تحلیل مسائل روزشاماتکشور شناخت

جولان اشغالی؛ بازیگران و معادلات

با توجه به حساسیت ویژه محور مقاومت و رژیم صهیونیستی در خصوص آینده جولان اشغالی و جایگاه این منطقه در بحران سوریه، نشست «جولان اشغالی؛ بازیگران و معادلات» با حضور دکتر حسین آجورلو از کارشناسان ارشد مسائل منطقه، در اندیشکده راهبردی تبیین برگزار شد.

اندیشکده راهبردی تبیین  با توجه به حساسیت ویژه محور مقاومت و رژیم صهیونیستی در خصوص آینده جولان اشغالی و جایگاه این منطقه در بحران سوریه، نشست «جولان اشغالی؛ بازیگران و معادلات» با حضور دکتر حسین آجورلو از کارشناسان ارشد مسائل منطقه، روز یک‌شنبه ۲۸ مردادماه در اندیشکده راهبردی تبیین برگزار شد. در ادامه، گزیده‌ای از آن‌چه در این نشست طرح شد را می‌خوانید.

ارتقاء نقش منطقه‌ای ایران

جمهوری اسلامی ایران بعد از یک دوره­ای که درگیر مسائل انقلاب و جنگ تحمیلی بود، در دهه نود میلادی به تدریج جایگاه خودش را در منطقه پیدا کند. البته از قبل اقداماتی صورت گرفته بود از جمله تشکیل حزب‌الله لبنان و سایر گروه ­های مقاومتی شکل گرفتند. با این حساب، این روند تشدید شد. به‌خصوص حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه و لبنان، به نوعی در مقابل تهدیدات اسرائیل، ایجاد بازدارندگی می‌کرد. همه می­دانیم جمهوری اسلامی توانست نقش خیلی خوبی در سال ۲۰۰۰ ایفا کند. جنوب لبنان با رهبری جمهوری اسلامی و عاملیت نیروهای حزب الله آزاد شد. اولین سرزمین عربی که با جنگ آزاد شد نه با قطعنامه و آتش­ بس. آزاد سازی جنوب لبنان در حقیقت این پیام را به جهان عرب و حتی به کل جهان داد که جمهوری اسلامی ایران دیگر یک قدرت منطقه ­ای است که در قالب محور مقاومت اقدام می‌کند.

خوب می­دانیم یکی از دلایل پیروزی در سال ۲۰۰۰ خود حزب الله بود. خدا رحمت کند شهید سید عباس موسوی را،  قبل از او، شخصی به نام صبحی طفیلی در لبنان بود که مدیریت خوبی بر حزب الله نداشت. شهید سیدعباس موسوی هم که خیلی مدت محدودی رهبر حزب‌الله بود و به یک سال نرسید که شهید شد. بعد سیدحسن آمد. نقش ویژه ­ی سید حسن نصرالله این است که حزب الله را به یک جایگاه ویژه ­ای رساند. یعنی مقاومت را وارد فاز جدی کرد و من هم همیشه این را گفته‌ام که جمهوری اسلامی از بسیاری از گروه ­ها حمایت کرد اما بعضی از گروه ­ها خود این­قدر قابلیت داشتند تا این حمایت را به یک سرمایه ­ی امنیتی برای جمهوری اسلامی تبدیل کنند. نمونه ­ی آن حزب الله است، در حالی که  در افغانستان و در پاکستان هم گروه ­هایی بودند که شاید همین­ قدر مورد حمایت بودند.

اتفاقات این چنینی باعث شد جمهوری اسلامی ایران به مرزهای سرزمین‌های اشغالی فلسطین برسد. از این­جا به بعد دیگر رژیم صهیونیستی دیگر فهمید که جمهوری اسلامی -تا زمانی که در منطقه باشد- روند کسب مشروعیت و تدابیر بازدارندگی این رژیم را دچار مشکل می‌کند. یعنی تمام روندهایی که در سیاست خارجی و امنیتی خود چیده بود در این­جا به چالش برخورد. اسرائیل با گروه­ یا ارتش کلاسیک روبه ­رو نیست بلکه با گروه‌هایی روبروست در قالب جنگ نامتقارن با او روبه ­رو می‌شوند.

ایران، رژیم صیهونیستی و بحران سوریه

حالا این رویدادها و روندها گذشت تا بحران سوریه اتفاق افتاد. در بحران سوریه ابتدا همه تصور می­ کردند این بحران تیر خلاصی بر محور مقاومت است و به نظر من اگر هوشمندی حزب الله و جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مقاومت از یک‌سو نبود و خطاهای راهبردی طرف مقابل از سوی دیگر اتفاق نمی‌افتاد، صحنه ­ی سوریه به‌گونه‌ای رقم می‌‌خورد که ممکن بود کار محور مقاومت تمام بشود. تصور طرف مقابل این بود که بحران سوریه کار محور مقاومت را یکسره می‌کرد؛ می­ آیند سوریه را از محور خارج می­ کنند، و چون سوریه نقش خیلی محوری در لبنان دارد، با تغییر صورت‌گرفته در سوریه، حزب الله هم تضعیف می­ شود و یک دومینویی شکل می‌گیرد که کل مقاومت از جمله عراق و ایران هم تحت تاثیر قرار می‌گیرند. اما اتفاق دیگری افتاد. این هوشمندی محور مقاومت بود که به این نتیجه رسید که برای حفظ محور باید خون بدهد، باید هزینه کند. این‌جا دیگر جای دیپلماسی نیست و نمی‌توان در مقابل کسی که جلو آمده، کوتاه آمد.

جمهوری اسلامی و محور مقاومت وارد عرصه ­ی سوریه شد. خب رژیم صهیونیستی خیلی خوشحال بود که به زعمش محور مقاومت دارد از بین می­رود یا تضعیف می­ شود. لذا در راستای اهداف استراتژیک خود، شروع با بازی‌های چندگانه کرد؛ یک روز این را تقویت کرد، یک روز آن را و بازی­ های رسانه­ ای کرد. در مجموع اسرائیل، احساس تهدید جدی از صحنه بحران سوریه نداشت. محور مقاومت هم چون تمرکزش بر حفظ نظام سوریه بود، تمرکز خود را مقداری از جولان برداشت، البته عملیات‌های متفرقه­ ای انجام می­ شد تا رژیم صهیونیستی بداند که ایران و محور مقاومتی هم در نزدیک‌های جولان هست و اگر به قضیه­ ی سوریه وارد بشود، باید بداند که هزینه ­های آن را خواهد پرداخت. این در حالی بود که اسرائیل از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ به تقویت مواضع خود در جولان اقدام کرد.

در سال ۲۰۱۷ نظام سوریه تثبیت شد و تقریباً کشورهای منطقه هم به نوعی این تثبیت را پذیرفتند. رژیم صهیونیستی در این شرایط فهمید که محور مقاومت الان به یک تهدید جدی­تر از سابق تبدیل شده است لذا شروع کرد این تهدیدها را پاسخ دادن و گفت حضور ایران در منطقه برابر این است که من کل منافع ایران را به خطر بیاندازم و ایران نباید در منطقه حضور داشته باشد.

لذا می‌‌توان این‌گونه تقسیم‌بندی کرد؛ قبل از سال ۲۰۱۱ دولت سوریه با یک نظارتی از سوی محور مقاومت، مجوز فعالیت نسبی در جولان را داشت اگرچه حاضر به پرداخت هزینه جدی نبود و عمدتا کنترل می­ کرد که یک دفعه جنگی آغاز نشود. بالاخره این نظام مستقر بود و ملاحظات خودش را داشت. سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ محور مقاومت تحرکاتی در جولان داشت ولی این تحرکات، تحرکات جدی­ای نبود و بیش­تر برای این بود که رژیم صهیونیستی وارد بازی­های خطرناک نشود. سال ۲۰۱۷ جمهوری اسلامی ایران یک، در نگاه اسرائیل به تهدیدی جدی در حوزه جولان تبدیل شد. ایران این اعتقاد را داشت که اگر به جبهه­ ی جولان ورود نکند، هر لحظه این احتمال هست که اسرائیل شرایط را برای اقدام نظامی یا یک اقدام امنیتی خطرناک آماده ببیند و در پی سرنگونی نظام سوریه برآید. چرا؟ چون فاصله شصت کیلومتری این امکان را به اسرائیل می‌دهد تا با یک جهش نظامی بتواند اقدام نظامی جدی انجام بدهد. لذا  محور مقاومت باید کاری کند تا جلوی آن جهش احتمالی را بگیرد. اما الان شرایط این‌گونه  است که اسرائیل خود را هدف جهش احتمالی از سوی مقاومت می‌بیند. یعنی الان هر چند که جمهوری اسلامی و محور مقاومت در این مرزها نباشند ولی زمینه­ ی این جهش وجود دارد.

اهمیت منطقه ­ی جولان برای رژیم صهیونیستی

این منطقه موقعیت استراتژیک سلبی دارد. چون اسرائیل دشمن ما است می­گوییم سلبی. اگر دست ما باشد می‌گوییم ایجابی. کسی که بر آن­جا باشد بر ارتفاعات مستقر است لذا دیده ­بانی­ های بسیار خوب دارد. می­تواند جنگ­های نظامی احتمالی را کنترل کند. این خیلی از لحاظ نظامی مهم است. اشغال جولان باعث ایجاد منطقه­ ی حائل بین سوریه و سرزمین­ های ۱۹۶۷ و ۱۹۴۸ شده است. یعنی سوریه ­ای که عضو محور مقاومت است به این راحتی نمی­تواند وارد سرزمین‌های اصلی شود. این منطقه حائل است. دسترسی به راه­های استراتژیک دیگر اهمیت جولان برای اسرائیل است. رژیم صهیونیستی به خوبی می­داند که قضیه ­ی جولان باید یک روزی حل بشود. اما این برتری باید باشد تا زمانی که وضعیت بسیار مناسب شکل بگیرد تا بتواند این برگ­های برنده ­ی خود را مورد بهره‌برداری قرار دهد، مانند صحرای سینا که دقیقاً این اتفاق افتاد. در آن‌‌جا تضمین امنیتی گرفت از مصر و این تضمین­ ها تا الان کار کرده است. تسلط بر منابع آبی، دیگر اهمیت جولان برای اسرائیل است. این منطقه­ دارای آب بسیار است. علاوه بر نیاز راهبردی اسرائیل به آب، بحث‌های دیگری هم پیرامون آب جولان وجود دارد. می­ دانید که  منطقه­ ی جولان منطقه­ ی خوش آب‌و‌هوایی است. از سوی دیگر، در بیش­تر مناطق شمالی فلسطین اشغالی، یهودی­های متدین در شهرک‌ها ساکن هستند. لذا برخی افراد کمتر متدین در این شهرک‌ها مناطق تفریحی ندارند. مناطق تفریحی آن­ها در جولان است. آن­جا می­روند و به‌همین دلیل استریپ کلوپ­ های آن­ها و خیلی از کلوپ­ هایی که در خود سرزمین اصلی ممنوع است و محدودیت­های مذهبی برای آن‌ها وجود دارد، در جولان اشغالی مستقر است.

یکی دیگر از اهمیت‌های جولان برای اسرائیل این است که با اشغال این منطقه، انگار  گلوی سوریه را گرفته است. گلوی سوریه را وقتی بگیرد دیگر سوریه نمی­ تواند وارد بازی­ های کلان بشود. لذا سوریه اگر بخواهد در روندهای سیاسی، نظامی و امنیتی مهم وارد بازی­های کلان راهبردی برای آزادی فلسطین شود، دچار محدودیت است. اهمیت جولان برای محور مقاومت. خب یکی دیگر از مسائل جولان که اخیراً برای رژیم صهیونیستی مهم شده، ایجاد شکاف توسط جولان میان جبهه ­ی جنوب لبنان و جنوب سوریه است. جولان این دو تا جبهه را تقریباً بریده است در حالی که می‌تواند نقش لولاگونه داشته باشد برای محور مقاومت. این نقش لولاگونه در بخش کلان راهبردی و نظامی بسیار مهم است. مقاومت می­ خواهد حضور در این منطقه لولاگونه را حفظ کرده و بتواند تا حدودی نقشه­ ی خود را پیش ببرد. وقتی این نقش لولاگونه ایجاد بشود، رژیم صهیونیستی از ناحیه ­ی شمال و شمال شرق در یک محاصره قرار می­ گیرد. چنین نقشی در کنار آن راهبردی که مقام معظم رهبری مطرح کردند در خصوص فعال‌سازی منطقه­ ی کلان باختری، می‌تواند بسیار موثر واقع شود. در این صورت، محوری ایجاد می­ شود که همه­ ی جبهه­ ها به هم وصل است و این به شدت رژیم صهیونیستی را به خطر می­ اندازد.

ملاحظات روسیه در مواجهه با رژیم صهیونیستی

خب حالا یک مسئله که مهم است، نگاه روسیه به این قضیه است. به نظر می‌رسد در خصوص نسبت اسرائیل و روسیه، دو طرف داریم. برخی می­گویند روس­ها این­جا دارند با رژیم صهیونیستی همکاری می­کنند و ایران را می­خواهند از منطقه بیرون کنند. این حرف در ایران خیلی زده می­شود. از طرف دیگر، برخی تحلیل­گران ایرانی­ که بیش­تر به نظام نزدیک هستند می­گویند نه! روسیه در حال بازی با اسرائیل است. اما به نظر من یک نظر میانه وجود دارد. مسائل مهم  در رفتار روسیه در قبال رژیم صهیونیستی را می‌توان این‌گونه تشریح کرد؛

روسیه به دنبال این است که در سوریه به عنوان قدرت مشروع از طرف بازیگران بین المللی شناخته شود. آمریکا هم تا حدودی روسیه را به‌عنوان مدیر بحران پذیرفته است. این امر نیازمند چه چیزی هست؟ به نظر می‌رسد چنین هدفی نیازمند این است که روسیه یک بالانسی بین قدرت­ها در سوریه ایجاد کند و مشخصا بین ایران و رژیم صهیونیستی.

هدف دیگر، در حوزه امنیتی و نظامی است. ببینید نتانیاهو خیلی به روسیه سفر داشته است. یکی از مواردی که در آن‌جا طرح کرده، احتمالا گزاره‌هایی است تا مقامات روس را بترساند. به آن­ها می­گوید راهبرد اسرائیل تا الان این بوده که یک گنبد آهنین ایجاد کند و با این گروه­ها بجنگد. حضور ایران در این منطقه راهبرد اسرائیل را به هم می­ریزد و لذا برای مقابله با ایران و متحدانش، باید راهبردهای کلان نظامی و تسلیحاتی این رژیم عوض بشود. چنین تغییری میلیاردها دلار هزینه دارد. در خصوص این هزینه، اسرائیلی­ها می­روند به روس­ها چه می­گویند؟ می­گویند آقای روسیه اگر ما بخواهیم راهبردمان را تغییر بدهیم باید تجهیزات و تسلیحات جدید بخریم لذا می‌رویم سراغ آمریکا و این پول به آمریکا می‌رسد که رقیب تو است. پس توی روسیه بیا و کاری کن تا این راهبرد تغییر نکند تا رقیب تو هم در عرصه اقتصادی و نظامی، دچار منفعتی بزرگ نشود. از طرف دیگر اگر ما وارد راهبرد جدید بشویم، نظام سوریه مورد تهدید جدی قرار می­گیرد و این برای روسیه خوب نیست. یعنی اسرائیل بحث سیاسی، اقتصادی و امنیتی می­کند. این خیلی مسئله­ ی مهمی است. در نتیجه این به نظر من می­ آید که یکی از اهدافی که موجب شده تا روس­ها کمی مماشات کنند، به دلیل این است که نمی‌خواهند این تغییر راهبرد اتفاق بیفتد که هم آمریکایی­ ها جیب‌شان پر پول شود و هم آمریکایی­ ها حضورشان در این منطقه تقویت شود  به‌واسطه این راهبرد

سومین هدف روسیه، حفظ نظام سوریه است. برای ما حفظ نظام سوریه به‌دلیل بحث محور مقاومت مهم است. برای روسیه، حفظ نظام سوریه، دلیل دیگری دارد. سوریه یکی از معدود متحدان قدیمی شوروی است که اکنون برای روسیه باقی مانده است. روسیه می­ترسد که اگر رژیم صهیونیستی خطر جدی احساس کند، به این دلیل که تا دمشق راهی ندارد، می‌تواند یک جهش نظامی از منطقه جولان انجام دهد و این اقدام مورد حمایت آمریکا و برخی کشورهای منطقه قرار گیرد و تا روس­ها بیایند حرکتی انجام دهند، کار از کار بگذرد. در چنین شرایطی اگر روسیه بخواهد مقابله بکند، عملا فضای جنگی میان او و آمریکا حاکم شود و …  خب هزینه­ ی این احتمال برای روسیه خیلی بالا است. لذا در پی ایجاد موانعی در مقابل وقوع این احتمال است. یعنی باید کاری کند تا اسرائیل به جایی نرسد که به دمشق حمله کند.

جلوگیری از نقش آفرینی آمریکا در سوریه است از دیگر اهداف روسیه است. چون رژیم صهیونیستی با آمریکا روابط استراتژیک دارد، پس هرقدر در موضع ضعف قرار گیرد، تلاش خود را برای درگیر کردن بیشتر آمریکا در سوریه مضاعف خواهد کرد که این نیز برخلاف خواست روسیه است.

مسئله­ ی بعدی لابی صهیونیست­ها در مسکو است. می­دانید که صهیونیست­ها فقط در آمریکا نیستند. آقای آبراموویچ، از دوستان آقای پوتین یهودی است. ثروتمندان یهودی در روسیه نفوذ دارند. این­ها در روسیه سرمایه‌گذاری دارند. اگر سه تا صهیونیست از ثروتمندهای یهودی پول خود را از مسکو بکشند بیرون، تمام این لرزه به کل اقتصاد روسیه می­افتد. همین بلایی که به نوعی سر ترکیه دارد می­آید، یعنی هات مانی (پول‌ داغ) را بیرون می­ کشند.

لابی صهیونیست‌ها در واشینگتن دیگر مساله مهم در فهم روابط روسیه و اسرائیل در سوریه است. روسیه با اطلاع از جایگاه و نقش لابی صهیونیست‌ها در واشینگتن سعی دارد ضمن حفظ رابطه مقبول با رژیم صهیونیستی، به‌طور غیرمستقیم به کنترل سیاست‌های ضدروسی این لابی در واشینگتن بپردازد؛ زیرا درصورت تیره شدن روابط روسیه و رژیم صهیونیستی ممکن است این لابی صهیونیستی با استفاده از نفوذ خود در کاخ سفید و کنگره، هزینه‌های سیاسی و امنیتی را برای روسیه بالا ببرد.

ملاحظات روسیه در مواجهه با محور مقاومت

روس­ها نسبت به محور مقاومت هم ملاحظاتی  دارند. این­ها ملاحظات آن­ها نسبت به رژیم صهیونیستی بود. روسیه می­خواهد پرونده­ی سوریه در دست خودش باشد. کسی که می­خواهد پرونده دست او باشد، باید با طرفین رابطه داشته باشد و اگر سیستم بخواهد پویایی هم داشته باشد، باید با نظر روسیه به‌عنوان مدیر بحران صورت گیرد نه با ابتکار عمل دیگران.

روس­ها خوب می­دانند عرصه­ی میدانی و زمینی سوریه دست محور مقاومت است. هوایی، موشکی و پدافندی اگر دست روس­ها است ولی عرصه­ ی زمینی و این پیشرفت­هایی که ارتش سوریه می­کند با محور مقاومت است. مسکو می­داند اگر ایران را از سوریه کنار بزند، احتمال دارد دوباره این ­گروه­ های تکفیری بیایند و در عرصه­ ی میدانی پیشروی کنند. این ملاحظه را دارد و به خاطر همین هم با طرفین چانه زنی می­کند.

ملاحظه ­ی  بعدی مربوط به سطح روابط روسیه با محور مقاومت است. این روابط، استراتژیک نیست. ما خیلی دوست داریم به روس­ها بگوییم روابط­ ما با شما استراتژیک است ولی می­بینیم روس­ها چنین نشانه‌ای بروز نمی‌دهند. ما همکاری داریم اما سطح روابط‌مان استراتژیک نیست. روسیه با دولت سوریه روابط استراتژیک دارد اما با محور مقاومت نه. یعنی حفظ دولت سوریه برای روسیه مهم است. نظام سوریه باید حفظ بشود و لذا محور  مقاومت می­تواند بازیگر باشد اما این­که روسیه بخواهد برای این محور وارد چالش با رژیم صهیونیستی بشود، خیر!

ملاحظه بعدی، عدم تمایل روسیه در درگیر شدن با آمریکا در مورد محور مقاومت است. گفتم چون رابطه روسیه با محور مقاومت استراتژیک نیست، روس­ها نمی­خواهند هزینه معناداری بدهند. روس­ها پرونده­های خیلی جدی‌تری دارند در بحث اروپا و ناتو، اکراین و … .

ایران و جولان

در بحث امکان سنجی حضور ایران و متحدان غیر سوری خود در مجاورت جولان، جمهوری اسلامی با تمام شناخت خود از روسیه، اسرائیل و منطقه و هم‌چنین با انباشت تجربه ­ای که از سال­ها فعالیت در این منطقه دارد، چه خواهد کرد؟ به نظر من ایران همچنان با این برگه بازی کرده و نمی­ گذارد از بین برود. حتی با یک توافق هم نمی­گذارد این برگه از بین برود. لذا اسرائیلی‌ها احساس تهدید کرده و دست بالا می‌گیرند و شرط می‌گذارند که ایران باید از سوریه خارج شود تا اگر نیاز شد تا کمی این شرط را تلطیف کنند، بگویند ایران باید از جنوب سوریه خارج شود. ایران در چانه‌زنی‌ها چیزی را نپذیرفته و تحلیل من این است که مخالف شکل‌گیری یک رژیم امنیتی در نزدیکی جولان خواهد شد. روس­ها هم این را می­دانند که اگرچه در عرصه­ی سوریه، دست‌شان باز است اما نمی­شود محور مقاومت را نادیده گرفت. این­ها هم قدرتمند هستند. بارها اعلام کردند در صحنه­ی سوریه، حضور ایران در کنترل ما نیست. وقتی این را می­گویند یعنی دارند پیام می­دهند که ما نمی­توانیم هر چه شما (مخالفان ایران) می‌خواهید را از ایران بخواهیم. از طرفی چون روسیه رابطه­‌اش با محور مقاومت در سطح استراتژیک نیست، لذا ایران یک استقلال عملی دارد و وارد آن بازی­ها نمی­شود. ایران می­داند که اگر از آن منطقه عقب بکشد، رژیم صهیونیستی فردا خواسته­ ی بزرگ­تری مطرح می­کند. لذا اگر توافقات ضمنی هم بشود، باز هم ایران فاصله‌اش از جولان را زیاد نخواهد کرد تا بتواند در صورت نیاز، جهش لازم را داشته باشد.

رژیم صهیونیستی این را بین سیاسیون لبنان جا انداخته که ما حزب الله را نماینده­ ی لبنان می­دانیم و در صورت اقدامی از سوی این جنبش، تمام لبنان را به خطر می­اندازیم. از سوی دیگر، حضور نیروهای حافظ صلح در منطقه هم نوعی رژیم ایجاد کرده که احتمال جنگ از طریق شمال را یک خورده کم­رنگ کرده است. یعنی یک امنیتی برای اسرائیل ایجاد شده است از شمال ایجاد شده است. حماس هم با ملاحظاتی که دارد، بالاخره شروع کرده است به توافقاتی با مصری­ها تا به آتش‌بس طولانی‌مدت با رژیم صهیونیستی برسد. تنها منطقه­ ای که مانده است جولان است و جمهوری اسلامی به خوبی می­داند که جولان با تمام مشکلاتی که در مسیر وجود دارد، باید فعال باشد. چرا؟ چون عمل در آن دو جبهه­ی دیگر، تا حدی سخت است. اگر این جبهه بتواند اقدامی انجام دهد، آن دو تا جبهه هم می­توانند کاری انجام بدهند. البته این نسبی است. از طرف دیگر، جمهوری اسلامی ایران می­خواهد به هیچ وجه، هیچ رژیمی بر منطقه جولان حاکم نشود. یعنی هر نوع رژیمی که طی آن گفته شود ایران هفتاد یا هشتاد کیلومتر و یا مانند این‌ها از جولان فاصله بگیرد، از سوی ایران به رسمیت شناخته نمی‌شود لذا تحرک می­کند این رژیم شکسته شود. لذا مطلوب ایران این است که این جبهه پویا باشد. نتیجه­ این می­شود که به نظر من جمهوری اسلامی ایران در سوریه خواهد ماند و جبهه جولان را فعال نگه خواهد داشت. سوریه هم بالاخره می­خواهد به نوعی پرونده جولان باز و پویا بماند. روس‌ها البته تا حدی کمتر، به این مساله اعتقاد دارند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا