نگاهی به اندیشه تقیالدین نبهانی و حزبالتحریرِ او ؛ در جستجویِ خیالِ خامِ هدیهای به نام «خلافت»!
حامد رضایی
تقیالدین نبهانی، موسس حزبالتحریر و از نخبگان موثر جهان اسلام در قرن بیستم بوده که متاسفانه در داخل ایران، آن طور که باید و شاید به او و حزبش پرداخته نشده است.
نبهانی در ابتدا یک اخوانی بود. و البته تا آخر نیز به کلیات فکر اخوانی وفادار ماند. اما او از جایی به این نتیجه رسید که باید از تشکیلات اخوان جدا شود و تشکیلات جدیدی راهاندازی کرد. تشکیلاتی که مانند اخوانالمسلمین نبوده و به معنای واقعی کلمه «تشکیلات» باشد. تشکیلاتی به شدت منسجم و منظم و شبیه به تشکیلات قوی گروههای مارکسیستی. نبهانی میگفت اخوان موفق نخواهد شد چراکه تشکیلات منسجم و دقیقی ندارد. این بود که «حزبالتحریر» تاسیس شد. نظم تشکیلاتی از اصول خدشهناپذیر حزبالتحریریهاست.
نبهانی همچون سیدقطب جوامع مسلمان کنونی را از آن جهت که توسط ایدئولوژیهای غربی اداره شده و قوانین بشرساخته بر آنها حاکم است، جوامعی جاهلی و کافرانه میداند. لذاست که برای ایجاد جامعه اسلامی به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی معتقد است. حکومت اسلامی مطلوب هم در نظر اهلسنت «خلافت» است. بنابراین نبهانی و حزبالتحریر او مهمترین کارویژه خود را احیای خلافت اسلامی میدانند. آنها همه چیز را متوقف بر ایجاد خلافت اسلامی دانسته و میگویند خلافت که ایجاد شود، سایر مشکلات جهان اسلام هم حل میشود. اما اگر خلافت شکل نگیرد، سایر تلاشهای اصلاحی، جهادی، تبلیغی و … بیفایده خواهد بود.
نبهانی معتقد است از آنجا که انجام تکالیف الهی بر همه مسلمین واجب است و بدون ایجاد خلافت اسلامی، زمینه برای اجرای بسیاری از احکام اسلامی مهیا نخواهد شد، پس ایجاد خلافت اسلامی نیز امری واجب و تکلیفی بزرگ بر دوش تمامی مسلمین جهان است. البته احیای خلافت جزو اهداف اکثر گروههای اسلامگرای اهلسنت بوده و هست، اما تفاوت حزبالتحریر با این گروهها این است که حزبالتحریر احیای خلافت را مهمترین و تنها هدف خود میداند که همه اهداف دیگر در جهت نیل به این هدف است که معنا یافته و باید برای رسیدن به این مقصود به استخدام درآیند.
اما خلافت چگونه شکل خواهد گرفت؟ نبهانی معتقد به تطبیق مو به موی شرایط امروز با شرایط جامعه عصر پیامبر «ص» بوده و سعی میکند دقیقا همان راهبردهایی که پیامبر «ص» اتخاذ کرد را تجویز نماید تا دقیقا همان اتفاقاتی که در صدر اسلام افتاد، دوباره تکرار شود. مثلا اگر افرادی از قدرتمندان یثرب داوطلبانه به همکاری با پیامبر برای تشکیل حکومتی اسلامی همت گماشتند، دقیقا همین اتفاق باید دوباره رخ دهد. لذا ما نیز منتظر میمانیم تا قدرتمندانی پیدا شوند که جذب تفکر ما شده و خود به صورت داوطلبانه برای ایجاد خلافت اسلامی اقدام نمایند!
او برای احیای خلافت سه مرحله را منبعث از راهبردهای پیامبر «ص» طراحی میکند. اولین مرحله ایجاد یک هسته سخت تشکیلاتی متشکل از افراد مومن به اندیشههای اسلامی و آرمانهای حزبالتحریر است. این مرحله شبیه مرحله دعوت پنهانی پیامبر «ع» در سه سال نخست بعثت است. پیامبر «ص» در آن دوره، افراد خاصی را گلچین کرده و با تربیت آنها یک کادر تبلیغی قوی برای مرحله بعدی دعوت خود ایجاد میکند.
مرحله دوم مانند مرحله دعوت علنی پیامبر «ع» در مکه است. در اینجا حزبالتحریر به تعامل گسترده با مردم و دعوت آنها به اندیشه اسلامی میپردازد. هدف این است که در این مرحله عموم مردم به تفکر حزبالتحریر گرایش پیدا کرده و زمینه برای ایجاد خلافت اسلامی مهیا شود.
[aparat id=”YGEWh”]
در مرحله سوم خلافت احیا خواهد شد. اما به چه شکلی؟ حزبالتحریریها میگویند همانطور که در یثرب عدهای از قدرتمندان جذب پیامبر «ص» شده و زمینه ایجاد حکومت اسلامی را فراهم کردند، ما نیز با فرهنگسازی و مبارزه فکری و سیاسی کاری میکنیم تا عدهای از سران قدرت داوطلبانه برای ایجاد خلافت اسلامی پیشگام شوند! این نظریه سبب شده تا نبهانی به داشتن نگاههای تخیلی برای کسب قدرت سیاسی متهم شود.
اینجاست که راه نبهانی از سیدقطب جدا میشود. نبهانی با سیدقطب همراستاست که جوامع کنونی در جهان اسلام به دلیل سیطره ایدئولوژیها و قوانین بشرساخته غربی بر آن، جاهلی است و باید به مبارزه با آن پرداخت، اما در نوع مواجهه با چنین جامعهای با سیدقطب اختلافنظر داشت. سیدقطب عملگرا بود و میگفت باید علیه حکومت این جامعه قیام کرده و به وسیله جهاد آن را برانداخت. اما نبهانی میگوید جوامع کنونی ما شبیه جامعه مکه در زمان بعثت پیامبر «ص» است. پیامبر علیه سران این جامعه جهاد نکرد، بلکه سعی در اصلاح اعتقادی و فکری مردم داشت تا با ایجاد یک جنبش فکری، زمینه را برای ایجاد یک حکومت اسلامی فراهم نماید. لذا راهبرد اصلی حزبالتحریر نه «قیام مسلحانه» که یک «مبارزه فکری» تمام عیار علیه اندیشههای ضداسلامی است. به همین خاطر است که اعضای حزبالتحریر بیش از سایر جریانات اسلامگرا به مباحث تئوریک و نظری اقبال نشان میدهند. آنها به جهاد پیش از تشکیل خلافت اسلامی اعتقادی ندارند، برخلاف سلفیهای جهادی که تنها روش ایجاد خلافت را جهاد میدانند. آنها با استناد به سیره پیامبر «ص» که در مکه و پیش از تشکیل حکومت اسلامی صرفا به تبلیغ میپرداخت، وظیفه خود را فعالیتهای تبلیغی و تئوریک میدانند.
البته آنها جهاد علیه کفار را همانند آنچه در افغانستان اتفاق افتاد نفی نمیکنند. ولی میگویند کارویژه ما احیای خلافت است و راه آن جهاد نیست. میتوان به جهاد پرداخت همانطور که به سایر واجبات مانند نماز پرداخته میشود. جهاد خوب است ولی کار ما نیست. خلافت نه با نماز و روزه و نه با جهاد که با ایجاد یک «جنبش فکری» ایجاد خواهد شد.
نبهانی تمامی مکاتب غربی را نفی میکند. او رویکردهای صوفیانه و عرفانی را نیز رد میکند. «نظامسازی اجتماعی» راهبرد اصلی نبهانی برای اصلاح اجتماعی است. او معتقد است «اخلاق» صرفا به اصلاح فرد میانجامد نه جامعه. برای اصلاح جامعه باید در عرصه اعتقاد و اندیشه به مبارزه پرداخت.
نبهانی جهاد را منتفی میداند، سازوکارهای سیاسی غربی همچون دموکراسی را هم رد میکند، پس چگونه میخواهد به قدرت سیاسی دست پیدا کند؟ آیا واقعا مردی از مردان قدرت حاضر خواهد شد داوطلبانه قدرت خود را به نبهانی و افرادش تفویض کند؟! آیا این خوشخیالی نیست؟! تا اینجای کار تجربه نشان داده که بله خوشخیالی است!
حزبالتحریریها برای ایجاد خلافت تلاش بسیاری کردند. حتی این شایعه وجود دارد که در ابتدای انقلاب اسلامی ایران، دست به دامان امام خمینی «ره» شده تا ایشان خلافت مسلمین را بپذیرند ولی با جواب رد امام «ره» مواجه میشوند. گفته میشود دست به دامان ملاعمر در افغانستان هم شده بودند. اما سوالی که پیش میآید این است که آرزوی دیرین حزبالتحریریها یعنی ایجاد خلافت اسلامی، اکنون توسط ابوبکرالبغدادی برآورده شده و خود نبهانی نیز تصریح میکند که اگر در هر نقطهای از جهان اسلام خلافت شکل بگیرد، همه مسلمانان موظف به اطاعت از آن هستند؛ پس چرا حزبالتحریر با داعش بیعت نمیکند؟
جوابی که به این سوال داده میشود این است که ابوبکرالبغدادی به شیوه صحیح به خلافت نرسیده است. خلیفه را مسلمانان باید با میل و رغبت انتخاب کرده و با او بیعت کنند. خلیفهای که به زور شمشیر از مردم بیعت بگیرد، مشروعیت ندارد.
حزبالتحریر با اینکه خاستگاهی عربی دارد، اما بیش از کشورهای عربی در کشورهای آسیای میانه و مشخصا ازبکستان نفوذ دارد. البته چند سالی است که در فلسطین نیز نفوذ قابل توجهی کسب کرده و به رقیب حماس تبدیل شده است. آنها هر راهکاری برای آزادسازی فلسطین پیش از تشکیل خلافت اسلامی را ناکارآمد میداند. اکنون امیر حزبالتحریر «عطا ابوالرشته» است.
منبع: روزنامه قدس