اندیشمندان و چهره های فرهنگیجریان شناسیجریان شناسی سیاسیجریان شناسی فکری و مذهبی

سید قطب و جریان های سلفی جهادی

یاسر قزوینی حائری
به نظر می رسد سید قطب را بیش از آنکه بتوان در قالب جریانی خاص مانند اخوان المسلمین یا سلفی گری و یا هر جریان اسلام گرای دیگر محصور ساخت، باید به مثابه پدیده ای چند وجهی و الهام بخش که جریان های مختلف را تحت تأثیر اندیشه های خود قرار داده مورد مطالعه قرار داد.
در این بین تأثیرگذاری سیدقطب بر جریان های موسوم به سلفی جهادی مسئله ای چالشی به حساب می آید که ابعاد ایدئولوژیک و فکری و حتی سیاسی خود را پیدا کرده است.
برچسب قطبی بودن
مسئله سید قطب همچنان در کشورهای اسلامی به ویژه عربستان سعودی و مصر و امارات و… مسئله ای سیاسی است که بیشتر در سطوح داغ و ناآرام سیاست و نه در سطوح باثبات تر و آرام علمی مورد بحث و استفاده قرار می گیرد. درواقع اتهام قطبی بودن به دلیل خاصیت این اتهام و ارتباطی که بین این اتهام و داشتن رویکردهای براندازانه وجود دارد، به برچسبی بدل شده است که سیاست مداران و یا نهادهای تبلیغی مرتبط با کانون های قدرت گاه از آن برای مشروعیت زدایی از مخالفان و گاه برای تبرئه خود از برخی رویکردها استفاده می کنند.

از همین رو و با توجه به مسائل مختلفی که حول و حوش مسئله سید قطب شکل گرفته، و گاه موجب غلبه حاشیه بر متن شده، تحقیق در این زمینه به کاری دشوار تبدیل شده، و تبیین نقش سیدقطب در تحولات اخیر جهان اسلام را بیش از پیش مشکل کرده است. به ویژه اینکه به عنوان نمونه عربستان سعودی به عنوان متولی رسمی قرائت محمد بن عبدالوهاب از سلفی گری، برای اینکه دامن خود را از نگاه ها و رویکردهای تکفیری و خشن به ویژه نگاه هایی که از آن تحت عنوان «اسلام سیاسی» یاد می کنند و آن را علت العلل شکل گیری گروه های خشنی چون داعش و القاعده تلقی می کنند، تبرئه کند، دست به دامان برچسب قطبی گری شده و هرگونه نگاه های تکفیری و خشن به ویژه علیه جوامع و حاکمیت ها را برآمده از نگاه سید قطب و نه محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه قلمداد می کند.

در این بین شاید کتابLes islamistes saoudiens: Une insurrection manqué نوشته Stéphane Lacroix که تحت عنوان Awakening Islam: The Politics of Religious Dissent in Contemporary Saudi Arabia به انگلیسی و تحت عنوان «زمن الصحوه، الحرکات الاسلامیه المعاصره فی السعودیه» به عربی ترجمه شده است یکی از معروف ترین و بهترین کتاب هایی باشد که در سال های اخیر میزان پیچیدگی مسئله قطبی گری و برچسب گونگی آن را نشان می دهد.
قطبی و وهابی.. پیوند یا گسست؟
در چنین فضای ملتهبی که قرائت ها و تفسیرهای فردی و جریانی و البته گزینشی از سید قطب فضا را پر کرده است، گاهی سید قطب ادامه و همراه ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و در واقع تحت تأثیر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب تلقی شده است.

برخی نیز تلاش می کنند تفسیری از محمد بن عبدالوهاب و سید قطب ارائه دهند و هر دو را نزدیک به یکدیگر تلقی کند، اما این دسته بر خلاف دسته قبل، از این جهت که هر دو نگاه را منفی و مخرب تلقی کنند دست به این کار نمی زنند، بلکه می خواهند هر دو نگاه را به واسطه یکدیگر مشروعیت بخشند. محمد قطب شاید شاخص ترین این افراد باشد.

داعش؛ میوه وهابی و قطبی
به نظر می رسد یک کاسه کردن اندیشه های سیدقطب و محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه، نگاه پربسامدتر و البته نه دقیق تر در نسبت سیدقطب، محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه باشد. این رویکرد امروزه بیشتر تحت تأثیر شکل گیری داعش و کنش گری های خشن این گروه، از سوی جریان ها و افرادی دنبال می شود که می خواهند با توجه به میوه تلخ و سهمگینی که این فرایند از خود بر جای نهاده، با گفتمانی سرزنش آمیز و بدون توجه به تفاوت های احتمالی بین این نگاه ها همه را با یک چوب رانده و داعش و القاعده را نتیجه نگاه های وهابی و قطبی و سلفی همه با هم تلقی کنند. (به عنوان نمونه رک: جواد علیپور، سجاد قیطاسی، مهدی دارابی، 1396) و…

برخورد گزینشی محمد قطب
در این بین برخی نیز تلاش می کنند تفسیری از محمد بن عبدالوهاب و سید قطب ارائه دهند و هر دو را نزدیک به یکدیگر تلقی کند، اما این دسته بر خلاف دسته قبل، از این جهت که هر دو نگاه را منفی و مخرب تلقی کنند دست به این کار نمی زنند، بلکه می خواهند هر دو نگاه را به واسطه یکدیگر مشروعیت بخشند.

محمد قطب شاید شاخص ترین این افراد باشد. او که شش سال در زندان مصر بود در 1971 از سوی سادات آزاد شد و به عربستان سعودی رفت میراث خوار برادر شمرده می شد در عربستان سعودی تلاش کرد تا نگاه های سید قطب را همگون با نگاه محمد بن عبدالوهاب به مثابه نگاه مشروع در عربستان سعودی نشان دهد. او تلاش کرد تا بین چارچوب های مفهومی برادرش و مبانی وهابیت نقش حلقه وصل را ایفا کند. او در تلاشی برای نادیده گرفتن مفهوم حاکمیت در دیدگاه سید، تضاد جاهلیت و حاکمیت به عنوان گوهر نگاه های اندیشه قطبی را هم ارز تضاد جاهلیت و توحید در نگاه محمد بن عبدالوهاب تلقی کرد، و برای اینکه بیش از پیش زهر سیاسی نگاه های سید را بگیرد در بازتعریف مبانی وهابیت در پرتو مفاهیمی که از سوی سید قطب مطرح شده بودند، توحید حاکمیت را به سه قسم توحید مورد توجه محمد بن عبدالوهاب افزود و آنچه از سوی سید مطرح شده را نه چیزی اضافه بر آنچه محمد بن عبدالوهاب ذکر می کند، بلکه تنها توضیح توحید الوهی مورد نظر محمد بن عبدالوهاب تلقی می کند(ستیفان لاکروا، 2012: ص76 و 77).

محمد قطب همچنین تلاش کرد تا مفاهیم غیرمتناسب با محیط وهابی عربستان در اندیشه های سید را به حاشیه راند. مفاهیم هنری مطرح شده در «التصویر الفنی فی القرآن» (همان، ص77) و همچنین «العداله الاجتماعیه فی الاسلام» که نگاه هایی اجتماعی را ترویج می کرد (سید قطب، 1993: ص31 و..) و البته «سلف صالح» سلفی ها یعنی خلیفه سوم (همان، ص159و..) و بنی امیه (همان، ص154و..) را به باد انتقاد می گرفت، به حاشیه راند(ستیفان لاکروا ، 2012: ص78).

محمد قطب همچنین نوشته های پیش از ظلال سید قطب از جمله «العداله الاجتماعیه فی الاسلام» ابتدای راه نویسندگی او تلقی کرد، و آن ها را آثاری که اندیشه های اصلی او را در بر نمی گیرند در نظر گرفت. درواقع این راه دیگری بود که محمد قطب از طریق آن اندیشه های ناساز سید قطب با وهابیت را به حاشیه می راند(همان).

اینگونه آنچه از سید قطب باقی می مانند«فی ظلال القرآن» بود و «معالم فی الطریق» که بخش هایی از این دو کتاب نیز که با گفتمان وهابی-سعودی ناساز بودند از سوی محمد قطب به گونه ای تفسیر می شوند تا با مفاهیم وهابی و مبانی عربستان سعودی برخورد نکند. از آن جمله می توان به فقراتی از معالم که در آن جهان امروز عاری از دولت اسلامی تلقی شده بود اشاره کرد (به عنوان نمونه: سید قطب، 1979: صص5و6)، که از سوی محمد قطب به حاشیه رانده می شد (همان، 79). البته این قرائتی است که لاکروا از نگاه محمد قطب ارائه می دهد، این در حالی است که برخی از جمله مرحوم خسروشاهی قرائت محمد قطب نسبت به اندیشه های برادرش را نزدیک ترین تفسیر و تفسیر معیار برای آراء سید قطب تلقی می کنند، که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.
گسست قطبی و وهابی
در مقابل کسانی که سید قطب و محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه را با یک چوب می رانند، رویکردهای دیگری نیز وجود دارد که بین این نگاه ها تفکیک و گسست و گاهی حتی ناسازی می بینند. در این بین البته صاحبان این رویکرد را می توان به دو دسته مقابل یکدیگر بخش کرد. دسته ای که برآنند تا دامن سید قطب را به حساب محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه از تکفیر و خشونت مبرا سازند و دسته ای دیگر که بر آنند تا دامن محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه را به حساب سید قطب از تکفیر و خشونت پاک سازند.
مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی را می توان در رأس نگاه دسته نخست به ویژه در ایران تلقی کرد. مرحوم خسروشاهی در نقدی بر مقاله ای از دکتر محمد مسجد جامعی تحت عنوان «تجربه خاورمیانه عربی» که در صفحه 6 روزنامه اطلاعات مورخ سوم دیماه 1396 منتشر شده اظهار می دارند:
«.. البته شهید سید قطب در میان این جمع، به علت کثرت آثار و عمق مطالب و اثر ارزشمند «فی‌ ظلال القرآن»، معروف‌تر و شاخص‌تر از بقیه بود؛ ولی در آثار او، هرگز گرایشی به «تکفیر» جامعه و دعوت به «طرد» افراد و دوری از جامعه دیده نمی‌شود. در این بیان، به ظاهر نویسنده ارجمند به جای «ابن تیمیّه» و «محمد بن عبدالوهاب» و دیگر رهبران فکری وهابی‌گری که عامل اصلی و عقیدتی افغان‌‌العرب، القاعده، جبهه‌النصره، داعش، بوکوحرام و الشباب و… بوده‌اند و مدعی کفر جهانی و ارتداد مسلمانان، به غیر از فرقه معتقد به وهابیت شده‌اند، از سید قطب نام برده است. واقعاً اوج بی‌انصافی است که جنایات و وحشیگری‌های خوارج عصر ما یعنی وحوش داعش و بوکوحرام و غیره را ناشی از اندیشه سیدقطب بنامیم… در کدام‌ یک از صدها بیانیه و نشریه گروه‌های تکفیری، به آثار سیدقطب استناد شده؟ اصولا آنها آیا اعتقاد به اصولی غیر از وحشیگری و آدم‌سوزی و سر بریدن و اعدام‌های دسته‌جمعی داشتند؟ مستند منطقی اینکه آنها تحت تأثیر افکار سیدقطب بوده‌اند، چیست؟ سیدقطب در کدام کتابش دعوت به وحشیگری و آدم‌سوزی و قتل عام شیعه و سنی به جرم ارتداد نموده است؟» (استاد سیدهادی خسروشاهی، ۱۳۹۸)
درواقع آنچه مرحوم خسروشاهی بیان می دارند تا حد زیادی بر داعش صدق می کند، که در بخش های بعدی بیش از پیش درباره آن سخن خواهیم گفت. اما از سویی مرحوم استاد خسروشاهی که آشکارا در همین مقاله نسبت به وهابی گری جبهه می گیرند، بدون توجه به تلاش محمد قطب جهت نزدیک ساختن اندیشه های سید قطب به محمد بن عبدالوهاب در قالب وهابی – سعودی خود که در کتاب استیفن لاکروا و جاهای دیگر به آن اشاره شده، چنانکه پیش از این نیز اشاره شد محمد بن قطب را نزدیک ترین مفسر سید قطب در نظر گرفته به نقل از سردبیر مجله اخوانی کویتی المجتمع می نویسند:
«… پیرامون افکار و آرای شهید سیدقطب بحثهایی صورت گرفته که برخی از آنها همراه با افراط و برخی دیگر همراه با تفریط بوده است؛ لذا برای هدایت بحث به سوی مثبت‌اندیشی و به منظور رعایت دقیق امانت‌داری، نویسنده اسلامی مشهور، استاد محمد قطب نامه‌ای نوشته است. و البته او صادق‌ترین فردی است که می‌تواند در این مورد اظهار نظر نماید؛ زیرا او از افکار برادرش و از مدلول آنها آگاهی کامل دارد. مشهور است که این دو برادر با یکدیگر پیرامون اسلام به بحث و بررسی می‌پرداختند و مفاهیم و مسائل را با یکدیگر مورد بررسی قرار می‌دادند و این ادعا که محمد قطب بهترین کسی است که می‌تواند در این موضوع اظهار نظر کند و مقاصد و افکار و آرا و اجتهادات شهید سیدقطب را مشخص و معین سازد، بر همین اساس است.» (استاد سیدهادی خسروشاهی، ۱۳۹۸)
مرحوم خسروشاهی در مقاله ای که در روزنامه اطلاعات منتشر کرده بودند پس از بیان جایگاه محمد قطب در نسبت سید ترجمه نامه محمد قطب را مندرج کرده می نویسند:
«ترجمه نامه منتشر شده محمد قطب چنین است: «… از بحثها و واکنش‌هایی که در میان جماعت اخوان پیرامون محتوای بعضی از آثار منتشر شده شهید سیدقطب صورت گرفته و اینکه این افکار، مخالف و متناقض با اندیشه اخوان است، اطلاع دارید. دوست دارم در این مورد برخی از حقایق را روشن سازم… تألیفات سیدقطب بر موضوع معین که همان مفهوم حقیقی کلمه لااله الاالله و بیان ویژگی‌های حقیقی ایمان طبق قرآن و سنت است، تأکید دارد؛ زیرا وی این احساس را داشت که اکثر مردم از مفهوم حقیقی «توحید» آگاهی ندارند و اوصاف و ویژگی‌های ایمان را فراموش کرده‌اند. او تمام تلاشش را به کار گرفت تا روشن سازد که مقصودش از این سخنان، صادرکردن احکام بر ضد مردم نیست، بلکه تنها هدفش این بود که آن حقیقت فراموش شده را بار دیگر به مردم بشناساند و سرانجام خود آنان مشخص سازند که آیا در راه مستقیم الهی گام برمی‌دارند یا آنکه از این راه منحرف شده‌اند، پس زیبنده است که به سوی آن بازگردند. خود من چندین بار از وی شنیدم که می‌گفت: «ما دعوتگر مردم هستیم نه صادرکننده حکم و هرگز وظیفه ما صدور حکم درباره مردم نیست، بلکه تنها وظیفه ما این است که مردم را با مفهوم توحید آشنا سازیم؛ چرا که مردم از مفهوم حقیقی آن که همان برگشتن به شریعت خداست، ناآگاه هستند. همچنین بارها از او شنیدم که می‌گفت: «صدور حکم علیه مردم مستلزم وجود قرینه قاطع و یقینی است که تحقیق در این امر، جزو وظایف ما نیست و به همین دلیل معترض آن نمی‌شویم. علاوه بر آنکه راه و روش ما دعوت است نه دولت؛ دعوتی که وظیفه‌اش تعیین حقایق برای مردم است نه صادر کردن احکام بر ضد آنان.» (استاد سیدهادی خسروشاهی، ۱۳۹۸)

از نظر هانی نسیره، سید قطب شناخت مستقیمی از ابن تیمیه نداشته، و از همین رو در فهم اصطلاحات ابن تیمیه از جمله توحید الوهی و ربوبی به خطا رفته است. از نظر هانی نسیره سید قطب به واسطه مودودی اولا توحید ربوبی را در اندیشه ابن تیمیه با توحید الوهی اشتباه گرفته و از سوی دیگر مفهوم حاکمیت را از مودودی وام گرفته و اینگونه، حاکمیت را با صبغه ای معطوف به قدرت و سلطه به توحید بسته است، بدون اینکه مستقیماً با رویکردهای ابن تیمیه مواجهه داشته باشد

در هر صورت جالب آن است که نسبت به قرائت محمدقطب از سیدقطب نیز قرائت های مختلفی وجود دارد. قرائتی که خود را ضد وهابی تلقی می کند و از این جهت با پیش فرض های خود در نسبت وهابیت به سراغ محمد قطب رفته و او را نیز به دلیل نفی تکفیر معین و تمسک به دعوت و نه دولت از رویکرد سید قطب، احتمالا ضد وهابی تلقی خواهد کرد، و قرائتی آکادمیک که قرائت محمد قطب از سید قطب را نه تنها ضد وهابی نمی داند، بلکه آن را حلقه وصل اندیشه وهابی و قطبی قلمداد می کند.
سید قطب و ابن تیمیه به قرائت هانی نسیره
همان طور که پیش از این نیز بیان شد، عربستان سعودی به عنوان متولی رسمی سلفیت وهابی برگرفته از نگاه ابن تیمیه همواره برآن است تا دامن سلفیت را از طریق مطرح کردن مسئله «حاکمیت» و آنچه «اسلام سیاسی» می خوانند از تکفیر و کشتار و داعشی گری مبرا دارد، از همین رو هرگونه رویکردهایی از این دست را به اندیشه های سید قطب و قطبی ها منتسب می کنند.
از جمله نویسندگانی که کتاب مفصلی در این زمینه به نگارش درآورده هانی نسیره می باشد که در کتاب «متاهه الحاکمیه، اخطاء الجهادیین فی فهم ابن تیمیه» تمام تلاش خود را در جهت مبرا دانستن دامن ابن تیمیه از نگاه های تکفیری که حاکم مسلمان را تکفیر می کند مبذول دارد، و در این راه نگاه های جهادی جدید را برآمده از رویکردهایی نوظهور به ویژه رویکردهای سید قطب و نه ابن تیمیه تلقی می کند (به عنوان نمونه رک: هانی نسیره، 2015 :ص89). هانی نسیره که در روزنامه الشرق الاوسط و مجله المجله نزدیک به جریان های سکولار نزدیک به حاکمیت سعودی نیز مقالات زیادی دارد، از این بالاتر رفته و مدعی می شود با توجه به استقرائی که در کتاب های سید قطب انجام داده، مشاهده کرده که سید قطب حتی یک بار هم به ابن تیمیه اشاره نکرده است. از نظر هانی نسیره، سید قطب شناخت مستقیمی از ابن تیمیه نداشته، و از همین رو در فهم اصطلاحات ابن تیمیه از جمله توحید الوهی و ربوبی به خطا رفته است (همان). از نظر هانی نسیره سید قطب به واسطه مودودی اولا توحید ربوبی را در اندیشه ابن تیمیه با توحید الوهی اشتباه گرفته و از سوی دیگر مفهوم حاکمیت را از مودودی وام گرفته و اینگونه، حاکمیت را با صبغه ای معطوف به قدرت و سلطه به توحید بسته است، بدون اینکه مستقیماً با رویکردهای ابن تیمیه مواجهه داشته باشد (همان: ص183)
آنچه آمد به خوبی نشان می دهد که مسئله سید قطب تا چه حد اسیر نگاه ها و قرائت های مختلفی است که گاه تفسیرهایی متفاوت بلکه عکس یکدیگر ارائه می دهند، و رسیدن به قرائتی راستین و بی شائبه از آنچه می گوید نیازمند مطالعه ای بس سترگ و بدون پیش فرض در آثار او می باشد.
سید قطب و سلفیان جهادی.. نظریه و تطبیق
در بخش قبلی نگاه های برخی پژوهش گران پیرامون نسبت سید قطب و محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه مورد توجه قرار گرفت، در این بخش برآنیم تا نسبت سید قطب با جریان های سلفی جهادی را مورد بررسی قرار دهیم. چنانکه در بخش قبل نیز دیدیم نظر ثابتی نسبت به این مسئله در میان پژوهش گران وجود ندارد.
برای بررسی نسبت سید قطب با جریان های سلفی جهادی دست کم می توان دو روش در پیش گرفت. نخست، روشی که بنا بر آن گزاره ها و اصول و مفاهیم سید قطب شناسایی شده و پس از آن رد پای این مفاهیم در میان سلفیان جهادی جستجو شود. درواقع این همان راهی است که بسیاری پیموده و با توجه به پیش فرض ها و نگاه گزینشی و ابهام های موجود در زبان دو طرف به نتایجی گاه متفاوت و حتی عکس و گاه کلی دست یافته اند. اما راه دیگر آن است که به طور آشکار ارجاعات مستقیم جریان های سلفی جهادی به سید قطب را جستجو کنیم. به نظر می رسد این راه می تواند آشکارا و بدون شائبه های مختلف ما را به نتیجه ای نسبتاً سر راست نسبت به این موضوع برساند، و چه بسا حتی بتواند به باز شدن برخی گره های موجود در مسئله کمک کند.
در این بخش بهتر است ابتدا مختصری درباره پدید آمدن تعبیر سلفی جهادی سخن بگوییم تا بعد درباره نسبت آن با سید قطب سخن بگوییم. روایت های مختلفی درباره پدیدار گشتن سلفی جهادی و مؤسس این جریان وجود دارد، برخی نوشته شدن کتاب «الفریضه الغائبه» توسط محمد عبدالسلام فرج را در سال 1981 آغاز کار سلفی جهادی تلقی می کنند (کمال حبیب، 4 فبرایر 2020)، ابومحمد مقدسی را برخی دیگر واضع این تعبیر تلقی می کنند، اما یوسف الدینی معتقد است که این تعبیر در جریان جهادی – وهابی جمیل الرحمن در کنر افغانستان در ابتدای دهه هشتاد قرن بیستم وضع شده است. از طرفی جمال خاشقچی نیز در سال 2006 مدعی شد که او واضع این تعبیر بوده است. اما گفته می شود اولین متن کتبی که از این تعبیر سخن گفته است مجله الانصار بوده که در سال 1994 در مصاحبه ای با ایمن الظواهری از این تعبیر سخن گفته است (توماس هیگهامر،2014: ص352)
اصطلاح سلفیه جهادیه گاهی از سوی کسانی که به این نام خوانده می شوند مورد انکار قرار می گیرد و گفته می شود که این اصطلاح ساخته و پرداخته سازمان های اطلاعاتی می باشد، اما در هر صورت مراد از سلفیه جهادیه آن جریانی است که از دهه هشتاد میلادی شروع به فعالیت نمود و چهره های فکری آن کسانی همچون ابومحمد مقدسی، ابوقتاده الفلسطینی، ابومصعب السوری و ایمن الظواهری می باشند، هرچند از نظر بسیاری شکل گیری نظری ابتدائی آن در دهه شصت و توسط سید قطب و تحت تأثیر نوشته های ابوالاعلی المودودی صورت گرفت. معالم فی الطریق را تحلیل گران نخستین مانیفست سلفیه جهادیه در نظر گرفت. این جریان در دهه هفتاد با صالح سریه و محمد عبدالسلام فرج و الجماعه الاسلامیه و الجهاد مصر ادامه یافت. در این بین عبدالله عزام برخی از اصول سلفیه جهادیه را در افغانستان بنیان نهاد. رضوان السید معتقد است که نخستین بار این عبدالله عزام بود که در سال 1987 و به جهت وحدت بخشیدن به صفوف سلفی های عرب و غیر عرب در افغانستان در آستانه خروج روس ها از این اصطلاح استفاده کرد.(الحمادی،2014، تأملات فی مصطلح السلفیه الجهادیه)
عبدالله عزام: سید قطب نماد جهاد در افغانستان
اما در هر صورت اگر بخواهیم جهاد افغانستان به ویژه از سوی افغان العرب ها را آغاز سلفی جهادی در نظر بگیریم بی گمان نقش بی بدیل عبدالله عزام در رهبری و الهام بخشی این جریان نمایان خواهد شد. درواقع عبدالله عزام به عنوان مؤثر ترین رهبر مجاهدان خارجی یا افغان العرب ها در افغانستان و کسی که پای اسامه بن لادن را به جهان افغانستان کشید مطرح می شود (Peter L. Bergen,2002,p54)، پس به نظر می رسد خوب است کار خود را از عبدالله عزام آغاز کنیم.
عبدالله عزام فلسطینی استاد دانشگاه عمان و ملک عبدالعزیز عربستان و سپس دانشگاه اسلامی اسلام آباد در سال 1981 به جهاد افغانستان پیوست و دفتر خدمات را تاسیس کرد (نزار اباظه، محمد ریاض المالح،1999:ص175). او ارادت ویژه ای به سید قطب داشت و کتاب «عملاق الفکر الإسلامی (الشهید سید قطب)» را درباره او نوشت و در پیشاور به طبع رسانید.
عزام در کتاب خود به نفوذ بالای نام سید قطب در جهاد افغانسان اشاره کرده و می نویسد: «کسانی که وارد افغانستان شده اند تاثیر عمیق اندیشه های سید را در جهاد اسلامی و در این نسل می بینند، برخی از ایشان هرچند لباس بر تن نداشته باشند، از تو لباس مطالبه نمی کنند، و هرچند گرسنه باشند، از تو خوراک نمی خواهند، اگر سلاح نداشته باشد نیز از تو سلاح مطالبه نمی کند، اما کتاب های سید قطب را مطالبه خواهد کرد».
عزام ادامه می دهد: «لرزه به تنم می افتد وقتی می شنوم پایگاه هایی جهادی و یا عملیاتی جنگی از سوی مجاهدان در افغانستان نام سید قطب را یدک می کشد. از زیبایی های شگفت ما این است که استاد بزرگ ما در جهاد فلسطین صلاح حسن عملیاتی تحت عنوان سید قطب را در فلسطین برنامه ریزی می کرد اما شگفت این بود که در 29 آگوست یعنی همان شبی که سید در ان اعدام شد به شهادت رسید» (عبد الله عزام، عملاق الفکر الإسلامی (الشهید سید قطب)).

عبدالله عزام نیز در این رساله خود تلاش می کند اشتراکات سید قطب و ابن تیمیه را برجسته سازد (همان). عزام در پایان رساله خود اینگونه می گوید: « به حق من از نویسنده ای در زمینه اندیشه اسلامی به اندازه سید قطب تأثیر نگرفته ام، و در این امر احساس می کنم عنایت الهی مشمول حال من شده که سینه و دلم را برای مطالعه کتاب های سید قطب گشود، سید قطب مرا از نظر فکری و ابن تیمیه از نظر عقیدتی و ابن قیم از نظر روحی و النووی از نظر فقهی مرا جهت داده اند، این چهار تن کسانی هستند که بیش از هر کس دیگری بر زندگی من تأثیر عمیق گذاشتند» (همان).
اسامه بن لادن و تطبیق رویکرد سید قطب
بن لادن که در دوره جوانی جذب جریان های اخوانی مدینه شده بود، در دوره ای که سازمان القاعده را تشکیل داد نیز هنوز دل در گرو سید قطب داشت و در بیانیه های خود از او یاد می کرد. در سال های مختلف نیز در قالب نگاه های جهادی نزدیک به القاعده رساله هایی نوشته شد که درواقع بن لادن و تشکیلاتش را تجسم عملی نگاه های سید قطب تلقی می کردند (المصری، 1430: ص1). «نقاط الارتکاز بین الشهید سید قطب وفضیله الشیخ أسامه بن لادن» نوشته «أبى أحمد عبد الرحمن المصرى» یکی از این رساله هاست. این رساله در سال 1430 توسط «منبر التوحید والجهاد» ارگان انتشار آثار جهادیان نزدیک به القاعده که از سوی ابومحمد المقدسی مدیریت می شود و با مقدمه المقدسی منتشر شد. در همان سال رساله دیگری نیز نوشته شد تحت عنوان «الحرکه الاسلامیه بین الشیخ المجاهد سید قطب و الشیخ المجاهد اسامه بن لادن (دراسه حاله)» نوشته «ابوهاجر اللیبی» که «ابو احمد عبدالرحمن المصری» نویسنده رساله قبلی بر این رساله مقدمه نوشته است. این رساله شبیه رساله قبلی است و تلاش می کند بن لادن و تشکیلاتش را مصداق نگاه سید قطب تلقی کند.

ابو محمد مقدسی در فضایی مرتبط با سلفی های علمی و کلاسیک رشد یافته و از این جهت در نگاه ها و رویکردش با اخوانی ها و قطبی ها مرزبندی هایی دارد. مرزبندی بین اندیشه قطبی و اندیشه علمای نجد که توسط المقدسی در حاشیه جهاد افغانستان مطرح بود بسیار مهم است و به فهم تفاوت القاعده و داعش در دهه های بعدی بسیار کمک می کند. هرچند داعش بعدها خود المقدسی را تکفیر و المقدسی هم دواعش را خوارج تلقی کرد.

ابو محمد المقدسی رقیب سید قطب
بی شک نسبت ابو محمد المقدسی به عنوان یکی از ایدئولوگ های سلفیه جهادی با سید قطب مانند نسبتی نیست که عبدالله عزام بین خود و سید قطب برقرار می سازد. هرچند برخی تحلیل گران آبشخور رویکردهای المقدسی را سید قطب قلمداد می کنند ولی به نظر می رسد این گونه تحلیل ها را هم باید در قالب «یک کاسه کردن» و «با یک چوب راندن» تفسیر کرد. چرا که با کمی دقت درمی یابیم که نسبت ابو محمد المقدسی با سید قطب کمی پیچیده تر است. این مسئله به ویژه در فراگیر شدن رساله «مله ابراهیم» المقدسی در میان جهادیان به ویژه در افغانستان و مقایسه آن با «معالم» سید قطب بیشتر نمایان می شود.
منصور النقیدان کارشناس مسائل سلفیه جهادیه و یکی از اعضای سابق گروه های افراطی در مورد مناسبات المقدسی، سید قطب و سلفیه جهادیه با تمسک به نسبت ارگانیک المقدسی و سید قطب بر آن است که سید قطب اساساً تأثیر مستقیمی بر تکفیری ها و جهادی ها در افغانستان نداشت، بلکه تأثیر مستقیم او بر المقدسی بود، و این المقدسی بود که رویکردهای سید قطب را وارد اندیشه سلفیه جهادیه کرد (JoasWagemakers, 2007)، البته این سخن با مشاهدات عبدالله عزام و سخنان خود المقدسی ناساز است. به نظر می رسد در تحلیل کلی نسبت المقدسی و سید قطب بهتر است گفتمان این دو را در جهاد افغانستان و بعد از آن بیشتر رقیب یکدیگر دانست تا در رابطه ای ارگانیک و در قالب تاثیر المقدسی از سید قطب.
ابو محمد المقدسی اصالتاً از برقای نابلس فلسطین است. وی از پدر و مادری اردنی فلسطینی الاصل به دنیا آمد و در کویت بزرگ شد و در دوره اوج جریان جهیمان العتیبی از وی تأثیر پذیرفت (یاسر قزوینی حائری، 1397: صص38-50). المقدسی در دوران جهاد افغانستان به این کشور رفت و در سال 1984 کتاب معروف خود «مله ابراهیم» را نوشت. برخی بر آنند که این کتاب با استناد به نظرات علمای وهابی قرن نوزده تحولی در رویکرد جهادی محسوب می شود (التقریر رقم 31 للمجموعه الدولیه لمعالجه الأزمات، 2004 :ص6). می توان گفت المقدسی راهی جدا از بستر های القاعده برای خود برگزید، هرچند در میان افغان العرب جایگاه خود را داشت ولی با عبدالله عزام به ویژه در مسئله سهل انگاری در قبال عقیده اختلافات عمیقی داشت که حتی به درگیری این دو با یکدیگر انجامید (ولکن کونوا ربانیین، الحلقه السابعه). درواقع با رجوع به گفتارهای المقدسی درمی یابیم که آبشخور وی در تکفیر حاکمان مسلمان، نه سید قطب، بلکه وارثان محمد بن عبدالوهاب موسوم به علمای نجد است که ابراهیم پاشا پسر محمد علی پاشا را پس از میان بردن حاکمیت اول سعودی تکفیر کردند (همان). ابو محمد مقدسی در فضایی مرتبط با سلفی های علمی و کلاسیک رشد یافته و از این جهت در نگاه ها و رویکردش با اخوانی ها و قطبی ها مرزبندی هایی دارد. مرزبندی بین اندیشه قطبی و اندیشه علمای نجد که توسط المقدسی در حاشیه جهاد افغانستان مطرح بود بسیار مهم است و به فهم تفاوت القاعده و داعش در دهه های بعدی بسیار کمک می کند. هرچند داعش بعدها خود المقدسی را تکفیر و المقدسی هم دواعش را خوارج تلقی کرد.
می دانیم که سید قطب در میان سلفیان کلاسیک یا علمی و یا سلفیان مدخلی و جامی مورد انتقاد بود و رساله هایی در نقد وی در میان این دسته از سلفیان نوشته شده بود. «عبد الله بن محمد بن أحمد الدویش» یکی از این منتقدان است که رساله ای تحت عنوان «المورد الزلال فی التنبیه على أخطاء الظلال» در نقد فی ظلال سید نوشت. این کتاب در میان اخوانی های کویت جنجال آفرید و اینگونه تلقی شد که الدویش سید را در این کتاب تکفیر کرده است.

ابو محمد مقدسی نیز که در آن دوره در کویت بود و رویکردهای سلفی اش بر رویکردهای جهادی اش می چربید در دفاع از دویش از اتهام تکفیر سید و آنچه اخوانی ها درباره اش می گفتند کتابی نوشت تحت عنوان «میزان الاعتدال بتقییم کتاب المورد الزلال» (وکونوا ربانیین، الحلقه الرابعه) و در این کتاب ضمن دفاع از دویش خطاهای سید را نیز گوشزد کرده و نسخه ای از نوشته خود را برای الدویش و محمد قطب ارسال داشت (مارایک فیما کتبه سید قطب رحمه الله، منبر التوحید والجهاد).

المقدسی، دویش منتقد سید قطب را به شدت می ستاید و حتی از رؤیایی عجیب که درباره او دیده می گوید (وکونوا ربانیین، الحلقه الرابعه) هرچند بعدها می گوید چه بسا برخی گزاره هایش در قبال سید قطب در کتاب میزان الاعتدال شدید بوده چرا که در دوره ای که سخت تحت تأثیر سلفیان سنتی بوده آن را نوشته، هرچند بعدا نسبت به اصل کتاب خود تجدید نظری نمی کند بلکه نسبت به آنچه امکان دارد عدم احترام به «بزرگ مردی چون سید قطب» تلقی شود تجدید نظر می کند (همان). البته ابومحمد مقدسی در جوانی از طریق سید یوسف عید در کویت آثار سید قطب را درس گرفته بود (همان)، اما هرچند او را استاد بزرگ و نویسنده فاضل یاد می کند از نظر خود نگاهی معتدل و نه افراطی و نه تفریطی نسبت به او داشت (مارایک فیما کتبه سید قطب رحمه الله، منبر التوحید والجهاد). یکی از موارد انتقاد مقدسی به سید قطب شبهه درج گزاره هایی است که بر وحدت وجود دلالت دارند (همان).
الظواهری و نگاه تاریخی سید قطب
ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده شاید قطبی ترین رهبر جریان های جهادی تلقی شود. او نه تنها از سید قطب با عنوان «الاستاذ الشهید» یاد می کند بلکه او و گروهی که گرداگرد او جمع شده بودند را به گونه ای نخستین هسته جهادی تلقی می کند که از آن تحت عنوان جهاد با عدو قریب یاد می شود (الظواهری،1431: ص10). الظواهری در سخنان مختلف خود به ویژه در نگاهش به تاریخ صدر اسلام تأثیرپذیری از رویکردهای نزدیک به سید قطب به ویژه کتاب «العداله الاجتماعیه» را نمایان ساخته است. امری که در برخی بیانیه های الظواهری به عنوان نمونه بیانیه او تحت عنوان «شرق افریقیا ثغر الاسلام الجنوبی» نیز آشکار است.
او در این بیانیه می گوید: «لقد سقطت الخلافه لانحدارها من الخلافه علی منهاج النبوه الی الملک العضوض الذی یقوم علی سلب حق المسلمین فی الشوری والاستبداد و الظلم و التعدی علی الحرمات و تحریم الامر بالمعروف والنهی عن المنکر…» (خلافت به دلیل فروکاسته شدنش از راه و روش پیامبر به پادشاهی گزنده سقوط کرد، پادشاهی گزنده ای که بر اساس سلب حقوق مسلمانان در مشورت و بر مبنای استبداد و ستم و تجاوز به حرمت ها و ممانعت از امر به معروف و نهی از منکر بر پا شد…)
درواقع اشاره ای که الظواهری به مفهوم «ملک عضوض» می کند برگرفته از روایتی منتسب به حضرت رسول صلوات الله علیه است که اهل سنت آن را روایت می کنند. این روایت به گونه های متعدد و مختلفی روایت شده که یکی از مفصل ترین آن ها اینگونه است:
«تکون النبوه فیکم ما شاء الله أن تکون، ثم یرفعها الله إذا شاء أن یرفعها، ثم تکون خلافه على منهاج النبوه فتکون ما شاء الله أن تکون، ثم یرفعها الله إذا شاء أن یرفعها، ثم تکون ملکًا عاضًا فیکون ما شاء الله أن یکون، ثم یرفعها إذا شاء الله أن یرفعها، ثم تکون ملکًا جبریه فتکون ما شاء الله أن تکون، ثم یرفعها الله إذا شاء أن یرفعها، ثم تکون خلافه على منهاج النبوه…»
درباره این روایت سخن بسیار است اینکه از چه زمانی خلافت به پادشاهی تبدیل می شود و اینکه این پادشاهی آیا مشروع است یا خیر، و اینکه خلافه علی منهاج النبوه در چه دوره ای دیگربار باز خواهد گشت. در این بین کسانی مانند ابن تیمیه به ویژه در کتاب «الخلافه والملک» این تبدیل خلافت به پادشاهی را امری غیر مشروع نمی دانند. ابن خلدون نیز «ملک عضوض» را لازمه عمران می داند. اما کسی چون سید قطب به ویژه در کتاب «العداله الاجتماعیه» تاریخ این دوره را مورد انتقاد قرار داده و ملک عضوض را در این دوره مورد انتقاد شدید قرار می دهد.
درواقع الظواهری مانند سید قطب از منتقدان دوره بنی امیه است. او در سخنان دیگری در نقد داعش صراحتاً می گوید «نرید خلافه المنهاج لا خلافه الحجاج» (ایمن الظواهری، سلسله الربیع الإسلامی (8) شمس النصر تشرق من نوسانتارا) و درواقع به گونه ای به دوره حجاج ثقفی طعنه می زند، این در حالی است که ابن تیمیه مدافع بنی امیه همچنین حجاج بن یوسف ثقفی می باشد (ابن تیمیه، 1994: ص93).
الظواهری دولت داعش را مصداق ملک عضوض قلمداد کرده و حتی عبدالملک مروان را مورد انتقاد قرار داده و می گوید همین ملک عضوض بود که عبدالملک مروان را از مردی زاهد به کسی تبدیل کرد که سربازانش کعبه را با منجنیق کوفتند و مسجد الحرام را حرمت نگذاشتند و بزگزیدگان امت را کشتند (الظواهری یهدد أمریکا ویبعث رسائل إلى الشام والیمن). این در حالی است که دواعش نه تنها بنی امیه بلکه امرای بنی امیه را نیز مشروع و الگوی خود قلمداد می کنند.

الظواهری مانند سید قطب از منتقدان دوره بنی امیه است. او در سخنان دیگری در نقد داعش صراحتاً می گوید «نرید خلافه المنهاج لا خلافه الحجاج» و درواقع به گونه ای به دوره حجاج ثقفی طعنه می زند، این در حالی است که ابن تیمیه مدافع بنی امیه همچنین حجاج بن یوسف ثقفی می باشد.

داعش وهابی و القاعده قطبی
پژوهشگران حوزه سلفی جهادی به خوبی از تفاوت های داعش و القاعده اطلاع دارند. اتفاقا برخی از ابعاد این اختلاف به میزان بستگی این دو جریان به سید قطب و یا ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب بستگی دارد.
نگاه تاریخی ای که در سطور قبلی به آن اشاره شد شاید یکی از این وجوه باشد. در حالی که ایمن الظواهری به عنوان رهبر القاعده داعش را مصداق ملک عضوض دانسته و همراه با نگاه نقادانه سید قطب و بر خلاف نگاه تاریخی ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، خلافت بغدادی را با امارت حجاج بن یوسف ثقفی مقایسه می کند، داعش در نگاه تاریخی خود خلافت بنی امیه و بنی عباس را غیرمشروع تلقی نمی کند، بلکه امرا و خلفای این دو دوره را الگوی خود تلقی می کنند. به عنوان نمونه امیر مقتول دولت عراق اسلامی ابوعمر البغدادی در یکی از بیانیه های صوتی اش موسوم به «أذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ» که در 13 ذوالحجه 1428 موافق با 22/12/2007 منتشر کرد با اشاره به قربانی شدن جعد بن درهم رئیس معطله از سوی خالد قسری امیر کوفه دولت اموی در دوره هشام بن عبدالملک در عید قربان، به اعضای دولت عراق اسلامی توصیه می کند تا اعضای صحوات را در عید قربان، قربانی کنند (أذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ، ابوعمر البغدادی، ). داعشی ها در دوره خلافت نیز چندین بار قربانی های خود را طبق سنت خالد قسری در عید قربان، کشتند، که یکی از خشن ترین آن ها قربانی کردن تعدادی جوان در «ولایه الخیر» بود که در فیلم «صناعه الوهم» در تاریخ ذوالحجه 1437 منتشر شد. در این فیلم فرد داعشی با الگو گرفتن از مقوله خالد قسری که در خطبه عید خود پیش از قربانی کردن جعد گفت: «ضحوا تقبل الله ضحایاکم فانی مضح بالجعد بن درهم» اینگونه اظهار می دارد: «ضحّوا تقبل الله منکم، فإنا مضحّون بعملاء الصلیبیین».
با این نشانه هایی که عرضه شد می توان گفت رهبر القاعده به پیروی از سید قطب منتقد خلافت اموی است، اما دواعش خلافت اموی را الگوی خود تلقی می کند.
اما نزاع تاریخی داعش و القاعده به همین جا ختم نمی شود. تاریخ نزاع وهابیت با دولت عثمانی جای دیگری است که می تواند محل نزاع این دو جریان باشد. در حالی که القاعده ای ها دولت عثمانی را نه تنها مشروع بلکه گونه ای خلافت تلقی می کنند و فتوحاتش را حتی در برابر دولت صفوی در قالب فتوحات اسلامی می بینند (سفیان المهاجر، شهرالفتوحات10، البصیره) و در نزاع جریان وهابی با عثمانی حق را به عثمانی می دهند (الفلسطینی، ابوقتاده، حول کتاب الوهابیه والدوله العثمانیه) اما دواعش دولت عثمانی را به دلیل ارتباطش با تصوف دولتی مرتد و مشرک می دانند (مؤسسه الوقار، حربه ترکیا علی التوحید) و (ولایه الفرات، أمه واحده، رمضان 1438).
در کارهای رسانه ای داعش و القاعده نیز می توان به وضوح دید که توجه به سید قطب تقریبا وجود ندارد. هرچند دستگاه تبلیغی مرتبط با سکولارهای عربستان و امارات و چه بسا مصر ارتباط وثیقی بین سید قطب و ابوبکر بغدادی برقرار می ساختند (به عنوان نمونه رک: «الریاض» تسبر أغوار الملف الدموی (للإخوان المسلمین) (داعش) إخوانی الأصل.. وأفکار سید قطب مرجعیه التنفیذ (الأخیره)، السبت 13 ذو القعده 1438هـ – 5 أغسطس 2017م – 14 برج الأسد) اما توجه به سید قطب در تولیدات رسانه ای انبوه داعش تقریبا صفر است، و نگارنده مگر چند دیوار نوشته در حویجه در نزدیکی کرکوک، اشاره به سید قطب را در میان دواعش به یاد نمی آورد. داعش هیچگاه در تولیدات رسانه ای خود سید قطب را به عنوان رهبر فکری و یا یکی از رهبران و یا نظریه پردازان خود تلقی نکرده، این در حالی است که رسانه های القاعده و گروه های اقماری آن بارها به سید قطب و آثار و زندگی اش اشاره کرده و می کنند و او را به عنوان یکی از رهبران فکری خود تلقی می کنند.

به عنوان نمونه مؤسسه السحاب نهاد تبلیغاتی سازمان القاعده در فیلم مستندی تحت عنوان «الغرب والنفق المظلم» در سال 1430 بعد از آغاز کار و خوانده شدن آیاتی از قرآن کریم، بخش هایی از نوشته های سید قطب درباره ربا و تجارت ربوی در غرب ارائه می شود (الغرب والنفق المظلم، السحاب، 1430). جبهه النصره نیز در دوره ای که شاخه ای از القاعده شمرده می شود از رهگذر مؤسسه رسانه ای خود در آن دوره «المناره البیضاء» در فیلم مستند «ورثه المجد» سید قطب را با عنوان «استاد» به عنوان یکی از رهبران جنبش اسلامی در عصر حاضر بر می شمارد (ورثه المجد، المناره البیضاء للاعلام الاسلامی، 1436). ابو محمد جولانی امیر جبهه النصره آن روز نیز در بیانیه ای تحت عنوان «هذا ماوعدنا الله وروسوله» در سال 2016 سخنانی را از سید قطب نقل می کند، این در حالی است که نمی توانید در بیانیه ها و سخنان امرا و سخنگویان داعش چیزی از سید قطب بشنوید، هرچند پیش از تشکیل دولت اسلام عراق و شام و بعد از آن دولت خلافت یعنی در دوره ای که ابومصعب الزرقاوی گروه التوحید والجهاد را تشکیل داده بود، در قالب آن گروه و در صفحات مرتبط با آن گروه گاهی نام سید قطب نیز می آمد (به عنوان نمونه رک: https://archive.org/details/BlooDUnDce)، اما بعد از آن در تبلیغات رسمی داعش نام سید قطب کاملا به حاشیه رفته بود با اینکه نام ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب چه به لحاظ تبلیغی و چه از رهگذر ارجاع به آثار و احیای آثار ایشان پر بسامد بود. به عنوان نمونه «مکتبه الهمه» نهاد تبلیغی داعش که مسؤولیت چاپ کتاب و تبلیغات متنی داعش را بر عهده داشت برخی از عمده ترین آثار سید قطب را تجدید چاپ کرد. از سویی می توان گفت نواقض الاسلام محمد بن عبدالوهاب مهمترین مانیفست این گروه به شمار می رفت.

توجه به سید قطب در تولیدات رسانه ای انبوه داعش تقریبا صفر است، و نگارنده مگر چند دیوار نوشته در حویجه در نزدیکی کرکوک، اشاره به سید قطب را در میان دواعش به یاد نمی آورد. داعش هیچگاه در تولیدات رسانه ای خود سید قطب را به عنوان رهبر فکری و یا یکی از رهبران و یا نظریه پردازان خود تلقی نکرده، این در حالی است که رسانه های القاعده و گروه های اقماری آن بارها به سید قطب و آثار و زندگی اش اشاره کرده و می کنند و او را به عنوان یکی از رهبران فکری خود تلقی می کنند.

سایت های در سال 2014 خبری از رساله ای تحت عنوان «اللفظ السانی فی ترجمه العدنانی» به قلم یکی از مفتیان داعش یعنی «ترکی البنعلی» سخن گفتند. رساله ای که به زعم این سایت های خبری که به نظر می رسد همه خبر خود را به نقل از سی ان ان تنظیم کرده بودند ترکی البنعلی در آن از زندگی العدنانی نوشته بود، و مسئله ای که در آن رساله خیلی مورد توجه رسانه ها قرار گرفته بود و عمدتا به تیتر خبر در رسانه های مختلف بدل شده بود، رابطه قلبی عدنانی با کتاب «فی ظلال القرآن» سید قطب بود (به عنوان نمونه رک: داعش ینشر قصه حیاه “منجنیق الخلافه” العدنانی: حفظ سوره المائده بیوم.. وقاتل 23 آلیه أمریکیه و6 طائرات، الاثنین، 21 یولیو / تموز 2014 https://arabic.cnn.com/middleeast/2014/07/21/aladnani-isis). نگارنده نتوانست این رساله را از منابع اصلی و رسمی داعش بیابد. در مجموعه کتاب های البنعلی که از سوی منابع داعشی منتشر شده اند نیز اثری از چنین رساله ای یافت نشد. از طرفی بعید است یکی از افراد بلندپایه داعش زندگی نامه نفر دوم داعش را که تا روز مرگش هنوز تصویری واضح از او منتشر نشده بود، در سال 2014 منتشر کرده باشد. در هر صورت آنچه در خبر این رساله مهم بود، علاقه عدنانی به سید قطب بود، به ویژه اینکه در خبر، سید قطب از رهبران اخوان المسلمین شناخته شده و در آن سال دولت سیسی با اخوانی ها درگیر بود و البته دولت های امارات و عربستان نیز به شدت درگیر این مسئله بودند. در این مجال نگارنده نمی خواهد وجود چنین رساله ای را به کلی نفی کند، ولی به نظر نگارنده انتشار چنین رساله ای با توجه به شواهد مشکوک می باشد.
پیش از این نیز گفته شد که داعش پیش از تشکیل دولت اسلامی عراق و شام و پیش از اعلام خلافت گاهی از سید قطب به نیکی یاد می کرد. به عنوان نمونه همین ترکی البنعلی که رساله ای در باب زندگی العدنانی به او نسبت داده می شود از 62 رساله ای که بر جای نهاده تنها در سه رساله تحت عناوین «النوافح المسکیه فی نقش شبهه المرحله المکیه» منتشر شده در سال 1430 و «القول النرجسی بعداله شیخنا المقدسی» که در همان سال یعنی سال 1430 و 2009 منتشر شده و درباره عدالت المقدسی استادش می باشد که البته بعدا از سوی داعش تکفیر شد، و رساله «اجوبه اللقاء المفتوح» که در سال 2012 منتشر شده و در قالب پرسش و پاسخ می باشد، از سید قطب یاد کرده. البته در این رساله ها از سید قطب به نیکی یاد شده اما هیچگاه به عنوان رهبر اصلی این جریان در نظر گرفته نشده است، همچنان که در آثار البنعلی در سال های بعد هیچ اثری از نام سید قطب دیده نمی شود.
سخن پایانی
آنچه آمد تنها درآمدی بود بر مسئله ای مهم و آن اینکه در مسئله جریان های سلفی جهادی و آبشخورهای فکری این جریان ها گاه می توان چشم را بست و شمرده، نشمرده پیمان های بزرگ برداشت و همه چیز را یک کاسه کرد و همه را با یک چوب راند، مسئله ای که به نظر می رسد به فراوانی به چشم می خورد. اما گاهی نیز باید سهم و وزن حوادث و شخصیت ها در اینجا سهم و نقش سید قطب در اندیشه های سلفی جهادی با دقت بیشتری دیده شود، تا در نهایت جنس این اندیشه ها فهمیده شود، تا در نهایت بتوان مواجهه بهتری با این جریان ها برقرار ساخت. در آنچه آمد دیدیم که چگونه نام و اندیشه های سید قطب در پس لایه هایی از تفسیرها و قرائت ها و گزینش های مختلف و بلکه متعارض قرار گرفته، و همچنین چگونه سید قطب به نماد و قهرمان و الهام بخش یک جریان و از طرفی فرد قابل احترام اما دارای اشتباه در جریان دیگر بدل شده است. در هر صورت آنچه آمد تنها طرح مسئله ای بود برای تلاش و پژوهش بیشتر در زمینه نقش و سهم سید قطب در اندیشه های سلفی جهادی در جهت بازشناسی آبشخورهای فکری گروه های افراطی.

منابع:
کتاب ها:
Peter L. Bergen, Holy War, Inc.: Inside the Secret World of Osama Bin Laden
Simon and Schuster, New York, 2002
ابو همام بکر بن عبدالعزیز الاثری (ترکی البنعلی)، اجوبه اللقاء المفتوح، مؤسسه القابضون علی الجمر الاعلامیه، بی جا، 1433
ابو همام بکر بن عبدالعزیز الاثری (ترکی البنعلی)، القول النرجسی بعداله شیخنا المقدسی، مجموعه الانصار البریدیه، بی جا، 1430.
ابو همام بکر بن عبدالعزیز الاثری (ترکی البنعلی)، النوافح المسکیه فی نقش شبهه المرحله المکیه، منبر التوحید والجهاد، بی جا، 1430
ابوهاجر اللیبی، الحرکه الاسلامیه بین الشیخ المجاهد سید قطب و الشیخ المجاهد اسامه بن لادن (دراسه حاله)، بی جا، 1430.
أبى أحمد عبد الرحمن المصرى، نقاط الارتکاز بین الشهید سید قطب وفضیله الشیخ أسامه بن لادن، منبر التوحید والجهاد ، بی جا، 1430.
ایمن الظواهری، فرسان تحت رایه النبی، الجزء الاول، الطبعه الثانیه، السحاب، بی جا، 1431
توماس هیغهامر، سلفیون جهادیون او ثوریون؟ فی الدین والسیاسه فی دراسه الاسلامیه العسکریه، السلفیه العالمیه الحرکات السلفیه المعاصره فی عالم متغیر، روول میر، ترجمه محمد محمود التوبه، الشبکه العربیه للابحاث والنشر، بیروت ، 2014
ستیفان لاکروا ، زمن الصحوه (الحرکات الاسلامیه المعاصره فی السعودیه)، الشبکه العربیه للابحاث والنشر، الترجمه باشراف: عبدالحق الزموری، الطبعه الاولی، بیروت، 2012
سید قطب، العداله الاجتماعیه فی الاسلام، الطبعه الثالث عشر، دارالشروق، بیروت – القاهره، 1993
سید قطب، معالم فی الطریق، الطبعه السادسه، دارالشروق، بیروت – القاهره، 1979
شیخ الاسلام ابن تیمیه، الخلافه والملک، مکتبه المنار، الزرقاء الاردن، 1994.
المملکه العربیه السعودیه: من هم الإسلامویون؟، 21 أیلول 2004، التقریر رقم 31 للمجموعه الدولیه لمعالجه الأزمات (الشرق الأوسط)، عمان/الریاض/بروکسل.
نزار اباظه، محمد ریاض المالح، اتمام الاعلام (ذیل لکتاب الاعلام لخیرالدین الزرکلی)، دار الصادر، بیروت، 1999
هانی نسیره، متاهه الحاکمیه، اخطاء الجهادیین فی فهم ابن تیمیه، الطبعه الاولی، مرکز دراسات الوحده العربیه، بیروت، 2015.
یاسر قزوینی حائری، داعش هویت، تاریخ رسانه، نگارستان اندیشه، تهران، 1397.
مقالات
استاد سیدهادی خسروشاهی،سید قطب و حرکت‌های اسلامی معاصر، روزنامه اطلاعات،پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸
جواد علیپور، سجاد قیطاسی، مهدی دارابی، تأثیر اندیشه های ابن تیمیه بر خطوط فکری و خط مشی گروه های سلفی- تکفیری، اندیشه سیاسی در اسلام تابستان 1396 شماره 12
مهدی بخشی شیخ احمد، سید قطب و اسلام گرایی معاصر،مجله علوم سیاسی، بهار 1385
اینترنت
«الریاض» تسبر أغوار الملف الدموی (للإخوان المسلمین) (داعش) إخوانی الأصل.. وأفکار سید قطب مرجعیه التنفیذ (الأخیره)، السبت 13 ذو القعده 1438هـ – 5 أغسطس 2017م – 14 برج الأسدhttp://www.alriyadh.com/1614075
https://archive.org/details/BlooDUnDce
ایمن الظواهری، سلسله الربیع الإسلامی (8) شمس النصر تشرق من نوسانتارا، https://emaad.net/
الحمادی، سمیر، تأملات فی مصطلح السلفیه الجهادیه، 08 آذار/مارس 2014، سایت اسلام مغربی: http://www.islammaghribi.com/
داعش ینشر قصه حیاه “منجنیق الخلافه” العدنانی: حفظ سوره المائده بیوم.. وقاتل 23 آلیه أمریکیه و6 طائرات، الاثنین، 21 یولیو / تموز 2014 https://arabic.cnn.com/middleeast/2014/07/21/aladnani-isis
الظواهری یهدد أمریکا ویبعث رسائل إلى الشام والیمن، https://arabi21.com/story
عبد الله عزام، عملاق الفکر الإسلامی (الشهید سید قطب)، https://ikhwanwiki.org
کمال حبیب، الکتب المؤسسه للفکر المتشدد (1): «الفریضه الغائبه».. البیان التأسیسی المبکر للسلفیه الجهادیه، 4 فبرایر 2020، http://aswatonline.com/
لقاء مع منصور النقیدان حول أبومحمد المقدسی، لقاء أجراه الباحث الهولندی Joas Wagemakers مع منصور النقیدان لإعداد أطروحه حول أبومحمد المقدسی، بتاریخ فی 6 دیسمبر 2008. http://alnogaidan.com/joas-wagemakers-6-2008/
مارایک فیما کتبه سید قطب رحمه الله، منبر التوحید والجهاد http://www.ilmway.com/site/maqdis/MS_9100.html

ویدئوها و فایل های صوتی
جمیع خطب أبو عمر البغدادى https://archive.org/details/abo_omer
سفیان المهاجر، شهرالفتوحات10، البصیره، رمضان 1437.
الغرب والنفق المظلم، السحاب، 1430
کلمه صوتیه للشیخ الفاتح ابو محمى الجولانی، هذا ماوعدنا الله وروسوله، المناره البیضاء، 2016
مؤسسه الوقار، حربه ترکیا علی التوحید
ورثه المجد، المناره البیضاء للاعلام الاسلامی، 1436
ولایه الفرات، أمه واحده، رمضان 1438
ولکن کونوا ربانیین، السلسله المرئیه الاولی للشیخ الامام المجدد ابی محمد المقدسی حفظه الله التی یتحدث فیها عن سیره حیاته، موسسه التوحید للانتاج الاعلامی، الحلقه السابعه.
ولکن کونوا ربانیین، السلسله المرئیه الاولی للشیخ الامام المجدد ابی محمد المقدسی حفظه الله التی یتحدث فیها عن سیره حیاته، موسسه التوحید للانتاج الاعلامی، الحلقه الرابعه.

 

منبع: هادی نامه، ارج‌نامه مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سید‌هادی خسروشاهی

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا