مهمترین مانع ملتسازی در پاکستان؛ ISI، فئودالها یا سرمایهداران؟
هویت ملی در پاکستان چندان مطرح نیست برای مثال یک پشتون، یک بلوچ یا یک سندی خود را پشتون، بلوچ و یا سندی معرفی می کنند نه تبعه پاکستانی. طبعا وفاداری آنها اول به قبیله سپس قوم و آنگاه ایالت خودشان است نه ملیت پاکستان. به بیان دیگر در پاکستان قومیت حرف اول را می زند.
کشور پرجمعیت پاکستان از مهمترین همسایگان ماست که به خوبی در ایران شناخته نشده و در عین حال فرهنگ، سیاست و مسائل اجتماعی آن با پیچیدگیهای بسیاری همراه بوده که همواره نقش مذهب در آن پررنگ است.
پیرمحمد ملازهی کارشناس مسائل پاکستان در گفتگویی مبسوط به نکات پنهان از درون جامعه پاکستان اشاره دارد که از یک طرف با پیشرفت های بزرگ علمی همراه است و از طرف دیگر در چنان فقری دست و پا می زند که محتاج کمکهای با منت کشورهای دیگر و مداخلات همراه آن است. خلاصه ای از گفتگو با این کارشناس برجسته را با هم میخوانیم.
برای اولین سوال بفرمایید اطلس سیاسی در پاکستان چگونه است؟
اکثریت جمیت پاکستان مسلمان و از نظر مذهبی اهل سنت هستند و همه پیروی فقه حنفی هستند که دو مکتب دیوبندیه و بریلویه بیشترین پیروان را دارند. با آنکه جمعیت پیروان مکتب بریلویه به مراتب بسیار بیشتر از دیوبندیه است اما به دلیل گرایشهای صوفیانه ای که بریلوی ها دارند کمتر در مسائل سیاسی تاثیرگذارند.
همچنین شیعیان در تشکیلاتی مانند مجلس متحد شیعه و نیز شاخه دانشجویی امامیه فعالیت دارند. هزارههای شیعه نیز در دوران عبدالرحمنخان از افغانستان به کویته مهاجرت کردند حضور دارند. شیعیان اسماعیلیه هم در گلگت کشمیر اکثریت دارند.
پاکستان کشوری فدرال و دارای 4 ایالت اصلی پنجاب، سند، خیبرپختونخواه، بلوچستان و یک منطقه قبایلی به نام فتا است. فتا به صورت مستقیم از اسلام آباد مدیریت می شود و به نوعی خودمختاری داخلی دارد. این منطقه شامل خاننشین های هفت گانه از قبایل پشتون ساکن در مرز با افغانستان است.
حکومت پاکستان کاملا سکولار بوده و همواره بدنه اصلی آن را تکنوکراتها تشکیل میدهند با این حال حکومتها و ارتش با جریانهای مذهبی که معمولا افراطی هستند در یک تعامل عجیب به سر می برند.
آیا رابطه ای میان هویت ملی با قومیت های مختلف در پاکستان وجود دارد؟
هویت ملی در پاکستان چندان مطرح نیست برای مثال یک پشتون، یک بلوچ یا یک سندی خود را پشتون، بلوچ و یا سندی معرفی می کنند نه تبعه پاکستانی. طبعا وفاداری آنها اول به قبیله سپس قوم و آنگاه ایالت خودشان است نه ملیت پاکستان. به بیان دیگر در پاکستان قومیت حرف اول را می زند.
کلیت جامعه پاکستان گرایشهای گریز از مرکز دارند در نتیجه امنیت تحت تاثیر قرار گرفته و از همبستگی لازم برای رشد اجتماعی و توسعه اقتصادی در آن کشور جلوگیری کرده است. مهمترین علت این نبود انسجام ملی در پاکستان اختلافات قومی است. از این رو آن کشور یکپارچه نیست و هنوز در ملت سازی موفق نشده است.
حدود 50 درصد جمعیت 220 میلیونی پاکستان در ایالت پنجاب است. آنها به دلیل همین کثرت جمعیتی و سلطهای که بر ارتش دارند توانسته اند بر قدرت در این کشور مسلط شوند. به همین دلیل از میان این ایالتها فقط ایالت پنجاب فاقد جنبشهای استقلالطلب است. جنبش آزادیخواه بلوچستان و نیز پشتونها در ایالت خیبر پختونخواه خواستار استقلال از پاکستان هستند.
در ایالت سند هم (نهضت قومی مهاجر) که از مهاجران هندی تشکیل شده خواستار استقلال از پاکستان یا تشکیل یک ایالت پنجم متشکل از شهرهای کراچی و حیدرآباد در داخل آن ایالت است.
در درون هر قوم تقسیمبندی هست اما قومیت حس مشترک در درون قبایل است. این مسائل در شمال ایالت پنجاب و سراسر ایالتهای بلوچستان، خیبرپختونخواه و نیز منطقه فتا وجود دارد. در ایالت سند معمولا شهرنشینی بیشتر است و قبیلهگرایی چندان مطرح نیست.
در کنار همه این چالشها، معضل دیگری وجود دارد و آن وابستگی پاکستان به منابع مالی آمریکا، عربستان سعودی و امارات است که موجب شده استقلال آن کشور متاثر شود.
به موارد متعددی اشاره کردید؛ قبیله گرایی، مداخله خارجی یا ملاکان؛ به نظر شما کدامیک مانع ملت سازی و جامعه یکدست در پاکستان می شود؟
قطعا دستبهدست شدن حاکمیت میان سرمایهداران و ملاکان بزرگ را میتوان مهمترین مانع ملتسازی دانست. خوانین و امرای ارتش از ایالتهای سند و پنجاب قدرت را در کشور پاکستان از آن خود کرده اند. همین ملاکان مانند خاندان های زرداری و بوتو در ایالت سند، حزب مردم و خانواده شریف در پنجاب حزب مسلم لیگ را در اختیار دارند.
درعینحال همین دو حزب اصلی آن کشور در یک رقابت با ارتش هستند و تاکنون چندین مرتبه دولتهای دموکراتیک با کودتای نظامیان سرنگون شده اند که اولین آن کودتای ژنرال ایوب خان بود و میدانیم که ارتش این کشور تحت سلطه سازمان اطلاعات ارتش پاکستان موسوم به ISI است.
در مواردی نیز دو حزب رقیب سیاسی مسلم لیگ و مردم با یکدیگر متحد شدند و ژنرال مشرف که با کودتا به قدرت رسیده بود را ساقط کردند. درعینحال برخی کودتاچیان مانند ژنرال یحیخان و ژنرال ایوبخان نیز زادگاه قبیله ای داشتند.
به مداخله دولتهای خلیج فارس در پاکستان اشاره کردید؛ حکومت و ارتش چگونه این مساله را میپذیرد؟
حکومت به منابع مالی خارجی نیاز دارد، ارتش نیز برای درگیری با هند به جریانهای جهادی به شدت محتاج است. از طرف دیگر مشکل بزرگ دوگانگی آموزشی هم در این کشور وجود دارد.
مدارس عادی و امروزی که تکنوکرات تربیت می کنند و مدارس مذهبی که قدرت جذب بالایی دارند عمدتا عقاید سلفی را ترویج میدهند و توسط کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات تامین مالی می شوند در نتیجه محصول آنها تربیت اشخاص افراطی مانند حزب (جمعیت علمای اسلام) و رهبرانی مانند مولانا فضل الرحمان هستند.
آیا دولتی تلاش کرده بود که با این مدارس مقابله کند؟
در گذشته تلاش هایی انجام شد؛ ژنرال ضیاء الحق که خاستگاهی از قشر بالای شهری و غیرقبیله ای از ایالت سند داشت تلاش کرد تا این مدارس بسته شود که با مخالفتهای همان جریانهای مذهبی به نتیجه نرسید. در دوران ژنرال مشرف هم اقداماتی صورت گرفت که ناکام ماند. نیاز پاکستان به مولفه ای به اسم جهاد موجب می شود که ارتش و دولت مجوز این مدارس را لغو نکنند.
تا آنجا که می دانم حزب مسلم لیگ عامل استقلال از هند بود و بیشتر اعضایش از مهاجران هندی تشکیل می شد پس چگونه ملاکان بزرگ در آن قدرت دارند؟
در سال 1933 کنفرانسی در لاهور برگزار و ادعای استقلال از هند مطرح شد. در آن کنفرانس فرزندان فئودالهای تحصیلکرده در انگلیس، نظامیان، تا افراد عادی اجتماع از طبقه متوسط شهری عضو آن کنگره ملی مسلمانان هند بودند. اشخاصی مانند محمدعلی جناح، لیاقت علی/صخان، خانغفارخان و … که پس از استقلال از هند مقامات پاکستان را به دست گرفتند.
بعدها نام آن کنگره به حزب مسلم لیگ تغییر کرد و به تدریج قدرت از مهاجران مسلمان هندی که عامل استقلال از هند بودند گرفته شد و در اختیار پنجابیهای فئودال قرار گرفت. اشخاصی مانند پدر نواز شریف.
سازمان اطلاعات ارتش پاکستان فقط از نظامیان تشکیل شده است؟
خیر ISI ترکیبی از ارتش، تجار بزرگ، فئودالها و حتی روزنامهنگاران عمدتا پنجابی است. اتفاقا این سازمان قدرتمند به شدت تلاش میکند تا ملتسازی در پاکستان انجام شود اما ساختار قبیلهای و فئودالی از یک طرف و ضعف مالی آن کشور مانع اساسی در برابر این روند است.
اصولا جملهای مشهور درباره ارتش پاکستان وجود دارد با این مضمون؛ همه کشورها ارتش دارند اما پاکستان ارتشی است که کشور دارد.