غسان کنفانی؛ خورشیدی که هیچ زمان غروب نکرد
غسان کنفانی، مبارز و شهید فلسطینی به سال ۱۹۳۶ م در شمال خاوری فلسطین (عکا)زاده شد. در کودکی و پس از پیدایی اسرائیل در سال ۱۹۴۸م ناگزیر همراه خانواده به سوریه کوچ کرد و به تحصیل خود ادامه داد. نوجوان بود که همراه برادرش به کار پرداخت تا حداقل معیشت را برای خانواده فراهم سازد. در همان هنگام که در یکی از روستاهای سوریه به تدریس اشتغال داشت، تحصیل دبیرستانی خود را نیز تکمیل کرد. پس از آن به مدت ۳ سال در دانشکده ادبیات دانشگاه دمشق درس خواند. در همین زمان بود که به علت فعالیت سیاسی از دانشکده اخراج شد. سپس از سوریه به کویت رفت و شش سال در آنجا زیست که بخشی از فعالیتهای درخشان ادبیاش در این سالها صورت گرفته است. او در کویت دبیر ورزش و نقاشی بود. در سال ۱۹۵۲م، حیات سیاسی خود را در «جنبش ملیگرایان عرب» آغاز کرد. در سال ۱۹۵۳م هنگامی که در چاپخانهای کار میکرد، با دکتر ژرژ حبش آشنا شد. در سال ۱۹۶۰م کویت را به قصد بیروت ترک گفت تا در مجله «الحریه» سخنگوی جنبش ملیگرایان عرب کار کند.
در سال ۱۹۶۳م رئیس هیات تحریره روزنامه پرتیراژ و مترقی لبنانی «المحرّر» گردید. در سال ۱۹۶۷م ریاست هیات تحریره «فلسطین»، ضمیمه روزنامه لبنانی «الانوار» را نیز پذیرفت. در این دوره با اغلب مطبوعات پیشرو همکاری داشت، لذا علاوه بر نام واقعیاش با اسامی «غ.ک»، «فارس فارس» و… نیز مطلب مینوشت.
وی به همراه ژرژ حبش و ابوعلی ماهر، از بنیانگذاران مجله هفتگی «الهدف» به شمار میرود. در سال ۱۹۶۹م، رئیس هیات تحریره این مجله شد و تا روز ۸ ژوئیه ۱۹۷۲م، که توسط سازمانهای جاسوسی اسرائیل و آمریکا به شهادت رسید، همین شغل را داشت. جنایتکاران با کارگذاردن بمبی در اتومبیلش در بیروت، او و دختر خواهرش را (که برای دیدن اقوامش به سفر آمده بود) به شهادت رساندند. او تا زمان شهادت، با پشتکار و تلاش بیمانند در مطبوعات به ویژه در مجله «الهدف» که خود پایهگذار آن بود کار میکرد.
پس از شهادت او، به پاسداشت جایگاه سیاسی و ادبی وی، سازمانی به نام بنیاد فرهنگی غسان کنفانی تشکیل شد؛ که کار چاپ و نشر آثار او را در چندین مجلد بر عهده گرفت.
غسان عضو دفتر سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین و سخنگوی آن جبهه نیز بود. در سال ۱۹۶۲م از میان ۲۵۰ داستاننویس عرب، جایزه اول داستان کوتاه را دریافت کرد. در سال ۱۹۶۶م به جایزه «انجمن دوستداران کتاب» در «لبنان» دست یافت. کنفانی این جایزه را به خاطر بهترین داستان بلندی که در آن سال منتشر کرده بود گرفت. داستانی که این جایزه بدان تعلق گرفت، «ماتبقی لکم» (بازمانده) نام دارد. در سال ۱۹۷۳م –پس از شهادتش- اتحادیه روزنامهنگاران دموکرات جهان، جایزه ویژه سال ۱۹۷۴م، و کانون نویسندگان آسیا و آفریقا جایزه لوتس را به وی اختصاص دادند. تا پایان سال ۱۹۸۱م، ۹ سال پس از مرگ غسان، کتابهایش به زبانهای انگلیسی، اسپانیولی، آلمانی، ژاپنی، مجاری، چکی و روسی ترجمه شده است. در ده سال اخیر نیز برخی از آثارش به فرانسه، فارسی، سوئدی، بلغاری، نروژی و چند زبان دیگر دنیا برگردانده شده است.
اکنون که سالها از شهادت غسان میگذرد، آثار وی اعم از قصههای کوتاه و یا رمان و آثار ادبی وی مورد بحث پژوهشهای ادبی و دانشگاهی و غیردانشگاهی در خاور و باختر جهان و دنیای عرب است. کنفانی ۵ مجموعه داستان کوتاه دارد و رمانهای کوتاه: (مردان زیر آفتاب، بازمانده، بازگشت به حیفا، ام سعد، کور و کر، عاشق، زنبق آوریل) سه رمان اول به فارسی ترجمه شده است، ولی متاسفانه کتابهای مردان زیرآفتاب و ام سعد در یکی دو سال پس از انقلاب، در بحبوحه کتابهای سیاسی و سیاستزدگی منتشر شدند و در حاشیه ماندند، به طوری که نسخه فارسی و عربی «مردان زیر آفتاب» در ایران موجود نیست. (در این تحقیق از نسخه اینترنتی این رمان استفاده شده است.)
غسان با تلاش و خلاقیت خود توانست تحولی عظیم در رماننویسی فلسطین ایجاد کند. از میان رمانهای او، مردان زیر آفتاب، بازمانده، بازگشت به حیفا و ام سعد تصویری است از یک تراژدی، که در آن شخصیتهای داستان از یک بحران روحی و روانی رنج میبرند؛ بحرانی که برخی را تا سرحد نابودی پیش میبرد. غسان در این رمانها توصیف دقیق و واقعگرایانه را برمیگزیند. اما چکیدهی رمانها:
مردان زیر آفتاب: روایت مردانی است که قصد سفر به کویت برای تأمین معاش را دارند. سوار بر کامیون ابوخیزران میشوند و طی توافق با وی میخواهند از مرز عبور کنند. سه مرد فلسطینی که هر یک زندگیشان سراسر مشقت و رنج است راه فرار را برمیگزینند. در پلیس راه کنار مرز بر اثر تأخیر راننده، مردان فلسطینی که درون مخزن کامیون مخفی شده بودند در اثر گرمای آفتاب خفه میشوند و ابوخیزران با جنازهی آنها روبهرو میشود و فریاد اوست که در پایان رمان به گوش میرسد: «چرا بر در مخزن نکوبیدید!!!»
بازمانده: روایت خواهر و برادری است به نامهای مریم و حامد، که در طی جنگ از مادر دور شدهاند و در یافا به سر میبرند. مادر به همراه برادرش در کرانهی اردن مانده و امکان رسیدن به فرزندان را ندارد. مریم در طی آشنایی با زکریا «همکلاسی سابق حامد» عفت خود را از دست داده و از وی حامله میشود. این داستان کنش و عکسالعمل حامد در جریان باخبر شدن از بیآبرویی خواهر است. زکریا همکلاسی خائن حامد بوده که در این داستان نمادی از رژیم صهیونیستی است. وی از مریم میخواهد که تا قبل از ازدواجشان جنین را از بین ببرد. حامد در طی داستان گریز از حادثه را برمیگزیند و راه صحرا را در پیش میگیرد تا به مادر بپیوندد. او عامل فساد خواهر را دور شدن از مادر میداند. در صحرا با سرباز صهیونی مواجه میشود و طی نبردی سرباز را به قتل میرساند. اما مریم در همین زمان طی اختلافی که با زکریا پیدا میکند و اصراری که زکریا بر سر کشتن فرزند دارد، با چاقو دست به قتل او میزند.
بازگشت به حیفا: داستان زندگی سعید«س» و صفیه که در جنگ ۱۹۴۸م، فرزند خود به نام خلدون را در حیفا به جا میگذارند و با کشتی پناهندگان به رام الله میروند. امکان بازگشت به حیفا میسر نیست، تا بعد از بیست سال. آنها در این بازگشت میخواهند خانهی قدیمی از دست رفتهی خود را باز پس گیرند. اما هدف اصلی این سفر یافتن نوزاد به جامانده در خانه، یعنی همان «خلدون» است، که بعد از بیست سال تبدیل به سرباز صهیونی به نام «دوف» شده است. خلدون بعد از ترک پدر و مادر به دست زن و مرد یهودی بزرگ میشود و اکنون جوانی بیست ساله است و صفیه و سعید را به عنوان مادر و پدر خود نمیپذیرد. او آنان را مواخذه میکند که چرا ترک وطن کرده و تنها از وطن نامش در خاطرشان به جای مانده است، چرا بعد از بیست سال به سراغ او آمدهاند. در این سالها کجا بودهاند؟ داستان با سخن سعید پایان میپذیرد که جنگ و ادامه دادن به نبرد را تنها راه باز پس گرفتن از دست رفتهها یعنی وطن میداند و دوف را به مبارزه در آینده فرا میخواند.
ام سعد: داستان مادری است فداکار که همیشه نگران فرزندش سعد، مبارز فلسطینی است. این داستان که از چندین فصل تشکیل شده بیان کارهای روزانهی زنی فلسطینی است، اما در شکلی کلی بیان دردها و رنجی است که یک زن فلسطینی متحمل میشود. هر فصل شامل پیامی است چون امید به آینده و تربیت صحیح فرزندانی که امروز مبارزان اصلی فلسطین هستند.
فیلمسازان بسیاری از عرب گرفته تا عجم، فیلمهای بلندی از رمانهای غسان کنفانی تهیه کردهاند، ازجمله میتوان فیلم «المخدعون» (فریبخوردگان) به کوشش توفیق صالح، فیلم «عائد الی حیفا» (بازگشت به حیفا) که اقتباس از سومین رمان غسان است به کوشش قاسم حول را نام برد و… بسیاری دیگر که از محتوای رمانهای غسان در تهیه فیلم بهره بردهاند.
غسان کنفانی نخستین رمان خود، مردان زیرآفتاب را در سال ۱۹۶۳م، نوشت و با نوشتن آن در افشای جنبههای منفی اعراب و گریز آنها از برابر مسائل مختلف جامعه زیر ستم فلسطین، سند هنری درخشانی ارائه داد. این اثر توانست در چارچوب هنری شایستهای، پرسشهای سیاسی بااهمیتی را برانگیزد و خوانندگان را وادارد که با ابوخیزران راننده، یا به تعبیری رهبر شکست خورده، همصدا گردند و پیوسته بپرسند «چرا بر جدار مخزن نکوبیدید؟» از آن پس آثار غسان کنفانی رنگی به خود گرفتند، که در تبیین هنری مسئله فلسطین، به ویژه جنبههای عام انسانی آن، اهمیت اساسی داشت.
رمان دومش، بازمانده که یک سال پس از اعلام انقلاب فلسطین (۱۹۶۶م) منتشر شد، سند هنری دیگری بود که جنبه دیگری از مسئله فلسطین را نشان میداد و آن اجتنابناپذیر بودن مواجهه فلسطینیان و اسرائیلیان بود. در این میان آنچه بیش از همه جلب توجه میکرد، هماهنگی نگرش ژرف به مسئله فلسطین و چهارچوب هنری رمان است. پیروزی حامد بر سرباز صهیونیست، در مصافی که به وی تحمیل شد، لحظه روشنگرانه بینظیری در ادبیات این دوره است؛ زیرا در حالی که در مردان زیر آفتاب، سه مرد فلسطینی در خاموشی دردناکی درون مخزن از پا درمیآیند، در رمان دوم سرباز صهیونیستی است که هلاک میشود و این صحنه از لحاظ هنری لحظه درخشانی است.
رمان سوم «بازگشت به حیفا» که در سال ۱۹۶۹م منتشر شد، از ضرورت رویارویی فلسطینی و اسرائیلی برای رسیدن به حقوق خویش باتوجه به رابطهای که میان فلسطینیان به وجود آمده است –چه فلسطینیان ۱۹۴۸م و چه فلسطینیهای ساکن کشورهای عربی- سخن میگوید. داستانهای غسان کنفانی مسئله فلسطین را در چارچوبی واقعگرایانه و از زاویههای گوناگون بررسی میکنند و از مسئله تحلیل، واقعیتی متکی به پشتوانه هنری ارائه میدهد، نمونهاش توصیف رابطه خاک و فلسطینیها در رمان بازگشت به حیفاست، که در آن نویسنده، قهرمان فلسطینی را رو به روی کسی میگذارد که خانهاش را تصاحب کردهاند. بدینسان ذهنیت عرب فلسطینی و شهروند یهودی و تربیت و طرز فکر آن دو را میشکافد.
داستان «ام سعد» اثر چهارم غسان از واقعیت جدید جامعه فلسطین که عرب فلسطینی را واداشته، خود شخصا به مقابله با دشمن برخیزد، سخن میگوید. و این دورهای بود که عرب فلسطینی در آن، به فرقی که میان خودش به عنوان «پناهنده» و «مبارز» وجود داشت پی میبرد. میبایست یکی از این دو راه را برگزیند و او راه مبارزه را برگزید و به چریکها پیوست؛ زیرا چنان که داستان میگوید، این تنها راه رهایی بود. غسان همه این مفاهیم را در قالب شخصیت ام سعد تجسم بخشید، امسعد زنی بود نمونه زنان فلسطین که هم شخصیتی خاص بود و هم شخصیتی عام. او که در یکی از اردوگاههای جنوب لبنان زندگی میکرد، زنی است مبارز، که در حوادث شرکت میکند و در ساختن و جهت دادن به آنها نقش دارد.
عوامل زیادی میتواند در آثار و سبک نگارش یک نویسنده دخیل باشد و آنچه مسلم است محیط زندگی و فضایی است، که نویسنده در مراحل مختلف زندگی خود به سر می برده و در شکلدهی افکار و اندیشههایش موثر است. به ویژه اگر سبک نویسنده رئالیستی باشد بیشتر تحت تاثیر محیط زندگی و واقعیتهای آن قرار میگیرد.
غسان کنفانی تحت تاثیر حوادث جامعهی فلسطین و مشکلات مردم در آن زمان که از نزدیک شاهد آنها بود، رمانهای واقعگرایانهی خود را نوشت. یکی از عناصر مهم داستان، شخصیتهاست و اگر نویسندهای بخواهد ناهنجاریها و مشکلات جامعه خود را به نمایش بگذارد از شخصیت استفاده میکند؛ که این شخصیتها در رمانهای اجتماعی همانهایی هستند که نویسنده در محیط زندگی خود با آنها سر و کار دارد. شخصیتها در رمانهای واقعگرایانه معمولا نمادین هستند. از این رو شخصیت میتواند نماد یک طبقهی خاص از جامعه باشد، همانگونه که در چهار رمان مذکور هر یک از شخصیتها نمادی از طبقات خاص جامعهی فلسطینی بودهاند.
زمان یکی از عناصر رمان است که در پیشبرد حوادث داستان نقش دارد. در رمانهای غسان بیان حوادث سالهای ۱۹۶۷- ۱۹۴۸م به تصویر درآمده است.
هر نویسنده برای بیان یک داستان اسلوب و زبان خاصی را انتخاب میکند، آنچه در رمانهای غسان مشهود است، استفاده از ضمیر سومشخص مفرد در بازگویی حوادث است. این نویسنده در رمانهایش همچون یک سخنگو، تمام حقایق و حوادث و مشکلات مردم جامعهی خود را بیان میکند. او در این داستانها از تمام احساسات و شخصیتها آگاهی دارد و با ظرافت و دقت آنها را به تصویر میکشد. قهرمانان داستان، هر یک به زبان خاص خود سخن میگویند، از این رو گفت و گو و زبان نشانگر نوع شخصیت و افکار و اندیشههای شخصیت است.
غسان کنفانی بهترین نماینده ادبیات فلسطین به شمار میرود. قصههای او از این جهت که در زمینه هنری کاملترین و در زمینه سیاسی آگاهکنندهترین هستند انتخاب نشدهاند، بلکه دلیل انتخابش آن است؛ که این نثرنویس در دوره اشغال فلسطین به وسیله اسرائیل، حوادثی را که بر سر ملتش آمده و ضرباتی را که بر پیکر مردمش وارد شده در حوادث روزمره بیان میکند. قصهها بر لحظاتی زودگذر و آنی استوارند و با استفاده از درام فردی و الهام جادویی بازگشت به خویشتن و شناخت هویت خویش، ما را یکباره به قلب میهن و ملت فلسطین میبرند. او آنچه را که صهیونیستها درباره فلسطین میگویند به معرض نمایش میگذارد. او ملتی را نشان میدهد که برای همیشه در این سرزمین ریشه گرفتهاند، ملتی مسلمان با فرهنگ خاص خود که در سرزمین اسلامی ناچار است در کنار سایر اجتماعات مسیحی و یهودی زندگی کند، با امتی در بند گرفتاریهای عصر حاضر، یعنی بیعدالتی و فقر، ولی با وجود این، بر آن است که این دردها را از میان بردارد.
عوامل غرب و دول عرب سعی داشتند با جذب این روشنفکر و فرهیخته فلسطینی در سمتها و مشاغل چشمگیر اداری و صنعتی، میان او و ملتش شکاف ایجاد کنند، اما با وجود پراکندگی موضعی روشنفکر جوان فلسطینی، هرگز و در هیچ نقطه از جهان هویت خود را فراموش نکرد. هدف او از نگارش آن است تا اذهان جوانان را به گونهی اندیشه بازگشت درگیر کند که نگاهها و قلبهایشان جز به سوی بیتالمقدس متوجه نباشد. او معتقد است که اندیشه بازگشت نباید تصوری جدا از زندگی عادی و روزمره باشد و میداند که موانع و مشکلات زیادی برای به تحقق پیوستن این تصور وجود دارد. موانعی که شاید هر شخص واقعگرایی را از آن اندیشه بازدارد و تنها پندارگرایان میتوانند در آن راه قدم بگذارند.
در داستان «ام سعد»، کنفانی به ما نمیگوید چرا و چگونه آنها در این راه قدم گذاشتهاند، بلکه راز جهش معنوی آن قدرت پرجاذبهای را که آنها را به سوی فلسطین میکشاند –درست مثل آنکه به سوی وجود زمینی خودشان کشیده میشوند- به ما مینمایاند. انتخاب این متون با لحن زنده و سادهی آن، که اغلب در ادبیات کلاسیک عرب یافت میشود، بیشتر یک خواننده حساس و باریک بین را شیفته میسازد. جهانی شگفتانگیز و سمبولیک که در پشت چهره ظاهریاش، واقعیت خود را به راحتی میشناساند. در آثار این نویسنده، هیچگاه به طور مستقیم اثری از کینه و نفرت ضداسرائیلی مشهود نیست و مجموعه داستانهای او از مقابله آشکار و ضدیت علنی زمان حال فراتر میرود و به زیباشناسی و ایجاز میپردازد. اشخاص و درونمایههایی ازقبیل غم غربت، تبعید، گمگشتگی مداوم، … به زیر قلمش میروند و صحت و ذوق سلیم را در مدرنیزم به اندازه سنتگرایی آشکار میکنند.
تهیه و تنظیم: سعیده میرحق جو لنگرودی
منبع: الامه