اندیشمندان و چهره های فرهنگی

معرفی کتاب”اسلام متکلمین” اثر محمد بوهلال

احمد آرانی

مجموعه «الاسلام واحدا و متعددا» از پروژه‌های مهم فکری است که در انجمن «رابطه العقلانیین العرب» زیر نظر دکتر «عبدالمجید الشرفی» و توسط شاگردان او انتشار یافته  و بازتاب های متعددی نیز داشته است به نحوی که با اعتراض شدید معتقدان به اسلام سنتی و تحسین تعدادی از روشنفکران مواجه شده است.

شرفی از اساتید دانشگاه مغرب عربی و از روشنفکران معروف امروز جهان اسلام محسوب می شود که پروژه کلی او پیوند دین و مدرنیته در جهان معاصر است . فارغ از انتقاداتی که به این پروژه فکری و مبانی آن وارد است  اگر بخواهیم به ایده این مجموعه نگاهی بیندازیم باید گفت این مجموعه 18 جلدی تلاش دارد تا با نگاه جامعه شناختی به جغرافیای جهان اسلام و بیان تعدد حوزه های فرهنگی تمدنی در سراسر عالم اسلامی و نیز وحدت کلی این حوزه ها نشان دهد که اسلام واحد و متعدد است و به گونه ای نوعی پلورالیسم اسلامی را ثابت کند. به عبارت دیگر این پروژه می خواهد بگوید اسلام با وجود اینکه دعوتی جهان شمول دارد اما در مناطق مختلف در قالب عقاید، آداب و رسوم و شعائر متنوع و متکثری بروز و ظهور یافته است و صورتی قومی یا ملی یافته است. به این معنا که در هر حوزه نوعی خاص از اسلام اعمال می شود. به بیان دیگر این پروژه کوشش می کند تا نشان دهد با وجود واحد بودن دین اسلام، دیدگاه های متعدد و گوناگونی در این باره وجود دارد و حتی دیدگاه گروهی، دیدگاه گروه دیگر را به چالش می کشد.

البته پژوهش تنها به بررسی این تنوع در حوزه جغرافیایی بسنده نمی کند و آن را به حوزه های فکری نیز می کشاند برای مثال در بررسی ها به مقایسه میان اسلام فلاسفه، متکلمین و فقها نیز پرداخته می شود و تفاوت های اسلام در اندیشه های این گروه ها نمایش داده می شود. در  این مجموعه فهم مسلمانان از اسلام در مکان ها و زمان های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. عناوین این مجموعه به این صورت نام گذاری شده اند:

  1. الاسلام المتکلمین نوشته محمد بوهلال
  2. الاسلام الفلاسفه نوشته منجی لسود
  3. الاسلام الفقها نوشته نادر الحمامی
  4. الاسلام المتصوفه نوشته محمد بن الطیب
  5. الاسلام المجددین نوشته محمد حمزه
  6. الاسلام الساسه نوشته سهام الدبابی المیساوی
  7. الاسلام الاکرد نوشته تهامی العبدولی
  8. الاسلام عصور الانحطاط نوشته هاله الورتانی و عبدالباسط قمودی
  9. الاسلام العربی نوشته عبدالله خلایفی
  10. الاسلام الخارجی نوشته ناجیه الوریمی بوعجیله
  11. الاسلام المصحلین نوشته جیهان عامر
  12. الاسلام الاسود جنوب الصحرا ء الکبری نوشته محمد شقرون
  13. الاسلام السنی نوشته بسام الجمل
  14. الاسلام الشعبی نوشته زهیه جویرو
  15. الاسلام الحرکی نوشته عبدالرحیم بوهاها
  16. الاسلام الآسیوی نوشته آمال قرامی
  17. الاسلام فی المدینه نوشته بلقیس الرزیقی
  18. الاسلام البدوی نوشته محسن التلیلی

پیش از این در شعوبا به چند جلد از این مجلدات پرداختیم. در این شماره به کتاب اسلام متکلمین از این مجموعه می‌پردازیم.

در سال 2006، چاپ اول کتاب «اسلام متکلمین» توسط محقق تونسی محمد بو هلال [1] توسط دارالطلیعه چاپ و نشر بیروت و انجمن العقلانیین العرب، ذیل مجموعه «الاسلام واحدا و متعددا» به سرپرستی دکتر عبدالمجید الشرفی منتشر شد. این کتاب شامل حدود دویست و پنجاه صفحه در اندازه متوسط ​​است و صفحات کتاب علاوه بر مقدمه، به هفت فصل از مقدمه (ص7 تا ص 11)، تا خاتمه (از ص 233 تا ص 236)، فهرست منابع و مآخذ (از ص 237 تا ص 246) و فهرست کلی مطالب (از ص 247 تا ص 246) تقسیم شده است.

 محمد بوهلال با نگاهی به «اسلام متکلمان» در صدد برآمد تا با بررسی مهم‌ترین مراحل، روندها، مبانی علم کلام، و وقوف به مکانیسم های کاری، زمینه ها و رابطه آن با امور سیاسی و فکری، مفهومی یکپارچه از مهم‌ترین مسائل مربوط به «علم کلام» در فرهنگ عربی-اسلامی بسازد. وی به این مسائل در هفت فصل پرداخته و این گونه کتابش را فصل‌بندی می‌کند:

فصل اول: در تعریف علم کلام و جایگاه تاریخی آن

فصل دوم: کلام سیاسی

باب سوم: چرخش معتزلی

فصل چهارم: کلام علمی

باب پنجم: متکلم

باب ششم: فرقه

باب هفتم: درباره وحدت علم کلام

با تأمل در عناوین فصول کتاب محمد بوهلال، برخی از ویژگی‌های بینش محقق درباره «اسلام متکلمان» برای ما آشکار می شود. او در فصل اول تصور دقیقی از مساله به دست می دهد که از طریق تبیین اصطلاحات و معرفی مهمترین تحولات دانش کلام می کوشد تا افق معرفتی ای را تعریف کند که تلاش او بر آن استوار شده است. در فصل دوم، رابطه‌ای را که بین کلام و سیاست وجود دارد را برجسته کرده، بنابراین علم کلام امتداد سیاست و پژواک آن است.

اگر عنوان فصل دوم و فصل چهارم را با هم مقایسه کنیم، محقق بین دو نوع کلام یعنی: کلام سیاسی و کلام علمی تمایز قائل می شود و بدین ترتیب بر وجود تحول در مبانی کلام به لطف فکر معتزلی اشاره می کند. اندیشه ای که او فصل سوم کتاب را به عنوان «چرخش معتزلی» اختصاص داده است، پس می توان دانست علم کلام دارای نمودها و مبانی متعدد و تجلیات فراوان و متنوع است. این همان چیزی است که محمد بوهلال را بر آن داشت تا در فصل پنجم درباره ماهیت متکلم و جزئیات کلام در روابط خود با دولت، جامعه و معرفت بحث کند و از این رو تأیید می کند که علم کلام ارتباط تنگاتنگی با واقعیت های فرهنگی، اجتماعی و معرفتی دارد که متکلم در آن رشد یافته است. علاوه بر سلطه واقعیت سلطه دیگری وجود دارد که اهمیتش کمتر از آن نیست، و آن سلطه وابستگی مذهبی است و این آگاهی نویسنده کتاب را بر آن داشت که در ششمین فصل کتاب درباره مفهوم فرقه بحث کند. اما فصل آخر، بررسی مختصری از مهمترین وظایف و کارکردهای علم کلام در اندیشه اسلامی قدیم است.

محمد بوهلال از تعیین حدود، تبیین ویژگی ها و مراحل، به رصد روابطی که بین علم کلام و حوزه های معرفتی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد منتقل می شود برای این که به وظایف و کارکردهای کلام برسد.

فصل اول: تعریف علم کلام و جایگاه تاریخی آن:

مؤلف فصل اول کتاب را به سه بخش «تعریف علم کلام»، «ابعاد محنت» و «مراحل علم کلام» تقسیم کرده است. در بخش اول او مبتنی بر سه تعریف منسوب به ابونصر فارابی، عضدالدین ایجی و ابن خلدون به مسأله تعریف می‌پردازد. این تعریف‌ها هم از نظر زمانی فاصله زیادی با هم دارند (قرن چهارم هجری قمری، قرن هشتم هجری) هم با مشرب‌های گوناگون (فلسفی،… ) هستند و هم ناظر به وابستگی‌های مختلفی (شیعی، اشعری،… ) هستند. با توجه به این تعاریف و تحلیل مسائلی که در آن گنجانده شده است، محقق به این حرف رسیده است که “جهات اساسی که علم کلام[از زمان فارابی مشخص شده است] بر آن استوار است” از یک سو، و از سوی دیگر، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که بر علم کلام غلبه کرده است، اساساً در “مجادله با خصوم و اشتیاق وافر برای محقق شدن غلبه بر آنان” متمثل می‌شود. این همان چیزی است که علم کلام را مبتنی بر «جدل فکری» کرده است. در مورد مبحث دوم، به بررسی «ابعاد محنت» اختصاص داشت که مؤلف آن را رویدادی بزرگ در علم کلام می‌داند، پس “روش معتزلی ایجاد نشد و کامل نشد مگر بعد از محنت حوالی قرن 3 و بعد از محنت همچنان علم کلام همچنان می‌توانست مکاتب جدید شیعه و سنی را ایجاد کند که برخی از آن‌ها قرن‌ها بر‌اندیشه کلامی تسلط داشته‌اند.

اذعان به اینکه محنت در ظاهر امری دینی و در ذات خود سیاسی است، لزوماً به این میانجامد که “علم کلام علاوه بر کارکرد‌های معرفتی کهن، بر تداوم و پیشبرد کارکرد‌های سیاسی خود مبتنی بود” و به این ترتیب بوهلال پایه‌هایی را که علم کلام بر آن استوار است بنیان نهاد، پس آن “پدیده‌ای تاریخی و واقعیتی اجتماعی و نظامی فکری و یک جنبش فرهنگی” است که توسط حوزه‌های مختلف جذب می‌شود، و در آن معرفت با امر سیاسی و فلسفی تداخل پیدا می‌کند… و به اندازه نزدیکی این حوزه‌ها به علم کلام و تأثیر آن‌ها در آن مجالات بحث کلامی متفاوت می‌شود و این آن چیزی است که محقق در مبحث سوم به دنبال بیان آن بوده است که در آن علم کلام را به پنج مرحله تقسیم کرده است که به ترتیب زمانی دنبال شده است و این مراحل اطوار عبارتند از:

الف: مرحله کلام سیاسی

ب: مرحله کلام علمی

ج: مرحله کلام مختلط با فلسفه

د: مرحله شروح و مختصرنویسی‌ها

ه: مرحله کلام جدید

نویسنده کتاب، گستره پژوهشی را که انجام می‌دهد، محدود به سه مرحله اول دانسته و در آن مرحله‌ها تداخل حوزه‌ها و رنگ‌آمیزی علم کلام با رنگ‌های غالب فرهنگی، معرفتی و سیاسی انجام می‌پذیرد. توجه در این مراحل، اصرار محقق بر این است که علم کلام در آغوش سیاست سرچشمه گرفته و از چشمه آن سیراب شده و در دامان فلسفه رشد کرده است.

علاوه بر آن، ‌گذار از گفتمان سیاسی به گفتمان فلسفی از مرحله گفتمان علمی می‌گذرد که یک مرحله مهم در تاریخ علم کلام به لحاظ مسائل و مباحث و تنوع ابزار‌هایی است که به وسیله آن قضایای کلامی علاج می‌شود و در این سیاق محمد بوهلال نقش فکر اعتزالی را در بنای این تصور علمی تبیین می‌کند.

و اگر در سه فصل بعد از فصل اول تأمّل کنیم، آن‌ها را تفصیلی از آنچه ذیل مبحث سوم فصل اول ذکر شد، می‌یابیم.

فصل دوم: کلام سیاسی

در این فصل، محمد بوهلال از یک سو به تعدادی از مسائل مربوط به پیدایش علم کلام پرداخته و از سوی دیگر، مهم‌ترین رساله‌های سیاسی که با شکل‌گیری این علم همراه بوده را از خلال نظر به موضع خوارج و مرجئه و قدریه تبیین کرده است. او نتایج حاصل از “استفاده از زور و خشونت” را نشان می‌دهد، زیرا “آنچه مردانی را که اولین متکلمان تلقی می‌شوند متمایز می‌کند، غلبه دغدغه‌های سیاسی و جنگی بر آنهاست.” علم کلام به واسطه شکل‌گیری سیاسی خود، رنگ مسائل سیاسی متعددی به خود گرفت و از آنجایی که درگیری سیاسی مبتنی بر جنگ بین مسلمین و مباح دانستن خون یکدیگر بود، متکلم از راه استدلال‌ها برای قتل و مستمسک‌هایی برای قاتل که کشتن مخالفان او را مجاز می‌داند پیدا می‌کند. اما فرقه‌های سیاسی کلامی شکست خورده و مورد تحقیر به “ترویج‌اندیشه‌های اسطوره‌ای اغراق‌آمیز” متوسل شدند.

و اگر در مبحث اول فصل اول تأمل کنیم، می‌یابیم محمد بوهلال در پرداختن به موضوع پیدایش علم کلام با بحث از رویکرد یوسف فان آس و حسن قاسم مراد شروع می‌کند. یوسف فان آس ظهور کلام را در همان زمان‌های اولیه اسلام می‌داند (نیمه دوم قرن اول) با تأکید بر این نکته که کلام اسلامی چیزی جز استمرار تراث لاهوتی مسیحی نیست. اما حسن قاسم مراد، او در مجادله پیرامون مسأله آزادی و جبر در دوران حضرت محمد ص،  اولین خشت علم کلام را دیده است. بوهلال این دو رویکرد را رد کرده است و تبیین کرده که دو دوره فوق الذکر شرایط علمی را که قدما در هر علمی معتبر میدانستند برآورده نمی‌کنند، و این بدان معناست که پیدایش علم کلام به قرن دوم بازمی‌گردد که در آن رسائل سیاسی در تطور کلام مشارکت داشتند و نتیجتاً آنچه جامعه اسلامی در ۱۵۰ سال بعد از ظهور اسلام تولید کرد شکل مخصوصی از کلام بود که به طور اساسی و ریشه‌ای با کلامی که بعد از آن ظاهر شد و آن را کلام سیاسی مینامیم متفاوت است. پس جنگ بین مسلمین با استدلال دفاع از راه قویم در مقابل مارقین و کافرین در پَسِ طرح شدن “پرسش‌های سیاسی مشتعل و دغدغه‌های اجتماعی زنده” بود، و آن بود که منجر به ظهور چالش‌های معرفتی و دینی‌ای شد که حول محور مسائل سرنوشت (المصیر) و حساب (الحساب) می‌چرخید، و آن مسائلی بود که مسلمانان در آن‌ها اختلاف داشتند، برخی قائل به ارجاء شدند و برخی به غیر آن معقتد شدند….

اختلاف مسلمانان حاکی از وجود تعامل سازنده دین و سیاست است، از این رو ظهور برخی فرقه‌ها – اکثر آن‌ها – بیان موضع سیاسی در مورد یک واقعه خاص (حکمیت،… ) بود، بنابراین درگیری کلامی، نوعی درگیری سیاسی بود که اغلب از جهتی به “جدایی از جامعه مادر” و از جهت دیگر “انحصار قدرت اموی و رویارویی آن‌ها با تحمل خشونت و آزار مخالفان” در پس ظهور و گسترش غلو بود. پس رویداد سیاسی هم به لحاظ اسباب هم به لحاظ مسائل و هم به لحاظ بازتولید موتور اصلی علم کلام است.

فصل سوم: چرخش معتزلی

تمرکز پژوهش در این فصل بر روی چرخش اصلی از گفتمان سیاسی به گفتمان علمی است که محمد بوهلال به‌اندیشه معتزلی ارجاع می‌دهد و به برکت آن کلام از دایره جست و جو در توجیه‌های دینی برای موضع‌گیری سیاسی خارج شد و به حل مسائل از منظر متافیزیکی عقلانی مبتنی بر بحث‌های استدلالی تبدیل شد. بو هلال نشان داد که این دگرگونی دارای سه عامل است:

– هم پیمان شدن متفکران و دولت از آغاز قرن سوم  در نتیجه ثبات سیاسی در شهر‌های بزرگ و توجه دولت به امور معرفتی در آن شهر‌ها.

– ظهور نیاز به تخصص در زمینه‌های مختلف علمی از جمله حوزه اعتقادی و اصول دین.

– مضاعف شدن نیاز به پاسخگویی به گرایش‌های دینی و فکری غلو‌آمیز و غیرعقلایی اسلامی و رد بر جریان‌های دینی غیراسلامی مخالف یا رقیب اسلام. (نگاه کنید به ص ۵۸)

با این‌گذار، علم کلام با نپذیرفتن تصورات محمد عابد الجابری (ت ۲۰۱۰ م) در این زمینه که واصل بن عطاء را نخستین پایه‌گذار مفهوم کلامی جدید دانست، ویژگی‌های علم را به دست آورد. پس محمد بو هلال ابن عطاء را نقطه تحول در کلام نمی‌بیند زیرا شروط علمی در زمان او نبوده است و همین امر باعث شد تا ویژگی‌هایی علمی برای کلام وضع کند که عبارتند از:

الف: تقدم امر معرفتی بر سیاسی محض.

ب: گشایش در برابر دیگری.

ج: ماهیت استدلالی.

خصلت استدلالی مهم‌ترین ویژگی علم کلام شمرده می‌شود که مهم‌ترین دگرگونی‌هایی که در علم کلام رخ داد در آن متجلی شد، چنان که محور کار در این علم، قوت استدلال و توانایی اقناع و تبیین شد.

فصل چهارم: کلام علمی

محمد بوهلال در این فصل نشان داد که متکلم با‌ اندیشه‌های کلامی به عنوان یک منظومه فکری با عناصر یکپارچه که در آن مسائل به شکل سبب و نتیجه باهم در ارتباط هستند، سروکار دارد (رجوع کنید به ص۱۳۳) و این به طبیعت منظوم اصولی برمی گردد که در خلال مراحلی شکل گرفته است که از طریق آن متکلمین به ویژه معتزله می‌توانستند “وضعیت تقسیمات داخلی در دل یک فرقه واحد را نادیده بگیرند” (نگاه کنید به ص ۱۱۷).

فصل پنجم: متکلم

بوهلال در این فصل به دنبال تحلیل ویژگی‌های متکلم و ویژگی‌های معرفتی و اجتماعی او از یک سو و ارتباط آن‌ها با استادان علوم شرعی(فقها، مفسران و… ) از سوی دیگر برآمده است. و نویسنده در این زمینه به این نتیجه می‌رسد که ماهیت متکلم در رابطه با دولت، جامعه و معرفت مستلزم توجه است، زیرا متکلم تحت تأثیر آنچه از نظر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی رواج دارد، می‌باشد. پس در ارتباط متکلم با دولت متوجه شد که روابطی که بین متکلم و سیاستمدار وجود دارد فراتر از معارضه، مباینه یا مشارکت نیست و معارضه برای نویسنده به معنای طغیان، نافرمانی و طرد اقتدار موجود نیست بلکه اساساً نشانه استقلال و حفظ حق انتقاد از حاکم و امتناع از شراکت در تصمیمات اوست (عمرو بن عبید، ۱۴۴ق / ۷۶۱م). از طرفی مباینت به معنای این است که از طرفداری از یکی از فرقه‌ها (ابوالحسن بصری) فاصله بگیرد. در مورد مشارکت، شرکت در امور سیاسی از طریق حمایت از حاکم (آغاز عصر مأمون) است. (ر. ک از ۱۳۷ تا ص ۱۴۶) در مورد سطح اجتماعی، محقق توضیح می‌دهد که می‌یابیم که “[بین] علمای دین مبنی بر اینکه کلام علم شرعی است اتفاق نظر وجود ندارد” (ص ۱۴۷) که همین امر باعث شده است که متولیان علوم شرعی به متکلم طعنه‌ها بزنند و کسانی را که به کلام می‌پردازند را تهی از دین و جاهل از علوم شرعی و آن‌ها را بدون زهد و تقوا بخوانند و این امری است که فقط به گمان او “جزئی از نبرد عقیدتی است که گروه‌های علمای مختلف به لحاظ روابط و اهداف به راه انداخته‌اند تا هر یک در تصرف اقتدار علمی منحصر به فرد باشند” (ص ۱۵۰). وی در مورد سطح معرفتی نیز متذکر شده که علم کلام / متکلم به بسیاری از علوم به ویژه نقلی باز شده است و این به دلیل پیروزی این علوم است، بنابراین گشایش در آن‌ها یک «ضرورت اجتماعی» است. (ص ۱۶۱) و به این دلیل که “برای متکلم یکپارچگی اجتماعی، علمی و فرهنگی حاصل شود. ” (ص ۱۶۱) به این‌ها گشودگی متکلم به شعر (علم کلام در مجالس سلطنتی ظهور کرد) و فلسفه اضافه شده است. با این حال، مهمترین چیزی که جلب توجه می‌کند این است که نویسنده اشاره کرده است که “این دانش با گذشت زمان از نظر عمق و وسعت افزایش می‌یابد […] این دایره المعارف فقط یک ثروت ذهنی نبود، بلکه یک جزء ساختاری بود” (ص. ۱۶۳). پس به وسیله علم کلام علوم و حوزه‌های معرفتی بسیاری با هم جمع می‌شوند.

فصل ششم: فرقه

محمد بوهلال در زمینه ریشه‌یابی علم کلام، در فصل ششم بر مفهوم فرقه به‌عنوان مفهوم محوری در کلام و به ویژگی‌های فرقه در میان قدما توجه می‌کند و به این امر رسید که “طبقه‌بندی قدیمی در موضوع فرق [… ] با تغییر اوضاع مذهبی و فرقه‌ای تطور می‌یابد” (ص ۱۶۵) و متوجه شد که وابستگی فرقه‌ای تأثیر و سطوتی می‌آورد که صاحبان هر فرقه را مشتاق به تنزل مقام بقیه فرقه‌ها کرد (تکفیر، انکار‌ایمان از آن‌ها،… ). بو هلال اشاره کرد که کتاب‌های فرق دارای چهار نقص روش شناختی هستند که عبارتند از:

اختلاط آن بین نظر و فرقه به دلایل تاریخی و ایدئولوژیک.

برخی از گردآورندگان قدیم تعدادی گرایش‌های کلامی مختلف را به یک فرقه ارجاع داده‌اند.

سخنان آن‌ها در مورد فرقه‌هایی است که صاحبان آن‌ها خود را فرقه نمی‌دانند.

سخنان آن‌ها در مورد فرقه‌های ساختگی است که هیچ کس ادعای وابستگی به آن‌ها را ندارد. (رجوع کنید به ص ۱۶۶ ص ۱۶۷).

این‌ها نقایصی است که محقق را وادار می‌کند بین نظر، فرقه و مکتب از یک سو و بین انواع فرقه‌ها (احزاب/ فرقه‌های مکتبی) از سوی دیگر تمایز دقیق قائل شود.

فصل هفتم: درباره وحدت علم کلام

محمد بو هلال در این فصل به کارکرد‌های علم کلام در فرهنگ کهن اسلامی عرب پرداخته است، بنابربراین کارکردهای علم کلام – به تخمین او – از “توجیه انقلاب علیه حکومت ناعادلانه” یا “اثبات شرعی بودن امام جائر” یا به دنبال “حفاظت از عقیده عوام”، یا “وارد کردن عقلانیت و معنا به هستی” خارج نمی شوند. که نشان می دهد کارکردهای انجام شده از نظر علم کلام بسیار متنوع و متفاوت هستند، برخی از آنها ارتباط مستقیمی با حوزه سیاسی دارند و برخی دیگر گسترش دغدغه های عقیدتی، روانی و اجتماعی بودند.

————————————————————————————–

[1] آقای محمد بو هلال استاد آموزش عالی زبان و ادبیات عربی، گرایش تمدن است، او در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در سوسه (دانشگاه سوسه، تونس) تدریس می کند. او مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات گفتگوی تمدن ها و ادیان تطبیقی ​​سوسه – تونس را بر عهده داشت. محمد بوهلال را یکی از مهم ترین دانشمندان معاصر عرب علاقه مند به علم کلام می دانند. وی برای تحقیقی با عنوان «عالم غیب و شهادت در اندیشه غزالی» از دانشگاه تونس مدرک دکتری دولتی گرفت.

از مهم ترین آثار منتشر شده او، کتاب الغیب و الشهاده فی فکر غزالی، چاپ دانشکده آداب سوسه و دار محمدعلی الحامی، چاپ اول، صفاقس، تونس، 2003 را ذکر می کنیم.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا