آفریقا

سودان چه خبر است؟(۱) ؛ گفت و گو با دکتر نور الزاکی کارشناس سودانی و مجری شبکه الکوثر

فاطمه شاه آبادی 

موقعیت جغرافیایی، منابع غنی، مردم و مذهب در سودان همگی از عواملی هستند که بر اهمیت بالقوه این کشور می‌افزایند. ذخایر معدنی فراوان چون نفت و طلا و قرار گرفتن در کنار دریای سرخ، نزدیکی به مرزهای اسرائیل و نیز امکان ایجاد پایگاه‌های نظامی یا مسیرهایسید النور الزاکی تسلیحاتی، ترغیب کننده بسیاری از کشورها برای ایجاد ارتباط با سودان هستند. در این میان، رهبران سودان که گرایشات متفاوتی در برقراری ارتباطات بین المللی داشتند بر کیفیت روابط ایران و‌ سودان نیز اثرگذار بودند به طوری‌که روابط دو کشور همواره دچار فراز و فرود های فراوانی بوده است تا این زمان که سودان بعد از چند دهه، به سمت اسراییل، اروپا و کشورهای حوزه خلیج فارس متمایل شد.

در مصاحبه با آقای دکتر النور الزاکی از کارشناسان سودانی و تهیه کننده برنامه «الوجه الآخر» شبکه الکوثر، بعد از بررسی نقش کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای در درگیری های سودان، بر آنیم تا بدانیم آیا جمهوری اسلامی در درگیری‌های اخیر این کشور نقش داشته است و سپس برای برقراری ارتباط با سودان چه اقداماتی انجام داده است و چه سیاست و راهبردهایی را باید اتخاذ کند؟

در سال ۱۹۸۹ عمر البشیر با کمک حسن الترابی بعد از یک کودتای نظامی در سودان به قدرت رسید اما پس از ۹سال با آغاز اختلافات البشیر و الترابی، هر یک اقدام به تاسیس احزابی با مرجعیت اخوان نمودند. الترابی همچنین در دارفور جنبشی نظامی ایجاد کرد و البشیر برای مقابله با این جنبش قبایل عرب کوچ نشین را با وعده مالکیت زمین بکار گرفت؛ این قبایل بعدها به نیروی شبه نظامی قدرتمندی تبدیل شدند که سال‌های بعد “دعم السریع” ( یا پشیبانی سریع) نام گرفتند. این نیروها که ابتدا علیه جنبش‌های دارفوری عمل می‌کردند، به‌تدریج به بازیگری اصلی در سودان تبدیل شدند. در سال ۲۰۱۵ به جنگ یمن اعزام و از حمایت امارات و عربستان برخوردار شدند. کمی بعد، با شروع بحران مهاجرت غیرقانونی آفریقایی‌ها به اروپا، اتحادیه اروپا برای مهار مهاجرت، به تجهیز و آموزش این نیروها روی آورد. همچنین عمرالبشیر برای تأمین هزینه‌های آنها، امتیاز معادن و تجارت را در اختیارشان گذاشت و به این ترتیب «دعم سریع» با ریاست محمد حمدان دقلو(معروف به حمیدتی) قدرت مالی مستقلی یافت.

حمیدتی یا محمد حمدان دقلو، فرمانده نیروهای واکنش سریع مورد حمایت امارات متحده عربی

از سال ۲۰۱۶ به بعد، فساد گسترده و فشار اقتصادی نارضایتی عمومی را افزایش داد. اعتراضات سال ۲۰۱۹ به سقوط عمرالبشیر انجامید. شورای انتقالی به رهبری ژنرال عبدالفتاح البرهان تشکیل شد و توافق‌هایی میان نظامیان و غیرنظامیان تدوین گردید. اما اختلاف منافع و بازگشت چهره‌های قدیمی اخوان‌المسلمین باعث پیچیده‌تر شدن اوضاع  شد.

به مرور، اختلافات میان البرهان و حمیدتی نیز شدت گرفت. حمیدتی که از منابع مالی و حمایت خارجی (امارات، اروپا، روسیه و حتی واگنر) برخوردار بود، نگران تضعیف موقعیت خود بود. این تقابل سرانجام در سال ۲۰۲۳ به جنگ داخلی گسترده ای انجامید. درگیری‌ها ابتدا خارطوم و سپس دست‌کم ۱۰ استان را دربر گرفت. کشور عملاً به دو بخش تقسیم شد: بخشی تحت کنترل ارتش و البرهان، و بخشی در دست «دعم سریع».

ژنرال عبدالفتاح البرهان

در این شرایط ساختار اداری و خدماتی کشور فروپاشید؛ دولت مرکزیِ یکپارچه وجود نداشت، اداره‌ها تعطیل یا مختل شدند، بانک‌ها و پرداخت‌ها دچار مشکل شدند و تأمین برق و آب و سایر خدمات عمومی به‌صورت جدی با اختلال روبه‌رو گردید. برخی نهادها و تأسیساتِ اقتصادی (نفت، پالایشگاه‌ها و مشابه آن) به‌صورتی توافقی یا قهری تحت کنترل مناطقی درآمد که طرفِ دعوا از آن بهره‌برداری می‌کرد؛ بنابراین جریانِ درآمدهای نفتی و سوخت تا حدی ادامه یافت و به‌عنوان منبع مالی برای طرف‌های درگیر باقی ماند.

این وضعیتِ دوگانه موجب شد که هر طرف بخشی از دستگاه اداری و منابع کشور را تحت نفوذ داشته باشد؛ به عنوان نمونه، برای برخی خدمات مانند برگزاری امتحانات سراسری، هر طرف اعلام می‌کرد که در مناطقی که تحت کنترل اوست، این خدمات را ارائه خواهد داد؛ امری که ماهیتِ یکپارچهٔ حکمرانی ملی را مخدوش ساخت. تا حدود چند ماه پیش البرهان تلاش کرد دولتی جدید تشکیل دهد اما اختلافات بر سر سهم‌بندی وزارتخانه‌ها و شرط حضورِ کسانی که در جنگ از طرف او شرکت نکرده‌ بودند مانعِ نهایی‌شدنِ آن شد؛ از سوی دیگر گروهِ حمیدتی نیز دولتی مستقل را اعلام کرد.

در تحلیلِ این حوادث باید گفت، یکی از انگیزه‌ها و ماشین‌ محرکهٔ این بحران، سیاست‌ها و منافع خارجی برای «تجزیه» یا تضعیف کشورهای بزرگ اسلامیِ دارای منابعِ غنی است؛ به‌این معنا که برخی از سیاست‌گذاران یا بازیگران بین‌المللی مایل‌اند کشورهایی چون سودان (و به‌طور کلی کشورهایی چون سوریه، عراق، لیبی، الجزایر، ایران و… ) را تجزیه کنند تا از تراکم قدرت و منابع آنها جلوگیری شود.

هرچند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روابط دیپلماتیک دو کشور از سال ۱۹۸۰ رسماً آغاز شد اما به دلیل حمایت سودان از کشور عراق در جنگ ایران و عراق روابط دو کشور رشد چندانی نداشت تا اینکه با روی کار آمدن صادق المهدی در اواخر دهه ۸۰ میلادی روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دو کشور قوت گرفت به طوری‌‍‌‌که بعد از آن سودان به یکی از اصلی‌ترین متحدان ایران در آفریقا تبدیل شد.

صادق المهدی

لکن به‌طور کل ذکر نکته ای در بررسی روابط دو کشور لازم است؛ و آن نگرش گروه‌های سودانی نسبت به ایران است، که نگرش ایشان را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
نخست، گروه‌هایی که ایران را متحدی طبیعی می‌دانستند و باور داشتند که به دلیل اهداف مشترک در برابر صهیونیسم و استکبار غرب باید با ایران همکاری کرد.
دوم، جریان‌های سلفی که ایران را دشمن می‌پنداشتند و معتقد بودند حتی اگر اسرائیل دشمن باشد، ایران نیز به همان اندازه دشمن است. این گروه‌ها همواره در تلاش بودند ارتباط با ایران را محدود سازند و مانع گسترش روابط فرهنگی یا ایدئولوژیک شوند.
سوم، گروه‌های فرصت‌طلب و منفعت‌جو که صرفاً به دنبال منافع شخصی بودند. برای اینان، رابطه با ایران موضوعی ایدئولوژیک نبود؛ بلکه مسئله اصلی دریافت کمک مالی از کشورهای خلیج فارس یا غرب بود، چرا که آن کشورها منابع مالی و اقتصادی در اختیار سودان قرار می‌دادند، در حالی که ایران توانایی چنین حمایتی را نداشت.

یکی از انگیزه‌ها و ماشین‌ محرکهٔ این بحران، سیاست‌ها و منافع خارجی برای «تجزیه» یا تضعیف کشورهای بزرگ اسلامیِ دارای منابعِ غنی است؛ به‌این معنا که برخی از سیاست‌گذاران یا بازیگران بین‌المللی مایل‌اند کشورهایی چون سودان (و به‌طور کلی کشورهایی چون سوریه، عراق، لیبی، الجزایر، ایران و… ) را تجزیه کنند تا از تراکم قدرت و منابع آنها جلوگیری شود.

عمرالبشیر از نظر مذهبی، سنی و نزدیک صوفی‌گری بود و در نتیجه در دسته نخست قرار می‌گرفت؛ یعنی کسی که اعتقاد داشت باید با ایران رابطه برقرار شود. از همان سال ۱۹۸۹ که عمرالبشیر با کمک حسن الترابی به قدرت رسید نیز چنین دیدگاهی داشت. از نظر ایدئولوژیک نیز نه تنها شخص الترابی بر این روابط تأکید می‌کرد، بلکه یک جریان کامل در سودان وجود داشت. افراد شاخص این جریان شامل دکتر حسن مکی، دکتر عبدالرحیم علی، خود دکتر حسن الترابی و قطب المهدی بودند. آنان چندان به مسائل مذهبی یا اختلافات شیعه و سنی اهمیت نمی‌دادند؛ بلکه نگاهشان بیشتر بر محور ایدئولوژی مقاومت متمرکز بود. از همان ابتدا اخوان‌المسلمین یکی از اهداف اصلی خود را حمایت از این جریان قرار داده بود و همین امر موجب شد ایران به آنان نزدیک شود.

عمرالبشیر، حتی پیش از تشکیل دولت خود، به اخوان گرایش داشت و از آنان حمایت می‌کرد. دلیل این حمایت، اشتراک در شعارهای اسلامی بود؛ همان شعارهایی که ایران نیز در آن دوران سر می‌داد. به علت همین اشتراکات، ایران روابط خود را با سودان تقویت کرد تا از نفوذ اسرائیل در این کشور جلوگیری کند. در آن زمان، سودان برای ایران یک مسیر راهبردی به شمار می‌رفت؛ مسیری برای انتقال سلاح به فلسطین و حتی لبنان. ایران در خاک سودان مراکز تولید و انبار تسلیحات ایجاد کرده بود و همکاری‌های عمیق صنعتی و نظامی میان دو کشور برقرار شد. برخی صنایع نظامی و زیرساخت‌های دفاعی سودان، توسط ایران تأسیس و یا بازسازی شد. ایران حتی در حوزه‌هایی همچون ساخت پهپاد، در سودان پایه‌گذاری و سرمایه‌گذاری کرده بود. اما طی اتفاقاتی که در سودان افتاد و پس از درگیری‌ها بر سر منابع و بر سر قدرت و تحت فشار قرار دادن سودان، روابط دو کشور به تدریج رو به افول رفت.

عمر البشیر

در سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، نقطه‌ی عطفی در روابط ایران و سودان پدید آمد. پس از ماجرای حمله به سفارت عربستان در تهران، سودان در کنار عربستان و چند کشور دیگر روابط خود را با ایران قطع کرد. در آن زمان، عمرالبشیر برای جلب حمایت‌های مالی و سیاسی بیشتر به سمت عربستان و امارات رفت و نیروهایی را به جنگ یمن اعزام نمود. اتحادیه اروپا نیز در این دوره، سودان را برای فاصله گرفتن از ایران تشویق می‌کرد. به این ترتیب، سودان که نزدیک به ۲۵ سال روابط عمیق امنیتی و نظامی با ایران داشت، به‌طور کامل مسیر خود را تغییر داد.

در سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، مقامات اطلاعاتی سودان حتی در آلمان با مقامات رژیم صهیونیستی دیدار کردند. این نشان می‌دهد که چرخش سودان به سمت عربستان و اسرائیل از همان زمان آغاز شده بود.

در سال‌های بعد، به‌ویژه تا ۲۰۱۹، عمرالبشیر بیش از پیش به عربستان و امارات نزدیک شد. رسانه‌های وابسته به اخوان‌المسلمین در سودان در آن دوران می‌گفتند: «چرا ما باید هزینه‌ی مقابله با اسرائیل را بدهیم، در حالی‌که بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی با اسرائیل همراهی می‌کنند؟» حتی شخصیت‌های سرشناس مانند حسین خوج‌علی – روزنامه‌نگار و صاحب شبکه تلویزیونی – به‌صراحت اعلام کردند که سودان باید با اسرائیل رابطه برقرار کند. عمرالبشیر نیز در برابر این مواضع واکنش جدی نشان نداد.

از آن زمان به بعد، سودان نه‌تنها روابط خود را با ایران قطع کرد، بلکه ارتباطش با گروه‌هایی همچون حماس نیز کاهش یافت. این در حالی بود که ایران از دهه ۱۹۹۰ تا آن زمان در صنایع نظامی، ساخت و بازسازی تأسیسات دفاعی و حتی فناوری‌های پهپادی در سودان سرمایه‌گذاری کرده بود. اما با تغییر رویکرد عمرالبشیر، این همکاری‌ها متوقف گردید.

سودان و ایران تا سال ۲۰۲۴ روابط دیپلماتیکی نداشتند. تنها پس از جنگ‌های داخلی و نیاز اخوان‌المسلمین به حمایت خارجی بود که برقراری رابطه با ایران مطرح شد. هرچند این روابط بیشتر محدود به کمک‌های تسلیحاتی احتمالی بود، زیرا قطر و ترکیه از نظر مالی به سودان کمک‌های بسیار زیادی می‌کردند و ایران تنها می‌توانست در زمینه‌ی تسلیحات نقش ایفا کند.

از سوی دیگر، باید در نظر داشت در گذشته، محدودیت‌های شدیدی بر فعالیت‌های فرهنگی ایران در سودان اعمال می‌شد. هرگونه فعالیتی که رنگ و بوی تبلیغ تشیع داشت، ممنوع بود و دولت سودان به‌شدت به آن حساسیت نشان می‌داد. تنها حوزه‌ی همکاری، بخش نظامی و تسلیحاتی بود که به‌طور پنهانی ادامه می‌یافت.

همانطور که گفته شد در سال ۲۰۱۹ با وقوع اعتراضات مردمی و سرنگونی عمر البشیر شورای انتقالی به رهبری ژنرال عبدالفتاح البرهان قدرت را به دست گرفت. البرهان در ادامه‌ی مسیر، بیش از گذشته به سمت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و نیز اسرائیل متمایل شد. در آن سال‌ها، امارات به یکی از اصلی‌ترین حامیان مالی و سیاسی البرهان تبدیل شد.

در سال ۲۰۲۰، البرهان به‌طور محرمانه با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، دیدار کرد و موضوع عادی‌سازی روابط را در دستور کار قرار داد. این اقدام با هدف بازگشت سودان به جامعه بین‌المللی و لغو تحریم‌ها صورت گرفت. در مقابل، برخی جریان‌های داخلی مانند اخوان‌المسلمین مخالفت خود را اعلام کردند. صادق المهدی – رهبر طایفه انصار و یکی از چهره‌های شاخص سیاسی سودان – به‌شدت علیه این دیدار موضع گرفت و آن را خیانت به آرمان فلسطین دانست. او حتی هشدار داد که هر دولتی بخواهد روابط با اسرائیل را برقرار کند، با مخالفت شدید مردم مواجه خواهد شد. صادق المهدی اندکی پس از این مواضع، در امارات درگذشت و دخترش او را «شهید موضع‌گیری در برابر عادی‌سازی» معرفی کرد.

با وجود این مخالفت‌ها، البرهان روابط خود را با اسرائیل ادامه داد و هیئت‌های امنیتی و نظامی متعددی میان دو کشور مبادله شد. حتی برخی از تأسیساتی که ایران در گذشته برای ارتش سودان ایجاد کرده بود،  توسط هیئت‌های اسرائیلی بازدید شد. این امر نشان‌دهنده‌ی تغییر کامل مواضع سودان بود؛ کشوری که پیش‌تر مرکز همکاری‌های ایران در آفریقا محسوب می‌شد، حال به شریک امنیتی اسرائیل بدل شده بود.

در همین حال، رسانه‌ها و برخی شخصیت‌های اخوان‌المسلمین در سودان نیز تغییر مواضع دادند و به‌صراحت اعلام کردند که مخالفت با اسرائیل به سود کشورشان نیست. حسین خوج علی و دیگران این‌گونه استدلال می‌کردند که وقتی دیگر کشورهای عربی روابط خود را عادی می‌کنند، سودان نیز نباید باری اضافه بر دوش خود بگذارد.

با این وجود، جریان‌هایی همچون کمونیست‌ها و برخی احزاب ملی‌گرا همچنان به‌شدت با اسرائیل و نفوذ غربی مخالفت کردند و معتقد بودند که این روابط به استقلال و هویت سودان آسیب می‌زند.

پس از آغاز جنگ داخلی اخیر سودان در سال ۲۰۲۳ میان ارتش به رهبری عبدالفتاح البرهان و نیروهای پشتیبانی سریع (دعم السریع) به فرماندهی محمد حمیدتی، شرایط سیاسی و امنیتی کشور به‌شدت پیچیده شد. در این مقطع، سودان عملاً به عرصه‌ی رقابت قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل گردید؛ امارات از نیروهای حمیدتی حمایت می‌کرد، در حالی که مصر و تا حدی عربستان به سمت ارتش و البرهان متمایل بودند.

در چنین شرایطی، نقش ایران بسیار محدود و حاشیه‌ای باقی ماند. اگرچه برخی گروه‌های نزدیک به اخوان‌المسلمین برای دریافت کمک به ایران روی آوردند، اما ایران هیچ‌گاه نتوانست مانند گذشته نفوذ چشمگیری داشته باشد. کمک‌های احتمالی ایران نیز بیشتر در حوزه‌ی تسلیحاتی مطرح می‌شد، زیرا توان مالی ایران برای رقابت با حمایت‌های گسترده‌ی امارات و قطر کافی نبود.

از سوی دیگر، اخوان‌المسلمین سودان خود دچار تفرقه و پراکندگی شدند. بخشی از آنان همچنان به همکاری با ایران به‌عنوان محور مقاومت اعتقاد داشتند، بخشی دیگر نگاه سلفی داشتند و ایران را دشمن می‌دانستند، و گروهی نیز صرفاً به دنبال منافع شخصی خود بودند و ترجیح می‌دادند به سمت خلیج فارس و غرب گرایش پیدا کنند. این چنددستگی موجب شد که ایران نتواند پایگاه منسجمی در سودان پیدا کند.

با وجود این، موقعیت ژئوپلیتیکی سودان برای ایران همچنان اهمیت بالقوه دارد. قرار گرفتن این کشور در کنار دریای سرخ، نزدیکی به مرزهای اسرائیل و نیز امکان ایجاد پایگاه‌های نظامی یا مسیرهای تسلیحاتی، همگی از عواملی هستند که می‌تواند ایران را به حفظ ارتباط با برخی جریان‌های سودانی ترغیب کند. با این حال، محدودیت‌های سیاسی، فشارهای بین‌المللی و حضور پررنگ امارات و عربستان، نفوذ ایران را به‌شدت کاهش داده است.

در نهایت، سودان پس از سال‌ها همکاری عمیق با ایران، اکنون در اردوگاهی متفاوت قرار دارد؛ اردوگاهی که به اسرائیل نزدیک شده و در رقابت‌های منطقه‌ای بیشتر با محور امارات – عربستان تعریف می‌شود. ایران تنها در صورتی می‌تواند نقش موثری ایفا کند که یا اخوان‌المسلمین سودان دوباره قدرت بگیرند، یا احزاب ملی‌گرای مخالف غرب و اسرائیل تقویت شوند. در غیر این صورت، جایگاه ایران در سودان بسیار محدود خواهد ماند.

از جمله شخصیت‌ها و گروه‌هایی که می‌توانند زمینه‌ساز همکاری ایران باشند، می‌توان به دکتر حسن مکی، دکتر عبدالرحیم عمر، دکتر فتح‌العلی عبدالحی و برخی دیگر از نخبگان دانشگاهی سودان اشاره کرد. این افراد سابقه‌ی نزدیکی به جریان‌های اسلامی دارند، اما در حال حاضر بیشتر رویکردی ملی و مقاومتی در برابر اسرائیل و نفوذ غربی اتخاذ کرده‌اند.

همچنین، رهبران برخی طریقت‌های صوفی، از جمله محمد حمد انیل – که حتی عضو مجمع جهانی اهل‌بیت (ع) است – می‌توانند به‌عنوان کانال‌هایی برای همکاری فرهنگی و سیاسی مطرح باشند. این رهبران صوفی در جامعه‌ی سودان پایگاه اجتماعی مهمی دارند و ارتباط با آنان می‌تواند جایگزین مناسبی برای تعامل صرف با اخوان‌المسلمین باشد.

در کنار این شخصیت‌ها، احزاب تاریخی و ملی مانند حزب «اتحاد دموکراتیک» و نیز بازماندگان جریان صادق المهدی (رهبر فقید طایفه انصار) همچنان ظرفیت‌های مهمی برای همکاری با ایران محسوب می‌شوند. صادق المهدی خود همواره بر وحدت اسلامی، مخالفت با اسرائیل و ضرورت استقلال سودان از سلطه‌ی خارجی تأکید داشت و پس از او نیز بخش‌هایی از جریان انصار همین رویکرد را دنبال می‌کنند.

در مجموع، توصیه اصلی آن است که ایران ضمن حفظ ارتباطات گذشته با جریان‌های اسلامی، با تمرکز خود از اخوان المسلمین افق همکاری خود را با سایر جریانات سودانی گسترش دهد و از ظرفیت‌های ملی‌گرایان، صوفیان و احزاب مخالف نفوذ غرب نیز بهره‌برداری کند. چنین رویکردی می‌تواند ضمن کاهش فشارهای منطقه‌ای و بین‌المللی، جایگاه ایران را در سودان تقویت کرده و از انزوای کامل آن جلوگیری نماید.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا