سلفیت جهادی و رویکرد آن در قبال بهار عربی

منبع: الجزیره
ترجمه: رامین حسین آبادیان
در زمان وقوع انقلابهای بهار عربی در تونس و سپس در مصر، لیبی، سوریه، یمن و عراق، ناظران و کارشناسان تحولات سیاسی در خاورمیانه حساب ویژهای بر روی روش «پرهیز از خشونتگرایی» در مواجهه با قدرت حاکم، باز کرده بودند. «نواف القدیمی» پژوهشگر سیاسی در کتاب خود تحت عنوان «اسلامگرایان و بهار انقلابها» مینویسد: «عصر بنلادن به پایان رسید و عصر البوعزیزی آغاز شد.»
به گفته ناظران سیاسی، پس از حاکم شدن روش «پرهیز از خشونتگرایی»، سازوکارهای خشونت و خشونتگرایی از بین میروند و تمامی مقولات و جزئیاتِ مرتبط با آن نیز محو میشوند؛ مقولات و جزئیاتی که از اواسط قرن بیستم در بازههای زمانی کوتاه و بلند، به اشکال مختلف در بسیاری از کشورهای عربی حاکم بوده است.
ناظران حوادث و رویدادهای «مشرق عربی» کاسته شدن از شدت خشونتگرایی و همچنین کاهش میزان محبوبیت گروههای مسلح را در کشورهایی نظیر مصر و تونس که بهار عربی آنها را فرا گرفت، مشاهده کردند. «صادق جلال العظم» اندیشمند عربزبان در کتاب «بهار عربی و اسلام سیاسی» میگوید: «به عبارت سادهتر، بهار عربی به مثابه بازگشت سیاست به مردم و بازگشت مردم به سیاست پس از وجود یک فاصله دور و دراز میان این دو است. فاصله مذکور به دلیل مصادره شدن تمامی ارکان سیاسی توسط نخبگان نظامی در جوامع عربیِ معیّن برای یک مدت زمان طولانی، ایجاد شده بود.»
با اینحال، بهار در برخی دیگر از کشورهای عربی به پائیز و زمستانی نگرانکننده و تهدیدآمیز تبدیل شد. به عنوان نمونه، لیبی وارد مرحله خشونتگرایی شد و انقلابیون به جنگ با مزدوران قذافی رفتند. از سوی دیگر، سوریه در واکنش به جنایتهای ارتشِ رژیم حاکم، وارد یک مسیر طولانی و پیچیده از خشونتگرایی شد. عراق نیز وارد مرحلهای مملو از خشونتگرایی، فرقهگرایی، جنگها و بحرانهایی شد که هیچکس نمیداند چه زمانی به پایان میرسند.
در این نوشتار تلاش میکنیم به فهم درستی از جایگاه بهار عربی در رویکرد سلفیت جهادی رسیده و به این سؤال پاسخ دهیم که سلفیت جهادی چه نگرشی به انقلابهای عربی داشته است؟ همچنین تلاش میکنیم به این سؤالات پاسخ دهیم که گروههای سلفی جهادی چگونه از بهار عربی استقبال کردند؟ و اینکه آیا موضع تمامی گروههای سلفی جهادی درقبال انقلابها یکسان بوده است؟
نگاه سلفیت جهادی به انقلاب
علیرغم سبک و سیاق تاریخی سلفیها که غالبا بر عدم تمایل به جنگ، انقلاب، اقدام مسلحانه و قیام علیه حکام مبتنی است، اما رویکرد سلفیت جهادی در جریان بهار عربی رویکردی تحریککننده علیه رژیمهای حاکم بر کشورهای عربی از یک سوی، و رویکردی متخاصمانه با نظام بین الملل از سوی دیگر، بود. نگرش سید قطب در واقع مشهورترین رویکرد محسوب میشود که در رویکرد «سلفی اصلاحی قدیمی» تغییر ایجاد کرد و در نهایت، رویکرد جدیدی را بنیان نهاد. این رویکرد جدید بر لزوم رهایی انسان از بند جامعه جاهلی و تلاش برای تثبیت «حاکمیت کامل خداوند بر روی زمین» مبتنی بود. بدینترتیب، گروههای سلفیت جهادی در این رویکرد، گمشده خود را پیدا کردند و بر اساس آن، رویکردی متخاصم با نظام بینالملل و نظامهای حاکم بر کشورهای مشرق عربی و همچنین کشورهای دارای اکثریت مسلمان در جهان، در پیش گرفتند.
اما پیش از آنکه درباره رویکرد سلفیت جهادی درقبال انقلاب سخن بگوییم، این سؤال به ذهن متبادر میشود که سلفیت جهادی چیست؟
به طور خلاصه در تعریف جریان سلفیت جهادی باید گفت: «این جریان چه در عرصه تئوریپردازی و چه در عرصه عملی، قائل به اقدام مسلحانه جهت ایجاد تغییر است.» بنابراین، سلفیت جهادی از «انقلاب» به عنوان یکی از اشکال اعتراض به وضعیتِ موجود و خیزش علیه آن، حمایت میکند و میخواهد که این اقدام به برقراری «حاکمیت شریعت اسلامی» منجر شود، چراکه تحقق این حاکمیت در واقع اولین هدف گروههای سلفی جهادی در جامعه به شمار میرود. اما سؤال اینجاست که آیا سلفیت جهادی به صورت مسالمتآمیز از انقلاب حمایت به عمل میآورد و یا گزینه مسلحانه را تنها سازوکار ایجاد تغییر میپندارد؟
با بررسی رویکرد سلفیت جهادی از رهگذر برجستهترین شبکه وابسته به این جریان یعنی شبکه القاعده، میتوان مشاهده کرد که مسأله انقلابها از جایگاه ویژهای در رویکرد القاعده برخوردار است. هیچ عضوی در این شبکه دیده نمیشود که از انقلاب سخن نگفته باشد و یا آن را تأیید نکرده باشد. ازجمله مهمترین مواضع در این خصوص، مواضعی است که توسط «الظواهری» سرکرده کنونی القاعده به دنبال حادثه «المحله الکبری» مصر، اتخاذ شد. این مواضع در قالب یک فایل ویدئویی به نام «الازهر عرین الأسود» در شوال ۱۴۲۹ مطرح شد.
موضع شبکه القاعده در قبال انقلابهای بهار عربی چه بود؟
علیرغم اینکه اعلام شد انقلابهای بهار عربی به ویژه در مصر و تونس، انقلابهای مسالمتآمیزی هستند و هرگونه خشونت و خشونتگرایی حتی علیه نظام حاکم و نیروهای نظامی وابسته به آن ازجمله نیروهای پلیس و نیروهای ضد شورش را رد میکنند، اما این انقلابها جایگاه ویژهای را در رویکرد شبکه القاعده به خود اختصاص دادند. لذا با آغاز انقلابهای بهار عربی در تونس، مصر و لیبی، مسأله انقلاب در صدر رویکرد جهادی و همچنین در کانون توجه رهبران مختلف از «اسامه بنلادن» رهبر سابق القاعده ـــ که در ۲ می ۲۰۱۱ ترور شد ـــ گرفته تا رهبران گروه «انصار الشریعه» وابسته به القاعده در لیبی و یمن، قرار گرفت.
مؤسسه تولیدات رسانهای «السحاب» یک فایل صوتی از سخنان اسامه بن لادن رهبر سابق القاعده را ضبط کرده بود که در ۲۱ مِی سال ۲۰۱۱ منتشر شد. بنلادن در این فایل صوتی درباره انقلابهای عربی میگوید: «ای امت مسلمان! در این رویداد تاریخی بزرگ با شما همراه خواهیم بود و در خوشحالی و سرورِ ناشی از آن با شما سهیم هستیم. ما از خوشحالی شما، خوشحال و از غمتان، غمگین میشویم. پیروزیهایتان، گوارایتان باد. خورشید انقلاب از تونس طلوع کرد اما دلاوران مصری از مردم آزادیخواه تونس الهام گرفته و روانه میدان تحریر شدند و بدینترتیب، انقلاب بزرگی آغاز شد. چه انقلابی؟ این انقلاب، انقلاب غذا و لباس نیست؛ این انقلاب، انقلاب عزت و سربلندی است، انقلاب بخشش و بزرگی است.»
پس از ترور بن لادن این ایمن الظواهری بود که رهبری شبکه القاعده را برعهده گرفت. او تلاش کرد تا با تأیید و هدایت انقلابها، همچون بن لادن شور و اشتیاق را به آنها تزریق کند. به همینمنظور، وی اقدام به انتشار ۲ سند کرد. یکی از این اسناد در ۱۶ سپتامبر سال ۲۰۱۳ منتشر شد که حاوی توصیههای کلی در خصوص «فعالیت جهادی» بود. این درحالی است که سند دیگر، پیش از سند مذکور یعنی در ماه رمضان سال ۲۰۱۲ منتشر شده بود. در بند دوازدهم سند، الظواهری با اشاره به ۳ نکته اصلی، موضع خود در قبال انقلابها را مشخص کرد که به بخشی از آن اشاره میکنیم؛
۱ـ تأیید؛ تأیید مظلوم در برابر ظالم یک وظیفه شرعی است؛ فارغ از اینکه یکی از آنها مسلمان باشد یا نباشد.
۲ـ مشارکت؛ دعوت به مشارکت به مثابه امر به معروف و نهی از منکر است و این مسأله نیز بر ما واجب گشته است.
بند سیزدهم سند مشتمل بر دعوت به تشویق و تأییدِ تمامی کسانی است که از حقوق پایمالشده مسلمانان حمایت کرده و با کلام و دیدگاه و عملشان، با تجاوزکنندگان به آنها [مسلمانان] مقابله میکنند. در این بند همچنین توصیه شده که این افرادِ حامی مسلمانان، تا زمانی که به حمایتشان ادامه میدهند و به دشمنانی برای مسلمانان تبدیل نشدهاند، نباید نه به صورت فیزیکی و نه به صورت لسانی مورد آزار و اذیت قرار گیرند.
در بند چهاردهم سند مذکور نیز بر لزوم حفظ حقوق مسلمانان و احترام به حریمشان در هر نقطه از جهان، تأکید شده است. اما در بند پانزدهم این سند آمده است: «همه باید به یاری مظلومان و مستضعفان مسلمان یا غیر مسلمان که علیه آنها ظلم و تجاوز صورت گرفته است، بشتابند. افزون بر این، تمامی کسانی که از مظلومین حمایت میکنند ـــ ولو اینکه غیر مسلمان باشند ــــ باید مورد تأیید قرار گیرند.»
درهمینحال، «عطیه الله اللیبی» از رهبران برجسته گروه «أنصار الشریعه» در لیبی نیز از خطمشی مذکور در تأیید انقلابهای عربی به عنوان یک رویداد تاریخی بزرگ، به دور نبود. سخنان او درباره این انقلابها تحت عنوان «انقلاب ملتها و سرنگونی نظامهای عربی فاسد» در روز ۲۴ فوریه سال ۲۰۱۱ یعنی ۳ ماه پیش از سخنان بنلادن و همزمان با سقوط حسنی مبارک رئیسجمهور مخلوع مصر، منتشر شد.
عطیه الله اللیبی در اولین ارزیابی خود از این انقلابها، گفت: «این انقلابها و به ویژه انقلاب مصر، علیه رژیمها و نظامهای عربی فاسد و خبیث نبوده و ابعاد فراگیرتر و عمیقتری داشتند، چراکه [این انقلابها] بساط ثباتِ رژیمهای طاغوتی و پست را جمع کردند؛ ثبات منطقهای که در واقع معنایی جز فراهم بودن تمامی اسباب راحتی و رفاه حکام و عدم برهم خوردن حال و هوای خوش و خرّمشان، نداشت.»
او همچنین در ادامه نیز میگوید: «دیر یا زود، باید زمان انقلاب فرا میرسید. این یکی از سنتهای جهان است که آن را از طریق تاریخ شناختیم. زمانی که فساد ــــ به این شکل کنونی که در امت و جوامع عربی و اسلامیمان وجود دارد ـــــ انباشته میشود، بدیهی است که نمیتواند تا زمان منجر شدن به یک انفجار بزرگ، ادامه پیدا کند.»
علاوهبر این، مؤسسه تولیدات رسانهای «الملاحم» وابسته به سازمان «قاعده الجهاد» در شبه جزیره عربستان، در تاریخ ۱۲ اکتبر سال ۲۰۱۱ سؤالات خود از «قاسم الریمی» فرمانده نظامی این سازمان درخصوص «موضع مجاهدان یمن در قبال انقلابها» را منتشر کرد. پاسخ این فرمانده نظامی چیزی متفاوت از مواضع رهبران القاعده و اعضای برجسته آن نبود، زیرا صراحتا اعلام کرد که القاعده در یمن، انقلابها را تأیید میکند و آنها را مبارک میداند.
درهمین حال، «ابو محمد المقدسی» تئوریسین مشهور سلفیت جهادی در رابطه با انقلاب در سوریه، بر لزوم حمایت از این «هدیه ملی» و ورود به صفوف تظاهراتکنندگان، تأکید کرد. او در این خصوص گفت: «مشارکت در تظاهراتهای مسالمتآمیز در سوریه بر هر مسلمانی که توانایی آن را داشته باشد، واجب است؛ اگرچه درگیریها با نیروهای امنیتی به ریخته شدن خونِ برخی منجر شود.»
آنچه که گفته شد، در واقع موضع شبکه القاعده در قبال انقلابهای عربی بود. اما آیا تمامی سازمانها و گروههای سلفی جهادی موضع یکسانی در قبال این انقلابها داشتند؟
بر اساس آنچه که پیشتر گفته شد، مشاهده کردیم که تمامی سازمانها و گروهای وابسته به القاعده در لیبی، یمن، اردن و … همچون شاخه مرکزی القاعده موضع حمایتگرایانهای در قبال انقلابها اتخاذ کردند اما سؤال اینجاست که آیا موضع شاخه دیگری از «سلفی جهادی« یعنی «دولت اسلامی در عراق و شام» که سپس «دولت خلافت» نامیده شد، مشابه موضع القاعده بود؟
تشکیلات داعش چگونه از بهار عربی سخن گفت؟
دکتر «اکرم حجازی» پژوهشگر و ناظر سیاسی میگوید: «در گیرودار وقوع انقلابهای بهار عربی، گروه دولت اسلامی ضربه سختی را متحمل شد و به سمت صحراء الانبار فرار کرد.» سپس «العدنانی» در تاریخ ۷ آگوست سال ۲۰۱۱ به عنوان سخنگوی رسمی جدید «دولت اسلامی» در سخنانی اعلام کرد: «دولت اسلامی همچنان پابرجاست.» وی در هیچیک از سخنانش اشارهای ــــ ولو کوچک ــــ به طوفانهای انقلابهای مردمی، نکرد.
العدنانی در سخنانی تحت عنوان «هفت حقیقت» در ژانویه ۲۰۱۳ در توصیف خیزش مردمی در عراق، از عبارت «قیامتان مبارک باد» استفاده کرد. وی در سخنانش بارها از کلمه «تظاهراتکنندگان» استفاده کرد اما با اینحال، داعش آن هیجانی را که القاعده از خود نشان میداد، به نمایش نگذاشت و هیچگاه حاضر نشد از کلمه «انقلاب» استفاده کند. تنها در سخنان «البغدادی» در تاریخ ۲۱ جولای سال ۲۰۱۲ یک مرتبه از این کلمه استفاده شد و آن، زمانی بود که البغدادی گفت: «انقلابتان مبارک باد».
به گفته دکتر اکرم حجازی، برخلاف القاعده، داعش بر گزینه خشونتگرایی و اقدام مسلحانه به عنوان یک گزینه مقدس تکیه و هرگونه راهکار مسالمتآمیز در تظاهراتها را رد کرد، زیرا گزینه مسالمتآمیز را «انحراف از راه» میخواند.
العدنانی در سخنرانی تحت عنوان «گزینه مسالمتآمیز در دینِ چه کسانی است؟» در تاریخ ۳۱ آگوست سال ۲۰۱۳ در واکنش به روش مسالمتآمیز اخوان المسلمین در برخورد با کودتای نظامی مصر، اعلام کرد: «امت گرانقدر ما امروز زیر یوغ ذلت و بندگی زندگی میکنند و انقلابهای بهار عربی که برای تحقق آزادی و کرامت به راه افتادند، گواه بر این مدعا است. اما مسلمانان راه خود را گم کردند، ریشه درد را نیافتند و به درمان درست متوسل نشدند و تصور کردند که راه خلاصی از رژیمها و تغییر حکام و همچنین رفع ظلم و دستیابی به آزادی و کرامت، از رهگذر تظاهراتهای مسالمتآمیز میگذرد».
اکرم حجازی معتقد است: «موضع مذکور، یک موضع منفیِ صریح از سوی دولت اسلامی در قبال انقلابهای بهار عربی محسوب میشود؛ این درحالی است که برگزاری تظاهراتهای [مسالمتآمیز] در سوریه عامل زندگیبخش برای داعش محسوب میشوند.»
پایان
بهار عربی جایگاه متمایزی در رویکرد شبکه القاعده پیدا کرد اما گروه داعش آن را ذلت، خواری و انحراف از راه راست دانست. بهار عربی پس از مدتی، تأثیراتی بر مواضع هریک از این دو گروه گذاشت. با اینحال، معضلات و مشکلات مربوط به استبداد و تکوین آن ـــ چه به صورت تئوری و چه به صورت عملی ـــ از یک سوی، و شرایط بحرانی کشورهای عربی از سوی دیگر، همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.