جامعه شناسی کشورهای اسلامی

رشته «فلسفه علوم اجتماعی» امکانی برای بازیابی جریان اجتماعی اسلامی

ریحانه قبادی

قرن 19، طلیعه‌ای برای ظهور علوم اجتماعی به عنوان یک رشته آکادمیک و مدرن نام‌ نهاده ‌شده ‌است. مفهوم علم (science) در غرب، فرآیندی تاریخی طی حرکت از عقلانیت به سوی تجربه‌گرایی بود. با محبوبیت علوم دقیقه در عرصه پیشرفت و توسعه جهان، انسان‌ها به تعریف جهان کنونی و تغییر آن از طریق علم جدید، یقینی منحصر به فرد یافتند و حرکت برای توصیف، تبیین و کنترل هرآنچه که در جهان است، خواه ماشین و خواه انسان، سرعت گرفت.

پیشرفت سریع علوم در عرصه تکنولوژی، موجب شیفتگی بسیاری از متفکران شد. از جمله متفکرانی که دامنه‌ی مفهوم علم جدید را به پهنه‌‌ تحلیل‌ انسان به‌مثابه یک موضوع مورد مطالعه آورد، اگوست کنت فرانسوی بود. از او به‌عنوان پدر علمی که بعدها جامعه‌شناسی نام گرفت یاد می‌شود. کنت با ارائه نظریه‌ای تکاملی، به تقلید از تکامل‌گرایی، به ترسیم وضعیت کنونی و تقسیم‌بندی تاریخی جوامع بشری پرداخت. او با تقسیم تاریخ براساس تحول فرآیند شناخت انسانی، تاریخ زندگی انسانی را به سه دوره الهیاتی، فلسفی و اثبات‌گرایی (پوزیتیویسم) تقسیم نمود. براساس نظر کنت انسان‌ها در مرحله الهیاتی، به دنبال شناخت و تحلیل جهان به واسطه‌ اعتقاد به خدایان و قدرت‌های غیرطبیعی معنوی و دینی بوده‌اند. در مرحله دوم که مرحله فلسفی است، انسان‌ها به‌دنبال فهم و تحلیل از طریق ربط‌های مابعدالطبیعی و فلسفی بوده‌اند و فلسفه مربوط به این دوران از زیست بشر است. اما مرحله سوم، که مرحله اکنونی استقرار بشر است، بشر می‌تواند با اعتقاد به علم بدست آمده از تجربه، مشاهده جهان و کشف روابط عینی، فکر کند و زندگی خود را سامان دهد.

کنت در نظریه خود، با مژده‌ ورود بشر به عصر اثباتی شناخت، صراحتا تاکید نمود که دوران باور به شناخت‌هایی غیر از شناخت تجربی و اثبات‌گرایانه، همچون دین و فلسفه، به سر رسیده ‌است و علم، آن چیزی است که نه ربانی و وحیانی و نه فلسفی باشد و سایر معارف که حاصل دوران طفولیت ذهن بشری در مرحله الهیاتی و فلسفی است، ارزش علمی ندارند.

این همه در حالی بود که تا پیش از این، فلسفه عهده‌دار ارائه صورت‌بندی و تقسیم علوم به‌واسطه موضوع، روش و اهداف بود. فلسفه بعنوان مادر تمامی علوم، وظیفه محکم نمودن پایه‌های هر علم را، با ارائه تعریف دقیق فلسفی برعهده داشت و از این رو از زمان ارسطو، تقسیم‌بندی علوم همواره در صدر وظایف فلاسفه بوده‌ زیرا اندیشیدن به بنیاد، برعهده فیلسوف وانهاده شده‌است.

اگوست کنت فرانسوی، پس از ارائه این تفسیر تاریخی، در تلاش برای فهم جامعه به واسطه اثبات‌گرایی، برای اولین بار از علمی سخن گفت که می‌تواند رفتار را به‌صورت اثبات‌گرایانه توصیف، تبیین و کنترل نماید. فیزیک اجتماعی که بعدها به ‌نامهای جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی شناخته ‌شد، دستاورد این نتیجه‌گیری تاریخی بود.

اما اکنون پس از گذشت دو قرن از ارائه این تعریف، علوم اجتماعی اثباتی با انتقادات فراوانی در غرب روبرو شده‌ است که ازجمله آن‌ها، خودمحوری علوم اجتماعی و قراردادن مفهوم علم جدید به‌جای علم درمعنای کلی کلمه و نفی هرآن‌چیزی که تا پیش از این تعریف مدرن، در تاریخ تجربه بشر وجود داشته، ‌است.

صحبت از ارائه علم اجتماعی بدیل و جایگزین، از دهه‌ها قبل مورد نظر اندیشمندان قرار گرفته ‌است. یکی از گروه‌های اندیشمندان منتقد به علوم اجتماعی اثباتی، صاحب‌نظران جهان اسلام هستند که در کشورهای مسلمان آفریقایی و آسیایی نظریات متعدد خود را بیان نموده‌اند. آنان با تلاش در بازتعریف مفهوم علم و مفهوم جامعه، تلاش نموده‌اند تا مسیر فرار از علوم اجتماعی کلاسیک را ترسیم نمایند.

در سال 1388 شمسی، رشته‌ای نوپا به‌نام «فلسفه علوم اجتماعی» برای اولین بار وارد دانشگاه باقرالعلوم قم شد. این رشته در ابتدای دهه 90، به‌همراه رشته‌ دیگری به‌نام «دانش اجتماعی مسلمین»، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز، فرصت حضور یافت. فلسفه علوم اجتماعی، یکی از رشته‌های منتقد به علوم اجتماعی کلاسیک است که در غرب هم به عنوان رشته‌ای جوان محسوب می‌گردد. این رشته در پی آن است تا با زیر سوال بردن تحلیل تاریخی کنت از وضعیت شناخت در تاریخ، مجددا نقش فلسفه را در ارائه تحلیل فلسفی از انواع علم یادآوری نماید و به علوم اجتماعی تذکر دهد که نمی‌تواند چیزی بالاتر از یک علم مدرن باشد که به نادرستی قصد تصاحب جایگاه فلسفه، و تقسیم‌بندی معرفت و تاریخ بشری را دارد.

فلسفه، همواره مجالی برای حضور دانشمندان مسلمان بوده ‌است. ابوعلی سینا، فارابی، شیخ اشراق، صدرالمتالهین و فلاسفه متاخر مسلمان، با قدرت توانستند ضمن دریافت مبانی فلسفه یونانی و جهان بینی اسلامی خود، مساله‌های فلسفی را افزایش دهند و تا مدت‌ها منشا اثر و مبدا تحول باشند. علاوه بر فلاسفه، جهان از دیرباز با متفکران مسلمانی روبروست که به واسطه‌ تعریف کلاسیک علوم اجتماعی، تمامی دستاوردهای پژوهشی و علمی آنان به‌دلیل اثبات‌گرایانه نبودن و «علم» به‌معنای پوزیتیو نبودن، مورد سوال قرار می‌گیرد و برای مدت‌های بسیاری از تنفس در محیط علمی و آکادمیک، باز مانده‌اند.

اما اکنون فلسفه علوم اجتماعی، به‌عنوان رشته‌ای دانشگاهی در ایران و در جهان اسلام، فرصت و امکان این را یافته‌ است تا ضمن بازپس‌گیری مسند فلسفه، از علم اجتماعی، و نقد تعریف علم مدرن در کنار زدن ذخایر دانش‌های فلسفی و الهیاتی بشر، توجه را به‌سوی تفکرات اجتماعی اندیشمندان مسلمان، معطوف نماید و بار دیگر به جریانی زنده، در عرصه مطالعات اجتماعی تبدیل شود. زیرسوال رفتن مفهوم علم و مواجهه‌ اثبات‌گرایی با انتقادات فراوان از طرف فیلسوفان علم نیز، عرصه را بیش ‌از ‌پیش برای ارائه بدیل‌های دانش در زمینه اجتماعی آماده ساخته ‌است. حال باید باتوجه به تجربه‌ یک دهه‌ای رشته فلسفه علوم اجتماعی در ایران، این پرسش را مطرح نمود که تا چه اندازه در این مسیر موفق بوده‌ و چشم‌اندازی که برای آینده ترسیم می‌نماید، چه‌اندازه امیدوارکننده‌ است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا