حسین شیخ الاسلام، سلیمانیِ عرصه دیپلماسی و بنیانگذار مقاومت در لبنان بود
من گواهی و شهادت میدهم که ایشان به نوعی بنیانگذار مقاومت لبنان و منطقه بودند! یعنی پیش از تشکیل مقاومت، تمام جریانات، جلسات، مذاکرات و حتی مطالعات مربوط به طرحی را که منجر به ایجاد مقاومت شد، ایشان انجام داده بودند. این بخش از فعالیتهای ایشان را هم کمتر کسی توجه کرده است.
نرگس حجتی
«شیخ الاسلام سردار سلیمانی عرصه دیپلماسی بود!» مرحوم حسین شیخ الاسلام نشان داد که میتوان با فنون پیچیدهی قدرت آشنا بود اما از آلودگیهای آن منزه ماند؛ بطوریکه از بین تمام کسانی که از چپ و راست با او کار کرده بودند و او را میشناختند نمیتوانید کسی را پیدا کنید که از او به نیکی یاد نکند… در این مصاحبه آقای محمدمهدی شریعتمدار که خود عمری همراه و همرزم مرحوم شیخالاسلام در عرصههای مختلف بوده است از خاطرات و ویژگیهای کمتر شناخته شدهی ایشان میگوید.
آشنایی شما با مرحوم شیخ الاسلام از چه زمانی و چگونه بود؟
آشنایی من با آقای شیخ الاسلام به کمی کمتر از 40 سال قبل بازمیگردد؛ زمانی که ایشان معاون سیاسی وزارت خارجه بودند و بنده در روزنامه اطلاعات مقالاتی منتشر می کردم و روی حوزه غرب آسیا متمرکز بودم اما مدتی به دلایلی به مسائل امریکای لاتین علاقه پیدا کردم. در اولین برخورهایمان بعد از اینکه از پیشینه فعالیتهای خاورمیانه و آشنایی بنده با زبان عربی مطلع شد با تعجب سوال کرد: چرا امریکای لاتین؟
در اسفند سال 1359 شهید رجایی سرپرست وزارت خارجه و ایشان هم معاون سیاسی بود. در اوایل دوران معاونت ایشان، بنده هم در حوزه خاورمیانه با ایشان همکاری کردم و از این دوران به بعد در سفرها، جلسات و دیدارهای ایشان حضور داشتم و توفیق همکاری نزدیک با ایشان را داشتم.
با این اوصاف و با این پیشینه آشنایی و شناخت شما از ایشان اجازه بدهید بی هیچ مقدمه¬ای سوال اصلی خود را مطرح کنم؛ شیخ الاسلام که بود؟
بهترین پاسخ برای این سوال بی مقدمه یک جمله است: شیخ الاسلام «سردار سلیمانی عرصه دیپلماسی بود!» یعنی همان نقشی که سردار در میدان مبارزه داشتند شیخ الاسلام همان نگاه و نقش را در عرصه دیپلماسی در منطقه داشتند. اما اگر بخواهم با جزئیات به ویژگیهای ایشان بپردازم شاید در این چند روز از افراد مختلف شنیده باشید؛ صداقت؛ خلوص؛ ایمان و ولایی بودن او را.
من در محضر خداوند شهادت میدهم که در این چهل سال یک بدی از ایشان ندیدم. اصلا در این چند روز هر چه اندیشیدم که خودم از او بدی دیده باشم یا کسی از او بدی گفتهباشد، به خاطر نیاوردم؛ جز مواردی بسیار اندک که شرایط حکم میکرد. مثل اینکه مثلا ایشان به قشری کمتر توجه میکرد؛ اما اتفاقا این عدم توجه نه از سر انگیزههای شخصی بلکه بر اساس اصول و مسائلی بود که در ارتباط با آنها باید دقت نظر صورت میگرفت. در مجموع میخواهم به این مساله توجه کنید که چطور یک نفر میتواند طوری زندگی کند که با وجود اینکه در طول چهل سال در بطن جامعه بوده و سختترین تصمیمات را گرفته است، به سختی بتوانید کسی را پیدا کنید که از او گلایهمند باشد و به نیکی یاد نکند. آن هم در مجموعه ای از تفکرات و گرایشهای مختلف از چپ وراست، اصولگرا و اصلاحطلب، تندرو و کندرو و … که با او کار کردهاند و در ارتباط بودهاند.
بله به قول حضرتعالی این ویژگیها در این چند روز به انحاء مختلف بیان شده است، اما آنچه ما در این مصاحبه به دنبالش هستیم معرفی مصداقیتر این ویژگیها در شخصیت مرحوم شسخ الاسلام است؟
هر کسی که حتی برای یک بار با ایشان مراودهای داشته میتوانست این ویژگی ها را در او ببیند. نوع بیان، رفتار و کردار ایشان همه چیز را عیان میکرد، من سعی میکنم به ویژگیها و مصادیقی از ایشان اشاره کنم که کمتر پرداخته شده است. مثل اینکه برای کار در عرصه مسایل عدالت و آزادی در منطقه و در مجاهدت در عرصه مقاومت، فلسطین و مستضعفین سر از پای نمیشناخت. در هر جا بود چنین بود. مثلا یک سال در حج که بنده در بعثه بودم و ایشان برای حج تشریف آورده بودند باز هم مسائل فلسطین و مقاومت را پیگیری میکرد. فلسطینیان را که به حج آمده بودند دعوت میکردیم و برای آنها با حضور او جلسه ترتیب میدادیم! یعنی حتی در حج که معمولا افراد مسافرند و صرفا برای عبادت میروند، ایشان مسائل فلسطین و جهان اسلام را پیگیری میکرد. یعنی با اینکه این کارها و مسئولیتها در آنجا مربوط به ما در بعثه بود اما ایشان خود را موظف میدید این موضوعات را پیگیری کند.
در صحبتهای خود به عرصه مقاومت هم اشاره کردید، در این زمینه ایشان چه فعالیتهایی داشتند؟
من گواهی و شهادت میدهم که ایشان به نوعی بنیانگذار مقاومت لبنان و منطقه بودند! یعنی پیش از تشکیل مقاومت، تمام جریانات، جلسات، مذاکرات و حتی مطالعات مربوط به طرحی را که منجر به ایجاد مقاومت شد، ایشان انجام داده بودند. این بخش از فعالیتهای ایشان را هم کمتر کسی توجه کرده است. امروز که بعد از 40 سال به راحتی درباره دستاوردهای مقاومت صحبت میکنیم و از ثمرات آن بهره مند میشویم خیلی برایمان ساده است از این دستاوردها صحبت کردن، اما در آن زمان شیخ الاسلام خون دلها خورد و دوندگی ها کرد تا این نهال جان بگیرد، درختی شود و درختش به بار بنشیند.
این نهال در سال ۱۳۶۰ با یک حرکت ابتکاری و اقدام شجاعانه کاشته شد؛ جلسات متعددی در وزارت خارجه و در دفتر ایشان برگزار شد. ملاقات های مختلفی با فعالان جنبش اسلامی داشت که امروزه بیشتر آنها از مسئولین مقاومت هستند. انتخاب لبنان و اعتماد به این جوانان بخشی از شجاعت ایشان در این حرکت بود. شاید بخش نانوشته تاریخ حزب الله همین تلاشها و جلسات بود. در واقع در ادبیات حزب الله، آغاز کار مقاومت به حضور سه گروه سه نفره از تشکلهای اسلامی بازمیگردد که به ایران آمدند و به حضور حضرت امام (ره) رسیدند. این بخش را همه میدانند اما جلسات و مذاکرات فشرده و طولانی که پیش از این شرفیابی وجود داشت را تقریبا کمتر کسی میداند. علت آن هم یک چیز است: رهبر پیگیری این جلسات، مطالعات و مذاکرات حسین شیخ الاسلام بود و او اهل بیان و به رخ کشیدن کارهای خود نبود!
آیا دغدغه و فعالیت ایشان در حوزه محور مقاومت بعد از تشکیل و آغاز به کار جبهه مقاومت هم ادامه پیدا کرد؟
به جرات میتوانم بگویم ایشان بیش از هر کس دیگری همواره پیگیر مسائل مقاومت در عرصه دیپلماسی بود. مثلا در ماجرای جنگ بین اردوگاه های فلسطینی و احزاب سیاسی لبنان، یا در اختلافات بین دو نیروی شیعی لبنان یعنی حزبالله و امل، ایشان نقش فوق العاده ای را ایفا کرد و همه کسانی که با مسائل لبنان آشنا هستند این را می دانند. حتی برای مدت طولانی در سوریه و لبنان اقامت کرد و جلسات و ملاقاتهای مختلف شکل داد تا اختلافات موجود در لبنان را از میان بردارد. همین بخش از مجاهدتهای ایشان در میانجیگری و حل اختلافات لبنان ساعتها بحث و گفتگو می طلبد. علیرغم اینکه با توجه به شرایط مختلف، در سمتهای مختلفی قرار میگرفت اما هرگز مساله مقاومت را فراموش نکرد.
به طور کلی تا اواخر 76 که پرونده حزبالله در دست وزارت خارجه بود ایشان شخص اول مدیریت و پیگیری مسائل آن بود. بعد از آنکه پرونده به سپاه قدس سپرده شد هم ایشان اول کسی بود که ارتباط خود را با موضوع مقاومت حفظ کرد.
بله، شاید امروز با سرچ نام شیخ الاسلام بشترین چیزی که از ایشان در سایتها بلد شده و قابل رویت است موضوع تسخیر لانه جاسوسی است؛ به ندرت به فعالیتها و خدمات ایشان در این عرصه ها پرداخته است؛ در رابطه با دیگر کشورهای منطقه هم از ایشان فعالیتی سراغ دارید که کمتر کسی از آن خبر داشته؟
اساسا ایشان در دوره معاونت سیاسی روابط خارجی با همه کشورهای جهان را به عهده داشته ولی هم در آن زمان و هم در دوره معاونت عربی و آفریقا و هم در طول دوران کاری، در هر جا که بوده، از جمله درباره دوران سفارت ایشان در سوریه به مسایل منطقه و به ویژه مقاومت توجه بسیاری داشته و احتمالا مطالب مختلف در این مورد به وفور بیان شده باشد، اما شاید کسی نداند که طرح «تشکیل مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» در آغاز توسط ایشان پیش رفت. تا اینکه بعدها تشکیلاتی ایجاد شد و از سوی نهادهای ذیربط پشتیبانی شد. اما اصل طرح تشکیل مجلس با ایشان بود. این طرح در سال 1360 برای ایجاد تشکلی بود که همه نیروهای سیاسی اسلامی عراق را جمع و به آنها وحدت داد. و در زمان خود بسیاری از مشکلات را حل کرد. در واقع با وجود تمام اختلافات موجود توانست نوعی همگرایی بین این گروه ها ایجاد نماید. از این نمونه ها بسیار است.
به نظر میرسد مرحوم شیخ الاسلام اساسا نگاه فراملی به موضوعات داشته است؛ یعنی فعالیتهای خود را طوری انتخاب میکرده که ثمرات آن گستره وسیعتری از ایران را در بر بگیرد، آیا میتوانیم این ادعا را در مسئولیتهای داخلی که ایشان داشتند هم داشت؟
اتفاقا یکی از نکات دال بر خلوص و تقوای ایشان این بود که مسئولیتها را بر اساس نیاز انتخاب میکرد. یعنی اساسا سراغ کارهایی میرفت که روی زمین مانده بود. مثلا در دوران نمایندگی مجلس، با توجه به سابقهای که داشت باید عضو کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی میشد، اما زمانی که دید این کمیسیون متقاضی زیادی دارد، متوجه کمیسیون اصل نود شد و بنابر عادت خود در این مورد استخاره کرد و وارد این کمیسیون شد. و در این عرصه هم با همان ویژگی مهم کاری که داشت، یعنی پیگیری کار تا به ثمر رسیدن آن، بسیار پرتلاش و پیگیر ظاهر شد.
در دوران مجلس به شدت به دنبال مسائل مربوط به قراردادهای نفت بود چون به این نتیجه رسیده بود که این حوزه برای ایران اهمیت بالایی دارد. و در نهایت هم در مورد نفت و اثرات آن بر توسعه یا عدم توسعه چه در ایران و چه در کشورهای نفتی مسلط شده بود. به این ترتیب ایشان هرجا که احساس میکرد نیاز و وظیفه حکم ورود میکند، ورود میکرد اما هرگز مسائل منطقه، مقاومت و فلسطین را رها نکرد.
جایگاه ایشان در منطقه و نگاه مقاومت به او چگونه بود؟
مسلما با توجه به اینکه دغدغه ثابت زندگی ایشان مقاومت و مسائل منطقه بود، از آن طرف هم این محبت و گرایش وجود داشت. به عبارتی شیخ الاسلام بسیار مورد علاقه دوستان ما در منطقه و مقاومت بود؛ همانطور که در ابتدار عرض کردم ایشان سلیمانی عرصه دیپلماسی در منطقه بود. بخصوص مورد توجه و علاقه شخص آقای سید حسن نصرالله بود. در سفرهای خود به لبنان حتما با ایشان ملاقات میکرد. پیامهای تسلیتی که از سوی گروههای مختلف در منطقه (حزبالله، اهل سنت لبنان، فلسطینیان و …) در فوت ایشان ارسال شد، حاکی از نقش اثرگذار و ماندگار ایشان در منطقه است.
با توجه به سوابق آقای شیخ الاسلام ایشان را باید جزو رجال سیاسی مهم کشور به حساب آورد، اما سوالی مطرح می¬شود که چگونه توانست در سیاست باشد اما سیاسی نشود؟ یعنی آلودهی اثرات منفی آن نشود؟
هیچ یک از مظاهر قدرت و شیفتگی به قدرت در شیخ الاسلام وجود نداشت و دیده نمی شد. ایمان، اعتقادات، توجه به نماز اول وقت، تاکید به اینکه هرچیزی منطبق بر موازین الهی و انقلابی باشد، تواضع، ساده زیستی، نقدپذیری و … از ویژگیهای شخصی او بود که مجموع آنها منجر به یک رفتار اجتماعی شده بود که احتمالا از هرکسی بپرسید به این ویژگی او اشاره خواهد کرد که «هرگز از موضع یک مقام مسئول و اصطلاحا از بالا به کسی نگاه نمیکرد.» این را بخصوص اصحاب رسانه که از او برای برنامه های مختلف دعوت میکردند خوب واقفند. با اینکه در مسائل منطقه متخصص تمام عیار بود بازهم در موضوعات مختلف مشورت میکرد و نظرات مختلف را میشنید و توجه میکرد.
اما نکته مهم این است که عدم شیفتگی او به قدرت ناشی از عدم فهم قدرت نبود! برعکس در فهم قدرت به شدت باهوش و فوق العاده بود. سیاست در اصل فهم و به کارگیری امکانات با وجود موانع برای رسیدن به هدف است. ایشان در فهم و شناخت این ممکنات و امکانات فوقالعاده بود. در مواضع و بیانات او به نظر میرسید آرمانگراست و مسائل را بدون توجه به پیچیدگی های آن مطرح میکند اما واقعیت آن بود که در پیشنهادات و راهحلهایی که ارائه میداد فهم و شناخت عمیقی از لایههای پسین و پنهان قدرت در دنیا نهفته بود. به شخصه در کمتر کسی سراغ دارم که در عین شناخت از پیچیدگیهای قدرت، رفتار، منش و شخصیت خود را از آلودگیهای آن به دور نگاه داشته باشد. پس میتوان از مکتبی در فن دیپلماسی سخن گفت که ایشان از سرآمدان آن بود. همه فکر میکنند دیپلماسی عرصهای برای دروغ و فریب و پیشی گرفتن از دیگران است اما ایشان ثابت کرد در عین اینکه میتوان در دیپلماسی سرآمد و گفتمان ساز بود، میتوان منزه از همه آلودگیهای آن باقی ماند.
سخن پایانی
در این مجال سعی کردم خلاصه بخشی از اثرگذاریهای آقای شیخالاسلام در بزنگاههای تاریخی را بیان کنم که کمتر بدان پرداخته شده است؛ اما در تجربیات ایشان در تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی در لبنان، سوریه، عراق؛ فعالیتش در تقریب مذاهب و پیگیریهای شخصی او از شخصیتها و شرکت کنندگان برای حضور در برنامههای مختلف این مجمع؛ درسهایی نهفته است که آیندگان باید از آن بهرهمند شوند. ایشان در آغاز کار وارد وزارت خارجهای شد که از رژیم شاه بر جای مانده بود و با سیستم و برخی عناصری کار را شروع کرد که دست پرورده رژیمی بودند که از برنامههای مهمش همراهی با رژیم صهیونیستی، ضدیت با فلسطین و جنبشهای آزادیبخش و تعقیب مبارزان ایرانی در منطقه بوده است. او این مسیر را تغییر داد و به سویی برد که ثمره اش شد مقاومتی که امروز تمام قد در مقابل استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی ایستاده است.