم را حفظ کرد و به فراگیری علوم دینی پرداخت. او پس از مدتی به طریقت صوفیه گرایش پیدا کرد و پس از تلمذ نزد «شیخ مولود فال الشنقیطی» و «شیخ عبدالکریم» به طریقت «تیجانیه» گرایش پیدا کرد. در سال 1827 میلادی بود که «شیخ عمر» برای به جای آوردن فریضه حج به بیتالله الحرام رفت و با «محمد الغالی» در شهر مدینه منوره دیدار کرد. «محمد الغالی» یکی از مریدان و اصحاب نزدیک «شیخ احمد التیجانی» بود. پس از این دیدار، «شیخ عمر» توسط «محمد الغالی» به عنوان مسئول فعالیتهای دینی در سودان غربی انتخاب شد. او با یک پروژه جهادی از سرزمین حجاز بازگشت و مسلمانان کشورش را برای جنگ با بتپرستان فراخواند. او درباره جنگ با کُفار گفت: «نبرد با کفار و شکست آنها چیزی است که هیچگاه از آن روی برنمیگردانم. تا زمانی که دولت کُفر ادامه داشته باشد، نبرد نیز ادامه خواهد داشت».
وی در چندین جنگ علیه بتپرستان مشارکت داشت و در این جنگها به پیروزی دست یافت. او در طول 10 سال توانست بر تمام سودان از مرزهای «تمبکتو» گرفته تا مرزهای «سنگال»، مسلط شود. علیرغم اینکه «شیخ عمر» نتوانست مسلمانان منطقه را در سایه یک خلافت اسلامی با یکدیگر متحد سازد اما توانست طریقت «تیجانیه» را در نقاط مختلف منطقه گسترش دهد. او در نهایت نیز موفق شد این طریقت را در نقاط مختلف سنگال ترویج کند. علیرغم اینکه وی خود را یک «مُصلح دینی» نامید و از زهد و پارسایی در امور دنیوی سخن گفت، اما همواره برای تحقق اهدافش از رهگذر اقدامات سیاسی و نظامی، تلاش میکرد. او معتقد بود که رسالتش، تطهیر اسلام از هر گونه ناپاکیها، متوقف ساختن بتپرستی و اجرای شریعت اسلامی است.
نقش «حاج مالک» در گسترش طریقت «تیجانیه»
«مالک» (1855-1922) در روستای «گایا» واقع در غرب «داگانا» متولد شد. او قرآن کریم را حفظ کرد و به فراگیری علوم دینی پرداخت و در نزد داییِ خود به سمت طریقت «تیجانیه» گرایش پیدا کرد. داییِ او نزد «شیخ مولود فال الشنقیطی» تلمذ کرده بود. او مُدام به شهر «داکار» در رفت و آمد بود و در نهایت نیز یک مرکز آموزشی بزرگ را در این شهر تأسیس کرد. بنابراین، «حاج مالک» نقش مهم و بسزایی در گسترش طریقت «تیجانیه» در سنگال ایفاء کرد. برخی از منابع اعلام کردهاند که «شیخ مالک» از علم وافری برخوردار بوده و در قبال استعمارگران فرانسوی موضع منعطفانهای داشته است. از همین روی وی در برقراری روابطِ خوب با فرانسویها در آن زمان تردید نکرد و حتی با انتشار مقالهای در روزنامه «السعاده» مغرب در سال 1913 میلادی به تشریح موضع خود مبنی بر لزوم برقراری روابط مناسب با فرانسویها پرداخت.
3ـ 1ـ طریقت «مریدیه»
طریقت «مریدیه» در اواخر قرن نوزدهم میلادی توسط «شیخ احمد بمبا امباکی» (1853- 1927) تأسیس شد. «شیخ احمد بمبا امباکی» در «امباکی پاول» متولد شد. او قرآن کریم را حفظ و فعالیتهایش در عرصه علوم دینی را آغاز کرد. او پس از درگذشت پدرش با مشهورترین شیوخ سرزمین خود ارتباط برقرار کرد و از لحاظ علمی و معنوی تحت تأثیر آنها قرار گرفت. پس از طی کردن مراتب پیشرفت و ترقی در حوزه علمیه بود که امباکی مریدان و پیروان زیادی پیدا کرد. فعالیتهای امباکی ادامه پیدا کرد تا اینکه استعمارگران به او شک کرده و وی را تحت کنترل قرار دادند. شیخ امباکی نیز تلاش بسیاری کرد تا شک و شبهات را از خود دور سازد و از همین روی، به اشکال مختلف به استعمارگران اطمینان داد که هدفی جز ارائه آموزش و تربیت انسانها، ندارد. با تمامی اینها، وی در نهایت مجبور به ترک روستای خود شد. وی پس از ترک روستایش عازم «جولوف» جایی که اولین موطنِ اجدادش بود، شد.
شیخ امباکی مدت زمانی را در «جولوف» سپری کرد تا اینکه شکایتهای بسیاری علیه او و پیروانش مطرح شد. زمان زیادی از استقرار شیخ امباکی در «جولوف» سپری نشده بود که او در سال 1859 میلادی توسط استعمارگران بازداشت شد. پس از بازداشت، وی به «گابُن» تبعید شد و 7 سال در آنجا باقی ماند. وی سپس در سال 1902 میلادی به سنگال بازگردانده شد. در سال 1903 میلادی نیز وی مجددا توسط استعمارگران بازداشت و به موریتانی فرستاده شد. در آنجا، شیخ امباکی تحت اقامت اجباری قرار گرفت و 4 سال در این وضعیت قرار داشت. پس از آن، وی در سال 1907 میلادی بار دیگر به سنگال بازگردانده شد در خانه خود تحت اقامت اجباری قرار گرفت. در نهایت نیز او در سال 1927 میلادی درگذشت.
ظهور طریقت «مریدیه»
«شیخ احمد بمبا» پس از درگذشت پدرش مسئولیت ارائه آموزشهای دینی را برعهده گرفت و در این میان اصول طریقت صوفیه را مد نظر قرار داد. او توانست مریدانی را در کنار خود جمع کند و هسته اولیه پیروانش را تشکیل دهد. به تدریج وی توانست طریقتی را تحت عنوان «مریدیه» تأسیس کند. وی مفهوم «مریدیه» را اینگونه تشریح کرد: «یک بنده باید در گفتار، رفتار و عقاید خود مخلص بوده و ظاهر و باطنش در برابر پروردگار یکسان باشد». با تمامی اینها، برخی از همعصریهای «شیخ احمد بمبا» معتقد بودند که وی نوعی بدعت را در سازوکارهای آموزشِ اسلامی ایجاد کرده است. با این حال، روز به روز بر شمار پیروان این رهبر طریقت مریدیه افزوده شد و این طریقت در یک مدت زمان کوتاه شمار زیادی از پیروان جدید را در مقابل خود دید.
4ـ 1ـ طریقت لاهینیه
این طریقت را «لیباس چاو» (1843-1909) تأسیس کرد. وی که به «لیمامو» لقب داشت. او در روستای «یوسف» واقع در «داکار» متولد شد. او پس از ورود به چهلمین سال از زندگی خود ادعا کرد که مهدی (عج) است و از سوی خداوند متعال برای تبلیغ دین برگزیده شده است. او به تدریج پیروان زیادی را به سمت خود جذب کرد تا اینکه توانست طریقت «لاهینیه» را تشکیل دهد. پس از مدتی استعمارگرایان فرانسه به او شک کردند و گمان کردند که «لیمامو» به دنبال تشکیل ارتشی برای مقابله با آنهاست و قصد دارد علیه استعمارگران جهاد کند. در همین راستا، «لیمامو» صراحتا اعلام کرد که قصد جنگ با استعمارگران را ندارد و جنگ با نفس اماره را ارجح میداند. او به فعالیتهای دینیاش ادامه داد تا اینکه در سال 1887 میلادی درگذشت. او پیش از مرگ خود به مردم میگفت که فرستادهای از سوی خداوند برای سیاهپوستان و مظهری از پیامبر (ص) است.
2ـ نقش طریقتهای صوفیه در جامعه «سنگال»
بررسی وضعیت دقیق طریقتهای صوفیه نیازمند متمرکز شدن بر نقشهای مختلف آنها در حوزههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. بررسی این موارد میتواند تصویر کاملی از نقشآفرینی طریقتهای صوفیه در اختیار ما بگذارد.
1ـ 2ـ روابط داخلی
هریک از طریقتها دارای یک ساختار داخلی هستند و این ساختار است که ارتباط میان اعضای طریقتها با یکدیگر را تعریف میکند. بنابراین، قدرت و یا ضعف هر طریقتی به نوع ساختار داخلیاش و به تبع آن نحوه ارتباط اعضاء با یکدیگر بستگی دارد. اگر طریقتی از یک ساختار و نظام داخلی مستحکم برخوردار باشد، بنابراین از لحاظ اجتماعی نیز دارای قدرت خواهد بود و همین قدرت به آن کمک میکند تا مدت زمان بیشتری را به حیات خود ادامه دهد. کمااینکه برخورداری از این قدرت موجب خواهد شد تا یک طریقت بتواند در عرصههای مختلف زندگی در جامعه تأثیرگذار باشد. این نظام و ساختار داخلی به شکل هرم ظهور و بروز پیدا میکند و فردی تحت عنوان «خلیفه کُل» در رأس آن قرار دارد. پس از «خلیفه کُل» نیز شیوخِ طریقت و سپس پیروان طریقت قرار میگیرند.
بدینترتیب، طریقتهای مختلف تلاش میکنند تا رابطه میان بخشهای مختلف با «خلیفه کُل» را مستحکم سازند و میزان گرایش پیروان به طریقتهای متبوعشان را نیز تقویت کنند. در این ساختار تلاش میشود تا پیروان طریقتها بیش از پیش به «خلیفه کُل» نزدیک شوند و از لحاظ علمی و معنوی تحت تأثیر او قرار گیرند.
2ـ 2ـ روابط خارجی
روابط میان «شیخ احمد بمبا» و شیوخ «قادریه» بسیار نزدیک بود، زیرا برخی از پیروان قادریه معتقد بودند که پیروان مریدیه از طریقتِ آنها پیروی میکنند. با این حال باید گفت که روابط میان پیروان «تیجانیه» و «مریدیه» با یکدیگر در ابتداء تیره و تار بود اما رفته رفته این روابط بهتر شد و پیروان دو طریقتِ مذکور روابط خود را بر اساس برادریِ اسلامی تنظیم کردند. علت این مسأله هم آن بود که بسیاری از پیروانِ هر دو طریقت در واقع از اهالیِ علم و تقوا بودند و نسبت به دنیا و مادیات موجود در آن بیتفاوت بودند. بر اساس آنچه که گفته شد، نوعی همکاری و همگرایی تربیتیِ فعال میان پیرامون دو طریقت کلید خورد. ازهمین روی، برخی از کسانی که به طریقت «مریدیه» گرایش داشتند به فراگیری علوم اسلامی نزد شیوخِ عضو «تیجانیه» پرداختند و متقابلا، برخی از پیروان طریقت «تیجانیه» نیز به تلمذ نزد شیوخ «مریدیه» مبادرت ورزیدند.
3ـ 2ـ نقشهای طریقتها در جامعه
اول؛ طریقتها و زندگی فرهنگی
مؤسسان طریقتهای مختلف و مبلغان این طریقتها هریک به تأسیس مدارس علوم دینی پرداختند. در این میان، این شیوخ بزرگ هر طریقت بودند که مسئولیت ارائه آموزشهای دینی در مدارس مذکور را برعهده گرفتند. پس از مدتی کسانی که از مدارس علوم دینی فارغ التحصیل شدند، این روند را ادامه دادند و خود مدارس دیگری را تأسیس کردند. این چرخه ادامه پیدا کرد تا از رهگذر آن، فعالیتهای مربوط به آموزشهای دینی در نقاط مختلف گسترش یابد. در دهه 60 قرن بیستم شیوخ طریقتهای مختلف به تدریج تصمیم گرفتند تا فرزندانشان را به دانشگاههای واقع در کشورهای جهان عرب بفرستند. پس از مدتی، فرزندان آنها به دنبال فارغالتحصیلی از دانشگاه به تأسیس مدارس دینی در نقاط مختلف کشور خود مبادرت ورزیدند. آنها برای اداره مدارس تحت نظارت خود از منابع مالی و کمکهایی که والدین دانشآموزان در اختیارشان قرار میدادند، استفاده میکردند. از آنجایی که بسیاری از خانوادههای خواهانِ آموزش دینی در زمره فقراء قرار داشتند، طبیعی بود که مدارسِ یادشده از منابع مالی فراوانی برخوردار نبودند و گاهی حتی نمیتوانستند هزینههای مدارس را به طور کامل تأمین سازند.
مدارس و مراکز آموزشی به منظور فرهنگسازی عمومی اقدام به برگزاری مراسمهای سخنرانی در پایان هر هفته میکنند؛ کمااینکه آنها در اثناء اعیاد دینی پیروان خود را به پایبندی به اصولِ طریقتهایشان دعوت میکنند. یکی از مراسمهایی که به مناسبت اعیاد در «سنگال» برگزار میشود، مراسم جشن میلاد نبوی (ص) است. این مراسم از طریق رسانهها نیز پخش میگردد. در همین حال یکی از مهمترین جنبههای نقشآفرینی طریقتهای صوفیه در زندگی فرهنگی آثاری است که شیوخ این طریقتها در حوزه ادبی از خود به جای گذاشتهاند. به عنوان نمونه، شیوخ طریقتهای صوفیه قصاید زیادی را در ارتباط با اخلاق، تصوف، مدح پیامبر (ص) و … سرودهاند. شعرای سنگالی با هدف گستردهتر کردن دامنه تأثیرگذاری خود در عرصه فرهنگی، قصاید خود را به زبانهای محلی نیز ترجمه کردهاند تا آن دسته از مردمی که سواد فهم زبان رسمی را ندارند، بتوانند از محتوای اشعار مذکور استفاده کنند. علاوه براین، بخش دیگری از تأثیرگذاری طریقتهای دینی بر زندگی فرهنگی در هنر «خط دینی» و صنعت ساختن جلدهای کُتُب دینی نهفته است که اتباع طریقت «مریدیه» در هر دو زمینه شاهد پیشرفت چشمگیری بودهاند.
دوم؛ طریقتها و زندگی اقتصادی
طریقتهای صوفیه از طریق تولیدات کشاورزی در عرصه رشد و توسعه اقتصادی کشورشان نقشآفرینی میکنند. درهمین ارتباط باید گفت که زراعت و کشاورزی، پایه و اساسِ اقتصاد «سنگال» محسوب میشود. بسیاری از شیوخ طریقتهای صوفیه در این زمینه نقشآفرینی میکنند. شیوخ طریقتهای صوفیه از بیش از یک قرن پیش روستاهای کشاورزی و زراعت را ایجاد کرده و در آن، فرزندانشان را برای فعالیت در این زمینه تحت آموزش قرار دادهاند. اهمیت اراضی کشاورزی و حجم تولیداتِ این اراضی بستگی به جایگاه شیوخ طریقتهای صوفیه دارد. به همین دلیل است که خلفاء هزاران هکتار زمین کشاورزی در اختیار دارند و بیشترین تولیدات نیز متعلق به آنهاست. افزون بر این، برخی از اتباع و پیروان طریقتهای صوفیه ممکن است به صورت دسته جمعی به کار بر سَر اراضی شیخِ طریقت بپردازند. علت این مسأله هم آن است که آنها خدمت به شیخِ طریقت ـ به هر نحوی ـ را جزئی از وظایف و مسئولیتهای خود میدانند. بسیاری از اتباع طریقتهای صوفیه خدمت به شیخِ طریقت خود را در زمره بهترین خدمتها قلمداد میکنند.
با این حال، پس از پیشرفت زندگیها در شهرها بسیاری از افرادی که در مناطق روستایی و حومهای زندگی میکردند، اکنون برای یافتن کارهایی با درآمد مناسب به شهرها مهاجرت کردهاند. برخی از آنها به عنوان کارگر، برخی به عنوان تاجر و دیگران نیز به عنوان کارمندان دولتی مشغول به کار شدند. این افراد به دلیل آنکه دیگر نمیتوانند با حضور بر سَر زمینهای کشاورزی به شیوخ طریقتهای خود خدمت کنند، مبالغ نقدیای را تحت عنوان هدیه به آنها پرداخت میکنند. به عنوان نمونه، شاید یک کارگر عادی مبلغ 5 هزار و یا 10 هزار فرانک آفریقایی به شیخ طریقت خود بپردازد. درهمین حال، یک تاجر ممکن است 50 تا 100 هزار فرانک آفریقایی به شیخِ طریقت خود پرداخت نماید.
در برخی از موارد نادر نیز میزان مبالغ نقدیِ پرداختی به شیوخ طریقتها به میلیونها فرانک آفریقایی نیز میرسد. بر اساس آنچه که گفته شد، شیوخ طریقتهای صوفیه از این طریق منابع مالی فراوانی را در اختیار دارند که از آن برای بهبود تولیدات کشاورزیشان استفاده و بهرهبرداری میکنند. آنها حتی این مبالغ و منابع مادی را در زمینه توسعه فعالیتهای اقتصادی خود در زمینههای دیگر به کار میگیرند. در عین حال، مناسبات دینی نیز خود فرصتی برای انجام فعالیتهای تجاری محسوب میشود. علت این مسأله هم آن است که تاجران انواع و اقسام نیازهای حومهنشینان و مردم روستایی در زمینه غذا، لباس، ظروف، خوراک و… را در مناسبات دینی مختلف به دستشان میرسانند و بدینترتیب، کالاهای مورد نیاز روستانشینان تأمین میگردد. در نقطه مقابل، روستاییان و حومه نشینان نیز میوهها، لبنیات، سبزیجات و دیگر تولیداتشان را که کمتر در شهرها یافت میشود، با قیمتهای مناسبت در اختیار تجّار شهری قرار میدهند.
سوم؛ طریقتها و زندگی اجتماعی
طریقتهای صوفیه در زمینههای گوناگون زندگی اجتماعی دخالت دارند. نقشآفرینی شیوخ طریقتها در این عرصه به گونهای است که گاهی از نقشآفرینی آنها در حوزه دینی نیز پُررنگتر میگردد. بیشترین نقش در عرصه حل و فصل اختلافات میان طرفهای مختلف در عرصه اجتماعی را نیز شیوخ طریقتها ایفاء میکنند. این شیوخ طریقتها هستند که به مناقشات میان گروههای مختلف در داخل طریقتها ورود میکنند تا به آنها پایان دهند. در مناطق روستایی و حومهای نیز مردم ترجیح میدهند برای حل و فصل منازعات اجتماعی خود به دادگاههایی که تحت نظر شیوخ طریقتهاست مراجعه نمایند. بر اساس آنچه که گفته شد، شیوخ طریقتها نقش میانجی را در عرصه اجتماعی ایفاء میکنند. به عنوان نمونه، اگر اختلافی میان کارگران و کارمندان با کارفرمایان آنها ایجاد شود، این شیوخ هستند که به عنوان میانجی برای پایان دادن به اختلافات تلاش میکنند.
طریقتهای مختلف هریک ابزارهای گوناگونی برای تأثیرگذاری بیشتر در عرصه اجتماعی دارند. برخی از آنها انجمنهایی را تشکیل دادهاند تا بدینوسیله بتوانند بر میزان تأثیرگذاری خود در جامعه بیفزایند. ایجاد دستگاههای اداری از جمله دیگر ابزارهای طریقتهای مختلف برای تأثیرگذاری در حوزه اجتماعی است. طریقتها برای دستگاههای اداریِ تحت نظر خود یک رئیس، نایبرئیس و دبیرکل تعیین میکنند. گاهی شاید تمامی پیروان یک طریقت در دستگاه اداریِ مربوط به آن طریقت مشغول به فعالیت شوند. این دستگاههای اداری در ساماندهی مشارکت پیروان طریقتها در مراسمات دینی بزرگ ازجمله مراسم میلاد نبوی (ص)، نقش مهم و مؤثری دارند. برگزاری چنین مراسماتی فرصت مناسبی برای طریقتهاست تا بتوانند از رهگذر آنها صفوف خود در عرصه اجتماعی را بیش از پیش تقویت ساخته و آن را مستحکم کنند.
چهارم؛ طریقتها و زندگی سیاسی
وزن اقتصادی و اجتماعی طریقتهای مختلف موجب شده است تا این طریقتها از لحاظ سیاسی نیز جایگاه ویژهای داشته باشند. حتی سران نظام سیاسی سنتی نیز به این واقعیت پی بُرده و آن را پذیرفتهاند. از همین روی، شخصیتهای سیاسی تلاش میکنند از طریق ائتلافبندی با سران طریقتها اهداف سیاسی خود را محقق سازند. قدرتهای استعمارگر به این نتیجه رسیدند که میتوانند با استفاده از طریقتها و بهرهبرداری از آنها برای خود دستاوردهای سیاسی زیادی را محقق سازند و به همین دلیل سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کُن» را در قبال این طریقتها در پیش گرفتند. این قدرتهای استعمارگر از فضای رقابتی میان پیروان طریقتهای مختلف سوء استفاده کردند تا آنها را به جان یکدیگر بیندازند. همین مسأله موجب شد تا پیروان «قادریه» در برابر پیروان «تیجانیه» صفآرایی کنند. واقعیت آن است که نقش سیاسی طریقتها در ابتداء محدود بود اما اما رفته رفته این نقش به یکی از مهمترین نقشهای طریقتها تبدیل شد.
3ـ آینده طریقتهای صوفیه
وجود تعداد زیادی از مراکز و مؤسسات آموزشی در نقاط مختلف کشور «سنگال» موجب شده است تا سطح فرهنگیِ سنگالیها به سرعت ارتقاء یابد. افزون براین، نقشآفرینی رسانههای سنگالی در آگاهیبخشی به مردم نیز سطح فرهنگی آنها را بالا بُرده است. در همین حال، افزایش روزافزون شمار فارغالتحصیلان سنگالی از دانشگاههای عربی و ورود این فارغالتحصیلان به میدانِ فعالیتهای اسلامی موجب رشد علمی و فرهنگی «سنگال» شده است. در نتیجه تمامی آنچه که ذکر شد، یک آگاهی و بصیرت اسلامیِ بسیار بالا باعث شده است تا بسیاری از فرهیختگان و تحصیلکردگان ضمن بازگشت به اسلام، به انجام تحقیقات و پژوهشهای گسترده و عمیق در این دین بپردازند تا از این رهگذر بتوانند مشکلات و معضلات موجود در جامعه «سنگال» را مرتفع سازند. این نسل از اصلاحگران بر این مسأله اجماع دارند که گرایش طریقتی یک امر ثانویه است و ضرورتِ اول این است که جامعه اسلامی به جایگاه واقعی خود در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دست پیدا کند. این نگرش موجب شده است تا فضا برای مطرح شدن انتقادات مردمی فراهم شود به گونهای که حتی شیوخ طریقتها هم مورد نقد قرار میگیرند و گاها نظریههایشان نیز رد میشود. براین اساس، باید گفت که آینده طریقتها به قدرت آنها در رقابت با دیگر اقشار جامعه «سنگال» در حوزههای تشکیلاتی، تربیتی و آموزشی، بستگی دارد.
پایان
با شرح زوایای مختلف زندگی طریقتهای صوفیه در «سنگال» دیدیم که این طریقتها با تاریخ این کشور و سنتهای آن دارای ارتباط قویای هستند و از تأثیرگذاری فراوانی در زندگی سنگالیها برخوردارند. این طریقتها در حوزههای آموزشی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … نقشآفرینی کردهاند و اکنون نفوذ آنها در میان مردم با چالشهایی مواجه شده است؛ چالشهایی که گروههای اسلامی مستقل با تکیه بر ساختارهایِ منظم علمی و آموزشی برای طریقتها ایجاد کردهاند. طریقتها این فرصت را دارند که با ایجاد اصلاحات ریشهای در ساختار رهبری و نظام آموزشی خود به مقابله با چالشهای مذکور بپردازند.