نگاهی به آیینهای عزاداری در هند؛ عاشورا عامل تمایز هویتی یا ارتباط میانفرهنگی؟
مهدیه فاتحی
«زیستن دوبارهی کربلا؛ شهادت در حافظهی آسیای جنوبی» نام کتابی است که سیداکبر حیدر، نویسندهی اهل حیدرآباد هند، تألیف کرده و انتشارات دانشگاه آکسفورد آن را نخستین بار در سال 2006 منتشر کرده است. سید اکبر حیدر از پژوهشگران شناخته شدهی حوزهی مطالعات اسلامی و مطالعات آسیا و نیز استاد دانشگاه تگزاس است. در این کتاب او واقعهی کربلا را در متن فرهنگ جنوب آسیا بررسی میکند. نکتهی مهم این است که ساکنان آسیای جنوبی را صرفا شیعیان تشکیل نمیدهند، و تمرکز این کتاب نیز، اگرچه بر روایتی شیعی از اسلام است، اما اهل سنت و غیرمسلمانان، حتی اندیشمندان سکولار نیز، در آن حاضرند. به علاوه، حیدر از وجوه متعدد تاریخی، ادبی، فرهنگی، سیاسی و… به تأثیر و تأثرات واقعهی کربلا در زمینهی فرهنگی جنوب آسیا پرداخته و اینها سبب شده کتاب حاصر بتواند دیدگاهی جامع و کلنگر به خواننده عرضه کند. در ادامه، نکاتی درخور توجه در خصوص بزرگداشت واقعهی کربلا در فرهنگ جنوب آسیا، برگرفته از کتاب زیستن دوبارهی کربلا، نقل میشود.
مراسم عزاداری کربلا در بین شیعیان شبهجزیرهی هند که نویسنده با ارجاع به خاطرات خود از حیدرآباد آن را توصیف میکند، برای ما ایرانیان بسیار آشنا است: تکیهها، حسینیهها و روضههای خانگی، استفاده از علم و نیزه و پرچم، نوحهخوانی و سینهزنی، همه مولفههای عزاداری واقعهی کربلا در شبهجزیرهی هند هستند که البته ویژگیهای خاص و متمایزکنندهای نیز دارند. حیدر شکل غالب مراسم، شامل: صلوات، سوز، سلام، مرثیه، ذکر، نوحه و در آخر زیارت را نیز معرفی کرده و با ذکر اشعاری از شاعران شیعه و سنی اردوزبان که مختص این مراسم سروده شدهاند، تعلق خاطر تنوعی از وابستگیهای دینی به کربلا را نشان میدهد.
ادبیات اردو، هر چند قرابت گستردهای با ادبیات فارسی و عربی دارد، اما ویژگیهای منحصر به فرد هم در آن هست، و این ویژگیها در روایت واقعهی کربلا نیز بروز یافتهاند. نزدیکی ادبیات اردو و ادبیات فارسی خصوصا در اثر مهاجرت روشنگران ایرانی در اواخر دورهی صفویه به هند تحکیم شدهاست. بسیاری از مهاجران ایرانی در منطقهی اوده ساکن شده، و نه تنها پذیرفته شدند، بلکه بسیار مورد احترام بوده و موجبات توسعهی تفکر شیعی را در این منطقه فراهم آوردند. میر آنس (1874-1803) و میرزا دبیر (1875-1803)، دو تن از مهمترین ادیبان و مرثیهنویسان اردو هستند که حکمرانانِ ایرانیدوستِ اوده از آنها حمایت میکردند. بخش مهمی از مرثیههایی که شاعران اردوزبان، از جمله میرزا دبیر و میر آنس، سرودهاند، تفصیل وقایعی تاریخی است که جزئیات چندانی از آنها در دست نیست. از این رو، مرثیهها بیشتر نشاندهندهی خلاقیت و تصویرسازی ذهن شاعرند و همچنین بستر مناسبی برای مشاهدهی تعامل سنتهای فرهنگی، باورهای دینی، خلاقیت و سنت ادبی.
این اشعار به جز عزاداری کارکردهای دیگری هم میتوانند داشته باشند. برای نمونه تأیید و توجیه سنتهای شبهجزیرهی هند با ارجاع آنها به ریشههای اسلامی، نقشی است که بسیاری از اشعار قرائت شده در بزرگداشت کربلا به خود گرفتهاند. یکی از مهمترین رخدادهای کربلا که چنین نقشی دارد، ازدواج فاطمه کبری، دختر امام حسین (ع) با برادرزادهی ایشان، قاسم ابن الحسن است؛ رخدادی که پیش از کتاب روضه الشهدا در هیچ منبعی به عربی یا فارسی ذکر نشده است، اما، به دلیل مشابهت بسیاری که با فرهنگ ازدواج در شمال هند دارد، بین مردم بسیار محبوب بوده و معتبر دانسته میشود. برگزاری نمایشی عروسی قاسم، که در آن علمهای پوشیده در لباس عروسی، نماد عروس و داماد هستند و اشعاری در وصف آن واقعه خوانده میشود، شباهت بسیاری به مراسم تعزیه در ایران دارد.
البته تنها شعر نیست که در عزاداری کربلا خوانده میشود. در جنوب آسیا «ذکر»، متن منثوری است که به فضائل و مصائب خانوادهی پیامبر میپردازد. مهمترین ذاکر در ادبیات اردو، رشید ترابی (1973-1908) است، کسی که صدای او نه تنها در ذهن نخستین شنوندگان رادیوی پاکستان ماندگار شده، بلکه امروز هم همچنان محبوب اردوزبانان است.
حیدر بیان میکند که مرثیهها و ذکرها، عمدتا چیز جدیدی دربارهی واقعهی کربلا به شنونده نمیآموزند. در واقع، همان طور که ولادیمیر پراپ، فرمالیست روس دربارهی داستانهای فولکلور گفته است، محتوای ذکرها و مرثیهها نیست که اهمیت دارد، بلکه شیوهی بیان است که موجب میشود واقعهی کربلا در برابر دیدگان شنونده، زنده شود. عزاداری مطالعهی تاریخی نیست، از این رو، در آن استفادهی ذاکر از ابیات در حین ذکر، تشبیهها، استعارهها، مبالغهها و… بیش از واقعهای که توصیف میشود اهمیت دارد. البته جریانهایی نیز برای مقابله با تحریف وقایع در اثر مبالغهی تخیل شاعران و ذاکران شکل گرفته است. مهمترین جریانی که مخالفت با تحریف را سرلوحهی خود قرار داده است، در اثر تلاش گروهی از متفکران شیعهی ایرانی شکل گرفت که میکوشیدند واقعهی کربلا را نه رمانتیک، بلکه واقعگرایانه و به مثابهی دستورالعملی برای انقلاب بازخوانی کنند. در هند، حلقههایی خود را مخالف تحریف میدانند که با خوانش دستورالعملگونه و غیررمانتیک، و نیز با انقلاب اسلامی ایران، همدلاند.
محل اختلاف دیگر، و مهمتر، سینهزنی (ماتم) در مجالس عزا است. در واقع، اهل سنت که بخش اعظم مسلمانان جنوب آسیا را تشکیل میدهند، اگرچه همراه شیعیان مشکی میپوشند و در مراسم محرم شرکت میکنند، اما این دو گروه هنگام سینهزنی از هم جدا میشوند: ماتم یا سینهزنی، سنتی مختص شیعیان است و به دلیل درد و آسیبی که ایجاد میکند، مورد انتقاد اهل سنت. برخی از شیعیان با استفاده از زنجیر و قمه در ماتم آسیب بیشتری به بدن خود وارد کرده و بسیار بیشتر مورد انتقاد قرار میگیرند. جالب اینجا است که برخی هندوها در این مراسم همراه شیعیان شده و نه تنها زنجیر و قمه میزنند، بلکه علم را بر دوش گرفته و با پای برهنه از روی آتش رد میشوند. مراسم عبور از آتش که هر سال ششم محرم در لکهنو (مرکز منطقهی مسلماننشین اوده) برگزار میشود، جمعیت بزرگی را به خود جلب میکند که بسیاری از آنها مسلمان نیستند.
مجالس عزا محل اتصال تاریخ و تخیلاند: مورخ در مجلس بزرگداشت واقعهی کربلا شعر میخواند تا واقعه را برای شنوندگان قابل لمس کند، ذاکر و شاعر در آن با لحن مورخان سخن میگوید تا واقعه را برای شنونده باورپذیر سازد. این است که کربلا هنوز هم منظرهای است که روایتهای آن دائما تغییر میکنند. شاهد تغییر روایتها به سادگی با مقایسهی آثار عربی نوشته شده در عراق پیش از قرن 10 میلادی، با مقایسهی آثار فارسی نوشته شده در ایران پس از قرن 17 میلادی، به دست میآید. در این فاصله جزئیات تاریخی، وقایع و شخصیتهایی پدیدار شدهاند که نویسنده کتاب زیستن دوبارهی کربلا باور دارد بیش از آن که محصول پژوهشهای تاریخی باشند، در اثر نیاز حکمرانان شیعهی صفوی به تمایز با همسایگانشان پدید آمده است: عثمانیان در غرب و مغولان در شرق. از جمله، بسیاری از باورهای شیعهها و سنیها در تقابل با یکدیگر پدید آمده است، مانند جایگاه بلندی که اهل سنت برای عایشه در بین زنان پیامبر قائلاند و در مقابل شیعیان که فاطمه دختر پیامبر را دارای منزلت والایی میدانند. این تفاوتها و تقابلها در روایت تاریخ تا واقعهی کربلا نیز کشیده میشوند.
پاول کانرتن، در کتاب «اجتماعات چه طور به یاد میآورند» میگوید مناسک مذهبی وقایع تاریخی را تکرار میکنند و از این طریق موجب انتقال دانش تاریخی شده و گذشته را به حال میآورند. تاریخ کربلا نیز، هنگامی که به عنوان یک «روایت بدیل تاریخی» در مجلس بیان میشود، چه از طریق ذکر باشد، چه نوحهسرایی و علمبلند کردن، تنها بیان تاریخ امام حسین و همراهانش نیست، بلکه تاریخ شکلگیری تشیع است. هیچ مجلسی به کربلا نمیپردازد، مگر این که وقایعی را شرح دهد که به کربلا ختم شدند. البته شیعیان این شرح و تفصیلها را روایت بدیل تاریخ کربلا نمیدانند، بلکه به نظر آنها این روایت حقیقی است: ماجرای کربلا از رحلت پیامبر و اختلاف بر سر خلافت آغاز میشود. با سه خلیفهی نخست مسیر اسلام از چیزی که باید باشد منحرف میشود و هر چند خلیفهی چهارم، امام علی، میکوشد اسلام را به مسیر درست بازگرداند، اما فتنههای بسیار فرصتی به او نمیدهد. در این روایت، قیام امام حسین و شهادت او و یارانش برای حفظ اسلام از انحراف رخ میدهد. در مقابل، در روایت اهل سنت از واقعهی کربلا، اختلافات اولیه بر سر خلافت اهمیتی ندارد، چرا که آنان هر چهار خلیفهی نخست را متعالی میدانند. در روایت اهل سنت، با شهادت چهارمین خلیفه دفتر اسلام خالص برای همیشه بسته میشود. در واقع کربلا برای اهل سنت از مرگ معاویه، خلیفهی اموی آغاز میشود: یزید، پسر او، در نقطهی مقابل اسلام قرار دارد و تلاش او برای مجبور کردن امام حسین و پیروانش به بیعت بود که کربلا ختم شد.
سید اکبر حیدر از تقی حسن وفا، یکی از رهبران شیعه در حیدرآباد، نقل میکند که در جوامعی مانند شبهجزیرهی هند که اکثریت مسلمانان سنی بوده و روایت شیعی از اسلام، به عنوان روایتی غیراسلامی و بدعتگذارانه شناخته میشود، کارکرد مجالس عزای محرم بیان تاریخ به روایت شیعی است. البته این نیاز و و این روایت باید در بستر شرایط استعماری و پسااستعماری در هند دیده شود، شرایطی که دیدگاهی صلب در آن ترویج شدهاست و در نتیجه به کلیشههای ضدتشیع و اختلافات مذهبی دامن میزند. وفا همچنین میگوید مجالس عزا خصوصا در صد سال گذشته برای مقابله با این شرایط رشد کردهاند. پیش از قرن بیستم، مجالس بیشتر درصدد ابراز خلوص و وفاداری به امام حسین بودند، تا ارائهی روایت شیعی از تاریخ کربلا. پیش از آغاز استعمار، محرم شامل مراسمی بود که علاوه بر شیعیان، سنیها، بوداییها و هندوها نیز در آن شرکت میکردند. استعمار بریتانیایی که به شبهجزیره وارد شد، با مراسم محرم مقابله کرد، چرا که این مراسم تبدیل به عناصری میانفرهنگی شده و مرز میان مذاهب در آنها از میان میرفت. بریتانیاییها گمان میکردند در صورت تفکیک مذاهب، ادارهی تشکیلات استعماری راحتتر خواهد بود. در این دوره سینهزنی و زنجیرزنی از حوزههای مشترک معنوی میان مردم، به اعمال خشونتآمیزی که لازم بود مدیریتشان کرد تبدیل شدند.
در این شرایط بود که اقلیتِ شیعهی شبهجزیرهی هند، از مجالس محرم به عنوان فرصتی برای تعریف و بازتعریف خود استفاده کردند. برای مثال، پس از حادثهی تروریستی یازده سپتامبر، تأکید ذاکران بر صلحطلب بودن شیعیان آغاز شد. آنها بر این نکته تأکید داشتند که امام حسین هیچگاه آغازگر جنگ نبود، و همچنین این که جهاد مبارزهای است که ابتدا باید در درون فرد انجام شود. ذاکران و شاعران با تکیه بر ظلمی که در طول تاریخ به شیعیان روا داشته شدهاست، از غصب خلافت و شهادت امام حسین تا شکلگیری جریانهای تروریستی ضدتشیع مانند القاعده، خود را همدرد قربانیان حادثهی یازده سپتامبر میدانستند.
زمینهی دیگری که موضوع بررسی سید اکبر حیدر در کتاب زیستن دوبارهی کربلا قرار گرفته، صوفیان و عرفای شبهجزیرهی هند بوده که همسو با اقلیت شیعه، اما متمایز از آن است. صوفیان هند برای رنجهای امام حسین و یارانش گریه میکنند، اما بیش از آن، برای سعادت و جایگاه والای او و همراهانش، شادی میکنند. ساکنان جنوب آسیا، عرفای منطقه را به قوالی میشناسند، نوعی آواز و موسیقی که اشعاری مانند این دوبیتی از خواجه معینالدین چشتی را زمزمه میکند:
شاه است حسین، بادشاه است حسین دین است حسین، دینپناه است حسین
سر داد، نداد دست در دست یزید حقا که بیان لا اله است حسین
اشعار قوالی، چه فارسی باشند چه اردو، از استعارهها و اصطلاحات بدیعی در توصیف واقعهی کربلا استفاده میکنند، مانند نوشیدن مِی، که در نگاه اول اسلامی نیستند، اما فرصتهای تازهای برای توصیف و تبیین واقعهی کربلا فراهم میکنند. قالبهای مورد استفادهی شاعران و ذاکران، مانند غزل، مرثیه و نوحه، همه رگههایی از تصوف در خود دارند. امروز، مرز دقیقی نمیتوان بین عارف و غیرعارف، شیعه و سنی، امیرخسرو و اقبال لاهوری کشید، این از خاصیتهای تصوف است. عرفان و تصوف در جنوب آسیا، دایرهای است که در افرادی از انواع فرهنگها و باورها حول محور معنویت گرد هم جمع شدهاند. صوفیان هند در اصول و باورها شباهت بسیاری با دیگر سنتهای صوفیه دارد. برای قوالان جنوب آسیا، شهادت حسین (ع) همانقدر پیروزی است، اتحاد عاشق و معشوق همانقدر شادیآور است، که برای صوفیان مصر.
واقعهی کربلا، نمادی است که زمینههای اجتماعی و سیاسی بر معنای آن تأثیر میگذارند. تفاسیر متعددی از این واقعه وجود دارد، که گاهی با هم موافقند، گاهی مخالف. در مجالس عزا، کربلا شرح فضائل و مصائب خانوادهی پیامبر و یاران ایشان است. در قوالی صوفیان، روایت واقعگرایانه از کربلا و اسلام بیشتر به چالش کشیده میشود و در نتیجه رنج و شهادت را با موسیقی و شعر جشن میگیرند. با الهام از مجالس عزا و مراسم قوالی، متفکران جنوب آسیا مانند محمد اقبال، مولانا آزاد و محمد علی جوهر، کربلا را پدیدهای میدانند که میتواند محور اتحاد مسلمانان باشد. هویتهای زبانی، محلی، قومی، مذهبی، ملی و بینالمللی میتوانند از طریق واقعهی کربلا در هم نفوذ کنند و زاویهی دید خود را گسترش دهند. همچنین مفاهیم عاشورایی مانند وفاداری، ایمان، اصلاح، حفظ، مبارزه و بزرگداشت میتوانند از زمینهی تاریخی خاص خود فراتر رفته و معنای نمادین وسیعتری داشته باشند.
اگرچه کربلا در عراق متولد شد، اما در زمان و مکان سفر کرد، به دلها نشست و بارها تفسیر شد. تفسیرها و طراحیها و روایتها از آن متعددند، اما واقعهی کربلا تحریف نشده است، بلکه چارچوبی است که برقراری گفتگو میان زمینههای فرهنگی متفاوت را ممکن میکند: گاندی از کربلا میگوید، حزبالله لبنان از گاندی. اشعار و نوشتههای اقبال به کار رفرمیستهای ایرانی میآید، اشعار مولوی در قوالیها خوانده میشود. مرگ و زندگی، زشتی و زیبایی، غم و شادی در گفتمان کربلا معنای دگرگون به خود میگیرند. از این رو مطالعهی کربلا هم ما را تشویق میکند که خوانشی خلاف جریان مسلط از پدیدهها داشته باشیم، هم خلاقیت ما را تقویت میکند.