تجربه نگاریتحلیل مسائل روزعراقکشور شناخت

مشکل ما در عراق، از نظریه تا روش!

علیرضا کمیلی

اینکه به یک باره می بینیم صحنه عراق متحول می شود، ما را با این سوال مواجه می کند که چه مشکلی در عملکرد ما و خصوصا دستگاه‌های متولی پرونده عراق وجود داشته که با وجود تلاش های گسترده رسانه ای و نظامی و… نتوانسته ایم بر افکار عمومی نخبگان و جامعه عراقی حاکم بشویم که چنین تغییرات نگران کننده ای را پس از پانزده سال فعالیت شاهد هستیم!؟
این را هم بگویم که متاسفانه بدلایلی نخبگان نوعا از نقد علنی این دستگاه‌ها که تصور می شود غیر قابل نقد هستند ابا می کنند و همین باعث شده تا نه شاهد پاسخگویی در مقابل خطاها باشیم و نه نقد نخبگان به اصلاح تدریجی رویه ها کمک کند و نوعا بعد از خراب شدن، مسائل آشکار می شوند.
گرچه نگارنده با پیچیدگی های این کشور و موانع پیش روی ما، آشنایی دارد ولی معتقد است پاسخ به سوال فوق گرچه تلخ ولی اختصارا در انتخاب استراتژی و برخی روش‌های اشتباه است.
با این توضیح که تئوری ما در عراق تسلط سیاسی بوده است و از همین رو تمام تلاش را برای به قدرت رساندن نیروهای همسو با ایران انجام داده ایم با این تصور که مشابه آنچه در ایران رخ داده، این تسلط می تواند زمینه بازسازی اجتماعی را نیز برای ما به ارمغان بیاورد حال آنکه عراق کشوری با زیرساخت های اجتماعی بکلی متفاوت بوده و از عوامل مهمی مانند نقش محوری امام در مدیریت بحران ها نیز خالی بوده است.
بعلاوه، عراق کشوری بود که آمریکایی ها به راحتی اجازه تسلط نیروهای همسو با ما را در آن نمی دادند لذا با خلق مسائل مختلف و بروز جنگهای داخلی، مانع تحقق کارآمدی در اداره این کشور شدند و همین مساله نارضایتی گسترده مردم از این نیروهای همسو با ایران را رقم زد و در واقع ما بخاطر ضعف عملکرد آنان مورد سوال مردم عراق هستیم. البته طبعا بی تجربگی و سوء اداره مدیران و ساختار اجتماعی طائفی نیز عوامل موثری در این مساله بودند.
در کنار اینها متاسفانه در رویکرد اجتماعی و روشی نیز مسائلی وجود داشته است از جمله تمرکز بیش از حد بر بدنه فصائل یا گروههای مسلحی که نوعا در جنگ با داعش تکون یافتند. گرچه بخشی از اینان از فضای فکری انقلاب تاثیر پذیرفتند ولی عملا بخش مهمی از جامعه عراقی مورد غفلت ما واقع شده و تسلط نیروهای ذاتا امنیتی نظامی در مساله عراق هم، تحرک فرهنگی مردمی ما را کمرنگ کرده است.
نکته دقیق دیگری هم وجود دارد که به نوع کار ما در کشورهایی چون عراق ربط دارد و آن اینکه با ادعای زیبای لزوم بکارگیری نیروهای بومی از تحرک جریانات نخبگانی و مردمی واقعی ایرانی جلوگیری شده ولی نوع بکارگیری عراقی ها، کارمندپروری و موظف سازی بوده است و این یعنی گرچه بدنه گسترده ای را بکار گرفته ایم ولی آنان نیز حقوق بگیرانی شده اند که در مساله کارایی مشکل جدی دارند!
عدم بکارگیری همزمان متخصصان عراق شناس با تخصص های اجتماعی رسانه ای به فاصله گیری از خروجی های موثر منجر شده، چیزی که دشمن آمریکایی با بکارگیری نیروهای متخصص- و نه همان نیروهای نظامی در قامتی جدید! – به وضوح قوت خود را به رخ می کشد!
اینها همه وقتی تلخ تر می شود که می دانیم ما زمینه های مشترک فرهنگی مذهبی و فرصت هایی بسیار جدی در جامعه عراقی داریم و رخدادهایی چون توسعه زیارت اربعین نیز به این ظرفیت ها افزوده است و باز هم ما در بهره برداری صحیح از آنها ناتوان بوده ایم!

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا