جریان شناسیجریان شناسی فکری و مذهبیمسلمانان در غرب

از متحد پنهان جنگ سرد تا دشمن شماره یک: ترامپ اخوان المسلمین را به لیست سیاه برد

نون بوست 

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، در ۲۵ نوامبر ۲۰۲۵ فرمان اجرایی‌ای را امضا کرد که روند رسمی برای طبقه‌بندی برخی شاخه‌های جماعت اخوان‌المسلمین در مصر، اردن و لبنان را به‌عنوان «سازمان‌های تروریستی خارجی» آغاز می‌کند؛ اقدامی که مقدمه‌ای برای اعمال تحریم‌های مستقیم علیه نهادهای هدف به شمار می‌رود.

این تصمیم ــ که دولت‌های پیاپی آمریکا طی دهه‌ها از اجرای آن خودداری کرده بودند ــ نشان‌دهنده تحولی اساسی در رویکرد واشنگتن نسبت به اخوان‌المسلمین است و بازتاب‌دهنده‌ گفتمانی جدید محسوب می‌شود که تا حد زیادی با سیاست عمل‌گرایانه‌ای که بیش از نود سال بر تعامل ایالات متحده با این جماعت حاکم بود، تفاوت دارد.

آغاز تعامل: احتیاط و نظارت دقیق

واشنگتن در زمان تأسیس اخوان‌المسلمین در سال ۱۹۲۸، این گروه را بازیگری اصلی در خاورمیانه یا جهان عرب نمی‌دانست، بلکه آن را جنبشی دینی ـ اجتماعی تلقی می‌کرد که هدفش گسترش اسلام از طریق تبلیغ، فعالیت‌های خیریه و بسیج جوانان و دانشجویان بود.

اما با گسترش نفوذ بریتانیا در مصر و تشدید مخالفت اخوان‌المسلمین با حکومت استعمارگر لندن، آمریکا در پی یافتن جای پایی متفاوت در منطقه برآمد تا منافع خود را بدون تکرار الگوی استعماری بریتانیا تأمین کند. از همین مرحله، توجه واشنگتن به‌تدریج به نظارت دقیق بر فعالیت‌های اخوان معطوف شد، زیرا این گروه نیرویی در حال صعود با موضعی مخالف نفوذ بریتانیا محسوب می‌شد.

ایالات متحده با درک ظرفیت و نفوذ رو‌به‌رشد جماعت، بازطراحی شبکه ائتلاف‌های منطقه‌ای خود را آغاز کرد تا بازیگران محلی تازه‌ای را وارد موازنه‌های جدید کند. اخوان‌المسلمین یکی از همان بازیگران بود که واشنگتن تلاش کرد یا آن را جذب کند یا دست‌کم نقش آن را در صحنه سیاسی و اجتماعی عربی بهتر بشناسد.

موج کمونیسم و جنگ سرد: اولین ارتباط رسمی

در اواخر دهه ۱۹۴۰ نخستین ارتباط مستقیم میان اخوان‌المسلمین و آمریکا شکل گرفت؛ زمانی که جماعت با ارسال نامه‌های اعتراضی به سفارت آمریکا در قاهره، حمایت واشنگتن از طرح صهیونیستی در فلسطین و همچنین سیاست‌های فرانسه در قبال الجزایری‌ها را محکوم کرد. این مکاتبات نگاه آمریکا را به اخوان به‌عنوان نیرویی با مواضع شدید در برابر صهیونیسم و اسرائیل جلب کرد.

اما با اوج‌گیری نفوذ شوروی در اوایل دهه ۱۹۵۰، ارزیابی آمریکا تغییر یافت. نگرانی از مواضع ضداسرائیلی اخوان جای خود را به تمرکز بر مواضع ضدکمونیستی این جماعت داد؛ عاملی که اخوان را در نگاه واشنگتن به نیرویی مفید در استراتژی مهار شوروی در منطقه تبدیل کرد.

این تغییر رویکرد پس از انقلاب ۱۹۵۲ و گرایش رهبران جدید مصر به بلوک شرق سرعت گرفت و تصمیم‌گیرندگان آمریکایی اخوان را بیشتر جنبشی دینی ـ اجتماعی دانستند تا سازمانی افراطی.

ارتباط غیرمستقیم از طریق واسطه‌های منطقه‌ای

با پایان دوره عبدالناصر و به قدرت رسیدن انور سادات در ۱۹۷۰، اسلام سیاسی دوباره به بازیگری تأثیرگذار در صحنه مصر بدل شد. سادات جریان‌های اسلامی ــ به‌ویژه اخوان ــ را ابزاری برای محدود کردن نفوذ چپ‌گرایان و ناصری‌ها می‌دید. این روند به بازگشت اسلام‌گرایان به حیات عمومی پس از سال‌ها سرکوب کمک کرد.

روابط گرم سادات با واشنگتن نیز سبب شد آمریکا جایگاه اخوان را در معادله جدید مصر مورد بازنگری قرار دهد. با درک گستره نفوذ اجتماعی و سیاسی این جماعت، آمریکا در پی ایجاد کانال‌های ارتباطی با اخوان برآمد؛ اما با احتیاط و از مسیرهای غیرمستقیم تا مانع بروز حساسیت‌های داخلی و منطقه‌ای شود.

عربستان سعودی ــ که از دهه ۱۹۶۰ میزبان بسیاری از رهبران اخوان بود ــ به مهم‌ترین واسطه تبدیل شد. واشنگتن از شبکه حضور اخوان در ریاض بهره گرفت تا ارتباط غیرعلنی و کنترل‌شده‌ای برقرار کند که منافعش را بدون جنجال سیاسی تأمین نماید.

جنگ افغانستان علیه شوروی

حمایت اخوان‌المسلمین از جهاد افغانستان در فاصله ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ توجه و تحسین واشنگتن را برانگیخت. چهره‌های فکری و سازمانی وابسته به اخوان نقش مهمی در بسیج حمایت دینی و مردمی از مقاومت افغان‌ها داشتند؛ پرونده‌ای که برای آمریکا اهمیت راهبردی در مقابله با مسکو داشت.

از منظر عمل‌گرایانه، واشنگتن مشارکت اخوان را فرصتی برای تقویت کانال‌های ارتباطی جدید می‌دانست و این جماعت را قدرتی اجتماعی و سیاسی ارزیابی می‌کرد که می‌توانست غیرمستقیم در خدمت اهداف آمریکا قرار گیرد؛ به‌ویژه با توجه به روابط بسیار نزدیک آمریکا و عربستان که میزبان بسیاری از رهبران اخوان بود.

در دهه ۱۹۹۰ و پس از فروپاشی شوروی، اندیشکده‌های آمریکایی مانند «کارنگی» و «بروکینگز» مطالعه اخوان را افزایش دادند و این جماعت را «اسلام‌گرایی سیاسی غیرجهادی» توصیف کردند و نتیجه گرفتند که اخوان تهدید امنیتی مستقیم برای آمریکا محسوب نمی‌شود و امکان مهار و مدیریت آن وجود دارد.

حملات ۱۱ سپتامبر

حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نقطه عطفی در نگاه آمریکا به اسلام سیاسی، از جمله اخوان بود. پس از سال‌ها سیاست گفت‌وگوی محدود و مهار کنترل‌شده، واشنگتن رویکردی تقابلی در پیش گرفت و اسلام سیاسی را تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی و ثبات داخلی دانست.

آمریکا نظارت بر فعالیت‌ اسلام‌گرایان در خاک خود را تشدید کرد، محدودیت‌های سخت‌گیرانه‌ای بر ورود وابستگان آن‌ها وضع کرد و برخی نهادهای اسلامی مرتبط ـ حتی به‌صورت غیرمستقیم ـ با جریان‌های رادیکال را تحریم کرد.

با این حال، جریان مؤثری در ساختار تصمیم‌سازی آمریکا همچنان میان اخوان و گروه‌های جهادی تندرو تفاوت قائل بود و معتقد بود ادغام اخوان در فرآیند سیاسی از طریق سازوکارهای دموکراتیک برای ثبات منطقه سودمندتر از طرد یا تقابل مستقیم است.

بهار عربی

انقلاب‌های عربی ۲۰۱۱ مرحله تازه‌ای در روابط آمریکا و اخوان‌المسلمین رقم زد. به قدرت رسیدن اخوان در مصر و تونس و گسترش حضور سیاسی آنان در دیگر کشورهای عربی موجب شد واشنگتن نگاه خود را تعدیل کند.

دولت باراک اوباما رسماً با اخوان وارد گفت‌وگو شد و دیدارهایی میان مسئولان آمریکایی و رهبران اخوان در قاهره و واشنگتن برگزار گردید. ایالات متحده این جماعت را نه از منظر حمایتی، بلکه به‌عنوان قدرتی بالفعل و سازمان‌یافته در صحنه سیاسی منطقه به رسمیت شناخت.

کودتای ۲۰۱۳

پس از سرنگونی اخوان در پی کودتای ۳ ژوئیه ۲۰۱۳، آمریکا رویکردی کاملاً عمل‌گرایانه اتخاذ کرد. با از دست رفتن جایگاه رسمی جماعت، گفتمان سیاست‌گذاران آمریکایی نسبت به آن‌ها به دو دسته تقسیم شد:

  • گروه اول خواستار طبقه‌بندی اخوان به‌عنوان سازمان تروریستی بود، اما وزارت خارجه آمریکا این اقدام را فاقد پشتوانه حقوقی و امنیتی کافی دانست.
  • گروه دوم نگران پیامدهای این اقدام بر منافع آمریکا در منطقه و بازتاب داخلی آن بود.

در نتیجه، واشنگتن راهبردی محتاطانه پیش گرفت: ارتباط سیاسی رسمی با اخوان قطع شد اما ارتباط‌های پژوهشی و غیررسمی برای نظارت و ارزیابی ادامه یافت.

ترامپ و راست افراطی

دولت ترامپ که به‌شدت تحت‌تأثیر راست افراطی بود، فرصت را برای انجام اقدامی که دولت‌های پیشین از آن اجتناب کرده بودند مناسب دید: طبقه‌بندی اخوان‌المسلمین به‌عنوان سازمان تروریستی.

در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ (۲۰۱۷–۲۰۲۰)، اقدامات جدی در این راستا انجام شد اما با مخالفت نهادهای امنیت ملی آمریکا ــ به دلیل نبود شواهد کافی و پیچیدگی گستردگی جهانی اخوان ــ متوقف گردید.

با روی کار آمدن جو بایدن (۲۰۲۱–۲۰۲۴)، رویکرد آمریکا بار دیگر به سیاست مطالعه و ارزیابی بدون تقابل یا تعامل مستقیم بازگشت و هیچ ارتباط سیاسی رسمی با اخوان برقرار نشد.

با بازگشت ترامپ به قدرت در دور دوم ریاست‌جمهوری، شرایط ژئوپولیتیک منطقه و عقب‌نشینی نفوذ اخوان در سطح منطقه‌ای و جهانی زمینه را برای صدور فرمان اجرایی مهیا کرد.

چرا اکنون؟

بر اساس گزارش رویترز، دولت ترامپ شاخه‌های اخوان در مصر، اردن و لبنان را متهم کرده است که از حملات علیه «اسرائیل» و شرکای آمریکا در منطقه حمایت یا آن‌ها را تحریک کرده و همچنین کمک مالی به حماس ارائه داده‌اند.

قرار گرفتن اخوان‌المسلمین در فهرست «سازمان‌های تروریستی خارجی» به ایالات متحده اجازه می‌دهد:

  • مسدود کردن دارایی‌های احتمالی در خاک آمریکا
  • جلوگیری از ورود اعضای جماعت به ایالات متحده
  • اعمال محدودیت‌های بیشتر امنیتی و مالی

به عقیده تحلیلگران، این اقدام همچنین بُعد سیاسی دارد و با هدف جلب حمایت متحدان ترامپ در خاورمیانه ــ به ویژه برخی کشورهای خلیج فارس که او همواره آن‌ها را «مخزن ثروت» قابل بهره‌برداری برای اهداف سیاسی و اقتصادی خود می‌داند ــ انجام شده است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا