جریان شناسیجریان شناسی فکری و مذهبی
در جلسه علمای دیوبند و پادشاه سعودی چه گذشت؟
یکی از مواردی که علمای دیوبند به صورت رسمی و شفاف در برابر اندیشه های وهابیت ظهور شکوهمندی داشته اند، در کنگره ای است که به وسیله سلطان برای همراه کردن علمای اسلام در مکه برگزار شد. وی در ایام حج، علمای بزرگ را دعوت کرد تا آنها را با خود همراه سازد. ماهنامه انوار مدینه گزارش کاملی از این ماجرا با عنوان «حق گویی علمای دیوبند در دربار سلطان ابن سعود» آورده است:
«در سال 1343 ق سلطان بن سعود بر حجاز مقدس قابض شد و قبه های قبور جنت المعلی و جنت البقیع در حرمین شریفین را منهدم ساخت که بنا بر آن مسلمانان عالم شدیدا ناراحت شدند، لذا سلطان نجد در ایام حج 1344 ق موتمری منعقد ساخت که از جانب علمای هندوستان حضرت علامه مفتی کفایت الله صدر جمعیت علمای هند و دهلی و حضرت علامه شبیر احمد عثمانی، علامه سید سلیمان ندوی و مولانا شوکت علی جوهر و تعداد دیگری از علما در آن شرکت کردند.
سلطان ابن سعود به ایراد سخن پرداخت و گفت:
الف) ما در فروع اختلافی ائمه اربعه، سخت گیری نمی کنیم، لکن از اصل توحید و تمسک بالکتاب و السنه هیچ قدرتی نمی تواند ما را جدا سازد، چه مردم دنیا راضی شوند یا ناراضی.
ب) یهود و نصارا را ما چرا کافر می گوییم؟ زیرا آنها غیرالله را پرستش می کنند و با این همه چنین می گویند که «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی» پس کسانی که قبور بزرگان را می پرستند و به سوی آنها سجده می کنند، همانند بت پرستان کافر و مشرک اند.
ج) چون حضرت عمر «رض» اطلاع پیدا کرد که عده ای در وادی حدیبیه رفته در کنار شجره الرضوان نماز می خوانند، حضرت عمر «رض» دستور داد که آن درخت را ببرند، تا بعدها مردم خدای نکرده عبادت و پرستش آن درخت را آغاز نکنند؛ منظور سلطان از استدلال به این واقعه این بود که منهدم کردن قبه ها نیز همانند بریدن درخت رضوان است.
وفد علمای هندوستان پس از شور مقرر نمودند که شیخ الاسلام حضرت علامه شبیر احمد عثمانی دیوبندی به نمایندگی آنها در پاسخ سخنان سلطان بن سعود به ایراد سخن پردازد. آنگاه مولانا عثمانی به ایراد سخن پرداخت و در آغاز از نحوه پذیرایی و مهمان نوازی گرم سلطان تشکر نمود و سپس اشاره فرمود:
الف) علما اهل سنت هندوستان با بصیرت تامه تصریح نموده به اتباع کتاب الله و سنت رسول الله «ص» همه نیروی خود را به کار می بندند و واضع می سازند که هرگونه کامیابی، در پیروی کامل رسول خدا «ص» منحصر است و لکن درک و فهم مواضع استعمال کتاب الله و سنت رسول الله «ص» کاری در خور هرکس و ناکس نیست، بلکه برای رسیدن به آن به رای صائب و اجتهاد صحیح به شدت نیاز پیدا می شود.
1 – رسول الله «ص» حضرت زینب بنت جحش را به نکاح خود درآورد و به این مطلب که مردم از آن، چه برداشتی خواهند کرد، هیچ التفات نمود اما از اینکه کعبه مشرفه را منهدم نموده، مطابق نقشه ابراهیمی از نو بنا فرماید، جذبات و برداشت های مردم جدیدالاسلام را مود توجه قرار داده، امتناع ورزد، تا مردمان مغرض نگویند که ببینید محمد کعبه را منهدم کرد. بدیهی است ملاحظه تفاوت در این دو قضیه، بر اجتهاد مبارک آن حضرت «ص» موقوف است.
2 – خداوند متعال دستور فرموده: «با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سختگیر باش»(1)
از یک سو مقتضای این فرمان الهی آن است که بر کفار و منافقان، سختی معمول داششته شود، ولی رسول خدا «ص» بر جنازه رییس منافقین، عبدالله بن ابی، نماز خواند. هنگامی که صحابه کرام پیشنهاد نمودند که باید منافقین کشته شوند، پیامبر خدا قبول نفرمود … از بیم آنکه مبادا مردم بگویند محمد یارانش را می کشد، در حالی که این هر دو موضوع به ظاهر با مفهوم «واغلظ علیهم» مطابقت ندارد. پس برای فهمیدن این تفاوت نیز به نظر مجتهدانه نیاز پیدا می شود که کاری در خور من و شما نیست، برای اظهار نظر در چنین موارد، تفقه عمیق و بصیرت مجتهدانه مورد نیاز است، تا دانسته شود که به مقتضای چه نصی، کجا عمل می شود و چگونه عمل می شود. این امری است مربوط به تفقه و اجتهاد.
ب) در ضمن بیان فرق میان سجده عبادت و سجه تعظیمی مولان عثمانی چنین فرمود:
اگر شخصی قبر یا هر چیزی غیر الله را سجده عبادت کند، به طور قطع کافر می شود، اما ضروری نیست که هر سجده ای به طور حتم سجده بعادت باشد که شرک حقیقی و شرک جلی است، زیر این امکان هم وجود دارد که آن سجده، سجده تحیت باشد که مقصود از آن رعایت تعظیم فرد دیگری است و این نوع سجده تعظیمی در حکم شرک جلی نیست؛ البته در شریعت ما به طور قطع نارواست و می توان مرتکبش را مجازات نمود، اما نمی توان چنین شخصی را مشرک قطعی و مباح الدم و المال قرار داد.(2)
در خود قرآن کریم جریان سجده کردن فرشتگان بر حضرت آدم «ع» را و سجده کردن برادران و والدین حضرت یوسف «ع» ذکر شده است و اکثریت قاطع مفسران از این سجده، سجده معروف، یعنی پیشانی را بر زمین نهادن مراد گرفته اند و آن را سجده تعظیمی قرار داده اند، خلاصه اینکه اگر شخصی یک چیزی غیر الله را سجده تعظیمی کند، در شریعت ما به طور حتم مجرم و گنهکار می شود، اما نمی توان او را مشرک، کافر و مهدور الدم و المال قرار داد و مقصود من از این توضیح، طرفداری کسانی که سجده تعظیمی را جایز می دانند نیست؛ بلکه مقصود من بیان امتیاز و فرق میان این دو نوع سجده است.
مسئله دیگری که باید بیان شود، موضوع هدم قبه هاست که ما هدم قباب را هم کاری صحیح نمی دانیم. امیر مومنان ولید بن عبدالملک عبشمی (اموی) به حاکم مدینه حضرت عمر بن عبدالعزیز دستور داد که حجره های امهات المومنین را منهدم ساخته، مسجد نبوی را توسعه دهد، حضرت عمر بن عبدالعزیز عبشمی در ضمن منهدم کردن حجره ها، چون حجره ام المومنین حضرت عایشه صدیقه «رض» را نیز منهدم ساخت، بر اثر آن قبرهای مقدس حضرت رسول خدا «ص» و حضرت صدیق اکبر و حضرت فاروق اعظم ظاهر و منکشف شدند و در آن موقع عمر بن عبدالعزیز چنان به گریه درآمد که هرگز با چنین وضعی گریه نکرده بود، با اینکه دستور هدم حجره ها را نیز خودش داده بود، پس از آن دستور داد تا حجره سیده عایشه دوباره ساخته شد.
با این توضیح نیز هدفم ترغیب برای ساختن گنبد بر قبرها نیست، بلکه مقصودم بیان این مطلب است که موضوع قبور اعاظم در قلوب الناس تاثیر و ارتباط دارد، چنان که از گریه بی اختیارانه حضرت عمر بن عبدالعزیز در آن موقع و از ناراضی بودن مردم جهان اسلام از جناب عالی در این موقع، این مطلب ظاهر است.
ج) حضرت عمر برای قطع آن درخت به علت احساس این خطر دستور داد که مبادا در زمان های بعد جاهلان پرستش آن را شروع کنند. بیعت رضوان در سال 6 ق واقع شده بود و رحلت جانگداز پیامبر در سال 11 ق به وقوع پیوست، بعد از آن حضرت دو سال نیم زمان خلافت خلیفه اول «رض» گذشت، اما تصور بریدن آن درخت نه برای پیامبر «ص» پیدا شد و نه برای صدیق اکبر؛ سپس خلافت راشده حضرت عمر آغاز شد، اما این نیز متعین نیست که حضرت عمر، در چندمین سال خلافت ده ساله خود، اراده بریدن آن درخت را فرمود. گرچه این صواب دید حضرت عمر یقینا صحیح بود، اما این گنبدها از قرن ها پیش بوده و در این قرن چهاردهم نیز هیچ کسی دیده نشده که آنها را پرستش کند.
اما ادای نماز در آنجا پس در حدیث معراج آمده است که جبرئیل «ع» در چهار موضع به آن حضرت «ع» پیشنهاد کرد که از براق پیاده شود و نماز بخواند، اول در مدینه و گفت که این محل، جای هجرت تو است. دوم: بر جبل طور و گفت این موضعی است که حضرت عیسی کلام فرموده است. سوم بر مسکن حضرت شعیب. چهارم در بیت اللحم جایی که حضرت عیسی «ع» متولد شده بود.
1 – پس اگر از رسول خدا «ص» خواسته شد که بر جبل طور نماز بخواند، زیرا آن جایی است که خداوند متعال با حضرت موسی «ع» کلام فرموده بود، چرا ما باید از ادای نماز بر جبل نور که در آنجا اولین وحی الهی بر پیامبر ما نازل شده بود، بازداشته شویم؟
2 – اگر بر مسکن شعیب «ع» از پیامبر خواسته شد که نماز بگذارد، پس اگر ما در مسکن حضرت خدیجه کبری «ع» و پیامبر «ص» که 28 سال حیات طیبه خود را در آنجا گذرانیده است دو رکعت نماز نافله بگذاریم، چه اشکالی دارد؟
3 – وقتی که در بیت اللحم در مورد حضرت عیسی «ع» از پیامبر «ص» ما خواسته شود که دو رکعت نماز بخواند، چرا امت محمدیه از خواندن دو رکعت نماز در مولد حضرت نبی اکرم «ص» منع کرده شوند؟
4 – در حالی که طبرانی مقام مولد النبی «ص» را انفس البقاع بعد از مسجدالحرام در مکه قرار داده است، یعنی در مکه مکرمه بعد از مسجد الحرام، مقام ولادت نبی اکرم «ص» نفیس ترین بقعه کائنات ارضی می باشد.
5 – چون در مسکن شعیب «ع» حضرت موسی «ع» پناه گزین شده بود، از پیامبر «ص» تقاضا شد، آنجا دو رکعت نماز نفل بخواند، پس اگر ما در غار ثور جایی که رسول خدا «ص» به مدت سه روز آنجا پناه برده بود، دو رکعت نماز نفل بخوانیم، آیا قیامت برپا می شود؟
با این پاسخ با صواب و مفصل مولانا عثمانی بر دربارشاهی سلطان ابن سعود، سکوت مطلق طاری شده بود. در آخر سلطان بن سعود با این سخن، خود را نجات داد که « من بی حد ممنون شما هستم و در سخنان و نظرهای جناب عالی رفعت زیاد و بلندی علمی وجود دارد، لذا من قدرت جواب این سخنان را ندارم، بهترین جواب این تفاصیل را تنها علمای ما می توانند بدهند و با آنها می توان این مسائل را حل کرد.»
پانوشت:
1 – «واغلظ علیهم» توبه / 73
2 – بر این اساس به هرگونه سجده و بالتبع هر توسلی نمی توان مهر شرک زد، چنان که از گفته های قبلی برخی علمای دیوبند استفاده می شود، بلکه باید به دقت نیت و همچنین مشروعیت عمل در آموزه های دینی مورد مداقه قرار گیرد.
منبع: مکتب دیوبند و جنبش جماعت تبلیغ، سید مهدی علیزاده موسوی