بررسی سلفیت در کردستان عراق؛ سلفیت با فرهنگ کُردی همخوانی ندارد
منبع: المسبار
ترجمه: رامین حسین آبادیان
کتاب «سلفیت در کردستان عراق؛ تاریخ، رسانهها، انتقادات» که در ژوئن سال 2017 میلادی توسط مرکز مطالعات اسلامی «المسبار» به چاپ رسیده است، به بررسی پرونده «سلفیت کُردی» در کردستان عراق میپردازد. این کتاب بر روی ریشههای تاریخی «سلفیت کُردی» و جریانهای مختلف وابسته به آن متمرکز شده و به بررسی روابط آن با قدرتِ حاکم پرداخته است. در این کتاب همچنین مواضع سیاسی «سلفیت کُردی» در قبال مسائل و قضایای پیچیده از یک سوی و میزان حضور آن در جامعه کردستان از سوی دیگر، مورد بررسی قرار گرفته است. افزون بر این، رسانههای وابسته به «سلفیت کُردی» نیز مورد بررسی قرار گرفتهاند و به دیدگاه و نگرش آنها در قبال زنان نیز اشاره شده است.
مرکز مطالعات اسلامی «المسبار» تصمیم گرفت که کتاب مذکور با قلم کُردی به رشته تحریر درآید. بخشی از این کتاب شامل شهادتهای داخلی از مناطق مختلف کردستان عراق است و به این سؤال پاسخ میدهد که فرهیختگان چه نگرشی نسبت به کُردهای سلفی که میان آنها زندگی میکنند، دارند؟ در این پژوهش مسائلی نظیر گرایش قومیتی و آدب و رسوم دینی سلفیها در کردستان، جریانها و شخصیتها، روابط جریانهای سلفی با نظام کُردی، وضعیت سلفیت کُردی در احزاب اسلامی، وضعیت زندانیان سلفی جهادی در اقلیم کردستان، نگرش و رویکرد سلفیت کُردی در قبال زنان، وضعیت رسانههای وابسته به سلفیت کُردی و همچنین اسلامی سیاسی در کردستان عراق، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
چهره و شخصیت سلفیت در کردستان؛ گرایش قومیتی و آداب و رسوم دینی
«ابراهم ملازاده» استاد رشته جامعهشناسی در دانشگاه «سوران» واقع در اربیل به بررسی ساختار فکری و اندیشهای سلفیت کُردی پرداخته و آن را در زمره «مرکزیت قومیتگرایی» محصور ساخته است. در این پژوهش، علل و عوامل شکلگیری مرکزیت قومیتگرایی و همچنین ماهیت و ابعاد ارتباط میان سلفیت و خشونتگرایی بررسی شده است.
واقعیت آن است که پژوهشگر با اشاره به طبیعت و ماهیت سلفیت، تأکید میکند که سلفیت، وجود خود را از گذشته با تمامی ابعاد و جنبههای مختلف دینیِ آن وام گرفته است. به عبارت دقیقتر گفته شده است: «سلفیت در مسیر بازگرداندن گذشته فرهنگی و دینی در سطوح مختلف تئوری و عملی، گام برمیدارد». پژوهشگر همچنین عنوان میکند که پروژه سلفیت شاید معضلات و چالشهایی را نزد جامعه کُردی که از تنوع دینی بسیار بالایی برخوردار است، ایجاد کند.
اولا؛ احیاء و زنده ساختن بخشی از میراث دینی گذشته که هیچ سنخیتی با فرهنگ شهروند کُرد ندارد، شاید خطری برای فرهنگ کُردها و میراث آنها محسوب شود.
دوما؛ صِرف اینکه یک فرد سلفی باشد، یعنی میبایست یک اسمِ عربیِ اسلامی داشته باشد. کاملا واضح و مشخص است که بسیاری از اسامی صحابه در صدر اسلام جزو سلسله اسامیای هستند که پیش از اسلام نامگذاری شدند. اسامی برجستهای نظیر «علی بن ابی طالب»، «ضرار بن الاسود»، «حمزه بن عبدالمطلب»، «بلال الحبشی» و … جملگی جزو اسامی عربی هستند که پیش از اسلام نیز وجود داشتند. بنابراین، پُر واضح است که هیچ ارتباطی میان دین و اسامیای که بخشی از فرهنگ یک قومیت محسوب میشود، وجود ندارد.
درحال حاضر در کردستان عراق، پدران دارای اسامی کردی هستند اما فرزندانشان اسامی عربی دارند. افزون بر این، دیگر کنیه به آن معنای رایج و متداول که میان ملتهای عرب وجود داشت، در میان کُردها دیده نمیشود. عبور از این نوع کنیهها با ظهور سلفیت و اسلامگرایان به طور کلی، وارد جامعه کُردی شد.
سوما؛ کُردهای مسلمان به طور کلی به مذهب شافعی گرایش دارند؛ هرچند که این مذهب در بسیاری از مسائل حساس و حیاتی دارای مواضع سرسخت و افراطی است. به عنوان نمونه، در مذهب شافعی احکام سختگیرانهای در خصوص مسائلی نظیر عبادتها و ماهیت تماس با برخی از حیوانات ـــ از بُعد نجاست آنها ــــ دیده میشود. این درحالی است که ائمه سنتی مساجد همواره در رویکرد و گرایش خود از افراط و افراطگرایی به دور بوده و کاملا به فرهنگ غالب کُردی گرایش داشتند.
پژوهشگر از طریق انجام مصاحبههایی با شخصیتهای سلفی و نیز از طریق پیگیری سخنرانیهای سلفیها به این نتیجه رسید که «مرکزیت قومیتی» بهترین چارچوب برای شناخت ساختار گروهها و جریانهای سلفی در کردستان است؛ گروهها و جریانهایی که یا معمولا به «خشونتِ سخت» مبادرت میورزند و یا همیشه «خشونتِ ملایم» را در دستور کار خود قرار میدهند. پژوهشگر بر این باور است که اندیشه و ایدئولوژی «قومیت سلفی» ممکن است تهدیدی برای جامعه کُرد محسوب شود و آن را به سمت دو نوع از انواع خشونت که بدان اشاره شد، سوق دهد؛ یعنی «خشونتِ سخت» و «خشونت ملایم».
علاوه بر این، پس از مشاهده بسیاری از ویژگیها و مؤلفههای زندگی روزانه سلفیها این نتیجه حاصل شد که آنها به دنبال عربی ساختن فرهنگ جامعه کُردی هستند و در این مسیر، وارد ساختن فرهنگ کشورهای حاشیه خلیج [فارس] به کردستان را در دستور کار خود قرار دادند. در واقع، سلفیها با این اقدامشان، خود را به پلی برای عربی ساختن فرهنگ، فکر و اندیشه جامعه کُرد تبدیل کردند. آنها در همین راستا اسامی کُردی را به حاشیه راندند و بار دیگر در مسیر رایج ساختن کُنیه عربی گام برداشتند؛ چیزی که جامعه کُردی کاملا با آن بیگانه است.
سلفیت در اقلیم کردستان؛ جریانها و شخصیتها
«ادریس سیویلی» مدیر بخش مطالعات اسلامی در مرکز پژوهشهای کردستان تصریح میکند: «واقعیت آن است که حضور سلفیت در کردستان به عنوان بخشی از یک جریان اسلامی، امروز بیش از هر زمان دیگری قدرتمندتر شده است». این پژوهشگر در مطالعاتی که انجام داده همچنین به بررسی تاریخ ظهور انواع مختلف سلفیت و جریانهای گوناگون آن پرداخته و بدینترتیب، گرایشها و جریانهای مختلف سلفیت در کردستان عراق را شناسایی کرده است.
این پژوهشگر تأکید میکند که اولین ظهور سلفیت در کردستان با پیدایش «سلفی مدخلی» اتفاق افتاد. این جریان سلفی توسط «ملا حمدی عبدالمجید اسماعیل سلفی» (١٩٣١-٢٠١٢) ظهور و بروز پیدا کرد. پس از آن «سلفیت سیاسی» ظهور کرد و «جنبش نهضت اسلامی» آن را به عنوان رویکرد و گرایش اصلی خود برگزید. «سلفیت سیاسی» در سال 1992 میلادی توسط «صدیق عبدالعزیز محمد» پایهگذاری شد.
این پژوهشگر همچنین تأکید میکند که ریشه سلفیت جهادی در کردستان به دورهها و مراحل پایانی دهه 70 و دورهها و مراحل آغازین دهه 80 قرن گذشته بازمیگردد. در پژوهش انجامشده توسط «ادریس سیویلی» تصریح شده است که ادبیات گروههای جهادی در مصر و همچنین گروههای مشابه دیگر و نیز اندیشههای «عبدالحمید کشک» و «عبدالله عزام» به طور مخفیانه وارد «اربیل» میشُد و به تدریج در میان جوانان این شهر رواج پیدا میکرد. به گفته این پژوهشگر، ورود ادبیات و اندیشههای گروههای جهادی به شهر اربیل از جمله علل و عوامل اصلی شکلگیری و پیدایش نخبگانِ دارای افکار افراطیگرایانه در کردستان بوده است.
رابطه جریانهای سلفی با نظام کُردی
«محمد حریری» پژوهشگر عراقی کُرد و متخصص در امور جنبشهای اسلامی معتقد است: «ما نمیتوانیم از نظام کُردی حاکم به عنوان یک نظام واحد یاد کنیم. علیرغم ادعاهای مطرحشده در خصوص وجود وحدت و مرکزیت در نظام کُردی حاکم در کردستان، اما باید گفت که این نظام در واقع واحد نبوده و به 2 بخش تقسیمبندی میشود. به عبارت بهتر، اقلیم کردستان عراق به 2 منطقه تقسیم میشود؛ یکی منطقه زرد که به حزب دموکراتیک کردستان به رهبری مسعود بارزانی وابسته است و دیگری منطقه سبز که به حزب اتحادیه میهنی کردستان وابسته است؛ حزبی که پیشتر رهبری آن را جلال طالبانی برعهده داشت».
این پژوهشگر عراقی کُرد همچنین ادامه میدهد: «بر اساس آنچه که گفته شد، ماهیت روابط نظام کُردی با گروهها و جریانهای سلفی در نقاط مختلف، متفاوت است. افزن بر این، روابط میان اسلامگرایان سلفی و نظام کُردی در اقلیم کردستان تا حدودی زیادی بر پایه و اساس منفعتگرایی و مصلحتاندیشی بنیان شده است. در واقع این مصلحت و منفعت است که تعیین میکند روابط دو طرف به کدام سمت و سوی حرکت کند».
در حقیقت، مواضع نظام کُردی و احزاب وابسته به این نظام در قبال سلفیت و اسلامگرایان به طور کلی، همواره در میان دو رویکرد متضاد و متناقض در نوسان بوده است. نظام کُردی با آن دسته از جریانها و گروههای سلفی که به حمایت از آن [نظام] میپردازند روابط صمیمانه برقرار کرده و از فسادهای این گروهها چشمپوشی میکند. نظام کُردی مخلصانه با این دسته از گروهها و جریانهای سلفی برخورد میکند و هرگونه اقدام علیه آنها را نامشروع میداند. در نقطه مقابل، شاهد موضعی متضاد و متناقض از سوی نظام کُردی در قبال گروههای سلفی هستیم. این نظام در قبال آن دسته از گروهها و جریانهای سلفی که با آن [نظام] مخالفت میکنند، موجی از ارعاب را به راه میاندازد و تلاش میکند تا آنها را از تداوم رویکرد و گرایششان بازدارد.
در هر صورت، اگر جریانها و گروههای سلفی از نظام کُردی حمایت به عمل آورند، این نظام با آغوش باز از آنها استقبال به عمل میآورد. حتی اگر این گروهها و جریانهای سلفی با ارزشها، آزادیها، حقوق بشر و دموکراسی هم دشمن باشند و موجودیتشان در آینده سرمنشأ تهدیدات فراوانی باشد، باز هم توسط نظام کُردی مورد حمایت قرار میگیرند. اگر کسی از فساد مالی و نقض اصول و ارزشهای دینی توسط این گروهها و جریانهای جهادی سخن به میان آورد، نظام کُردی او را تکفیر خواهد کرد و در این زمینه هیچ توجه و اهتمامی به اصول و ارزشها ندارد. در نقطه مقابل، آن دسته از گروهها و جریانهای سلفی که نظام کُردی را به رسمت نمیشناسند، به شدت مغضوب این نظام واقع میشوند. به عنوان نمونه میتوان به گروههای سلفیِ جهادیِ حامی داعش اشاره کرد که اساسا نظام کُردی را فاقد صلاحیت میدانند.
«محمد حریری» از گفتههای خود اینگونه نتیجه میگیرد که نظام کُردی هیچ استراتژی واضح و شفافی در رویکردش در قبال پرونده گروههای سلفی در کردستان ندارد. او در این ارتباط تصریح میکند: «نوع برخورد نظام کُردی با سلفیها یا مبتنی بر رویکرد امنیتیِ تنگنظرانه و کوتاهمدت است و یا بر پایه و اساسِ منافع و مصالح سیاسی بنا شده است. به عنوان نمونه، نظام کُردی با داعش به عنوان خشنترین گروه سلفیِ جهادی در داخل اقلیم کردستان مبارزه میکند اما در نقطه مقابل، با آغوش باز پذیرای گروههای سلفیای است که داعیهدار فعالیتهای مسالمتآمیز و تبلیغی هستند. این درحالی است که حتی همین گروههای سلفی نیز ــــ خواه یا ناخواه ــــ مفاهیم و ایدئولوژیهایِ تمامیِ گروههای سلفیِ جهادی دیگر را ترویج میکنند. بنابراین، خطر این گروههای سلفیِ جهادی برای هرآنکس که اندکی تعقل کند، کاملا آشکار است».
افزون بر آنچه که گفته شد، «محمد حریری» به خطر دیگری نیز اشاره میکند که نظام سیاسی در کردستان عراق به آن هیچ توجه و اهتمامی ندارد. او میگوید: «نظام کُردی به اشتباه گمان میکند که سلفیتِ تبلیغی در نهایت به فعالیتهای مسالمتآمیز، دوری جستن از سیاست و عدم ورود به درگیری و مناقشه بر سَر قدرت پایبند خواهد بود. این درحالی است که در آینده چنین پایبندیای را از سوی گروههای سلفیتِ تبلیغی هم نخواهیم دید و این مسأله نیز به نوبه خود تهدیدی برای جامعه کُرد محسوب میشود».
سلفیت کردی در احزاب اسلامی
«زیرک احمد عبدالرحمن» پژوهشگر و مترجم عراقی تأکید میکند: «گروهها و جریانهای سلفی علیرغم گرایشها و رویکردهای مختلف و متعددی که دارند اما در ریشه و اصل و اساس، واحد و یکپارچه هستند. در واقع باید گفت که وجوه تشابه آنها با یکدیگر به مراتب بیشتر از وجوه تمایزشان است». او همچنین به تقسیمبندیِ گروههای سلفیِ جهادی میان کُردها که توسط «ملا کریکار» شخصیت کُرد عراقی صورت گرفته است، اشاره میکند. طبق این تقسیمبندی، گروهها و جریانهای کُردی به 4 دسته تقسیم میشوند که در ذیل آمده است؛
«السلفیه النصیه»: اعضای این گروه از سلفیت در واقع شاگردان و مشایخ سنتی هستند که همواره از سیاست به دور میمانند؛ یعنی نه با آن هستند و نه علیه آن. ازجمله اتباع این دسته از سلفیت میتوان به «محمد ناصر الدین آلبانی» اشاره کرد.
«السلفیه الحقیه»: پیروان این گروه از سلفیت، جهادیهایی امثال اعضای شبکه القاعده و تشکیلات داعش هستند.
«السلفیه المزیله»: این دسته از سلفیها تابع محض ولی امر هستند؛ هرچند که احکام ولی امر به مذاقشان خوش نیاید. در این گروه از سلفیها افرادی وجود دارند که برای مقامات سیاسی جاسوسی میکنند.
«السلفیه التظاهریه»: این دسته از سلفیها کسانی هسنتد که تحرکات سیاسی خود را در قالب احزاب دنبال میکنند. ازجمله این موارد میتوان به جماعت «احسان الهی ظهیر»، حزب «الامه» در کویت و حزب «النور» در مصر اشاره کرد.
این پژوهشگر عراقی گفتمان سلفی در کردستان عراق را از طریق مشاهداتی که خودش داشته، پیگیری کرده است و با استناد به دادهها و اطلاعات جمعآوریشده میدانی به تحلیل گفتمان و رفتارهای گروههای سلفی پرداخته است. او در پژوهش خود مواردی نظیر عقیده گروههای سلفی، مسأله ولی امر، بدعتگذاران سلفیه و همچنین تصویر زنان در رسانههای وابسته به سلفیها را مورد بررسی قرار داده است.
«زیرک احمد عبدالرحمن» در پژوهش خود همچنین تأکید کرده است که «سلفیه حرکی یا سروری» در کردستان بیش از هر گروهی متأثر از جهادیها بوده است. این درحالی است که حزب جهادیها از محبوبیت گستردهای برخوردار نبودهاند. این پژوهشگر کُرد عراقی همچنین میافزاید: «پیروان سلفیه حرکی یا سروری در جماعت اسلامی علیرغم بزرگ بودن حزب شان، اما تصمیمگیرنده نهایی نیستند، زیرا در حزبی که عضویت دارند، اکثریت نیستند.»
زندانیان سلفی جهادی در اقلیم کردستان (سلیمانیه)
«بهمن طاهر نریمان» روزنامهنگار و نویسنده کُرد عراقی در داخل یکی از زندانهای کردستان عراق دیدارهایی را با 57 نفر از جهادیهای کردستان انجام داد. البته او در پژوهش خود به دلایل امنیتی از ذکر اسامی کسانی که با آنها دیدار کرده بود، اجتناب کرد. او در جریان حضورش در زندان با کسانی دیدار کرد که به اتهام مشارکت در فعالیتهای تروریستی به 2 سال زندان و بیشتر محکوم شده بودند. در میان این افراد، زندانیانِ محکوم به حبس ابد نیز حضور داشتند. این پژوهشگر عراقی به مدت 40 ساعت با جهادیهای زندان کردستان گفتگو کرد. در جریان این دیدارها، «بهمن طاهر نریمان» به چگونگی شکلگیری شخصیت این جهادیها از همان مراحل اولیه زندگیشان پرداخت و روابط میان آنها با خانوادهها و اقوامشان را مورد بررسی قرار داد. پس از این تحقیقات و پژوهشهای میدانی بود که «بهمن طاهر نریمان» به این نتیجه رسید که 83 درصد از کسانی که در خارج از منازلشان کار میکردند، هدف اقدامات خشونتآمیز قرار گرفتند؛ مسألهای که همچنان به طور کامل در حافظه تمامی آنها باقی مانده است. به گفته این پژوهشگر، این افراد از سن 5 تا 12 سالگی هدف اقدامات خشونتآمیز قرار گرفتهاند.
افزون براین، این پژوهشگر عراقی وضعیت مالی جهادیهای زندانی تا پیش از زمان بازداشتشان را به 3 دسته «خوب، متوسط و فقیر» تقسیمبندی کرده است. براساس پژوهشِ صورتگرفته 4.2 % وضعیت مالی خوب، 28.82 % وضعیت مالی متوسط و 66.6 % وضعیت مالی فقیرانه داشتهاند.
وی خانوادههای جهادیهای زندانی را نیز از لحاظ حجم آنها و تعداد اعضایشان طبقهبندی و آنها را نیز به 3 دسته تقسیم کرده است. دسته اول، خانوادههای کوچک هستند که متشکل از پدر و مادر یا یکی از آنها به همراه یک یا دو فرزند هستند. دسته دوم، خانوادههای متوسط هستند که پدر و مادر یا یکی از آنها به همراه 4 فرزند را شامل میشوند. دسته سوم، خانوادههای بزرگ هستند که پدر و مادر یا یکی از آنها به همراه بیش از 4 فرزند را شامل میشوند. در جریان پژوهش انجامشده بر روی 57 نفر از متهمان به انجام اقدامات تروریستی در زندان مشخص شد که 3 نفر از آنها جزو خانوادههای کوچک، 11 نفر از آنها جزو خانوادههای متوسط و 43 نفر از آنها جزو خانوادههای بزرگ هستند. بدینترتیب، 26 % از زندانیان در زمره خانوادههای کوچک، 19.29 % از آنها در زمره خانوادههای متوسط و 75.43 % از آنها در زمره خانوادههای بزرگ قرار گرفتند. بر اساس آنچه که گفته شد، پژوهشگر به این نتیجه رسید که خانوادههای بزرگ در حقیقت محیط و فضای مناسبی برای ورود فرزندانشان به عرصه عملیاتهای تروریستی و اقدامات خشونتآمیز بودهاند.
این افراد پیش از آنکه به طور مستقیم به شخصیتهای جهادی تبدیل شوند، در احزاب و جریانهای سیاسیِ کردستان عضویت داشتهاند. آنها در احزاب و جریانهای سیاسی متنوعی حضور داشتهاند. در زیر به میزان حضور این افراد در احزاب سیاسی پیش از تبدیل شدنشان به شخصیتهای جهادی، اشاره شده است؛
جماعت اسلامی (27.3 %)، سلفیه مدخلی (27.3 %)، اتحاد اسلامی (5.14 %)، جنبش اسلامی (11.01%)، اتحاد ملی (7.5 %)، حزب دموکراتیک کردستان (5.6 %)، المحاید (4.54 %) و جنبش تغییر (1.7 %).
از سوی دیگر، پژوهشگر در خصوص اعتقاد این افراد و شخصیتها به مفاهیمی نظیر دموکراسی و سکولاریسم به نتایجی رسیده است. نتایج پژوهشهای انجامشده حاکی از آن است که 55 % از این افراد و شخصیتها معتقدند که سکولاریسم هیچ سنخیتی با اسلام ندارد و چیزی فراتر از کفر نیست. این درحالی است که 49 % نیز هیچ اعتقادی به دموکراسی ندارند و بر این باورند که اسلام یک ساختار کامل و بینقص بوده که هیچ نیازی به دموکراسی ندارد.
زنان کُردی در آیینه نگاه سلفیتِ کُردی
«کامران محمد برواری» پژوهشگر کُرد عراقی و از فعالان حقوق بشر است که با انجام پژوهشی به معرفی مواضع و دیدگاههای سلفیهای کُرد در قبال زنان پرداخته است. او در جریان انجام این پژوهش از محتوای سلسله کتابها، سخنرانیها و کنفرانسهای سلفیهای جهادی بهرهبرداری کرده است. او در این پژوهش همچنین به بررسی میزان تأثیرپذیری زنان کُرد از نوع نگاه و نگرش سلفیهای کُرد به آنها در جامعه کُردی پرداخته است. «کامران محمد برواری» در این پژوهش به سراغ شخصیتهای سلفی غیربرجسته نرفته است، بلکه به سراغ گروهها، جریانها و شخصیتهای سلفی معروف رفته است.
پژوهش «کامران محمد برواری» اینگونه آغاز میشود: «گفتمان سلفیت تنها گفتمان موجود در اسلام نیست، بلکه در اسلام دیدگاهها و گفتمانهای متعددی وجود دارد که باید به آنها توجه گردد». وی با استناد به نگاشتههای به جایمانده از جهانگردان، شرقشناسان، پژوهشگران اروپایی و روسی و همچنین علمای کُرد، عرب، تُرک و فارس میگوید: «نگرش جامعه کُردی به زنان و همچنین برخورد مَردان با آنها میتواند به عنوان یک پدیده مورد بحث و بررسی قرار گیرد، زیرا زنان در جامعه کُردی از آزادی بیشتری برخوردار هستند و در برخورد با مَردان اعتماد به نفس بیشتری دارند. بسیاری بر این باورند که مَردان در جامعه کُردی برخورد خیلی بهتری با زنان دارند. واقعیت آن است که زنان در جامعه کُردی از آزادی و جایگاه مناسبی برخوردار هستند و به شخصیت آنها احترام گذاشته میشود». این پژوهشگر برای اثبات گفتههای خود شهادتهایی را نیز آورده است.
برواری تأکید میکند: «آزادی زنان در جامعه کُردی مبتنی بر اعتماد متقابل میان زن و مرد است و نشأتگرفته از بیغیرتی مَردان نسبت به زنان و یا عدم توجه و اهتمام آنها به اصول اخلاقی نیست». این پژوهشگر در پژوهش خود همچنین عنوان میکند که سلفیهای کُرد رویکرد متفاوتی در قبال زنان دارند. وی میگوید که سلفیهای کُرد چیزی جز در تنگنا قرار دادن زنان یاد نگرفتهاند و همواره سیاستهای افراطگرایانه را علیه آنها به کار گرفتهاند.
به گفته این پژوهشگر، سلفیهای کُرد فشارها، سختگیریها و افراطیگریهای خود علیه زنان را با استفاده از ابزارهای مختلف و متعدد توجیه میکنند. در واقع باید گفت که مسأله زنان همواره یکی از هم و غمهای اصلی سلفیهای کُرد در جامعه کُردی بوده است.
رسانههای سلفیت در کردستان؛ دیداری، شنیداری و مکتوب
«کامران طاهر زراری» نویسنده و مترجم کُرد عراقی و کارشناس امور اسلامی، سلفیت را به دو گرایش اصلی و اساسی تقسیمبندی میکند؛ گرایش اول، «السلفی الجماعی الحرکی» است که جنبش اسلامی و به ویژه نسل دهه 90 و مرحله پس از سال 2000 را در بر میگیرد. برخی احزاب، جریانها و ائتلافها مانند «جندالاسلام»، «توحید» و «انصارالاسلام» از آن جدا شدند. این گرایش از سلفیگری خود به 2 گروه تقسیم میشود؛ گروه «روشنگران» که در رأس آنها «ملا علی باپیر» قرار دارد و گروه «سلفیها و محافظهکاران»که بسیاری از مسئولان و مقامات عالیرتبه از میان آنها هستند.
گرایش دوم، «السلفی اللاحزبی» است که خود به بیش از 3 گروه تقسیم میشود. گروه اول، گروه «ملا عبداللطیف» است که مرکز آن در شهر «سلیمانیه» قرار دارد. این گروه ازجمله قویترین و مشهورترین گروههای «السلفی اللاحزبی» است. این گروه از ابزارهای رسانهای گسترده نظیر مؤسسات و همچنین شبکههای تلویزیونی و رادیویی برخوردار است. گروه دوم، گروه «ملاعبدالکریم» که مرکز آن در منطقه «گریمان» واقع شده است. اعضای این گروه تریبونی جز منبرهای مساجد و صفحات شبکههای ارتباط جمعی مانند فیسبوک و یوتیوب در اختیار ندارند. گروه سوم، گروه «ملا سیروان» است که مرکز آن در شهر «اربیل» واقع شده است. این گروه از ابزار رسانهای نظیر شبکههای تلویزیونی برخوردار نیست اما مانند گروه دوم از منبرهای مساجد به عنوان تریبونی برای بیان مواضع و دیدگاههای خود استفاده میکند.
«کامران طاهر زراری» در پژوهش خود به مهمترین نهادها و مؤسسات رسانهای سلفیها از شبکههای تلویزیونی گرفته تا شبکههای رادیوییِ محلی و مجلات و نشریات اشاره میکند. وی همچنین به اینکه این رسانهها توسط کدامیک از گروهها و جریانهای سلفی اداره میشوند، اشاره میکند. زراری در پژوهشی که انجام داده همچنین به بررسی ویژگیهای بارز و برجسته رسانهها و بازوهای تبلیغی گروههای سلفی میپردازد و تحلیلی را در خصوص این رسانهها ارائه میدهد. او در تحلیل خود آورده است: «رسانههای گروههای سلفی به جای متمرکز شدن بر جنبههای عقیدتی، بر جنبههای تربیتی و تبلیغی تمرکز کردهاند. این درست همان کاری است که مؤسسان و بنیانگذاران اخوانالمسلمین انجام دادند. این رسانهها تلاش میکنند تا با هدف احیای خلافت و برپایی دولت دینی و همچنین اجرای شریعت، افراد را برای ورود به فعالیتهای اسلامی آماده سازند».
رسانههای وابسته به جریانهای سلفی مشارکت در مناسبتهای قومی مانند «نوروز» را حرام اعلام نمیکنند اما هشدار میدهند که چنین مناسبتی نباید «عید» خوانده شود. این رسانهها مناسبتهای دینی مانند ولادت پیامبر (ص) را فرصت مناسبی برای استفاده میدانند، چراکه از طریق آنها میتوانند مردم را به سمت خود جذب کرده و اهدافشان را محقق سازند. این رسانهها تلاش میکنند از این طریق، با آن دسته از تصمیمات نظام حاکم که با آن مخالف هستند، مقابله کنند. به عنوان نمونه میتوان به اقدام اخیر این رسانهها در مقابله با تصمیم وزارت اوقاف پیرامون یکپارچه ساختن زمان اذانها در تمامی شهرهای کشور و الکترونیکی کردن آن برای پخش در یک زمان واحد، اشاره کرد. این رسانهها چنین تصمیمی از سوی وزارت اوقاف را اهانت به شعائر اسلامی دانستند و با آن مقابله کردند.
از سوی دیگر، رسانههایی نظیر رسانههای وابسته به «سلفی مدخلی» نهتنها هیچ اهتمامی به حفظ امنیت کشور نداشتهاند، بلکه در ایام جنگ داخلی، تمام تلاش خود را برای ترویج خشونت و خشونتگرایی انجام دادند. البته این تنها رسانههای «سلفی مدخلی» نیستند که بر طبل فتنه و فتنهگری میکوبند، بلکه رسانههای وابسته به دیگر گروههای سلفی نیز مشابه چنین اقداماتی را صورت داده و میدهند. با اینحال، رویکرد رسانههای وابسته به اسلامگرایان با رویکرد رسانههای سلفی متفاوت است. رسانههای اسلامگرایان مسائل فقهی را با این حجم وسیع که رسانههای سلفی به آن میپردازند، مطرح نمیکنند. از سوی دیگر، آن سطح از افراطیگری که در رسانههای سلفی دیده میشود در رسانههای اسلامگرایان به چشم نمیخورد، چراکه اسلامگرایان انعطاف بیشتری از خود نشان میدهند.
رسانههای وابسته به سلفیها تأکید میکنند که مشکلات مختلف از جمله معضلات معیشتی، گسترش فقر و رواج فساد ریشه در گناهان بندگان خداوند، قصور آنها در عبادت پروردگار و عدم اهتمامشان به احکام شرع، دارد. آنها معتقدند که برای اصلاح این امور حتی میتوان از گزینه نظامی نیز استفاده کرد. با اینحال، اسلامگرایان چنین اعتقادی به این مسأله ندارند و بر این باورند که راهکارهای دیگری نیز به جز گزینه نظامی وجود دارد که میتواند به معضلات پایان دهد.
در همینحال، رسانههای اسلامگرایان عاری از برنامههای عملیاتی برای حل مشکلات و معضلات نیستند و این درحالی است که رسانههای سلفی هیچ برنامهای را در این زمینه ارائه نمیدهند. رسانههای سلفی نیز تا جایی که منافع آنها تأمین شود به ارائه برنامههای عملیاتی میپردازند. آنها برنامههایی را ارائه میکنند که با آنچه که توسط اسلامگرایان ارائه میشود در تعارض باشد. این رسانهها [رسانههای سلفی] حتی تلاش میکنند تا نتایج تحقیقات و پژوهشهایی را که سالها پیش منتشر شدهاند، زیر سؤال برده و آنها را تحتالشعاع قرار دهند. در عرصه برنامههای فرهنگی، تفریحی و همچنین برنامههای سرگرمکننده برای کودکان نیز رسانههای سلفی تنها به پخش فیلمهای کارتونیِ اسلامیِ دوبلهشده میپردازند؛ فیلمهایی که در بسیاری از موارد حاوی جدیدترین جنگها، خونریزیها و خشونتگراییهای دینی هستند. در این فیلمها هیچ اثری از قصهها و حوادث بدون جنگ و خونریزی دیده نمیشود. به طور کلی، کودکان با مشاهده این فیلمها هیچ فرهنگی را آموزش نمیبینند.
در رسانههای وابسته به اسلامگرایان اهتمام ویژهای به مفاهیم نوین نظیر آلودگی محیط زیست، حمایت از محیط زیست و همچنین پدیده گرمایش زمین و… به چشم میخورد. این درحالی است که رسانههای سلفی هیچ اهتمامی به این مفاهیم ندارند. رسانههای اسلامگرا هنر و موسیقی را حرام نمیدانند و این درحالی است که در رسانههای سلفی، هنر و موسیقی حرام اعلام میشود.
اسلام سیاسی در کردستان؛ محافظهکاری سلفی
«یونس رشید» استاد دانشگاه و پژوهشگر کُرد عراقی که کارشناس مسائل اسلام سیاسی نیز هست، در پژوهشی که انجام داده است تأکید میکند: «نمیتوان بدون در نظر گرفتن صحنه سیاسی کلی در کردستان عراق، به مسأله محافظهکاری سلفیِ کُردی پرداخت و آن را مورد بحث و بررسی قرار داد. در همین حال، بدون اشاره به حوادث و رویدادهای دراماتیک که در زمان جنگ دوم خلیج [فارس] و پس از حمله نیروهای عراقی به کویت در سال 1990 میلادی به وقوع پیوست، نمیتوان رخدادهای سیاسی در کردستان عراق را مورد ارزیابی قرار داد. علت این مسأله هم آن است که سیطره و هیمنه نظام عراقی پیشین بر صحنه سیاسی، هرجومرجهای فراوانی را در کردستان عراق به همراه داشت».
به دنبال این هرجومرجها بود که استانهای سهگانه در اقلیم کردستان عراق خود را در برابر یک شکاف سیاسی و اداری عمیق دیدند. در نتیجه، آنها سیاست درهای باز را در قبال قدرتهای منطقهایِ ذینفوذ و تأثیرگذار در پیش گرفتند تا بدینترتیب زمینه برای مداخلات آنها در جامعه کُردی فراهم شود. عوامل متعددی نیز به این قدرتهای منطقهای و تأثیرگذار برای اعمال نفوذ در جامعه کُردی کمک کردند. از جمله این عوامل میتوان به فقدان نظام مرکزی اشاره کرد. یکی دیگر از این عوامل، آمادگی جامعه کُردی برای دریافت افکار، ایدئولوژیها و تجارب خارجی بود، چراکه آنها از هیچ آگاهی فرهنگی و سیاسی برخوردار نبودند. عامل دیگر، نقش بسزای رهبران کُردی بود که با تحرکات سیاسی خود در راستای به ثمر نشاندن استراتژیهای قدرتهای منطقه پس از سال 1991 میلادی تلاش کردند.
«یونس رشید» در پژوهش خود همچنین تصریح کرده است: «برای اینکه بتوانیم تجارب و رویدادهای سیاسی در کردستان عراق را به خوبی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم، میبایست به 3 عامل اصلی و اساسی توجه ویژه داشته باشیم. این 3 عامل در واقع ستونهای اصلی شکلگیری اندیشه و ایدئولوژی فرد است که به نوبه خود ماهیت جامعه کُردی و گرایش اندیشهای و ایدئولوژیک آن را شکل میدهد. این 3 عامل عبارتند از: هویت کُردی، عامل دینی و اختلافات طبقاتی و جغرافیایی جامعه کُرد».
این پژوهشگر کُرد عراقی در جریان پژوهش خود مسائلی نظیر ماهیت جامعه کُردی، اسلام سیاسی و جنبش اسلامی در کردستان عراق، شکلگیری و پیداش محافظهکاری سلفی، استراتژی «سلفی کُردیِ موالی» و همچنین چالشهای اسلامی سیاسی و محافظهکاری سلفی در کردستان عراق را مورد بررسی قرار داده است.
«یونس رشید» در پایان پژوهش خود آورده است: «رویدادها و رخدادهایی که در صحنه سیاسی کردستان عراق به وقوع پیوستند، چیزی جز انعکاس نبرد منطقهای و بینالمللی موجود در سرزمین کردستان نبوده است. واقعیت آن است که نسلهای مختلف جامعه کُردی قربانیان این رویدادها و رخدادها بوده و خواهند بود؛ نسلهایی که از یک سوی توسط قدرتهای منطقهایِ مبارز تحت فشار قرار میگیرند و از سوی دیگر از سیاستهای غیر حکیمانه و غیر مدبرانه احزاب کُردی حاکم متأثر میشوند. در این میان اما بازیگران دیگری به چشم میخورند که از جمله آنها میتوان به اسلامگرایان اشاره کرد؛ اسلامگرایانی که دوشادوش قدرتهای منطقهای و رهبران کُرد حاکم برای ایجاد شکاف در جامعه کُردی و نابودی قدرت مادی و معنوی آن تلاش میکنند. اگر فساد سکولارها نبود، اسلامگرایان ظهور و بروز پیدا نمیکردند و اگر فقدان آگاهی سیاسی مردم کُرد نبود، قدرتهای منطقهای و رهبران کُرد حاکم اینگونه جولان نمیدادند».
به طور کلی باید گفت که مردم کُرد درک درستی از واقعیت سیاسی ندارند. آنها از تجارب گذشته و حتی تجارب کنونی هم درس نگرفتند. بدینترتیب، مردم کُرد آمادگی رویارویی با این حجم از چالشها را ندارند. کُردها امروز از میزان مخاطرهبخش بودن گردابی که درحال غرق شدن در آن هستند، بیاطلاعند و نمیدانند در حال حرکت به سمت کدام سرنوشت هستند. اگر کُردها خیلی زود به تجدید نظر در نوع نگرش کنونی خود نپردازند، سرنوشتی جز سقوط در دره نخواهند داشت و بدینترتیب با شکستی به مراتب سختتر و سنگینتر از شکستهای پیشین مواجه خواهند شد.