دسته‌بندی نشده

درباره فعالیت‌های نهاد آمریکایی USAID در خاورمیانه؛ خیریه در خدمت استعمار!

فاطمه شاه آبادی – همیشه قرار نیست جاسوسی با اقدامات پیچیده مخفیانه انجام شود، گاهی جاسوسان با پوشش خیریه به مناطق مختلف دنیا ارسال می‌شوند و با جمع آوری اطلاعات در زمینه های مختلف حتی در جهت کودتا، نسل کشی، استحاله فرهنگی و… در کشورهای هدف گام برمی‌دارند. امروزه خیریه های زیادی با اهدافی همچون حقوق زنان، حفظ محیط زیست، کمک های مالی و ارائه خدمات فعالیت می کنند اما گاهی باید مظنون بود که ممکن است این اهدافِ متعالی، در ظاهر خیرخواهانه و ترقی جویانه پوششی برای فعالیت های جاسوسی با کمک سرویس های اطلاعاتی باشند. در این خصوص برای واکاوی فعالیت ها آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده که در پوشش خیریه در مناطق مختلفی از دنیا فعال است با آقای امین رضایی نژاد، مدیر گروه شبه قاره اندیشکده جریان، به گفتگو نشستیم.

در ابتدای شروع بحث در خصوص تاریخچه USAID، اینکه در چه زمانی، در چه مکانی و با چه هدفی تاسیس شد و عمده فعالیت هایش در ابتدای تأسیس چه بوده است، اگر ممکن است توضیحاتی را بفرمایید؟

در تاریخ 5 ژوئیه 1947 بعد از پایان جنگ جهانی دوم جرج مارشال وزیر خارجه هری ترومن در سخنرانی خود، برای نجات کشورهای اروپایی از بحران اقتصادی و جلوگیری از ورود این کشورها در دام کمونیسم پیشنهاد می دهد که کمک های مالی ای توسط آمریکا به این کشورها صورت گیرد. ده کشور اروپایی هدف این کمک ها بودند، بریتانیا، دانمارک، سوئیس، سوئد، پرتغال، فرانسه، ترکیه، یونان و هلند از این طرح استقبال کردند و بقیه کشورها نپذیرفتند. این طرح با نام بازسازی اروپا ERP از سال 1947 تا سال 1949 در اروپا اجرا شد که مبنایی لیبرالیستی داشت چراکه مارشال معتقد بود رفاه اقتصادی از افتادن مردم در دام اتوریته، و رادیکالیسم، از شکل گیری فاشیسم و ناسیونالیست افراطی جلوگیری می کند و در نتیجه جریان جهانی سازی با سرعت خوبی به وقوع می‌پیوندد.

در سال 1949 پس از پایان طرح ERP ایالات متحده هدف گذاری جدیدی را انجام و در سال 1950 طرح «چهار برنامه» را ارائه داد. هدف ِ طرح چهار برنامه، خلق بازارهای جدید برای ایالات متحده بود که از طریق کاهش فقر مردم و افزایش تولید در کشورهای در حال توسعه صورت می گرفت. یعنی توجیه این بود که اگر مردم رفاه داشته باشند بیشتر خرید می کنند پس بازار مصرف و مصرف مداوم و مصرف گرایی از این طریق رواج پیدا می‌کند و ایالات‌متحده فروشنده‌ای دائمی باقی خواهد ماند به شرط اینکه کشورهای دیگر توان خرید داشته باشند. کاهش خطر کمونیسم، از دیگر اهداف این طرح بود که از سال 1950 تا سال 1952 اجرا شد.

از سال 1952 تا سال 1961 این طرح به صورت دیگری اجرا شد که US.aid  نام گرفت. این طرح نیز تجربه بسیار موفقی بود که طرح پیشین در راستای سیطره و گسترش چنبره اقتصادی ایالات متحده را اصلاح و پیاده سازی میکرد. با پایان این طرح در نوامبر سال 1961 جان اف کندی، US.aid  را به عنوان یک سازمان تحت وزارت خارجه آمریکا، تعریف کرد و نام آن به آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده United State Agency for International Development یا  یو اس آی دی (یوساید) تغییر یافت.

بعد از شکل گیری آژانس در چارچوب وزارت خارجه این آژانس به عنوان یک طرح برای اجرای دیپلماسی عمومی ایالات متحده مطرح بود و هدف آن بهبود وجه ایالات متحده از طریق کمک این کشور به سایر کشورهای دنیا بود.

استوارت هال یک پژوهشگر اروپایی است که در مورد این سازمان آمریکایی تحقیقات زیادی را انجام داده است. او پس از مرور تاریخچه این سازمان اعلام می‌کند: واضح هست که اجرای USAID در کشورهای دنیا در جهت اقدامات بشر دوستانه نبوده است، بلکه اساساً به خاطر پیشبرد منافع ایالات متحده بوده است. یکی از تحلیلگران سیاسی اسپانیایی با نام مانوئل ئی‌یپه نیز معتقد است بخش وسیعی از سازمان‌های مردم نهاد که توسط آژانس USAID  (یوساید) تاسیس شدند نه مردمی اند نه مستقل بلکه برای پیشبرد اهداف کثیفی به وجود آمده اند.

یکی از اقدامات آژانس پس از ورود به کشورهای مختلف تشکیل NGO می باشد. جالب است بدانید جف استین در مقاله خود در واشنگتن پست می‌گوید: سیا برای پوشش مأموران خود از دو روش استفاده می کند، یک روش آن است که ماموران خود را تحت عنوان کارمندان سفارت‌های ایالات متحده در کشورها اعزام می کند و دیگر آنکه از USAID استفاده می‌کند که یا به عنوان نمایندگی ها یا کارشناسانِ این سازمان برای جاسوسی اعزام می‌شوند.

تاریخچه این سازمان خیلی مفصل است، اگر بخواهیم مهمترین اقدامات این سازمان را بررسی کنیم، باید به سال 1957 اشاره کنم که آژانس با مدیریت آقای دَن میتریون که کارمند رسمی CIA بود دفتری را تأسیس کرد. یعنی از زمانی که آژانس هنوز us.aid بود، این فرد به این سازمان اضافه شد و چهار سال هم مامور آموزش نیروهای آژانس بوده است، بعد از آن وی مامور می‌شود تا نیروهای پلیس دیکتاتوری های دنیا را که حامی ایالات متحده بودند برای شکنجه، بازجویی و … آموزش دهد. در سال 1974 کشورهای ویتنام جنوبی، ایران، یونان، تایوان، برزیل و اروگوئه در  دوره های آقای میتریون شرکت می‌کنند. در اولین پروژه ای هم که خود را به خوبی نشان می‌دهد، سرنگونی خواگولارت (معروف به دولت جانگو) بود. آقای میتریون طی چهار سال یعنی اواخر 1961 تا اوایل 1964 از طریق آموزش 10600 نیروی پلیس، دولت آقای جانگو را سرنگون می‌کند. این 10600 نفر تحت عنوان مزدور به آمریکا رفته و پس از آموزش توسط سیا به برزیل بازگشتند و عملیات سرنگونی را اجرا کرده و آقای خوزه سارنی به عنوان دیکتاتور نظامی را بر سرکار آوردند.

بخش کاهش باروری، عقیم سازی و هم‌جنس بازی و سقط جنین به USAID سپرده می‌شود و از سال 1977 آژانس یک برنامه عظیم کنترل جمعیت را در کشورهای بنگلادش، پاکستان، هند، اندونزی، تایلند، فیلیپین، ترکیه، نیجریه، مصر، اتیوپی، مکزیک، کلمبیا و برزیل راه اندازی می‌کند. در خیلی از این کشور ها این برنامه ها همچنان جاری‌ست.

چرا سیستم اطلاعاتی برزیل متوجه این اعزام، آموزش ها و تعداد بسیار بالای نیروها نمیشود؟

چون آنها تحت عنوان خیریه حضور پیدا داشتند و کاملا تحت پوشش سیا بودند پس به آسانی نمیشد توطئه را شناسایی کرد.

در سال 1969 هدف بعدی میتریون، کشور اروگوئه بود. در این کشور جنبش توپاماروآ در 1963 شکل گرفته بود که جنبش کشاورزی مبتنی بر زمین بود. توپاماروآ، اینکاهایی بودند که از 1963 در تلاش بودند تا دیکتاتوری فاستینو هریسون را در اروگوئه سرنگون کنند و داشتند شهر به شهر مناطق مختلف اروگوئه را فتح می‌کردند و در حال نزدیک شدن به پایتخت بودند که میتریون تحت عنوان کارشناس کشاورزی به اروگوئه رفت و با آموزش شکنجه های عصبی و روانی به مزدوران دولت هریسون، به دیکتاتور اروگوئه کمک کرد تا جنبش توپاماروآ را سرکوب کنند. اتفاق عجیبی که قابل ذکر است این است که آنها آزمایش های عصبی و روانی را بر روی گدایان خیابانی تست می‌کردند یعنی افراد بی خانمان اطراف شهر مونته ویدئو را جمع آوری می‌کردند و بر روی آنها به نیروهای دیکتاتوری انواع شکنجه ها را آموزش میدادند. حتی برای تستِ برخی شکنجه ها، گروهی از زنان را از کشور برزیل وارد کردند!

اگر بخواهم یک نمونه از این شکنجه ها را که آقای مانوئل هیوا، جاسوس سیا و همکار میتریون، در کتاب ترورهای مخفی ذکر کرده است بازگو کنم آن است که دور دندان های زندانیان را سیم برق می‌پیچیدند و سپس جریان برق را وصل میکردند. مورد دیگر برای شکنجه، پخش مستمر صدای جیغ زنان بود. انواع مختلف شکنجه انجام می‌شده که اصلا و به هیچ وجه قابل گفتن نیست.

در نهایت چریک های توپاماروآ، آقای میتریون و دو دیپلمات انگلیسی و آمریکایی را دستگیر کرده و در قبال آزادی میتریون از هریسون خواستند که ۱۵۰ هزار نفر از نیروهای آنها را آزاد کند و چون هریسون از این کار سر باز زد، آنها نیز میتریون را تکه تکه کرده و اعضای بدنش را در بسته هایی گذاشته و در مونته ویدئو پخش کردند.

برای ذکر نمونه دیگری از همکاری های آژانس با دیکتاتوری ها، خوب است به اندونزی در سال 1965 اشاره کنیم که دولت ملی‌گرای سوکارنو، با ایالات متحده همکاری نمی‌کرد، بنابراین خانم استنلی آن دون‌هام، از سوی دولت آمریکا، تحت پوشش پرداخت ماکروفایننس یا وام های خرد از طریق آژانس برای کمک مالی به شهروندان اندونزیایی برای اینکه بتواند مشاغل خانگی ایجاد کنند، به این کشور اعزام شد. این خانم حین بررسی لیست افراد درخواست کننده وام، توانست لیستی از طرفداران سوکارنو در دولت مستقر را تهیه ‌کند. وقتی که آمریکا برای سرنگونی دولت سوکارنو به سوهارتو کمک کرد، بیش از دو و نیم میلیون نفر که اسامی آنها توسط خانم دون‌هام تهیه شده بود، کشته شدند. یعنی آژانس لیست این افراد را به دولت سوهارتو داده بود تا آنها را به قتل برساند.

نکته مهم این است که حتی خود ِ سیا هم اعلام کرد این بزرگترین کشتاری بوده که توسط سیا انجام شده است نه توسط ایالات متحده. یعنی این کشتاری بوده است که آژانس و سیا به سوهارتو کمک کردند.

سپس خانم دون‌هام با لولو سِویست‌رو، یکی از ژنرال‌های دیکتاتوری سوهارتو، ازدواج میکند و فرزند حاصل از این ازدواج، باراک حسین اوباما می‌شود.

اگر بخواهم باز هم جنایات USAID را ذکر کنم باید از مقابله با شورشیان مایا در کشور گواتمالا در سال 1970 صحبت کنم که در زمان دیکتاتوری رایت مونت صورت گرفت. کشتار بسیار گسترده ای رخ داد تا این شورش سرکوب شود. ویکتوریا اسنفورد، کارشناس حقوق بشر و حقوق مهاجرین، در مورد این کشتار چنین گفته است: « مسئولیت این کشتار بر عهده USAID است چون این آژانس بود که وظیفه ارائه کمک های مالی و تسلیحاتی را به نیروهای امنیتی گواتمالا بر عهده داشت».

