نگاهی به روندها، رویکردها و فعالیتهای نهضت اسلامی تاجیکستان
جمهوری تاجیکستان یکی از کشورهای اسلامیِ پارسیزبان است. بیش از ۹۰ درصد جمعیت ۹ میلیون نفری این جمهوری را مسلمانان تشکیل میدهند. از این میان نیز بیش از ۹۰ درصد اهل سنت از مکتب فقهی حنفی. تاجیکستان از سوی دیگر، در فضای پس از شوروی سابق برای مدتها تنها کشوری محسوب میشد که در آن احزاب اسلامی مجوز قانونی فعالیت داشتند و در پارلمان این کشور نیز نمایندگانی از احزاب و جریانات اسلامگرا حضور داشتند. در حقیقت، حزب نهضت اسلامی تاجیکستان بارزترین و تنها حزب اسلامگرای تاجیکستان و در واقع آسیای مرکزی است که از دوره اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته و هماکنون نیز فعالیت دارد. ریشه این آزادی نسبی نیز در تحولات سخت و خونین دهه ۱۹۹۰ میلادی، که در نهایت منجر به جنگ داخلی و مقاومت اسلامگرایان و ملی گراها در برابر کمونیست ها شد، قرار دارد. با این حال از سال ۲۰۱۵ به بعد، همزمان با ممنوعه اعلام شدن حزب نهضت اسلامی، محدودیتهای گستردهای در این جمهوری کوچک پارسیزبان اعمال گردید.
در همین راستا، مصاحبهای را با محمدجان کبیری، یاور رهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان ترتیب دادهایم. وی فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه فردوسی مشهد در مقطع کارشناسی، و فارغ تحصیل رشته مطالعات منطقهای (گرایش شوروی سابق) در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه دولتی آموزگاری مسکو است. در حال حاضر وی مقیم کشور لهستان بوده و در حوزه حقوق بشر فعالیت دارد و همزمان مدیر بنیاد همگرایی فرهنگی در لهستان می باشد.
جریان نهضت اسلامی تاجیکستان ریشه در دوره اتحاد جماهیر شوروی دارد. لطفا در خصوص زمینههای شکلگیری و تکوین این جریان در آن زمان توضیح دهید.
فکر کنم برای پاسخ به این سوال میبایست ابتدا نگاهی به قبل از انقلاب کمونیستی در سال ۱۹۱۸ بیندازیم. ابتدا باید به نقش مهم و تاثیرگذار زبان پارسی اشاره کرد. آسیای مرکزی در آن دوره تقریبا از ۳ امیرنشین تشکیل شده بود. یکی امیرنشین بخارا بود که امیر عالم خان در آن حکمرانی میکرد و دو امیرنشین دیگر نیز خیوه و خوقند بودند. زبان رسمی همه این امارتها فارسی بود. در حقیقت میتوان گفت زبان رسمی تدین و اسلام در منطقه هم پارسی بود. این نقش و نفوذ به حدی بود که در امور عبادی منطقه، حتی در چین، در مناطق ترکستان شرقی، زبان مذهبی پارسی بود. این امر نیز ریشه در فتوحات دوره سامانی دارد. در برخی منابع تاریخی حتی ذکر شده که در آن زمان نیت کردن در نماز هم حتی به زبان پارسی انجام میشد.
مشهورترین امیرنشین منطقه نیز بخارا بود که تاجیکستان امروزی نیز در آن زمان به عنوان بخارای شرقی محسوب میشد. منطقه امیرنشین بخارا در آن زمان تحت نفوذ روسیه تزاری بود، اما بهرحال خودمختاری نسبی داشت. در اواخر فروپاشی امارت بخارا، یک جریانی به اسم «جدیدیه» در منطقه و با محوریت امیرنشین بخارا شکل گرفت. این جریان همزمان با جریانات دیگر در جهان اسلام از سوی روشنفکران مسلمان از جمله سیدجمالالدین اسدآبادی(افغانی) و محمد عبده، یا محمد اقبال لاهوری در هند و پاکستان بود. این جریان نیز در تلاش بود با تجددگرایی اسلام را از پسرفت نجات بدهد. از جمله بارزترین چهرههای «جدیدیه» در آن زمان احمد دانش و اسماعیل گاسپرینسکی بودند. تلاش اصلی جدیدیه در آن زمان این بوده که زندگی مردم را از خرافات دور کرده و مردم را به آموزش علوم تجربی و مهندسی و… تشویق کنند. اما با انقلاب کمونیستی این جریان شکست خورد.
بعد از این اما مسائل دیگری نیز در منطقه حادث شد که شاید مهمترینِ آنها تقسیمات جغرافیایی جدید باشد. کمونیستها برای ریشهکن کردن باورهای اسلامی از زندگی مردم، اولین کاری که کردند این بود که به میراثداران اسلام در منطقه هیچ سهمی ندادند. یعنی از قبایلی که سابقه تاریخی نداشتند، ملت ساختند و از سوی دیگر تلاش کردند اقوام قدیمی منطقه را حذف کنند.
کمونیستها چند سیاست را در این میان پیگیری میکردند. نخست، تقسیمات جدید جغرافیایی برای به وجودآوردن ملتهای جدید. مثلا قرقیزها و قزاقها را دو ملت کردند، در حالی که اینها به لحاظ تاریخی به هم نزدیک و تقریبا از یک قبیله بودند. ازبکها با تاجیکها سابقه طولانی همزیستی دارند، ولی شهرهای بزرگ تاجیک که به نوعی فرهنگی و تمدنی هم بودند، مانند سمرقند و بخارا را گرفتند و به ازبکها دادند. در آن زمان تاجیکستان هیچ وجود خارجی نداشت و جزئی از ازبکستان به حساب میآمد. بعدها با گذشت بیش از یک دهه از انقلاب کمونیستی، در نهایت در سال ۱۹۲۹ به عنوان یک جمهوری مستقل عضو شوروی سابق به استقلال رسید. تاجیکستان در آن زمان جمعیت خیلی کمی داشت و بعدها خجند به آن اضافه شد که شاید پیشرفتهترین شهر تاجیکستان محسوب میشد. مناطق دیگر تاجیکستان هم کوهستانی، دوردست و توسعه نیافته بودند. یک شهر کوچکی بود به نام حصار و دوشنبه هم که یک دهکدهای بود تقریبا. اما کمونیستها از آن پایتخت ساختند.
کار دیگری که کمونیستها انجام دادند، محو زبان فارسی و تغییر الفبای پارسی به سیریلیک بود. این نیز با هدف قطع ارتباط مردم با تمدن، فرهنگ و دین هزار ساله آنها صورت گرفت. قتل عام علما و روشنفکران نیز در دستور کار آنها قرار گرفت. هر کسی که حافظ، سعدی و یا قرآن را بلد بود از حفظ بخواند، همه را به قتل رساندند و یا به سیبری تبعید میکردند. با سپری شدن دوره خونین سرکوب استالین و بعد از جنگ جهانی دوم، که خیلی از مردم در جنگ کشته شدند و بعد از آن هم بسیاری در قحطی بعد از جنگ. از حدود دهه ۱۹۶۰ آرام آرام وضعیت به حالت عادی بازگشت و در دهه ۱۹۷۰ مردم از آزادیهای نسبی برخوردار شدند. البته باید گفت آزادی نبود، اما بهرحال دوره پساجنگ و البته پسااستالین بود. در این دوره جریانهای روشنفکری و اسلامی آرام آرام شروع به ظهور کردند.
در سال ۱۹۷۳ از طرف ۵ جوانِ با محوریت مرحوم سید عبدالله نوری، یک جمع از فعالین اسلامی شکل گرفت. در این جمع جوانترین فرد ۱۸ سال سن داشت و بزرگترینشان کمتر از ۳۰ سال بود. این جمع با هدف احیاء فرهنگ، هویت و آموزههای اسلامی اقدام به تاسیس مجموعهای کردند که بعدا به نهضت اسلامی شهرت یافت. هدف اولیه آنها تدریس و تعلیم علوم اسلامی بود که به صورت حلقهای صورت میگرفت. اصلیترین محورهای این امر نیز قرائت قرآن و آموزش الفبای عربی و پیدا کردن متون اسلامی بود. این نیز به صورت مخفیانه و محرمانه، برای محافظت و مخفی ماندن از نیروهای امنیتی شوروی (معروف به کاگب) انجام میگرفت. در دهه ۱۹۸۰ و متعاقب سیاست های پروسترویکای میخائیل گورباچوف، این جریان و فعالیتهای آن به اوج خود میرسد. نمود این موضوع راه یافتن این جریانِ اسلامی به تجمعات و مناسبتهایی نظیر اعیاد، مراسم عزا، عروسی و سوگواریها بود. بسیاری از روحانیون و جوانان روشنفکر اسلامی در این مراسمات دعوت میشدند و داعی این منبرها بودند. این روند تا زمان فروپاشی ادامه یافت.
بعد از استقلال از شوروی وضعیت نهضت اسلامی در تاجیکستان چطور پیش رفت که جنگ داخلی میان اسلامگریان و دیگر گروهها با نیروهای وابسته به کمونیستها به وقوع پیوست؟
بعد از استقلال از شوروی، جریان نهضت اسلامی یکی از جریانات جدی اصلاحطلب و استقلالطلب بود. بازگشت به هویت اصلی و رسمیت بخشیدن به زبان پارسی از اولویتهای نهضت در سالهای آخر عمر اتحاد جماهیر شوروی، یعنی سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰ بود. در این دوره جریانی برای بازگشت زبان و الفبای فارسی در تاجیکستان شکل گرفت. تا این زمان زبان رسمی در ادارات و مراکز رسمی تاجیکستان زبان روسی بود. در این دوره به نشانه اعتراض در ادارات دولتی و بیمارستانها و دانشگاهها و هرجایی که حزب کمونیست نفوذش کمتر بود و جریانهای هویتطلب تقویت شده بودند. از جمله این جریانات و گروهها میتوان به نهضت جوانان مسلمان، حرکت رستاخیز و لعل بدخشان اشاره کرد که نقش مهمی در مبارزات رسمیت بخشیدن به زبان پارسی داشتند که تقریبا موفق هم بود.
بعد از استقلال، مجموعه این گروهها، بعلاوه حزب دموکرات، با حضور نیروهای حاکم، دولت مصالحه ملی را تشکیل دادند که برای ۶ ماه وظیفه حکومت در کشور را بر عهده داشت. اما کارشکنی روسیه و ازبکستان، اجازه تداوم کار و فعالیت این دولت را نداد. پس از کشمکشهای فراوان در دوشنبه و زمانی که در پایتخت نتیجهای حاصل نشد، در شهر خجند با حمایت دو کشور مذکور جلسهای برگزار گردید و امامعلی رحماناف، به عنوان رئیس شورای تاجیکستان انتخاب شد. چون در آن زمان پایتخت در دست مخالفین بود. بعد نیز با کمک ازبکستان و تانکهای روسیه وارد پایتخت شدند، مردم مختلف را مسلح کردند و نتیجه آن آغاز جنگ داخلی بود.
این جنگ متاسفانه منجر به آواره شدن بیش از یک میلیون و کشته شدن حدود ۱۰۰ الی ۱۵۰ هزار نفر از مردم شد. خیلی از مردم در آن زمان هنگام فرار به افغانستان در رودخانه آمودریا غرق شدند، خیلی از سرما تلف شدند و خیلیها نیز از سوی نیروهای مورد حمایت ازبکستان و روسیه، که همان «جبهه خلق» بودند، به قتل رسیدند. یک پاکسازی و تصفیهای از نمایندگان مخالفین، خصوصا از کسانی که طرفدار دموکراسی، آزادی و اسلام بودند صورت گرفت. مثلا در بدخشان، وادی رشت در اطراف دوشنبه، یا قرغانتپه که حامیان مخالفین آنجا بودند، از سوی نیروهای مورد حمایت روسیه و ازبکستان مورد قتل و غارت صورت گرفت. همین نیز موجب شد که مردم از ترس به افغانستان و کشورهای دیگر فرار کنند.
در نهایت پس از چند سال جنگ داخلی با میانجیگری ایران، روسیه، سازمان ملل، افغانستان با نقش ویژه شهید احمد شاه مسعود و استاد ربانی، و دیگر کشورهای همسایه به مذاکرات صلح رسید. صلح بین حکومت و اتحاد نیروهای مخالفین تاجیک در تابستان ۱۹۹۷ در شهر مسکو به امضا رسید و بر اساس آن ۳۰ درصد از مناصب حکومتی باید به مخالفین داده میشد و رحماناف به عنوان رئیسجمهور باقی میماند.
در دوره پس از صلح، آیا میتوان یک دسته بندی مشخص از جریانات اسلامی در تاجیکستان ارائه کرد؟
بعد از سازش نامه صلح جریانات اسلامی مختلفی در تاجیکستان فعال بودند. اولین و مهمترین جریان که نماینده اسلامِ سیاسی هم بود، همین حزب نهضت اسلامی است. اتفاقا بعد از صلح نهضت توانست به یک حزب ملی بدل بشود که در سراسر تاجیکستان، و دقیقتر در ۶۲ حوزه منطقه ای کشوری دفاتر خود را داشت. از یک حزب محلی و جریان خاص به یک حزب ملی فراگیر تبدیل شد. حتی به مناطقی مانند ختلان که قبلا محل نفوذ نیروهای طرفدار رحماناف بود هم نفوذ پیدا کرد و نیز در مناطق شمالی که روسگرا بودند خیلی جانبدار پیدا کرد.
از جریان دیگر اسلامی، خوب ما مسلمانان صوفیمشرب را داریم. علاوه بر این، از برکت مرحله صلح و استقلال، جوانان تاجیک بعد از ۷۰ سال محاصره فرصت پیدا کردند برای تحصیل و فراگیری علوم اسلامی به کشورهای جهان اسلام سفر کنند و بعد از تحصیل تحت تاثیری اندیشه و مذاهب کشورهای میزبان قرار گرفتند. در نتیجه یک قسمتی از مردم به جریان سلفیه که از سوی عربستان سعودی حمایت میشدند، گرایش پیدا کردند. اینها هم در بدنه مردم خیلی فعال بودند. در دولت هم البته نفوذ دارند. الان رئیس کمیته دین را میبینید که فارغ التحصیل عربستان سعودی است. مفتی تاجیکستان هم فارغ التحصیل پاکستان است. اینها از بانیهای اصلی سلفیه در تاجیکستان محسوب میشوند. شیعیان اسماعیلیه هم گروه دیگری با محوریت منطقه بدخشان هستند که در امور دینی از امامشان، آقاخان پیروی میکنند. آقاخان هم بعدها موفق شد در دوشنبه یک مرکز اسماعیلیه که عبادتگاه مدرن و پیشرفتهای است، تاسیس کند. اسماعیلیها بیشتر بین فعالیتهای سیاسی و دینیشان تفکیک قائلاند.
از شیعیان اثنیعشری تقریبا و رسما چیزی وجود ندارد. اما در نتیجه روابط با ایران طی سالهای بعد از استقلال، عدهای گرایش و تمایلات به شیعه اثنیعشری پیدا کردند. تحصیلات شماری از آنها در حوزههای علمیه ایران، مخصوصا قم بسیار تاثیرگذار بود. از جمله از دستاوردهای این جریان، آقای تاجالدین است که فارغ التحصیل قم بوده و رئیس تنها دانشگاه اسلامی تاجیکستان است. الان بیش از ۶-۷ سال است که در آنجا است. البته بودن ایشان در مدیریت این دانشگاه، بیشتر به همشهری بودن و روابط خانوادگی وی با رئیسجمهور مرتبط است و نه مذهب. ولی به هر صورت ایشان فارغ التحصیل قم است و گرایش به تشیع دارد.
رویکرد حزب نهضت اسلامی در قبال این روندها قبل از صلح و پس از آن چگونه بوده است؟
جریان نهضت اسلامی در دوره شوروی، اصل هدفش زدودن خرافات از دین بود. به همین دلیل هم از ابتدا مخالفتهایی از سوی دو گروه، صوفیها و کمونیستها نسبت به آن وارد میشد. در مرحله قبل از استقلال، نهضت بیشتر یک جریان روشنگر و مصلح و طرفدار اسلام ناب محمدی به حساب میرفت. بعد از استقلال هم این روند تا حدودی ادامه یافت. در این دوره هم برچسبهایی نظیر وهابی بودن از سوی دولت و بعضا صوفیها به نهضت زده میشد.
در دوره بعد از صلح، نهضت روابط سالم و نیکی با اسماعیلیه هم البته داشت. در شورای سیاسی نهضت و در بدنه نهضت هم اسماعیلیه فعال بودند و هستند. همچنین به خاطر حزب سیاسی بودنش، با دیگر جریانات اسلامی در داخل و خارج در تماس بود. مانند جمهوری اسلامی ایران، سعودی، پاکستان، افغانستان و جریان اخوان المسلمین، نهضت اسلامی تونس، حزب عدالت و توسعه و حزب سعادت ترکیه و اینچنین جریانهای اسلامی شمال آفریقا (سودان، الجزایر، مغرب).
بخاطر همین حکومت همیشه تلاش میکرد با توجه به این وضعیت، اتهاماتی را مطرح کنند. مثلا مقامات تاجیکستان در ملاقاتهای خود با مقامات ایران حزب نهضت را یک جریان سلفی که از جانب کشورهای خلیج و آمریکا حمایت و تامین مالی می شود معرفی می کردند و دقیقا در ملاقات ها با مسئولین کشورهای خلیج و سعودی نهضت را یک حزب وابسته به ایران نشان میدادند و همیشه تلاش می کردند با چنین شیطنت هایی کشورهای دیگر را متقاعد بسازند که نهضت یک حزب افراطی و وابسته به کشورهای دیگر است نه یک جریان ملی اسلامی بومی و از دل مردم بیرون آمده.
روابط با ایران را برای کشورهای حوزه خلیج فارس میگفتند، و برای ایران نهضت را سلفی و وهابی جلوه میدادند. با کشورهای غربی هم به شکلی دیگر، نهضت را وابسته به ایران نشان میدادند. اما خود نهضت یک نگاه متوسط و میانه و روابطی سازنده با همه جریانها و کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی داشت. در انتخاباتهای اخیر میبینید که حتی افراد کمونیست و حتی غیرتاجیک مانند اقلیت کرهای و روس به نهضت رای میدادند. نگاه نهضت سازنده بود، اما سلفیها بهرحال ابزار دست دولت بودند برای سرکوب نهضت.
طی سالهای اخیر وضعیت اسلام و اسلام گرایی در تاجیکستان با محدودیتهایی مواجه شده است. لطفا درباره ابعاد این محدودیتها توضیحاتی بدهید.
نه فقط اسلام و اسلامگرایی بلکه در عموم وضعیت مسلمانان بعد از استقلال و صلح بهبود چندانی پیدا نکرده است. تاجیکستان اولین کاری که در دومین سال پس از صلح کرد، منع رفتن بانوان به مساجد بود. بعد از آن منع پخش اذان از بلندگوها با استدلال مزاحمت برای ساکنین بود، و تقریبا بعد از چند سال طرحی را تصویب کردند برای پیشگیری از افراطگرایی که رفتن جوانان زیر ۱۸ سال به اماکن مذهبی و مساجد را ممنوع اعلام کردند. به جز قبرستان و مراسم سوگواری و عزاداری دیگر جوانان نمیتوانستند به اماکن مذهبی بروند. اینها حق ندارند مسجد رفته و نماز بخوانند و اگر چنین شود، والدین آنها مجازات میشوند.
همچنین حجاب هم از همان اوایل محدود شد، اول در مدارس منع کردند، بعد در دانشگاهها و اخیرا هم در تمام ادارات دولتی و بیمارستانها حضور با حجاب ممنوع شد. حتی مواردی از مقابله با حجاب در خیابانها هم مشاهده میشود. پلیس و نهاد کار با بانوان در کوچه و بازارهای تاجیکستان مشغول مبارزه با حجاب هستند و رئیس جمهوری تاجیکستان زنان محجبه را بی سواد، عقب مانده و پیرو فرهنگ و تمدن بیگانه خطاب کرد. ایستگاههای پلیس با خانمهای محجبه خشن و تحقیرآمیز برخورد میکنند. این محدودیتها باعث شد که خیلی از دختران تاجیک بیسواد بمانند و بخاطر حجاب به مدرسه و دانشگاه نروند و از شرکت در زندگی اجتماعی محروم بمانند.
حتی در انتخاب اسامی هم محدودیتهایی ضد اسلام، برای انتخاب اسامی اسلامی و دینی اعمال شده است. حتی در مقوله ازدواج هم محدود کردن ازدواج با برخی اقوام نظیر دختر خاله و دختر عمو هم کنترلهایی اعمال شده است. اخیرا هم داشتن ریش و ظاهر اسلامی برای زن و مرد با فشار و تعقیب مواجه میشود.
در همین بازه بیش از ۲۰۰۰ مسجد یا تخریب شدند یا تبدیل به مراکز فرهنگی و رفاهی برای ساکنان منطقه و حتی بعضا طربخانه تبدیل شدند. حوزههای علمیه هم با وضعیت مشابهی مواجه شدند. تا سال ۲۰۱۰ در عمده مناطق تاجیکستان «مدرسه (حوزههای علمیه)» تعطیل شدند و الان برای ۹ میلیون شهروند تاجیکستان تنها یک دانشگاه اسلامی وجود دارد.
ریشه و عامل اصلی این محدودیتها را در چه میبینید؟
طبیعتا مشکلات با اسلام سیاسی بسیار عمیقتر است. حزب نهضت اسلامی مهمترین نیروی مخالف دولت بود که در سال ۲۰۱۵ با تقلب گسترده از ورود به پارلمان منع شد و متعاقبا ۵-۶ ماه بعد در سپتامبر ۲۰۱۵ فعالیت حزب ممنوع شد و آن را تروریستی و افراطی اعلام کردند. البته قبل از آن صدها نفر از اعضا و رهبران حزب بازداشت شدند و بعد از ممنوع اعلام شدن آن، تقریبا بعد از ۱ سال در دادگاه دو معاون رئیس حزب نهضت را به حبس ابد و دیگران را از ۱۴ تا ۲۸ سال روانه زندان کردند. این موضوع واکنشهای بسیاری در اروپا، کشورهای غربی و بسیاری از نهادهای حقوق بشری بینالمللی را به دنبال داشت.
از سوی دیگر، دولت فعلی و بسیاری از بدنه آن از بازماندگان حزب کمونیسم سابق هستند که دین را یک افیون در جامعه میدانند. در این میان، به خصوص نقش شخص آقای رحمان که بدبینی خاصی نسبت به دین دارد نیز پررنگ است. فکر میکنم این که او ۵ سال با مسلمانان و نیروهای اسلامی درگیر بوده هم تاثیر زیادی داشته است. این محدودیتهایی که ایجاد شده به نوعی نشان از هراس وی از اسلام است.
علاوه بر این، نقش رئیس کمیته دولتی امنیت ملی هم خیلی مهم است. ایشان در سالهای صلح، یعنی ۱۹۹۷ در ایران کنسول بودند. ایشان در اروپا هم سفیر بودند و برگشتند و در نهایت رئیس کمیته امنیت ملی شدند. رساله دکتری ایشان درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و اندیشههای امام خمینی، حول محور تهدیدات آن و صدور انقلاب و موضوعات پیرامون آن انجام شده است. بر اساس این دیدگاهها، او نیز به شدت به اسلام بدبین است و ایشان میگوید که دین باید در اختیار و کنترل دولت باشد. دین نباید مستقل باشد و دولت باید آن را مدیریت کند. تفکر این دو نفر خیلی تاثیر داشتند در محدودیتهایی که برای اسلام سیاسی و مسلمانان به وجود آمده است.
بعد از سال ۲۰۱۵ و ممنوعه اعلام شدن فعالیت حزب نهضت اسلامی، چه اتفاقی برای نهضت افتاد؟ نهضت اکنون در چه وضعیتی قرار دارد؟
حزب نهضت اسلامی تاجیکستان بعد از امضای سازش نامه صلح و ادغام نیروهای نظامی با نیروهای دولتی، وارد فعالیت سیاسی شد. تجربه این صلح تاجیکان نشان داد که در کشوری که دموکراسی و مردمسالاری در آن نهادینه نشده، در یک صلح نابرابر منجر به شکست و ناکامی مخالفین خواهد شد. در قبال نهضت هم این مساله متاسفانه صحت داشت.
دولت در صلح پایبند به تعهداتش نبود و به طرق سیاسی و فیزیکی مخالفان را به مرور حذف کرد. حزب نهضت اسلامی پس از ۱۵ سال فعالیت سیاسی که ۳ دوره از آن در پارلمان نماینده داشت، به طور سیستماتیک حذف شد و در نهایت نیز از سوی تنها دولت تاجیکستان تروریستی اعلام شد. البته هیچ کشوری و یا سازمان بینالمللی این اتهام دولت تاجیکستان را در دنیا نپذیرفته است. با این حال در نتیجه این اتهامات، حدود ۴۰ درصد از رهبران نهضت بازداشت و زندانی شدند و عدهای دیگر در حبس خانگی قرار دارند. تنها عده قلیلی موفق شدند فرار کنند یا در خارج بودند و نجات یافتند. از جمله شخص محیالدین کبیری، رهبر حزب که در آن زمان در خارج از کشور قرار داشت. ولی متاسفانه ۲ تن از معاونین ایشان را بازداشت کردند. سید عمر حسینی را در فرودگاه، زمانی که قصد داشت کشور را ترک کند بازداشت کردند و و آقای محمدعلی حیت را از منزلشان. این بازداشتهای دستهجمعی و هدفمند، باعث ضربه شدیدی به بدنه نهضت شد که خیلی از کادرهای تخصصی و فکری و انقلابی آن الان پشت میلههای زندان قرار دارند. از نظر سیاسی، فکری و مالی نهضت به شدت تحت فشار قرار دارد.
چطور شد که به اروپا مهاجرت کردید؟
متاسفانه جامعه جهانی و بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله جمهوری اسلامی ایران در برابر بسته شدن نهضت و زندانی شدن رهبران آن، واکنش موثری نداشتند. تنها سازمان ملل متحد با صدور بیانیهای اظهار نگرانی کرد. سازمان امنیت و همکاری اروپا، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز تنها به صدور بیانیه اکتفا کردند و از دولت خواستند فعالیت نهضت را به حالت عادی برگرداند و رهبران زندانی آن آزاد شوند.
در نهایت کل بازماندگان نهضت که توان فعالیت داشتند، آنهایی بودند که از کشور خارج شدند. آنهایی که فرار کردند از ابتدا برنامهای برای جابجایی به اروپا نداشتند. اینها عمدتا در کشورهای اسلامی، به ویژه ایران و ترکیه و برخی کشورهای عربی و جمهوریهای شوروی سابق بودند. تمرکزشان بیشتر در ایران و ترکیه بود. ولی متاسفانه بنا به دلایلی باعث شد که این کشورها مهاجرین نهضت را بیش از این نپذیرند. روسیه و شوروی سابق هم امن نبود، چرا که برخیها به تاجیکستان دیپورت شدند. از جمله آقای قیامالدین غازی که پس از سفر از ایران به روسیه، در فرودگاه سنت پترزبورگ بازداشت و به تاجیکستان بازگردانده شد. وی بعدا زندانی شد و در نهایت در فاجعه زندان شهر وحدت توسط نیروهای داعش به شهادت رسید. همچنین داملا نعیمجان، رهبر سابق شعبه سغد که از روحانیون مطرح شمال کشور هم بود، استرداد شد و ایشان هم برای ۱۷ سال روانه زندان شدند. خیلی ها هم از ترس استرداد این کشورها را ترک کردند و ناگزیر شدند به اروپا پناه بیاورند.
متاسفانه یکی از سوالات همیشگی اروپاییان نیز این است که چرا شما مسلمانان به کشورهای اسلامی پناه نمیبرید و به کشورهای مسیحی و اروپا میآیید؟ که دیگر سوال چالشبرانگیز و دشواری است. البته برای یک مسلمان و یک شرقی که تجربه زندگی در این کشورها را داشتم، بهترین جا همان وطن است. اگر در آن وطن نباشد، محیط و فضایی نزدیک به وطن بهترین جایگزین است. مثلا کشورهای اسلامی شوروی سابق مانند قزاقستان، یا کشورهای همزبان مسلمان همچون ایران، یا کشورهای عربی یا ترکیه که فضای اسلامی دارند. مهاجرین مسلمان از نظر روانی و مذهبی خود را در این جوامع بیگانه احساس نمیکند. اما با وضعیتی که به وجود آمد بسیاری از پناهجویان (حدود ۸ هزار نفر از تاجیکستان) به اروپا پناهنده شدند که شامل نهضتیها هم میشود.
در حال حاضر فعالیتها و تحرکات حزب نهضت اسلامی در چه حوزههایی صورت میگیرد؟ گویا نشانههایی از بازیابی مشاهده میشود.
فعلا فعالیتهای سیاسی نهضت عمدتا از طریق فضای مجازی و در بین پناهجویان است. چرا که به دلیل قوانین سختگیرانه در تاجیکستان در حوزه اینترنت و کنترل فضای مجازی، امکان ارتباط با مردم در داخل نیست. برای تماشای ویدئوها و لایک و فالو کردن مخالفین، از ۳ تا ۸ سال محکومیت زندان پیشبینی شده است. اینترنت هم در تاجیکستان خیلی گران شده و مردم هم در وضعیت اقتصادی بدی قرار دارند و مردم عمدتا شرایط هزینه کردن برای چنین اموری را ندارند.
اما در همین حال، یکی از مهمترین دستاوردهای نهضت آشنایی با محیط غرب، شناخت دقیقتر از ظرفیتهای حقوق بشر در ارتباط با اتحادیه اروپا و سازمان ملل بوده است. از این طریق نهضت تلاش کرده تا مسائل مربوط به زندانیان سیاسی و حقوق بشری را پیگیری کند. همچنین نهضت در این دوره توانست پرونده ۱۲ نفر از رهبران زندانی خود را به سازمان ملل فرستاده و کمیته مربوط پس از بررسی ها به این نتیجه رسید که بازداشت این رهبران غیرقانونی است و از دولت تاجیکستان درخواست کرد که رهبران نهضت باید سریعا آزاد شده و به آنها غرامت پرداخت شود. پرونده آقای محمدعلی حیت سال ۲۰۱۸ بررسی شده بود و پرونده ۱۱ نفر دیگر به تازگی، در فوریه ۲۰۲۰ بررسی شد و سازمان ملل نظرش را ابراز داشت.
البته این احکام از نظر حقوقی ارزش دارند، ولی مکانیزم اجرایی قوی وجود ندارد. مگر در حالتی که فشار کشورهای عضو سازمان ملل برای اجرایی شدن آنها صورت پذیرد. حالا چه کشورهای اسلامی و عدالتخواه و چه کشورهای غربی حامی حقوق بشر از این فرصت استفاده کرده و خواستار آزادی این افراد شوند. ما فعلا پیگیریم از سازمان ملل که این سند حقوقی را به دست آورده و با استفاده از آن رایزنی سیاسی کنیم که از طریق اتحادیه اروپا فشارها بر تاجیکستان بیشتر شود تا زندانیان را آزاد کنند. یا اگر امیدی به آزادی نباشد، حداقل در شرایط بهتری همچون حبس خانگی اینها را نگه دارند.
بخش دیگر فعالیتهای سیاسی نهضت تقریبا ۲ سال است ذیل ائتلاف پیمان ملی تاجیکستان پیگیری میشود. ۳ گروه دیگر از مخالفین از جمله جنبش رشد و اصلاحات تاجیکستان، انجمن آزاداندیشان تاجیک و انجمن مهاجرین آسیای مرکزی هم در این ائتلاف حضور دارند. ریاست این ائتلاف البته با دکتر محیالدین کبیری، رهبر حزب نهضت اسلامی است. فعالیت سیاسی بیشتر ذیل این ائتلاف پیش میرود.