آشنایی با رهبران اخوان المسلمین از ابتدا تاکنون
حسن البنا: المرشد الأول ومؤسس الجماعه (1928 – 1949)
حَسن احمد عبدالرحمن محمد بنا، بنیانگذار سازمان اخوانالمسلمین سال 1906 در مصر متولد و سال ۱۹۴۹ میلادی توسط عوامل دولت مصر ترور شد.
بنا به سال ۱۹۰۶ در دهکده محمدیه در دلتای رود نیل از نواحی بحیره مصر چشم به جهان گشود.
در جوانی به عضویت انجمن مکارم اخلاق الاسلامی و همچنین انجمن جوانان مسلمان در آمد.
حسن بنا در مارس ۱۹۲۸ جمعیت اخوانالمسلمین (الاخوانالمسلمون) را با شش عضو طرفدار و شاگردان محلی تشکیل داد.
هنوز دو سال از شکلگیری این جنبش نگذشته بود که تقریبا در همه ولایات مصر دفتر داشت و یک دهه قبل فقط در مصر حدود 500 هزار نفر به عضویت آن درآمدند.
او جنبشی را بنا نهاد که امروز یکی از قدرتمندترین نهادهای سیاسی در جهان عرب است.
حسن الهضیبی: المرشد الثانی للجماعه (1951 – 1973)
با مرگ حسن بنا در سال 1949 و با تاخیر دو ساله در انتخاب جانشین البنا، نوبت به الهضیبی رسید که تا سال 1973 عنوان رهبری اخوانالمسلمین را از آن خود کرد.
هرچند الهضیبی 59 ساله در زمان رسیدن به رهبری اخوانالمسلمین چهره چندان برجستهای در دنیای سیاست و دیانت مصر نبود، اما در سالهای رهبری این گروه با نگارش کتابهای تاثیرگذاری چون «دعاه لا قضاه» که نوعی رد دیدگاه تکفیری دگراندیشان بود برای خود اعتباری در محافل سیاسی و مذهبی کسب کرد.
وی دانشآموخته حقوق و منصب قضاوت را تا زمان ترور حسنبنا در دست داشت.
اگرچه الهضیبی مخالف رویکردهای خشونتآمیز برخی جناحهای افراطی منشعب از اخوانالمسلمین بود و مهمترین تلاشش برای تقویت جریان اعتدال در اخوان بود ولی با این حال بخاطر مخالفت ها با حکومت و تاکید بر اسلامی شدن قوانین در سال 1954 برای بار دوم زندانی و محکوم به اعدام شد ولی بعد حکمش به حبس ابد تخفیف یافت. یکسال بعد بخاطر سن زیادش از زندان خارج و تبعید شد و در سال 1961م حکم تبعیدش ملغی شد.
در سال 1965م مجددا همراه دیگر فعالان سیاسی مصری توسط نیروهای امنیتی جمال عبدالناصر، بازداشت شد و به زندان افتاد. با روی کار آمدن انور سادات و اعلام عفو عمومی از سوی او در سال 1971 الهضیبی هم آزاد شد. او یکسال بعد چشم از جهان فروبست.
عمر التلمسانی: المرشد الثالث للجماعه (1973 – 1986)
عمر عبد الفتاح عبد القادر مصطفى التلمسانی در دورهای رهبری اخوانالمسلمین را به عهده گرفت که دولتمردان مصر(انور سادات) بهدنبال تنشزدایی با این گروه و جلب همکاری آن به جای تقابل بودند.
هرچند حاکمیت، حاضر به رسمیت بخشیدن به اخوانالمسلمین و فعالیتهایش نبود، اما سیاست سادات که قبول این گروه به عنوان گزینهای در برابر چپگراها و تندروها بود فشارها را بر این گروه به شکل قابل توجهی کاهش داد.
التلمسانی که وی نیز حقوقدان بود در سال 1933 به واسطه دوستی با حسن بنا جذب اخوانالمسلمین شد.
پدر التلمسانی تاجری اصاله الجزایری(شهر تلمسان) بود لذا عمر التلمسانی و دستیارش مصطفی مشهور که بعدها به رهبری این گروه رسید از خانوادهای متمول بودند که به همین دلیل هم آماج انتقادات زیادی قرار گرفتند.
او در مجموع سه بار به زندان افتاد. اولینبار، در سال 1948م سپس در سال 1954 به عنوان فعال سیاسی زندانی شد که تا سال 1971 که سادات عفو عمومی داد، در زندان بود.
پس از مرگ الهصیبی به رهبری اخوان رسید که دوره رهبری ایشان مصادف با دوران سیاه امضا قرارداد کمپ دیوید با اسرائیل توسط سادات بود که به سازماندهی تظاهرات گسترده علیه سادات منجر شد که در سال 1981م ایشان بهمراه بسیاری از کادر و اعضا اخوان مجددا راهی زندان شدند. و در سال 1986م درگذشت که با تشییع جنازه ای میلیونی با حضور رهبران و متفکرانی از جهان اسلام به خاک سپرده شد.
مهمترین تالیف ایشان کتاب ذکریات لا مذاکرات است که درباره عقاید و ایدئولوژی و تاریخ اخوان المسلمین نوشته شده است که از معتبرترین منابع شناخت اخوان به حساب می آید.
محمد حامد أبوالنصر: المرشد الرابع للجماعه (1986 – 1996)
ابونصر در 1913م متولد و در سال 1934م به اخوان پیوست.
با دیگر رهبران اخوان در سال 1954م زندانی شد و حکم 25 سال زندان برایش صادر شد که با گذراندن 20سال زندان در سال1974م ازاد شد.
رهبری ابونصر بر اخوانالمسلمین متضمن چالشهای زیادی بود و او طی ده سال از سال 1986 تا زمان مرگش در سال 1996 که این سمت را برعهده داشت فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشت.
بزرگترین چالش از ناحیه مخالفان داخلی او در اخوانالمسلمین بود که از سایر نامزدهای احراز رهبری گروه چون صلاح شهیدی و حسین کمالالدین حمایت میکردند. ابونصر در واقع با حمایتهای فراگیر مصطفی مشهور، دستیار ارشد رهبر قبلی گروه که پس از او به رهبری رسید، سکان هدایت اخوانالمسلمین را به دست گرفت.
بیشترین هم ابوالنصر بر تقویت تشکیلاتی اخوان صرف شد.
همچنین در این دوره اخوان با همه دشواری هایی که برای فعالیت داشت با ائتلاف با احزاب الاحرار و العمل در انتخابات شرکت کرد و توانست 36 کرسی را از آن خود کند.
با وجود همه چالشها دوره ریاست ابونصر به نوعی با گسترش محبوبیت اخوانالمسلمین در کشورهای عربی مقارن شد و جایگاه این گروه به عنوان سازمانی فراملیتی در کشورهای عربزبان را تثبیت کرد. از مهمترین اقدامات فراملیتی اخوان در این دوره میتوان به تلاش بسیار ابوالنصر در راستای اصلاح روابط بین رهبران مجاهدین افغانستان و همچنین نقش آفرینی در جنگ کویت و محکومیت حضور نظامی امریکا در منطقه اشاره کرد.
چهارمین رهبر اخوانالمسلمین سال 1996 چشم از جهان فروبست.
مصطفی مشهور: المرشد الخامس للجماعه (1996 – 2002)
مصطفی مشهور پنجمین رهبر اخوانالمسلمین در سال 1921م در خانوادهای ثروتمند و ملاک متولد شد که روابط نزدیکی با رهبران سیاسی مصر داشت.
وی در سال 1936م به عضویت اخوان در امد. شاید اولین تجریه سخت زندگی وی قضیه مشهور به “سیاره الجیب” در سال 1948م باشد که در این سال مشهور به جرم همکاری در ترور پاشا دستگیر و در طول سال (1948-1951 م) 98جلسه محاکمه برایش تشکیل شد و سخت ترین شکنجه ها را تحمل کرد.
بار دوم در سال 1954م به جرم شرکت در ترور ساختگی مبارک درحالی که در این زمان مشهور در شهر “مرسی مطروح” کارمند بود و از قاهره دور بود.
دستگیر و تا سال 1964م زندانی بود.
درسال 1965م بار دیگر ناصر برای تمام کسانی که قبلا زندانی بوده اند ومدت زندانشان سپری شده بود حکم زندان داد و دوباره مصطفی دستگیر و تا عفو عمومی 1971م سادات در زندان بود.
بعد از ترور سادات با جمعی از اعضای مکتب ارشاد اخوان به کویت رفتند. مصطفی مشهور در سخنرانی اعلام کرد :” اخوان هیچ نقشی در ترور سادات نداشته است و عمل ما منطبق بر گفتار مرشد ثانی است که فرمود”دعاه لا قضاه” و راه ما دعوت مردم به حکمت و موعظه حسنه است نه حکم و قضاوت”.
سپس در سال 1986م با اعضای مکتب ارشاد به آلمان (فرانکفورت) رفتند.
همه این سختی ها و نزدیک به گذران نیمی از عمر در زندان های طاغوت، باعث نشد مصطفی آرمانها و راه و رسم حسن البنا را فراموش کند و همیشه جوانان را به دوری از افراط و خشونت، و فعالیت های اجتماعی تشویق میکرد.
وی بعد از مرگ التلمسانی به قاهره برگشت و نائب مرشد عام، ابوالنصر شد و بعد از وفات ابوالنصر در سال 1996 به رهبری برگزیده شد. البته تاریخ نگاران مصر و مطلعین اخوان معتقد هستند بعد از مرگ الهضیبی در 1973م در اصل این مشهور بود که صحنه گردان و رهبر اصلی اخوان در این سالها بود.
مشهور به اعتراف متفکرین و سیاسیون مصر، عقل محوری افراطی در تصمیماتش حاکم بود و از هرگونه درگیری و مواجهه مستقیم با دولت جلوگیری می کرد.
ایشان غلبه کار سیاسی بر دعوت و تربیت مردم را خطا میدانست و بیش از آن که به دنبال تقویت رویکرد ایدئولوژیک گروه باشد برای توسعه ساختارهای تشکیلاتی -که در طول سالهای زندان رهبران تخریب شده بود- تلاش کرد که نتیجه آن افزایش توان سیاسی گروه هم بود و اول تشکل سیاسی در مصر شد و توانست محلس را بدست بگیرد که البته توسط مبارک منحل اعلام شد. شاید به همین دلیل بود که اخوانالمسلمین در دوره رهبری او روزگاری کم تنش را در مصر پشت سر گذاشت و بعنوان بهترین دوره حرکت نامیده می شود.
دوره رهبری رسمی او خیلی طولانی نبود و او پس از شش سال در سال 2002 م فوت کرد و جای خود را به مامون الهضیبی داد.
محمد المأمون الهضیبی: المرشد السادس للجماعه (2002 – 2004)
محمد المأمون حسن إسماعیل الهضیبى ششمین رهبر اخوانالمسلمین در سال 1924م کوتاهترین دوران رهبری در این گروه را داشت و تنها دو سال پس از به عهده گرفتن این مسئولیت در سال 2004 میلادی چشم از جهان فروبست.
او که پسر دومین رهبر اخوانالمسلمین بود از کودکی با اخوان آشنا گردید و مانند پدرش درس حقوق خواند و در بازداشتهای سال 1956م قاضی محکمه در غزه بود و همانجا ماند اما به خاطر مقاومت درمقابل جیش صهیونی دستگیر و بعدها به ناصر تحویل شد و تا سال 1971م در زندان ماند.
وی در دوره ابوالنصر سخنگوی رسمی اخوان بود و در دوره مشهور بعنوان نائب مرشد انتخاب شد.
او بر خلاف تعدادی از اسلاف خود، معتقد به ضرورت تقویت دیدگاههای ایدئولوژیک بود، اما عمرش آنقدر نبود که دیدگاههای خود را اجرایی کند.
دوران رهبری او با بالا گرفتن دوباره اختلافات با حاکمیت همراه بود و موجی از دستگیریها برای مهار فعالان این گروه در مصر به راه افتاد. الهضیبی پسر به نوعی ادامهدهنده باورهای الهضیبی پدر بود و از این بابت لااقل با دو سلف خود تفاوتهای زیادی داشت.
او هم معتقد به حذف اختلافات مذهبی و حرکت در جهت یکپارچگی جهان عرب بود و در راه تحقق این هدف گامهایی هم برداشت که چراغ راه محمد مهدی عاکف، خلفش شد.
مهمترین اثر وی کتاب “الإخوان المسلمون 60 قضیه ساخنه” است که در سال 1998م چاپ شد و به بیان جایگاه اخوان المسلمین در میان گروه های مختلف اسلامی می پردازد و در ادامه برخی عقاید و شعارهای اخوان را توضیح میدهد. همچنین به علل و چرایی انشعاب برخی جریانات از اخوان می پردازد.
محمد مهدی عاکف: المرشد السابع للجماعه (ینایر 2004 – 16 ینایر 2010)
محمد مهدی عثمان عاکف درسال تولد اخوان المسلمین(1928م) متولد شد و در 12سالگی با اخوان آشنا شد و از همان طفولیت از مریدان البنا بود و تحت نظر شیوخ اخوان تربیت یافت.
درسال 1951م به دانشگاه حقوق رفت و در جنگ ضد انگلستان رهبری گردانهای دانشجویی بود و به همین خاطر بعد از انقلاب مسئول امور دانشجویان اخوان بود.
درسال1954م به اتهام همکاری با سرلشکر عبدالمومن عبدالرئوف، از امرای ارتش که رهبریکودتا علیه ملکفاروق آخرین پادشاه مصر را به عهده داشت، دستگیر و در ابتدا به اعدام محکوم شد ودر تجدیدنظر حکمش به ابد تخفیف یافت و تا 1974م در زندان بود.
بعد از آزادی به ریاض سعودی رفت و مشاور و مسئول همایشهای بین المللی “مجمع جهانی جوانان مسلمان” شد. سپس مدیر مرکز اسلامی مونیخ گردید.
عاکف از سال 1987م (تا به حال) به عضویت مکتب ارشاد (بالاترین هیئت رهبری اخوان) در آمد. در سال 1987 به پارلمان مصر راه یافت و در سال 1996م در قضیه سلسبیل به اتهام “مسئولیت تشکیلات جهانی اخوان” به سه سال حبس محکوم شد.
وی در سال 2004م به رهبری اخوانالمسلمین رسید.
بدلیل حضور نظامی امریکا در منطقه و بالاگرفتن جنگ مذهبی، در این دوره مواضع ضد امریکایی و وحدت گرای اخوان بروز بیشتری داشت.
عاکف در مصاحبه ای با روزنامه کویتی النهار گفته بود: «چه مانعی دارد که مذهب شیعه گسترش یابد؟! سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی 56 عضو سنّی مذهب دارد، حالا چرا باید از تنها کشور شیعه جهان ترسید؟!» وی همچنین از برنامه اتمی ایران، حتی با احتمال هدف ساختن بمب اتمی، حمایت کرد.
عاکف در پاسخ به این سوال که «آیا مقالات یوسف ندا (مسئول روابط بین الملل اخوان) خطوط قرمز را زیر پا نگذاشته؟» اظهار داشت: «مطالبی که ایشان در باره شیعه نوشته است همان مطالبی است که ما بر اساس آن تربیت شده ایم. من با او در باره نگاه مثبت به تشیع موافقم.
در جریان جنگ 33 روزه لبنان هم وی اعلام کرده بود که حاضر است ده ها هزار نیروی نظامی برای حمایت از حزب الله اعزام کند.
عاکف ضمن انتقاد از موضع حاکمان عرب در قبال جنگ اسرائیل با حزب الله، خطاب به رزمندگان مقاومت گفت: «شما همه ملت های عرب و مسلمان را سر بلند کردید…».
عاکف آنقدر از ایران، شیعه و حزب الله لبنان تعریف و تمجید و دفاع کرد و آنقدر علیه سران عرب حرف زد که سرانجام مواضع صریح وی، حساسیت کشورهای عربی و حکومت مصر را برانگیخت. این مسأله گاهی موجب اختلافات داخلی در اخوان المسلمین هم می شد؛ چرا که رژیم مصر به این بهانه، فشارها را بر اخوان المسلمین بیشتر می کرد. در نهایت درسال2010م برای کاهش فشارها بر اخوان از رهبری کنار رفت و یکی از نزدیکان وی به نام محمد بدیع به جای او انتخاب شد. هرچند او خود ضمن اشاره به بروز برخی اختلافات(بین جریان قطبی و اعتدالگرای اخوان)، سن بالایش را دلیل کناره گیری اش اعلام کرده بود.
محمد بدیع: المرشد العام الثامن (16 ینایر 2010 – حتى الآن)
محمد بدیع عبد المجید سامی در سال 1943م متولد شد.
وی که استاد دانشگاه بنی سویف بامدرک دکتری دامپزشکی بود، سابقه 13 سال حبس در زندانهای حکومت مصر را در پرونده دارد. وی اولین بار در سال 1965 به مدت 9 سال و برای بار دوم در سال 1998 بمدت 75 روز در قضیه بنی سویف و بار سوم در سال 1999 به مدت پنج سال به حبس محکوم شد، اما در سال 2003 از زندان آزاد شد.
بدیع پس از انتخاب به رهبری جماعت در سال 2010م اعلام کرد : «اصلاح جامعه تنها از راههای مسالمت آمیز و مبارزات قانونی، به دور خشونت و اجبار و از طریق گفتوگو و مذاکره امکان پذیر است. به همین دلیل در آن زمان تاکید کرد، جماعتی که «حسن البنا» در سال 1928 میلادی بنیانگذار آن بود، تمام اشکال و انواع خشونت را از هر طرف چه حکومت و چه معارضان و چه جماعت رد میکند.»
بدیع سعی کرد با احتیاط کامل حرکت کند و بدون اشاره و اسم آوردن از سران عرب و پرهیز از اختلافات و تاکید بر مشترکات، راه مرشد قبلی یعنی محمد مهدی عاکف را دنبال کند. وی در یادداشتی وظیفه فرمانروایان امت را خدمت به اسلام دانسته بود و گفته بود:: «فرمانروایان کی از خواب غفلت بیدار می شوند تا مسئولیت شان را ادا کنند؟ چه وقت درک می کنند که خواسته اصلی از ایشان، پشتیبانی از یکدیگر، وحدت اسلامی و ترک اختلافاتی است که توانمندی هایشان را به ناتوانی مبدل کرده است؟ به تحقیق فرماندهان یک و نیم میلیارد مسلمان، توان مقابله با چند میلیون صهیونیست را که با مقدسات ما بازی می کند، دارند! در توان شان هست که پیروزی مطلوب و خواسته شده را متحقق سازند و به ویژه که خزانه های زیرزمینی در سرزمین های اسلامی تعبیه شده است».
کارشناسان تا پیش از آغاز انقلاب 25 ژانویه مصر بر این باور بودند که دیدگاههای بدیع جماعت را سازمان یافتهتر کرد و همین موجب شد تا این سازمان بیش از فعالیتهای سیاسی بر فعالیتهای ایدئولوژیکی و تربیتی و سازمانی تمرکز کند، اما انقلاب مردم مصر همه محاسبات بدیع و جماعت را به هم ریخت و آنها خود را در برابر فرصتی یافتند تا پس از 80 سال فعالیت محرمانه و سری، به صورت علنی وارد عرصه سیاسی مصر شوند.
به این ترتیب پس از پیروزی انقلاب مصر و سرنگونی حکومت حسنی مبارک، جماعت اخوان المسلمین به رهبری محمد بدیع در انتخابات پارلمانی مصر شرکت و بیشترین کرسیها را به خود اختصاص داد تا پس از آن در انتخابات ریاست جمهوری مصر «خیرت الشاطر» را به عنوان کاندیدای خود در این انتخابات معرفی کرد و چون خیرت الشاطر به دلایل قانونی توسط کمیته انتخابات رد صلاحیت شد، «محمد مرسی» به عنوان کاندیدای جماعت معرفی و به ریاست جمهوری مصر برگزیده شد.
در جریان اعتراضات پس از کودتای ۲۰۱۳ علیه محمد مرسی که به اعتراض گسترده اخوان المسلمین و تحصن آنها در مسجد رابعه عدویه در قاهره و چندین نقطه دیگر در مصر انجامید، محمد بدیع در جمع هواداران اخوان ظاهر شد و دستگیری محمد مرسی را محکوم کرد. دولت موقت مورد حمایت نظامیان حکم به دستگیری وی داد. پس از دستگیری وی بارها به همراه محمد مرسی در دادگاه ظاهر شد و مشروعیت دادگاه را زیر سوال برد. در سال ۲۰۱۴ دادگاهی بدوی در مصر وی را به همراه ۶۸۲ نفر از اعضای اخوان المسلمین به اعدام محکوم کرد.
منبع: مجله الکترونیکی اخوت