سایه طولانی جنگ عراق
لیندا رابینسون، اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا
۲۰ مارس ۲۰۰۳ وقتی به عنوان خبرنگاری که در حال پوشش عملیات نیروهای دریایی ایالات متحده و نیروهای ویژه لهستان در تهاجم به عراق بودم، در طوفان شنی شدید گرفتار شدم. در طول این دو دهه بیش از سی بار به عراق سفر کردم تا تلاش هایی که برای ایجاد ثبات در این کشور و ایجاد یک حکومت دموکراتیک انجام میپذیرد را بررسی کنم. در طول این مدت دو کتاب و چندین مقاله در مورد جنگ عراق نوشتم.
حالا در بیستمین سالگرد جنگ عراق، در میان تلاشها برای منطقی نشان دادن تصمیم به جنگ، فهرست کوتاهی از درسهایی را ارائه میدهم که باید در حافظه جمعی گنجانده شود تا از اشتباهات بعدی جلوگیری شود.
تصمیم به جنگ
تصمیم به جنگ اولین و فاجعه بارترین اشتباه بود، اگرچه مجموعه ای از تصمیمات اشتباه بعدی اثر آن اشتباه را تا حد زیادی تشدید کرد. همانطور که بعداً مشخص شد، توجیه رفتن به جنگ بر اساس اطلاعاتی اندک و عمیقاً ناقص بود: صدام حسین سلاح کشتار جمعی نداشت! کارشناسان ارشد منطقه ای در مورد طوفانی که در منطقه در صورت سرنگونی صدام ممکن است رخ دهد و پروژه بازسازی عظیم چندین ساله که برای بازگرداندن ثبات لازم است، هشدار داده بودند. با این وجود، کالین پاول، وزیر وقت امور خارجه، پروندهای را برای جنگ به سازمان ملل ارائه کرد و مدعی شد که «آنچه به شما میدهیم حقایق مبتنی بر اطلاعاتی استوار است».
تصمیم برای ماندن
خطای حمله بلافاصله با فقدان یک استراتژی توافق شده برای خروج و فقدان تصمیم برای آغاز یک پروژه عظیم ملت سازی تشدید شد. اولین اقدام حکومت اشغالگر(و موقت) انحلال ارتش عراق و حزب حاکم بعث بود که منجر به شورشی طولانی مدت و در نهایت ایجاد یک سازمان تروریستی چند ملیتی شد که بیشتر عراق را تصرف کرد.
افزایش نیروهای آمریکایی در عراق
سال ۲۰۰۷ و وقتی عراق در آتش بحران داخلی می سوخت، پس از مشورتهای بسیار، سومین تصمیم اشتباه گرفته شد: دوبرابر کردن حضور نیروهای آمریکایی در عراق؛
این تصمیم، در بازه کوتاه مدت در کاهش خشونت اثرگذار بود اما به علل اصلی خشونت که عدم وجود یک ساختار حکومتی مورد پذیرش همه عراقی ها بود، توجه نکرد. درس مهم این است که ارتشهای خارجی قادر به مهندسی یک اجتماع نیستند و جوامع صرفا با تغییر نسلها تکامل پیدا میکنند. نتیجه این است که از ارتش ایالات متحده برای انجام ضد شورش یا ملت سازی در مقیاس بزرگ استفاده نکنید.
تصمیم به عقب نشینی
تصمیم برای عقب نشینی در سال ۲۰۱۱ نیز با یک سری اشتباهات همراه بود. در سال ۲۰۰۸، دولت ایالات متحده در مورد یک توافقنامه استراتژیک دوجانبه مذاکره کرد که قرار بود راه را برای روابط عادی تر با این کشور مهم خاورمیانه از طریق مبادلات تجاری، فرهنگی و آموزشی، با اولویت روابط سیاسی و دیپلماتیک بر روابط نظامی، هموار کند. این توافق تا به امروز به طور جدی اجرا نشده است. در عوض، دولت ایالات متحده تصمیم گرفت از تلاش نوری المالکی، نخست وزیر مستقر برای ادامه قدرت، حمایت کند، علیرغم این واقعیت که ایاد علاوی در انتخابات سال ۲۰۱۰ با حمایت گسترده تری پیروز شد.
جاه طلبی های مالکی به خوبی مشخص بود و اقدامات بعدی او در پاکسازی و سیاسی کردن ارتش و دولت زمینه را برای ظهور دولت اسلامی و فروپاشی ارتش عراق که با میلیاردها دلار آمریکا ساخته شده بود، فراهم کرد.
توانمند سازی فرقه گرایان و نه دموکراسی
قانون اساسی عراق در سال ۲۰۰۵ به مسائل اصلی حکومتداری این کشور و منابعی که جمعیت سنی، شیعه و کرد را تقسیم میکرد توجه نداشت. بعدها زلمای خلیل زاد اولویت خود را اصلاح آن اعلام کرد. اما به هر حال در هجده سال پس از آن، سرمایه انسانی قابل توجه و منابع عظیم نفتی عراق به جای برق، آب، مراقبت های بهداشتی و آموزش برای مردم، به سمت فساد سوق داده شده است. تا امروز یک دولت کارآمد و پاسخگو به حکومت نرسیده است. اواخر سال ۲۰۱۹ جمعیت جوان کشور (اکثریت عراقی ها زیر ۲۵ سال سن دارند) بعلت ناامیدی طغیان کردند. ماهها اعتراض با خشونت همراه بود. نرخ بالای عدم شرکت در دو انتخابات اخیر نشان دهنده سرخوردگی نگران کننده از تجربه دموکراتیک عراق است.در نتیجه باید اطمینان حاصل کنیم که اقدام ما،از فرآیندهای دموکراتیک و نیازهای مردمی پشتیبانی می کند. کنگره باید در خاتمه دادن به برنامه هایی که در دستیابی به این اهداف ناکام هستند، تهاجمی تر باشد.
خاتمه
اگر هزینه های مجروحین در جنگ عراق را در نظر بگیریم، هزینه این جنگ ۸ تریلیون دلار تخمین زده شده است؛ جنگی که در آن ۳۰۰ هزار عراقی کشته شدند، بیش از ۹ میلیون آواره داشته است و البته ۴۵۹۸ سرباز آمریکایی نیز در آن کشته شده اند