اندیشمندان و چهره های فرهنگیجریان شناسی

دفاع فلسفی از نظریه ولایت‌ فقیه در بستر فکر اهل تسنن

«طه عبدالرحمن» یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان معاصر جهان عرب و اهل کشور مغرب است. کشوری که بی‌تردید امروز به قطب اندیشه در جهان عرب تبدیل شده است. طه عبدالرحمن متخصص فلسفه زبان و منطق است. او جزو مطرح‌ترین متفکران معاصر جهان اسلام است که سعی می‌کند با بازسازی عقل دینی برای رسیدن به یک تمدن اسلامی (یا به قول خود مدرنیته اسلامی)، از هضم فرهنگ اسلامی در تمدن غرب جلوگیری کند.

طه عبدالرحمن دغدغه‌ها و مسائلی شبیه به ما دارد. او به دنبال ایجاد یک سند فکری برخاسته از متن اسلام برای حرکت بیداری اسلامی است که از 40 -50 سال قبل شروع شده است. او معتقد است بزرگترین نقطه ضعف حرکت‌های بیداری در این سال‌ها این بوده که آنان فاقد یک پشتوانه نظری قوی و منسجم که از درون اندیشه اسلامی جوشیده باشد، بوده‌اند. این حرف به نوعی همان دغدغه ایجاد علوم انسانی اسلامی است که در کشور ما نیز وجود دارد.

گفته می‌شود طه عبدالرحمن تنها فرد در جهان اهل‌سنت است که بعد از اقبال لاهوری، سعی کرد عقب‌ماندگی مسلمین را از مسیری فلسفی درمان کند. او برخلاف بسیاری از فیلسوفان جهان اسلام، صوفی هم هست و رویکردهای صوفیانه خود را به لحاظ فلسفی تئوریزه می‌کند.

ایجاد نسبت میان «عمل دینی» و «عقل دینی» از ابتکارات طه عبدالرحمن است که نتایج آن را در نظریه سیاسی‌اش یعنی ولایت فقیه تجربی می‌بینیم. او عقل را از جنس فعل می‌داند. به اعتقاد او قوای ادراکی انسان یعنی حس، عقل و روح با هم مرتبط هستند. لذا درجات عقل به تناسب درجات تجربه عرفانی و عملی دینی، متفاوت است.

وی معتقد است که برای فهم دین باید به عمل دینی دست زد، چراکه این دو از هم تفکیک‌پذیر نیستند. نمی‌شود گزاره دینی را بدون عمل به آن رد یا تایید کرد. او معتقد است عمل دینی به تکامل عقل کمک می‌کند و آن را توسعه می‌دهد. در این دیدگاه نماز و روزه و… صرفا عباداتی منقطع از عقلانیت دینی نیستند، بلکه مناسکی هستند که به وسیله آن عقل افراد تکامل می‌یابد. عقل نه تنها از عمل جدا نیست که خود از جنس عمل است. در این دیدگاه، نماز و روزه صرفا اعمالی نیستند که بخاطر دستور خداوند آن را انجام می‌دهیم، بلکه طه عبدالرحمن نقش این اعمال را در متن نظریه‌اش وارد کرده و معتقد است که عقلانیت دینی در نسبت با عمل دینی است که تکامل می‌یابد.

همین تاکید عبدالرحمن بر اهمیت عمل دینی و نقش آن در تکامل انسان است که او را در نظریه سیاسی‌اش به «ولایت‌فقیه تجربی» می‌رساند. ولایت‌فقیه تجربی بیش از آن که فلسفی و فقهی باشد، عرفانی و صوفیانه است. او معتقد است که عمل دینی باید زیرنظر یک مربی که طی‌طریق کرده و معارف الهی را درونی کرده است، انجام پذیرد.

ولایت فقیه تجربی در برابر ولایت فقیه صناعی است. ولایت فقیه صناعی صرفا مبتنی بر فقه (دانش) و «فقه‌محور» است. در حالی که ولایت فقیه تجربی مبتنی بر عمل و «فقیه‌محور» است. از نظر طه عبدالرحمن ولایت نه از آن «فقه» که متعلق به «فقیه» است که معارف و معانی الهی در او تجسم یافته است. اوست که شایستگی الگوشدن برای دیگران را داشته و بر آنان ولایت دارد. در واقع قوانین و معارف دینی، اگر با عمل دینی در وجود افراد مجسم نشود، جز نوشته‌هایی بی‌روح در کتاب‌ها چیز دیگری نیست.

طه عبدالرحمن معتقد است که ولایت‌فقیه مدنظر امام خمینی «ره» ولایت‌فقیه صناعی است. چرا که ایشان علیرغم توصیه‌های اکید به سیروسلوک عرفانی و تزکیه اخلاقی ولی‌فقیه، این مسائل را در متن نظریه‌اش تئوری‌پردازی نکرده و صرفا به توصیه درباره آن کفایت کرده است.

این نقد البته نقد به جایی نیست. چراکه امام معتقد بود اگر ولی‌فقیه مرتکب گناه صغیره هم بشود از ولایت ساقط خواهد شد. ایشان شرط عدالت و تقوا را از شروط اساسی ولی‌فقیه می‌داند. لذا این‌ها صرفا توصیه نیست بلکه در متن نظریه حضرت امام «ره» به آن‌ها اشاره شده است. مضاف بر اینکه نامه حضرت امام «ره» به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دهه 60 که در آن نظریه‌ای که ولایت‌فقیه را همان ولایت «فقه» می‌داند، رد کرده و بر ولایت «فقیه» تاکید دارند، خود نشان‌دهنده این است که امام ولایت‌فقیه را صرفا ولایت فقه و قوانین اسلامی نمی‌داند و بر تجسم این قوانین و معارف در شخص فقیه تاکید دارد.

به هرحال اینکه متفکری سنّی‌مذهب، نظریه ولایت‌فقیه را در نظام سیاسی جامعه مطرح می‌کند و به لحاظ فلسفی آن را تئوریزه می‌کند، امری قابل توجه و تحسین است. اگر نگوییم نمونه‌های چنین رویکردی در باب اندیشه سیاسی در جهان اهل‌سنت وجود ندارد، حداقل می‌توان گفت که مصادیق آن بسیار نادر است.

عمده اختلاف تشیع و تسنن در موضوع حکومت این بوده که «چه کسی» حاکم باشد. اهل‌سنت بیش از آن که به فرد حاکم اهمیت دهند، به محتوای حکومت او توجه کرده‌اند. یعنی آن‌ها معتقد بودند که باید قانون اسلام اجرا شود، حال فرقی نمی‌کند که این قانون را چه کسی اجرا کند. اما شیعیان قائل به این بودند که اگر مجری قانون اسلام، خود، این قوانین و معارف را درونی نکرده باشد و به مرتبه شایسته‌ای از تقوا و عدالت نرسیده باشد، ضمانت اجرایی کافی برای اجرای قوانین اسلام وجود نخواهد داشت. در نگاه شیعی، وقتی مجری خوبی وجود نداشته باشد، قانون هرچقدر هم که خوب باشد، نمی‌تواند در اداره جامعه موفق باشد. البته اهل‌سنت نیز به اهمیت شخص خلیفه واقف بوده و ویژگی‌هایی برای خلیفه مطلوب ذکر کرده‌اند، اما تاکید آنان بر اهمیت شخص خلیفه کمتر از تاکید شیعیان بر شخص امام یا ولی است.

جالب اینجاست که طه عبدالرحمن مبتنی بر فلسفه خود به نظریه‌ای در باب حکومت اسلامی می‌رسد که در آن «قانون» از «مجری» آن مستقل نیست و این نظریه‌ای است که اگرچه به رویکردهای شیعی بسیار نزدیک است، اما نه در زمینه‌ای شیعی، که در بستر تفکر سنّی ایجاد شده است.

منبع: روزنامه قدس

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا