نشتری بر «تبلیغ بینالملل»
مرتضی آقامحمدی
از ویژگیهای دنیای امروز سرعت بالای تحولات است. تا جایی که برخی در تعریف جدید «قدرت»، معتقدند توان درک و انطباق خود با شرایط جدید، ملاک قدرت یک کشور یا جامعه یا فرد است. ابرقدرتهایی که زمانی برای دنیا برنامهریزی میکردند نیز امروزه در بسیاری موارد سردرگم و پر اشتباه ظاهر میشوند و برخلاف آنچه در نزد ماست که همه کارهای آنها به طور دقیق و پیچیده طراحی شده، گاه رفتارشان پرخطا و در لحظه است و فاقد طرحی بلندمدت به نظر میرسند.
فعالیت در عرصه فرهنگ به مراتب از کار در زمینه سیاسی و دیگر عرصهها دشوارتر و پیچیدهتر است. بنابراین یک مبلغ که قصد دارد در زمینه دینی و فرهنگی پیشگام و جلودار باشد نیازمند هوشمندی، روانشناسی، قدرت بیان خوب و دیگر استعدادها و توانمندیها در کنار داشتن گنجینه مناسب از معارف دینی است. هر فرهنگی اقتضائات و ضرورتهای خود را دارد که بدون شناخت آنها نمیتوان در ارائه درست مطالب موفق بود. دین دارای انبوهی از معارف و مطالب ارزشمند است. گزینش، اولویتدهی و نوع ورود و خروج به بحث و نحوه نتیجهگیری امری است که زاییده افکار گوینده است و ربط چندانی به دین ندارد. در نتیجه یک مبلغ دینی که بخواهد در کشور خود فعالیت کند، میبایست در کنار یادگیری آموزههای دینی مطالب فراوان دیگری را آموزش ببیند و نکات بسیاری را نیز به تجربه کسب نماید. حال اگر قرار باشد طلبهای از یک کشور و با یک فرهنگ خاص رسالت خود را در عرصه بین الملل انجام دهد، به ابزار و توانمندیهای بیشتری نیاز خواهد داشت. بنابراین به جرئت میتوان گفت طلبهای که سطح عمومی از دانش طلبگی را دارا باشد، اما شناخت کافی از فعالیت در عرصه بین الملل را داشته باشد مفیدتر از کسی خواهد بود که در یک زمینه متخصص است، اما بافت ذهنی او مختص به داخل کشور است.
چندی پیش میزبان شخصیت بودایی برجستهای از یکی از کشورهای آسیایی بودیم. وی به یکی از رشتههای خاص اسلامی علاقه داشت. از این روی یکی از اساتید مبرز این رشته را دعوت نمودیم تا به سوالات آن شخص پاسخ گوید. سوالات چندان پیچیده نبود و یک طلبه با آشنایی متوسط از آن مباحث هم میتوانست پاسخگوی آن سوالات باشد. هدف از دعوت آن شخصیت بودایی به ایران، ایجاد فضای مناسب برای همکاری و تعامل در عرصههای علمی فرهنگی بود و ضرورت این کار ایجاب میکرد تا نقاط مشترک برجسته گردد تا گامهای نخستین برداشته شود. هدف این نبود که اثبات شود چه کسی حق و چه کسی باطل است، بلکه میبایست با احترام به باورهای طرف مقابل، مبانی و باورهای ما ارائه میشد تا مخاطب به عمق و غنای این مکتب واقف شود، این نکات به استاد ایرانی نیز تذکر داده شد، اما ایشان از همان ابتدا در قامت یک مناظره کننده تمامعیار ظاهر شد و با چند جمله کوتاه مستقیم به سراغ اثبات پوچ بودن عقاید طرف مقابل رفت و از او میخواست تا به سؤالهایش پاسخ دهد. حسن کار در این بود که این استاد ایرانی زبان انگلیسی نمیدانست و مترجمی که حاضر بود، این جملات را ترجمه نمیکرد. چند بار به استاد مذکور تذکر داده شد که شما برای پاسخگویی در اینجا هستید و هدف از این گردهمایی داشتن یک مباحثه همدلانه و دوستانه است، اما دو مرتبه عنان از دست ایشان خارج شد و به عقاید طرف مقابل حمله کرد. با اینکه این استاد محترم بسیار شخص آرام و متینی است، اما در خلال گفتگو خود را در کلاس درس فیضیه مییافت و حمله را آغاز میکرد و نمیخواست توفیق هدایت کردن آن فرد به مکتب حقه را از دست بدهد.
به طور طبیعی کسی که سالها در فضای درسی داخلی تلاش کرده و ذهنی مجادلهگر دارد، نمیتواند از ظرف ذهن خود خارج گردد و اصولاً توقعی غیر از این هم نیست. ذهنی که برای داخل کشور تربیت شده هر قدر هم فضل و دانش بالایی داشته باشد، باید در همین ظرف حضور و فعالیت داشته باشد. بنابراین اگر یک نفر بخواهد از ایران به کشورهای دیگر برود و پیام تشیع و آرمانهای ناب انقلاب را تبلیغ نماید، نیازمند تخصص و دانش وسیع و مطالعه فراوان و داشتن ابزار متعددی از جمله زبان آن کشورها و آشنایی با فرهنگها، نقاط حساس و احیانا تنشزا، علاقهها و آداب و رسوم و بسیاری دیگر از ظرافتهای آن کشور میزبان است. علاوه بر آشنایی تخصصی در مورد یک فرهنگ خاص، باید دارای شناخت عمومی از فضای موجود جهان معاصر باشد. کسی که به غرب یا شرق افریقا میرود باید تفاوتهای بسیار و تأثیرگذار این دو فرهنگ را بشناسد و به اقتضای این شناخت رفتار کند. اینها حداقلهای فعالیت فرهنگی در فضای بین الملل است. پرهیز از شتابزدگی و فهم اولویتها مهم است.
هدف اولیه در دنیای کنونی این نیست که کسی را به دین خود دعوت کنیم، بلکه اولویت این است که آنان کلام ما را بشنوند و سوءتفاهمهای فراوانی که نتیجه تبلیغات مخالفان مسلمان و غیرمسلمان ماست خنثی شود و ارتباطی همدلانه با دیگران برقرار شود.
موسسات چندی که عمدتاً در قم هستند، برای تربیت طلاب زباندان فعال در عرصه بین الملل، مشغول به کار شدهاند و چند نسل از طلاب جوان از این موسسات فارغالتحصیل شدهاند و البته هنوز هم مشغول به فعالیت هستند. با این حال غالب این افراد پس از سالها تلاش و زمانی که آماده خدمترسانی هستند با نامیدی و یأس که بدترین آفت یک طالب علم است، این فضای کاری را رها کرده و با حسرت بر گذشته و عمر تلف شده به عرصههای دیگر کار طلبگی روی میآورند.
مشکل اصلی در این است که سازمان متولی اعزام مبلغان بینالملل و دیگر نهادهای مشابه، غالباً افرادی را در لیست اعزام خود قرار میدهند که دارای مناصب سیاسی و صاحب نفوذند. اعزام یک روحانی نماینده مجلس یا عضو برخی نهادهای خاص یا منتسب به برخی افراد ذینفوذ، بدون کمترین صلاحیت لازم، توجیه قابل فهمی ندارد.
باید پذیرفت که تبلیغ در عرصه بینالملل بیش از آنکه یک ضرورت مهم و تأثیرگذار تلقی شود، به عنوان کالایی لوکس دیده میشود. بررسی لیست اعزامهای تبلیغی توسط یک نهاد نظارتی میتواند به وضوح این مسئله را نشان دهد. نگارنده، افراد متعددی را میشناسد که از طریق مجاری و کانالهای مذکور به کشورهای مختلف اعزام میشوند بدون اینکه ذهنیت و توانایی این مهم را داشته باشند. غالب این افراد اعزامی به مراکز فارسی زبان مانند رایزنی فرهنگی و سفارتخانههای ایران در آن کشورها رفته و در جمع معدودی از ایرانیان به سبک منبرهای مرسوم در ایران سخنرانی میکنند. سازمان متولی این امر درکشور، اولویت خود رابه اعزام این دسته از مبلغان فارس زبان قرار داده است و از طرفی با دخالت هر نهاد دیگر برای اعزام مبلغان آشنا با عرصه بینالملل و زباندان مخالفت میکند و آن را در محدوده اختیارات خود میخواند.
عجیبتر اینکه برخی از شخصیتهای حوزوی هم بدون توجه به این واقعیتها و غالبا برای ابراز آگاهی و بینش خود از شرایط جهانی، دائماً طلاب را به یادگیری زبانهای خارجه و آمادهسازی خود برای میدانهای بزرگ تشویق میکنند، بدون توجه به این واقعیت که این طلاب بر فرض موفقیتهای آموزشی و گذران عمر در این عرصه، مورد استقبال قرار نخواهند گرفت.
منبع: موسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر