وقتی مقاومت، ستون وحدت سوریه شد؛ نگاهی به تاریخ

محمد صادقی
مقام معظم رهبری در آخرین دیداری که با بشار اسد، رئیسجمهوری سابق سوریه داشتند، به نکتهای مهم اشاره کردند. ایشان فرمودند:
«هویت ممتاز سوریه که همان مقاومت است، از دوران مرحوم حافظ اسد و با پایهگذاری «جبهه مقاومت و ایستادگی» شکل گرفت و این هویت همواره به وحدت ملی سوریه نیز کمک کرده است.»
اما اکنون که بشار اسد و نظامش سقوط کردهاند و سوریه مقاومت را کنار گذاشته و هر روز به اسرائیلیها و آمریکاییها چراغ سبز نشان میدهد تا بگوید دیگر در سوریه مقاومتی وجود ندارد، این کشور بیش از پیش به سمت تجزیه و تقسیم پیش میرود. کلام رهبری در آینه تاریخ به خوبی روشن میشود و بازخوانی بخشی از تاریخ سوریه در این مناسبت، خواندنی و عبرتآموز است.
در دل انقلاب سوریه علیه قیمومت فرانسوی، دو چهره برجسته از دو منطقه جغرافیایی متفاوت اما مجاور، یعنی دشت و کوه، پا به عرصه گذاشتند که بهعنوان نمادهای هسته وحدت ملی در برابر طرحهای تقسیم، شناخته شدند: ابراهیم هنانو از ادلب و شیخ صالح علی از کوههای لاذقیه.
با وجود تفاوتهای اجتماعی و منطقهای چشمگیر، مقاومت علیه اشغال فرانسه موجب گردهم آمدن و وحدت مردم این دو استان شد؛ مناطقی که امروزه به دلیل تعلقات متفاوت به نظام سابق و نظام جدید و نبود یک گفتمان ملی فراگیر، دچار تفرقه و تشتت شدهاند.
ابراهیم هنانو، که در کفر تخاریم واقع در غرب ادلب متولد شده بود، از لحاظ تحصیلات، روشنترین رهبر انقلاب به شمار میرفت. او در استانبول به تحصیل حقوق پرداخت و در همانجا وارد فضای سیاسی شد و به جمعیت اتحاد و ترقی پیوست. هنانو در دولت عثمانی سمتهای متعدد اداری داشت و سپس به نمایندگی حلب انتخاب شد. برخلاف بسیاری از رهبران انقلاب که از آغاز علیه عثمانیها مبارزه کردند، حرکت جهادی هنانو متأخر و در مقابله با قیمومت فرانسوی آغاز شد

پس از نبرد میسلون و شهادت یوسف العظمه در جنگ با اشغالگران فرانسوی، هنانو ابتکار عمل را به دست گرفت و جلسهای وسیع با بزرگان ادلب و مناطق اطراف برگزار کرد تا هسته مقاومت مسلحانهای تشکیل دهد. مأموریت یافت که واحدهای رزمی تشکیل داده و عملیات مزاحمتی علیه نیروهای فرانسوی انجام دهد. او با آتش زدن اثاثیه خانهاش اعلام کرد: «در کشوری که زیر سلطه است، اثاثیه نمیخواهم.»
پس از امضای قرارداد قیمومت توسط ملک فیصل، هنانو با چالشهای بزرگی مواجه شد و به ناچار به ترکیه پناه برد و با مصطفی کمال آتاترک دیدار کرد که حمایت نظامی به او ارائه داد. اما وقتی ترکیه قراردادی با فرانسه امضا کرد، حمایتها قطع شد و هنانو مجبور به ترک مناطق تحت کنترل خود به سوی فلسطین شد. او دستگیر و محکوم به اعدام شد اما پس از عفو، آزاد گردید و تا زمان مرگش در سال ۱۹۳۵ بهعنوان چهرهای برجسته در جبهه ملی فعالیت سیاسی داشت.

از سوی دیگر، شیخ صالح علی که رهبر مذهبی و ملیگرای برجستهای در کوههای ساحل سوریه بود، نخستین کسی بود که شعله شورش علیه دولت عثمانی را در آن منطقه روشن کرد. او مقاومت خود را علیه اشغالگران فرانسوی ادامه داد و پیشنهاد تشکیل دولت علوی جداگانه را رد کرد و بر حفظ یکپارچگی سوریه تأکید داشت. شیخ صالح علی همچنین در تأسیس مدارس برای آموزش فرزندان کوه نقش مؤثری داشت و به تقویت آگاهی ملی پرداخت. با وجود صدور حکم اعدام و قرار گرفتن تحت اقامت اجباری، پس از عفو در سال ۱۹۲۲ دوباره وارد میدان مبارزه سیاسی شد و تا سال ۱۹۵۰ که درگذشت، مخالف هرگونه تقسیمبندی طایفهای یا منطقهای سوریه باقی ماند.
گفته میشود که این دو حتی با ولادیمیر لنین، رهبر انقلاب بلشویکی در اتحاد جماهیر شوروی، ارتباط برقرار کردند که به تجربه و مبارزه آنها احترام گذاشت، هرچند مشخص نیست که آیا حمایتی دریافت کردند یا خیر.
وزیر جنگ سوریه، یوسف العظمه، نیز شیخ ساحل را دعوت کرد؛ آنها دیدار کردند، درباره مسائل انقلاب گفتگو کردند و پیمان وفاداری بستند. نامههای زیادی بین این دو قهرمان رد و بدل شد. شیخ صالح علی از مناطق ادلب، فرات و تلکلخ حمایتهایی دریافت کرد که به تقویت نیروهایش در مقابله با اشغال فرانسه کمک کرد. این حمایتها در آن زمان نماد اتحاد و یکپارچگی بود، بر خلاف وضع امروز که شاهد تحرکات داخلی هستیم که شکافها را عمیقتر میکند.
داستان هنانو و علی، روایت حقیقی وحدت ملی است؛ داستانی که ساحل و درون، کوه و دشت را در مبارزهای مشترک علیه اشغال و برای ساختن سوریهای آزاد به هم پیوند میدهد. این داستان باید همیشه بازگو شود، بهویژه اکنون که حافظه ملی در معرض تحریف و شکافهای قومی و منطقهای عمیقتر شده است.
 
				 
					