آژانس وقتی پک های بزرگ بشر دوستانه، مثل گونی‌های آرد را به این کشور ارسال میکرد، بین این پک ها، سلاح یا پول جاسازی می‌کردند.

در ادامه لازم است، در خصوص نقطه عطف آژانس در سال 1974 صحبت کنم که برنامه بزرگترین نسل کشی تاریخ توسط آژانس امنیت ملی ایالات متحده تصویب و اجرا شد. این برنامه یا سند معروف، SSN 200 نام دارد. بر طبق این سند، آمریکایی‌ها معتقد بودند که رشد سریع جمعیت در مناطقی از جهان اتفاق می‌افتد که عمده منابع دنیا در آنجا متمرکز است پس برای اینکه آن مناطق از منظر اجتماعی و سیاسی ناپایدار نشوند، باید طرح های کنترل جمعیت به انواع مختلف را در آن مناطق توسعه یابد تا جلوی رشد جمعیت و ناپایداری ها گرفته شود و در نتیجه جریان انتقال مواد خام از آن کشور ها به ایالات متحده با خللی مواجه نشود. طرح هایی که تصویب شدند عبارتند از: تشویق به کاهش بارداری، سقط جنین، اشاعه هم‌جنس بازی، آلوده کردن مردم به عوامل بیماری‌زا مانند ایدز، راه اندازی جنگ های داخلی و حمایت تسلیحاتی از شورشیان، ایجاد مراکز عقیم‌سازی و ….

بخش کاهش باروری، عقیم سازی و هم‌جنس بازی و سقط جنین به USAID سپرده می‌شود و از سال 1977 آژانس یک برنامه عظیم کنترل جمعیت را در کشورهای بنگلادش، پاکستان، هند، اندونزی، تایلند، فیلیپین، ترکیه، نیجریه، مصر، اتیوپی، مکزیک، کلمبیا و برزیل راه اندازی می‌کند. در خیلی از این کشور ها این برنامه ها همچنان جاری‌ست.

یعنی با توجه به این سوء پیشینه، کشوری مثل پاکستان اجازه کنترل جمعیت را به این آژانس داده است؟ آیا از اهداف آژانس آگاه نیستند؟

متاسفانه اجازه داده اند، مثلا عمران خان از زمانی که بر سر کار آمد با این آژانس قرار داد همکاری ای را برای کاهش جمعیت امضا کرد. لذا به نظر من آگاه نیستند و از اهداف و اطلاعی ندارند. مشکلی که وجود دارد این است که حتی جامعه نخبگانی هم از این مسائل آگاهی و اطلاع ندارند و رسانه ها هم روی این موضوعات کار نمی‌کنند، در نتیجه از طریق طرح هایی که دولت ارائه می‌دهد، جامعه به راحتی کانالیزه می‌شود.

به عنوان مثال پس از اشغال افغانستان توسط شوروی، در این کشور جریانی تحت عنوان «مجاهدین افغان» یا همان عرب افغان‌ها ایجاد شد که برای آموزش مقابله با سربازان شوروی به عربستان، پاکستان و مصر می‌رفتند.

در اینجا خانم دون‌هام دوباره مطرح می‌شود، وی به پاکستان رفته و مسئول اهدای یک سری کمک ها به عرب افغان ها میشود، یعنی طالبان کنونی که آن زمان تحت عنوان مجاهدین عرب افغان می‌جنگیدند. این گروه توسط مادر باراک اوباما تغذیه می‌شدند و اتفاقات جالبی رخ می‌دهد مثلا در سال 1986 او یک قرارداد پنجاه میلیون دلاری با یک چاپخانه در نبراسکا می‌بندد و منابع درسی مورد نیاز بچه های عرب افغان را تهیه می‌کند. برخی سوالاتی که در این کتب نوشته شده غرض تربیتی ِ مؤلفان را به خوبی آشکار می‌کند، به عنوان مثال در کتاب سوم دبستان، سوال ریاضی این بوده است: «یک گروه از مجاهدین به 50 سرباز روسی حمله میکنند، در آن حمله 20 سرباز روسی کشته می‌شوند، چند سرباز روسی فرار می کنند؟»

این کتب تا سال 1994 توزیع می‌شد ولی حتی از آن سال هم که کتب دیگر توزیع نشدند، خودشان آن کتاب ها چاپ می‌کنند.

نحوه شروع ارتباط گیری آژانس با دولت پاکستان چگونه بوده است؟

آژانس در مناطق مختلف جهان، دفاتر منطقه ای دارد، مثلا دفتر خاورمیانه، دفتر آسیای میانه، دفتر اروپای غربی، دفتر شمال آفریقا، اما نکته اینجاست که در دو کشور افغانستان و پاکستان به طور اختصاصی دو دفتر کشوری دارد و مستقیماً به این دو کشور پرداخته می‌شود. پروژه های آژانس در پاکستان بسیار زیاد هستند و طیف وسیعی از امورات را هم در بر می‌گیرند؛ از آموزش گرفته تا کشاورزی و حتی کمک به گروه های مذهبی! توسعه فناوری‌های مبتنی بر انرژی های پاک، امداد رسانی در حوادث، تاسیس مدرسه و کالج و حتی پروژه های سدسازی و هر آنچه که فکر بکنید را آژانس در پاکستان انجام میدهد و مبالغ هنگفتی نیز هزینه می‌کند اما کارهای جاسوسی خود را هم پیش می‌برد. به عنوان مثال در ایالت بلوچستان که نسبت به سایر مناطق پاکستان محروم‌تر هست، آژانس اقدام به تأسیس مدرسه نمود و معلم های مدرسه هم عمدتا توسط آژانس تعیین می‌شوند. در یکی از کلاس‌های درس، معلم به دانش آموزان نحوه نوشتن مشخصات فردی مثل اسم، فامیل، شماره آی‌دی، آدرس منزل و… را آموزش می‌دهد و سپس در ادامه از دانش آموزان می‌خواهد به عنوان تمرین مشخصات ۱۰ نفر از اهالی محله را طبق روشی که آموزش داده بود، لیست کنند و بیاورند! مشابه همان روشی که خانم دون‌هام در اندونزی اجرا کرد و از طریق ثبت نام برای وام به اطلاعات افراد دست پیدا کرد.

شما در پاکستان مکانی را پیدا نخواهید کرد که آژانس فعال نباشد، از شمال تا جنوب حضور دارند.

به جز مدرسه و مباحث مربوط به آن، چه کارها و پروژه های فرهنگی ای توسط آژانس در پاکستان انجام می‌شود؟

مثلاً در آنجا NGO هایی را تأسیس کرده اند که در حوزه حقوق زنان، توانمندی زنان، جنبش های جوانان و محیط زیست هستند. بعضی از این NGO ها آنقدر بزرگ شده اند که تبدیل به احزابی شده اند که در انتخابات احزاب ملی شرکت می‌کنند.‌ گواه این ادعا برخی NGO های محیط زیست در ایالت سِند هستند که حتی سران احزاب را مجبور می‌کنند که در زمینه محیط زیست تحرکی نشان بدهند. مثلا آقای بلاوَل بوتو که رهبر حزب PP پاکستان است، چند وقت پیش طی یک حرکت نمادین در حمایت از محیط زیست با خواهرش چند لاک پشت را در سواحل اقیانوس هند رها کردند تا در رقابت با این NGO ها و احزاب عقب نیفتند.

برخی  NGO هایی که مربوط به جوانان هستند، رفتارهای غیرمذهبی را در بین آنان رواج می‌دهند و به دنبال استحاله فرهنگی، قبح شکنی و رواج فساد هستند.

از بعد اجتماعی چه اقداماتی را انجام می‌دهند؟

آژانس خدمات اجتماعی بسیار زیادی در پاکستان انجام میدهد. به طور مثال هنگامی که سیل می‌آید، سریعا چادرهای لجستیک را برپا و سایت های درمانی را دایر می‌کند.

مسئله جالبی را یکی از دوستانم در هلال احمر در این خصوص به من گفت که جا دارد آن را بازگو کنم. در سیل اخیر در پاکستان که خرابی زیادی به بار آورد، هلال احمر ایران به منطقه ای رفت که آژانس زودتر در آنجا حضور یافته‌ بود؛ پس از آنکه چادرهای امداد و نجات ایران برپا شد، پاکستانی ها دیگر به سمت چادرهای آژانس نرفتند؛ مردم اظهار داشتند که شما ایرانی ها مسلمانید اما آنها کافر و نجس‌اند، ما نمی‌خواهیم از آنها خدمات بگیریم اما تا قبل از حضور شما چاره ای نداشتیم.

از آنچه که بیان شد، میتوان استنباط نمود که علیرغم حضور گسترده ای که آژانس در این کشور دارد از نظر فرهنگی و اعتقادی هنوز نتوانسته اند جامعه پاکستان را به خودشان متمایل کنند هرچند که سران یا برخی نخبگان با آنها همراه هستند.

آیا در مناطق شیعه نشین هم آژانس فعال است؟

بله در ایالت های شمالی که شیعه‌نشین هستند یا در ایالت پنجاب که ایالت بسیار پیشرفته ای هست، فعالند و متاسفانه چون نگاه امنیتی به اینها وجود ندارد، شهروندان به راحتی با اینها کار می‌کنند. برای مشخص شدن موضوع به طور مثال در نظر بگیرید اگر یک آمریکایی به ایران بیاید، حداقل بخش قابل توجهی از جامعه به راحتی با این فرد همکاری نمی‌کنند، اما چون این حساسیت در پاکستان به وجود نیامده است و حجم خدمت رسانی USAID هم بسیار زیاد بوده، نمی‌شود از مردم توقع داشت که به نیت و هدف آژانس پی ببرند.

آژانس نشان داد که بخش بزرگی از دیپلماسی، مبتنی بر دیپلماسی عمومی‌ست و فعالیت هایی مانند USAID می‌توانند بخش پوششی دیپلماسی امنیتی را هم در برگیرد. همچنین ارتباط مستقیم با مردم در جوامعی که آسیب دیده هستند از این طریق، می‌تواند شبکه انسانی عظیمی برای کشور هدف ایجاد بکند و بهره برداری از این شبکه عظیم انسانی در راستای اهداف کشور هدف قطعا مطلوب و کم هزینه خواهد بود. تصوری که وجود دارد این است که برای خیریه باید سرمایه گذاری زیادی صورت بگیرد، در حالی که بازگشت این سرمایه قطعا میان مدت، دراز مدت و کم هزینه خواهد بود.

به طور مقایسه ای، آژانس در کدام مناطق بیشتر فعال بوده است؟

آژانس فرصت محور عمل می‌کند، در هر جایی که فرصت وجود داشته باشد وارد عمل می‌شود.

عملکرد جمهوری اسلامی در مقابل اقدامات گسترده آژانس چه بوده است؟

متاسفانه به علت حضور نیروهای طالبان در پاکستان، رابطه ج.ا.ا با اهل تسنن این کشور چندان مثبت نبوده است و ایران برای کارهای فرهنگی و توانمندسازی روی شیعیان متمرکز شد.

در سال 2014 گروهی از حزب منهاج القرآن آقای طاهر القادری به ایران آمدند و بنده حدود 2 ساعت با ایشان که معاون شاخه جوانان حزب، معاون پارلمانی، معاون حقوقی و معاون اقتصادی بودند دیداری داشتم و متوجه شدم که آنها هیچ اطلاعی از این گونه مسائل ندارند و نسبت به بحث USAID خالی الذهن بودند.

حتی طلبه های شیعه هم که در ایران هستند، چیزی راجع به آژانس نمی‌دانند. صرفا می‌دانند که این آژانس آمریکایی‌ست و آمریکا هم بد است!

چرا ایران حساسیت در مورد آژانس را حداقل در کسانی که در ایران حضور دارند، ایجاد نکرده است؟

خود ایران هم چندان در این زمینه کار نکرده است. بعد از سال ۸۸ و به علت حضوری (بعضا تحت عنوان شرکت‌های کارآفرینی) که در جریان فتنه داشتند، پس از بازداشت نیروهای آژانس اسم USAID بر سر زبان ها افتاد وگرنه تا قبل از آن، خود ایرانی ها هم اطلاع چندانی از این مجموعه نداشتند.

اولین و آخرین پژوهش در مورد USAID را در ایران بنده انجام دادم و با توجه به اینکه پروژه های سنگین دیگری دارم و این یک کار جانبی بود، حتی فرصت نکردم این پژوهش را منتشر کنم. در فارسی هیچ کتاب، مقاله یا نوشته ای وجود ندارد که آژانس، اهداف آن و عملکردش را بررسی کرده باشد.

آیا بهتر نیست حداقل دیپلمات ها از این اطلاعات آگاه شوند؟

در ابتدا باید مشخص کنیم که هدف از این آگاهی بخشی چیست. اگر بخواهیم به سفرا یا رایزنان فرهنگی بگوییم که این آژانس چنین تاریخچه ای داشته است و در آینده می‌تواند برای منافع مسلمین، نه تنها منافع ایران، تهدید بزرگی باشد، باید ابتدا دستور کار مشخص شود که دیپلمات های ما چه کاری می‌توانند انجام دهند و چه هدفی را میتوانیم دنبال بکنیم. اگر بشود طرح هایی را با مشورت با دیپلمات ها ارائه داد، آنگاه انتشار این مطالب مفید خواهد بود.

اگر دستگاه سیاست خارجی ما مطلع بشود که آژانس در برخی کشور ها چه اقداماتی را انجام میدهد و این اقدامات چگونه می‌تواند منافع ج.ا.ا را در آینده تهدید کند، قطعا ایران نیز از مسائل دیپلماتیک به امور خیریه و خدمت رسانی تغییر جهت می‌دهد تا فضا را تعدیل کند.

با توجه به آن نکته ای که از رجوع به چادرهای هلال احمر ایران ذکر کردید، آیا آگاهی بخشی در کشورهای دیگر بدون برنامه و طرح ریزی برای مقابله کافی نیست؟ اگر نه چه برنامه های مد نظر شماست؟

ببینید هنگامی که نیازهای اساسی و پایه انسان ها تامین نشده باشد، آگاهی بخشی تاثیری ندارد چون فرد به دنبال رفع نیاز است هرکس خدمتی به انسان گرسنه، تشنه یا بی سرپناه ارائه دهد او میپذیرد و نمیتوان چنین انسانی را رجوع به یک آژانس آمریکایی منع کرد مگر اینکه خودمان برنامه ای برای خدمت رسانی داشته باشیم. پس صرف آگاهی بخشی چندان کارساز نیست.

به نظر من هلال احمر ج.ا.ا و NGO های ما باید فعال باشند. متاسفانه ما این قدرت تحرک را از NGO ها گرفته ایم که نمی‌توانند خوب عمل کنند. پیشنهاد من این است که NGO های تخصصی شکل بگیرید. همچنین خوب است که اردوهای جهادی بین المللی ایجاد شوند، همانطور که این دانشجویان به مناطق محروم کشور خودمان رسیدگی می‌کنند، با یک سری آموزش ها و ضوابط به عنوان نماینده ایران به سایر کشورها هم خدمت رسانی کنند.

حتی با سازماندهیِ سازمان هایی مثل بنیاد برکت، بنیاد مستضعفان، کمیته امداد و بهزیستی هم می‌توان نقش ایفا کرد و برای خود این سازمان ها هم درآمد زایی ایجاد می‌شود.

چرا سپاه قدس یا وزارت خارجه و سازمان فرهنگ ورود جدی نکرده اند؟

من از ساز و کار سپاه قدس خبر ندارم و نمی‌دانم آیا می‌توانند در این خصوص برنامه ریزی کنند یا خیر. اما در خصوص دولت، باید این نکته را عرض کنم که دولت ها معمولا نگاه حزبی جناحی به سیاست خارجی دارند؛ حتما دقت کردید هر دولت جدیدی که بر سر کار می آید سعی می‌کند روابط دیپلماتیک خود را با برخی کشورهای دنیا بیشتر دنبال کند تا بتواند جایگاه حزبی خود را تقویت کند و این یکی از آفت های سیاست خارجی ماست. متأسفانه هنوز دولتی سرکار نیامده است که نگاه ملی به سیاست خارجی داشته باشد. از طرفی گروه هایی که در این حوزه لابی می‌کنند گروه های سالمی نیستند به خصوص در حوزه شبه قاره که تعداد هندی ها و پاکستانی ها در ایران زیاد است و امکان ارتباط‌‌گیری با اینها آسان است متاسفانه شاهد شکل‌گیری جریان‌های لابی‌گری هستیم که در جهت منافع فردی، حزبی و گروهی به سیاست خارجی ایران جهت می‌دهند و با مشورت غلط به جایگاه و وجه ج.ا.ا آسیب می‌زنند. در خصوص پاکستان و هند این گروه ها بسیار ملموس‌ هستند و به راحتی میتوان نمونه هایی را ذکر کرد.

هلال احمر ج.ا.ا و NGO های ما باید فعال باشند. متاسفانه ما این قدرت تحرک را از NGO ها گرفته ایم که نمی‌توانند خوب عمل کنند. پیشنهاد من این است که NGO های تخصصی شکل بگیرید. همچنین خوب است که اردوهای جهادی بین المللی ایجاد شوند، همانطور که این دانشجویان به مناطق محروم کشور خودمان رسیدگی می‌کنند، با یک سری آموزش ها و ضوابط به عنوان نماینده ایران به سایر کشورها هم خدمت رسانی کنند.

اکنون به کشور افغانستان بپردازیم، نحوه ورود آژانس به این کشور چگونه بود و پس از ورود چه فعالیت هایی را انجام داده است؟

پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا در زمان جورج بوش، USAID به سرعت وارد عمل شد و درست همانند مدل پاکستان در این کشور نیز جلو رفت. از آنجایی که دولت مرکزی ضعیف است، چاره ای جز همکاری با آژانس ندارد.

در افغانستان نیز USAID فعالیت های فرهنگی، آموزشی و امداد رسانی را انجام داده است اما وجه تمایز افغانستان با پاکستان این است که به دلیل حضور طالبان در افغانستان و دست به دست شدن برخی ایالت ها بین دولت و طالبان، آژانس نمی‌توانست فعالیت های چندان ماندگاری را انجام دهد مثلا تأسیس مدرسه که نیاز به ساختمان و اقدامات زیر بنایی دارد به علت مواجه با دشواری ها کمتر انجام شده است لذا عمده فعالیت هایش در افغانستان از نوع امداد رسانی، واکسیناسیون و تامین خوراک بوده است.

عمده فعالیت های فرهنگی آژانس در بخشی هایی از کابل مثل ولایت بلخ که در دست ائتلاف شمال بوده و از آرامش نسبی ای برخوردار بوده، متمرکز بوده است یا در مناطق غربی که با ج.ا.ا هم‌مرز هستند برخی کارهای زیربنایی و محدود انجام شده است. در افغانستان نیز مانند پاکستان توجه چندانی به شیعه و سنی نداشته و بر روی استحاله فرهنگی تمرکز دارند.

نحوه حضورش در عراق نیز همانند پاکستان و افغانستان بود؟

بعد از اشغال عراق توسط آمریکا، به علت اینکه زیرساخت های مذهبی و اعتقادی در عراق با آن دو کشور متفاوت بود، آژانس در عراق اقدام به تأسیس NGO های مختلف نمود و اقداماتی که در این کشور به دنبال پیگیری و اجرای آنها بود را از طریق NGO ها پیش می‌برد.

آن شورشی که سال گذشته از عراق اتفاق افتاد و به کنسولگری ایران در بصره هم حمله شد، توسط مجموعه فردوس انجام شد. مجموعه فردوس ذیل USAID در عراق فعال است.

کلام آخر؟

آژانس نشان داد که بخش بزرگی از دیپلماسی، مبتنی بر دیپلماسی عمومی‌ست و فعالیت هایی مانند USAID می‌توانند بخش پوششی دیپلماسی امنیتی را هم در برگیرد. همچنین ارتباط مستقیم با مردم در جوامعی که آسیب دیده هستند از این طریق، می‌تواند شبکه انسانی عظیمی برای کشور هدف ایجاد بکند و بهره برداری از این شبکه عظیم انسانی در راستای اهداف کشور هدف قطعا مطلوب و کم هزینه خواهد بود. تصوری که وجود دارد این است که برای خیریه باید سرمایه گذاری زیادی صورت بگیرد، در حالی که بازگشت این سرمایه قطعا میان مدت، دراز مدت و کم هزینه خواهد بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا